انهار
انهار
مطالب خواندنی

تفسیر نور

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سیمای سوره صفّ

این سوره چهارده آیه دارد و از سوره های مدنی است.

به مناسبت کلمه«صفّ»که در چهارمین آیه آمده،این سوره«صفّ»نام گذاری شده است.

بیشترین توجّه این سوره به برتری دین اسلام بر سایر ادیان آسمانی و لزوم جهاد در راه خداوند و حمایت از پیامبران الهی است.

علاوه بر این سوره،سوره های حدید و حشر نیز با کلمه «سَبَّحَ» و سوره های جمعه و تغابن با کلمه «یُسَبِّحُ» و سوره اسراء با کلمه «سُبْحانَ» و سوره اعلی با فرمان «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ» آغاز شده است.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان.

سَبَّحَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ«1»

آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است،برای خدا تسبیح گویند و اوست شکست ناپذیر حکیم.

پیام ها:

1- در بینش اسلامی،تمام هستی دارای شعور است و همه به تسبیح خداوند مشغولند. سَبَّحَ لِلّهِ ما ...

2- کسی سزاوار تسبیح و تقدیس است که دارای قدرت بی نهایت و حکمت بی نظیر باشد. «وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ«2»

ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا چیزی می گویید که عمل نمی کنید؟

کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ«3»

نزد خدا بسیار مورد غضب است که چیزی را بگوئید که عمل نمی کنید.

نکته ها:

* «مقت»به معنای خشم و غضب شدید است.

* مشابه این توبیخ را در آیه «أَ تَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ» [1]می خوانیم.

* عمل نکردن به گفتار،گاهی به خاطر ناتوانی است و گاهی از روی بی اعتنایی که این مورد توبیخ است.

* عالم بی عمل،به درخت بی ثمر،ابر بی باران،نهر بی آب،زنبور بدون عسل،سوزن بدون نخ و الاغی که کتاب حمل می کند،تشبیه شده است.

* در احادیث می خوانیم:«علم بلا عمل حجه الله علی العبد» [2]علم بدون عمل،حجّتی بر علیه انسان است.

«العلم الذی لا یعمل به کالکنز الذی لا ینفق منه» [3]علمی که به آن عمل نشود،مانند گنجی است که از آن انفاق و استفاده نشود.

«ان اشد الناس حسره یوم القیامه الذی و صفوا العدل ثم خالفوه» [4]کسی که از عدالت سخن بگوید ولی عادل نباشد،سخت ترین حسرت را در قیامت خواهد داشت.

حضرت عیسی علیه السلام فرمود:«أشقی الناس من هو معروف عند الناس بعلمه مجهول بعمله» [5]کسی که نزد مردم به علم معروف است،ولی به عمل معروف نیست،شقی ترین مردم است.

امام صادق علیه السلام فرمود:«من لم یصدق فعله قوله فلیس بعالم» [6]کسی که کارهایش تأکید کننده ی گفتارش نباشد،عالم نیست.

* امام صادق علیه السلام یکی از مصادیق این آیه را خلف وعده دانستند و فرمودند:وعده مؤمن به منزله ی نذر است، لیکن(مخالفت با آن)کفّاره ندارد.«عده المؤمن اخاه نذر لا کفاره له» [7]

* به گفته مفسّران،شأن نزول آیه درباره کسانی است که خواهان جهاد بوده ولی همین که فرمان جهاد صادر شد،بهانه تراشی و عذرخواهی کردند.البتّه محتوای آیه مربوط به تمام کسانی است که شعار می دهند ولی عمل نمی کنند.

پیام ها:

1- ایمان باید با عمل و صداقت همراه باشد وگرنه مستحقّ سرزنش و توبیخ است.(تمام آیه)

2- قبل از این که انتقاد کنید،به بیان نقاط مثبت بپردازید.شما که ایمان دارید،چرا عمل نمی کنید؟ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ... لِمَ ... لا تَفْعَلُونَ

3- یکی از روش های تربیت،توبیخ بجا و به موقع است. «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ»

4- وفای به عهد،واجب و خلف وعده،از گناهان کبیره است. «کَبُرَ مَقْتاً»

5-چه زشت است که تمام هستی در حال تسبیح خداوند باشند، «سَبَّحَ لِلّهِ» ولی انسان با سخنان بدون عمل،خداوند را به غضب آورد. «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ»

6- گفتار بدون عمل،خطرناک است. «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» (کلمات «کَبُرَ» ، «مَقْتاً» و «عِنْدَ اللّهِ» ،نشان از خطرناک بودن موضوع است)

7- اگر امروز کار شما با وعده ها و شعارهای دروغین حل شود،اما نزد خداوند وضع خطرناکی خواهید داشت. کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ ...

إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ«4»

همانا خداوند کسانی را دوست دارد که صف بسته در راه او پیکار کنند، چنانکه گویی بنای بسیار مستحکم سربی هستند.

نکته ها:

* «بُنْیانٌ» به معنای ساختمان است. «مَرْصُوصٌ» ،از«رصاص»به معنای سُرب است و «بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ» یعنی ساختمانی که از فرط استحکام،گویی از سرب ساخته شده است.

* شاید آیه قبل،انتقاد از کسانی باشد که شعار جهاد و پیکار دادند،ولی به آن شعارها عمل نکردند،لذا خداوند فرمود:کسانی که عمل نکردند مورد غضب هستند، «کَبُرَ مَقْتاً» امّا در این آیه از کسانی که به شعار و وعده خود عمل کردند،تمجید کرده و محبوب خدا دانسته است. «إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ»

* در تاریخ آمده است که در جنگ صفین حضرت امیر علیه السلام برای بالا بردن انگیزه یاران خود، این آیه را تلاوت فرمودند. [8]

پیام ها:

1- در تربیت،قهر و مهر هر دو لازم است.(در آیه قبل سخن از قهر الهی بود و در اینجا سخن از مهر الهی است). إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ ...

2- برای بازداشتن از کار ناپسند انذار لازم است، لِمَ تَقُولُونَ ... کَبُرَ مَقْتاً ولی واداشتن به کار نیک،تشویق لازم دارد. «یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ»

3- جلب رضایت و محبت خداوند،بالاترین تشویق برای مؤمنان است،حتّی برتر از بهشت و امثال آن. إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ ...

4- کارهای سخت،انگیزه قوی لازم دارد و بالاترین انگیزه ها،محبوب خدا شدن است. «إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ»

5-مؤمنانِ مجاهد،دوستداران خداوند هستند و در راه او می کنند، «یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ» خداوند هم آنها را دوست دارد. «یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ»

6- در شرایط عادّی،وحدت و اتحاد و دوری از تفرقه لازم است ولی در برابر دشمن،صفوف مؤمنان باید متّحدتر و نفوذناپذیر و مستحکم تر باشد. «صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ»

وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ«5»

و آنگاه که موسی به قوم خود گفت:ای قوم من! با این که می دانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم،چرا اذیّتم می کنید؟ پس چون منحرف شدند،خداوند دل های آنان را منحرف ساخت و خداوند قوم فاسق را هدایت نمی کند.

نکته ها:

* زاغ»از«زیغ»به معنای انحراف از مسیر حق است.روح انسان به راه مستقیم تمایل دارد و این انسان است که آن را منحرف می کند.

* در آیات قبل،انتقاد از گفتار بدون عمل بود،در این آیه انتقاد از عمل بر خلاف علم است که چرا با این که می دانند او پیامبر خداست،او را اذیّت و آزار می دهند.

* خداوند،کیفر و پاداش را بر اساس عدل و حکمت خود و عملکرد انسان قرار می دهد.او از طریق عقل و فطرت و فرستادن پیامبران مردم را هدایت می کند،هر کس هدایت را پذیرفت،بر هدایتش می افزاید: «وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدیً» [9]و هر کس با علم و اراده، راه انحراف را انتخاب کند،خداوند او را رها می کند. «زاغُوا أَزاغَ اللّهُ»

* آزار و اذیت حضرت موسی و پیامبر اکرم

اذیّت هایی که قوم موسی علیه السلام در مورد او روا داشتند،بسیار بود،از جمله می گفتند:

«لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی اللّهَ جَهْرَهً»[10]

هرگز به تو ایمان نمی آوریم تا این که خداوند را به طور آشکار ببینیم.

«لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ»[11]

ما بر یک نوع طعام صبر نمی کنیم.

«لَنْ نَدْخُلَها حَتّی یَخْرُجُوا مِنْها[12]

تا آنها از آنجا بیرون نشوند،ما داخل نخواهیم شد.

«فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنّا هاهُنا قاعِدُونَ»[13]

تو و پروردگارت بروید و با آنها جنگ کنید،ما نشسته ایم.

«اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَهٌ»[14]

برای ما نیز خدایی مثل خدایان این بت پرستان،قرار بده.

«قالُوا أُوذِینا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا»[15](

ای موسی! ما هم پیش از آمدن تو و هم پس از آن در رنج و شکنجه بوده ایم.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز مورد آزار و اذیّت مشرکان و منافقان قرار داشت،چنانکه قرآن می فرماید:

«وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ»[16]

بعضی(از منافقان)کسانی هستند که دائم پیامبر را آزار می دهند و می گویند او زود باور است.

«وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ»[17]

برای آنها که پیامبر خدا را اذیّت می کنند، عذاب دردناک آماده و مهیا است.

«إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ»[18]

این کار شما پیامبر را آزار می دهد و او از شما شرم می کند(که ناراحتی خود را اظهار کند).

یکی دیگر از آزارهایی که پیامبر اسلام می دید،سستی بعضی از مسلمانان برای جهاد بود که می گفتند: «إِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَهٌ» [19]خانه های ما حفاظ ندارد، «لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ»[20]هوا گرم است، «بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّهُ»[21]راه دور است، «وَ لا تَفْتِنِّی أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا» [22]با شرکت در جنگ تبوک ممکن است نگاه ما به دختران و زنان رومی بیفتد و گرفتار شویم، اسلحه و امکانات کم است و...

* با توجّه به آیات قبل که فرمود:چرا به گفتار خود عمل نمی کنید و خدا رزمندگان را دوست دارد،معلوم می شود که مراد از آزار در این آیه،سستی در جهاد و رفتن به جبهه است.

پیام ها:

1- تاریخ زندگی حضرت موسی علیه السلام بخاطر درس ها و عبرت هایی که دارد نباید فراموش شود. وَ إِذْ ...

2- آشنایی با تاریخ بزرگان،سبب تسلّی و دلداری است. إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ ... لِمَ تُؤْذُونَنِی

3- گاهی خودی ها بیش از بیگانگان مشکل آفرینی می کنند. «یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی»

4- در نهی از منکر،از اهرم عاطفه استفاده کنید. «یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی»

5-اذیّت یاران،نباید سبب قهر و طرد آنها شود. «یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی»

6- علم و آگاهی،مسئولیّت آور است.از آگاهان انتظار می رود که به علم خود عمل کنند. لِمَ تُؤْذُونَنِی وَ قَدْ تَعْلَمُونَ ...

7- گفتار و رفتاری که موجب آزار رهبران دینی شود،به انحراف انسان می انجامد. لِمَ تُؤْذُونَنِی ... زاغُوا

8-انحراف در گفتار و رفتار،مقدّمه انحراف دل و روح و شخصیّت و هویّت و فرهنگ و فکر انسان است. «فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ»

9- گناه،محرومیّت از هدایت الهی را به دنبال دارد. «وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ»

وَ إِذْ قالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ یا بَنِی إِسْرائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراهِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمّا جاءَهُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِینٌ«6»

و آنگاه که عیسی پسر مریم به بنی اسرائیل گفت:همانا من فرستاده خدا به سوی شما هستم و توراتی را که پیش از من بوده است،تصدیق می کنم و نسبت به پیامبری که بعد از من خواهد آمد و نامش احمد است،مژده می دهم.پس چون معجزات روشنی برای آنان آورد،گفتند:این جادویی آشکار است.

نکته ها:

* بدون شک آنچه امروز در دست یهودیان و مسیحیان به نام تورات و انجیل قرار دارد، کتاب های نازل شده بر پیامبران بزرگ خدا،حضرت موسی و حضرت مسیح علیهما السلام نیست، بلکه مجموعه ای از کتاب هایی است که به وسیله یاران آنها یا افرادی که بعد از آنها متولّد شده اند،تألیف شده است.یک مطالعه اجمالی در این کتاب ها گواه زنده این مدّعاست و خود یهودیان و مسیحیان نیز ادّعایی بیش از این ندارند.

البتّه شک نیست که قسمتی از تعلیمات موسی و عیسی و محتوای کتاب های آنها در ضمن گفته های پیروانشان به این کتاب ها انتقال یافته است،به همین دلیل نمی توان همه آنچه را که در عهد قدیم(تورات و کتاب های وابسته به آن)و عهد جدید(انجیل و کتاب های وابسته به آن)آمده است،انکار کرد،بلکه محتوای کتاب های فوق،مخلوطی از تعلیمات این دو پیامبر بزرگ خدا و افکار و اندیشه های دیگران است.

در کتاب های موجود،تعبیرات گوناگونی که بشارتِ ظهور پیامبر بزرگی در آینده که نشانه های او جز بر پیامبر اسلام تطبیق نمی کند،دیده می شود.

جالب آنکه غیر از پیشگویی هایی که در این کتاب ها دیده می شود و بر شخص پیامبراسلام صلی الله علیه و آله تطبیق می کند،در سه مورد از انجیلِ«یوحنّا»،روی کلمه«فارقلیط»تکیه شده که در ترجمه های فارسی،به«تسلّی دهنده»ترجمه شده است.اکنون به متن انجیل یوحنّا به نقل از تفسیر نمونه توجّه کنید:

«و من از پدر خواهم خواست و او«تسلّی دهنده ی»دیگر به شما خواهد داد که تا ابد با شما خواهد ماند.»[23]

و در باب 15 آمده است:«و چون آن«تسلّی دهنده»بیاید...در باره ی من شهادت خواهد داد.»[24]

و در باب 16 نیز می خوانیم:«لیکن به شما راست می گویم که شما را مفید است که من بروم

که اگر من نروم،آن«تسلّی دهنده»به نزد شما نخواهد آمد،امّا اگر بروم او را به نزد شما خواهم فرستاد.»[25]

مهمّ این است که در متن سریانی اناجیل که از اصل یونانی گرفته شده است،به جای تسلّی دهنده،«پارقلیطا»آمده و در متن یونانی«پیرکلتوس»که از نظر فرهنگ یونانی به معنی «شخص مورد ستایش»و معادل واژه های«محمّد و احمد»در زبان عربی است.

ولی هنگامی که ارباب کلیسا متوجّه شدند انتشار چنین ترجمه ای ضربه ی شدیدی به تشکیلات آنها وارد می کند،به جای«پیرکلتوس»،کلمه ی«پاراکلتوس»را نوشتند که به معنای«تسلّی دهنده»است و با این تحریف آشکار،این سند زنده را دگرگون ساختند،هر چند با وجود این تحریف،بشارت روشنی از ظهور یک پیامبر بزرگ در آینده مشهود است.[26]

در دایره المعارف بزرگ فرانسه،در این باره آمده است:

«محمّد،مؤسّس دین اسلام و فرستاده ی خدا و خاتم پیامبران است.کلمه«محمّد»به معنی بسیار حمد شده است و از ریشه ی«حمد»به معنی تجلیل و تمجید،گرفته شده و نام دیگری که آن هم از ریشه ی«حمد»است و هم معنی لفظ«محمّد»می باشد،«احمد» است که احتمال قوی می رود،مسیحیان عربستان،آن لفظ را به جای«فارقلیط»به کار می بردند.احمد یعنی بسیار ستوده شده و بسیار مجلل،که ترجمه ی لفظ«پیرکلتوس»است و اشتباهاً لفظ«پاراکلتوس»را به جای آن گذاشته اند و به این ترتیب نویسندگان مذهبی مسلمان مکرّر گوشزد کرده اند که مراد از این لفظ،بشارت ظهور پیامبر اسلام است.قرآن مجید نیز آشکارا در آیه ششم سوره صف به این موضوع اشاره می کند.» [27]

* آیا نام پیامبر اسلام،«احمد»بوده است؟

الف)در کتاب های تاریخی آمده است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از کودکی دارای دو نام بوده و مردم او را با هر دو نام خطاب می کردند که یکی«محمّد»و دیگری«احمد»بوده است.نام اوّل را جدّ پیامبر عبدالمطلب،و نام احمد را مادرش آمنه برای او انتخاب کردند.این مطلب در سیره حلبی مشروحاً ذکر شده است.

ب)یکی از کسانی که به دفعات،پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را با نام«احمد»یاد کرده،عموی آن حضرت،«ابوطالب»است و امروزه در کتابی که به نام«دیوان ابوطالب»در دست ما قرار دارد،اشعار زیادی دیده می شود که در آن از پیامبر گرامی اسلام با عنوان«احمد»یاد شده است [28]مانند:

ارادوا قتل احمد ظالموهم

و لیس بقتلهم فیهم زعیم

ستمگران تصمیم به قتل او گرفتند ولی برای این کار رهبری نیافتند.

ج)در اشعار«حسان بن ثابت»شاعر معروف عصر پیامبر نیز این تعبیر دیده می شود:

مفجعه قد شفها فقد احمد

فظلت لآلاء الرّسول تعدّد

مصیبت زده ای که فقدانِ احمد او را بی تاب کرده بود،پیوسته عطایا و مواهب رسول را بر می شمرد. [29]

* در حدیث می خوانیم که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:«نام من در زمین،«محمّد»و در آسمان ها،«احمد»است». [30]

پیام ها:

1- تاریخ زندگانی حضرت عیسی علیه السلام قابل توجّه و به یاد ماندنی است «وَ إِذْ قالَ عِیسَی»

2- عیسی،رسول خدا است،او را خدا ندانید. «أَنِّی رَسُولُ اللّهِ»

3- در تربیت الهی،کلاس های متعدّدی وجود دارد که هر کلاس،مقدّمه ی کلاس بعدی و هر استاد تصدیق کننده استاد قبلی است.و مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراهِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ ...

4- اسلام،کامل ترین ادیان است،زیرا بشارت،در مورد چیز بهتر و کامل تر است.

«وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ»

5- در نزد اولیای خدا،به جای حسادت،بشارت است. «مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی»

6- عیسی هم مبشَّر است،هم مبشِّر.او به آمدن پیامبر اسلام بشارت می دهد مُبَشِّراً بِرَسُولٍ ...و خداوند از وجود او بشارت می دهد. «یا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَهٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ[31]

7- در دعوت ها،هم به گذشته توجّه کنید مُصَدِّقاً ...،هم زمان خود را در نظر بگیرید، «إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ» و هم آینده را در نظر داشته باشید.... مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ

8- در معرفی افراد آن گونه عمل کنید که هیچ ابهامی باقی نماند.... اِسْمُهُ أَحْمَدُ

9- لجاجت،عنصری است که باعث می شود،نه بشارت های قبلی کارساز باشد و نه نشانه های موجود. «فَلَمّا جاءَهُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِینٌ»

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ وَ هُوَ یُدْعی إِلَی الْإِسْلامِ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ«7»

و کیست ستمکارتر از آن که بر خدا دروغ بست(و قرآن را سحر خواند)،در حالی که به اسلام دعوت می شود و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمی کند.

نکته ها:

* در قرآن،شانزده مرتبه کلمه «أَظْلَمُ» به کار رفته که پانزده مورد آن مربوط به مسایل اعتقادی و فرهنگی است نظیر:

«افْتَری عَلَی اللّهِ» 9 مرتبه

«کَتَمَ شَهادَهً» 1 مرتبه

«کَذَّبَ بِآیاتِ اللّهِ» 2 مرتبه

«مَنَعَ مَساجِدَ اللّهِ» 1 مرتبه

«ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها» 2 مرتبه

ظلم بر سه نوع است:ظلم به خود،ظلم به مردم و ظلم به مکتب و از این میان،ظلم به دین و مکتب،مهمّ ترین و بزرگ ترین نوع ظلم است. [32]

پیام ها:

1- کسی که نه بشارت عیسی و نه معجزات پیامبر اسلام را می پذیرد و همه را یکسره سحر می داند،مرتکب بزرگ ترین افترا گردیده و ظالم ترین فرد است.

«سِحْرٌ مُبِینٌ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری»

2- افترا به انبیای الهی،افترا بر خداست.آنان به پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند: «سِحْرٌ مُبِینٌ» ، خداوند عمل آنان را افترا بر خدا معرفی می کند.

3- افترا بر خدا و دین خدا،بدترین نوع افتراست. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللّهِ»

4- بزرگ ترین ظلم،جلوگیری از رشد و معرفت و حق گرایی و عبادت مردم است. «مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللّهِ»

5-بدترین نوع ظلم آن است که بر ظالم،اتمام حجّت شده باشد و او ظلم کند.

وَ مَنْ أَظْلَمُ ... وَ هُوَ یُدْعی إِلَی الْإِسْلامِ

6- نتیجه افترا بر خداوند،محرومیّت از هدایت الهی است. «وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ»

7- هدایت و ضلالت به دست خداوند است،لیکن انسان زمینه های آن را با اختیار و اراده خود فراهم یا نابود می کند. «لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمِینَ»

یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ«8»

آنان تصمیم دارند که نور خدا را با دهان ها(و سخنان و افتراها)ی خود خاموش کنند،در حالی که خداوند کامل کننده نور خویش است،هرچند کافران ناخشنود باشند.

هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ«9»

او کسی است که پیامبرش را همراه با هدایت و دین حق(به سوی مردم)فرستاد تا آن را بر همه ادیان غالب سازد،گرچه مشرکان آن را خوش نداشته باشند.

نکته ها:

* مشابه آیات هشتم و نهم این سوره،در آیات 32 و 33 سوره توبه آمده است.

* دشمن برای خاموش کردن نور خداوند از راه های مختلفی استفاده می کند،از جمله:

- تهمت ارتجاع و کهنه گرایی می زنند. «أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ» [33]

- می گویند این سخنان خیال و پندار است. «أَضْغاثُ أَحْلامٍ[34]

- سخنان پیامبر را دروغ و افترا می نامند. «أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ» [35]

- آیات وحی را سطحی و بی ارزش قلمداد می کنند. «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» [36]

- برای خداوند رقیب تراشی می کنند. «وَ جَعَلُوا لِلّهِ أَنْداداً» [37]

- مردم را از شنیدن آیات الهی باز می دارند. «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ» [38]

- به راه و مکتب مؤمنان طعنه می زنند و آنان را تحقیر می کنند. «وَ طَعَنُوا فِی دِینِکُمْ» [39]

- دین خدا را مسخره می کنند. «اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً» [40]

- سعی در تخریب مساجد و پایگاه های مکتب دارند. «سَعی فِی خَرابِها» [41]

- سعی در تحریف دین می نمایند. «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ» [42]

- گاهی در دین بدعت گذاری دارند. «وَ رَهْبانِیَّهً ابْتَدَعُوها»[43]

- گاهی حقایق دین را کتمان می کنند. «یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ» [44]

- دین خداوند را تجزیه می کنند. «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ» [45]

- حق و باطل را در هم می آمیزند. «وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ» [46]

- در دین خدا،غلوّ می کنند. «لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ»[47]

- با مسلمانان به جنگ وستیز برمی خیزند. «لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتّی یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ[48]

* خداوند سه بار وعده پیروزی اسلام بر تمام ادیان را داده است:

«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ0)»[49]

«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً»[50]

«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»[51]

و بدون شک خداوند وعده خود را عملی می کند. «وَ لَنْ یُخْلِفَ اللّهُ وَعْدَهُ» [52]

در روایات بدون شک متواتر می خوانیم که پیروزی اسلام بر دیگر ادیان آسمانی،در زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام تحقّق خواهد یافت.

حضرت علی علیه السلام فرمود:«فو الذی نفسی بیده حتی لا تبقی قریه الا و ینادی فیها بشهاده ان لا اله الا الله بکره و عشیا» [53]به خداوندی که جانم در دست اوست،هیچ شهر و روستایی باقی نمی ماند مگر آن که هر صبح و شام صدای اذان و شهادتین در آن شنیده خواهد شد.

* تاریخ اسلام،تحقق آیه هشتم را به اثبات رسانده است،زیرا با این که دشمن از طریقِ استهزا و اذیّت و شکنجه،محاصره اقتصادی و اجتماعی،تحمیل جنگ ها،توطئه های داخلی منافقان،ایجاد تفرقه میان مسلمانان،به راه انداختن جنگ های صلیبی،ترویج فحشا و منکرات،استعمار نظامی و سیاسی لحظه ای کوتاهی نکرده،ولی اسلام روز به روز توسعه پیدا کرده است.

پیام ها:

1- دشمن دائماً در فکر خاموش کردن چراغ هدایت و نور خداست. «یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ»

2- قرآن نور الهی است. «لِیُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ»

3- دین نور است،یعنی مایه ی شناخت،رشد،حرکت و گرمی است. «نُورَ اللّهِ»

4- برنامه ها و تصمیمات دشمنان برای مقابله با حق،تلاشی مذبوحانه و بی ثمر است. «نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ» کِی شود خورشید از پف منطمس کی شود دریا ز پوز سگ نجس مَهْ فشاند نور و سگ عوعو کند هر کسی بر طینت خود می طند

5-مهم ترین وسیله دشمن برای مقابله با اسلام،تبلیغات است. «بِأَفْواهِهِمْ» البتّه به سرانجام نمی رسد.

چراغی را که ایزد بر فروزد

هر آن کس پف کند ریشش بسوزد

6- اسلام،دین کامل و جاودان است. «وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ»

7- هیچ نوع مخالفتی مانع اراده الهی نیست،نه شرک «وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» [54]،و نه کفر. «وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»

8-کفر و شرک،به طور یکسان از گسترش اسلام ناراضی هستند. «وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ» ، «وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»

9- رسولان با اراده الهی انتخاب می شوند،نه انتخاب و اراده مردم. «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ»

10- پیروزی اسلام به خاطر حقانیّت آن است. «بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ»

11- آینده از آنِ اسلام است. «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ»

12- مکتب اسلام،امید آفرین است. «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ»

13- حاکمیّت و غلبه ای ارزش دارد که کامل و دائم باشد. «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ»

14- به جز اسلام،تمام ادیان تاریخ مصرف دارند و تنها اسلام مکتب جاودانی است. «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ»

15- عوامل پیروزی اسلام چند چیز است:

الف)اراده و امداد الهی، «هُوَ الَّذِی»

ب)رهبری معصوم و لایق، «رَسُولَهُ»

ج)نیاز طبیعی جامعه، «بِالْهُدی»

د)داشتن حقانیّت، «دِینِ الْحَقِّ»

ه)جامع و کامل بودن مکتب، «مُتِمُّ نُورِهِ»

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی تِجارَهٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ«10»

ای کسانی که ایمان آورده اید! آیا شما را بر تجارتی که از عذاب دردناک (قیامت)نجاتتان دهد،راهنمایی کنم؟

تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ«11»

به خدا و رسولش ایمان آورید و با اموال و جان هایتان در راه خدا جهاد کنید که این برای شما بهتر است،اگر بدانید.

یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساکِنَ طَیِّبَهً فِی جَنّاتِ عَدْنٍ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ«12»

(در این صورت،)خداوند گناهان شما را می آمرزد و به باغ هایی که نهرها از زیر آنها جاری است و خانه های دل پسند در بهشت های جاودان واردتان می کند.این رستگاری بزرگی است.

نکته ها:

* در آیه قبل،غلبه دین اسلام بر سایر ادیان وعده داده شد،ولی تحقق این وعده سه شرط لازم دارد:

الف)قانون کامل و جهانی که همان قرآن است،نوری که خداوند آن را کامل کرده و هیچ کس قدرت خاموش کردنش را ندارد.

ب)وجود رهبر معصوم که حضرت مهدی،بقیّه اللّه و ذخیره الهی است.

ج)آمادگی مردم که در این آیه مطرح شده است.

* این آیات،هم وزن آیه 111 سوره توبه است که می فرماید: إِنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ ...

* در تجارت چند فرض وجود دارد:

1.تجارت بد: «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ»[55]

2.تجارت بدون سود: «فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ»[56]

3.تجارت کم سود: «مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ»[57]

4.تجارت زیان بار: «إِنَّ الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» [58]

5.تجارت بسیار زیان بار: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ» [59]

6.تجارت رسوا: «الْخُسْرانُ الْمُبِینُ»[60]

7.تجارت راکد: «تَخْشَوْنَ کَسادَها» [61]

8.تجارت مستمرّ و بادوام: «تِجارَهً لَنْ تَبُورَ» [62]

9.تجارت نجات بخش: «تِجارَهٍ تُنْجِیکُمْ»[63]

10.تجارت سودآور:«تجاره مربحه»[64]

* حضرت علی علیه السلام می فرماید:قیمت شما بهشت است،پس خودتان را ارزان نفروشید:

«لیس لانفسکم ثمن الا الجنه فلا تبیعوها الا بها» [65]

دنیا،تجارت خانه اولیای الهی است:«الدنیا متجر اولیاء الله»[66]جالب آن که حضرت علی علیه السلام این سخن را به کسی فرمود که از دنیا بدگویی می کرد.

در تجارت با خداوند،ما سرمایه را از خود او می گیریم و با قیمت گزاف به خودش می فروشیم.

* در فرهنگ اسلام برای بسیاری از امور مادّی،مشابه معنوی نیز وجود دارد.برای مثال:

الف)خوراک مادّی: «کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ» [67]

خوراک معنوی: «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ»[68]که امام علیه السلام می فرمایند:«الی علمه» [69]یعنی،ببیند چه می آموزد.

ب)لباس مادّی: «سَرابِیلَ تَقِیکُمُ»[70]

لباس معنوی: «وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ» [71]

ج)زینت مادّی: «خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ» [72]

زینت معنوی: «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ»[73]

د)سفر مادّی: «وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلی سَفَرٍ» [74]

سفر معنوی: «إِنَّکَ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدْحاً» [75]

ه)رزق مادّی: «مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ»[76]

رزق معنوی:«و ارزقنی حج بیتک الحرام»[77]

و)شیرینی مادّی:«حلاوه الدنیا»[78]

شیرینی معنوی:«حلاوه الایمان»[79]،«حلاوه ودک»[80]

ز)پاداش مادّی: جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ... [81]

پاداش معنوی: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ»[82]

ح)پدر مادّی: «وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ» [83]

پدر معنوی:«أنا و علی ابوا هذه الامه» [84]

ط)هجرت مادّی: «وَ هاجَرُوا» [85]

هجرت معنوی: «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ»[86]

* در حدیث می خوانیم که علی علیه السلام فرمود:أنا التجاره المربحه المنجیه من العذاب الالیم التی دل الله علیها فی کتابه فقال هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی تِجارَهٍ ... [87]من همان تجارت پرسودی هستم که باعث نجات از عذاب الیم است همان که خداوند در قرآن به آن اشاره کرده است.

پیام ها:

1- مردم را با عنوان و لقب ایمانی آنها مخاطب قرار دهیم. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»

2- باید ابتدا در مردم آمادگی ایجاد کنیم و یکی از راه های آن،طرح سؤال است.

«هَلْ أَدُلُّکُمْ»

3- تجارت،نیاز به راهنما دارد. «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی تِجارَهٍ»

4- تجارت معنوی برای همه قابل درک نیست،فقط مؤمنان به خدا این معنا را درک می کنند. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ ...

5-انسان فطرتاً به دنبال سود است،آن هم سودی ثابت و پایدار. «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی تِجارَهٍ تُنْجِیکُمْ»

6- سود واقعی،نجات از قهر الهی است. «تِجارَهٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ»

7- دفع خطر،مهم تر از جلب منفعت است. «تِجارَهٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ»

8-تجارت،تنها در امور دنیوی نیست. تِجارَهٍ ... تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ

9- پیروی از پیامبران،تجارت پر سود است. تِجارَهٍ ... تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ

10- ایمان،درجات مختلفی دارد. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ... تُؤْمِنُونَ

11- در تبلیغ دین،از عناوین و موضوعات مورد توجّه مردم باید استفاده کرد.

موضوع تجارت و کسب درآمد مورد نظر همه است،لذا ایمان به خدا،به عنوان یک تجارت پر سود مطرح می شود. تِجارَهٍ ... تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ

12- ایمان،تنها باور قلبی نیست،تلاش و جهاد لازم دارد. تُؤْمِنُونَ ... تُجاهِدُونَ

13- ایمان به خدا همراه با ایمان به رسول است و جهاد با مال همراه با جهاد با جان. تُؤْمِنُونَ ... تُجاهِدُونَ ...

14- ایمان و جهاد موسمی و فصلی و مقطعی کارساز نیست،تداوم لازم دارد.

تُؤْمِنُونَ ... تُجاهِدُونَ ...(فعل مضارع نشانه دوام و استمرار است.)

15- ایمان سطحی سرچشمه ی کارهای مهم نمی شود،ایمان کامل لازم است.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ... تُؤْمِنُونَ ... تُجاهِدُونَ

16- ایمان بر عمل مقدّم است. تُؤْمِنُونَ ... تُجاهِدُونَ

17- حفظ دین،برتر از حفظ مال و جان است و باید برای حفظ دین،از مال و جان گذشت. «تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ»

18- جهاد از هیچ فردی برداشته نمی شود،گاهی با مال،گاهی با جان و گاهی با مال و جان باید جهاد کرد. تُجاهِدُونَ ... بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ

19- در دستورات،از کار سبک تر شروع کنیم تا به کارهای سنگین تر برسیم.

(جهاد با مال قبل از جهاد با جان آمده است). «بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ»

20- ارزش کارها به اخلاص است. «فِی سَبِیلِ اللّهِ»

21- چه بسا تلخی ها که به نفع ما باشد ولی ما ندانیم. تُجاهِدُونَ ... خَیْرٌ لَکُمْ

22- انسان فطرتاً به دنبال خیر و سعادت است و خداوند وعده رسیدن به آن را داده است. «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ»

23- بهشت را به بها دهند نه بهانه. تُؤْمِنُونَ ... تُجاهِدُونَ ... یُدْخِلْکُمْ جَنّاتٍ

24- عمل کامل،پاداش کامل را در پی دارد.(در این آیات،مسئله ایمان به خدا و رسول و جهاد با مال و جان از یک سو و مغفرت همه گناهان و ورود در بهشت و فوز بزرگ از سوی دیگر مطرح شده است.) یَغْفِرْ لَکُمْ ... جَنّاتٍ ...

مَساکِنَ ... ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

25- دریافت الطاف الهی،به پاک بودن و پاک شدن نیاز دارد.(اوّل مغفرت،بعد بهشت و رستگاری بزرگ). یَغْفِرْ لَکُمْ ... یُدْخِلْکُمْ ... ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

26- انسان در میان عذاب الیم و فوز عظیم قرار دارد که با معامله ای با خدا،از عذاب رها می شود و به فوز می رسد. تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ ... ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

وَ أُخْری تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ«13»

و نعمت دیگری که آن را دوست دارید،یاری و نصرت از جانب خداوند و پیروزی نزدیک است و(ای پیامبر!)مؤمنان را بشارت ده.

نکته ها:

* ورود به بهشت و مغفرت الهی،مصداق نجات از عذاب الهی است ولی چون نصرت و فتح الهی لطف دیگری است،خداوند آن را جداگانه بیان فرموده است.

پیام ها:

1- تمام پاداش ها در آخرت نیست،بخشی از آنها در دنیاست. وَ أُخْری تُحِبُّونَها ...

2- پاداش باید مورد علاقه ی تشویق شونده باشد. «تُحِبُّونَها»

3- رزمندگان مخلص به یکی از دو نیکی می رسند،اگر شهید شوند: یُدْخِلْکُمْ جَنّاتٍ ...(که در آیه قبل بود)و اگر پیروز شوند: «نَصْرٌ مِنَ اللّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ»

4- پیروزی را از خدا بدانید،نه از تجهیزات و تجربه و تخصص. «نَصْرٌ مِنَ اللّهِ»

5-امید به آینده روشن،وسیله ی دلگرمی رزمندگان است. «نَصْرٌ ، فَتْحٌ»

6- خداوند به وعده های خود عمل می کند:

در اینجا: «نَصْرٌ مِنَ اللّهِ» و در جای دیگر: «إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ وَ الْفَتْحُ» [88]

در اینجا: «فَتْحٌ قَرِیبٌ» و در جای دیگر: «إِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً» [89]

7- برای تشویق رزمندگان به گذشتن از مال و جان،از اهرم بشارت استفاده کنید.

«وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ»

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصارَ اللّهِ کَما قالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوارِیِّینَ مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ فَآمَنَتْ طائِفَهٌ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ کَفَرَتْ طائِفَهٌ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرِینَ«14»

ای کسانی که ایمان آورده اید! یاوران(دین)خدا باشید،همان گونه که عیسی بن مریم به حواریون گفت:یاوران من در راه خدا چه کسانی هستند؟ حواریون گفتند:ما یاوران(دین)خدا هستیم،پس گروهی از بنی اسرائیل ایمان آوردند و گروهی کافر شدند،پس کسانی را که ایمان آوردند،بر دشمنشان یاری دادیم تا(بر آنان غلبه کرده و)پیروز شدند.

نکته ها:

* «حواریون»به یاران خاص حضرت عیسی گفته می شود که دوازده نفر بودند و نامشان در انجیل های کنونی ذکر شده است. [90]ریشه ی این کلمه از«حور»به معنای شستن و سفید کردن است و به خاطر پوشیدن لباس های سفید و داشتن قلب های پاک و یا این که هم خود باطنی پاک داشتند و هم دیگران را دعوت به پاکی می کردند،این واژه درباره ی آنان بکار رفته است.

* امام صادق علیه السلام فرمود:شیعیان ما حواریّون ما هستند،حواریّون عیسی علیه السلام او را در برابر دشمنان و یهود یاری نکردند،ولی شیعیان،ما را یاری می کنند و در راه ما شهید یا شکنجه و تبعید می شوند.خداوند در برابر این همه سختی که به خاطر ما می کشند،پاداش نیکو به آنان عطا کند.«ینصروننا و یقاتلون دوننا و یحرقون و یعذبون و یشردون فی البلاد جزءاهم الله عنا خیرا»[91]

* نقل موارد مشابه در پذیرفتن دعوت و انجام عمل اثر دارد.همان گونه که عیسی یاورانی

داشت، کَما قالَ عِیسَی ...و همان گونه که بر دیگران روزه واجب شد. «کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ»[92]

پیام ها:

1- مؤمن باید گام به گام رشد کند،در آیات قبل دعوت به تجارت با خدا بود،در این آیه رسماً به انصار اللّه بودن دعوت می کند، «کُونُوا أَنْصارَ اللّهِ» (یعنی برای همیشه بر نصرت قانون و اولیای الهی پایدار باشید).

2- خداوند نیازی به نصرتِ ما ندارد،زیرا همه ی نصرت ها و پیروزی ها از اوست. «نَصْرٌ مِنَ اللّهِ» ولی انصار خدا بودن،برای ما افتخار است.

«کُونُوا أَنْصارَ اللّهِ»

3- انبیای الهی مردم را برای خدا می خواهند،نه برای خود و یا گروه و حزب خود. «مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللّهِ»

4- پیامبران برای غلبه بر دشمن،مسیرهای عادّی و طبیعی را طی می کردند و از اسباب ظاهری و نیروهای مردمی استفاده می کردند. «مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللّهِ»

5-رهبر باید ارزیابی دقیقی از یاران خود داشته باشد. «مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللّهِ»

6- اقرار گرفتن از یاران،نوعی تجدید بیعت و اعلام وفاداری است.

مَنْ أَنْصارِی ... قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ

7- دعوت رهبران دینی را پاسخ دهیم. مَنْ أَنْصارِی ... نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ

8-انسان مختار است که دعوت انبیا را بپذیرد و سعادتمند شود و یا آن را رد کند و بدبخت شود. فَآمَنَتْ طائِفَهٌ ... وَ کَفَرَتْ طائِفَهٌ

9- معمولاً همه مردم به یک پیامبر ایمان نیاورده اند،بلکه بعضی کفر می ورزیدند و بعضی ایمان می آوردند،ما نیز نباید انتظار ایمان آوردن همه مردم را داشته باشیم. فَآمَنَتْ طائِفَهٌ ... وَ کَفَرَتْ طائِفَهٌ

10- داشتن ایمان،رمز دریافت تأییدات الهی است. فَآمَنَتْ ... فَأَیَّدْنَا ...

11- حضرت عیسی علیه السلام،هم خودش مورد تأیید خداوند بود، «وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ»[93]و هم یاران خاص آن حضرت. «فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرِینَ»

12- خداوند همان گونه که پیامبرش را تأیید و یاری می کند، «وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» پیروانش را نیز یاری می کند. «فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا»

«والحمد للّه ربّ العالمین»


[1] - بقره،44.

[2] - غرر الحکم

[3] - امالی صدوق،ص 343

[4] - بحار،ج 2،ص 30

[5] - مصباح الشریعه،ص 368

[6] - کافی،ج 1،ص 36.

[7] - کافی،ج2،ص363.

[8] - تفسیر روح المعانی.

[9] - محمّد،17.

[10] - بقره،55.

[11] - بقره،61.

[12] - مائده،22.

[13] - مائده 24

[14] - اعراف 138

[15] - اعراف 129

[16] - توبه 61

[17] - توبه 61

[18] - احزاب 53

[19] - احزاب 13

[20] - توبه 81

[21] - توبه 42

[22] - توبه 49

[23] - انجیل یوحنّا،باب 14،جمله 16.

[24] - انجیل یوحنّا،باب 15،جمله 26.

[25] - انجیل یوحنّا،باب 16،جمله 8.

[26] - تفسیر فرقان

[27] - دایره المعارف بزرگ فرانسه،ج 23،ص 4176،به نقل از تفسیر نمونه.

[28] - دیوان ابوطالب،ص 25 تا 29،و تاریخ ابن عساکر،ج 1،ص 275،به نقل از تفسیر نمونه

[29] - دیوان حسان بن ثابت،ص 59،به نقل از تفسیر نمونه

[30] - تفسیر برهان

[31] - آل عمران،45.

[32] - تفسیر اطیب البیان

[33] - انعام،25

[34] - انبیاء،5.

[35] - احقاف،8

[36] - انفال 31.

[37] - ابراهیم،30

[38] - فصلت،26.

[39] - توبه،12

[40] - مائده،57

[41] - بقره،114

[42] - نساء،46

[43] - حدید،27.

[44] - .بقره،159.

[45] - بقره،85.

[46] - .بقره،42

[47] - مائده،77.

[48] - بقره،217

[49] - توبه،33.

[50] - فتح،28.

[51] - صف،9.

[52] - روم،6؛حج،47

[53] - تفاسیر مجمع البیان،کنزالدقائق و برهان

[54] - توبه،33.

[55] - .بقره،90.

[56] - بقره،16

[57] - .نساء،77.

[58] - زمر،15.

[59] - عصر،2.

[60] - حج،11.

[61] - توبه 24

[62] - فاطر 29

[63] - صف 10

[64] - نهج البلاغه خطبه 193

[65] - بحار ج 70 ص 132

[66] - نهج البلاغه حکمت 131

[67] - مومنون 51

[68] - عبس 24

[69] - رجال کشی ج 4 ص 3

[70] - نمل 81

[71] - اعراف 26

[72] - اعراف 31

[73] - حجرات 7

[74] - بقره،283.

[75] - انشقاق،6.

[76] - بقره،22

[77] - دعای ماه رمضان

[78] - .نهج البلاغه،حکمت 251

[79] - بحار،ج 87،ص 201

[80] - بحار،ج 90،ص 147.

[81] - بقره،25.(27 بار در قرآن آمده است).

[82] - توبه،72.

[83] - بلد،3.

[84] - بحار،ج 36،ص 11

[85] - انفال،72.

[86] - مدّثر،5.

[87] - تفسیر کنز الدقائق

[88] - نصر،1.

[89] - فتح،1.

[90] - تفسیر نمونه

[91] - تفسیر کنز الدقائق.

[92] - بقره،183.

[93] - .بقره،78.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -