انهار
انهار
مطالب خواندنی

تفسیر نور

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سیمای سوره جمعه

سوره جمعه یازده آیه دارد و در مدینه نازل شده است.

یکی از اهداف اساسی این سوره،ترغیب و تشویق و تحریص مسلمانان به حضور یکپارچه در اجتماع هفتگی نمازجمعه است.

این سوره با تسبیح خداوند و بیان بعثت پیامبر اسلام آغاز گشته و در ادامه از مسلمانان می خواهد که همچون یهود نباشند که تورات به آنان داده شد اما آنان تحمل نکرده و به آن عمل نکردند و از مسلمانان می خواهد هرگاه ندای نمازجمعه برخاست،دست از هر کاری بکشند و به سوی ذکر خدا بشتابند و در غیر این صورت سزاوار توبیخ و سرزنش اند.

قرائت سوره جمعه،در شب جمعه و رکعت اول نمازجمعه سفارش شده است.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان.

یُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ«1»

آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است،برای خداوند تسبیح گویند، فرمانروایِ با قداستِ عزیز حکیم.

نکته ها:

* سوره قبل با «سَبَّحَ» و این سوره با «یُسَبِّحُ» آغاز شد،شاید نشان آن باشد که تسبیح برای خداوند،بوده و هست و خواهد بود.

* شاید چهار صفتِ «الْمَلِکِ ، اَلْقُدُّوسِ ، اَلْعَزِیزِ ، اَلْحَکِیمِ» در این آیه،مقدمه آیه بعد باشد که می فرماید: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ ...اگر خداوند برای شما پیامبری می فرستد،به خاطر نیاز خداوند به پرستش نیست،بلکه او حاکمی منزّه و مقتدر است و بعثت انبیا بر اساس حکمت اوست که انسان را از طریق تزکیه و خودسازی و تعلیم و آموزش دین و حکمت،از ظلمات به نور برساند.

* تسبیح خداوند،ریشه و اساس تمام عقاید و تفکرات صحیح اسلامی است:

توحید،بر اساس تسبیح و منزّه دانستن خداوند از شرک است. «سُبْحانَ اللّهِ عَمّا یُشْرِکُونَ» [1]

عدل،بر اساس منزّه دانستن خداوند از ظلم است. «سُبْحانَ رَبِّنا إِنّا کُنّا ظالِمِینَ» [2]

نبوّت و امامت،بر اساس تسبیح خداوند است،یعنی خداوند منزّه است از این که بشر را بدون راهنما و به حال خود واگذارد،بنابراین کسانی که می گویند:خداوند وحی و راهنمایی نفرستاده است،در حقیقت او را به درستی نشناخته اند. «وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ»[3]

معاد،بر اساس تسبیح خداوند و منزّه دانستن او از کار عبث و بیهوده و باطل است. «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ» [4]، «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ» [5]

آری،اگر انسان خداوند را از هر عیب و نقص مبرّا دانست،عاشق و بنده ی او می شود،از او پروا کرده و بر او توکل می کند و روابط اجتماعی و حرکات و افعال خود را مطابق رضای او تنظیم می کند.

 

اهمیت و جایگاه تسبیح

* در قرآن،هشت بار فرمان توکل،هشت بار فرمان استغفار،پنج بار فرمان عبادت،پنج بار فرمان ذکر و یاد خدا،دو بار فرمان تکبیر و چند بار فرمان سجده آمده است،ولی فرمان تسبیح،شانزده مرتبه آمده است.

* امام صادق علیه السلام از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله روایت می کند که آن حضرت فرمود:هرگاه بنده ای«سبحان الله»بگوید،هر آنچه در زیر عرش قرار دارد همراه با او تسبیح گویند و به گوینده ی این سخن،ده برابر پاداش داده می شود و هرگاه«الحمد لله»بگوید،خداوند نعمت های دنیا را بر او ارزانی دارد تا زمانی که با خداوند ملاقات کند و آنگاه نعمت های آخرت بر او ارزانی شود[6]

* تسبیح خداوند،نوعی تشکر از اوست.قرآن می فرماید:هرگاه فتح و پیروزی به سراغ شما آمد خدا را تسبیح گویید. إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ وَ الْفَتْحُ ... فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ[7]

* تسبیح خداوند،کفّاره کلماتی است که در مجالس گفته یا شنیده می شود.در حدیث می خوانیم:رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که از مجالس برمی خاستند، ذکر«سبحانک اللهم و بحمدک»را گفته و می فرمودند:این کلمه،کفّاره مجلس است انه کفاره المجلس»

* تسبیح،وسیله نجات است.قرآن درباره حضرت یونس علیه السلام می فرماید: «فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ» [8]اگر او تسبیح گو نبود،برای همیشه در شکم ماهی ماندگار بود.

در حدیث دیگری می خوانیم:هنگامی که انسان«سبحان الله»می گوید،تمام فرشتگان بر او درود می فرستند.«صلی علیه کل ملک» [9]

* در سحرهای ماه مبارک رمضان،سفارش به قرائت دعایی شده است که تمام جملات آن با«سبحان الله»آغاز می شود:سبحان من یعلم جوارح القلوب...،سبحان رب الودود...

* در حدیث می خوانیم:شخصی وارد خانه امام صادق علیه السلام شد و حضرت را در حال نماز دید که شصت مرتبه ذکر«سبحان الله»را تکرار فرمود یا می خوانیم:امام صادق علیه السلام در حال سجده پانصد مرتبه ذکر«سبحان الله»را تکرار فرمودند.[10]

تسبیح موجودات

در جهان بینی الهی،پرستش و عبادت خداوند مخصوص انسان نیست،بلکه همه موجودات در حال پرستش اند.

* شخصی از پیامبر صلی الله علیه و آله معجزه ای درخواست کرد.حضرت مقداری ریگ از زمین برداشت و در دست گرفت و به درخواست پیامبر و اذن الهی،صدای تسبیح سنگریزه ها را شنیدند. [11]

* رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:چه بسیار مرکب ها که از راکب خود بهترند،زیرا بیشتر ذکر خدا می گویند. [12]

* درباره تسبیح موجودات هستی،به چند نکته بایستی توجه شود:

الف)قرآن،تسبیح موجودات را آگاهانه و از روی علم و شعور می داند: «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ»[13]

ب)هرکسی نمی تواند تسبیح سایر موجودات را درک کند: «وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ» [14]

ج)تسبیح موجودات،گوناگون است.امام سجاد علیه السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل فرمود که:مرغان در هر صبحگاه خداوند را تسبیح نموده و قوت روز خود را مسئلت می نمایند. [15]

نظامی،در این زمینه چنین سروده است:

خبر داری که سیاحان افلاک

چرا گردند گِرد مرکز خاک

چه می خواهند،از این منزل بریدن

که می جویند،از این محمل کشیدن

در این محراب،معبودشان کیست

از این آمد شدن،مقصودشان چیست

همه هستند سرگردان چو پرگار

پدید آینده خود را طلب کار

حافظ شیرازی نیز می فرماید:

روشن از پرتو رویت،نظری نیست که نیست

منّت خاک درت،بر بشری نیست که نیست

ناظر روی تو صاحب نظرانند آری

سرّ گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست

حاجی سبزواری صاحب کتاب منظومه،نیز می گوید:

موسیی نیست که دعوی«انا الحق»شنود

ور نه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست

مولوی نیز می گوید:

جمله ذرّات عالم در نهان

با تو می گویند روزان و شبان

ما سمیعیم و بصیر و باهشیم

با شما نامحرمان ما خامشیم

پیام ها:

1- در جهان بینی الهی،هستی در حال تسبیح خداست. «یُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ»

2- در تسبیح تکوینی،تفاوتی میان موجودات آسمان و زمین،میان جمادات و نباتات و حیوانات و انسان نیست. «یُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ»

3- ستایش،باید ملاک و میزان و دلیل داشته باشد.تسبیح،تنها سزاوار کسی است که حکومت و قداست و عزّت و حکمت را با هم داراست. یُسَبِّحُ لِلّهِ ... اَلْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ

4- پادشاهی و فرمانروایی خداوند،همراه با قداست و قدرت و حکمت است.

«الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ»

5-حکومت خداوند،همراه با حکمت است. اَلْمَلِکِ ... اَلْحَکِیمِ

6- خداوند،عزیز است. «الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ» (همان گونه که پیامبرش،ایمان آوردندگان به پیامبرش و قرآنش عزیز هستند. «وَ لِلّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ»[16]

، «وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ» [17])

7- قدرتی ارزش دارد که همراه با حکمت باشد، «الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ» خداوند هم قدرتمند است و هم حکیم،امّا قدرتمندی دیگران معمولاً با روحیه استکبار و استعمار همراه است.

هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ«2»

اوست که در میان مردم درس ناخوانده،پیامبری از خودشان مبعوث کرد تا آیات الهی را بر آنان بخواند و آنها را رشد و پرورش داده(از آلودگی شرک و تفرقه پاک سازد)و کتاب آسمانی و حکمت به آنان بیاموزد و همانا پیش از این در انحراف و گمراهی آشکار بودند.

نکته ها:

* کلمه«امی»،منسوبِ کلمه«ام»است.اطلاق این کلمه بر مردم مکّه،یا از آن جهت است که مکّه،امّ القری است،یا از آن جهت که در زبان عربی به کسانی که خواندن و نوشتن را نمی دانند،«امی»می گویند،زیرا مثل روزی هستند که از مادر متولّد شده اند.

* در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم:چون مردم مکّه،کتاب و رهبر آسمانی نداشتند، خداوند نسبت امّی به آنان داده است وگرنه برخی از آنها توان نوشتن داشتند.[18]

* «یُزَکِّیهِمْ» ،از مصدر«تزکیه»و ریشه آن،«زکات»به معنای رشد و نموّ همراه با خیر و برکت است.یعنی پیامبر مأمور است تا اخلاق زشت را از میان مردم بردارد و اخلاق نیکو را در میان آنان رواج دهد تا به رشد و کمال رسند.

* مراد از«حکمت»در اینجا همان معارف و حقایقی است که از آیات قرآن بر می آید و با تغییر نگرش انسان به جهان و دادن بینش صحیح به او،زمینه های سعادت او را فراهم می سازد.

چنانکه منکران خدا می گفتند: «ما هِیَ إِلاّ حَیاتُنَا الدُّنْیا»[19]زندگانی ما محدود به همین دنیاست.اما خداوند،حقیقت را چیز دیگری معرفی می کند و می فرماید: «ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوانُ» [20]،این دنیا،جز بازی و سرگرمی نیست و زندگانی واقعی در آخرت است. [21]

* «حکمت»،جدای از«کتاب»نیست،بلکه یکی از اوصافِ آن است،چنانکه در جای دیگر می فرماید: «وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ» [22]و خداوند نیز،کتاب و حکمت را در کنار هم،بر پیامبر نازل کرده است: «وَ أَنْزَلَ اللّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ»[23].بنابراین مراد از تعلیم کتاب و حکمت که وظیفه پیامبر است، «یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ» تعلیم قرآن سراسر حکمت است که به مردم بینشِ درست زندگی کردن را می آموزد. [24]

* در آیه 129 سوره بقره،حضرت ابراهیم علیه السلام از خداوند درخواست کرد که پیامبری با چنین ویژگی هایی که در این آیه مطرح شده را در میان مردم مبعوث کند؛در این آیه استجابت آن دعا را می بینیم.در حدیث می خوانیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:«أنا دعوه أبی ابراهیم»یعنی من دعای مستجاب شده پدرم ابراهیم هستم.

* در آیه قبل،سخن از خداوندِ حکیم بود،در این آیه،یکی از نشانه های حکمت خدا،بعثت پیامبر و یکی از دلایل بعثت انبیا تعلیم حکمت به مردم معرفی شده است.

* در قرآن،چهل و شش مرتبه از ضلالت و گمراهی و انحراف سخن به میان آمده و در بیشتر موارد کلمه ی «ضَلالٍ» همراه با «مُبِینٍ» آمده و گاهی نیز تعبیر به «ضَلالٍ کَبِیرٍ» [25]و «ضَلالٍ بَعِیدٍ» [26]شده است؛با یک نگاه کوتاه در می یابیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مردم را:

از فرزند کشی به فرزند دوستی،

از جهل به علم،

از غارت اموال دیگران به ایثار و گذشت از اموال خود،

از رباخواری به کسب و کار حلال،

از شرک به توحید،

از تفرقه به وحدت،

از خرافات به حقیقت،

از ذلّت به عزّت،

و در یک کلام،از ضلالت به هدایت رهنمون ساخت.

چنانکه جعفر بن ابیطالب،در نزد نجاشی پادشاه حبشه،در وصف پیامبر اسلام گفت:ما مردمی بودیم که بت می پرستیدیم،مردار می خوریم،کارهای زشت انجام می دادیم،رشته خویشاوندی را بریده بودیم،حق همسایگان را رعایت نمی کردیم،افراد قوی به افراد ضعیف رحم نمی کردند و...تا این که خداوند پیامبری از میان ما برانگیخت و او ما را به ارزش های انسانی فرمان داد. «وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ»

سؤال:آیا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله تنها بر امّیین و مردم حجاز و عربها مبعوث شده است؟

پاسخ: حضرت محمّد صلی الله علیه و آله در میان مردم مکّه ظهور کرد و دعوت خود را از آنجا آغاز نمود،ولی نامه هایی که آن حضرت به پادشاهان ایران و روم و رؤسای قبایل مختلف فرستاد،بیانگر این حقیقت است که دعوت آن حضرت،محدود به جزیرهالعرب و یا قوم عرب نبوده است.

پیام ها:

1- بعثت پیامبران کاری الهی است. «هُوَ الَّذِی بَعَثَ»

2- بعثت پیامبران،عامل رویش،جهش و رستاخیز در همه سطوح و امور جامعه است. «بَعَثَ»

3- برخاستن پیامبر از یک جامعه امّی و آنگاه پرچمداری علم و حکمت،یک معجزه الهی است. «بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً»

4- رهبر جامعه اسلامی باید از مردم، «رَسُولاً مِنْهُمْ» و در مردم باشد. «فِی الْأُمِّیِّینَ»

5-تلاوت قرآن،وسیله و مقدمه تزکیه و تزکیه مقدم بر تعلیم و تعلّم است

یَتْلُوا ... یُزَکِّیهِمْ ... یُعَلِّمُهُمُ .(چنانکه در جای دیگر می خوانیم: «اتَّقُوا اللّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللّهُ» [27]از خداوند پروا کنید تا خداوند،حقایقی را به شما بیاموزد).

6- تزکیه و خودسازی باید در سایه مکتب انبیا و آیات الهی باشد.(ریاضت ها و رهبانیت هایی که در سایه تعلیم پیامبران نباشد،خود نوعی انحراف است.) «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ»

7- تزکیه و تعلیم در رأس برنامه های انبیاست. «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ»

8-در مکتب انبیا،پرورش روحی و آموزش فکری،در کنار بینش و بصیرت مطرح است. «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ»

9- در محیط فاسد نیز می توان کار تربیتی کرد. «وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ»

10- برای درک زحمت های پیامبران الهی،باید به وضعیّت فرهنگی و اخلاقی مردم زمان آن ها توجه کرد. «وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ»

وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ«3»

و(این بعثت،مخصوص زمان پیامبر نیست،بلکه برای)دیگرانی از مردم که هنوز به آنان ملحق نشده اند(و در آینده متولّد می شوند،خواهد بود)و اوست خدای مقتدر حکیم.

ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ«4»

این بعثت،(در اختیار مردم نیست بلکه)لطف و تفضّل الهی است که به هر کس که بخواهد،(و لیاقت داشته باشد)می دهد و خداوند صاحب فضل بزرگ است.

نکته ها:

* در تفاسیر شیعه و سنّی می خوانیم:هنگامی که این آیه نازل شد،پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در پاسخ این سؤال که مراد از«آخرین»در آیه سوم چه کسانی هستند؟،دست مبارکشان را برشانه سلمان گذاشته و فرمودند:اگر ایمان در ستاره ثریّا باشد،مردانی از نسل و تبار این مرد به سراغ آن خواهند رفت.

پیام ها:

1- رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله،مخصوص مردم معاصر خود نیست بلکه شامل تمام مردم پس از او،از هر نژاد و اقلیم می شود. وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمّا یَلْحَقُوا ...

2- هیچ کس قدرت جلوگیری از نفوذ اسلام در آینده تاریخ را نخواهد داشت.

وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمّا یَلْحَقُوا ... وَ هُوَ الْعَزِیزُ

3- پشتوانه پیامبران،قدرت و حکمت خداوند است. بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ ... وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

4- همان حکمتی که دلیل فرستادن انبیا برای پیشینیان بوده،در بعثت پیامبر اسلام نیز هست. اَلْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ... بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ ... وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ ... وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

5-گرچه نبوّت فضل و مقام بزرگی است که خداوند به هر کس بخواهد عطا می کند ولی چون حکیم است،این مقام را تنها به اهلش می دهد. «الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ»

مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ«5»

کسانی که مکلّف به تورات شدند،ولی حق آن را ادا نکردند،مانند الاغی هستند که کتاب هایی حمل می کند،(ولی چیزی از آن نمی فهمد.)گروهی که آیات خدا را انکار کردند،مَثَل بدی دارند و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمی کند.

نکته ها:

* در آیات قبل سخن از بعثت بود و در این آیه سخن از یهودیانی است که بر اساس کتاب آسمانی خود،تورات،پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را می شناختند ولی لجاجت کرده و حاضر به پذیرش رسالت او نشدند.

* «أسفار»جمع«سفر»به معنای کتابی است که از حقایق پرده برداری می کند. [28]تورات،از بخش های مختلفی تشکیل یافته که به هر بخش که همانند یک سوره از قرآن می باشد، یک«سِفر»می گویند.مانند سِفر پیدایش.

* گرچه قرآن در این آیه،از یهودیان انتقاد می کند،اما در واقع کنایه ای است به مسلمانان که مبادا شما نیز قرآن را بشنوید،ولی به آن عمل نکنید.

* قرآن در چند مورد،انسان های نااهل را به چارپایان تشبیه کرده که یکی از آنها عالمان بی عمل هستند که در این آیه به آنها اشاره شده است. «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»[29]

سعدی می گوید:

علم چندان که بیشتر خوانی

چون عمل در تو نیست نادانی

نه محقق بود نه دانشمند

چارپایی بر او کتابی چند

آن تهی مغز را چه علم و خبر

که بر او هیزم است یا دفتر

حضرت علی علیه السلام فرمود:عالمی که به علمش عمل کند اهل نجات است و کسی که به علمش عمل نکند،اهل هلاکت و حسرت خواهد بود و دوزخیان از بوی بد او اذیّت می شوند و بیشترین حسرت و ندامت در دوزخ از آنِ کسی خواهد بود که مردم را به سوی خدا دعوت کرده و آنان سخن او را پذیرفته و به بهشت وارد شده اند،ولی دعوت کننده خود به دوزخ می رود؛زیرا گرفتار هوای نفس و آرزوهای طولانی شده است.

«ان اشد اهل النار ندامه و حسره رجل دعا عبدا الی الله فاستجاب و قبل منه و اطاع الله فادخله الله الجنه و ادخل الداعی النار بترکه علمه و اتباعه الهوی و طول الأمل» [30]

* امام صادق علیه السلام فرمود:«ان العالم اذا لم یعمل بعلمه زلت موعظته عن القلوب کما یزل المطر عن الصفا»[31]موعظه عالمی که به علمش عمل نکند از دل ها منحرف می شود،همان گونه که باران از روی سنگ منحرف می شود.

* امام سجاد علیه السلام فرمودند:در انجیل آمده است:«ان العلم اذا لم یعمل به لم یزدد صاحبه الا کفرا و لم یزدد من الله الا بعدا»[32]به دانشمندی که به علمش عمل نکند،جز کفر و دوری از خدا چیزی افزوده نمی شود.

* در این آیه تمثیلی تند و هشداردهنده در مورد عالمانِ بی عمل دینی مطرح شده است.

پیشوایان دینی نیز در این باره تمثیلات و تشبیهات بسیاری را بیان کرده اند که به گوشه ای از آنها اشاره می کنیم:

*عالم بی عمل،همچون شمعی است که دیگران از نورش بهره مند می شوند،ولی خود هلاک می گردد. [33]

*عالم بی عمل،مانند گنجی است که انفاق نشود. [34]

*عالم بد،مثل سنگی است که در مسیر آب قرار گرفته است؛نه خود از آن می نوشد و نه می گذارد آب به دیگران برسد[35]

*عالم بی عمل،مانند چاه فاضلابی است که درون آن متعفّن است[36]

*عالم بی عمل،مانند قبری است که ظاهرش سالم است ولی درون آن استخوان های پوسیده است[37]

گوشه ای از سیمای زشت یهود در قرآن

سنگدل هستند: مِنَ الَّذِینَ هادُوا ... أُولئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُم[38]

رفاه طلب هستند: «لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ» [39]

در روی زمین فساد می کنند: «یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً» [40]

حتی به خداوند تهمت می زنند: «یَدُ اللّهِ مَغْلُولَهٌ» [41]

کتاب الهی را تحریف می کنند: «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ»[42]

هر کجا وحی طبق میل آن ها نباشد،تکبّر می ورزند: «أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ» [43]

نسبت به اهل ایمان،بیشترین کینه را دارند: «أَشَدَّ النّاسِ عَداوَهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ» [44]

انبیا را به قتل می رساندند: لَقَدْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ رُسُلاً ... فَرِیقاً کَذَّبُوا وَ فَرِیقاً یَقْتُلُونَ [45]

غضب شده خداوند هستند: «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ» [46]

گروهی از آنان مورد لعنت حضرت عیسی و حضرت داود بوده اند: «لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلی لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَی»[47]

پیام ها:

1- استفاده از تمثیل در بیان حقایق،شیوه ای قرآنی است.(قرآن دانشمندان بی عمل را به الاغ تشبیه کرده است که به ظاهر سنگین است،ولی در واقع، خفیف است). مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراهَ ... کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً

2- افشایِ عالمان ناصالح و زبان گشودن به انتقاد از آنان،امری قرآنی است. «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً»

3- اگر عمل نکردن به تورات،انسان را تا مرز حیوانی همچون الاغ پایین می آورد،عمل نکردن به قرآن که کتاب برتر است،انسان را چگونه می سازد؟ «کَمَثَلِ الْحِمارِ» 4- در اختیار داشتن و حملِ کتاب آسمانی مهم نیست،عمل به آن مهم است. لَمْ یَحْمِلُوها ... یَحْمِلُ أَسْفاراً

5-عمل نکردن به علم و دانش خود،نوعی تکذیب عملی آن است. «بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا»

6- عمل نکردن به علم،نوعی ظلم است. «وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ»

7- دلیل محرومیّت ها،عملکرد خود ماست. «وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ»

قُلْ یا أَیُّهَا الَّذِینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلّهِ مِنْ دُونِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ«6»

بگو:ای یهودیان! اگر گمان می کنید که تنها شما اولیای خدا هستید نه سایر مردم،اگر(در این پندار)راست می گویید،آرزوی مرگ کنید(تا به پاداشهایی که خداوند برای اولیای خود مقرّر کرده،برسید!).

وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِالظّالِمِینَ«7»

ولی آنان به خاطر آنچه پیش از این انجام داده اند،(تحریف کتاب و کتمان صفات پیامبر و...)هرگز آرزوی مرگ نخواهند کرد و خداوند به ستمگران به خوبی آگاه است.

نکته ها:

* در آیاتی از قرآن آمده است که یهود،خود را برتر از دیگران و حتی خود را فرزندان خدا می دانستند و شعار «نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ»[48]سر می دادند،با این که مردمی ثروت اندوز و دنیادوست بودند،چنانکه قرآن می فرماید: «أَحْرَصَ النّاسِ عَلی حَیاهٍ» [49]این آیه گویا با آنان مباهله می کند که اگر راست می گویید که از اولیای خدا هستید،باید به استقبال مرگ بروید.

شما که می گویید:تنها اهل بهشت ما هستیم، «لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّهَ إِلاّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری»[50]

،پس چرا حاضر نیستید آرزوی مرگ کنید. «قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدّارُ الْآخِرَهُ عِنْدَ اللّهِ خالِصَهً مِنْ دُونِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» [51]

چرا از مرگ می ترسیم؟

اگر سفر به سوی آخرت را به سفرهای دنیوی تشبیه کنیم،می بینیم که نگرانی های یک راننده در مسافرت،می تواند دلایل مختلفی داشته باشد:

الف)گاهی نگرانی به خاطر کمبود بنزین است،امّا کسی که برای آخرت خود توشه برداشته است،نگران نیست. «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزّادِ التَّقْوی» [52]

ب)گاهی نگرانی به خاطر وسیله نقلیه می باشد که سرقتی است،امّا کسی که درآمدش حلال است،نگران نیست.

ج)گاهی نگرانی برای جنس قاچاقی است که به همراه دارد،اما کسی که بار گناه به دوش ندارد،نگران نیست.

د)گاهی نگرانی برای سرعت غیر مجاز است،امّا کسی که اهل افراط و تفریط نیست، «کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» [53]و زندگی اش بر اساس اعتدال و میانه روی بوده است، «لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً» [54]،ترسی ندارد.

ه)گاهی نگرانی به خاطر همسفران ناشناس و نادرست است،ولی کسی که در دنیا همراه و همنشین ابرار بوده است،نگران نیست.

و)گاهی از تنها بودن در جاده می ترسد،ولی کسی که در کاروان ابرار قرار دارد و ارتباط او با مؤمنان است تنها نیست.

ز)گاهی از نرسیدن به مقصد ترس و دغدغه دارد،ولی کسی که معتقد است ذرّه ای از عمل او هدر نمی رود،نگران نیست. فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ ... [55]

* از ابوذر پرسیدند:چرا از مرگ می ترسیم؟ فرمود:«انکم عمرتم الدنیا و خربتم الآخره

فتکرهون ان تنتقلوا من عمران الی خراب» [56]شما دنیا را آباد و آخرت را خراب کرده اید،پس کراهت دارید که از آبادی به سوی خرابی بروید.

* حضرت علی علیه السلام می فرمود:«و الله ابن ابیطالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه» [57]به خدا سوگند انس من(علی)به مرگ از انس طفل به سینه مادرش بیشتر است.و هنگام ضربت خوردن در محراب مسجد کوفه فرمود:«فزت و رب الکعبه»به پروردگار کعبه سوگند که رستگار شدم.

* امام حسین علیه السلام ضمن خطبه مفصّلی می فرمایند:«خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جید الفتاه» [58]مرگ برای فرزندان آدم،مثل گردنبند بر گردن عروسان، زیباست.

* گرچه خطاب این آیه به یهودیان است،ولی آمادگی برای مرگ،وسیله ای برای سنجش همه مدّعیان ایمان و ولایت الهی است. «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»

پیام ها:

1- خداوند،شیوه بحث و استدلال با ادیان دیگر و محاجّه با مخالفان را به پیامبر و امّت او آموزش می دهد. «قُلْ یا أَیُّهَا الَّذِینَ هادُوا»

2- با منطق وجدان،شبهات و برداشت های پوچ را پاسخ دهید. «إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلّهِ»

3- انحصارطلبی در امور معنوی و دینی،ممنوع است. «مِنْ دُونِ النّاسِ»

4- جلوی بلند پروازی ها و تخیّلات نابه جا را باید گرفت. إِنْ زَعَمْتُمْ ... فَتَمَنَّوُا اَلْمَوْتَ»

5-معیار صداقت در ادّعای ایمان،آمادگی برای مرگ است. «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» هر دوستی،به ملاقات دوست خود علاقمند است،اگر شما دوست خدا هستید،چرا به ملاقات خداوند علاقمند نیستند؟ إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلّهِ ... فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ

6- آن گونه استدلال کنید که دشمن حرفی برای زدن نداشته باشد. فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ ...

وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً

7- ریشه فرار از مرگ،اعمال خود انسان هاست. «وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ»

8-چه بسا کسانی به دروغ ادّعایِ اولیاء اللّه بودن دارند،اما خداوند به باطن ناپاک آنان آگاه است. «وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِالظّالِمِینَ»

قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلی عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«8»

(ای پیامبر!)بگو:همانا مرگی را که از آن فرار می کنید قطعاً ملاقات کننده شما است،سرانجام به نزد آن که به غیب و شهود آگاه است،برگردانده می شوید،پس او شما را به آنچه انجام داده اید خبر خواهد داد.

نکته ها:

* انسان ها برای فرار از مرگ،هزاران تدبیر می اندیشند،ولی چه سود؟ از جبهه جنگ فرار می کنند،اما خداوند می فرماید:هرگز این فرار جلوی قتل یا مرگ شما را نخواهد گرفت.

«قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ» [59]خانه های بسیار محکم می سازند،ولی باز هم مرگ به سراغشان می آید. «أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَهٍ» [60]آری،در دنیا نمی توان از مرگ فرار کرد همان گونه که در آخرت نمی توان از قهر و کیفر الهی فرار کرد. «یَقُولُ الْإِنْسانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ الْمَفَرُّ»[61]

* ایمان و باور به این که در قیامت دوباره زنده شده و حضور خواهیم یافت و جرم ها کشف خواهد شد،بهترین عامل برای رعایت تقوا در دنیا است. «فَیُنَبِّئُکُمْ»

پیام ها:

1- اراده خداوند بر اراده انسان غالب است. تَفِرُّونَ ... مُلاقِیکُمْ

2- بین مرگ و قیامت،فاصله زیادی است. «فَإِنَّهُ مُلاقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ» ( «ثُمَّ» برای تأخیر به کار می رود.)

3- علم خداوند نسبت به حاضر و غایب و ظاهر و باطن یکسان است. «عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ»

4- مجرم باید ابتدا از جرم خود آگاه شود،سپس به کیفر برسد. «فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاهِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَهِ فَاسْعَوْا إِلی ذِکْرِ اللّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ«9»

ای کسانی که ایمان آورده اید! آنگاه که برای نماز روز جمعه ندا داده شد، پس به سوی یاد خدا(نماز)شتاب کنید و داد و ستد را رها کنید که این برای شما بهتر است،اگر بدانید.

نکته ها:

* رسول گرامی اسلام در معراج مشاهده فرمود که فرشتگان برای کسانی که روز جمعه به نماز جمعه حاضر شوند و غسل جمعه کنند،طلب مغفرت می نمایند و می گویند:«اللهم اغفر للذین یحضرون صلاه الجمعه اللهم اغفر للذین یغتسئلون یوم الجمعه»[62]

جایگاه روز جمعه

در اسلام،در میان روزها،روز جمعه از اهمیّت خاصی برخوردار است و روایات در این باره بسیار است که به برخی از آنها اشاره می شود:

*پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:جمعه،سرور روزهای هفته و دارای بزرگ ترین مرتبه در نزدخداوند متعال است. [63]

*جمعه،روز کمک به محرومان و فقراست.در حدیث می خوانیم که پرداخت صدقه و انفاق خود را در روز جمعه پرداخت کنید.[64]

*جمعه،عید مسلمانان است. [65]

*جمعه روز ظهور امام زمان علیه السلام و پایان غیبت آن حضرت است:«یخرج قائمنا یوم الجمعه» [66]

*در روز جمعه درهای آسمان برای بالا رفتن اعمال بندگان باز می شود.[67]

*پیامبر می فرماید:در روز جمعه خداوند کارهای نیک را چند برابر و کارهای زشت را محو می کند،به درجات مؤمنان می افزاید،دعاها را اجابت می کند،بلاها را دور و حاجات مؤمنان را برآورده می سازد. [68]

* هرکس روز جمعه به زیارت قبر پدر و مادر یا یکی از آنها برود،گناهانش بخشیده و نام او در زمره نیکان نوشته می شود[69]

* در روز جمعه،غسل جمعه را ترک نکنید که سنّت پیامبر اسلام است و از بوی خوش بهره گیرید و لباس نیکو در بر کنید. [70]

* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:آیا به شما خبر دهم چه کسی اهل بهشت است؟ کسی که گرما و سرمای شدید او را از اعمال روز جمعه باز ندارد. [71]

* در روز جمعه تا آنجا که توان دارید،کارهای خیر انجام دهید.«و لیفعل الخیر ما استطاع»[72]

* برای کسی که در روز جمعه به نظافت پردازد و ناخن و موی سر و صورت خود را کوتاه کند و مسواک زند...و به سوی نماز جمعه برود،هفتاد هزار فرشته او را بدرقه کنند و برای او استغفار و شفاعت نمایند. [73]

جایگاه نماز جمعه

اولین اقدام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پس از هجرت به مدینه،اقامه نماز جمعه بود.

نمازی که دعوت به آن با جمله «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» شروع شده است.

نمازی که با جمله «فَاسْعَوْا إِلی ذِکْرِ اللّهِ» مردم به اقامه آن ترغیب شده اند.

نمازی که فرمان ترک داد و ستد را به همراه دارد.

نمازی که در روایات،هم وزن حج شمرده شده است.«علیک بالجمعه فانها حج المساکین»[74]

نمازی که بعد از خطبه اش دعا مستجاب می شود.[75]

نمازی که با تکیه امام جمعه به اسلحه اقامه می شود.

نمازی که سبک شمردن و استخفاف آن،نشانه ی نفاق شمرده شده است.

نمازی که در آن امام جمعه باید مردم را به تقوا سفارش کند.

نمازی که در آن مردم از مسایل جهان آگاه می شوند.

نمازی که باید به جماعت برگزار شود ونمی توان آن را فردی خواند.

نمازی که سفارش شده تسهیلات لازم برای حضور زندانیان مالی در آن فراهم شود.[76]

نمازی که سزاوار است سفر به خاطر حضور در آن به تأخیر افتد.حضرت علی علیه السلام در نامه ای به حارث همدانی می فرماید:روز جمعه مسافرت مکن تا در نماز حاضر شوی مگر سفری که در راه خدا باشد و یا کاری که به انجام آن معذوری. [77]

نمازی که سفارش شده از روز قبل،خود را برای حضور در آن آماده کنید.حضرت علی علیه السلام از اینکه روز پنج شنبه دارویی مصرف کنند که سبب ضعف(و عدم شرکت در نماز)در روز جمعه شود،مردم را نهی می فرمودند [78]و امام باقر علیه السلام در وصف یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

فرمودند:آنان از روز پنج شنبه خود را برای نماز جمعه آماده می کردند. [79]

نمازی که ثواب شرکت در آن برای مسافر،بیش از ثواب افرادی است که مقیم همان شهرند[80]

نمازی که یک شب مانده به انجام آن،به تلاوت آیات آن سفارش شده است.در روایات سفارش شده که در نماز مغرب شب جمعه،سوره جمعه تلاوت شود که به نوعی تذکر و یادآوری و آماده شدن برای نماز جمعه است.

* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:هر قدمی که مؤمن به سوی نماز جمعه بر می دارد،خداوند هول و هراس روز قیامت را از او کم می کند. [81]

* نماز جمعه کفّاره گناهانی است که انسان در طول هفته انجام می دهد،البته مادامی که گناهان کبیره را رها کند[82]

* کسی که کارگری را اجیر کرده او را از رفتن به نماز جمعه باز ندارد که گناه می کند.[83]

* هرکس سه جمعه پی در پی بدون عذر موجّه نماز جمعه را ترک نماید،نام او به عنوان منافق ثبت می شود.«من ترک الجمعه ثلاثه متتابعه لغیر عله کتب منافقا»[84]

و در روایت دیگری می خوانیم هر کس به غیر از بیماری و عذر موجه دیگری سه جمعه در نماز جمعه حضور نیابد،خداوند بر قلب او مُهر می زند.[85]

* هر کس نتوانست در نماز جمعه شرکت کند،پس مبلغی را صدقه دهد(تا کفّاره ی عدم حضور او در نماز جمعه باشد). [86]

* رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:هر کس در زمان حیات و یا پس از مرگ من،نماز جمعه را از روی انکار یا استخفاف و سبک شمردن ترک کند،خداوند کارش را جمع نمی کند،در امورش برکت قرار نمی دهد و حج و صدقه او قبول نیست،مگر آن که توبه کند[87]

* هنگامی که امام جمعه برای خواندن خطبه می ایستد،بر مردم لازم است که سکوت کنند[88] و نماز نخوانند[89]و با ادب بنشینند.[90]

وظیفه امام جمعه

1.خطبه های نماز،طولانی نباشد.پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:بعد از شما اقوامی می آیند که خطبه ها را طولانی و نماز را کوتاه می خوانند:«سیأتی بعدکم اقوام یطیلون الخطب و یقصرون الصلاه»اما شما نماز را طولانی بخوانید و خطبه ها را کوتاه کنید:«اطیلوا الصلاه و اقصروا الخطبه»[91]

2.خداوند،در نماز جمعه دو خطبه را قرار داد تا یکی از آن ها به حمد و ثنای الهی و تقدیس خداوند،و دیگری به حوائج مردم و هشدار و آموزش آنان و نیایش اختصاص یابد. [92]

3.در حال قیام،به ایراد خطبه بپردازد.«ما رأیت رسول الله خطب الا و هو قائم» [93]

4.خطیب،اسلحه دست گیرد ولی آن را به کار نبرد بلکه به موعظه و ارشاد بپردازد. (یعنی قدرت داریم ولی در عین حال،دلسوز و مهربانیم)چنانکه پیامبر به کمان یا عصا تکیه می دادند و خطبه می خواندند.«یتوکأ علی قوس او عصا» [94]

5.هنگامی که امام جمعه از منبر بالا می رود و رو به مردم می ایستد به مردم سلام کند.«من السنه اذا صعد الامام المنبر ان یسلم اذا استقبل الناس»[95]

6.خواندن سوره جمعه و منافقون در نماز جمعه.پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در نماز جمعه سوره جمعه و سوره منافقون را قرائت می فرمودند؛سوره جمعه را برای بشارت دادن به مؤمنان و برحذر داشتن آنان از دنیا و سوره منافقون را برای مأیوس کردن و توبیخ منافقان. [96]

7.آگاه نمودن مردم را به مسائل روز.امام رضا علیه السلام فرمود:نماز جمعه یک گردهمایی عمومی است تا امام جمعه مردم را به عبادت و اطاعت ترغیب کند و از گناه و معصیت پرهیز دهد و آنان را از آنچه در اطراف آنها روی می دهد و از آنچه برایشان مفید و یا مضّر است،آگاه کند.

«و یخبرهم بما ورد علیهم من الآفاق و من الاهوال التی لهم فیها المضره و المنفعه» [97]

8.امام جمعه،مردم را از آنچه خداوند به آن امر کرده و آنچه از آن نهی فرموده و آنچه مایه ی صلاح و فساد آنان است،آگاه سازد و آنان را تعلیم دهد.«ان یعلمهم من امره و نهیه ما فیه الصلاح و الفساد» [98]

پیام ها:

1- برای دعوت مردم به عبادت باید بسترسازی کرد.(در ابتدای سوره قبل از دستور به شرکت در نماز جمعه،سخن از تسبیح موجودات است.) یُسَبِّحُ لِلّهِ ... فَاسْعَوْا إِلی ذِکْرِ اللّهِ

2- برای دعوت مردم،آنان را با احترام و نام نیک یاد کنیم. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»

3- حضور در نماز جمعه،نشانه ایمان است. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاهِ ...

4- نماز،مایه ی ذکر خدا است. إِذا نُودِیَ لِلصَّلاهِ ... فَاسْعَوْا إِلی ذِکْرِ اللّهِ

5-برای حضور در نماز جمعه،شتاب کنید. «لِلصَّلاهِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَهِ فَاسْعَوْا»

6- برای حضور در نماز جمعه،باید موانع موجود را برطرف کرد. «وَ ذَرُوا الْبَیْعَ» (رها کردن کسب و کار و تجارت از باب نمونه است وگرنه همه کارها را باید در هنگام نماز،رها کرد و در نماز جمعه حضور یافت.)

7- خداوند که فرمان ترک تجارت می دهد،آن را با وعده های حق جبران می کند.

«ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»

8-نشانه علم واقعی،انتخاب بهترین ها در هر زمان است. «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»

9- در تربیت دینی،هم تشویق لازم است، «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»

هم فرمان لازم است، «فَاسْعَوْا إِلی ذِکْرِ اللّهِ»

هم نهی لازم است، «ذَرُوا الْبَیْعَ»

هم استدلال لازم است. «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ»

فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاهُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ«10»

پس هنگامی که نماز پایان یافت،در زمین پراکنده شوید و از فضل الهی طلب کنید و خدا را بسیار یاد کنید،باشد که رستگار شوید.

نکته ها:

* در فرهنگ قرآن،مالِ دنیا فضل الهی است،لذا در این آیه می فرماید: «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ» ،بعد از پایان نماز جمعه،به سراغ فضل خدا یعنی درآمد و تجارت بروید.چنانکه در جای دیگر،آن را«خیر»شمرده و می فرماید: «إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهُ» [99]اگر کسی خیری باقی گذارده،وصیت کند که در اینجا مراد از خیر،مال دنیاست.

* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:هرکس در بازار و محل کسب و کار با اخلاص خدا را یاد کند،در حالی که مردم از خدا غافلند و به کارهای خود مشغولند،خداوند برای او هزار حسنه ثبت می کند و روز قیامت او را مورد مغفرت ویژه خویش قرار می دهد. [100]

* نشاط انسان برای عبادت باید بیش از نشاط او برای کسب درآمد باشد.درباره عبادت فرمود: «فَاسْعَوْا إِلی ذِکْرِ اللّهِ» و در این آیه درباره تجارت می فرماید: «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ» هر دو کلمه «فَاسْعَوْا» و «ابْتَغُوا» به معنای تلاش و حرکت است،لیکن در آیه اول واژه «سعی»و حرف«فاء»وجود دارد که عشق و نشاط و سرعت در آن نهفته است.

* فضل الهی گاهی مادّی و گاهی معنوی است.در آیه چهارم همین سوره درباره بعثت

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ» و در این آیه درباره کسب و کار و تجارت می فرماید: «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ».

پیام ها:

1- زمان تعطیلی کسب و کار و تجارت به خاطر عبادت،نباید زیاد به درازا کشیده شود.(در آیه قبل،فرمان ترک داد و ستد صادر شد و در این آیه بلافاصله پس از انجام عبادت آن منع برطرف شد). فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاهُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ ...

2- خداوند،تعطیل بازار مسلمانان و رهاکردن کار،حتی در یک روز کامل را نمی پسندد. «فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاهُ فَانْتَشِرُوا»

3- کسب درآمد و دریافت فضل الهی،نیاز به هجرت و حرکت و مسافرت در زمین دارد. «فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ»

4- در انجام عبادت سرعت بگیرید، «فَاسْعَوْا» ولی در کار مادی به سراغ آن روید و نیازی به عجله نیست،زیرا رزق نزد خداوند مقدّر است. «وَ ابْتَغُوا»

5-لطف و فضل خداوند بسیار است ولی انسان باید برای به دست آوردن آن تلاش کند. «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ»

6- در اسلام،تن پروری ممنوع است. «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ»

7- دنیا،گوشه ای از فضل الهی است. «مِنْ فَضْلِ اللّهِ»

8-رستگاری،در سایه انجام فرمان های الهی است. فَاسْعَوْا ... ذَرُوا ... وَ ابْتَغُوا ... وَ اذْکُرُوا ... لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

9- تلاش برای رسیدن به امور معنوی و مادی،هر دو فرمان خداست.در آیه قبل فرمود: «فَاسْعَوْا إِلی ذِکْرِ اللّهِ» و در این آیه می فرماید: «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ»

10- اگر داد و ستد با اراده انسان باشد معامله ای بیش نیست، «وَ ذَرُوا الْبَیْعَ» ،امّا اگر بعد از انجام عبادت به سراغ داد و ستد رفتیم،به فضل الهی تبدیل می شود. «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ»

11- تلاش برای دنیا نباید همراه با غفلت از یاد خدا باشد. «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثِیراً»

12- اسلام هم خواهان کیفیّت در عبادت است، «فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»[101]و هم به دنبال کمّیّت. «وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثِیراً»

13- آنجا که زمینه غفلت و لغزش بیشتر است مثل بازار،یاد خدا ضروری تر است. «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثِیراً»

14- یاد خدا در همه حال لازم است،چه در حال عبادت، «فَاسْعَوْا إِلی ذِکْرِ اللّهِ» و چه در حال تجارت. «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ اذْکُرُوا اللّهَ»

15- انسان با عملکرد و انتخاب خوب خود می تواند زمینه رستگاری را فراهم آورد. فَاسْعَوْا ... وَ ابْتَغُوا ... وَ اذْکُرُوا ... لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

16- یاد خدا،زمانی عامل رستگاری می شود که مداوم و مستمر باشد. «وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»

وَ إِذا رَأَوْا تِجارَهً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَهِ وَ اللّهُ خَیْرُ الرّازِقِینَ«11»

و چون داد و ستد یا سرگرمی ببینند،(از دور تو)پراکنده و به سوی آن روانه شوند و تو را ایستاده(در حال خواندن خطبه)رها کنند.(به آنان) بگو:آنچه(از فضل و برکت)نزد خداست،از سرگرمی و داد و ستد بهتر است و خداوند بهترین روزی دهندگان است.

نکته ها:

* در تفاسیر می خوانیم:پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله مشغول خواندن خطبه های نماز جمعه بود که کاروان تجاری همراه با طبل و دُهل و سر و صدا وارد مدینه شد.بیشتر نمازگزاران به سراغ کاروان رفتند و حضرت را که در حال ایستاده مشغول ایراد خطبه بود،تنها گذاشتند.

این آیه نازل شد و آنان را توبیخ کرد.

* آیه به جای انتقاد از ترک خطبه و نماز،از تنها گذاردن پیامبر،انتقاد می کند. آری، شکستن حرمت رهبر آسمانی از شکستن خطبه و نماز مهم تر است.

* آغاز این سوره با بعثت پیامبر اسلام بود و پایان آن،با انتقاد از تنها گذاشتن آن حضرت و این خود هشدار به مؤمنان است.

پیام ها:

1- قرآن،از حرص و بی تقوایی در کسب و کار انتقاد می کند. وَ إِذا رَأَوْا ... اِنْفَضُّوا إِلَیْها

2- عامل انحراف از یاد خدا،یا مادّیات است و یا نفسانیّات. «تِجارَهً أَوْ لَهْواً»

3- خطیب جمعه باید در حال ایستاده،به ایراد خطبه بپردازد. «وَ تَرَکُوکَ قائِماً»

4- هرکاری که اطراف رهبر الهی را خلوت کند،قابل توبیخ است. «وَ تَرَکُوکَ قائِماً»

5-گرایش های مردم،همیشه صحیح و به حق نیست. «وَ تَرَکُوکَ قائِماً»

6- دو خطبه،جزء نماز جمعه است و استماع آن ها لازم است. «وَ تَرَکُوکَ قائِماً»

7- در تبلیغ،مسایل مادّی را نفی نکنید بلکه برتری معنویات را مطرح کنید. «ما عِنْدَ اللّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَهِ»

8-ملاک ارزش ها،حسن عاقبت است نه کامیابی های زود گذر. «ما عِنْدَ اللّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَهِ»

9- برای کسب رزق،عبادت را رها نکنید تا به سراغ تجارت بروید.بلکه ابتدا عبادت کنید و سپس به سراغ تجارت بروید،که رزق به دست خداست. ما عِنْدَ اللّهِ خَیْرٌ ... وَ اللّهُ خَیْرُ الرّازِقِینَ

10- تجارت تنها راه به دست آوردن رزق نیست،اگر خدا بخواهد از غیر آن هم به شما رزق می دهد. «وَ اللّهُ خَیْرُ الرّازِقِینَ»

11- خداوند روزی نمازگزاران جمعه را تضمین کرده است. «وَ اللّهُ خَیْرُ الرّازِقِینَ»

«والحمدللّه ربّ العالمین»

 


[1] - طور،43

[2] - قلم،29

[3] - انعام،91

[4] - آل عمران،191

[5] - مؤمنون،115

[6] - تفسیرالمیزان،ج10،ص30.

[7] - فتح،1-3.

[8] - صافّات،143.

[9] - بحار،ج 93،ص 177.

[10] - وافی،ج 2،ص 157.

[11] - تفسیر المیزان،ج13،ص96

[12] - تفسیر المیزان

[13] - نور،41.

[14] - اسراء،44.

[15] - تفسیر المیزان.

[16] - منافقون،8.

[17] - .فصّلت،41.

[18] - تفسیر نورالثقلین

[19] - جاثیه،24

[20] - عنکبوت،64

[21] - تفسیر المیزان

[22] - .یس،2

[23] - نساء،113.

[24] - تفسیر المیزان

[25] - ملک،آیه 9

[26] - ابراهیم،3.

[27] - بقره،282.

 

[28] - مفردات راغب

[29] - اعراف،179.

[30] - کافی،ج 1،ص 44.

[31] - کافی،ج 1،ص 44.

[32] - کافی،ج 1،ص 45.

[33] - میزان الحکمه،ج9،ص54.

[34] - میزان الحکمه،ج 9،ص 55.

[35] - میزان الحکمه،ج 9،ص 55.

[36] - محجّه البیضاء،ج 1،ص 130

[37] - محجّه البیضاء،ج 1،ص 130

[38] - مائده،41.

[39] - بقره،61.

[40] - مائده،64

[41] - مائده،64.

[42] - .نساء،46.

[43] - بقره،87

[44] - مائده،82.

[45] - مائده،70

[46] - بقره،61.

[47] - مائده،78.

[48] - مائده،18.

[49] - بقره،96

[50] - بقره،111

[51] - بقره،94.

[52] - بقره،197.

[53] - کهف،28.

[54] - فرقان،67.

[55] - .زلزال،6 و 7

[56] - محجه البیضاء،ج 8،ص 258.

[57] - نهج البلاغه،خطبه 5

[58] - مقتل خوارزمی،ج2،ص241

[59] - احزاب،16.

[60] - .نساء،78.

[61] - .قیامت،10.

[62] - مستدرک الوسائل،ج 6،ص 91.

[63] - وسائل الشیعه،ج 5،ص 17.

[64] - وسائل الشیعه،ج 5،ص 67.

[65] - وسائل الشیعه،ج 5،ص 66

[66] - کمال الدین،ص 164

[67] - وسائل الشیعه،ج 5،ص 325.

[68] - وسائل الشیعه،ج 5،ص 63.

[69] - صلاه الجمعه،ص 245.

[70] - کافی،ج 3،ص 417

[71] - کنزالعمال،حدیث 21085

[72] - وسائل الشیعه،ج 5،ص 78.

[73] - مستدرک،ج 6،ص 46.

[74] - تهذیب،ج 3،ص 237.

[75] - وسائل الشیعه،ج 5،ص 46.

[76] - .وسائل الشیعه،ج 5،ص 36.

[77] - نهج البلاغه،نامه 69

[78] - بحارالانوار،ج 89،ص 197.

[79] - وسائل الشیعه،ج 5،ص 46.

[80] - وسائل الشیعه،ج 5،ص 36.

[81] - .مستدرک الوسائل،ج6،ص42.

[82] - بحار الانوار،ج 89،ص 256.

[83] - مستدرک الوسائل،ج 6،ص 7.

[84] - مستدرک الوسائل،ج 8،ص 407.

[85] - کنز العمّال،حدیث 21147.

[86] - کنز العمّال،حدیث 21139

[87] - .مستدرک الوسائل،ج 6،ص 10.

[88] - بحارالانوار،ج 89،ص 256.

[89] - وسائل الشیعه،ج 5،ص 39

[90] - کنز العمّال،ج 7،ص 746.

[91] - کنز العمّال،ج 7،ص 748

[92] - وسائل الشیعه،ج 5،ص 40.

[93] - بحارالانوار،ج 89،ص 131.

[94] - وسائل الشیعه،ج 5،ص 38

[95] - وسائل الشیعه،ج 5،ص 43.

[96] - کنز العمّال،ج 8،ص 378

[97] - بحارالانوار،ج 89،ص 201.

[98] - وسائل الشیعه،ج5،ص40

[99] - بقره،180

[100] - تفسیر مجمع البیان

[101] - مؤمنون،2


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -