انهار
انهار
مطالب خواندنی

تفسیر نور

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سیمای سوره قمر

این سوره در مکّه نازل شده و پنجاوپنج آیه دارد.

به مناسبت طرح مسأله ی«شقّ القمر»در آیه ی اول،این سوره،«قمر»نامیده شده است.

تمام آیات این سوره با حرف«راء»ختم می شود.

پایان سوره ی قبل درباره ی معاد بود،آغاز این سوره نیز سخن از معاد است.

محتوای این سوره،بیشتر مربوط به قیامت،نبوّت و ماجرای مخالفان انبیا است.

همچنین در این سوره،خداوند به سرنوشت شوم پنج گروه یعنی قوم نوح، عاد،ثمود،لوط و فرعون اشاره می کند.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده ی مهربان.

اِقْتَرَبَتِ السّاعَهُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ«1» وَ إِنْ یَرَوْا آیَهً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ«2»

قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت.و اگر معجزه ای بینند،اعراض کنند و گویند:این سحری است پی درپی.

وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ«3»

و تکذیب کردند و از هوس های خود پیروی نمودند و هر کاری(سرانجام) جایگاه و قرارگاهی دارد.

نکته ها:

* در تفاسیر و کتب حدیثی شیعه و سنّی ماجرای دونیم شدن شکافته شدن ماه مطرح شده است.بر اساس روایات،پیشنهاد شکافته شدن ماه از سوی کفّار به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به خاطر آن بود که می گفتند:سحر و جادو در آسمان ها اثر ندارد و اگر ماه شکافته شد،کار محمّد صلی الله علیه و آله قطعاً معجزه است.

جالب این که شکافته شدن ماه،در دل شب و بدون تبلیغات قبلی بود.مسافران مکّه و شام در مسیر جادّه و حتّی مردم هندوستان شکافته شدن ماه را دیدند و در بعضی آثار باستانی هند نوشته شده که تاریخ اتمام این بنا زمانی بود که ماه دو نیم شد.[1]

* جدا شدن کرات منظومه ی شمسی از خورشید یا سنگ های آسمانی از ستارگان، نشانه ای بر شق القمر و امکان شکافته شدن ماه است.گرچه در اینجا دو معجزه رخ داده است یکی شکافته شدن و دیگری برگشت به حالت اول.

پیام ها:

1- قیامت نزدیک و حتمی الوقوع است و از عمر دنیا چیزی باقی نمانده است.

پس برای آخرت زاد و توشه برداریم و غافل نباشیم. «اقْتَرَبَتِ السّاعَهُ»

2- برپایی قیامت،زمانی بس حساس و مهم است. «اقْتَرَبَتِ السّاعَهُ» (سوره بدون مقدّمه،سخن از قیامت می کند،نظیر کسی که بی مقدّمه می گوید:زلزله،زلزله).

3- در گفتگو با سنگدلانِ غافل،نسبت به قیامت هشدار دهید. «اقْتَرَبَتِ السّاعَهُ» (چنانکه در آغاز سوره ی انبیا می خوانیم: «اقْتَرَبَ لِلنّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَهٍ»)

4- شقّ القمر از معجزات ویژه پیامبر صلی الله علیه و آله و نشانه ی نزدیکی امّت اسلام با قیامت است. «اقْتَرَبَتِ السّاعَهُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ»

5-پیامبر معجزات بسیاری داشت و کافران همه را سحر می پنداشتند. «سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»

6- شیوه ی افراد لجوج در برخورد با معجزات و آیات الهی،اعراض و تکذیب وتهمت است. «إِنْ یَرَوْا آیَهً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ»

7- ریشه ی اعراض از حق و تکذیب دین،پیروی از هوای نفس است. یُعْرِضُوا ...

کَذَّبُوا ... اِتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ

8 -«پایان شب سیه سفید است».بالاخره حق،مستقرّ حقانیت معاد ثابت خواهد شد. «کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ»

وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِیهِ مُزْدَجَرٌ«4»

و همانا از خبرهای مهم،آن چه مایه دست برداشتن(از کفر)است،برای آنان آمد.

حِکْمَهٌ بالِغَهٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ«5»

(با این که آن اخبار،)حکمتی رسا بود،ولی بیم دهندگان(برای افراد لجوج)، سودی نداشتند.

فَتَوَلَّ عَنْهُمْ یَوْمَ یَدْعُ الدّاعِ إِلی شَیْءٍ نُکُرٍ«6»

پس،از آنان روی بگردان،(و منتظر باش)روزی را که آن دعوت کننده، (آنان را)به سوی چیزی ناخوش(و عذاب دوزخ)فرا خواند.

نکته ها:

* «مُزْدَجَر» از«زجر»به معنای طرد و منع است،یعنی خبرهایی از قیامت که می تواند مانع ارتکاب گناه گردد. «نُکُر» به معنای امری ناشناخته و ناخوشایند است.

پیام ها:

1- مصلحان و مبلّغان،باید از تاریخ گذشتگان و حوادث مهم آگاه باشند. «جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ»

2- آشنایی با تاریخ می تواند وسیله ی هوشیاری و بیداری و بازدارنده ی انسان از گناه باشد. «مِنَ الْأَنْباءِ ما فِیهِ مُزْدَجَرٌ»

3- اخبار قیامت در قرآن،می تواند وسیله بازداشتن انسان از کفر و گناه باشد.

اِقْتَرَبَتِ السّاعَهُ ... اَلْأَنْباءِ ما فِیهِ مُزْدَجَرٌ

4- حوادث و داستانهای واقعی تاریخ،حکمت آموز است. جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ...

حِکْمَهٌ بالِغَهٌ تأثیر نکردن تبلیغات دینی پیامبران در مردم،نشانه ی بد بودن مبلّغ یا ضعیف بودن مطلب نیست.

5-خداوند اتمام حجّت می کند، «حِکْمَهٌ بالِغَهٌ» ولی مردم هشدارها را نادیده می گیرند. «فَما تُغْنِ النُّذُرُ»

6- اگر هوا و هوس ها بر انسان حاکم باشد،نه تبلیغ مستقیم پیامبر مؤثر است و نه تبلیغ غیرمستقیم او. اِتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ ... جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِیهِ مُزْدَجَرٌ ... فَما تُغْنِ النُّذُرُ

7- مربّی حکیم،هشدارهای خود را در لابلای داستان های صحیح بیان می کند.

«انباء، حِکْمَهٌ ، اَلنُّذُرُ»

8-پیام های قرآن،معقول و قابل شناخت است،نه دور از حیطه ی درک بشر.

«حِکْمَهٌ بالِغَهٌ»

9- دلسوزی و مسئولیّت،حدّ و حدودی دارد و گاهی اعراض لازم است.(بعد از نقل بیان حکمت و هشدارهای پی درپی در هدایت و تربیت،باید اعراض کرد). «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ» سعدی گوید:

زمین شوره سنبل بر نیارد

در آن تخم عمل ضایع مگردان

10- در قیامت،منادیانی هستند که مردم را به دوزخ فرامی خوانند. «یَدْعُ الدّاعِ»

11- صحنه های قیامت برای منحرفان و افرادی که پیامبر از آنان رویگردان شده، بسیار،ناخوشایند و غیرمنتظره است. «شَیْءٍ نُکُرٍ»

خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ کَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ«7»

آنان در حالی که چشم هایشان(از ترس و وحشت)فرو افتاده،همچون ملخ های پراکنده،از قبرها خارج می شوند.

نکته ها:

* «اجداث»جمع«جدث»به معنای قبر است.

* فروافتادن چشم یا از شدّت ترس است و یا شدّتِ شرمساری که موجب ذلّت و خواری می شود.

* تشبیه مجرمان در قیامت به ملخ های پراکنده،بیانگر سردرگمی و حیرت زدگی آنان به هنگام خروج از قبرهاست.

پیام ها:

1- حالات روحی وروانی انسان در جسم و ظاهر او أثر می گذارد. «خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ»

2- معاد،جسمانی است. «یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ»

3- از شیوه های تربیت،استفاده از مثال و تمثیل است. «کَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ» بهترینِ مثال ها،ملموس ترین آن هاست

مُهْطِعِینَ إِلَی الدّاعِ یَقُولُ الْکافِرُونَ هذا یَوْمٌ عَسِرٌ«8»

باگردن های کشیده،سراسیمه به سوی دعوت کننده می دوند.کفّار می گویند:این روزی بسیار سخت است.

نکته ها:

* «مُهْطِعِینَ» از«اهطاع»به معنای کشیدن سر به طرف بالا از روی نگرانی یا خیره نگاه کردن و یا به سرعت دویدن است.

* کافران با انواع سختی ها در قیامت مواجه اند،از جمله:

سختی ناتوانی                              سختی طولانی بودن مدّت

سختی تشنگی و گرسنگی             سختی هم جواران نااهل

سختی رسوایی                           سختی حسرت ها

سختی حساب و کتاب                سختی تحقیرها

سختی نداشتن شفیع                  سختی جدا شدن از خوبان

سختی نداشتن زاد و توشه         سختی شکایات دیگران

در حالی که بر اهل ایمان،در آن روز نه خوف و ترسی از گذشته است و نه حزن و هراسی بر آینده. «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»

پیام ها:

1- شتاب مردم در خروج از قبرها،برای اجابت منادی قیامت است. «مُهْطِعِینَ إِلَی الدّاعِ»

2- حضور در عرصه ی قیامت،از طریق ندا و دعوت منادیانی خواهد بود. «إِلَی الدّاعِ»

3- قیامت،برای کفّار سخت است نه مؤمنان. «یَقُولُ الْکافِرُونَ هذا یَوْمٌ عَسِرٌ»

کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ«9»

پیش از این(کفّار که پیامبر را تکذیب می کنند،)قوم نوح،بنده ی ما را تکذیب کردند، و(علاوه بر تکذیب)گفتند:او دیوانه است و از(راه صحیح)بازمانده است.

فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ«10»

پس نوح پروردگارش را(چنین)خواند که من مغلوب شده ام،پس(به دادم برس و)یاریم کن.

فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ«11»

پس ما درهای آسمان را با ریزش باران باز نمودیم.

نکته ها:

* کلمه ی «فَانْتَصِرْ» به جای«فانصر»آمده است،یعنی خداوندا! برای دین خودت مرا یاری کن،نصرت من نصرت راه تو است.[2]

* «مُنْهَمِرٍ» از«همر»به معنای فرو ریختن اشک و آب است.

* امام باقر علیه السلام فرمود:حضرت نوح نه صد و پنجاه سال آشکارا و پنهانی مردم را به راه راست دعوت کرد،ولی چون آنان را سرکش دید،دست به دعا برداشت و گفت:«رب انی مغلوب[3]

* در تمام قرآن یک بار کلمه ی مغلوب به کار رفته که درباره ی حضرت نوح است،چنانکه در میان سلام های الهی بر انبیا نیز فقط یک سلام با جمله ی «فِی الْعالَمِینَ» آمده که آن هم درباره ی حضرت نوح علیه السلام است. «سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ» [4]

پیام ها:

1- خداوند از پیامبر اسلام دلجوئی می کند که نگران نباش،سایر انبیا نیز مشکلات تو را داشته اند. «کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ»

2- مطالعه تاریخ گذشتگان،مایه دلگرمی صبر و مقاومت است. «کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ»

3- آغاز شدن سخن الهی درباره ی اقوام نوح و عاد و ثمود و لوط با جمله ی «کَذَّبَتْ» ،نشانه ی خطر تکذیب است. کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ ...و کَذَّبَتْ عادٌ ...

کَذَّبَتْ ثَمُودُ ... کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ که در آیات بعد خواهد آمد.

4- مهم ترین ویژگی پیامبران،عبودیت و بندگی خدا بود. «عَبْدَنا»

5-خلافکاران،با تهمت و افترای به دیگران کار خود را توجیه می کنند. «فَکَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ»

6- انبیا در اوج گرفتاری به لطف الهی امیدوارند. «فَدَعا رَبَّهُ»

7- مغلوب و ضعیف بودن،نشانه ی باطل بودن نیست. أَنِّی مَغْلُوبٌ ...

8-دعای انبیا مستجاب است. فَدَعا ... فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ

9- دعا و قطع امید از مردم،زمینه رهایی و استجابت دعا است. أَنِّی مَغْلُوبٌ ...

فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ

10- عوامل طبیعی همچون یاران الهی هستند. «بِماءٍ مُنْهَمِرٍ»

11- مظاهر رحمت،گاهی وسیله عذاب می شوند. «بِماءٍ مُنْهَمِرٍ»

وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُوناً فَالْتَقَی الْماءُ عَلی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ«12»

و از زمین چشمه هایی جوشاندیم،پس آب(زمین و آسمان)بر اساس امری که مقدّر شده بود،به هم پیوستند.

وَ حَمَلْناهُ عَلی ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ«13» تَجْرِی بِأَعْیُنِنا جَزاءً لِمَنْ کانَ کُفِرَ«14»

و نوح را بر(کشتی ای که)دارای تخته ها و میخ ها بود،سوار کردیم.کشتی (حامل نوح و پیروانش)زیر نظر ما به حرکت در آمد.(این امر)پاداش پیامبری بود که مورد تکذیب و کفر قرار گرفت.

وَ لَقَدْ تَرَکْناها آیَهً فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ«15» فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ«16»

و همانا ما کشتی را به عنوان نشانه باقی گذاشتیم،پس آیا پند گیرنده ای هست؟ پس عذاب و هشدار من چگونه است؟

نکته ها:

* «دُسُر» جمع«دسار»به معنای میخ است و «نُذُرِ» جمع«نذیر»است،ولی در این گونه موارد به معنای هشدار است،نه هشدار دهنده. [5]

* کشتی نوح دارای خصوصیاتی بود از جمله:

الف)ساخت آن به فرمان الهی بود. «اصْنَعِ الْفُلْکَ»

ب)سازنده ی آن پیامبر خدا بود.

ج)محل ساخت کشتی،در بیابان خشک و دور از دریا و به گفته ی روایات،مسجد کوفه بود که این،تمسخر کافران را به دنبال داشت.

د)از تمام نژادهای حیوان نر و ماده در آن سوار شدند.

ه)حرکت آن زیر نظر خدا بود. «تَجْرِی بِأَعْیُنِنا»

و)موج هایی به اندازه ی کوه ها در مسیرش بود. «فِی مَوْجٍ کَالْجِبالِ[6]

ز)تمام مؤمنان زمین بر آن سوار شدند.

ح)تنها وسیله ی امن و نجات بود.

* با همه این خصوصیاتی که برای کشتی نوح بیان شده است،خداوند به جای کلمه «سفینه»و کشتی می فرماید: «أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ» یعنی یک مشت تخته و میخ.شاید این کوچک نمایی به خاطر آن است که نجات نوح منسوب به اراده او باشد،نه عظمت کشتی.

* در آیه 15،تخته و میخ که وسیله نجات پیامبری بوده است،به عنوان آیه ی الهی معرّفی شده است،آیا قبور کسانی که خود سبب نجات بوده اند،آیه الهی نیست؟ ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ ... تَرَکْناها آیَهً ...

پیام ها:

1- جوشش چشمه ها وجریان آب ها،با اراده ی الهی است. «وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُوناً»

2- همین که اراده ی خداوند بر کاری تعلق گرفت،آسمان و زمین همکاری می کنند. «فَالْتَقَی الْماءُ»

3- قهر الهی و هماهنگی عوامل طبیعی در آسمان و زمین برای عذاب،حساب و کتاب دارد. «أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ»

4- اگر ما بنده ی خالص خدا شویم،خداوند همه چیز ما را تأمین می کند. «عَبْدَنا - فَفَتَحْنا - فَجَّرْنَا -حملنا»

5-مسیر کارهای الهی از طریق ابزارهای مادی و تلاش های انسانی است.

«حَمَلْناهُ عَلی ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ» تخته و میخ زیاد است،لیکن اراده خداست که این تخته ها و میخ ها را وسیله نجات پیامبر خود و مؤمنان قرار می دهد.

6- نه فقط ساخت کشتی نوح،بلکه مسیر حرکت آن زیر نظر خداوند بوده است.

(در جایی دیگر می فرماید: «اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا»[7]و در اینجا می فرماید:

«تَجْرِی بِأَعْیُنِنا»)

7- انبیا نعمتی هستند که نباید کفران شوند و اگر کفران شدند خداوند،کافران را کیفر می دهد و به انبیا پاداش می دهد. «جَزاءً لِمَنْ کانَ کُفِرَ»

8-همه ی کیفرها در قیامت واقع نمی شود. «جَزاءً لِمَنْ کانَ کُفِرَ»

9- کشتی نوح در طول تاریخ ماندنی است. «تَرَکْناها آیَهً» (چنانکه بدن فرعون در طول تاریخ نشانه است. «فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَهً»[8])

10- حفظ آثار باستانی که یادآور عوامل پیشرفت یا سقوط ملت هاست،لازم است. «تَرَکْناها آیَهً»

11- کاری که با اراده ی الهی و به دست اولیای خدا انجام گیرد،مبارک است.

(کشتی نوح در آن زمان مؤمنان را نجات داد،نسل تمام حیوانات را حفظ کرد و برای تاریخ درس و یادگار شد.) «تَرَکْناها آیَهً»

12- باید به آیات الهی با دقت و بصیرت نگاه کرد. «تَرَکْناها آیَهً فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ»

13- برای هدایت شدن انسان،تنها عوامل خارجی کافی نیست،ظرفیت و روحیه ی پندپذیری لازم است. «فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ»

14- عذاب اقوام گذشته،باید مایه ی هشدار برای آیندگان باشد. «عَذابِی وَ نُذُرِ»

15- عذاب و قهر خدا،پس از هشدارهای متعدّد است. «عَذابِی وَ نُذُرِ»

وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ«17»

و همانا ما قرآن را برای تذکّر(و پندپذیری)،آسان ساختیم،پس آیا پندپذیری هست؟

نکته ها:

* قرآن از ابعاد گوناگونی آسان است،از جهتِ لفظ که تلاوت آن را آسان و در عین حال زیبا کرده است؛محتوی که شامل داستان و مثال های بسیاری است و همچنین مطابقت با فطرت بشری که پذیرش مطالب آن را آسان می کند.

* این آیه در این سوره،چهار بار تکرار شده است:در آیات 17،22،32 و 40.

* با این که قرآن آسان است، «یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ» ولی مشابه آن را نمی توان آورد،گرچه همه آفرینش دست به دست هم دهند. «لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ ...[9]

پیام ها:

1- وظیفه هدایتگران،آسان گوئی است. «یَسَّرْنَا»

2- قرآن،آسان است ولی سست نیست.(در چند آیه قبل خواندیم که آیات قرآن «حِکْمَهٌ بالِغَهٌ» ،یعنی سخنان محکم و استوار است.) «یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ»

3- رسالت قرآن بیدارگری است. «الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ»

4- هر چه آسان تر بگوییم،مخاطب بیشتری خواهیم داشت. یَسَّرْنَا ... فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ

5-هم نسبت به آیات تکوینی باید متذکّر شد «تَرَکْناها آیَهً فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ» و هم نسبت به آیات تشریعی. «یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ»

6- هر کسی لیاقت بهره گیری از قرآن را ندارد،بهره گرفتن مخصوص اهل ذکر است نه اهل غفلت. «فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ»

7- همیشه وجود زمینه ی مناسب،شرط پذیرش نیست.گاهی همه ی شرایط فراهم است ولی انسان به خاطر لجاجت و هوی پرستی متذکّر نمی شود. «فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ»

کَذَّبَتْ عادٌ فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ«18»

قوم عاد(پیامبر خود را)تکذیب کردند،پس عذاب و هشدار من چگونه بود؟

إِنّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ«19»

ما بر آنان در روز شوم،دنباله دار تند بادی سخت و سرد فرستادیم.

تَنْزِعُ النّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ«20» فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ«21»

(تندبادی که)مردم را همچون تنه های درخت خرمای ریشه کن شده از جا برمی کند.پس عذاب و هشدار من چگونه بود؟

وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ«22»

و همانا ما قرآن را برای پندپذیری آسان نمودیم،پس آیا پندپذیری هست؟

نکته ها:

* مراد از «یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ» آن است که این تندباد در چند روز پی در پی بوده است، چنانکه در سوره ی فصّلت آیه ی 16 می فرماید:باد را در چند روز شوم بر آنان وزاندیم.پس مراد از «مُسْتَمِرٍّ» در این آیه،یعنی روزهای پیوسته و دنباله دار.در آیه 7 سوره حاقّه،این ایام شوم هفت شب و هشت روز بیان شده است: «سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَهَ أَیّامٍ»

* «مُنْقَعِر» از«قعر»به معنای ریشه کن شده است. «أَعْجازُ» جمع«عجز»به معنای قسمت عقب یا پایین و تنه است.

* بدی یا خوبی زمان،یا به خاطر حوادث خوب و بدی است که در آن ها واقع می شود و یا در جوهر زمان نحسی،یا خیری است که ما از آن خبر نداریم.

پیام ها:

1- قوم عاد از هلاکت قوم نوح عبرت نگرفتند. کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ ... کَذَّبَتْ عادٌ

2- سیمای قوم عاد،تکذیب و انکار است. «کَذَّبَتْ عادٌ»

3- میان انذار و عذاب رابطه است.(ابتدا انذار و اگر اثر نکرد عذاب) «فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ»

4- در تاریخ و سرنوشت ملت ها تفکّر کنید. فَکَیْفَ کانَ ...

5-نتیجه ی تکذیب،قهر الهی است. کَذَّبَتْ ... عَذابِی

6- عوامل طبیعی مثل باد می توانند وسیله ی کیفر مردم باشند. کَذَّبَتْ عادٌ ... رِیحاً صَرْصَراً

7- زمان ها یکسان نیستند.(بعضی زمان ها مبارک اند،همچون شب قدر، «لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ» و برخی شوم و نحس.) «یَوْمِ نَحْسٍ»

8-با اراده ی خداوند باد هم می تواند عامل رویش باشد، «أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ»[10]و هم می تواند عامل ریزش باشد. «تَنْزِعُ النّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ»

9- بشر،هرکه باشد،در برابر قهر الهی خار و خسی بیش نیست. تَنْزِعُ النّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ ...

10- قوم عاد،مردمی تنومند و قوی بودند که از بن ریشه کن شدند. «کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ»

11- در تربیت،تکرار برخی مطالب ضروری است.جمله ی «فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ» تکرار شده است.

12- در نقل تاریخ،هدف اصلی(عبرت گرفتن)فراموش نشود.(بعد از بیان هر بخش،نقطه اصلی تکرار شده است) «لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ»

کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ«23» فَقالُوا أَ بَشَراً مِنّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنّا إِذاً لَفِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ«24»

قوم ثمود،هشدار دهندگان را تکذیب کردند.پس گفتند:آیا از میان خود،از انسانی تک و تنها پیروی کنیم؟ در این صورت ما در گمراهی و جنونی عمیق خواهیم بود.

أَ أُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا بَلْ هُوَ کَذّابٌ أَشِرٌ«25» سَیَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْکَذّابُ الْأَشِرُ«26»

آیا از میان ما تنها بر او وحی نازل شده است؟ بلکه او بسیار دروغگو و خودخواه است.در آینده خواهند دانست که دروغگو و خودخواه کیست.

إِنّا مُرْسِلُوا النّاقَهِ فِتْنَهً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ«27»

همانا ما فرستادگان شتر ماده ایم برای آنان(و به حضرت صالح گفتیم:)پس مراقب(پایان)کار آنان باش و شکیبایی پیشه کن.

نکته ها:

* «سُعُر» هم جمع«سعیر»به معنای آتش گداخته است و هم جمع «سُعُرٍ» به معنای جنون.

«أَشِر» به کسی گفته می شود که شیفته ی خود باشد.

* در آیه 24،کفّار به انبیا می گویند:اگر ما تابع شما باشیم،در گمراهی و دوزخ یا جنون خواهیم بود! ولی در آیه 47 می خوانیم: «إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ» تبهکاران در گمراهی و دوزخند.

* قوم ثمود،از حضرت صالح خواستند که از دل کوه شتری را به عنوان معجزه خارج کند و او این کار را کرد،ولی مردم این شتر الهی را کشتند.

* کفّار،در برابر پیامبران چند بهانه داشتند و می گفتند:

الف)او بشری مثل ماست.

ب)او یک نفر از میان خود ماست.

ج)تعداد ما زیاد است و پیروی یک جمعیّت از فردی که مثل خود و ماست،سزاوار نیست.

«أَ بَشَراً مِنّا واحِداً نَتَّبِعُهُ»

امّا هیچ یک از این بهانه ها منطقی نیست،زیرا:

اوّلاً:بشر بودن،نقطه ی قوّت پیامبران است تا بتوانند الگوی دیگر افراد بشر باشند.

ثانیاً:تمام انبیا یک نفر بودند و در طول تاریخ افرادی که یک تنه قیام کردند و طرح اصلاحی داشتند کم نبودند.

ثالثاً:اصل،پیروی از حق است،نه تعداد پیروان یا رهبران.

پیام ها:

1- کار قوم ثمود،تکذیب های پی در پی بود. «کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ»

2- کفّار در برابر پیامبران،منطق و استدلال ندارند.می گویند:چرا او پیامبر شد و ما نشدیم؟ أَ بَشَراً مِنّا ...

3- زندگی انبیا عادی و در میان مردم بوده است. «أَ بَشَراً مِنّا»

4- گاهی انسان چنان سقوط می کند که فردی معصوم را به پیامبری نمی پذیرد،

أَ بَشَراً مِنّا ...ولی جماد بی شعور را خدا دانسته و آن را پرستش می کند.

5-گاهی انسان به جایی می رسد که پیروی از پیامبر معصوم را که منطق و معجزه دارد،انحراف می پندارد. «إِنّا إِذاً لَفِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ»

6- ایجاد شک و تردید در میان مردم،بستر تکذیب حق است. کَذَّبَتْ ... أَ بَشَراً مِنّا ...

أَ أُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ

7- هم قرآن ذکر است، نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ ... [11]و هم آن چه به انبیای سابق نازل شده است. «أَ أُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا»

8-کافران لجوج،پیامبر خدا را خودخواه می خواندند. «کَذّابٌ أَشِرٌ»

9- دروغ و خودخواهی را حتّی کفّار لجوج بد می دانند.(و به همین دلیل به پیامبر نسبت دروغ و خودخواهی می دادند). «بَلْ هُوَ کَذّابٌ أَشِرٌ»

10- مبلّغان دینی باید آمادگی شنیدن تندترین تهمت ها را داشته باشند. «بَلْ هُوَ کَذّابٌ أَشِرٌ»

11- سخنان یاوه را پاسخ دهید. فَقالُوا ... سَیَعْلَمُونَ ...

12- قیامت،روز آشکار شدن حقایق و رسوا شدن کافران است. «سَیَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْکَذّابُ الْأَشِرُ»

13- معجزات،وسیله ی آزمایش مردمند. «مُرْسِلُوا النّاقَهِ فِتْنَهً لَهُمْ»

14- پیامبران،امت خود را زیر نظر دارند. «فَارْتَقِبْهُمْ»

15- رهبران دینی باید صبور باشند. «وَ اصْطَبِرْ»

وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَهٌ بَیْنَهُمْ کُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ«28»

و به آنان خبر ده که آب،میان آنان و شتر تقسیم شده است،هر کدام برای دریافت نصیب خود حاضر شوند.

فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطی فَعَقَرَ«29» فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ«30»

پس آنان رفیقشان را صدا کردند،پس پذیرفت،دست به کار شد و شتر را از پای درآورد.پس(بنگر)که عذاب و هشدار من چگونه بود؟

إِنّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ صَیْحَهً واحِدَهً فَکانُوا کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ«31»

(به کیفر این جنایت)ما صیحه(و صاعقه ای مرگبار)را فرو فرستادیم،پس آنان مثل گیاه خشک و خردشده ای گشتند که صاحب چهارپایان در آغل می ریزد.

وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ«32»

و البتّه ما قرآن را برای پند گرفتن،آسان قرار دادیم،پس آیا پندپذیری هست؟

نکته ها:

* تقسیم آب میان مردم و شتر،یک آزمایش مهم الهی بود که مردم باید این قانون را مراعات کرده و فقط روزی که حق بهره گیری از آب را دارند،سر آب حاضر شوند.

در آیه ی 155 سوره شعراء می خوانیم که حضرت صالح فرمود:یک روز آب قریه برای ناقه و یک روز برای شما. «لَها شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ»

* «شِرْب» به معنای قسمت و نصیب است که در مورد سهم آب گفته می شود.

* «تعاطی»به معنای برگرفتن چیزی یا انجام دادن کاری است که سزاوار نیست و جرأت می خواهد.چون کلمه«تعاطی»در قالب تفاعل است،گویا میان قوم ثمود و قاتل شتر مبادله و تفاهمی صورت گرفته است.«عقر»به معنای از پای درآوردن ناقه است.

* «هشیم»به معنای گیاه خشک و خرد شده است.«محتظر»کسی است که برای چهار پایان خود گیاهان خشک را جمع آوری می کند.

* با اینکه کشنده ناقه یک نفر بیشتر نبوده،ولی در آیات دیگر قرآن به همه مردم نسبت داده است، «فَعَقَرُوها»[12]یا «فَعَقَرُوا النّاقَهَ»[13]که به فرموده روایات به دلیل هم فکری و رضایت دیگران بر کار قاتل بوده و این گناه به حساب آنان نیز محاسبه می شود. [14]

پیام ها:

1- گاهی امتحان با جیره بندی آب است که به دستور پیامبر جیره بندی می شود.

«أَنَّ الْماءَ قِسْمَهٌ»

2- افراد نااهل اگر خود نتوانند کاری انجام دهند،از کسانی که جرأت فساد دارند دعوت می کنند. «فَنادَوْا صاحِبَهُمْ»

3- قداست شکنی،جرأت لازم دارد. «صاحِبَهُمْ فَتَعاطی»

4- افراد شرور،آماده ی ایجاد شر هستند و فرصت سوزی نمی کنند. فَنادَوْا ...فَعَقَرَ

5-اگر از نعمتی که فرستاده شد قدردانی نکنیم، «مُرْسِلُوا النّاقَهِ» عذاب،فرستاده می شود. «أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ صَیْحَهً»

6- در نقل مطالب تاریخی قرآن،زمان و مکان و شخص مهم نیست،انگیزه و نتیجه مطرح است.(در این آیات،نه نام کسی که ناقه را کشت برده شده و نه زمان و مکان حادثه مشخص شده است).

7- گرچه قاتل یکی بود ولی به خاطر رضایت دیگران به کار او،همه نابود شدند.

فَعَقَرَ ... أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ صَیْحَهً

8-با اراده ی خداوند یک امت با یک صیحه محو می شوند. «صَیْحَهً واحِدَهً»

9- گاهی یک امّت به خاطر یک نافرمانی و جسارت نابود می شوند. «فَکانُوا کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ»

10- قهر الهی،افراد تنومند و غول پیکر را همچون گیاه خرد شده می کند. «کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ»

11- قرآن،بهترین و صحیح ترین تاریخ ها و عبرت ها را به راحتی در اختیار همگان قرار می دهد. «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا»

کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ«33» إِنّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ حاصِباً إِلاّ آلَ لُوطٍ نَجَّیْناهُمْ بِسَحَرٍ«34»

قوم لوط نیز هشدار دهندگان را تکذیب کردند.ما نیز بر آنان بادی همراه با سنگ فرو فرستادیم و فقط خانواده لوط را در سحرگاه نجاتشان دادیم.

نِعْمَهً مِنْ عِنْدِنا کَذلِکَ نَجْزِی مَنْ شَکَرَ«35» وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ«36»

(این نجات)نعمتی از طرف ما بود،ما این گونه هر که را شکر کند،پاداش می دهیم.

لوط،مردم را از قهر ما هشدار داده بود،اما در هشدارها جدل و ستیزه کردند.

وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ«37»

و قوم لوط برای(سوء قصد به)مهمانان او به مراوده و گفتگو پرداختند، پس ما چشم آنان را نابینا کردیم،پس بچشید عذاب من و هشدار مرا.

وَ لَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُکْرَهً عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ«38» فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ«39»

و صبحگاهان عذابی پایدار به سراغشان آمد.پس بچشید عذاب من و هشدارم را.

وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ«40»

همانا ما قرآن را برای پند گرفتن،آسان ساختیم پس آیا پندپذیری هست؟

نکته ها:

* «نُذُرِ» جمع«نذیر»هم به معنای انذار دهنده است و هم به معنای انذار،«حاصب»به معنای تندبادی است که سنگریزه ها و شن ها را حرکت می دهد.

«بطش»به معنای گرفتن با قهر و قدرت است.«طمس»یعنی محو کردن و از بین بردن و «تماروا»به معنای به مجادله گرفتن است.

* به نظر می رسد کسانی که به مهمانان حضرت لوط سوء قصد داشتند،ابتدا کور شدند و سپس با زیر و رو شدن منطقه نابود گشتند.چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود:همین که قوم لوط وارد خانه آن حضرت شدند،جبرئیل با اشاره آنان را کور کرد.[15]

* در ماجرای قوم لوط،چهار مرتبه کلمه ی «نُذُرِ» و سه بار کلمه ی «عَذابٌ» مطرح شده که نشانه ی اهمیّت هشدار نسبت به عملکرد قوم لوط است.

پیام ها:

1- گویی خداوند به پیامبر می فرماید:نگران نباش که همواره پیامبران خدا مورد تکذیب نااهلان قرار می گرفتند. «کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ»

2- گرچه هر یک از قوم عاد و ثمود و لوط و نوح ویژگی هایی داشتند،ولی همه ی آنان در تکذیب پیامبرشان مشترک بودند. کَذَّبَتْ ... کَذَّبَتْ ... کَذَّبَتْ

3- تکذیب یک پیامبر،به منزله ی تکذیب همه ی انبیا است. کَذَّبَتْ ... بِالنُّذُرِ

4- دست خداوند برای انواع عذاب ها باز است. «بِماءٍ مُنْهَمِرٍ - رِیحاً صَرْصَراً صَیْحَهً واحِدَهً - حاصِباً»

5-در موارد متعدّد،خداوند مؤمنان را نجات می دهد. «نَجَّیْناهُمْ بِسَحَرٍ»

6- به هنگام نزول عذاب،تر و خشک با هم نمی سوزد. «أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ حاصِباً إِلاّ آلَ لُوطٍ نَجَّیْناهُمْ بِسَحَرٍ»

7- نعمت،تنها امور مادی نیست،نجات از عذاب،از بزرگترین نعمت ها است.

«نِعْمَهً مِنْ عِنْدِنا»

8-ایمان به پیامبران،شکر الهی و مایه نجات است. «کَذلِکَ نَجْزِی مَنْ شَکَرَ»

9- خداوند اول اتمام حجّت و سپس عذاب می کند. «وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا»

10- گرچه کار انبیا هم بشارت است و هم هشدار،ولی هشدار آنان به دلیل سرمستی و غفلت مردم بیشتر است. «أَنْذَرَهُمْ»

11- ایجاد تردید در حق و حقیقت،به منزله تکذیب آن است. کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ ...

فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ

12- آلودگی و فساد مرز نمی شناسد.(با این که قوم لوط در مجالس علنی کار خلاف انجام می دادند و مانعی برای خود نمی دیدند،ولی باز هم دست از سر مهمانان خانه پیامبر بر نداشتند.) «راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ»

13- همین که جرم سنگین شد،مهلت جایز نیست. «راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ فَطَمَسْنا»

14- چشمی که به مهمانان معصوم،آن هم در خانه ی پیامبر نظر سوء دارد،کور باد. «فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ»

15- قهر و عذاب الهی،قابل خنثی شدن نیست. «عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ»

16- یکی از روش های تربیتی قرآن،نقل داستان های پندآموز است. «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ»

17- خواندن قرآن کافی نیست،باید پند گرفت. «فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ»

وَ لَقَدْ جاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ«41» کَذَّبُوا بِآیاتِنا کُلِّها فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزِیزٍ مُقْتَدِرٍ«42»

و همانا هشدار دهندگان به سراغ فرعونیان آمدند.(امّا آنان)همه ی معجزات ما را تکذیب کردند،پس ما آنان را همچون گرفتن مقتدری نفوذناپذیر(به قهر)گرفتیم.

أَ کُفّارُکُمْ خَیْرٌ مِنْ أُولئِکُمْ أَمْ لَکُمْ بَراءَهٌ فِی الزُّبُرِ«43» أَمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمِیعٌ مُنْتَصِرٌ«44»

آیا کافرانِ شما از آنان بهترند(تا ما آنان را به قهر نگیریم)یا برای شما امان نامه ای در کتاب های آسمانی است؟ یا می گویند:ما همگی پشتیبان یکدیگریم(و قدرتی ما را نخواهد شکست)؟

سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ«45» بَلِ السّاعَهُ مَوْعِدُهُمْ وَ السّاعَهُ أَدْهی وَ أَمَرُّ«46»

در آینده ی نزدیکی،جمع آنان در هم شکسته خواهد شد و همه(به یکدیگر)پشت خواهند کرد.آری،قیامت وعدگاه آنان است و آن روز،سخت تر و تلخ تر است.

نکته ها:

* «سَیُهْزَمُ» از«هزم»به معنای فشار دادن به جسم خشک است به گونه ای که متلاشی شود.

«أَدْهی» به معنای مصیبت بزرگ تر است.

* در اقوام نوح و عاد و ثمود و لوط،تنها تکذیب انذارها بود ولی در مورد فرعونیان تکذیب آیات و معجزات نیز مطرح است.

* این پنجمین و آخرین گروه کفّار است که این سوره از آنان نام برده است.

* عوامل غرور چند چیز است:

الف)انسان احساس کند کمال یا ارزشی ویژه دارد و از دیگران بهتر است. «أَ کُفّارُکُمْ خَیْرٌ»

ب)خیال کند از خدا امان نامه دارد و از عذاب مصون است. «أَمْ لَکُمْ بَراءَهٌ»

ج)به یاران و هم فکران خود توکل داشته باشد. «أَمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمِیعٌ مُنْتَصِرٌ»

پیام ها:

1- کسی که هم فکر یا مطیع کسی باشد،از او محسوب می شود. «آلَ فِرْعَوْنَ»

2- نظام اجتماعی در زمان فرعون،فرد محوری و استبدادی بود و همه به یک شخص منسوب بودند، «آلَ فِرْعَوْنَ» ولی در دیگر اقوام،نظام قبیله ای و قومی حاکم بود. قَوْمُ نُوحٍ ... قَوْمُ لُوطٍ

3- خداوند با مردم اتمام حجّت می کند. جاءَ ... اَلنُّذُرُ

4- در نظام فرعونی،انبیا،معجزات آنها و هشدارهای الهی هم مورد تکذیب قرار گرفتند. «کَذَّبُوا بِآیاتِنا کُلِّها»

5-سرنوشت بشر به دست خود اوست. کَذَّبُوا ... فَأَخَذْناهُمْ

6- اگر انسان تمام راه های حق را به روی خود مسدود کند،قهر الهی فرامی رسد.

«کَذَّبُوا بِآیاتِنا کُلِّها فَأَخَذْناهُمْ»

7- با کسانی چون فرعون که اظهار اقتدار می کنند،باید مقتدرانه برخورد کرد.

«أَخْذَ عَزِیزٍ مُقْتَدِرٍ»

8-همه ی قدرت ها رو به زوال و شکست است،تنها قدرت نفوذناپذیر،قدرت اوست. «عَزِیزٍ مُقْتَدِرٍ»

9- قهر الهی همراه با قدرت و صلابت است. «أَخْذَ عَزِیزٍ مُقْتَدِرٍ»

10- قهر الهی بر اساس کفر و لجاجت و تکذیب است و کفّار هر عصر هیچ امتیازی نسبت به پیشینیان خود ندارند. أَ کُفّارُکُمْ خَیْرٌ ...

11- در شیوه ی تبلیغ،به نحوی استدلال کنید که تمام راه ها و فرضیه های دشمن را از دست او بگیرید. أَ کُفّارُکُمْ خَیْرٌ ... أَمْ لَکُمْ بَراءَهٌ ... أَمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمِیعٌ مُنْتَصِرٌ

12- در شیوه ی ارشاد قرآن،تاریخ،تهدید،استدلال و اعتقاد به هم پیچیده است.

تاریخ: جاءَ آلَ فِرْعَوْنَ ...،تهدید: أَخْذَ عَزِیزٍ ... سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ ...،استدلال:

أَ کُفّارُکُمْ ... أَمْ ... أَمْ ...،اعتقاد: «السّاعَهُ مَوْعِدُهُمْ وَ السّاعَهُ أَدْهی وَ أَمَرُّ»

13- ابّهت دشمن را بشکنید،کفّار تنها ملاک های مادی را به حساب می آورند و از قدرت های غیبی و الهی غافلند. نَحْنُ جَمِیعٌ مُنْتَصِرٌ ... سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ

14- با دشمن مغرور،قاطعانه برخورد کنید. «سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ»

15- عنصر کفر و تکذیب،در هر جمعیّتی وسیله ی پراکندگی است. سَیُهْزَمُ ...

یُوَلُّونَ الدُّبُرَ

16- اگر کفّار به جمعیّت خود می نازند،بدانند که پراکنده می شوند، «سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ» و اگر به حمایت از یکدیگر دل خوش دارند،بدانند که همه فرار خواهند کرد. «یُوَلُّونَ الدُّبُرَ»

17- برای کافران،علاوه بر قلع و قمع دنیوی،قهر اخروی نیز در پیش است. «بَلِ السّاعَهُ مَوْعِدُهُمْ»

18- سخت ترین مصیبت های دنیوی،نسبت به مصیبت ها و تلخی های آخرت چیزی نیست. «وَ السّاعَهُ أَدْهی وَ أَمَرُّ»

19- شکست دنیوی کفّار،مقدّمه عذاب سخت تر آخرت است. سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ ...

اَلسّاعَهُ أَدْهی وَ أَمَرُّ

إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ«47» یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النّارِ عَلی وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ«48» إِنّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ«49»

همانا مجرمان در گمراهی و(آتش و)جنونند.روزی که به رو در آتش کشیده شوند(و به آنان گفته شود:)تماس جهنم(و آتش دوزخ)را بچشید.

همانا ما هر چیز را به اندازه ی معیّنی آفریده ایم.

وَ ما أَمْرُنا إِلاّ واحِدَهٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ«50»

و فرمان ما جز یک فرمان نیست(آن هم بسیار سریع)مانند یک چشم برهم زدن.

نکته ها:

* «سُعُر» هم می تواند جمع«سعیر»(آتش برافروخته)و هم جمع «سُعُرٍ» (جنون)باشد.

«یُسْحَبُونَ» به معنای کشیده شدن و«سحاب»ابری است که باد آن را می کشاند. «سَقَرَ» یعنی دوزخ و در اصل سوختن پوست بر اثر حرارت است و«لمح»درخشیدن برق است.

* در حدیثی ذیل آیه «إِنّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ» می خوانیم که حضرت علی علیه السلام فرمود:

خداوند می فرماید:ما هر چیزی را برای اهل دوزخ به اندازه اعمالشان خلق نمودیم.[16]

پیام ها:

1- مجرمان در قیامت،سردرگم و متحیر و گرفتار آتش هستند. «فِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ» (بنابراین که «سُعُرٍ» معنای آتش برافروخته باشد).

2- انسانی که با انتخاب بد،خود را دوزخی می کند،بی عقل است. «فِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ» (بنابراین این که معنای «سُعُرٍ» جنون باشد).

3- انکار و تکذیب دین الهی بارزترین جرم است. إِنَّ الْمُجْرِمِینَ ...

4- مغروران دنیا،خوارشدگان قیامت هستند. نَحْنُ جَمِیعٌ مُنْتَصِرٌ ... یُسْحَبُونَ فِی النّارِ عَلی وُجُوهِهِمْ

5-هستی دارای هدف و حساب و کتاب دقیق است. «کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ»

6- هر یک از پیدایش اقوام و فرستادن انبیا و کیفر و پاداش انسان ها،در چارچوب مقرّرات و نظامی خاص صورت می گیرد. «إِنّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ»

7- کارهای الهی هم حساب شده و حکیمانه است و هم با سرعت انجام می گیرد.

بِقَدَرٍ ... کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ

وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا أَشْیاعَکُمْ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ«51»

و همانا ما کسانی را که مانند شما بودند هلاک کردیم،پس آیا پندپذیری هست؟

وَ کُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ«52» وَ کُلُّ صَغِیرٍ وَ کَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ«53»

و هر چیزی که انجام داده اند،در نامه ها(ی اعمالشان)ثبت است.و هر کوچک و بزرگی نوشته شده است.

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنّاتٍ وَ نَهَرٍ«54» فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ«55»

همانا پرهیزکاران در باغ ها و(کنار)جوی ها هستند.در جایگاهی راستین، نزد فرمانروایی مقتدر.

نکته ها:

* «اشیاع»به معنای امثال و هم فکران،پیروان و هم مسلکان است.«زبر»جمع«زبور»به معنای کتاب است و «مُسْتَطَرٌ» یعنی مکتوب،ردیف شده و به صف درآمده.

* این سوره با انذار و هشدار آغاز شد و با بشارت به پایان می رسد.

پیام ها:

1- سنّت خداوند در عذاب کافرانِ هم فکر،یکسان است. «أَهْلَکْنا أَشْیاعَکُمْ»

2- تهدید الهی را جدّی بگیریم.

3- از تاریخ عبرت بگیرید. «فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ»

4- هیچ عملی محو نمی شود. «فِی الزُّبُرِ»

5-ثبت اعمال،مایه ی دلگرمی متّقین،دلهره ی مجرمان و بازدارنده انسان از کفر و گناه است. «فِی الزُّبُرِ وَ کُلُّ صَغِیرٍ وَ کَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ»

7- اعمال ثبت شده در کتاب،منظّم است. «مُسْتَطَرٌ»

8-محاکمه ی مردم در قیامت،براساس مدارک مکتوب است. «کُلُّ صَغِیرٍ وَ کَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ»

9- متّقین،هم از نظر مادی کامیاب خواهند شد، «فِی جَنّاتٍ وَ نَهَرٍ» و هم از نظر معنوی. «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ»

10- خداوند،هم در قهر مقتدر است، «أَخْذَ عَزِیزٍ مُقْتَدِرٍ» هم در مهر.

«فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ»

11- بهشت،سراسر صداقت است و ذرّه ای دغل بازی در آن راه ندارد. «مَقْعَدِ صِدْقٍ»

«والحمد لله رب العالمین»

 


[1] - تفسیرنمونه.

[2] - مفردات راغب.

[3] - تفسیر نورالثقلین.

[4] - صافات،79.

[5] - لسان العرب.

[6] - هود،42.

[7] - .هود،37.

[8] - یونس،92.

[9] - .اسراء،88.

[10] - حجر،22.

[11] - حجر،9.

[12] - شعراء،157؛شمس،14

[13] - اعراف،77.

[14] - وسائل،ج11،ص409.

[15] - کافی،ج 8،ص 329

[16] - تفسیر نورالثقلین


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -