انهار
انهار
مطالب خواندنی

تفسیر نور

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سیمای سوره غافر

این سوره هشتاد و پنج آیه دارد و مکی است.

نام این سوره«غافر»از آیه سوم گرفته شده است که خداوند را «غافِرِ الذَّنْبِ» بخشنده گناهان معرّفی می کند.نام دیگر این سوره،«مؤمن»است،به جهت شخصی که در دستگاه فرعون بود و ایمان خود را کتمان می کرد تا بتواند به موسی کمک کند.ماجرای این فرد که به«مؤمن آل فرعون»معروف گشته در آیات 28 به بعد این سوره آمده است.

محتوای این سوره علاوه بر داستان موسی،نوح و عاد و ثمود،معارف توحید و معاد و حکمت الهی است و حدود بیست آیه درباره ی مؤمن آل فرعون است که در جای دیگر قرآن نیامده است.

در قرآن هفت سوره ی پی در پی با آیه ی «حم» آغاز می شود که این سوره، اولین آنهاست و بقیه عبارتند از: فصّلت، شوری، زخرف، دخان،جاثیه و احقاف و گاهی«حوامیم»گفته می شوند.

در روایات،خواندن سوره های«حوامیم»در نماز شب سفارش شده و از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که«حوامیم»مغز قرآن است.

در حدیث می خوانیم:«حوامیم»تاج قرآن و گل های خوشبوی آن است و خداوند قاری این سوره ها و همسایگان و بستگان و دوستان او را مورد لطف قرار می دهد و عرش و کرسی برای او استغفار می کنند.[1]

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده ی مهربان

حم«1» تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ«2»

حا،میم.نزول کتاب از طرف خداوند عزیز علیم است.

غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقابِ ذِی الطَّوْلِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ«3»

آمرزنده ی گناه،پذیرنده ی توبه،سخت کیفر و صاحب عطای فراوان.هیچ معبودی جز او نیست.بازگشت(همه)به سوی اوست.

نکته ها:

* بر اساس برخی روایات،حروف مقطّعه تأویلی دارد که جز خداوند کسی نمی داند. [2]امّا بر اساس برخی دیگر از روایات،(با توجّه به آیاتِ بعد از این حروف که مربوط به نزول قرآن است)خداوند با مخالفانش احتجاج می کند که من قرآن را از همین حروف الفبا که در اختیار شماست،تألیف کردم،شما نیز اگر می توانید مثل آن را بیاورید.

* «ذِی الطَّوْلِ» دو معنا دارد:صاحب فضل و عطا که رمز مهر الهی است و صاحب قدرت که رمز قهر الهی است.

* آیاتی که با «تَنْزِیلُ الْکِتابِ» آغاز گشته،نام خدا را همراه با اوصافی ذکر کرده است از جمله:

«تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ»[3]

«تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ»[4]

«تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»[5]

«تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ»[6]

«تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ» [7]

«تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ» [8]

بنابراین،سرچشمه ی وحی،صاحب قدرت،حکمت،رحمت،ربوبیّت و شایسته ی حمد و ستایش است.

مغفرت در قرآن

* در قرآن کریم عواملی برای مغفرت بیان شده است از جمله:

ایمان. «آمَنّا بِرَبِّنا لِیَغْفِرَ لَنا» [9]

تقوی. إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ ... یَغْفِرْ لَکُمْ [10]

پیروی از انبیا. فَاتَّبِعُونِی ... یَغْفِرْ لَکُمْ [11]

عفو و گذشت از مردم. وَ لْیَعْفُوا ... .یَغْفِرَ اللّهُ لَکُمْ [12]

انفاق به مردم. إِنْ تُقْرِضُوا اللّهَ ... یَغْفِرْ لَکُمْ [13]

جهاد. تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ ... یَغْفِرْ لَکُمْ [14]

عبادت. أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ ... یَغْفِرْ لَکُمْ [15]

پرهیز از گناهان کبیره. إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ... .نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ[16]

دعا و استغفار و انابه خود انسان. ظَلَمْتُ نَفْسِی ... فَغَفَرَ لَهُ[17]

دعای اولیای خدا برای انسان. یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ... [18]

پیام ها:

1- شیوه ی نو در بیان مطلب،انگیزه ای برای شنیدن است. «حم تَنْزِیلُ»

2- قرآن به تدریج نازل شده است.( «تَنْزِیلُ» به معنای نزول تدریجی است).

3- عظمت گوینده،نباید مانع نزول سخن در سطح فهم مخاطب شود.(خداوند عزیز،سخن خود را نازل می کند.) تَنْزِیلُ ... مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ

4- سخن خداوندِ عزیز نیز عزیز و نفوذناپذیر است و هیچ منطقی آن را نمی شکند. تَنْزِیلُ الْکِتابِ ... اَلْعَزِیزِ

5-قرآن،جلوه ی عزّت وعلم خداوند است. «تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ»

6- قرآن،وسیله ی عزّت مسلمانان و آگاهی آنان است. «تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ»

7- نزول کتاب و بیان مغفرت وهشدار الهی،همه در مسیر کمال انسان و رسیدن به خداست. «تَنْزِیلُ - غافِرِ - شَدِیدِ - إِلَیْهِ الْمَصِیرُ»

8-نزول کتاب برای شناخت مبدأ و معاد است. تَنْزِیلُ الْکِتابِ ... لا إِلهَ إِلاّ هُوَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ

9- برخورداری از الطاف الهی،در سایه ی کتاب آسمانی است. «تَنْزِیلُ الْکِتابِ - غافِرِ الذَّنْبِ»

10- هم کتاب و قانون لازم است،هم حسابرسی،هم بخشش یا مجازات در

جای خود. «تَنْزِیلُ - غافِرِ الذَّنْبِ - شَدِیدِ الْعِقابِ»

11- بخشش از سوی افراد قدرتمند و پیروز،زیباست.(عفو با بزرگان است).

«الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ غافِرِ الذَّنْبِ»

12- هیچ کس نمی تواند مانع نزول وحی شود،زیرا او نفوذناپذیر است، «مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ» و می داند بر چه کسی نازل کند. «الْعَلِیمِ»

13- مسیری که اسلام معرّفی می کند از خدا و به سوی خداست. مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ ...

إِلَیْهِ الْمَصِیرُ

14- رحمت خداوند بر غضبش سبقت دارد. غافِرِ الذَّنْبِ ... شَدِیدِ الْعِقابِ

15- گناه،گاهی به وسیله ی عمل صالح بخشیده می شود. «غافِرِ الذَّنْبِ» (نظیر آیه ی «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»[19])وگاهی از طریق توبه. «قابِلِ التَّوْبِ»

16- مؤمن باید بین خوف و رجا باشد،زیرا خداوند هم آمرزنده است و هم کیفر دهنده. غافِرِ الذَّنْبِ ... شَدِیدِ الْعِقابِ

17- مهر و قهر الهی را باید در کنار هم دید،تا نه یأس پیش آید و نه غرور. غافِرِ الذَّنْبِ ... شَدِیدِ الْعِقابِ

18- عذاب الهی به خاطر عملکرد خود ماست وگرنه خداوند پیوسته لطف دارد.

«شَدِیدِ الْعِقابِ ذِی الطَّوْلِ»

19- لطف خدا دائمی است. «ذِی الطَّوْلِ»

ما یُجادِلُ فِی آیاتِ اللّهِ إِلاَّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَلا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ«4»

جز کسانی که کفر ورزیدند کسی در آیات خداوند جدال و ستیزه نمی کند پس تحرّک آنان در شهرها تو را نفریبد.

نکته ها:

* «جدل»در لغت به معنای تاباندن طناب است و در اصطلاح به گفتگوهایی که طرفین می خواهند یکدیگر را در پیچ و تاب های بحث شکست دهند،گفته می شود.

جدال و گفتگو

* جدال دو نوع است:

الف)جدال نیکو که سیره ی انبیاست و نوعی گفتگو و تلاش برای ارشاد مردم است.چنانکه کفّار به حضرت نوح می گفتند:تو برای ارشاد ما بسیار جدل و تلاش می کنی. «یا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَکْثَرْتَ جِدالَنا» [20]

ب)جدال باطل که به منظور محو یا کم رنگ کردن حقّ،انواع طرح های انحرافی و باطل را به میان می آورد. «وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ»[21]

* در مسائل علمی و عقیدتی باید از جدل پرهیز کرد مگر با روش نیکو؛

«وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»[22]

«جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»[23]

* نمونه هایی از جدال نیکو

*حضرت ابراهیم علیه السلام نمرود را به خداپرستی دعوت کرد و فرمود:خدایی را پرستش کن که مرگ و حیات به دست اوست.نمرود گفت:مرگ و حیات در دست من نیز هست.می توانم دستور اعدام دهم یا یک اعدامی را آزاد کنم.

ابراهیم فرمود:خداوند نظام را آن گونه طراحی کرده که طلوع خورشید از مشرق است،تو خورشید را از مغرب  ظاهر کن،نمرود مبهوت شد[24]

*قرآن کریم بارها در گفتگو با مخالفان اظهار داشته که اگر کتابی مثل من یا ده سوره مثل سوره های من یا یک سوره مثل من بیاورید،من دعوت خود را پس می گیرم.حتّی به آنان فرموده که از هر کس می خواهید برای همکاری دعوت کنید ولی بدانید که هرگز حتّی یک سوره مثل قرآن نخواهید آورد.[25]

جدال باطل با تحریک شیطان است. «إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ»[26]

* مفاسد جدال:

1.سبب گمراهی است.«ما ضل قوم بعد هدی کانوا علیه الا اوتوا الجدل» [27]هیچ گروه هدایت شده ای منحرف نشدند مگر به خاطر جدال های ناروا.

2.سبب قهر الهی است.«من جادل فی خصومه بغیر علم لم یزل فی سخط الله حتی ینزع» [28]هر کس بدون آگاهی در موارد نزاع به جدل بپردازد،در قهر الهی است مگر آنکه از جدال دست بر دارد.

3.مایه ی پشیمانی است.«ایاک و اللجاجه فان اولها جهل و آخرها الندامه»[29]از لجاجت که زمینه جدال است دوری کن که آغازش نادانی و پایانش پشیمانی است.

* روش گفتگو و جدال نیکو

1.از رقیب،دلیل بخواهد. «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ»[30]

2.از اوّل خود را برتر نبیند. «إِنّا أَوْ إِیّاکُمْ لَعَلی هُدیً أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ»[31]

3.آن چه را حقّ است بپذیرد گرچه به دلیل مصلحت آن را رد کند. «فِیهِما إِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ»[32]

4.به رقیب،فرصت فکر کردن بدهد. «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ» [33]

5.ادب و متانت را رعایت کند. «لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْواً»[34]

6.منصف باشد و همه را به یک چشم نبیند. «فَرِیقٌ مِنْهُمْ»[35]

7.سخن منطقی بگوید. «قَوْلاً سَدِیداً»[36]

8.سخن نرم بگوید. «قَوْلاً لَیِّناً»[37]

پیام ها:

1- مجادله با حقّ،عاملی جز کفر ندارد. ما یُجادِلُ ... إِلاَّ الَّذِینَ کَفَرُوا

2- توقع نداشته باشید که سخن حقّ شما را همه بپذیرند. «یُجادِلُ فِی آیاتِ اللّهِ»

3- شیوه کفّار،جدال به باطل است.( «ما یُجادِلُ» فعل مضارع،نشانه دوام است).

4- انبیا نیز به تذکّر و موعظه نیاز دارند. فَلا یَغْرُرْکَ ...

5-مرعوب کفّار نشوید و در موضع انفعالی قرار نگیرید. «فَلا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ»

6- تحرکات کفّار،مهلتی است که خداوند به آنان داده تا پیمانه ی آنها به سر آید، نگران نباشید. «فَلا یَغْرُرْکَ»

7- کفّار در تلاشند،غفلت نکنید. «تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ» (مانورهای نظامی، کنفرانس های سیاسی،سفرهای دوره ای و قراردادهای بین المللی که از سوی سران استکبار برگزار می شود،از مصادیق «تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ» است).

8-رهبر جامعه ی اسلامی باید از تحرکات کفّار آگاه باشد. «تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ»

کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ هَمَّتْ کُلُّ أُمَّهٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ«5»

پیش از این(کفّار مکّه)نیز قوم نوح و احزابی که بعدشان آمدند (پیامبرانشان را)تکذیب کردند و هر امّتی تصمیم گرفت تا پیامبرش را به عقوبت بگیرد و به وسیله ی باطل مجادله کردند تا حقّ را نابود نمایند،پس آنان را(به قهر خود)گرفتم،پس(بنگر که)کیفر من چگونه بوده است.

نکته ها:

* در آیه ی 12 سوره ی«ص»،نام احزاب و اقوامِ پس از حضرت نوح چنین بیان شده است:

«کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتادِ وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ الْأَیْکَهِ أُولئِکَ الْأَحْزابُ»

پیام ها:

1- آگاهی از مشکلات دیگران،رمز تسلّی و پایداری است. کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ ...

2- تشکّل احزاب و تعدّد آنها نشانه ی حقّانیّت نیست. کَذَّبَتْ ... اَلْأَحْزابُ

3- برنامه ی احزاب مخالف انبیا عبارت است از:

تکذیب. «کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ»

توطئه. «هَمَّتْ کُلُّ أُمَّهٍ بِرَسُولِهِمْ»

تبلیغات سوء. «جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ»

4- زندگی در آغاز تاریخ،قبیله ای بوده ولی به تدریج تشکیلاتی شده است. «قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ»

5-مخالفان انبیا گاهی طاغوت ها بوده اند،«فرعون»گاهی قبایل،«قومهم»و گاهی تشکّل ها.«احزاب»

6- خداوند حامی پیامبران است. کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ ... فَکَیْفَ کانَ عِقابِ

7- همه ی مخالفان،در مبارزه با رهبران آسمانی یک هدف مشترک داشتند. «هَمَّتْ کُلُّ أُمَّهٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ»

8-مخالفان،به کمتر از قتل رهبر آسمانی «لِیَأْخُذُوهُ» و نابود کردن حقّ، «لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ» قانع نیستند.

9- سر و کار مخالفان با خداست. «فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ» چراغی را که ایزد بر فروزد هر آن کس پف کند ریشش بسوزد

10- کیفرهای الهی،گاهی در دنیا صورت می گیرد. «فَأَخَذْتُهُمْ»

وَ کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النّارِ«6»

و بدین گونه(که احزاب در دنیا عقوبت شدند)وعده عذاب پروردگارت درباره ی کسانی که کفر ورزیدند قطعی شد که آنان اهل دوزخند.

اَلَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَهً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ«7»

کسانی که عرش(خدا)را حمل می کنند وآنان که اطراف آن هستند، پروردگارشان را با سپاس و ستایش تسبیح کرده(و به پاکی یاد می کنند) و به او ایمان دارند و برای کسانی که ایمان آورده اند(از خداوند)آمرزش می خواهند(ومی گویند:)پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فراگرفته است،پس کسانی را که توبه کرده و راه تو را پیروی کرده اند بیامرز و آنان را از عذاب دوزخ حفظ کن.

نکته ها:

* در آیات قبل خواندیم که مردم در برابر دعوت انبیا دو دسته شدند و لذا گروهی مورد مغفرت قرار می گیرند و گروهی با قهر الهی رو به رو هستند.این آیه دعای فرشتگان و حمایت آنان را از گروه اول بیان می کند.

عرش چیست؟

* در قرآن بیست مرتبه به عرش خدا اشاره شده است.در لغت،«عَرش»،تختِ پایه بلند و «کرسیّ»تخت پایه کوتاه است.وقتی می خوانیم: «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» کرسی او هستی را در بر گرفته،پس عرش او چگونه است؟

عرش یا کنایه از مرکز قدرت الهی است و یا مرکز صدور احکام الهی و مراد از«حاملان

عرش»فرشتگانی هستند که تعدادشان هشت نفر معرّفی شده است. «یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَهٌ»[38]

* گفتنی است که حقیقت عرش برای ما روشن نیست ولی از مجموع آیات شاید بتوان این مسأله را دریافت که جهان هستی دارای یک مرکز است و خداوند بر آن مرکز احاطه ی کامل دارد. «اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ» و اجرای اراده ی الهی از طریق فرشتگانی است که در اطراف این مرکز فرماندهی هستند.

* امام صادق علیه السلام فرمود:عرش،همان علم است که خداوند پیامبرانش را از آن آگاه کرده است.«العرش هو العلم الذی اطلع الله علیه انبیائه و رسله[39]

* در کنار کلمه عرش آیاتی مطرح است که در جمع بندی آنها انسان به مرکز فرماندهی می رسد نظیر:

اِسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ

یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ ... لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ [40]

«یُدَبِّرُ الْأَمْرَ[41]

... یُفَصِّلُ الْآیاتِ[42]

«یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها»[43]

گردش شب و روز و تدبیر امور و تفصیل آیات و آگاهی از تمام ذرّات هستی و آنچه از آسمان نازل می شود و آنچه به آسمان بالا می رود،رمز آن است که تمام این امور در عرش الهی واقع می شود.

* مرحوم علامه طباطبایی می فرماید:عرش،حقیقتی از حقایق و امری از امور خارجی و مرکز تدبیر امور جهان است.[44]

* امام صادق علیه السلام فرمود:عرش و کرسی،از بزرگ ترین درهای عالم غیب هستند.

«العرش والکرسی بابان من اکبر ابواب الغیوب»

* مراد از عرش،تخت جسمی نیست،زیرا تخت روی آب بند نمی شود. «وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ»[45]بلکه مراد آن است که روزی که هنوز زمین و آسمان نبود و جهان یکسره آب بود، قلمرو فرماندهی خداوند بر آب بود و پس از پیدایش آسمان ها و زمین ستاد فرماندهی جهان هستی به آسمان ها منتقل شد.

پیام ها:

1- قهر خداوند بر کفّار یکی از سنّت های الهی است. «کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ»

2- کیفر الهی گزاف نیست بلکه بر اساس عدل و حقّ است. «حَقَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ»

3- مجازات و کیفر مجرمان از شئون ربوبیّت است. «حَقَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ»

4- عامل نابودی گذشتگان کفر بوده است. «حَقَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا»

5-مؤمنان باید به خود بنازند که مقرّبان درگاه الهی همواره به آنان دعا می کنند.

«یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ .. وَ یَسْتَغْفِرُونَ»

6- اسلام،فکر انسان را از خوراک و پوشاک و مسکن،به عرش و فرشته و تسبیح و تحمید بالا می برد. «یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ - یُسَبِّحُونَ»

7- بی نهایت،تنها خداست،حتّی عرش الهی محدودیّت دارد. «حَوْلَهُ»

8-حمد و تسبیح،بارها در قرآن در کنار هم ذکر شده است و در ذکر رکوع و سجود قرین یکدیگرند. «یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ»

9- آداب دعا این است:ابتدا تسبیح و تحمید، «یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ» سپس تجلیل و توصیف، «وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَهً وَ عِلْماً» آن گاه دعا. «فَاغْفِرْ»

10- سنگینی مسئولیّت،شما را از تسبیح و تحمید خدا و یاد نیازمندان باز ندارد.

فرشتگان حامل عرش،هم به یاد خدا هستند، «یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ» و هم محتاجان را دعا می کنند. «یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا»

11- در دعا سنخیّت لازم است.فرشتگانِ اهل ایمان برای مؤمنان دعا می کنند.

یُؤْمِنُونَ ... یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا

12- ایمان،رشته اتصال و ارتباط میان عالم ملک با عالم ملکوت است. «یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا»

13- استغفار کسانی در حقّ دیگران مؤثّر است که خود اهل ایمان باشند. «یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا»

14- میان فرشتگان و انسان رابطه است.(امام سجّاد علیه السلام در صحیفه ی سجّادیه به گروه هایی از فرشتگان دعا و درود می فرستد و)فرشتگان حامل عرش در این آیه به انسان ها درود می فرستند. «یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا»

15- دعا به دیگران،یک ارزش پسندیده و شناخته شده ی قرآنی است. «وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا»

16- کسانی مشمول دعای فرشتگانند که اهل ایمان و عمل باشند. آمَنُوا ... اِتَّبَعُوا

17- توبه به تنهایی کافی نیست،پیروی عملی لازم است. «تابُوا وَ اتَّبَعُوا»

18- راه نجات،در پیروی از راه خداست. «وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ»

رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ«8»

پروردگارا! و آنان را با هر کس از پدران و همسران و فرزندانشان که صلاحیّت دارند به باغ های اقامتی که به ایشان وعده داده ای وارد کن؛همانا تو همان خدای عزیز و حکیمی.

نکته ها:

* در مورد با هم بودن اعضای یک خانواده که همه بهشتی باشند،در جای دیگر قرآن نیز

می خوانیم: «أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ»[46]نسل مؤمن را در بهشت به نیاکانشان ملحق می کنیم.

* انبیا و فرشتگان دعاهای خود را با «رَبَّنا» و «رَبِّ» آغاز می کردند:

دعای حضرت آدم: «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا»[47]

دعای حضرت نوح: «رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ[48]

دعای حضرت ابراهیم: «رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً»[49]

دعای حضرت یوسف: «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ» [50]

دعای حضرت موسی: «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ[51]

دعای حضرت سلیمان: «رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ»[52]

دعای حضرت عیسی: «رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَهً»[53]

دعای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله: «رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ»[54]

دعای مؤمنان: «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّارِ[55]

دعای فرشتگان در این آیه که می گویند: «رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنّاتِ»

پیام ها:

1- مشمول دعای اولیای خدا شدن،صلاحیّت لازم دارد. أَدْخِلْهُمْ ... وَ مَنْ صَلَحَ

2- نجات از دوزخ کافی نیست؛ورود به بهشت ارزش دارد. «قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ - أَدْخِلْهُمْ جَنّاتِ»

3- اول پاکی از بدی ها،سپس دریافت کمالات. «قِهِمُ - أَدْخِلْهُمْ»

4- ورود به بهشت،صلاحیّت می خواهد. أَدْخِلْهُمْ جَنّاتِ ... وَ مَنْ صَلَحَ

5-رابطه بدون لیاقت و صلاحیّت ارزش ندارد ولی در کنار ضابطه ارزش افزوده دارد.(صلاحیّت داشتن ضابطه و قانون است و ملحق شدن به بستگان رابطه است.) «مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ»

6- خداوند،قدرت بر اعطا دارد ولی عطای او حکیمانه است. «الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»

7- همجواری و همزیستی بستگان یک نعمت الهی است. أَدْخِلْهُمْ .. وَ مَنْ صَلَحَ ...

8-عزّت مخصوص خداست. «إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ»

وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ«9»

(پروردگارا!)آنان را از بدی ها(و کیفر اعمالشان)حفظ کن و هر کس را در آن روز از بدی ها حفظ کنی،پس مشمول رحمتت ساخته ای؛و این همان رستگاری بزرگ است.

نکته ها:

پیام ها:

1- پاک بودن،هم به همت و اراده ی انسان نیاز دارد، «نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی» [56]و هم به دور بودن از افراد و مشاغل و مکان ها و افراد بد، «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ» [57]، «فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ» [58]و هم به لطف و امداد الهی. «وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ»

2- رحمت الهی،تنها کامیابی مادی نیست،بیمه شدن از گناهان،یکی از آنهاست.

«وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ»

3- رستگاری بزرگ،در صورتی است که انسان از آفات معنوی و مادی،هر دو دور باشد. «السَّیِّئاتِ» .(هم آفات معنوی سیّئه است. «مَنْ کَسَبَ سَیِّئَهً» [59]و هم آفات مادی. «وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَهٌ یَفْرَحُوا بِها» [60]چنانکه حسنه،هم مصداق دنیوی دارد و هم اخروی. «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً» [61])

4- توفیق مصونیّت از گناه را باید از خدا خواست. «وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ»

5-رستگاری را هنر خود ندانیم بلکه لطف و رحمت او بدانیم. «فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»

6- رستگاری،در رفاه دنیوی نیست بلکه در تقواست. مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ ... ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللّهِ أَکْبَرُ مِنْ مَقْتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَی الْإِیمانِ فَتَکْفُرُونَ«10»

همانا کسانی که کفر ورزیدند(در دوزخ)ندا می شوند:«قطعاً خشم خداوند(نسبت به شما)بزرگ تر از خشم شما نسبت به خودتان است، زیرا شما به ایمان دعوت می شدید،ولی کفر می ورزیدید.»

نکته ها:

* در قرآن دو بار کلمه ی «یُنادَوْنَ» به کار رفته که هر دو برای دوزخیان و تحقیر آنان است.

* یکی این آیه و دیگری آیه 44 سوره ی فصّلت. «یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ»

در آیات قبل دعای فرشتگان برای مؤمنان مطرح شد و این آیه از قهر الهی در مورد کفّار سخن می گوید.در آنجا سخن از رحمت گسترده الهی بود «وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَهً» و در این جا سخن از قهر بزرگ است. «لَمَقْتُ اللّهِ أَکْبَرُ» آری هم رحمت او بزرگ است وهم غضبش.

پیام ها:

1- در دوزخ علاوه بر آتش،شکنجه های روحی و تحقیر نیز هست. «یُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللّهِ أَکْبَرُ»

2- اگر امروز کفر ورزیم،فردا علیه خود غضب می کنیم. «مَقْتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ»

3- خداوند اتمام حجّت می کند. «إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَی الْإِیمانِ»

4- منشأ کیفر دوزخیان،کفر است. «فَتَکْفُرُونَ»

قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ«11»

کفّار گویند:«پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی.اینک به گناهان خود اعتراف کردیم؛پس آیا برای بیرون رفتن(از دوزخ)راهی هست؟»

نکته ها:

* مراد از دو بار مردن،ظاهراً مرگ در پایان عمر و مرگ در پایان برزخ است و مراد از دو بار زنده شدن،زنده شدن در برزخ و زنده شدن در قیامت است.گرچه بعضی گفته اند:مراد از دو مرگ،یکی زمان قبل از پیدایش انسان و یکی پایان عمر اوست و مراد از دو بار زنده شدن زمان پیدایش انسان در دنیا و زمان قیامت است و دلیل حرف خود را آیه ی «کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ» [62]آورده اند،لیکن آنچه گفتیم بهتر است،زیرا در آیه میراندن مطرح است نه مرده بودن قبل از تولّد.

* آرزوی جانسوز دوزخیان برای بازگشت به دنیا بارها در قرآن مطرح شده است:

گاهی می گویند:آیا راه بازگشتی وجود دارد؟ گاهی آرزو می کنند کاش به دنیا باز می گشتند و نیکوکار می شدند و گاهی عاجزانه می گویند:پروردگارا! ما را به دنیا بازگردان تا عمل صالح انجام دهیم.آیات ذیل،این حقایق را بیان می کند:

«هَلْ إِلی مَرَدٍّ مِنْ سَبِیلٍ» [63]آیا راهی برای بازگشت هست؟

«لَوْ أَنَّ لِی کَرَّهً فَأَکُونَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ»[64]ای کاش عمری دیگر بود تا از نیکوکاران می شدم.

«رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنّا ظالِمُونَ»[65]پروردگارا! ما را از اینجا خارج کن،اگر دوباره بازگشتیم ستمکاریم.

«رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً» [66]پروردگارا! مرا بازگردان تا عمل نیک انجام دهم.

«فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً»[67]ما را بازگردان تا کار نیک انجام دهیم.

پیام ها:

1- تکرار کلمه ی «اثْنَتَیْنِ» در کنار آرزوی خروج از آتش،نشانه ی آن است که کافران می گویند:پروردگارا! تو ما را بارها زنده کرده ای و میرانده ای،یک بار دیگر نیز ما را زنده کن و نجات ده. «أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ»

2- کفّار،روزی به قدرت الهی ایمان خواهند آورد.کسانی که می گفتند: «ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ» [68]امروز می گویند: «أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ»

3- در دادگاه های دنیوی،گاهی اعتراف زمینه ی تخفیف مجازات است،امّا در آخرت چنین نیست. «فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ»

4- اگر توبه قبل از مرگ و به موقع باشد،دعای فرشتگان و لطف خدا را در پی دارد فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا ...ولی اگر به هنگام مرگ یا پس از آن باشد،بی اثر است و مجرم پاسخ مثبتی دریافت نمی کند. «فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ»

5-عجز و نیاز دوزخیان به قدری است که برای نجات خود به لحظه ای خروج از دوزخ قانعند. «فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ»

ذلِکُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِیَ اللّهُ وَحْدَهُ کَفَرْتُمْ وَ إِنْ یُشْرَکْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُکْمُ لِلّهِ الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ«12»

این(عذاب)برای آن است که هرگاه خداوند به یگانگی خوانده می شد،کفر می ورزیدید،ولی هرگاه برای او شریکی مطرح می شد باور می کردید،پس (امروز)حکم برای خداوند بلند مرتبه(و)بزرگ است.

نکته ها:

* بسیارند کسانی که مؤمن خالص نیستند و در کنار اسلام و ایمان،به قدرت ها نیز دل بسته اند؛در گفتار و اعمال خود،ضمن پذیرفتن اسلام به جلب رضای این و آن و مراعات قوانین شرق و غرب توجّه دارند و در مجالس کفّار،نوعی ضعف و حقارت و تنهایی و خجالت بر آنان سایه می افکند و گاهی کار به آن جا می رسد که به خاطر حضور در یک جلسه ی رسمی نماز نمی خوانند.

پیام ها:

1- به هنگام مجازات مجرمان،دلیل سقوط آنها و علت قهر خود را بیان کنید.

ذلِکُمْ بِأَنَّهُ إِذا ...

2- کفر،دلیل عذاب دائمی است. فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ ذلِکُمْ بِأَنَّهُ ... کَفَرْتُمْ

3- شرک،کفر است. «دُعِیَ اللّهُ وَحْدَهُ کَفَرْتُمْ»

4- داوری در قیامت از آنِ خداوند است. «فَالْحُکْمُ لِلّهِ»

5-هرگز موجوداتی را که شریک او می دانید قابل مقایسه با او نیستند،زیرا او «الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ» است.

6- فکر نکنید شرک به خدا ضرری می زند. إِنَّ الشِّرْکَ ... فَالْحُکْمُ لِلّهِ الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ

هُوَ الَّذِی یُرِیکُمْ آیاتِهِ وَ یُنَزِّلُ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ رِزْقاً وَ ما یَتَذَکَّرُ إِلاّ مَنْ یُنِیبُ«13»

اوست آن که آیات خود را به شما نشان می دهد و از آسمان برای شما روزی نازل می کند،ولی جز آن که به درگاه خدا انابه دارد،متذکّر نمی شود.

فَادْعُوا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ«14»

پس خدا را بخوانید در حالی که دین خود را برای او پیراسته کرده اید،هر چند کافران را ناخوش آید.

نکته ها:

* آیات قبل،از شرک و کیفر آن سخن گفت و این آیه مردم را به توحید دعوت می کند.

* در این آیه می فرماید:تنها اهل انابه متذکّر می شوند و در آیه ی 19 سوره ی رعد فرمود:

تنها خردمندان متذکّر می شوند: «إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» بنابراین،خردمندان واقعی همان انابه کنندگانند و انابه کنندگان واقعی همان خردمندانند.آری،اشک باید بر اساس معرفت باشد. «تَری أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ» [69]

* در قرآن سه بار جمله ی «وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ» و دوبار جمله ی «وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» و «وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ» به چشم می خورد و این نشان آن است که ما در راه خود نباید به فکر جلب رضایتِ کافران و مشرکان و مجرمان باشیم و به خاطر بد آمدنِ آنها،از انجام وظیفه ی خود دست بکشیم.

پیام ها:

1- هستی،پر از نشانه های توحید است،چرا به سراغ دیگران برویم. وَ إِنْ یُشْرَکْ بِهِ تُؤْمِنُوا ... هُوَ الَّذِی یُرِیکُمْ آیاتِهِ

2- خداوند پیوسته از طریق نشان دادن آیات خود و نزول باران،مردم را به قدرت و حکمت و علم خود متوجّه می سازد و اتمام حجّت می کند. یُرِیکُمْ آیاتِهِ ... یُنَزِّلُ

3- سرچشمه ی رزق،آسمان است.خورشید و ابر و جوّ،تأمین کننده نور و گرما و باران و اکسیژنِ مورد نیاز برای حیات هستند. «مِنَ السَّماءِ رِزْقاً»

4- اول زمینه را آماده و سپس دعوت کنید. یُرِیکُمْ آیاتِهِ ... فَادْعُوا اللّهَ

5-اول شناخت،سپس عمل. یُرِیکُمْ آیاتِهِ ... فَادْعُوا ...

6- دعا و اظهار نیاز خالصانه ی شما،سبب رشد شماست،نه بزرگی خدا. اَلْعَلِیِّ الْکَبِیرِ هُوَ الَّذِی یُرِیکُمْ ... فَادْعُوا اللّهَ مُخْلِصِینَ

7- وسایل مهم نیست،تصمیم و اراده مهم است.(آیات الهی وسیله ی معرفت هستند،امّا اگر انسانِ کوردل نخواهد،نمی فهمد.آری حالت انابه زمینه ساز درک آیات الهی و تأثیر پذیری است.) «وَ ما یَتَذَکَّرُ إِلاّ مَنْ یُنِیبُ»

8-هیچ گونه نظریه و قانون و سلیقه و تمایل و عادات و رسوم و رفتار نیاکان و دیگران و هیچ گونه تهدید و تبلیغ و تطمیع،نباید در آیین توحیدی شما اثر کند. «مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ»

9- تنها خداوند شایسته دعا و نیایش است. «فَادْعُوا اللّهَ»

10- اخلاص،شرط قبول شدن دعا است. «فَادْعُوا اللّهَ مُخْلِصِینَ»

11- به فکر راضی کردن کفّار و دگراندیشان نباشیم. «وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»

رَفِیعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ«15»

او دارای درجات رفیع(و)صاحب عرش است،(و)از طرف خود فرشته ی وحی(روح الامین)را بر هر کس از بندگانش که بخواهد می فرستد تا مردم را از روز ملاقات(و قیامت)بترساند.

یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا یَخْفی عَلَی اللّهِ مِنْهُمْ شَیْءٌ لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ«16»

روزی که مردم ظاهر و آشکارند و هیچ چیز از آنان بر خداوند پنهان نیست.(در آن روز ندا آید:)امروز حکومت برای کیست؟(و پاسخ آید:) برای خداوند یکتای قهّار.

نکته ها:

* رفعت و بزرگی دو نوع است:

الف)مکانی،نظیر آیه ی «یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ» [70]که بالا بردن پایه های کعبه،مکانی است.

ب)مقامی،نظیر یَرْفَعِ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا ... دَرَجاتٍ[71]

* «رَفِیعُ الدَّرَجاتِ» را دو گونه می توان معنا کرد:

یکی آنکه خداوند دارای درجات و منزلت بلند و برترین مقام است،

دیگر آنکه خداوند درجات مردم را بر حسب لیاقت آنان بالا می برد،نظیر آیه «یَرْفَعِ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا» و آیه «رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ» [72]که به معنای آن است که خداوند بعضی را بر بعضی به خاطر عملکردی که دارند برتری می دهد.

* مراد از روح،یا خود وحی است که سبب حیات معنوی جامعه می شود و یا فرشته ی مأمور وحی.در موارد دیگر می خوانیم: «وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا»[73]و «یُنَزِّلُ الْمَلائِکَهَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا» [74]

* از اینکه قرآن و وحی به روح نامگذاری شده است، «یُلْقِی الرُّوحَ» معلوم می شود که وحی سبب حیات مردم است و پیامبران مردم را برای حیات معنوی دعوت می کنند. «دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ»[75]

* امام صادق علیه السلام فرمود:روز قیامت روز ملاقات اهل آسمان ها با اهل زمین است.[76]

* فرستنده ی وحی،خداوندِ صاحب عرش است.

گیرنده ی وحی،بندگان خالصی هستند که خدای حکیم بر می گزیند. «مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ»

هدف و موضوع وحی،هشدار است. «لِیُنْذِرَ»

واسطه ی وحی،فرشته ای مخصوص است. «یُلْقِی الرُّوحَ»

* در روایات می خوانیم:سؤالِ «لِمَنِ الْمُلْکُ» از سوی خداوند و پاسخِ «لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ» از سوی انبیا و اولیای الهی است.[77]

* بروز و ظهور مردم در قیامت و حضور آنان در پیشگاه الهی به صورتی که هیچ نقطه ی ابهامی برای قضاوت عادلانه باقی نگذارد،به خاطر اموری است:

الف)هموار شدن زمین و حذف کوه ها. «قاعاً صَفْصَفاً» [78]

ب)خروج همه از قبرها. «وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ» [79]، «وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها»[80]

ج)گشوده شدن نامه ی اعمال. «وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ» [81]

د)تجسم اعمال. «یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ»[82]

ه)کشف مسایل مخفی. «بَدا لَهُمْ ما کانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ[83]

و)گواهی اعضای بدن. «تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ»[84]

پیام ها:

1- خداوند،انسان های لایق را به کمال می رساند. «رَفِیعُ الدَّرَجاتِ»

2- اخلاص،زمینه ی ارتقای درجه است. مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ ... رَفِیعُ الدَّرَجاتِ

3- اعطای درجات از سوی حاکم مطلق جهان ارزش دارد. «رَفِیعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ»

4- نزول وحی توسط فرشته ی مخصوص،با اراده ی خداست. «مِنْ أَمْرِهِ»

5-گزینش پیامبران برای دریافت وحی وابسته به اراده اوست. «مَنْ یَشاءُ»

6- شرط دریافت وحی،بندگی خداست. «مِنْ عِبادِهِ»

7- وظیفه اصلی پیامبران،انذار است. «لِیُنْذِرَ»

8-قیامت روز ملاقات است. «یَوْمَ التَّلاقِ» (ملاقات با پروردگار. «مُلاقُوا رَبِّهِمْ»[85])

9- آشنا شدن مردم با معاد و باور داشتن آن از اهداف نزول وحی است. یُلْقِی الرُّوحَ ... لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ

10- روز قیامت تمام اسرار و حقایق مردم کشف می شود و جایی برای انکار باقی نمی ماند. «هُمْ بارِزُونَ»

11- در قیامت،نژاد و زبان و قبیله و مقام و سرمایه و همه ی چیزها محو می شود و تنها انسانیّت مطرح است. «هُمْ بارِزُونَ»

12- در قیامت قدرت و علم و قهاریّت خداوند برای همه ملموس است و همه به آن اعتراف می کنند.... لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ

13- قدرت،در سایه ی وحدت است. «الْواحِدِ الْقَهّارِ»

اَلْیَوْمَ تُجْزی کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ لا ظُلْمَ الْیَوْمَ إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ«17»

امروز،هر کس در برابر کاری که کسب کرده است پاداش داده می شود؛ امروز هیچ ظلمی نیست؛همانا خداوند به حساب ها زود می رسد.

نکته ها:

* در آیه ی قبل و این آیه،شش نکته درباره ی قیامت مطرح شده است:

الف)حضور همه ی مردم. «هُمْ بارِزُونَ»

ب)کشف همه ی اعمال و افکار. «لا یَخْفی عَلَی اللّهِ مِنْهُمْ شَیْءٌ»

ج)جلوه ی قدرت حقّ. «لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ»

د)رسیدن هر کس به جزای خویش. «تُجْزی کُلُّ نَفْسٍ»

ه)عدالت مطلق. «لا ظُلْمَ الْیَوْمَ»

و)سرعت حساب. «سَرِیعُ الْحِسابِ»

قیامت روز بسیار مهمی است.در این آیه و آیه ی قبل چهار بار کلمه ی«یوم»آمده است؛ «یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ» ، «لِمَنِ الْمُلْکُ» ، «الْیَوْمَ تُجْزی» ، «لا ظُلْمَ الْیَوْمَ»

* ظلم جلوه هایی دارد:

الف)نادیده گرفتن زحمات افراد.

ب)کم دادن پاداش.

ج)کیفر مجرم بیش از حقّش.

و در قیامت هیچ یک از این ها نیست و به کسی ظلم نمی شود. «لا ظُلْمَ الْیَوْمَ»

* در روایات می خوانیم که مراد از جمله ی «لا ظُلْمَ الْیَوْمَ» آن است که در قیامت تقاص مظلوم را از ظالم خواهیم گرفت[86]

* طولانی شدن دوره ی دادرسی در دنیا یا به خاطر انکار مجرم و پوشاندن جرم است،که در قیامت،زمین و زمان و اعضای بدن و فرشتگان و نامه های اعمال همه گواهند و جایی برای انکار و مخفی نمودن جرم نیست.

یا به خاطر دفاع مجرم از خود است،که آن روز همه به خلاف های خود اعتراف دارند و دفاعی ندارند.

یا به خاطر احضار افراد و پرونده هاست،که همه حاضرند و پرونده ها باز است.

یا به خاطر تأمل قاضی و تجدید نظر است،که چیزی بر خداوند پوشیده نیست.

یا به خاطر ظرفیّت نداشتن زندان هاست که در آن روز،جهنّم پر نمی شود.

یا به خاطر کارشکنی هایی است که طرفداران مجرم در دادگاه دارند که در آن جا شفیع و یاوری وجود ندارد.

بنابراین در قیامت خداوند به حساب ها زود رسیدگی می کند. «إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ»

پیام ها:

1- در قیامت هیچ کس از حساب و کتاب مستثنی نیست. تُجْزی کُلُّ نَفْسٍ ...

2- کیفر و پاداش بر اساس عملکرد است. تُجْزی ... بِما کَسَبَتْ

3- خلاف هایی کیفر دارد که همراه آگاهی و عمد باشد. «کَسَبَتْ»

4- معمولاً قدرت های تک محور ستمگرند،امّا خداوند با این که یگانه قدرت قهار است ولی ظلم نمی کند.(قهّاریّت او همراه عدالت است). اَلْواحِدِ الْقَهّارِ ... لا ظُلْمَ الْیَوْمَ

5-معمولاً ازدحام و شلوغی دادگاه،یا زمینه ی کند شدن کار قضاوت می شود که

او «سَرِیعُ الْحِسابِ» است و یا حقوق مردم به درستی ایفا نمی شود که «لا ظُلْمَ الْیَوْمَ» در آن روز ظلمی وجود ندارد.

وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَهِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَی الْحَناجِرِ کاظِمِینَ ما لِلظّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ«18»

(ای پیامبر!)مردم را از روز نزدیک(قیامت)هشدار ده،آن گاه که(از شدّت وحشت)جان ها به گلوگاه رسد،در حالی که اندوه خویش فرو می برند، (در آن روز)برای ستمکاران هیچ دوست دلسوز و هیچ شفاعت گری که سخنش پذیرفته باشد وجود ندارد.

یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ«19»

خداوند از خیانت چشم ها و آن چه دل ها مخفی می کنند،آگاه است.

نکته ها:

* «أزفه»به معنای نزدیک شونده است و مراد از روزِ نزدیک،روز قیامت است.چنانکه در جای دیگر نیز می فرماید: «إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَ نَراهُ قَرِیباً[87]

* «کاظِمِینَ» از«کظم»به معنای بستن در مشک است و«کاظم»به کسی گویند که از درون ناراحت است ولی لب فرو می بندد و خشم و ناراحتی خود را کنترل می کند.

* نگاه به نامحرم،نگاه تحقیرآمیز به دیگران و نگاه برای تشویق به فساد،از نمونه های خیانت چشم است.

از امام صادق علیه السلام درباره آیه «یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُنِ» پرسیدند،حضرت فرمود:مراد نگاه های زیر چشمی است.«ینظر الی الشیء و کانه لا ینظر فذلک خائنه الاعین»[88]

* امام کاظم علیه السلام فرمود:هیچ مؤمنی نیست که بعد از گناه ناراحت نشود و اگر ناراحت نشد

مؤمن نیست و شفاعت برای او نیست و او ظالم است.سپس این آیه «ما لِلظّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ» را تلاوت فرمودند[89]

پیام ها:

1- مرگ و قیامت نزدیک است،خود را آماده کنیم. «یَوْمَ الْآزِفَهِ»

2- مجرم در قیامت،نه می میرد و نه راحت می شود. «إِذِ الْقُلُوبُ لَدَی الْحَناجِرِ» (در جای دیگر می خوانیم: «وَ یَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ما هُوَ بِمَیِّتٍ[90]از هر سو مرگ به سراغش می آید ولی نمی میرد.)

3- در قیامت،وجود مجرمان مملو از حسرت و اندوه است ولی نمی توانند اظهار کنند. «کاظِمِینَ»

4- مجرم در قیامت تنها است.(نه دوست صمیمی دارد و نه واسطه ی صاحب نفوذ). «ما لِلظّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ»

5-ارزش ها بر اساس انگیزه هاست.یک نگاه با انگیزه های متفاوت می تواند عبادت باشد و یا خیانت باشد. «خائِنَهَ الْأَعْیُنِ»

6- ایمان به اینکه خداوند باطن همه چیز را می داند انسان را از ظلم باز می دارد.

ما لِلظّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ ... یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُنِ

7- علم خداوند تنها به ظاهر نیست،او باطن را هم می داند. «خائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ»

وَ اللّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَقْضُونَ بِشَیْءٍ إِنَّ اللّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ«20»

و خداوند به حقّ داوری می کند و معبودهایی که جز او می خوانند هیچ حکمی نمی کنند.همانا خداوند اوست شنوای بینا.

پیام ها:

1- داوری به حقّ از شئون الهی است. «وَ اللّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ»

2- لازمه ی داوری،آگاهی است. یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُنِ ... وَ اللّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ

3- داور به حقّ باید بینا و شنوا باشد. یَقْضِی ... هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ

4- معبودهای غیر خدایی یا قدرت داوری ندارند و یا به حقّ داوری نمی کنند.

«وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَقْضُونَ بِشَیْءٍ»

5-شنوا و بینای حقیقی فقط اوست. «إِنَّ اللّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ»

أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الَّذِینَ کانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ واقٍ«21»

آیا در زمین سیر نکردند تا بنگرند عاقبت کسانی که پیش از آنان بودند و قوت و آثارشان در زمین سخت تر و نیرومندتر از اینان بوده چگونه بوده است؟ پس خداوند آنان را به خاطر گناهانشان(به قهر خود)گرفت و در برابر(قهر)خداوند برای آنان هیچ مدافعی نبود.

نکته ها:

* در آیه ی قبل،سخن از قضاوت به حقّ بود؛در این آیه می فرماید:نمونه ی داوری به حقّ، قهر الهی نسبت به مجرمان تاریخ است.

پیام ها:

1- سیر و سفر و گردش گری باید هدفدار باشد. «أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا - فَیَنْظُرُوا»

2- تجربه و علم،به سیر و سفر نیاز دارد. «یَسِیرُوا - فَیَنْظُرُوا»

3- از منابع شناخت و معرفت،تاریخ است. أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا ...

4- دلیل مخالفت کفّار با پیامبر اسلام فریفتگی آنان نسبت به قدرت خویش بوده است.لذا قرآن می فرماید:ما مقتدرتر از شما را نابود کردیم. «أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهً»

5-حفظ آثار باستانی،برای عبرت آیندگان لازم است. «فَیَنْظُرُوا - آثاراً فِی الْأَرْضِ»

6- از تاریخ عبرت بگیریم. کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الَّذِینَ ...

7- امروز را نبینیم،عاقبت را ببینیم. عاقِبَهُ ...

8-به قدرت و آثار خود نبالیم. «کانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهً وَ آثاراً»

9- قدرت های طاغوتی،مانع قهر الهی نیست. أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهً ... فَأَخَذَهُمُ اللّهُ

10- قدرت و امکانات ملاک رستگاری نیست. أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهً ... فَأَخَذَهُمُ اللّهُ

11- گناه،عامل قهر الهی است. «فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ» (زوال تمدن ها و سقوط ملّت ها،کیفر گناه و کفر آنان است)

12- با آمدن قهر الهی،هیچ گونه دفاعی از هیچ منبعی مؤثّر نیست. «مِنْ واقٍ»

ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانَتْ تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَکَفَرُوا فَأَخَذَهُمُ اللّهُ إِنَّهُ قَوِیٌّ شَدِیدُ الْعِقابِ«22»

این(قهر الهی)به خاطر آن بود که پیامبرانشان همراه با دلائل روشن به سراغ آنان می آمدند،ولی آنان کفر ورزیدند،پس خداوند آنان را به قهر خود گرفت.همانا او قوی و سخت کیفر است.

پیام ها:

1- فرستادن انبیا یک سنّت الهی در تاریخ است. کانَتْ تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ ...

2- انبیا به سراغ مردم می رفتند،نه آنکه منتظر باشند مردم به سراغ آنان بیایند.

«تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ»

3- تا خداوند اتمام حجّت نکند قوم یا فردی را مؤاخذه نمی کند. تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ ...

فَکَفَرُوا ... فَأَخَذَهُمُ اللّهُ

4- همه ی انبیا معجزه داشته اند و در دلیل و اعجاز آنان هیچ نقطه ابهامی نبوده است. «تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ»

5-کفر و سرکشی زمینه سقوط و فروپاشی تمدن هاست. فَکَفَرُوا ... فَأَخَذَهُمُ اللّهُ

6- سرکوبی و نابود کردن کفّار برای خداوند آسان است. «إِنَّهُ قَوِیٌّ شَدِیدُ الْعِقابِ»

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ«23»

و همانا ما موسی را همراه با معجزات و منطق روشن فرستادیم.

إِلی فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذّابٌ«24»

به سوی فرعون وهامان و قارون،پس گفتند:«او ساحری دروغگوست».

فَلَمّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْیُوا نِساءَهُمْ وَ ما کَیْدُ الْکافِرِینَ إِلاّ فِی ضَلالٍ«25»

پس چون موسی از طرف ما همراه با حقّ به سراغ آنان آمد،گفتند:«پسران کسانی را که با موسی ایمان آورده اند،بکشید و زنانشان را زنده نگهدارید».(غافل از آن که)طرح و نیرنگ کافران جز در گمراهی و تباهی نیست.

نکته ها:

* در آیات قبل خواندیم که چرا در زمین سیر نمی کنند تا عاقبت ستمکاران را مشاهده کنند و عبرت بگیرند.در این آیه به عنوان نمونه،سرکوب فرعون وهامان وقارون را مطرح می کند.

* با این که قرآن ماجرای موسی و فرعون را بارها تکرار کرده است،لیکن در هر مورد گوشه ی تازه ای از ماجرا را به ما نشان می دهد.در این سوره به نقش مفید و مؤثّر کسی اشاره شده که در دربار فرعون بود ولی ایمانش را کتمان می کرد و در قالب تقیّه نقش مهمی ایفا کرد.

* بعد از بیان کلّی قرآن در مورد آمدن انبیا و کفر مردم،این آیات نمونه ای روشن از آن را در ماجرای حضرت موسی و مخالفانش بیان می فرماید.

* کلمات«آیات»و «سُلْطانٍ» هر کدام به تنهایی در مواردی آمده است ولی هر کجا این دو کلمه با هم باشند در مورد موسی و فرعون است.یعنی حضرت موسی هم معجزاتی ارائه داد و هم با دلیل و برهان با فرعون سخن گفت.

پیام ها:

1- راه یافتن و نفوذ در مراکز قدرت،برای تبلیغ دین و دفاع از حقّ لازم است. وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی ... إِلی فِرْعَوْنَ

2- پیامبران،در برابر طاغوت ها دو سلاح مهم داشتند:یکی معجزه «بِآیاتِنا» و دیگری منطق روشن. «سُلْطانٍ مُبِینٍ»

3- مبنای گرایش مردم متفاوت است،گروهی با معجزه ایمان می آورند و گروهی با منطق.انبیا هر دو را داشته اند. «بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ»

4- سرلوحه ی رسالت انبیا مبارزه با رهبران فساد و کفر است؛

خواه در قالب زور و حکومت و قدرت سیاسی، «فِرْعَوْنَ»

یا در قالب تدبیر و تدارک و شیطنت و قدرت فرهنگی، «هامانَ»

یا در قالب سرمایه و ثروت و قدرت اقتصادی «قارُونَ»

5-محتوای دعوت انبیا مبارزه با استکبار است. أَرْسَلْنا مُوسی ... إِلی فِرْعَوْنَ وَ ...

6- انبیا شهامت داشتند و در برابر همه ی قدرت ها می ایستادند. «إِلی فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ»

7- الگوهای فساد را به مردم معرّفی کنید. «فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ»

8-مخالفان انبیا،معجزه را سحر و پیامبران را دروغگو می خواندند. «فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذّابٌ»

9- گوهر دین،حقّ و حقیقت است. «جاءَهُمْ بِالْحَقِّ»

10- انسان در شناخت راه حقّ به وحی و نبوت و لطف الهی نیاز دارد. «بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا»

11- مخالفان انبیا هم با زبان ترور شخصیّت می کنند. «فَقالُوا ساحِرٌ کَذّابٌ» و هم عملاً بر ضد آنان قیام می کنند. اُقْتُلُوا ...

12- کشتن و شهید کردنِ طرفداران حقّ شیوه ی همه مستکبران تاریخ است.

اُقْتُلُوا ...

13- گرچه دشمن از ایمان مردم به انبیا ناراحت است ولی آنچه او را عصبانی می کند همراهی عملی مردم با انبیاست. «آمَنُوا مَعَهُ»

14- دشمن،جوانان و زنان را هدف می گیرد. اُقْتُلُوا أَبْناءَ ... وَ اسْتَحْیُوا نِساءَهُمْ

15- کافران کید می کنند امّا به مقصود خود نمی رسند و نقشه ی آنان نقش بر آب می شود. «وَ ما کَیْدُ الْکافِرِینَ إِلاّ فِی ضَلالٍ»

16- خداوند با نقل خنثی کردن توطئه های فرعونی به پیامبر و مؤمنان دلداری می دهد. «وَ ما کَیْدُ الْکافِرِینَ إِلاّ فِی ضَلالٍ»

وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسی وَ لْیَدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسادَ«26»

و فرعون گفت:«مرا بگذارید تا موسی را بکشم و او پروردگارش را به یاری طلبد(تا نجاتش دهد)همانا من می ترسم که دین شما را تغییر دهد یا در این سرزمین فساد بر پا کند».

نکته ها:

* در آیه قبل سخن از کشتن جوانان بنی اسرائیل بود که گویا این کار در نزد فرعون کافی نبود و کانون اصلی خطر در نظر فرعون خود موسی بود.لذا در این آیه موضوع کشتن موسی را مطرح می کند.

* کشتن موسی بازتاب دشواری در افکار عمومی داشت و لذا فرعون با مشاوران و درباریانش به مشورت و رایزنی پرداخت.این که فرعون می گوید: «ذَرُونِی» مرا رها کنید،نشانه آن است که مشاوران به قتل موسی تن در نمی دادند.

پیام ها:

1- منطق طاغوت ها،کشتن رهبران حقّ است. «قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسی»

2- شیوه ی مستکبران،یا تکذیب است «فَقالُوا ساحِرٌ کَذّابٌ» یا تهدید است «ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسی» و یا تحقیر. «وَ لْیَدْعُ رَبَّهُ»

3- حکومت فرعون،حکومتی استبدادی و خودکامه و بی قانون بود. «أَقْتُلْ مُوسی»

4- مجرم،جنایت خود را توجیه می کند.(فرعون،ترس از تغییر دین مردم را دلیل قتل او می داند.) أَقْتُلْ ... إِنِّی أَخافُ

5-طاغوت ها،خود را دوستدار مردم نشان می دهند. «إِنِّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ»

6- طاغوت ها هر کجا حکومت خود را در خطر ببینند خود را حامی مردم، طرفدار دین و اصلاح طلب معرّفی می کنند. إِنِّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَنْ یُظْهِرَ ... اَلْفَسادَ

7- دین در قرائت فرعونی،به معنای تسلیم در برابر طاغوت است. «یُبَدِّلَ دِینَکُمْ»

8-برقراری آرمش و امنیّت،دستاویز طاغوت ها برای سرکوب حرکت های دینی و اصلاحی است. أَقْتُلْ مُوسی ... أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَنْ یُظْهِرَ ... اَلْفَسادَ

9- طاغوت ها،مصلحان تاریخ را مفسد معرّفی می کنند. «یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسادَ»

10- طاغوت ها بقای خود را در حفظ وضع موجود می دانند و با هر حرکت اصلاحی مخالفت می کنند. «إِنِّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ»

11- انبیا در مسائل سیاسی و اجتماعی دخالت می کردند و لذا مورد اذیّت و آزار طاغوت ها قرار می گرفتند. «یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسادَ»

وَ قالَ مُوسی إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ«27»

و موسی گفت:«من به پروردگار خود و پروردگار شما از(شرّ)هر متکبّری که به روز حساب ایمان ندارد پناه می برم».

نکته ها:

* موسی با گفتنِ «عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ» ضمن اعلام پناهندگی خود به خدا،به مردم گفت: فرعون خدای شما نیست.

* ضرب المثل«هر کجا نمک خوردی نمکدان نشکن»همه جا درست نیست،زیرا موسی سال ها سرسفره ی فرعون بود ولی چون فرعون حقّ را نپذیرفت،عاقبت به قهر الهی گرفتارش کرد.

پیام ها:

1- در برابر تهدیدهای دشمن به خدا پناه ببریم. «إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی»

2- به کسی پناه ببریم که امور همه ی ما به دست اوست و همه تحت ربوبیّت او هستیم. «بِرَبِّی»

3- شخص فرعون مهم نیست،خصلت فرعونی مهم است که تکبّر باشد و باید از آن به خدا پناه برد. «کُلِّ مُتَکَبِّرٍ»

4- انبیا شجاع بودند.موسی در برابر تهدید قتل به فرعون گفت:تو متکبّر هستی. «مُتَکَبِّرٍ»

5-ایمان نداشتن به حساب و کتاب،انسان را متکبّر می کند. «مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ»

وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللّهُ وَ قَدْ جاءَکُمْ بِالْبَیِّناتِ مِنْ رَبِّکُمْ وَ إِنْ یَکُ کاذِباً فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَ إِنْ یَکُ صادِقاً یُصِبْکُمْ بَعْضُ الَّذِی یَعِدُکُمْ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذّابٌ«28»

و مردی با ایمان از آل فرعون که ایمان خود را پنهان می داشت گفت:«آیا می خواهید مردی را که می گوید:پروردگار من خداوند است بکشید؟! در حالی که او از طرف پروردگارتان با دلایل روشن نزد شما آمده است،اگر او دروغگو باشد دروغش به زیان خود اوست ولی اگر راستگو باشد، بعضی از آنچه را به شما وعده می دهد به شما خواهد رسید،همانا خداوند کسی را که اسرافکار(و)بسیار دروغگو است هدایت نمی کند.

نکته ها:

* داستان مؤمن آل فرعون تنها در این سوره مطرح شده است.او شخصی از بستگان فرعون بود که مخفیانه به حضرت موسی ایمان آورده بود،ولی ایمان خود را پنهان می کرد تا به موقع به نفع موسی سخن بگوید،یا برای او کاری انجام دهد.

این شخص غیر از همسر فرعون و غیر از آن شخصی است که با سرعت از نقطه ی دور شهر خود را به موسی رساند و خبر توطئه ی دستگیریش را به او داد.

فخررازی و مراغی در تفاسیر خود می گویند:او از درباریان و رئیس پلیس فرعون بود.

* بر اساس حدیثی که شیخ صدوق در امالی و فخر رازی در تفسیر خود آورده است، صدّیقون سه نفرند:حبیب نجّار(مؤمن آل یس)،مؤمن آل فرعون و علیّ بن ابی طالب که برترین آنان است.

* مؤمن آل فرعون،به جای القاب بزرگ در مورد موسی،او را مردی ناشناس خواند و گفت:

«رَجُلاً» تا فرعون به ایمان او پی نبرد.

* «اسراف»به هر نوع تجاوز از حدّ گفته می شود،خواه تجاوز در مصرف باشد و خواه تجاوز در برخورد و اخلاق.

کسی که دلایل و معجزات انبیا را نادیده بگیرد،مسرف است.

* در متون اسلامی ابوطالب پدر حضرت علی علیهما السلام در چگونگی ایمانش به مؤمن آل فرعون تشبیه شده است.[91]

پیام ها:

1- یکی از جلوه های امداد الهی که در اثر پناه بردن به او حاصل می شود،پیدا شدن طرفداران در میان مخالفان است. عُذْتُ بِرَبِّی ... قالَ رَجُلٌ

2- خاطره ی مجادلات و استدلال های تاریخی را زنده نگاه دارید.(قرآن شیوه ی جدال مؤمن آل فرعون را بیان می کند). وَ قالَ رَجُلٌ ...

3- در نقل تاریخ به عناصر اصلی توجّه کنیم،نه نام ها و القاب. «رَجُلٌ مُؤْمِنٌ»

4- کار کردن در دستگاه ظلم،برای انجام مأموریّتی مهم تر مانعی ندارد. «رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ»

5-نظام و تشکیلات و جامعه ومحیط فاسد،دلیل اجبار انسان بر ارتکاب جرم نیست.(در نظام فرعونی نیز افراد مؤمن پیدا می شوند.) «وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ»

6- گاهی تقیه و کتمان عقیده برای انجام کارهای مهم و رسیدن به اهداف بالاتر لازم است. «یَکْتُمُ إِیمانَهُ»

7- برکات نهی از منکر تا آن جاست که پیامبری را از کشته شدن نجات می دهد و او نیز جامعه ای را نجات می دهد. «أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً»

8-مؤمن،بی تفاوت نیست؛حامی مظلوم است و علیه ظالم فریاد می کشد.

«أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً»

9- وجدان های خفته را از طریق سؤال بیدار کنید. أَ تَقْتُلُونَ ...

10- در نظام طاغوتی،تبلیغ نام خداوند نیز جرم است. «أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللّهُ»

11- مؤمن با منطق دفاع می کند. أَ تَقْتُلُونَ ... جاءَکُمْ بِالْبَیِّناتِ

12- در شیوه ی تبلیغ،تعصّب را کنار بگذاریم.(مؤمن آل فرعون گفت:موسی یا راست می گوید یا دروغ،اگر راست گوید که آنچه وعده می دهد پیش خواهد آمد و اگر دروغ گوید،به عهده ی خودش.) إِنْ یَکُ کاذِباً ... وَ إِنْ یَکُ صادِقاً

13- زیان دروغ به خود دروغگو برمی گردد. «إِنْ یَکُ کاذِباً فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ»

14- اسراف و تکذیب،دو مانع برای هدایت هستند. «لا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذّابٌ»

یا قَوْمِ لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ظاهِرِینَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ یَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللّهِ إِنْ جاءَنا قالَ فِرْعَوْنُ ما أُرِیکُمْ إِلاّ ما أَری وَ ما أَهْدِیکُمْ إِلاّ سَبِیلَ الرَّشادِ«29»

(آن مرد با ایمان در ادامه ی سخن خود گفت:)ای قوم من! امروز حکومت برای شماست که در این سرزمین غلبه دارید،ولی اگر(قهر خدا)به سراغ ما آید پس چه کسی ما را یاری خواهد کرد؟ فرعون گفت:«من جز آن چه را که تشخیص می دهم راه دیگری به شما ارائه نمی دهم و من جز راه رشد،شما را هدایت نمی کنم.»

پیام ها:

1- مؤمن،دلسوز مردم است.(تعبیر «یا قَوْمِ» شش مرتبه در آیات 29 تا 41 تکرار شده است)

2- در شیوه ی تبلیغ از عنصر عاطفه کمک بگیریم. «یا قَوْمِ»

3- نشانه ی مؤمن حتّی در رژیم کفر تلاش و حضور در صحنه است،نه انزوا و گوشه گیری. یَکْتُمُ إِیمانَهُ ... یا قَوْمِ ...

4- به قدرت خود تکیه نکنیم که امروز به دست ماست. «لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ»

5-در نظام فرعونی،ایمان ها پنهان است و طغیان ها جلوه دارند. «یَکْتُمُ إِیمانَهُ - ظاهِرِینَ فِی الْأَرْضِ»

6- برای افراد سرمست از قدرت هشدار لازم است. «فَمَنْ یَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللّهِ»

7- بی توجّهی به دعوت انبیا،قهر الهی را به دنبال دارد. «فَمَنْ یَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللّهِ إِنْ جاءَنا»

8-برای هشدار دادن،بیان احتمال خطر کافی است. «بَأْسِ اللّهِ إِنْ جاءَنا»

9- در شیوه ی تبلیغ و هشدار به مردم،خود را نیز در معرض خطر تصور کنید.

«جاءَنا» به جای«جاءکم».

10- طاغوت ها به هشدارها توجّه نمی کنند. یا قَوْمِ ... قالَ فِرْعَوْنُ ما أُرِیکُمْ ...

11-«مَن»گفتن های پی در پی،از نشانه های طاغوت است. «أَهْدِیکُمْ ، أُرِیکُمْ ، ما أَری»

12- طاغوت ها جز برای خود،برای هیچ کس حقّ اظهار نظر قایل نیستند. «ما أُرِیکُمْ إِلاّ ما أَری»

13- طاغوت ها مدّعی هدایت مردم به راه درست و صلاح جامعه هستند. «ما أَهْدِیکُمْ إِلاّ سَبِیلَ الرَّشادِ»

14- انسان فطرتاً خواهان سعادت و رشد و هدایت است و طاغوت ها نیز از همین انگیزه ی فطری سوء استفاده می کنند. «إِلاّ سَبِیلَ الرَّشادِ»

15- طاغوت ها از مذهب علیه مذهب استفاده می کنند.(فرعون کلمه ی«رشاد»را که بار مکتبی دارد به کار می بُرد).

وَ قالَ الَّذِی آمَنَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ مِثْلَ یَوْمِ الْأَحْزابِ«30»

و کسی که ایمان آورده بود گفت:«ای قوم! من از روزی مثل روز(هلاک) آن احزاب بر شما می ترسم.

مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ مَا اللّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ«31»

(از سرنوشتی)مانند سرنوشت قوم نوح(که به طوفان)و قوم عاد(که به باد سخت و سرد و مسموم)و قوم ثمود(که به صاعقه گرفتار شدند)و کسانی که پس از آنها آمدند؛و خداوند بر بندگان اراده ی ظلم نمی کند.

نکته ها:

* مراد از اقوام هلاک شده بعد از قوم نوح و عاد و ثمود که در آیه 31 به آنان اشاره شده،قوم لوط و اصحاب ایکه(قوم شعیب)هستند که در آیه 13 سوره ص مطرح شده اند.

* در برابر فرعون که به فریب می گفت: «إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ» مؤمن آل فرعون نیز گفت: «إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ» من بر عاقبت شما می ترسم.

پیام ها:

1- به خاطر سخنان مخالفان،از تبلیغ و ارشاد دست برندارید. قالَ فِرْعَوْنُ ... قالَ الَّذِی آمَنَ

2- تنها بودن،در ترک امر به معروف و نهی از منکر عذر نیست. «قالَ الَّذِی آمَنَ»

3- تبلیغ از ضروریات ایمان است. «قالَ الَّذِی آمَنَ یا قَوْمِ»

4- مبلّغ باید سوز داشته باشد. «یا قَوْمِ»

5-مبلغ باید از تاریخ آگاه باشد. «مِثْلَ یَوْمِ الْأَحْزابِ»

6- در شیوه ی تبلیغ گاهی باید کلی سخن گفت و گاهی باید نمونه ها و مصادیق آن را بیان کرد. مِثْلَ یَوْمِ الْأَحْزابِ مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ ...

7- خطر بزرگ آن است که انکار حقّ در انسان،به صورت یک عادت و خصلت در آید. «دَأْبِ»

8-قهر خداوند،مخصوص قیامت نیست؛امّت هایی در همین دنیا عذاب شده اند. «مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ»

9- از سنّت های خداوند،نابود کردن طاغیان است. «قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ»

10- در شیوه ی تبلیغ،هر کجا کیفری مطرح می شود برای این که به خشونت متّهم نشوید،دلیل کیفر را بیان کنید. نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ ... وَ مَا اللّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ نابودی آنان بر اساس عدل بوده است.

11- قهر خداوند به خاطر عملکرد خود ما و بر اساس عدل و حکمت است. «وَ مَا اللّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ»

12- خداوند حتّی اراده ظلم نسبت به بندگانش نمی کند. «مَا اللّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ»

13- بدترین ظلم آن است که انسان به زیر دست خود ظلم کند. «ظُلْماً لِلْعِبادِ»

وَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنادِ«32»

ای قوم من! همانا من از روزی که یکدیگر را به فریاد بخوانید بر شما بیمناکم.

یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِینَ ما لَکُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ عاصِمٍ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ«33»

روزی که(از موقف حساب)روی می گردانید(و)فرار می کنید،(امّا)برای شما هیچ گونه پناهگاه و نگهدارنده ای در برابر عذاب الهی نیست؛و هر که را خداوند(بر اثر اعمالش)گمراه کند(و به حال خود واگذارد)،هیچ هدایت کننده ای برای او نیست.

نکته ها:

* «تناد»از«نداء»به معنای یکدیگر را صدا زدن است.

روز قیامت ناله ها و فریادها بلند است؛

مؤمن فریاد می زند بیایید نامه ی مرا بخوانید. «هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ» [92]

کافر،فریادکنان،حسرت خود را با کلمات «یا لَیْتَنِی»[93]و «یا وَیْلَتی»[94]اظهار می کند.

بهشتیان اهل دوزخ را ندا می کنند که چرا به دوزخ رفتید؟ «ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ»[95]

و دوزخیان از بهشتیان استمداد می کنند که از آن چه خداوند رزق شما کرده به ما نیز برسانید.به هر حال نداها از هر سو بلند است.

* مراد از گمراه کردنِ مجرمان توسط خداوند،واگذاردن آنان به حال خود است،نه آنکه آنان را از راه درست منحرف کند و گمراه سازد.درست همانند فرزندی که مورد قهر پدر قرار گرفته و از راهنمایی او بی بهره می شود و این امر موجب بدبختی و هلاکت او می گردد.

پیام ها:

1- در شیوه ی تبلیغ،توقع نداشته باشیم که با اولین تذکّر به نتیجه برسیم،بلکه تکرار لازم است.( «یا قَوْمِ» تکرار شد.)

2- در شیوه ی تبلیغ،عواطف را از یاد نبریم. «یا قَوْمِ»

3- در شیوه ی تبلیغ،از اهرم انذار بیشتر استفاده کنیم.( «إِنِّی أَخافُ» تکرار شد)

4- در شیوه ی تبلیغ،هم قهر خداوند در دنیا را یادآوری کنیم. قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ ...و هم قهر الهی در قیامت را. «ما لَکُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ عاصِمٍ»

5-فرار در قیامت هیچ اثری ندارد. تُوَلُّونَ ... ما لَکُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ عاصِمٍ

6- هدایت و ضلالت به دست خداست،گرچه مقدّمات آن به دست انسان است.

«مَنْ یُضْلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ»

وَ لَقَدْ جاءَکُمْ یُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَیِّناتِ فَما زِلْتُمْ فِی شَکٍّ مِمّا جاءَکُمْ بِهِ حَتّی إِذا هَلَکَ قُلْتُمْ لَنْ یَبْعَثَ اللّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولاً کَذلِکَ یُضِلُّ اللّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ«34»

همانا یوسف پیش از این با دلایل روشن نزد شما آمد،امّا شما همواره از آن چه برایتان آورده بود در شک بودید،تا آن گاه که یوسف از دنیا رفت، گفتید:«خداوند پس از او هرگز پیامبری نخواهد فرستاد».این گونه، خداوند هر افراطگر تردید کننده ای را گمراه می سازد.

نکته ها:

* مؤمن آل فرعون برای هدایت و بیداری مردم،ابتدا تاریخ پیشینیان آنان را مطرح کرد و فرمود:مبادا آن بلائی که به قوم نوح و عاد و ثمود رسید،به شما نیز برسد.سپس سابقه خود بنی اسرائیل را به رُخ آنان کشید که شما در باره ی یوسف چنین و چنان کردید.

* به هر نوع تجاوز از حدّ،«اسراف»گفته می شود و مراد از «مُسْرِفٌ» در این آیه،کسی است که در مخالفت با حقّ پافشاری و اصرار می کند. [96]

پیام ها:

1- رفتار نیاکان در گرایش ها یا لجاجت های نسل آنان مؤثّر است.مؤمن آل فرعون گفت:اگر امروز به موسی ایمان نمی آورید راه دوری نرفته اید شما به یوسف هم ایمان نیاوردید. «جاءَکُمْ یُوسُفُ مِنْ قَبْلُ»

2- یوسف معجزات فراوان داشته است. «بِالْبَیِّناتِ»

3- شک،اگر مقدّمه ی تحقیق و حرکت شود ارزش دارد ولی اگر سبب رکود و سوء ظن شود یک آفت است. «فَما زِلْتُمْ فِی شَکٍّ»

4- شک،یک حالت طبیعی است،ولی تشکیک بی مورد ناپسند است. «فَما زِلْتُمْ فِی

شَکٍّ مِمّا جاءَکُمْ بِهِ»

5-مرگ برای همه است،حتّی پیامبران. «حَتّی إِذا هَلَکَ»

6- عقیده به ختم نبوت بعد از یوسف سبب شد که برخی از بنی اسرائیل،بعثت حضرت موسی را نپذیرند. «قُلْتُمْ لَنْ یَبْعَثَ اللّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولاً»

7- رضایت ما از جرم دیگران،ما را نیز شریک جرم می کند.(یوسف چهارصد سال قبل از موسی زندگی می کرده ولی چون نسل های بعدی به کفر نیاکانشان راضی بودند خداوند آنان را مخاطب قرار داده است). [97]«قُلْتُمْ لَنْ یَبْعَثَ اللّهُ»

8-خاتمیّت پیامبر با خداست،نه خواست مردم. «قُلْتُمْ لَنْ یَبْعَثَ اللّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولاً»

9- خداوند مردم را بدون حجّت و راهنما نمی گذارد.(انتقاد آیه از کسانی است که بدون دلیل می گویند: لَنْ یَبْعَثَ اللّهُ ... رَسُولاً ).

10- سنّت خداوند آن است که کسانی را که در مخالفت با حقّ پافشاری می کنند به حال خود رهایشان کند. «کَذلِکَ یُضِلُّ اللّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ»

11- کسی که راه انبیا را نپذیرد و حرکت نکند،استعدادها و لیاقت ها و الطافی را که حقّ دریافت داشته به هدر داده است. «مُسْرِفٌ مُرْتابٌ»

12- سقوط انسان مرحله ای است:در یک مرحله تشکیک می کند، «مُسْرِفٌ مُرْتابٌ» ولی در مرحله ی دیگر تکذیب. «مُسْرِفٌ کَذّابٌ[98]

13- فیض خداوند عام است،این افرادند که به خاطر روحیات و عملکرد بد، خود را محروم می کنند. «یُضِلُّ اللّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ»

اَلَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ وَ عِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا کَذلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبّارٍ«35»

کسانی که درباره ی آیات خداوند به ستیز و مجادله می پردازند،بدون آن که هیچ دلیلی برایشان آمده باشد،(این کار)نزد خداوند و نزد کسانی که ایمان آورده اند خشم بزرگی را به دنبال دارد.این گونه،خدا بر دل هر متکبّر جبّاری مُهر می نهد.

نکته ها:

* «سُلْطانٍ» به معنای حجّت و برهان و«مقت»به معنای خشم و غضب شدید است.

* این آیه،تفسیری است برای آیاتی که می فرماید:خداوند بر دل ها مُهر می زند چون در این جا می فرماید:مهر خداوند بر دل های متکبّران جبّار است. یَطْبَعُ اللّهُ ...

پیام ها:

1- جدال از سر جهل و بی فکری و بی دلیلی،سبب تردید و تشکیک و محروم شدن از هدایت الهی می گردد. «یُضِلُّ اللّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ اَلَّذِینَ یُجادِلُونَ»

2- جدال نیز شیوه و اخلاق مخصوص به خود دارد و جدال بی دلیل مردود است. یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ ...

3- انبیا دلایل روشن دارند، «جاءَکُمْ بِالْبَیِّناتِ» ولی مخالفان دلیل ندارند. «بِغَیْرِ سُلْطانٍ»

4- دلیل وبرهان موجب نوعی سلطه وحکومت بر دیگران می شود. «بِغَیْرِ سُلْطانٍ»

5-ستیزه گران بی دلیل،از محبوبیّت نزد خدا و مردم،محروم هستند. «مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ وَ عِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا»

6- قهر خداوند،قانونمند است. «کَذلِکَ»

7- تکبّر نابجا انسان را از دریافت الطاف الهی محروم می کند. «یَطْبَعُ اللّهُ عَلی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبّارٍ»

8-در نظامی که حاکمش فرعونِ متکبّر و جبّار است،در ارشاد مردم باید کلماتی آورده شود که آنان مصداقش را پیدا کنند. «یَطْبَعُ اللّهُ عَلی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبّارٍ»

9- دلیل انکار رسالتِ حضرت موسی(که در آیه ی قبل آمده بود)به خاطر روحیه ی تکبّر بود. «مُتَکَبِّرٍ جَبّارٍ»

10- مؤمنان باید در برابر ستیزه جویان و مجادله گران بی منطق موضع گیری کنند و از آنان برائت جویند و خشم خودشان را اعلام نمایند. یُجادِلُونَ ... بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ کَبُرَ مَقْتاً ... عِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا

وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا هامانُ ابْنِ لِی صَرْحاً لَعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبابَ«36»

و فرعون گفت:«ای هامان! برای من بنای بلندی بساز،شاید به وسایلی دست یابم.

أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلی إِلهِ مُوسی وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ کاذِباً وَ کَذلِکَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ السَّبِیلِ وَ ما کَیْدُ فِرْعَوْنَ إِلاّ فِی تَبابٍ«37»

وسایلی که سبب(صعود به)آسمان ها باشد،تا از خدای موسی اطلاع یابم،همانا من او را دروغگو می پندارم.»و این گونه برای فرعون کار زشتش زیبا جلوه داده شد و از راه حقّ بازماند و توطئه ی فرعون جز به نابودی و زیان نمی انجامد.

نکته ها:

* «صرح»به معنای بنای بلندی است که از دور نمایان باشد و«تصریح»نیز به سخنی گویند که روشن باشد. «تَبابٍ» استمرار در خسارت است،چنانکه «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ» یعنی هلاکت ممتد و نابودی مطلق برای ابولهب باد.

* موعظه های مؤمن آل فرعون مفید واقع شد.فرعونی که شعار «أَقْتُلْ مُوسی» سر می داد و می گفت من موسی را می کشم و هیچ کس جز نظر من نباید نظری دهد، «ما أُرِیکُمْ إِلاّ ما

أَری» پس از تلاش های مؤمن آل فرعون به جای کشتن موسی به فکر ساختن برج برای یافتن خدای موسی افتاد.

پیام ها:

1- طاغوت ها همین که در میدان منطق می بازند،به کارهای جنجالی دست می زنند. اِبْنِ لِی صَرْحاً ...(هدف از ساختن برج و رصدخانه،جنجال بود زیرا آخر آیه می فرماید: «کَیْدُ فِرْعَوْنَ»)

2- دنیاگرایان همه چیز را مادّی می پندارند.(فرعون،خدا را در آسمان ها و راه خداشناسی را تنها از راه حسّ و دیدن می پنداشت) «فَأَطَّلِعَ إِلی إِلهِ مُوسی»

3- شیوه ی طاغوت ها،مردم فریبی و قدرت نمایی است. «ابْنِ لِی صَرْحاً»

4- تبلیغ و دعوت،بی اثر نیست.(فرعون در آغاز تصمیم به قتل موسی گرفت.

«ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسی» امّا با سخنان مؤمن آل فرعون،از قطع به گمان رسید.

«لَأَظُنُّهُ کاذِباً»

5-کافر همه را به کیش خود پندارد.(چون فرعون خودش ادعای دروغ داشت و می گفت:من خدای شما هستم. «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی» موسی را نیز دروغگو می پنداشت). «لَأَظُنُّهُ کاذِباً»

6- یکی از شیوه های شیطان،تزیین بدی ها برای انسان است. «زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ»

7- هر کس بدی خود را زیبا دید در ارزیابی منحرف می شود،به فکر تغییر روش نمی افتد و از راه حقّ محروم می شود. زُیِّنَ ... وَ صُدَّ عَنِ السَّبِیلِ

8-نگران نباشید،توطئه طاغوت ها عاقبت ندارد و جز به زیان آنها نمی انجامد.

«إِلاّ فِی تَبابٍ»

وَ قالَ الَّذِی آمَنَ یا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشادِ«38»

و کسی که(از قوم فرعون به موسی)ایمان آورده بود گفت:«ای قوم من! از من پیروی کنید،تا شما را به راه درست هدایت کنم.

یا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَهَ هِیَ دارُ الْقَرارِ«39»

ای قوم من! همانا این زندگی دنیا کالایی(ناچیز)است و همانا آخرت،آن سرای پایدار است.

پیام ها:

1- گاهی باید تقیه را شکست و عقیده ی خود را ابراز کرد.(مؤمن آل فرعون که تا مدّتی ایمان خود را پنهان می کرد،تقیه را شکست،در برابر فرعون موضع گرفت و به مردم گفت:از من پیروی کنید.) «وَ قالَ الَّذِی آمَنَ یا قَوْمِ اتَّبِعُونِ»

2- وظیفه ی مؤمن،دعوت دیگران است. «وَ قالَ الَّذِی آمَنَ یا قَوْمِ اتَّبِعُونِ»

3- در دعوت مردم،گاهی باید یک تنه به پاخاست و منتظر دیگران نبود. «قالَ الَّذِی آمَنَ»

4- تبلیغ دین در فضای خفقان طاغوتی،به قدری ارزش دارد که خداوند آن را در قرآن بازگو می کند و یاد و خاطره اش را گرامی می دارد. وَ قالَ الَّذِی آمَنَ ...

5-پیروی از سخن مؤمن،پیروی از خدا و رسول است. «اتَّبِعُونِ»

6- در شیوه ی تبلیغ،دشمن را خلع سلاح و شعارهای زیبای او را شکار کنید.

(در آیه ی 29 خواندیم که فرعون می گفت: «ما أَهْدِیکُمْ إِلاّ سَبِیلَ الرَّشادِ» من جز به راه رشد،شما را هدایت نمی کنم.در این آیه می خوانیم که مؤمن آل فرعون نیز می گوید: «أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشادِ» (آری،رسیدن به رشد و سعادت آرمان همه انسان هاست که مستکبران از این آرمان سوء استفاده می کنند و مؤمنان باید از این نیاز فطری،به شکل درست استفاده کنند. «اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشادِ»

7- رشد،در تشخیص جایگاه دنیا از آخرت است. سَبِیلَ الرَّشادِ یا قَوْمِ إِنَّما ...

8-ایمان به ناپایداری دنیا و پایداری قیامت،زمینه ی سعادت و رشد است.

سَبِیلَ الرَّشادِ ... اَلْحَیاهُ الدُّنْیا مَتاعٌ

9- دنیا،جز وسیله ای برای کامیابی موقّت نیست. «مَتاعٌ» (این کلمه به چیزی گفته می شود که از آن بهره کم برده می شود.)

10- با مقایسه ارزش دنیا وآخرت،حقایق را بهتر درک می کنیم. مَتاعٌ ... دارُ الْقَرارِ

11- زرق و برق دنیا زودگذر است به جهان ابدی فکر کنیم. «مَتاعٌ - دارُ الْقَرارِ»

12- در شیوه تبلیغ،به خواسته های طبیعی و فطری مردم توجّه داشته باشیم.

(زندگی جاودانه خواسته طبیعی و فطری انسان است و مؤمن آل فرعون رسیدن به این خواسته را در گرو پیروی از راه حقّ معرّفی می کند.) یا قَوْمِ ...

اَلدُّنْیا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَهَ هِیَ دارُ الْقَرارِ

مَنْ عَمِلَ سَیِّئَهً فَلا یُجْزی إِلاّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِسابٍ«40»

هر کس کار بدی انجام دهد،جز به همان مقدار کیفر داده نمی شود و هر کس از مرد یا زن که مؤمن باشد و کار شایسته ای انجام دهد،پس اینانند که داخل بهشت می شوند و در آن جا بی حساب روزی داده می شوند.

پیام ها:

1- کیفر و پاداش،بر اساس عمل است(نه خیال و آرزو). «مَنْ عَمِلَ»

2- خداوند عادل است و کیفرش بیش از مقدار جُرم نیست. «مِثْلَها»

3- انسان،مختار آفریده شده است. مَنْ عَمِلَ سَیِّئَهً ... مَنْ عَمِلَ صالِحاً

4- کار خوب و بد بی پاداش نیست؛چه بزرگ باشد و چه کوچک. «سَیِّئَهً - صالِحاً»

5-مقایسه میان عمل خوب و بد و پاداش و کیفر،بهترین روش شناخت است.

عَمِلَ سَیِّئَهً ... عَمِلَ صالِحاً

6- کار خوب به جنسیّت انسان(زن یا مرد بودن)ربطی ندارد. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی»

7- برای ایجاد انگیزه در کارهای شایسته،تشویق لازم است. مَنْ عَمِلَ صالِحاً ...

فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ

8-زن و مرد در پیمودن راه تکامل و دریافت الطاف الهی یکسانند. «مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی»

9- ایمان و عمل همراه یکدیگر کار سازند و هر یک از آنها به تنهایی نجات بخش نیست. «عَمِلَ - وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»

10- ایمان شرط قبولی عمل است. عَمِلَ ... وَ هُوَ مُؤْمِنٌ

11- ورود به بهشت،ایمان لازم دارد. «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ»

12- پاداش خداوند بی حساب است.(رحمت خدا بر غضبش سبقت دارد).

«بِغَیْرِ حِسابٍ» (مراد از «بِغَیْرِ حِسابٍ» فراوانی پاداش است،نه بی حساب و کتاب بودن آن.)

وَ یا قَوْمِ ما لِی أَدْعُوکُمْ إِلَی النَّجاهِ وَ تَدْعُونَنِی إِلَی النّارِ«41»

(مؤمن آل فرعون گفت:)ای قوم! مرا چه می شود که شما را به رهایی(از آتش)می خوانم و شما مرا به دوزخ فرا می خوانید؟!

تَدْعُونَنِی لِأَکْفُرَ بِاللّهِ وَ أُشْرِکَ بِهِ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَی الْعَزِیزِ الْغَفّارِ«42»

مرا دعوت می کنید تا به خدا کفر ورزم و چیزی را که به(حقّانیّت)آن علم ندارم شریک او گردانم(در حالی که)من شما را به سوی(خداوند)عزیز غفّار دعوت می کنم.

نکته ها:

* مؤمن آل فرعون،کم کم پرده ی تقیّه را کنار زده و دعوت به سوی خداوند را هر لحظه شفّاف تر می نماید.

* از آیه ی 29 تا این جا چند مرتبه تعبیر «یا قَوْمِ» آمده که نشان دهنده ی سوز و اصرار مؤمن آل فرعون برای هدایت مردم حتّی در رژیم فرعونی است.

* در این دو آیه دو بار جمله ی «أَدْعُوکُمْ» و دو بار جمله ی «تَدْعُونَنِی» آمده که همه با فعل مضارع است و این،نشانه ی تداوم و استمرار دعوت از دو جبهه ی حقّ و باطل است.

پیام ها:

1- اگر سوز و ایمان و استقامت باشد؛انسان یک تنه در برابر انبوه منحرفان قیام کرده،فریاد می زند. «أَدْعُوکُمْ»

2- تضاد و تزاحم میان حقّ و باطل همواره بوده است. «أَدْعُوکُمْ - تَدْعُونَنِی»

3- کثرت دعوت کنندگان به باطل،در دعوت یک تنه ی شما اثر نگذارد.

( «تَدْعُونَنِی» جمع است و «أَدْعُوکُمْ» مفرد).

4- نظام های فاسد،در فکر انحراف مؤمنان هستند. «تَدْعُونَنِی»

5-راه حقّ به نجات و راه باطل به دوزخ می انجامد. «إِلَی النَّجاهِ - إِلَی النّارِ»

6- در دعوت به حقّ،تنها سراغ مردم عادی نروید بلکه سراغ منادیان کفر و شرک نیز بروید. «أَدْعُوکُمْ إِلَی النَّجاهِ وَ تَدْعُونَنِی إِلَی النّارِ تَدْعُونَنِی لِأَکْفُرَ بِاللّهِ وَ أُشْرِکَ»

7- مشرک،منطق و برهان ندارد. «أُشْرِکَ بِهِ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ»

8-برای جذب افراد منحرف از بهترین تعبیرات استفاده کنید.(این که فرمود:مرا چه شد، «ما لِی» و نفرمود:«ما لکم»شما را چه می شود و همچنین تعبیر به نجات،عزیز و غفّار،برای جذب منحرفان به راه رشد و سعادت است).

9- توبه و بازگشت از کفر و شرک،مورد پذیرش است. «أَدْعُوکُمْ إِلَی الْعَزِیزِ الْغَفّارِ»

10- مغفرت خداوند به خاطر ناتوانی و عجز نیست بلکه در عین قدرت، بخشنده است. «الْعَزِیزِ الْغَفّارِ»

لا جَرَمَ أَنَّما تَدْعُونَنِی إِلَیْهِ لَیْسَ لَهُ دَعْوَهٌ فِی الدُّنْیا وَ لا فِی الْآخِرَهِ وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَی اللّهِ وَ أَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحابُ النّارِ«43»

قطعاً آن چه مرا به آن دعوت می کنید،در دنیا و آخرت در خور دعوت نیست،در حالی که بازگشت ما به سوی خداست و مسرفان همدم آتشند.

نکته ها:

* «جَرَمَ» به معنای قطع کردن و چیدن میوه است و «لا جَرَمَ» یعنی:قطع نشدنی و پیوسته، همواره چنین است و جز این نیست.

* این آیه نیز ادامه سخنان هدایت گرانه مؤمن آل فرعون است.

* جمله «لَیْسَ لَهُ دَعْوَهٌ» را چند نوع می توان معنا کرد:

الف)بت ها و طاغوت ها توان اجابت هیچ دعائی را ندارند.

ب)بت ها و طاغوت ها پیام دعوت برای هدایت یا نجات بشر ندارند.

ج)بت ها و طاغوت ها ارزش دعوت ما را ندارند.

پیام ها:

1- در مسایل عقیدتی،ایمان و قاطعیّت لازم است. «لا جَرَمَ»

2- در امر به معروف و نهی از منکر با دلیل سخن بگوییم.(بت ها نمی توانند مردم را به خود دعوت نمایند). «لَیْسَ لَهُ دَعْوَهٌ»

3- اسراف تنها در مال نیست،بلکه هدر دادن استعدادها و نیروهای انسانی به خاطر پایبندی به بت هایی که جمادی بیش نیستند نیز اسراف است. «أَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحابُ النّارِ»

فَسَتَذْکُرُونَ ما أَقُولُ لَکُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ«44»

پس به زودی آن چه را برای شما می گویم متذکّر خواهید شد و من کارم را به خدا واگذار می کنم زیرا که او به(احوال)بندگان بیناست.

فَوَقاهُ اللّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ«45»

پس خداوند او را از بدی های آن چه نیرنگ نمودند حفظ کرد و عذاب سختی آل فرعون را فراگرفت.

نکته ها:

* «تفویض»،واگذار کردن کارها به خداست و این حالت بالاتر از توکّل است.چون در وکالت، موکّل می تواند بر کار وکیل نظارت کند،ولی در تفویض همه ی کارها را به خدا می سپاریم. [99]البتّه تفویض و سپردن کارها به خدا که شعار مؤمن آل فرعون بود،بعد از بکار بردن تمام تلاش خود در راه نجات موسی از قتل و بیدار کردن و هشدار دادن و تبلیغ کردن بود.این گونه تفویض است که انواع حمایت های الهی را به دنبال دارد. «فَوَقاهُ اللّهُ»

* از این دو آیه استفاده می شود که آل فرعون،این مؤمن را تهدید می کردند و برای او حیله ها می اندیشیدند،ولی خداوند او را از همه ی توطئه ها و خطرها حفظ کرد.

* امام صادق علیه السلام می فرماید:فرعونیان مؤمن آل فرعون را کشتند و مراد از «فَوَقاهُ اللّهُ» این است که خداوند دین او را حفظ کرد.[100]

پیام ها:

1- مبلّغ باید امیدوار باشد و آینده را روشن ببیند. فَسَتَذْکُرُونَ ...

2- در تبلیغ،گاهی باید تهدید کرد. «فَسَتَذْکُرُونَ ما أَقُولُ لَکُمْ» (در آینده با قهر الهی از غفلت بیرون خواهید آمد).

3- مبلّغ باید به اهداف خود یقین داشته باشد. «فَسَتَذْکُرُونَ ما أَقُولُ لَکُمْ»

4- در برابر تهدیدها وتوطئه ها «مَکَرُوا» باید به خدا پناه برد. «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللّهِ»

5-مبلغ باید تکیه گاه معنوی داشته باشد. «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللّهِ»

6- کارها را به کسی بسپاریم که به حال ما آگاهی کامل داشته باشد. «بَصِیرٌ بِالْعِبادِ»

7- توکّل بر خداوند و تفویض کارها به او،پاسخ سریع الهی را به دنبال دارد.

«فَوَقاهُ اللّهُ»

8-اگر خداوند اراده کند،یک نفر مؤمن را در میان یک رژیم فاسد و حیله گر حفظ و یاری می کند. «فَوَقاهُ اللّهُ»

9- با لطف خداوند،هم جان و ایمان افراد مؤمن از توطئه ها حفظ می شود و هم توطئه گران نابود می شوند. فَوَقاهُ اللّهُ ... وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ

10- همراهی و همدمی با ستمگران،انسان را در کیفر آنها شریک می کنند. «وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ»

11- عذاب های الهی درجات دارد. «سُوءُ الْعَذابِ»

اَلنّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السّاعَهُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ«46»

آتش هر صبح و شام بر آن عرضه می شود و روزی که رستاخیز برپا شود،(گویند:)«آل فرعون را در سخت ترین عذاب وارد کنید».

نکته ها:

* مجرمان،پس از مرگ و ورود به عالم برزخ،هر صبح و شام به آتش که جایگاه آینده ی آنان است عرضه می شوند و دلهره ای سخت پیدا می کنند و این حالت همواره هست تا روز قیامت که رسماً داخل دوزخ می شوند.[101]

پیام ها:

1- میان مرگ تا قیامت،دورانی است که گنهکار جایگاه خود را در آتش می بیند.

اَلنّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها ...

2- مجرم هر صبح و شام در برزخ شکنجه می شود. اَلنّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها ...

3- عذاب های الهی متفاوت است.(در آیه ی قبل «سُوءُ الْعَذابِ» بود و در این آیه «أَشَدَّ الْعَذابِ» ).

وَ إِذْ یَتَحاجُّونَ فِی النّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنّا کُنّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنّا نَصِیباً مِنَ النّارِ«47»

و(یاد کن)آن گاه که در آتش به محاجّه(و آوردن دلیل)می پردازند،پس زیردستان به کسانی که تکبّر ورزیدند،گویند:«همانا ما پیرو شما بودیم، آیا(امروز)شما می توانید حتّی بخشی از آتش را از ما دور کنید؟»

نکته ها:

* واژه ی«احتجاج»،هر کجا در قرآن آمده از طرف افراد منحرف بوده است. «وَ إِذْ یَتَحاجُّونَ فِی النّارِ»

* در آیات قبل سخن از قهر خداوند نسبت به آل فرعون بود،این آیات گفتگوی مستکبران و فرعون های تاریخ را با اطرافیان و یاوران متملّق آنان در دوزخ بیان می کند.آری احساس حقارت و خود کم بینی افرادی را به جمع شدن دور طاغوت ها وادار می کند ولی این امر از نظر عقل و منطق و وحی پذیرفته نیست.نظیر آنکه گاهی مشکلات زندگی افرادی را به خلافکاری وادار می کند در حالی که باید با صبر و زهد و تلاش مشکلات را حل کرد،نه با دست زدن به خلاف.

پیام ها:

1- یاد گفتگوهای دوزخیان،عامل هشیاری و بیداری است. «إِذْ»

2- خصومت و محاجّه ی دوزخیان با یکدیگر استمرار دارد. «یَتَحاجُّونَ»

3- آتش دوزخ با همه ی سنگینی و دردناکی،نیروی درک و فهم انسان را محو نمی کند. «یَتَحاجُّونَ»

4- دوزخیان با یکدیگر احتجاجات و استمدادها دارند. «یَتَحاجُّونَ فِی النّارِ»

5-مشکلات دنیوی مجوّز سرسپردگی به طاغوت نیست،بلکه این سرسپردگی انسان را به دوزخ خواهد کشاند. فِی النّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ ...

6- در دوزخ مجرمان یکدیگر را می شناسند،دنیا را به یاد می آورند و قدرت سخن گفتن دارند. «یَتَحاجُّونَ - فَیَقُولُ»

7- سرانجام تقلیدها و تبعیت های نابجا دوزخ است. «إِنّا کُنّا لَکُمْ تَبَعاً»

8-خطر آن جا است که انسان با تمام وجود پیرو باطل باشد.«تبع»(یعنی یک پارچه پیرو بودیم،بر خلاف«تابع»)

9- پیروی از باطل مشکل آفرین است؛توجّه کنیم به دنبال چه کسی حرکت می کنیم. «إِنّا کُنّا لَکُمْ تَبَعاً»

10- مجرم در قیامت از بی کسی،به مجرم دیگر پناه می برد. «فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنّا»

11- مجرم از ناچاری به تخفیف بخشی از عذاب قانع است. «نَصِیباً مِنَ النّارِ»

قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنّا کُلٌّ فِیها إِنَّ اللّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ«48»

کسانی که تکبّر می ورزیدند(در پاسخ)گویند:«ما همگی در آتش هستیم، زیرا خداوند میان بندگانش(به عدالت)داوری کرده است».

وَ قالَ الَّذِینَ فِی النّارِ لِخَزَنَهِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنّا یَوْماً مِنَ الْعَذابِ«49»

و کسانی که در دوزخند،به نگهبانان دوزخ گویند:«از پروردگارتان بخواهید که یک روز از عذاب ما بکاهد».

پیام ها:

1- در قیامت پاسخ استمدادها برای کافران منفی است و هیچ کس بار دیگری را حمل نمی کند.(کسی که خودش در آتش است چگونه می تواند دیگری را نجات دهد). «إِنّا کُلٌّ فِیها»

2- روزی مستکبران عاجزانه به ذلّت خود اقرار خواهند نمود. «إِنّا کُلٌّ فِیها»

3- مال و مقام،مانع ورود به دوزخ نیست. «الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنّا کُلٌّ فِیها»

4- داوری خداوند، چون و چرا ندارد. «قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ» (حاکمان مستکبرِ امروز،محکومان فردایند).

5-در آیه ی 44 خواندیم: «إِنَّ اللّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ» در این جا می خوانیم: «إِنَّ اللّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ» یعنی داور کسی است که خودش همه چیز را دیده است.

6- در آیه ی قبل فرمود:ضعفا از مستکبران استمداد می کنند،در این آیه می فرماید:همه با هم از نگهبان دوزخ استمداد می کنند. «قالَ الَّذِینَ فِی النّارِ»

7- در قیامت،انسان فرشتگان را می بیند و با آنان گفتگو می کند.(نگهبانان دوزخ، فرشتگان هستند.) «وَ قالَ الَّذِینَ فِی النّارِ لِخَزَنَهِ جَهَنَّمَ»

8-دوزخ مأمورانی دارد. «لِخَزَنَهِ جَهَنَّمَ»

9- کار کافر به جایی می رسد که به مأمور عذاب خود پناه می برد. «قالَ الَّذِینَ فِی النّارِ لِخَزَنَهِ جَهَنَّمَ»

10- تخفیف در عذاب فقط به دست خداست. «ادْعُوا رَبَّکُمْ»

11- دوزخیان از نجات ابدی مأیوسند و به حدّاقل تخفیف،در کمیّت و کیفیّت عذاب قانعند. «یُخَفِّفْ - یَوْماً»

12- عذاب دوزخ،نه تعطیل بردار است و نه تخفیف بردار. «یَوْماً مِنَ الْعَذابِ»

قالُوا أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا بَلی قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلاّ فِی ضَلالٍ«50»

(نگهبانان دوزخ در پاسخ)گویند:«آیا چنین نبود که پیامبرانتان معجزاتی برای شما آوردند؟»می گویند:«چرا»گویند:«پس دعا کنید(و خدا را بخوانید)»ولی دعای کافران در تباهی است.

نکته ها:

* کسانی که هنگام دیدن قهر خداوند ایمان می آورند،سودی نمی برند. «فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمّا رَأَوْا بَأْسَنا»[102]

توبه در لحظه ی مرگ نیز سودی ندارد.فرعون در لحظه غرق شدن توبه کرد ولی به او خطاب شد حالا توبه می کنی در حالی که قبلا معصیت کردی: «آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ» [103]دعا و ناله در دوزخ نیز بی ثمر است. «وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلاّ فِی ضَلالٍ»

پیام ها:

1- قهر و عذاب الهی،بعد از اتمام حجّت است. «أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُمْ»

2- آمدن انبیا یک سنّت دائمی از طرف پروردگار است. «تَکُ تَأْتِیکُمْ»

3- مبلّغ باید به سراغ مردم برود. «تَأْتِیکُمْ»

4- همه ی انبیا معجزه داشتند. «رُسُلُکُمْ بِالْبَیِّناتِ»

5-قیامت روز اعتراف است. «قالُوا بَلی»

6- دعای کافر در دوزخ به جایی نمی رسد. «وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ»

إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ«51»

همانا ما پیامبران خود و کسانی را که ایمان آورده اند،هم در زندگی دنیا و هم روزی که گواهان(برای گواهی دادن)به پا می خیزند یاری می کنیم.

یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَهُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ«52»

(همان)روزی که عذرخواهی ستمگران سودشان ندهد،لعن و نفرین برای آنان است و جایگاهشان سرای بد.

نکته ها:

* در آیات قبل خواندیم که:مؤمن آل فرعون ابتدا ایمان خود را کتمان می کرد و سپس در رژیم طاغوتی فرعون یک تنه مردم را ارشاد کرد و آل فرعون برای بازگرداندن او از عقیده اش تلاش ها کردند،امّا خداوند دین او را حفظ کرد.

این آیه که آخرین قسمت آن ماجراست می فرماید:فکر نکنید حمایت ما تنها مخصوص او بود بلکه سنّت ما حمایت از انبیا و همه ی مؤمنان است،گرچه در سختی باشند.

* در کتاب معاد،نام گواهان قیامت را از قرآن و روایات آورده ام.فهرست شاهدان چنین است: خداوند، انبیا، امامان، فرشتگان، زمین، زمان، اعضای بدن که همه ی این ها بر گفتار و کردار ما گواهی می دهند.

* در قیامت،مواقف و صحنه های مختلفی وجود دارد؛در یک صحنه به ستمگران اجازه ی معذرت خواهی داده نمی شود، «وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ»[104]و در این آیه می فرماید:اگر هم عذرخواهی کنند،معذرت خواهی سودی ندارد. «لا یَنْفَعُ»

پیامبران و نصرت الهی

* در قرآن سخن از نصرت الهی درباره ی انبیا و مؤمنان بسیار است و ما گوشه ای از آن را می آوریم تا مصداقی باشد بر این آیه که می فرماید: «إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا» و آیه ی «إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ»

*نصرت نوح علیه السلام: «فَنَجَّیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ»[105]ما او و کسانی را که با او در کشتی بودند نجات دادیم.

*نصرت ابراهیم علیه السلام: «یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً»[106]ای آتش! بر ابراهیم سرد وسلامت باش.

*نصرت لوط علیه السلام: «إِذْ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ»[107]ما او و بستگانش(جز همسرش)را نجات دادیم.

*نصرت یوسف علیه السلام: «وَ کَذلِکَ مَکَّنّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْها حَیْثُ یَشاءُ» [108]و ما این گونه برای یوسف در زمین مکنت قرار دادیم که هر جای آن را که می خواهد برگزیند.

*نصرت شعیب علیه السلام: «نَجَّیْنا شُعَیْباً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ» [109]ما شعیب و مؤمنان همراه او را نجات دادیم.

*نصرت صالح علیه السلام: «نَجَّیْنا صالِحاً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ»[110]ما صالح و مؤمنان همراه او را نجات دادیم.

*نصرت هود علیه السلام: «نَجَّیْنا هُوداً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ» [111]ما هود و مؤمنان همراه او را نجات دادیم.

*نصرت یونس علیه السلام: «وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ»[112]ما یونس را از غم نجات دادیم.

*نصرت موسی علیه السلام: «وَ أَنْجَیْنا مُوسی وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِینَ» [113]ما موسی و کسانی را که با او بودند نجات دادیم.

*نصرت عیسی علیه السلام: «إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَیَّ» [114]من تو را می گیرم و به سوی خود بالا می برم.

*نصرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله: «إِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً» [115]همانا ما برای تو پیروزی آشکاری گشودیم.

*نصرت مؤمنان: «وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّهٌ»[116]همانا خداوند شما را در جنگ بدر در حالی که ذلیل بودید یاری کرد.

«ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ»[117]خداوند آرامش خود را بر پیامبرش و مؤمنین نازل کرد.

«هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا إِیماناً»[118]اوست که آرامش را در دل های مؤمنان نازل کرد تا ایمانشان زیاد شود.

در سوره ی انبیا درباره ی دعای حضرت نوح و یونس و زکریّا و ایّوب می خوانیم:همین که خدا را ندا کردند،دعایشان مستجاب شد: «فَاسْتَجَبْنا»[119]و در سوره ی شوری آیه 26 می خوانیم: «وَ یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ» خداوند دعای کسانی را که اهل ایمان و عمل صالحند مستجاب می فرماید.

* نصرت الهی در مورد پیامبران و مؤمنان به صورت های مختلف جلوه می کند:

گاهی با ایجاد الفت و گرایش دل ها «وَ لِیَرْبِطَ عَلی قُلُوبِکُمْ» [120]( «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثّابِتِ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا»[121]

گاهی با استجابت دعا، «فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ»[122]، «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیّاراً»[123]

گاهی با معجزه و استدلال، «أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ»[124]

گاهی با عطای حکومت، «آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً» [125]

گاهی با غلبه در جنگ،و «لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَهٍ»[126]

گاهی با سکینه و آرامش قلب، «فَأَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها»[127]

گاهی با هلاکت دشمن یا انتقام از او، «فَأَغْرَقْناهُمْ» [128]

گاهی با امدادهای غیبی و نزول فرشتگان، «أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَهِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ مُنْزَلِینَ[129]

گاهی با ایجاد رعب در دل دشمن، «وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ»[130]

گاهی با گسترش فکر و فرهنگ و پیروان، «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ» [131]

گاهی با نجات از خطرها، «فَأَنْجَیْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِینَهِ»[132]

و گاهی با خنثی کردن حیله ها و خدعه ها، «وَ أَنَّ اللّهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکافِرِینَ» [133]

پیام ها:

1- نصرت انبیا و مؤمنان از سنّت های الهی است.(پیروزی حقّ بر باطل از وعده های الهی است). «إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا»

2- در نصرت الهی شک نکنیم. «إِنّا لَنَنْصُرُ» ( «إِنّا» و حرف لام نشانه تأکید است)

3- با وعده های قطعی الهی،به مؤمنان انگیزه و امید و تسلّی دهیم. إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا ...

4- نصرت الهی در همه ی جوانب است،در خنثی شدن توطئه های دشمنان،در زیاد شدن طرفداران و... «لَنَنْصُرُ» مطلق آمده است.

5-بشارت و هشدار در کنار هم سازنده است. لَنَنْصُرُ رُسُلَنا ... لا یَنْفَعُ الظّالِمِینَ

6- ایمان،به انسان ارزش داده و او را در کنار انبیا قرار می دهد و مشمول نصرت الهی می کند. «رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا»

7- سختی ها و شکنجه های دنیا بیش از چند ساعت و چند روز نیست.در همین دنیا نیز طرفداران حقّ پیروزند.[134] «لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا»

8-انسان همواره محتاج نصرت الهی است و هرگز از لطف او بی نیاز نیست. «فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ»

9- نصرت الهی دائمی است. «فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ»

10- گرچه گواه بودن خداوند به تنهایی کافی است،ولی هر چه تعداد گواهان بیشتر باشد مؤمنان سرفرازتر و متخلفان شرمنده تر می شوند. «یَقُومُ الْأَشْهادُ»

11- در قیامت،گواهان بسیارند. «الْأَشْهادُ»

12- کسانی که ایمان ندارند،ستمگرند.( «الظّالِمِینَ» در برابر «الَّذِینَ آمَنُوا» است)

13- در قیامت هم عذاب روحی است «لَهُمُ اللَّعْنَهُ» و هم جسمی. «سُوءُ الدّارِ»

وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْهُدی وَ أَوْرَثْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ«53»

و همانا ما به موسی هدایت دادیم و به بنی اسرائیل کتاب آسمانی(تورات) را به میراث دادیم.

هُدیً وَ ذِکْری لِأُولِی الْأَلْبابِ«54»

(که)مایه ی هدایت و تذکّر برای خردمندان است.

نکته ها:

* در آیات قبل سخن از نصرت انبیا و مؤمنان بود،در اینجا گویا نمونه ی «رُسُلَنا» را موسی و نمونه ی «الَّذِینَ آمَنُوا» را بنی اسرائیل بیان کرده است.

* «الباب»جمع«لب»به معنای عقل و خرد خالص است.

پیام ها:

1- هدایت،هدیه ای از سوی خداوند است.«ایتاء»به معنای«عطا»است. «آتَیْنا مُوسَی الْهُدی»

2- هادی باید قبلاً هدایت یافته باشد. «آتَیْنا مُوسَی الْهُدی»

3- همه مردم حتّی انبیا به هدایت الهی نیاز دارند. «آتَیْنا مُوسَی الْهُدی»

4- هدایت،اگر بخواهد ماندگار شود باید مکتوب شود و رمز جاودانگی ادیان الهی،کتب آسمانی است. «آتَیْنا مُوسَی الْهُدی وَ أَوْرَثْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ»

5-هدایت اگر همراه با تذکّر نباشد،به فراموشی سپرده می شود. «هُدیً وَ ذِکْری»

6- درک معارف آسمانی،به خرد و تقوا نیاز دارد. «هُدیً لِلْمُتَّقِینَ»[135]، «هُدیً وَ ذِکْری لِأُولِی الْأَلْبابِ»

7- عقل،انسان را از وحی بی نیاز نمی کند،بلکه هر دو مکمّل یکدیگرند. «هُدیً وَ ذِکْری لِأُولِی الْأَلْبابِ»

8-عناصر سعادت چند چیز است:الف)لطف و هدایت الهی. «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی» ب)رهبری معصوم. «مُوسَی» ج)قانون آسمانی. «الْکِتابَ» د)تذکّر و دوری از غفلت. «ذِکْری» ه)عقل و خرد ناب و خالص. «لِأُولِی الْأَلْبابِ»

9- بیداری و پندآموزی نشانه عقل سلیم و خرد ناب است. «ذِکْری لِأُولِی الْأَلْبابِ»

10- معارف کتب آسمانی مطابق عقل و خرد است. «ذِکْری لِأُولِی الْأَلْبابِ»

فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ«55»

پس صبر و شکیبایی پیشه کن که وعده های خداوند حقّ است و برای گناهت استغفار کن و شامگاهان و بامدادان،سپاسگزارانه پروردگارت را تسبیح کن.

نکته ها:

* دلایل عقلی و نقلی گواه بر آن است که انبیا معصومند،زیرا اگر معصوم نبودند پیروی و اطاعت مطلق و بی چون و چرا از آنان واجب نبود و اطاعت از آنان مشروط می شد،همان گونه که اطاعت از والدین مشروط به آن است که فرزند را به شرک و انحراف دعوت نکنند.

این از یک سو؛از سوی دیگر دلیل نیاز ما به پیامبر و امام آن است که ما را از انحراف باز دارد و اگر او نیز اهل خلاف باشد،حجّت خدا بر ما کامل نیست در حالی که قرآن می فرماید:

و «فَلِلّهِ الْحُجَّهُ الْبالِغَهُ»[136]

به هر حال رسولی که خداوند می فرماید:«اطاعت او اطاعت من و تبعیّت از او تبعیّت از من و اذیّت او اذیّت من است»باید معصوم باشد.بنابراین در مواردی مثل این آیه که سخن از گناه پیامبر به میان آمده است،باید بگوییم:مراد از گناه،ترک اولی است،یعنی کار برتر را رها کرده نه کار واجب را.

به چند مثال توجّه کنید:اگر در مجلسی که افراد محترمی نشسته اند کسی بخواهد به دلیل درد پائی که دارد پای خود را دراز کند از همه حضار عذرخواهی می کند.اگر گوینده تلویزیون سرفه ای کند از بینندگان معذرت خواهی می کند.اگر صاحب خانه غذای درجه یک تهیه نکند از مهمان عذرخواهی می کند،در حالی که همه می دانیم پا دراز کردن مریض و سرفه کردن گوینده و تهیه غذای متوسط گناه ندارد ولی چون انسان خود را در محضر بینندگان و بزرگان می داند یا غذای خود را در شأن مهمان نمی داند یا احساس می کند باید تلاش بیشتری می کرد عذرخواهی می کند.پس هر عذرخواهی نشانه خلافکاری نیست،بلکه گاهی از باب ادب و توجّه به حضور در محضر بزرگان است.

عصمت و استغفار پیامبران

* اگر شما با یک چراغ کم نور وارد سالن بزرگی شوید،تنها اجسام بزرگ را خواهید دید ولی اگر با یک نورافکن قوی وارد شوید یک هسته ی خرما یا کوچک تر از آن را هم خواهید دید.

اگر نور ایمان در انسان کم باشد،انسان تنها گناهان بزرگ را می بیند ولی اگر نور ایمان در وجودش بیشتر باشد لغزش های کوچک را نیز خواهد دید و از آنها دوری خواهد کرد.

پیامبران الهی به دلیل داشتن ایمان کامل و تقوای بالا از گناهان کوچک نیز دوری می کردند.به همین جهت می گوییم آنان معصوم بودند.

* گاهی خطاب آیات قرآن به شخص پیامبر است ولی مراد دیگرانند.در آیه 23 سوره ی اسراء خداوند به پیامبرش خطاب می کند: «إِمّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» اگر یکی از والدین یا هر دو به پیری رسیدند به آنان اف نگو.در حالی که همه می دانیم پیامبر عزیز اسلام والدین خود را در کودکی از دست داده بود و جایی برای خطاب «عِنْدَکَ الْکِبَرَ» باقی نمی ماند،بنابراین خطابِ «عِنْدَکَ» به امّت اوست.در آیه ی مورد بحث نیز که می فرماید: «وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ» گرچه پیامبر صلی الله علیه و آله مورد خطاب قرار گرفته است ولی مخاطب اصلی گنهکارانِ امّت پیامبر هستند که باید برای گناهان خود استغفار کنند و اگر هم مخاطب،شخص پیامبر باشد،منظور این است که برای گناهان امّت آمرزش بخواه.

استغفار انبیا در قرآن

در قرآن کریم،آیاتی از استغفار پیامبران سخن می گوید،در این جا برخی از آنها را ذکر می کنیم:

*استغفار حضرت آدم: «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا»[137]پروردگارا! ما به خویش ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی از زیانکاران خواهیم بود.

*استغفار حضرت موسی: «رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی»[138]پروردگارا! به خود ظلم کردم، پس مرا ببخش.

*استغفار حضرت سلیمان: «رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ هَبْ لِی مُلْکاً» [139]پروردگارا! مرا بیامرز و حکومت بی نظیری به من مرحمت کن.

*استغفار حضرت نوح: «رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ»[140]پروردگارا! من و والدین مرا بیامرز.

*استغفار حضرت داود: «وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ»[141]داود متوجّه شد که ما او را آزمایش کردیم پس از پروردگارش عذرخواهی کرد.

*استغفار حضرت یونس: «سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمِینَ»[142]یونس(در شکم ماهی)گفت:

خداوندا تو منزّهی من از ستمکارانم.

*استغفار حضرت محمّد صلی الله علیه و آله «وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ»[143]برای گناهت استغفار کن.

پیام ها:

1- با توجّه به وعده ی خداوند در مورد نصرت پیامبران، إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا ...این آیه می فرماید:مقاومت کن. «فَاصْبِرْ»

2- انگیزه صبر،رسیدن به وعده های الهی است. «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ»

3- پیامبر نیز مأمور به استغفار است. «وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ»

4- تنزیه خداوند اگر همراه با ستایش او باشد،ارزش بیشتری دارد. «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ»

5-در دعا و عبادت،عنصر زمان نقش دارد. سَبِّحْ ... بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ

(چنانکه در آیات دیگر می فرماید: «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» [144]، «أَقِمِ الصَّلاهَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ»[145])

6- تسبیح و حمد،زمانی وسیله ی رشد و تربیت و سبب تقویت توحید است که هر صبح و شام و دائمی باشد نه لحظه ای. «بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ»

إِنَّ الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلاّ کِبْرٌ ما هُمْ بِبالِغِیهِ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ«56»

همانا کسانی که در آیات خداوند بدون حجّتی که برایشان آمده باشد به مجادله برمی خیزند،در سینه هایشان جز خود بزرگ بینی نیست که به آن نخواهند رسید،(و از مجادله خود نتیجه نخواهند گرفت)پس به خداوند پناه ببر که بی شک او شنوای بیناست.

نکته ها:

* اسلام به نیّت و روحیه و انگیزه و آن چه در دل می گذرد بهای اصلی را می دهد و به همین دلیل بهترین کار اگر همراه با اخلاص نباشد،بی ارزش و باطل است.در سوره ی عبس با ده آیه ی پی در پی از کسی که برای یک نفر نابینا چهره ی خود را عبوس کرد انتقاد می کند.(در حالی که برای نابینا اخم یا لبخند تفاوتی ندارد چون هیچ یک را نمی بیند)ولی قرآن به دلیل آن که ریشه ی عبوس کردن تحقیر است،به شدّت از آن انتقاد می کند.

آری،اسلام بیش از توجّه به ظاهر،به باطن و قلب توجّه دارد.در این آیه نیز سخن ازبزرگ بینی و تکبّری است که در قلب متکبّران است.

پیام ها:

1- از کوزه همان برون تراود که در اوست.سرچشمه ی جدال های بی منطق، تکبّر درونی است. یُجادِلُونَ ... .فِی صُدُورِهِمْ ... کِبْرٌ

2- انگیزه ی مجادله با حقّ،خود بزرگ بینی است نه منطق. «بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلاّ کِبْرٌ»

3- انسان اگر از خود مراقبت نکند،تکبّر تمام وجودش را می گیرد به نحوی که در دل او جز تکبّر هیچ چیز دیگر نیست. «إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلاّ کِبْرٌ»

4- کسی که بر اساس تکبّر،لجاجت می کند و منطق ندارد به هدف خود که ریاست و سروری است نمی رسد. «ما هُمْ بِبالِغِیهِ» افتادگی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است

5-معاشرت با متکبّر،دارویی جز پناه بردن به خدا ندارد. «فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ»

6- به کسی پناه ببریم که می شنود و می بیند(و قهراً توان یاری و خنثی کردن توطئه ها را دارد). «إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ»

لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ«57»

قطعاً آفرینش آسمان ها و زمین از آفرینش مردم بزرگ تر است ولی بیشتر مردم نمی دانند.

پیام ها:

1- اگر به عظمت هستی بنگریم هرگز خود را بزرگ نمی بینیم. إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلاّ کِبْرٌ ... لَخَلْقُ السَّماواتِ ...

2- افراد متکبّر را باید شکست. «لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَکْبَرُ» برای چه تکبّر می کنی؟!

3- نگاهی که در آن عبرت نباشد جهل است. لَخَلْقُ السَّماواتِ ... لا یَعْلَمُونَ

4- ریشه ی تکبّر،جهل و غفلت است. «وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ»

وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ لاَ الْمُسِیءُ قَلِیلاً ما تَتَذَکَّرُونَ«58»

نابینا و بینا یکسان نیستند و کسانی هم که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند،با(مردم)بدکار برابر نیستند؛چه کم متذکّر می شوید.

پیام ها:

1- تکبّر،بزرگ ترین مانع حقّ بینی و حقّ پذیری است.(متکبّر مانند کور است).

«ما یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ»

2- ایمان و بینش،بر عمل مقدّم است. آمَنُوا وَ عَمِلُوا ...

3- آن چه محور است،علم و تذکّر است نه آمار و ارقام. أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ ...

قَلِیلاً ما تَتَذَکَّرُونَ

4- انسان بی اعتنا به حقایق کور است. اَلْأَعْمی ... قَلِیلاً ما تَتَذَکَّرُونَ

5-توده ی مردم نمی دانند و گروه بینا و پندپذیر،اندک هستند. أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ ... قَلِیلاً ما تَتَذَکَّرُونَ

6- در آیه ی قبل خواندیم که:«اکثر مردم نمی دانند»در این آیه فرمود:«افراد کمی متذکّر می شوند و پند می پذیرند»پس دانستن مهم نیست،هوشیار بودن مهم است. «قَلِیلاً ما تَتَذَکَّرُونَ»

إِنَّ السّاعَهَ لَآتِیَهٌ لا رَیْبَ فِیها وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یُؤْمِنُونَ«59»

همانا قیامت آمدنی است؛شکی در آن نیست،ولی اکثر مردم ایمان نمی آورند.

نکته ها:

* چون قیامت،ناگهانی و به سرعت برپا می شود،نام آن «السّاعَهَ» گذاشته شده و هر کجا با الف و لام بیاید،به معنای قیامت است ولی بدون الف و لام به معنای زمان است،خواه زمان کم،مانند «لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَهً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ»[146]یعنی برای لحظه ای،مرگ آنان عقب یا جلو نمی افتد و خواه مطلق زمان،نظیر «فِی ساعَهِ الْعُسْرَهِ»[147]

* گرچه در مورد قیامت،برخی انسان ها استبعاد و تشکیک کرده اند،ولی با توجّه به حکمت و عدالت و قدرت و علم الهی،سزاوار نیست در مورد آن شک کرد. «لا رَیْبَ فِیها»

پیام ها:

1- در برابر اصرار بعضی که می پرسند:«زمان قیامت چه وقت است؟»قرآن هرگز زمان آن را مطرح نمی کند،آن چه هست اصل وقوع قیامت است. «إِنَّ السّاعَهَ لَآتِیَهٌ»

2- یاد قیامت،بهترین وسیله ی تذکّر و غفلت زدایی است. «قَلِیلاً ما تَتَذَکَّرُونَ - إِنَّ السّاعَهَ لَآتِیَهٌ»

3- در برابر تشکیک کافران در مورد قیامت،شما با قاطعیّت پیام حقّ را بگویید.

«لا رَیْبَ فِیها»

4- شک مردم در وقوع قیامت،ناشی از جهل آنان به علم و قدرت خداست. «أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ»

وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ«60»

و پروردگارتان گفت:«مرا بخوانید تا برای شما اجابت کنم.همانا کسانی که از عبادت من سر باز زده و تکبّر می ورزند به زودی با سرافکندگی به جهنّم وارد می شوند».

نکته ها:

* سؤال: با این که خداوند وعده ی استجابت داده است، «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» چرا برخی دعاهای ما مستجاب نمی شود؟

پاسخ: الف)بعضی اعمال نظیر گناه و ظلم و خوردن لقمه ی حرام و عفو نکردنِ کسانی که از ما عذرخواهی می کنند،مانع استجابت دعا می شود.

ب)گاهی مستجاب شدن دعای ما نظام آفرینش را به هم می ریزد،نظیر دانش آموزی که در امتحان جغرافیا در پاسخ این سؤال که آیا سطح دریاها بالاتر است یا کوه ها؟ چون به اشتباه نوشته بود«سطح دریاها بالاتر است!»از خداوند خواسته بود که این دو را جا به جا کند تا او نمره ی قبولی بگیرد!

به هر حال خداوند همان گونه که قادر است،حکیم نیز هست.

ج)گاهی آن دعا مستجاب نمی شود،ولی مشابه آن مستجاب می شود.

د)گاهی اثر دعا در آینده ی خود انسان یا خانواده و نسل او یا در قیامت نتیجه می دهد و فوری مستجاب نمی شود.

* هر دعایی که مستجاب نشود در حقیقت دعا نیست،چون دعا به معنای طلب خیر است و بسیاری از خواسته های ما شرّ است نه خیر.

آداب دعا در قرآن

1.دعا همراه ایمان و عمل صالح باشد. «یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ[148]

2.با اخلاص باشد. «فَادْعُوا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ»[149]

3.با تضرّع و مخفیانه باشد. «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَهً» [150]

4.با بیم و امید باشد. «وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً»[151]

5.در ساعاتی خاص باشد. «یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ[152]

پیام ها:

1- گفتگو با خداوند،کلید رشد و تربیت انسان است. «قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی»

2- میان دعای انسان و ربوبیّت خداوند،رابطه ای تنگاتنگ است.(اکثر دعاهای قرآن همراه «رَبَّنا» آمده است). «رَبُّکُمُ ادْعُونِی»

3- خداوند،از ما خواسته که به درگاه او دعا کنیم. «قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی»

4- در دعا فقط خدا را بخوانیم،نه خدا و دیگران را در کنار هم. «ادْعُونِی»

5-خداوند نیازهای ما را می داند،ولی دستور دعا نشانه ی آن است که درخواست ما آثاری دارد. «ادْعُونِی»

6- بین دعا و استجابت هیچ فاصله ای نیست. «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ» (حتّی حرف«فاء» یا«ثم»نیامده است.اگر می فرمود: «فاستجب» یعنی بعد از مدّت کمی مستجاب می کنم و اگر می فرمود:«ثم استجب»یعنی بعد از مدّت طولانی.)

7- در دعا و اجابت واسطه ای در کار نیست. «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ»

8-استجابت دعا وعده الهی است. «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»

9- اگر دعایی مستجاب نشد لابد به سود ما نبوده است،چون فرمود: «أَسْتَجِبْ لَکُمْ» آنچه را به نفع شما باشد مستجاب می کنم.

10- دعا نکردن،نشانه ی تکبّر است. «یَسْتَکْبِرُونَ»

11- دعا،درمان تکبّر است. «یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی»

12- دعا،خود عبادت است. «یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی»

13- دعا عبادتی مخصوص و الهی است. «عِبادَتِی»

14- مجازات خداوند عادلانه و متناسب با نوع رفتار و کردار آدمی است.استکبار امروز،سرافکندگی فردا را به دنبال دارد. «یَسْتَکْبِرُونَ - داخِرِینَ»

اَللّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَشْکُرُونَ«61»

خداوند کسی است که شب را برای شما قرار داد تا در آن آرام گیرید و روز را روشنی بخش ساخت؛همانا خداوند نسبت به مردم لطفِ بسیار دارد ولی بیشتر مردم شکرگزاری نمی کنند.

نکته ها:

* در آیه ی قبل،به دعا و عبادت دعوت شدیم،در این آیه،خداوند گوشه ای از نعمت های خود را بیان می کند تا روح معرفت و عشق و پرستش و دعا را در ما زنده کند.

* در قرآن چند چیز وسیله ی آرامش معرّفی شده است که نمونه هایی از آن را می آوریم:

الف)یاد خدا. «أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[153]آگاه باشید تنها با یاد خدا دلها آرام می گیرد.

ب)دعای پیامبر صلی الله علیه و آله. «إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ»[154]درود ودعای تو برای مردم آرام بخش است.

ج)امدادهای غیبی. «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ[155]او کسی است که آرامش را در دل های مؤمنان نازل کرد.

د)همسر. «لِتَسْکُنُوا إِلَیْها»[156]خداوند برای شما همسر قرار داد تا به نزد او آرامش یابید.

ه)خانه. «اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَناً»[157]کسی که برای شما از خانه هایتان محل آرامش قرار داد.

و)شب،که زمانی مناسب برای آرمیدن و آسایش است. «جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ»

پیام ها:

1- عبادت و دعا به درگاه کسی رواست که آفریننده شب و روز و تأمین کننده نیازهای ماست. اُدْعُونِی ... اَللّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ ...

2- شب برای آرامش و روز برای نشاط و تلاش است. «اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً»

3- استراحت مقدّمه ی کار است.( «لِتَسْکُنُوا» قبل از و «النَّهارِ مُبْصِرَهً» آمده است).

4- شب و روز در کنار هم نعمت است. «اللَّیْلَ - اَلنَّهارَ»

5- فضل خداوند در دنیا شامل مؤمن و کافر می شود. «لَذُو فَضْلٍ عَلَی النّاسِ»

6- کسی از خداوند طلبی ندارد،آن چه می دهد لطف اوست. «لَذُو فَضْلٍ»

7- نشانه ی فضل او آن است که با این که می داند اکثر مردم ناسپاسند،باز هم لطف خود را دریغ نمی کند. «لَذُو فَضْلٍ عَلَی النّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَشْکُرُونَ»

8-اکثریّت،نشانه ی حقّانیّت نیست. «أَکْثَرَ النّاسِ لا یَشْکُرُونَ»

9- خداوند منتظر شکر و سپاس ما نیست.ما وظیفه داریم او را سپاس گوییم.

«لَذُو فَضْلٍ عَلَی النّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَشْکُرُونَ»

10- شب و روز دو نعمتی است که سزاوار شکر هستند. جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ ... وَ النَّهارَ ...

وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَشْکُرُونَ

ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَأَنّی تُؤْفَکُونَ«62»

این است خداوندی که پروردگار شما و آفریدگار هر چیز است،معبودی جز او نیست،پس چگونه(از راه حقّ)بازگردانده می شوید؟

کَذلِکَ یُؤْفَکُ الَّذِینَ کانُوا بِآیاتِ اللّهِ یَجْحَدُونَ«63»

این گونه،کسانی که به آیات خداوند کفر ورزیدند به بیراهه کشیده می شوند.

نکته ها:

* «افک»به معنای انحراف از راه حقّ است.به دروغ نیز«افک»گویند،چون بر خلاف حقّ است.«جحد»انکار چیزی است که آن را در دل باور داریم و یا اثبات چیزی است که آن را در دل باور نداریم. [158]

پیام ها:

1- اول حقّ را نشان دهید،بعد انتقاد کنید. ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ ... فَأَنّی تُؤْفَکُونَ

2- کسی که به سرچشمه ی هستی دل نسپارد،منحرف می شود. «رَبُّکُمْ - تُؤْفَکُونَ»

3- کسی سزاوار پرستش است که بر مردم ربوبیّت دارد و آفریدگار همه چیز است. رَبُّکُمْ خالِقُ ... لا إِلهَ إِلاّ هُوَ

4- صنعت گران و تولیدکنندگان،با ابزار و امکانات خداوند خلاقیّت خود را بروز می دهند.پس خالق حقیقی همه چیز اوست. «خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ»

5-جز راه خدا و اعتقاد به ربوبیّت او و یکتایی او،هر راهی برویم به بی راهه رفته ایم. «فَأَنّی تُؤْفَکُونَ»

6- منحرفان گمراه و مغرور را تحقیر کنید تا فکر نکنند افراد برتری هستند.

کَذلِکَ یُؤْفَکُ الَّذِینَ ...

7- انکار حقّ،مقدّمه ی انحراف است. تُؤْفَکُونَ ... کانُوا ... یَجْحَدُونَ

اَللّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَراراً وَ السَّماءَ بِناءً وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ فَتَبارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ«64»

خداوند کسی است که زمین را محل استقرار شما و آسمان را سر پناه قرار داد و شما را نقش بندی کرد،پس صورت های شما را نیکو نمود و از پاکیزه ها به شما روزی داد،این است خدایی که پروردگار شماست،پس پر برکت و بلند مرتبه است خدایی که پروردگار جهانیان است.

نکته ها:

* چند آیه قبل سخن از نعمت های زمانی نظیر شب و روز بود،این آیه نعمت های مکانی نظیر زمین و آسمان را مطرح می کند.

* خداشناسی،هم توجّه به آیات آفاقی و طبیعی لازم است. اَلْأَرْضَ ... وَ السَّماءَ و هم آیات انفسی. صَوَّرَکُمْ ... رَزَقَکُمْ ...

* در مورد خلقت انسان و اعطای روح به او،خداوند به خود تبریک گفته و فرمود: «فَتَبارَکَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ» در این آیه نیز که موضوع آفرینش نیکوی انسان مطرح شد،خداوند به خود تبریک گفته و می فرماید: «فَتَبارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ»

پیام ها:

1- زمین در آغاز مضطرب و متزلزل بوده است،خداوند آن را برای سکونت بشر آرام ساخته است. «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَراراً»

2- آفرینش،هدفدار است. «لَکُمُ الْأَرْضَ»

3- زمین با همه ی حرکاتی که دارد آرام است. «قَراراً»

4- در میان موجودات،خداوند بهترین صورت را به انسان عطا کرده است.

«صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ»

5-زیبایی چهره،یکی از نعمت های الهی است. «فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ»

6- آنچه خداوند رزق ما قرار داده است،طیّبات و چیزهای دلپسند و پاکیزه است و اگر انسان از غیر طیّبات استفاده کند،سوء انتخاب ولجاجت خود اوست.

«رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ»

7- اندام زیبا و رزق طیّب جلوه ی ربوبیّت الهی است. فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَ رَزَقَکُمْ ...

ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ

8-آرامش زمین و بنای آسمان و آفرینش شما و روزی دادن با طیبات،همه و همه برای رشد دادن شما است. «ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ»

9- وجود خداوند،مایه ی برکت و رحمت است. «فَتَبارَکَ اللّهُ»

10- تمام هستی تحت تربیت خداوند،به سوی کمال در حرکتند. «رَبُّ الْعالَمِینَ»

هُوَ الْحَیُّ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ«65»

اوست زنده ای که جز او معبودی نیست،پس او را در حالی که دین را برای او خالص نموده اید بخوانید.سپاس برای خداوندی است که پروردگار جهانیان است.

پیام ها:

1- حیاتِ واقعی از آنِ خداست. «هُوَ الْحَیُّ» (حیات دیگران،محدود و فانی و وابسته است).

2- اول شناخت و معرفت سپس دعا و پرستش. فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ ... رَزَقَکُمْ ... هُوَ الْحَیُّ ...

لا إِلهَ إِلاّ هُوَ ... فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ

3- معبود باید زنده باشد. «هُوَ الْحَیُّ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ»

4- اگر جز او معبودی نیست،پس تنها او را پرستش کنیم. «لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ»

5-از آداب دعا ستایش پروردگار است. فَادْعُوهُ ... اَلْحَمْدُ لِلّهِ ...

6- میان دعا و ربوبیّت،رابطه ی تنگاتنگ است. فَادْعُوهُ ... رَبِّ الْعالَمِینَ

7- ربوبیّت خداوند سبب ستایش اوست.( «الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»

8-هستی رو به کمال است. «رَبِّ الْعالَمِینَ»

قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ لَمّا جاءَنِی الْبَیِّناتُ مِنْ رَبِّی وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ«66»

بگو:«من نهی شده ام از این که آنان را که شما جز خداوند می خوانید پرستش کنم،(آن هم)زمانی که از طرف پروردگارم دلایل روشنی برایم آمده است و فرمان یافته ام که تسلیم پروردگار جهانیان باشم».

نکته ها:

* این آیه و دو آیه ی قبل آن با کلمه ی مبارکه «رَبِّ الْعالَمِینَ» ختم شده است.آیه 64 بعد از اثبات ذات خداوند،فرمود: «رَبُّ الْعالَمِینَ» آیه 65 بعد از توحید و اخلاص فرمود: «رَبِّ الْعالَمِینَ» و این آیه بعد از نفی هر گونه شرک، «رَبِّ الْعالَمِینَ» را مطرح کرده است.آری، سیر طبیعی و منطقی خداشناسی آن است که اول او را بشناسیم سپس به یکتائی او ایمان آوریم و آنگاه هر چه مانع یکتائی و توحید است از خود دور کنیم.

پیام ها:

1- دشمنان خود را مأیوس کنید. «قُلْ إِنِّی نُهِیتُ»

2- وحی،بدون کم و کاست برای مردم بیان می شد. «قُلْ إِنِّی نُهِیتُ»

3- دلیل و بیّنه محور است نه توقع مردم و محیط.(با وجود دلائل روشن جایی برای تسلیم شدن در برابر شرک باقی نمی ماند). «جاءَنِی الْبَیِّناتُ»

4- امر و نهی الهی بر اساس منطق و استدلال است. نُهِیتُ ... لَمّا جاءَنِی الْبَیِّناتُ

5-موضع گیری های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر اساس وحی است. «نُهِیتُ - أُمِرْتُ»

6- تولی و تبری باید در کنار هم باشد.(تا انواع شرک را از خود دور نکنیم،

یکتاپرست واقعی نمی شویم). نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ ... وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ

7- تسلیم شدن در برابر کسی سزاوار است که پروردگار جهانیان است. «أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ»

8-عبادت واقعی،تسلیم خدا بودن است.( «أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ» به جای«اعبد لرب العالمین»آمده است).

9- تسلیم خدا بودن،سبب رشد انسان است. «أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ»

هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفّی مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُسَمًّی وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ«67»

او کسی است که شما را از خاک آفرید،سپس از نطفه ای،سپس از علقه ای (خون بسته شده)،سپس شما را به صورت نوزادی(از رحم ها)بیرون می آورد،سپس(رشدتان می دهد)تا به کمال قوّت خود برسید(و)آنگاه تا پیر شوید،و بعضی از شما پیش از رسیدن به پیری می میرد(ولی بعضی از شما زنده می مانید)تا به سرآمدی که معیّن است،برسید و باشد که تعقّل کنید.

نکته ها:

* خداوند در این آیه،آفرینش،زندگی و مرگ انسان را در هفت مرحله بیان کرده است.

* آفرینش انسان از خاک،به دو صورت معنا شده است:

الف)انسانِ اولی از خاک آفریده شده است.

ب)انسان های موجود از نطفه و نطفه از غذا و غذا از مواد غذایی خاک ریشه می گیرند.

* در آیات قبل به دعا و معرفت و اخلاص و شکر و تسلیم اشاره شده است.این آیه به منزله ی زمینه سازی برای رسیدن به آن مراحل است.

پیام ها:

1- آغاز خلقت بشر از خاک است نه حیوانات تکامل یافته. «خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ»

2- قدرت الهی از خاک بی جان،انسان جاندار می سازد. «خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ»

3- قدرت الهی،از خاک،انسان متفکر می سازد. «مِنْ تُرابٍ - تَعْقِلُونَ»

4- مراحل خلقت به صورت تدریجی صورت می گیرد. ثُمَّ ... ثُمَّ ... ثُمَّ

5-آفرینش انسان از خاک و نطفه به دست خداست،امّا این ما هستیم که باید با تلاش،خود را به جایی برسانیم. «ثُمَّ لِتَبْلُغُوا»

6- زندگی انسان مراحل تکامل را طی می کند. «تُرابٍ - طِفْلاً - شُیُوخاً - یُتَوَفّی»

7- گرفتن جان به دست خداست. «یُتَوَفّی»

8-مرگ نابودی نیست؛گرفتن روح از جسم است. «یُتَوَفّی»

9- تکامل انسان،محدودیّت ندارد.(با توجّه به این که مقدار رشد در آیه معیّن نشده،هرکس می تواند به مراحلی از قدرت وشدّت برسد.) «لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ»

10- میزان عمر هر کس از قبل تعیین شده است. «أَجَلاً مُسَمًّی»

11- بهترین بستر تعقّل،آفرینش خود انسان است. مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ ... لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ

هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ فَإِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ«68»

او کسی است که زنده می کند و می میراند،و چون به وجود چیزی حکم کند،فقط به آن می گوید:«باش»پس بی درنگ موجود می شود.

نکته ها:

* در قرآن،هشت مرتبه جمله ی «کُنْ فَیَکُونُ» آمده که رمز قدرت مطلقه الهی است.

* مراد از قول الهی در این آیه،اراده ی تکوینی خداوند بر وجود امری است،نه آنکه نیاز به سخن گفتن باشد. «فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»

پیام ها:

1- میراندن و زنده کردن تنها به دست اوست. «هُوَ الَّذِی»

2- قدرت او نسبت به زنده کردن و میراندن یکسان است. «یُحْیِی وَ یُمِیتُ»

3- قدرت خدا مطلق است و هیچ امری از تحت قدرت خداوند خارج نیست.

(کلمه «أَمْراً» به معنای هر امری است).

4- اراده ی خداوند حتمی و قطعی است و شکست ندارد. «کُنْ فَیَکُونُ»

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللّهِ أَنّی یُصْرَفُونَ«69»

آیا کسانی را که در آیات خداوند مجادله و ستیز می کنند ندیدی که چگونه (از حقّ)منصرف می شوند؟

اَلَّذِینَ کَذَّبُوا بِالْکِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ«70»

کسانی که کتاب خدا و آن چه را که پیامبرانمان را به آن فرستادیم تکذیب کرده اند،پس به زودی(نتیجه ی کار خود را)خواهند دانست.

نکته ها:

* در این سوره سه بار سخن از جدال نابجا مطرح شده است:

الف)در آیه ی 35،گناهی بزرگ و سبب مُهر خوردن بر دل معرّفی شده است.

ب)در آیه ی 56،انگیزه ی جدال را تکبّری می داند که در سینه ی مجادله کنندگان است.

ج)در این آیه،انحراف و بی راهه رفتن جدال کنندگان آمده است. [159]

پیام ها:

1- آشنایی با تاریخ اقوام لجوج گذشته،وسیله ی عبرت و مایه ی آرامش برای اقوام امروز است. «أَ لَمْ تَرَ»

2- جدال در آیات قرآن،بی راهه رفتن است. یُجادِلُونَ ... یُصْرَفُونَ

3- در شیوه ی تبلیغ،هشدار نیز جایگاه مثبتی دارد. «فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ»

إِذِ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ«71»

آن گاه که غل ها در گردن هایشان باشد و با زنجیرها کشیده می شوند.

فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النّارِ یُسْجَرُونَ«72»

در آب جوشان و سپس در آتش سوزانده می شوند.

نکته ها:

* «أغلال»جمع«غل»به معنای آویز و طوقی است که به نشانه ی ذلّت بر گردن کسی نهند.

«سلاسل»جمع«سلسله»به معنای زنجیر و «یُسْحَبُونَ» به معنای کشیده شدن روی زمین است. «یُسْجَرُونَ» به معنای برافروخته کردن آتش است.

آن چه سبب هشدار و تربیت و پیدا شدن تقوا است،ترسیم سیمای قیامت و انواع عذاب هایی است که از طریق وحی بیان شده است و ایمان فلسفی که انسان تنها از طریق عدالت و حکمت،آن هم به طور کلی به قیامت معتقد باشد،این آثار را نخواهد داشت.

همان گونه که اثبات خدا از طریق نفی دور و تسلسل سبب تقوا و تلاش نمی شود،گرچه این مباحث عقلی در جای خود کارایی دارند.

* در این آیه انواع عذاب برای کافران مطرح شده است:

الف)شکنجه ی جسمی در غل و زنجیر. اَلْأَغْلالُ ...

ب)شیوه ی بردن به دوزخ که با تحقیر است. «یُسْحَبُونَ»

ج)اول در آب داغ،سپس در آتش دوزخ. «فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النّارِ»

د)آتش برافروخته ی دوزخ که هرگز سردی و تخفیف ندارد. «یُسْجَرُونَ»

ه)سؤال از شرکای خیالی که مایه ی شرمندگی آنان است. «قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ»

پیام ها:

1- افراد لجوج به هنگام دیدن عذاب،به انحراف خود پی می برند. فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ إِذِ الْأَغْلالُ ...

2- جدال و تکذیب حقّ،انسان را گرفتار انواع عذاب ها می کند. یُجادِلُونَ ... کَذَّبُوا ...

إِذِ الْأَغْلالُ

3- بزرگی طلبی و تکبّر انسان،در روزگاری به ذلّت تبدیل خواهد شد.(گردن کشی ها و طغیان ها و غرورها و شرک ورزی ها بی پاسخ نخواهد ماند).

اَلْأَغْلالُ ... یُسْحَبُونَ ...

ثُمَّ قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ«73»

سپس به آنان گفته می شود:«آن چه(برای خدا)شریک قرار می دادید کجا هستند؟

مِنْ دُونِ اللّهِ قالُوا ضَلُّوا عَنّا بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئاً کَذلِکَ یُضِلُّ اللّهُ الْکافِرِینَ «74»

(آنها)که جز خدا پرستش می کردید؟! گویند:«از نزد ما گم شده اند،بلکه ما در دنیا چیزی را پرستش نمی کردیم».این گونه خداوند کافران را گمراه می کند.

پیام ها:

1- قیامت روز کشف حقایق و بی اثر بودن شرک است. «ضَلُّوا عَنّا»

2- غیر خدا محو شدنی است. «ضَلُّوا عَنّا»

3- حوادث قیامت،مشرکان را به صورتی پریشان می کند که یک بار می گویند:

معبودهای ما محو شدند و بار دیگر می گویند:ما اصلاً معبودی را پرستش نمی کردیم. ضَلُّوا عَنّا ... لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا

4- خداوند بدون جهت کسی را گمراه نمی کند.(ضلالت الهی کیفر کفر کافران است). «یُضِلُّ اللّهُ الْکافِرِینَ»

ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ«75»

این(عذاب)به خاطر آن است که در زمین به ناحقّ شادی می کردید و در ناز و سرمستی به سر می بردید.

اُدْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ«76»

از درهای دوزخ وارد شوید که جاودانه در آنید و چه بد است جایگاه متکبّران.

نکته ها:

* «فرح»به شادی طبیعی و«مرح»به شادی بیش از حد است گویند که سبب غرور و سرمستی شود.

* «مَثْوَی» به معنای اقامت همراه با استمرار است،یعنی جایگاه همیشگی و ابدی.

اسلام و تفریح

* اسلام دین فطرت است و با تفریح و شادی کردن که خواسته ی غریزی انسان است، مخالفتی ندارد،آن چه مورد انتقاد است تفریحات و شادی های نابجاست که قرآن مواردی از آن را بیان می فرماید:

*شادی عدّه ای که به خاطر اینکه به جبهه نمی رفتند شاد بودند. «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللّهِ» [160]

*شادی به خاطر کامیابی های دنیوی و همراه با غفلت از آخرت. «فَرِحُوا بِالْحَیاهِ الدُّنْیا»[161]

*شادی به خاطر کسب ثروت.به قارون گفته شد: «لا تَفْرَحْ»

*شادی به خاطر سختی هایی که به مؤمنان می رسد. «إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَهٌ یَفْرَحُوا بِها»[162]

*شادی به خاطر داشتن علم. «فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»[163]

اما اگر شادی بر اساس حقّ و لطف الهی و خدمت به مردم و رسیدن به کمالات باشد،نه تنها بد که یک ارزش است. «قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا»[164]

پیام ها:

1- دلایل کیفر و قهر الهی را باید گفت،تا مجرم طلبکار نشود و دیگران نیز متنبّه شوند. «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ»

2- سرمستی و تفریح نابجا،سبب قهر الهی است. «کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ»

3- تفریح باید بر اساس حقّ و به مقدار غافل نشدن و در مدار توحید باشد.

تَفْرَحُونَ ... بِغَیْرِ الْحَقِّ

4- شادکامی های نابجای امروز که بر اساس تجاوز و تصاحب و قتل و غارت و به مسخره گرفتن ارزش ها و مقدّسات است،روزگاری به غل و زنجیر و رفتن به دوزخ همراه با تحقیر و ذلّت تبدیل خواهد شد. ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ ... بِغَیْرِ الْحَقِّ

5-شادی اگر بر حقّ باشد،پسندیده است ولی اگر بر اساس باطل باشد مورد انتقاد است. تَفْرَحُونَ ... بِغَیْرِ الْحَقِّ

6- درهای دوزخ متعدّد است. «ادْخُلُوا أَبْوابَ»

فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ فَإِمّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنا یُرْجَعُونَ«77»

پس(ای پیامبر!)صبر کن که وعده ی خداوند حقّ است.پس هرگاه بخشی از آن چه را به آنان وعده داده ایم به تو نشان دهیم،یا(پیش از آن)تو را از دنیا ببریم،(در هر صورت)به سوی ما بازمی گردند(و عذاب را می چشند).

نکته ها:

* در این سوره ضمن این که سه بار از مجادله و ستیز کفّار سخن به میان آمده است، [165]خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:پس صبر کن که وعده ی خدا حقّ است.

هم تهدید دشمنان لازم است و هم تسلی دوستان.آیات قبل برای تهدید کفّار ستیزه جو بود و این آیه برای تسلّی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و مؤمنان.

رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله با مردم

* تمام برخوردهای پیامبر با مردم،طبق فرمان خداوند بوده است،نه سلیقه ی شخصی و این برخوردها در موارد گوناگون و با افراد مختلف،متفاوت بوده است.آیاتی را که در این زمینه وجود دارد می توان به دو دسته تقسیم کرد:

دسته ی اوّل:آیاتی که درباره ی رفتار و برخورد آرام با مردم سخن می گوید.

دسته ی دوم:آیاتی که در مورد برخوردهای تند با منحرفان و نااهلان نازل شده است.

در این جا از هر دو مورد،آیاتی را به عنوان نمونه ذکر می کنیم:

دسته ی اول:آیات مربوط به برخوردهای آرام و مثبت پیامبر با مردم.

«فَاصْبِرْ» (آیه ی مورد بحث).

«وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» [166]بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می کنند،بگستر.

«وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ»[167]بر آنان درود فرست(و دعا کن)زیرا دعای تو، مایه ی آرامش آنان است.

«ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ» [168]با حکمت و اندرز نیکو،مردم را به سوی پروردگارت دعوت نما.

«فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ» [169]آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بخواه و با

آنان مشورت کن.

«ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» [170]بدی را با نیکی دفع کن.

«تَعالَوْا إِلی کَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ»[171]بیایید به سوی کلام و سخنی که میان ما و شما یکسان است.

«فَبایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ»[172]با آنها بیعت کن و برای آنها(از درگاه خداوند)طلب آمرزش نما.

«قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ» [173]بگو گوش دادن او به نفع شما است.

«إِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ»[174] هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند به آنها بگو سلام بر شما.

«لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ» [175]اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می شدند.

«وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها»[176]اگر(دشمنان)به صلح تمایل داشتند(تو نیز)تمایل نشان بده.

«بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللّهِ فَضْلاً کَبِیراً»[177] مؤمنان را بشارت ده که برای آنها از سوی خداوند فضل و پاداش بزرگی است.

دسته ی دوم:آیات مربوط به رفتار قاطعانه با نااهلانی که قابل هدایت نیستند.

«فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ»[178]از آنها روی بگردان.

«فَلا تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ» [179]از تکذیب کنندگان اطاعت مکن که آنها دوست دارند نرمش نشان دهی تا نرمش نشان دهند.(نرمشی توأم با انحراف از مسیر حقّ)

«جاهِدِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ» [180]با کافران و منافقان ستیز کن و بر آنان سخت گیری.

«هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ»[181]آنان دشمنان تو هستند،از آنها برحذر باش.

«لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَهِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فِیها إِلاّ قَلِیلاً» [182]اگر منافقین و آنها که در دلهایشان بیماری است و(همچنین) آنها که اخبار دروغ و شایعات بی اساس در مدینه پخش می کنند دست از کار خود برندارند تو را بر ضد آنها می شورانیم و جز مدّت کوتاهی نمی توانند در کنار تو در این شهر بمانند.

«لا تُصَلِّ عَلی أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلی قَبْرِهِ»[183]بر مرده ی هیچ یک از منافقان نماز مگزار(و برای دعا و استغفار)برابرش نایست.

«ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ» [184]آنها را در گفتگوهای لجاجت آمیزشان به حال خود رها کن تا بازی کنند.

«لا تَقُمْ فِیهِ» [185]در آن(مسجد ضرار)هرگز(برای نماز)نایست.

«لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ دَعْ أَذاهُمْ» [186]از کافران و منافقان اطاعت مکن و به آزارهای آنها اعتنا مکن.

پیام ها:

1- یاد قدرت الهی نسبت به تنبیه و کیفر مجرمان،عامل امید و صبر است. «فَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ فَاصْبِرْ»

2- تأخیر در کیفر مجرمان،نباید سبب شک و تردید شود. «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ»

3- حقّ بودن وعده های الهی،مایه ی صبر و آرامش است. «فَاصْبِرْ» زیرا «إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ»

4- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در انتظار کیفر کفّار در دنیاست،ولی خداوند طبق حکمت کار می کند و انتظارات پیامبر حکمت او را به هم نمی زند. «فَإِمّا نُرِیَنَّکَ .. أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ»

5-صبر در برابر ناملایمات،حدّی ندارد و تا پایان عمر باید صبر کرد. فَاصْبِرْ ...

فَإِمّا ... نَتَوَفَّیَنَّکَ»

6- خداوند در کیفر مجرمان عجله ندارد. فَإِمّا نُرِیَنَّکَ ... أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ

7- در دنیا ممکن نیست مجرمان مجازاتِ کامل شوند؛سرای دیگری لازم است.

«بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ»

8-کارهای الهی زمان بندی دارد و هر یک در زمان خود واقع می شود. نُرِیَنَّکَ ...

أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ

10- مرگ برای همه است،حتّی برای پیامبران. «نَتَوَفَّیَنَّکَ»

11- هیچ کس از دست قدرت خداوند فرار نخواهد کرد. «فَإِلَیْنا یُرْجَعُونَ»

12- احضار افراد در قیامت اجباری است. «یُرْجَعُونَ»

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَهٍ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللّهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ«78»

و همانا ما پیش از تو پیامبرانی فرستادیم.داستان بعضی از آنان را برای تو بازگو کردیم و(داستان)بعضی دیگر را برای تو نقل نکردیم و هیچ پیامبری نمی تواند معجزه ای جز به فرمان خدا بیاورد،پس چون فرمان خدا آمد(و قیامت برپا شد)،به حقّ داوری خواهد شد و باطل گرایان در آن جا زیانکارند.

نکته ها:

* بر اساس روایات،تعداد انبیا یکصد و بیست و چهار هزار نفر است،ولی در قرآن تنها نام بیست و شش نفر از انبیا آمده است:

آدم،نوح،ادریس،صالح،هود،ابراهیم،اسماعیل،اسحاق،یوسف،لوط،یعقوب،موسی، هارون،شعیب،زکریا،یحیی،عیسی،داود،سلیمان،الیاس،الیسع،ذاالکفل،ایوب،یونس،

عُزیر و محمّد علیهم السلام.[187]

* یکی از راه های تربیت و ارشاد،بیان تاریخ گذشتگان و الگوهای مثبت است و قرآن بارها این روش را به کار برده است.

پیام ها:

1- پیامبر اسلام خاتم انبیاست.( «مِنْ قَبْلِکَ» بارها در قرآن آمده است در حالی که یک بار«من بعدک»نیامده است).

2- آشنایی با تاریخ انبیا مایه ی تسلّی پیامبر اکرم و عامل صبر است. فَاصْبِرْ ... مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ

3- قصه هایی باید مورد تلاوت و تدبر قرار گیرد که حقّ باشد و هدف از آن نیز ترویج حقّ باشد. «مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ»

4- قصه گویی را سبک نشمریم.قرآن چندین قصه تعریف کرده است. «قَصَصْنا»

5-کسی می تواند تاریخ انبیا را نقل کند که خود آنان را فرستاده باشد. «قَصَصْنا - لَمْ نَقْصُصْ»

6- قرآن کتاب تاریخ نیست وگرنه قصه ی همه ی انبیا را بازگو می کرد. «مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ»

7- در بیان تاریخ،عبرت ها مهم است نه آمارها. «مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ»

8-از ذکر نشدن نام خود ناراحت نشویم،نام بسیاری از انبیا نیز برده نشده است.

«مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ»

9- معجزات انبیا طبق اذن الهی است نه توقع و هوس مردم. «إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ»

10- کسانی که در برابر تاریخ و معجزات انبیا بی تفاوتند،خسارت می بینند.

قَصَصْنا ... یَأْتِیَ بِآیَهٍ ... خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ

11- قضاوت نهایی میان انبیا و مخالفان،مربوط به جهان آخرت است. «فَإِذا جاءَ

أَمْرُ اللّهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ»

12- قیامت روز داوری خداوند و شرمندگی باطل گرایان است. «قُضِیَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ»

13- خسارت واقعی،خسارت قیامت است. «خَسِرَ هُنالِکَ»

14- بدتر از اهل باطل،کسانی هستند که علاوه بر رفتن در راه باطل،هدفشان ابطال و خنثی کردن تلاش انبیا است. «الْمُبْطِلُونَ»

اَللّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعامَ لِتَرْکَبُوا مِنْها وَ مِنْها تَأْکُلُونَ«79»

خداوند است که برای شما چهار پایان را قرار داد تا از آنها سواری بگیرید و از آنها بخورید.

وَ لَکُمْ فِیها مَنافِعُ وَ لِتَبْلُغُوا عَلَیْها حاجَهً فِی صُدُورِکُمْ وَ عَلَیْها وَ عَلَی الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ«80»

و برای شما در چهار پایان منافع(دیگری نیز)هست؛و سوار بر آنها به نیازی که در دل دارید برسید و بر آنها و بر کشتی ها حمل می شوید.

وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ فَأَیَّ آیاتِ اللّهِ تُنْکِرُونَ«81»

و خداوند(پیوسته)آیات خود را به شما نشان می دهد،پس کدام یک از آیات الهی را انکار می کنید؟

نکته ها:

* بهترین راه برای ایجاد و تقویت معرفت و شکرگزاری،توجّه به نعمت های الهی است و برای این کار بهترین نعمت ها آنهایی هستند که در هر زمان و مکان برای عموم مردم قابل دیدن و بهره برداری باشند.

* «أنعام»جمع«نعم»در اصل به معنای شتر است ولی به مجموع گاو و شتر و گوسفند گفته نیز می شود.

* منافع چهار پایان در تأمین سواری و تغذیه خلاصه نمی شود؛پوست و روده و پشم و کرک و شیر آنها و شخم زدن از دیگر منافع است.حتّی از فضولات آنها برای کود طبیعی یا وسیله ی ایجاد حرارت استفاده می شود.هم چنین نقش حیوانات در ایجاد کارخانه های پشم و نخ ریسی و چرم سازی و لبنیات چشم گیر است.

پیام ها:

1- در آفرینش هستی،انسان محور است. جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعامَ ... وَ لَکُمْ فِیها مَنافِعُ

2- اگر چهار پایان رام نبودند زندگی بشر فلج بود.با این که قدرتشان از ما بیشتر است ولی خداوند آنها را برای ما رام کرد. «جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعامَ لِتَرْکَبُوا»

3- اسلام به مسأله ی تغذیه و بهره گیری از گوشت برخی چهار پایان سفارش کرده و خام خواری مورد ستایش اسلام نیست. «وَ مِنْها تَأْکُلُونَ»

4- برکات چهار پایان در آن چه ما بهره گیری می کنیم منحصر نیست.(کلمه ی «مَنافِعُ» نکره آمده است).

5-انسان به حیوان محتاج است «لِتَبْلُغُوا عَلَیْها حاجَهً فِی صُدُورِکُمْ» (ولی حیوان به انسان محتاج نیست.)

6- امکانِ حمل و نقل دریایی با کشتی،یکی دیگر از نعمت های الهی است. «وَ عَلَیْها وَ عَلَی الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ»

7- در جهان بینی الهی،همه ی بهره گیری ها و نعمت ها،مقدّمه ی شناخت و بندگی است. «آیاتِ اللّهِ»

8-انسان ناسپاس است؛از نعمت ها بهره می برد ولی صاحب نعمت را انکار می کند. «فَأَیَّ آیاتِ اللّهِ تُنْکِرُونَ»

9- نشانه های معرفت خدا در معرض دید همه است. «فَأَیَّ آیاتِ اللّهِ تُنْکِرُونَ»

أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّهً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ فَما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ«82»

پس آیا در زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آنان بوده اند چه شد(و چگونه نابود شدند؟ آنان)تعدادشان از اینان بیشتر و قدرت و آثارشان در زمین سخت تر(و فزون تر)بود،امّا آن چه را به دست آورده بودند به کارشان نیامد.

پیام ها:

1- جهانگردی هدفدار مورد ستایش است. أَ فَلَمْ یَسِیرُوا ... فَیَنْظُرُوا

2- یکی از انتقادهای قرآن هجرت نکردن برای کسب تجربه و عبرت و معارف است. أَ فَلَمْ یَسِیرُوا ... فَیَنْظُرُوا

3- تاریخ،از منابع معرفت و شناخت حقایق است. فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ ... مِنْ قَبْلِهِمْ

4- مخالفت کفّار با پیامبر به خاطر مغرور شدن به قدرت و جمعیّت بود،لذا قرآن می فرماید:ما قوی تر از آنان را نابود کردیم. کانُوا أَکْثَرَ ... وَ أَشَدَّ

5-از عوامل سقوط و زوال تمدّن ها،مخالفت با انبیا و ترک سنّت های الهی است.

أَ فَلَمْ یَسِیرُوا ...

6- هر تمدن و پیشرفتی ملاک رستگاری و سعادت نیست. قُوَّهً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ فَما أَغْنی عَنْهُمْ ...

7- حفظ آثار اقوام گذشته،برای عبرت آیندگان لازم است. «فَیَنْظُرُوا»

8-در محاسبات خود امروزِ افراد و جوامع را نبینیم،عاقبت بین باشیم. کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ ...

9- جمعیّت و قدرت،مانع قهر الهی نیست. «أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّهً»

10- تمدن بشری دائماً رو به پیشرفت نیست،برخی اقوام گذشته متمدن تر بودند.

«قَبْلِهِمْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّهً وَ آثاراً»

11- هر چه به دست آوریم در برابر قهر الهی پوچ است. «فَما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ»

فَلَمّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ«83»

پس چون پیامبرانشان همراه با معجزات به سراغشان آمدند به آن مقدار علمی که نزدشان بود خوشحال شدند(و حاضر نشدند منطق انبیا را بپذیرند)و آن چه(از قهر الهی)که به تمسخر می گرفتند،آنان را فرا گرفت.

فَلَمّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنّا بِاللّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنّا بِهِ مُشْرِکِینَ«84»

پس چون عذاب ما را دیدند گفتند:«به خداوند یکتا ایمان آوردیم و به آن چه(از قبل)شرک می ورزیدیم کافر شدیم».

نکته ها:

* در طول تاریخ بشر،افرادی به خاطر علومی که سبب تمدن و پیشرفت و کسب ثروت است و یا به خاطر آگاهی هایی که از اقوام و نیاکان درباره عقائد خود دارند خود را از وحی و انبیا بی نیاز می پندارند.آری انسان های کم ظرفیّت همین که چند کلمه ای فراگرفتند یا مدرک و مقامی به دست آوردند مغرور می شوند.

* در قرآن سه مرتبه جمله ی «نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ» آمده که به معنای علم داشتن به گوشه ای از کتاب است و در هر سه مورد افرادی گرفتار انحراف شده اند چون از علم کافی برخوردار نبودند بلکه نصیبی از علم داشتند؛

یک جا می فرماید:کسانی که نصیبی از علم دارند به حقّ پشت می کنند.[188]

در جای دیگر می فرماید:آنان به جای حقّ گمراهی را خریدند.[189]

و در آیه ای دیگر می فرماید:این گروه به جای ایمان به خدا و رسول به بت و طاغوت ایمان می آورند. [190]

به هر حال علم کم،انسان را در معرض غرور و خود باختگی و دین فروشی قرار می دهد.در این آیه نیز می فرماید:علم اندک مانع حقّ پذیری است. «فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»

* قرآن برای علم سه مرحله بیان کرده است:

الف)علم مفید که سبب رشد معنوی انسان باشد،همان گونه که موسی به خضر علیهما السلام گفت:آیا اجازه می دهی من همسفر تو باشم تا از آنچه می دانی و سبب رشد من است به من بیاموزی.[191]

ب)علم بی فایده،نظیر علم به عدد اصحاب کهف که آیا سه نفر بودند یا پنج نفر یا هفت نفر، زیرا مهم تصمیم آنان برای حفظ دینشان بود.[192]

ج)علم مضرّ،نظیر علم سحر و جادو برای جدایی میان زن و مرد. [193]

پیام ها:

1- فرستادن پیامبران برای اتمام حجّت یکی از سنّت های الهی است. «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ»

2- انبیا به سراغ مردم می رفتند. «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ»

3- غرور علمی،مانع حقّ پذیری است. «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»

4- علوم و تجربه های بشری نمی تواند جایگزین تعالیم الهی شود و انسان را از

انبیا بی نیاز کند. جاءَتْهُمْ ... بِالْبَیِّناتِ ... عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ

5-انبیا برای دانشمندان نیز حجّت هستند. «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»

6- قهر و عذاب الهی بعد از اتمام حجّت است. جاءَتْهُمْ ... بِالْبَیِّناتِ ... حاقَ بِهِمْ ...

7- همه ی انبیا معجزه داشتند. «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ»

8-راه فراری برای کافران در قیامت وجود ندارد.( «حاقَ بِهِمْ»

9- مغرور شدن به علم خود،سبب تحقیر و استهزای وعده های الهی است.

عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ ... یَسْتَهْزِؤُنَ

10- اگر شادی،انسان را از پیمودن راه تکامل بازدارد ارزش ندارد. فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ ... یَسْتَهْزِؤُنَ

11- یکی از سنّت های خداوند حمایت از پیامبران با نزول قهر و عذاب بر کافران است. «حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ»

12- قهر خدا به خاطر عملکرد خود انسان هاست. «حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ»

13- استهزای امروز سبب قهر فراگیر فرداست. «وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ»

14- کارهای ناشایست در صورتی به قهر الهی تبدیل می شود که دائمی باشد.

«کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ»

15- منطق مخالفان در برابر برهان و معجزه انبیا،تمسخر و استهزا است. رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ ... یَسْتَهْزِؤُنَ

16- ایمان در حال اضطرار ارزش ندارد،گرچه واقعی باشد. «فَلَمّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنّا»

17- گروهی تا قهر الهی را نبینند ایمان نمی آورند. «فَلَمّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنّا»

18- شرک،پایه و اساس ندارد.مشرکان نیز به شرک خود کافر می شوند. «کَفَرْنا بِما کُنّا بِهِ مُشْرِکِینَ»

فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ«85»

امّا پس از آن که قهر ما را دیدند،دیگر ایمانشان برایشان سودی نداشت.این سنّت الهی است که در میان بندگانش جاری است.و در این جا کافران زیانکارند.

نکته ها:

* در زمان متوکّل عباسی مردی نصرانی با زنی مسلمان زنا کرد.همین که خواستند حدّ جاری کنند آن مرد مسلمان شد.یحیی بن اکثم گفت:ایمان او مشکل را حل کرد و حدّ لازم نیست.بین آنان گفتگو شد؛متوکّل به امام هادی علیه السلام نامه نوشت و مسأله را مطرح کرد.

امام فرمود:«یضرب حتی یموت»چون مردی کافر به زنی مسلمان تجاوز کرده،مجازات او قتل است.علما به جواب امام ایراد گرفتند و گفتند:در قرآن و سنّت چنین فتوایی نیست.بار دیگر متوکّل به امام هادی علیه السلام نامه نوشت و دلیل و سند خواست.

امام در پاسخ با استناد به این آیه فَلَمّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنّا بِاللّهِ ... فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ نوشتند:چون آن مرد نصرانی پس از محکومیّت و هنگام مجازات ایمان آورده،ایمانش بی فایده است و حدّ از او ساقط نمی شود. [194]

پیام ها:

1- اضطرارها فطرت را شکوفا می کند و کفّار را به سراغ ایمان می آورد ولی ایمانِ اضطراری ارزشی ندارد. «فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ»

2- ایمان باید اختیاری باشد نه از روی اضطرار و ناچاری. «فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ»

3- نقل سرنوشت کفّار،برای آیندگان عبرت است. قالُوا آمَنّا ... فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ

4- کیفرها و پاداش های الهی،قانونمند است. رَأَوْا بَأْسَنا ... سُنَّتَ اللّهِ ...

5-کارساز نبودن ایمان اضطراری،از سنّت های الهی است. سُنَّتَ اللّهِ الَّتِی ...

(سنّت خداوند در همه افراد وجوامع یکسان است. «وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللّهِ تَبْدِیلاً[195])

6- لحظه ی مرگ،خسارت انسان جلوه می کند. «خَسِرَ هُنالِکَ»

7- ایمان اضطراری که فرصت عمل برای انسان باقی نمی گذارد خسارت است.

قالُوا آمَنّا ... خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ

8-در هفت آیه ی قبل خواندیم: «خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ» و در این جا می خوانیم:

«خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ» معلوم می شود که کافران اهل باطل هستند و اهل باطل، کافران.

«والحمدللّه ربّ العالمین»

 


[1]- .تفسیر نمونه

[2] - تفسیر مجمع البیان

[3] h- زمر،1.

[4] - غافر،2

[5] - فصّلت،3

[6] - یس،5.

[7] - فصّلت،42

[8] - واقعه،80

[9] - طه،73.

[10] - انفال،29

[11] - آل عمران،31.

[12] - نور،22.

[13] - تغابن،17

[14] - صف،11-12

[15] - نوح،3-4.

[16] - نساء،31

[17] - قصص،16

[18] - یوسف،97.

[19] - هود،114.

[20] - هود،32.

[21] - غافر،5.

[22] - عنکبوت،46.

[23] - نحل،125.

[24] - مضمون آیه 258 بقره.

[25] - مضمون آیه 38 یونس و آیات 22 و 23 بقره

[26] - انعام 121

[27] - نهج الفصاحه حدیث 2648

[28] - همان حدیث 2865

[29] - همان حدیث 1008

[30] - بقره 111

[31] - سباء 24

[32] - بقره 219

[33] - توبه 6

[34] - انعام،108

[35] - .آل عمران،23.

[36] - احزاب،70.

[37] - طه،44

[38] - حاقّه،7.

[39] - معانی الاخبار،ص 29.

[40] - اعراف،54

[41] - یونس،3.

[42] - رعد،2.

[43] - حدید،4

[44] - تفسیر المیزان

[45] - هود،7.

[46] - طور،21.

[47] - .اعراف،23.

[48] - نوح،28

[49] - بقره،126-128

[50] - یوسف،101

[51] - قصص،24

[52] - نمل،19.

[53] - مائده،114.

[54] - مؤمنون،97.

[55] - آل عمران،191-194

[56] - نازعات،40.

[57] - مائده،42

[58] - .نساء،140.

[59] - بقره،81

[60] - آل عمران،120

[61] - بقره،201

[62] - بقره،28.

[63] - شوری،44.

[64] - زمر،58.

[65] - مؤمنون،107.

[66] - مؤمنون،100.

[67] - سجده،12

[68] - جاثیه،24.

[69] - مائده،83

[70] - .بقره،127.

[71] - مجادله،58.

[72] - انعام 165

[73] - شوری 52

[74] - نحل 2

[75] - انفال 24

[76] - تفسیر نورالثقلین

[77] - تفسیر المیزان

[78] - طه 106

[79] - .انفطار،4.

[80] - زلزله،2.

[81] - تکویر،10.

[82] - نباء،40.

[83] - .انعام،28.

[84] - یس،65.

[85] - هود،29.

[86] - تفسیر مجمع البیان

[87] - معارج،6-7.

[88] - تفسیر نورالثقلین

[89] - تفسیر نورالثقلین

[90] - ابراهیم،17.

[91] - .تفسیر نمونه

[92] - حاقه،19.

[93] - .نبأ،40.

[94] - فرقان،28

[95] - مدثر،42.

[96] - تفسیر راهنما

[97] - تفسیر اطیب البیان

[98] - غافر،28

[99] - تفسیر نمونه.

[100] - تفسیر نورالثقلین

[101] - تفاسیر نورالثقلین و مجمع البیان

[102] - غافر،85.

[103] - یونس،91.

[104] - مرسلات،36.

[105] - یونس،73.

[106] - انبیاء،69.

[107] - .صافّات،134

[108] - یوسف،56.

[109] - هود،94.

[110] - هود،66.

[111] - هود،58.

[112] - انبیاء،88.

[113] - شعراء،65.

[114] - .آل عمران،55

[115] - فتح،1.

[116] - آل عمران،123.

[117] - توبه،26.

[118] - فتح،4.

[119] - انبیاء،76،84،88 و 90

[120] - انعام،11.

[121] - ابراهیم،27.

[122] - .یوسف

[123] - نوح،26

[124] - حدید،25

[125] - .نساء،54.

[126] - توبه،25

[127] - توبه،40.

[128] - .اعراف،136

[129] - .آل عمران،124.

[130] - حشر،2.

[131] - صف،9.

[132] - عنکبوت،15

[133] - انفال،18.

[134] - اکنون که تفسیر این آیه را می نویسم،دهه ی فجر انقلاب اسلامی و روز 14 بهمن 1378 است.شایسته است از یک نمونه از نصرت الهی نسبت به قیام فقیهی مجاهد و مخلص به نام امام خمینی قدس سره یاد کنم.او در سال 1342 در رژیم طاغوتی پهلوی قیام کرد.مدّت پانزده سال به ترکیه و عراق تبعید شد و یارانش گرفتار حبس و شکنجه و تبعید شدند.برخی به شهادت رسیدند ولی بالاخره خداوند او را یاری نمود.شاه ایران گریه کنان فرار کرد و نظام شاهنشاهیِ دو هزار وپانصد ساله سقوط کرد و امام خمینی به اهداف خود رسید.به گفته ی سیّد قطب در تفسیر فی ظلال،رژیم بنی امیّه بدن حسین علیه السلام را قطعه قطعه کرد ولی امام به اهدافش رسید.امروز میلیون ها نفر افتخار دارند که از نسل حسین علیه السلام هستند و یک نفر افتخار نمی کند که از نسل یزید است.پیام ها و سخنان امام حسین علیه السلام در همه جا منتشر است.هر سال،هزاران زائر مشتاق به زیارت مرقد مطهرش می روند.راه حسین علیه السلام و جلسات آن حضرت همه جا را فرا گرفته است تا آن جا که در هندوستان رهبر هندوها که مسلمان هم نبود در روز عاشورا،پابرهنه در مراسم عزاداری شیعیان وارد شد و گفت:حسین به ما آموخت که اگر قطعه قطعه می شوید زیر بار ظلم نروید.من فیلم این صحنه را در عاشورایی که در هند بودم دیدم.

[135] - بقره،2.

[136] - انعام،149.

[137] - اعراف،23.

[138] - قصص،16.

[139] - ص،35.

[140] - نوح،28.

[141] - ص،24

[142] - انبیاء،87.

[143] - .غافر،55.

[144] - آل عمران،17.

[145] - اسراء،78.

[146] - اعراف،34.

[147] - توبه،117.

[148] - شوری،26

[149] - مؤمن،14

[150] - اعراف،55.

[151] - اعراف،56.

[152] - .انعام،52.

[153] - رعد،28.

[154] - توبه،103.

[155] - .فتح،4

[156] - روم،21

[157] - نحل،80.

[158] - مفردات راغب

[159] - تفسیر نمونه

[160] - توبه،81.

[161] - رعد،26.

[162] - آل عمران،120

[163] - غافر،83

[164] - یونس،58.

[165] - غافر،35،56 و 61.

[166] - شعراء،215

[167] - توبه،103

[168] - .نحل،125

[169] - آل عمران،159.

[170] - .فصّلت،34.

[171] - آل عمران،64

[172] - ممتحنه،12.

[173] - توبه،61.

[174] - انعام،53.

[175] - آل عمران،159

[176] - انفال،61.

[177] - .احزاب،47.

[178] - سجده،30.

[179] - قلم،8-9

[180] - توبه،73.

[181] - منافقون،4

[182] - احزاب،60

[183] - توبه،84.

[184] - انعام،91.

[185] - توبه،108

[186] - احزاب،48

[187] - تفسیر نمونه

[188] - آل عمران،23.

[189] - نساء،44

[190] - .نساء،51

[191] - کهف،66

[192] - کهف،22.

[193] - بقره،102

[194] - تفسیر نورالثقلین

[195] - احزاب،62؛فاطر،43 و فتح،23


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -