انهار
انهار
مطالب خواندنی

تفسیر نور

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سیمای سوره زمر

این سوره هفتاد و پنج آیه دارد و در مکّه نازل شده است و همچون دیگر سوره های مکی،بیشتر مطالب آن در مورد خدا و قیامت است.

«زمر»به معنای گروه و جماعت است و نام گذاری این سوره بدین کلمه،از آن جهت است که دوزخیان و بهشتیان به صورت گروه گروه وارد دوزخ یا بهشت می شوند،چنانکه در آیات 71 و 73 به این مطلب اشاره شده است.

توحید در خالقیّت،ربوبیّت و عبادت و خصوصاً اخلاص در عبادت و بندگی،بیش از همه در این سوره مورد توجّه و تأکید قرار گرفته است.

حضور مردم در دادگاه قیامت و داوری خداوند بر اساس پرونده اعمال و گواهی شاهدان و سوق دادن گنهکاران به دوزخ و پاکان به بهشت،از مطالبی است که به تفصیل در این سوره آمده است.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ«1»

نزول(تدریجی)کتاب(بر تو)از جانب خداوند عزیز حکیم است.

إِنّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ«2»

همانا ما این کتاب(آسمانی)را به سوی تو به حقّ نازل کردیم،پس خدا را در حالی که دین خود را برای او خالص نموده ای عبادت کن.

نکته ها:

* «تَنْزِیلُ» به معنای نزول تدریجی و«انزال»به معنای نزول دفعی و یک باره است.در این آیات به هر دو نوع نزولِ قرآن اشاره شده است.

* واژه«عزت»88 مرتبه در قرآن آمده است که 46 مرتبه آن در کنار حکمت است. «الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ» آری عزّت زمانی دائمی است که همراه با حکمت باشد.عزیز واقعی تنها اوست زیرا خالق و مقتدر است،غیب و شهود را می داند و قبض و بسط رزق بدست اوست.

در حدیث می خوانیم:هر کس عزّت دنیا و آخرت می خواهد مطیع خدای عزیز باشد.«فمن اراد عز الدارین فلیطع العزیز» [1]

* تکرار کلمه کتاب در دو آیه پی در پی که یک بار می فرماید:«کتاب از سوی خدای عزیز است»و بار دیگر می فرماید:«کتاب حقّ است»،رمز آن است که راه عزّت فرد و جامعه اتصال به خدای عزیز و مکتب حقّ است و اطاعت از هر کس جز خدا و پیروی از هر دینی جز مکتب وحی،آغاز یا فرجامی ذلّت بار خواهد داشت.غیر از خدای عزیز همه محدود و فانی هستند و جز مکتب وحی همه مکاتب یا محدود نگرند یا خرافی یا سخت گیر یا غیر فطری.آری،مکتب ساخته دست انسان وابسته نمی تواند جامعه عزیز بسازد و لذا در آیه سوم می فرماید:دین خالص مخصوص خداست.

* گرچه خطاب عبادت خالصانه،متوجّه پیامبر است ولی در حقیقت این خطاب،همه ی مردم را شامل می شود.

* «دین»در لغت به معنای جزا،آئین،ملّت،عبادت و اطاعت بکار می رود[2]ولی در اینجا به معنای عبادت مراد است،زیرا سخن از عبادت است. «فَاعْبُدِ اللّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ»

پیام ها:

1- قدر کتاب آسمانی را بدانیم،زیرا که از طرف خداوند حکیم نازل شده و جلوه عزّت و حکمت اوست. «مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ»

2- بر خلاف عزّت طاغوت ها که همراه با استبداد است،عزّت الهی همراه با حکمت است. «الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ»

3- چون خداوند عزیز و شکست ناپذیر است،سخن او نیز در برابر تمام مکتب ها و سخن ها پیروز و شکست ناپذیر است. «الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ»

4- قرآن،عزّت آفرین و حکمت آموز است. «الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ»

5-گرچه قرآن،به تدریج در مدّت 23 سال نازل شد، «تَنْزِیلُ الْکِتابِ» امّا در آغاز بعثت یک باره و یکپارچه بر قلب مبارک پیامبر نازل شده است. «إِنّا أَنْزَلْنا»

6- قرآن،همچون خداوند حقّ و ثابت است. «بِالْحَقِّ» (قرآن،سراسر حقّ و از هر گونه خیال پردازی و سخن نادرست به دور است). «بِالْحَقِّ»

7- دلیل و فلسفه نزول قرآن،ارائه حقّ به مردم است. تَنْزِیلُ الْکِتابِ ... بِالْحَقِّ

8-عبادت باید در بستر حقّ باشد. «بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ» (راه سعادت،قرار گرفتن در محور مکتب،عبادت و اخلاص است).

9- همان گونه که هدف تکوین و آفرینش،عبادت است «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ»[3]،هدف تشریع و نزول کتاب نیز عبادت است. إِنّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ ...

فَاعْبُدِ اللّهَ

10- نزول کتاب نعمتی است که سزاوار شکر الهی است. تَنْزِیلُ الْکِتابِ ... فَاعْبُدِ

11- دینداری باید از هوس ها،خیال ها و خرافات دور باشد. «مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ»

12- در عبادات،قصد قربت لازم است. «فَاعْبُدِ اللّهَ مُخْلِصاً»

أَلا لِلّهِ الدِّینُ الْخالِصُ وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللّهِ زُلْفی إِنَّ اللّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی ما هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفّارٌ«3»

آگاه باشید که دین خالص مخصوص خداوند است و کسانی که به جای خداوند معبودهایی را برگزیدند(و در توجیه کار خود گفتند:)ما آنها را نمی پرستیم مگر برای آن که ما را هر چه بیش تر به خدا نزدیک کنند،همانا خداوند درباره ی آن چه آنان بر سر آن اختلاف می کنند،میانشان داوری خواهد کرد.البتّه خداوند کسی را که دروغگوی کفران پیشه است هدایت نمی کند.

نکته ها:

* در آیه ی قبل به شخص پیامبر فرمود:عبادتت خالصانه باشد. «فَاعْبُدِ اللّهَ مُخْلِصاً» در این آیه به همه ی مردم می فرماید:تمام عبادت ها باید برای خداوند باشد. «لِلّهِ الدِّینُ الْخالِصُ»

* شخصی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گفت:ما اموال خود را به فقرا می دهیم تا نام ما به نیکی برده شود.حضرت فرمود:خداوند تنها کار خالص را می پذیرد و سپس این آیه را تلاوت فرمود:

أَلا لِلّهِ الدِّینُ الْخالِصُ ... [4]

* برای بت پرستی ریشه هایی گفته اند،از جمله:

الف)برای احترام به بزرگان،مجسمه ی آنان را می ساختند و با گذشت زمان این مجسّمه ها به صورت مستقل پرستش می شد.

ب)بت پرستان گمان می کردند انسان نمی تواند مستقیماً با خدا ارتباط برقرار کند و نیاز به واسطه های مقدّس دارد،لذا برای مقدّسین تمثالی می ساختند که به مرور زمان این سمبل ها به صورت بت در آمد.

پیام ها:

1- در شیوه ی تبلیغ،مخاطب را حسّاس کنید.(کلمه «أَلا» یعنی آگاه باش که مسئله مهمّی است)

2- تمام مکاتب بشری با خرافات و هوس ها آلوده هستند و دین خالص،تنها از آن خداست. «لِلّهِ الدِّینُ الْخالِصُ»

3- ارزش دین به خالص بودن آن است وگرنه هوس ها و خرافات آن را مسخ می کند. «لِلّهِ الدِّینُ الْخالِصُ»

4- منحرفان،انحرافات خود را توجیه می کنند.بت پرستان می گویند:ما بت ها را می پرستیم زیرا نمی توانیم بدون واسطه به خدا نزدیک شویم. «ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِیُقَرِّبُونا»

5-خداجویی،امری نهفته در وجود انسان حتّی مشرکان است. «لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللّهِ زُلْفی»

6- در پیشگاه الهی بعضی واسطه ها مورد قبول و سفارش خداوند است. «وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ» [5]ولی بعضی وسیله ها مثل بت مورد قبول نیست. «ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللّهِ زُلْفی»

7- بت پرستان مکّه خدا را قبول داشتند و بت ها را واسطه قرب به او می پنداشتند.

«إِلَی اللّهِ زُلْفی»

8-مشرکان به شفاعت عقیده داشتند لکن شفیع خود را بت ها می پنداشتند. «إِلَی اللّهِ زُلْفی»

9- قرب به خدا محبوب همه است. «لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللّهِ زُلْفی»

10- قیامت روز پایان اختلافات است. یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی ما ... یَخْتَلِفُونَ

11- بستر هدایت الهی را باید انسان در خود فراهم کند و دروغ و کفران،انسان را از قابلیّت هدایت می اندازد. «لا یَهْدِی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفّارٌ»

12- دروغ می تواند مقدّمه انحراف دائمی شود. «کاذِبٌ کَفّارٌ»

13- تقرب آفرینی بت ها عقیده ای است بس دروغ. «کاذِبٌ»

14- بت ها نزد بت پرستان به مانند موجودات عاقل و فهیم بودند.( ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ ...کلمه «هُمْ» برای افراد با شعور بکار می رود.)

لَوْ أَرادَ اللّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً لاَصْطَفی مِمّا یَخْلُقُ ما یَشاءُ سُبْحانَهُ هُوَ اللّهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ«4»

اگر خداوند اراده کرده بود(برای خود)فرزندی بگیرد قطعاً از آن چه می آفریند،آن چه را می خواست بر می گزید.او منزّه است(از این که فرزندی داشته باشد)او خداوند یگانه ی پیروز است.

پیام ها:

1- خداوند نه فرزند واقعی دارد «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ» ،نه فرزند خوانده. «لَوْ أَرادَ اللّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً»

2- اگر خداوند فرزندی بخواهد از میان بهترین ها انتخاب می کند نه از سنگ و چوب. «أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً لاَصْطَفی مِمّا یَخْلُقُ»

3- فرزندخواهی نشانه ی نیاز است و او منّزه است. «سُبْحانَهُ»

4- اگر فرزند حقیقی باشد نشانه ی جسم بودن،تجزیه پذیری،شبیه داشتن و همسر داشتن خداست،در حالی که او واحد است.او تجزیه پذیر نیست و همسر و شبیه ندارد. «وَ هُوَ الْواحِدُ»

5-اگر فرزند انتخابی باشد،فرزندگیری نشانه ی نیاز جسمی یا انس روحی است،در حالی که او قهّار است. «هُوَ اللّهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ»

خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَی النَّهارِ وَ یُکَوِّرُ النَّهارَ عَلَی اللَّیْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّی أَلا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفّارُ«5»

او آسمان ها و زمین را به حقّ آفرید.شب را بر روز و روز را بر شب در می پیچد و خورشید و ماه را رام ساخت.هر یک تا مدّتی معین در حرکتند، بدانید که او عزیز و بسیار آمرزنده است.

پیام ها:

1- آفرینش هستی امری تصادفی نیست. «خَلَقَ السَّماواتِ»

2- هم نظام تشریع حقّ است «إِنّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ» [6]هم نظام تکوین. «خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ»

3- او هم خالق است «خَلَقَ» هم مدبّر است. «یُکَوِّرُ»

4- خورشید و ماه دائماً در حرکتند. «کُلٌّ یَجْرِی»

5-حرکات کرات آسمانی زمان بندی دارد. «لِأَجَلٍ»

6- زمان بندی حرکات،حساب شده و معیّن است. «مُسَمًّی»

7- آیه قبل با کلمه ی«قهار»پایان یافت و این آیه با کلمه ی«غفار»،تا بیم و امید در کنار هم باشند.

8-عفو خدا بر اساس عجز و ضعف نیست بلکه با وجود قدرت می بخشد.

«الْعَزِیزُ الْغَفّارُ»

9- آفرینش آسمان ها و زمین و حرکات ماه و خورشید و در هم پیچیده شدن شب و روز جلوه ای از عزّت الهی است. «خَلَقَ ، سَخَّرَ ، یُکَوِّرُ ، هُوَ الْعَزِیزُ»

خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَهَ أَزْواجٍ یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَأَنّی تُصْرَفُونَ«6»

او شما را از یک نفس آفرید،سپس جفتش را از همان نفس قرار داد و برای شما(از خزانه قدرت خود)از چهار پایان هشت زوج(نر و ماده ی گوسفند و بز و گاو و شتر)نازل کرد.او شما را در شکم های مادرانتان و در تاریکی های سه گانه(گوشت و پوست و خون)آفرینشی پس از آفرینشی (دیگر در مراحل گوناگون)می آفریند.این است خدایی که پروردگار شماست،حکومت برای اوست،جز او هیچ معبودی نیست،پس چگونه به بی راهه می روید؟

نکته ها:

* مراد از «ثَمانِیَهَ أَزْواجٍ» در این جا به دلیل آیه ی 143 و 144 سوره ی انعام که می فرماید:

«مِنَ الضَّأْنِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ» ، «وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ» نر و ماده از چهار نوع حیوان است:گوسفند،بز،شتر و گاو.

* مراد از «أَنْزَلَ» نزول مکانی نیست،بلکه نعمتی است که از مقام برتر به مقام پایین تر داده می شود.یا به معنای پذیرایی است،نظیر آیه ی «نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللّهِ»[7]و یا به جهت آن

است که سرچشمه ی حیات حیوانات،آبی است که از بالا نازل می شود و خزینه ی همه ی نعمت ها بالاست. «إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» [8]هیچ چیزی نیست مگر آن که خزینه ی آن نزد ماست و ما جز به مقدار معین نازل نمی کنیم.

* مراد از«ظلمات سه گانه»به گفته ی امام حسین علیه السلام در دعای عرفه،گوشت و پوست و خون است.«ثم اسکنتنی فی ظلمات ثلاث بین لحم و جلد و دم»

پیام ها:

1- جنس همه ی انسان ها،از مرد و زن و از سفید وسیاه،یکی است. «نَفْسٍ واحِدَهٍ»

2- گرچه مرد و زن از نظر جسمی تفاوت هایی دارند،امّا روح آنها یکی است.

«نَفْسٍ واحِدَهٍ»

3- زوجیّت نعمتی است علاوه بر خلقت که خداوند به انسان عطا کرده است.

خَلَقَکُمْ ... ثُمَّ جَعَلَ ... زَوْجَها

4- انسان برای بقای نوع،به همسر نیازمند است. خَلَقَکُمْ ... ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها

5-شکم و شهوت،نیازهای اولیه انسان هستند که خداوند به آنها توجّه نموده است. جَعَلَ مِنْها زَوْجَها وَ أَنْزَلَ ... اَلْأَنْعامِ

6- در میان انواع حیوانات،چهار حیوان(گوسفند،بز،گاو و شتر)نقش ویژه ای در خوراک انسان دارند. «ثَمانِیَهَ أَزْواجٍ»

7- آفرینش انسان در چند مرحله انجام می گیرد. «خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ» (در آیه ی 12 و 13 سوره ی مؤمنون از این مراحل به «نُطْفَهً ، عَلَقَهً ، مُضْغَهً» یاد شده است.)

8-انسان در تاریکی فلج است ولی خداوند در تاریکی های متراکم فعال است.

«یَخْلُقُکُمْ .. فِی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ»

9- نعمت های زندگی را از خدابدانیم که او هم خالق است و هم مالک،هم ربّ است و هم معبود. خَلَقَکُمْ ... رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ

إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ وَ لا یَرْضی لِعِبادِهِ الْکُفْرَ وَ إِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْری ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ«7»

اگر کفران کنید،پس(بدانید)خداوند از شما بی نیاز است و برای بندگانش کفران را نمی پسندد.و اگر شکرگزار باشید آن را برای شما می پسندد و هیچ گناهکاری بار(گناه)دیگری را بر نمی دارد،سپس بازگشت شما به سوی پروردگارتان است،پس شما را به آن چه عمل می کردید خبر خواهد داد،همانا او به آن چه در سینه هاست بس آگاه است.

نکته ها:

* در آیه ی قبل،نعمت های خداوند در آفرینش انسان و رزق مادی او مطرح شد،در این آیه سخن از وظیفه ی انسان در شکرگزاری از این نعمت هاست.

* مراد از کفر در این آیه،کفران نعمت است،به دلیل آن که در مقابل آن،از تشکّر سخن به میان آمده است.

* خداوند ما را بیش از خودمان دوست دارد،او کفران و ناسپاسی را برای ما نمی پسندد ولی ما برای خود می پسندیم.

* چون در آیه مطرح شده که هر کس مسئول کار خویش است و محل رسیدگی به امور قیامت است،آیه با جمله ی «إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» پایان پذیرفت تا بگوید:داورِ آن روز همه ی چیزها را می داند.

پیام ها:

1- فرمان عبادت،نشانه ی نیاز خداوند به ما نیست. «إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ»

(همان گونه که دستور خانه سازی رو به خورشید،نشانه ی نیاز خورشید به ما نیست.خداوند نه تنها به ما،بلکه به هیچ چیزی نیاز ندارد چنانکه در جای

دیگر می فرماید: «فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ»[9]).

2- کفر و انحراف خود را به مشیّت و اراده ی الهی نسبت ندهید.(برخی کفّار و مشرکان،راه خود را خواست خداوند می دانستند). «لا یَرْضی لِعِبادِهِ الْکُفْرَ»

3- خداوند منحرفان را نیز بنده ی خود می داند. «لِعِبادِهِ الْکُفْرَ»

4- شکر،کلید رضایت خداست. «إِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ»

5-در شیوه ی دعوت،گام به گام پیش رویم.گام اوّل فرمود:او بی نیاز است،گام دوّم فرمود:او به کفر شما راضی نیست،گام سوم فرمود:ایمان و شکر شما به سود شماست و در پایان فرمود:اگر سرکشی کنید به حسابتان می رسد. «غَنِیٌّ عَنْکُمْ - لا یَرْضی - فَیُنَبِّئُکُمْ»

6- خداوند عادل است و هر کس جزای کار خودش را می بیند. «لا تَزِرُ وازِرَهٌ»

7- هر کس مسئول کار خویش است و نمی توان گناه کسی را به دوش دیگری انداخت. «وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْری»

8-در تهدید کسانی که گناهشان قطعی نیست،راه عفو را باز گذارید.(کلمه ی «ینبئکم»می فرماید:از عملکردتان خبر می دهد و نمی فرماید:به عملکردتان کیفر می دهد).

9- مقدار پاداش و کیفر به عملکرد خود ما بستگی دارد. «بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

10- دقّت در پاداش و کیفر،به علم دقیق الهی مربوط است. «إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»

11- علم الهی،هم عمیق است،هم گسترده،هم به ظاهر است،هم به باطن.

«بِذاتِ الصُّدُورِ»

12- خداوند نیّت ها و انگیزه های اعمال را می داند. «عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»

وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِیباً إِلَیْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَهً مِنْهُ نَسِیَ ما کانَ یَدْعُوا إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلّهِ أَنْداداً لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلاً إِنَّکَ مِنْ أَصْحابِ النّارِ«8»

و هرگاه به انسان آسیبی رسد پروردگارش را می خواند در حالی که(با توبه)به سوی او بازگشته است.امّا همین که خداوند از جانب خویش نعمت بزرگی به او دهد آن چه را(به خاطر رفع آن)قبلاً خدا را می خواند، فراموش می کند و برای خداوند همتایانی قرار می دهد تا(خود و دیگران را)از راه او منحرف سازد.بگو:«مدّت کمی را با کفر خود کامیاب باش که تو بدون شک از دوزخیانی».

نکته ها:

* «ضُرٌّ» به معنای هر گونه آسیب و ضرر است. «خَوَّلَهُ» به معنای عطای بزرگ است.

«منیب»یا از«نوبه»است،یعنی انسان نوبت به نوبت به خدا توجّه می کند،یا از«ناب»به معنای انقطاع است،یعنی انسان در بست به او توجّه می کند که ظاهراً همین معنای دوم مراد است.

* در آیات قبل،خداشناسی از طریق آفریده ها مطرح بود و در این آیه توجّه به خدا از طریق فطرت و درون مطرح است.

پیام ها:

1- قرآن از توجّه های موسمی و موضعی انسان که به هنگام اضطرار پیش می آید و بعد فراموش می شود،انتقاد می کند. «إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا»

2- انسان کم ظرفیّت است و در اولین برخورد با سختی ها،فریاد می زند. «مَسَّ»

3- مشکلات،عامل بیداری و بازگشت به فطرت است. «ضُرٌّ دَعا» (گرفتاری ها انسان را به توبه و دعا وادار می کند).

4- دعای خالصانه سبب برطرف شدن ناگواری هاست. مُنِیباً إِلَیْهِ ... خَوَّلَهُ نِعْمَهً

5-ضررها از او نیست،ولی نعمت ها از اوست. «نِعْمَهً مِنْهُ»

6- رفاه،مایه ی غفلت و فراموشی است. «نِعْمَهً - نَسِیَ»

7- انسان های کم ظرفیّت به هنگام رفاه،مشکلات قبلی خود را فراموش می کنند.

«نَسِیَ ما کانَ یَدْعُوا إِلَیْهِ»

8-غفلت از یاد خدا،مایه ی شرک است و کسی که بخاطر رفاه خدا را فراموش کرد،به سراغ غیر او می رود. نَسِیَ ... جَعَلَ لِلّهِ أَنْداداً

9- شرک انسان،گسترده است و هر روز به چیزی دل می بندد. «أَنْداداً»

10- توجّه انسان به غیر خدا،دیگران را نیز به اشتباه و گمراهی می اندازد.

«لِیُضِلَّ»

11- انحراف انسان گام به گام است.اوّل:نسیان «نَسِیَ» دوّم:شرک «جَعَلَ لِلّهِ أَنْداداً» سوّم:منحرف کردن دیگران «لِیُضِلَّ»

12- هر کامیابی نشانه ی محبوبیّت نیست. «تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ»

13- مشرک کافر است. جَعَلَ لِلّهِ أَنْداداً ... تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ

14- کامیابی های دنیا نسبت به آخرت کم است. تَمَتَّعْ ... قَلِیلاً

15- مجازات کفران و کفر،قرین شدن با دوزخیان است. «إِنَّکَ مِنْ أَصْحابِ النّارِ»

أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَهَ وَ یَرْجُوا رَحْمَهَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ«9»

آیا(چنین کسی بهتر است یا)آن کس که در طول شب در حال سجده و قیام به اطاعت مشغول است(و)از آخرت می ترسد و به رحمت پروردگارش امید دارد؟ بگو:«آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند یکسانند؟»تنها خردمندان متذکّر می شوند(و پند می پذیرند).

نکته ها:

* در کنار آیه قبل که سیمای اصحاب آتش را بیان کرد،در این آیه سیمایی از صفات مؤمنان را بیان می فرماید.در آیه قبل فرمود:گروهی تنها به هنگام مصیبت به خداوند توجّه دارند و هنگام رفاه او را فراموش می کنند ولی در این آیه می فرماید:مؤمنان همواره یاد خدا هستند، چه در رفاه و چه در سختی.

* امام باقر علیه السلام فرمود:مراد از قنوت در شب «قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ» ،قیام برای نمازشب است.[10]

پیام ها:

1- شب بهترین بستر عبادت است. «قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ»

2- نشانه ی علم،عبودیّت است. ساجِداً وَ قائِماً ... اَلَّذِینَ یَعْلَمُونَ (علم و عبادت باید با هم باشند.آری شب زنده داران عابد و آخرت جویان امیدوار به رحمت الهی عالمان واقعی هستند. قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ... یَحْذَرُ الْآخِرَهَ ... یَعْلَمُونَ

3- عبادتی ارزش دارد که تداوم داشته باشد.( «ساجِداً وَ قائِماً» به صورت اسم فاعل آمده که نشانه استمرار است).

4- مردان خدا،هم از آخرت بیم دارند و هم به رحمت الهی امیدوارند. «یَحْذَرُ ، یَرْجُوا»

5-ترس ما به خاطر عمل خود ماست «یَحْذَرُ الْآخِرَهَ» ولی امید ما به فضل و رحمت اوست. «یَرْجُوا رَحْمَهَ رَبِّهِ»

6- یکی از روش های تربیت،مقایسه خوبی ها و بدی ها و خوبان و بدان است.

«أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ» ، «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ»

7- پند پذیری نشانه عقل سلیم است. «إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»

قُلْ یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهٌ وَ أَرْضُ اللّهِ واسِعَهٌ إِنَّما یُوَفَّی الصّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ«10»

بگو:«ای بندگان من که ایمان آورده اید! از پروردگارتان پروا کنید.برای کسانی که در این دنیا نیکی کرده اند نیکی است،و زمین خدا بزرگ است،(پس اگر در منطقه ای برای حفظ ایمان و تقوا و کار نیک در فشارید،هجرت نمایید).همانا صابران پاداش خود را بی حساب به طور کامل دریافت می دارند.

نکته ها:

* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:برای گروهی در قیامت پرونده ای گشوده نمی شود و آنان بدون سؤال و جواب به بهشت می روند،سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود. «إِنَّما یُوَفَّی الصّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ»[11]

پیام ها:

1- در دعوت دیگران به کار نیک،به مخاطب کرامت دهید. «یا عِبادِ»

2- ایمان به تنهایی کافی نیست و باید همراه تقوا و دوری از گناه باشد. «آمَنُوا - اِتَّقُوا»

3- کار نیکی ارزش دارد که از اهل ایمان و تقوا باشد. آمَنُوا اتَّقُوا ... أَحْسَنُوا

4- خداوند،در کارهای نیک مقابله به مثل می کند. لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا ... حَسَنَهٌ (چنانکه در آیات دیگر نیز می فرماید: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ»[12]اگر نیکی کنید به خودتان نیکی کرده اید. «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ» [13]آیا پاداش احسان جز احسان است.)

5-گاهی حفظ تقوا مستلزم هجرت است. آمَنُوا اتَّقُوا ... أَرْضُ اللّهِ واسِعَهٌ

6- هجرت،مقدّمه ی دریافت الطاف الهی است. أَرْضُ اللّهِ واسِعَهٌ ... أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ

7- هجرت،صبر و مقاومت لازم دارد. «أَرْضُ اللّهِ واسِعَهٌ إِنَّما یُوَفَّی الصّابِرُونَ»

قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ«11»

بگو:«همانا من مأمورم که خدا را بپرستم در حالی که دین را برای او خالص و پیراسته گردانیده ام.

وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ«12»

و فرمان یافته ام که اولین مسلمان باشم».

قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ«13»

بگو:«البتّه اگر نسبت به پروردگارم عصیان ورزم،از عذاب روز بزرگ بیم دارم».

پیام ها:

1- با اعلام خدامحوری،مشرکان را از آرزوی نفوذ در اندیشه و مکتب خود مأیوس کنید. «قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ»

2- پیامبر از پیش خود چیزی نمی گوید و کاری نمی کند. أُمِرْتُ ... أُمِرْتُ

3- رهبر باید در کمالات پیشگام باشد. «أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ»

4- پیامبر صلی الله علیه و آله در انجام عبادت خالصانه و دیگر وظایفش،یک تنه عمل می کرد، چه دیگران همراهی می کردند و چه مخالفت. «أُمِرْتُ - مُخْلِصاً - أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ»

5-در دادگاه عدل الهی،انبیا با سایرین فرقی ندارند. «إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ»

6- ایمان به عذاب قیامت قوی ترین عامل باز دارنده از گناه است. «إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ»

قُلِ اللّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِینِی«14»

بگو:«من تنها خدا را می پرستم در حالی که دینم را برای او خالص کرده ام.

فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ«15»

پس شما جز او هر چه را می خواهید بپرستید».بگو:«همانا زیانکاران (واقعی)کسانی هستند که سرمایه ی وجودی خویش و بستگانشان را در قیامت از کف داده باشند،آگاه باش،این همان زیان آشکار است».

نکته ها:

* «خسارت»،از دست دادن اصل سرمایه است.یخ فروشی که مشتری نداشته،نه تنها سود نبرده بلکه اصل سرمایه اش آب شده است.خُسرانِ نفس،به معنای هلاکت آن است،به گونه ای که استعدادها از دست برود.

* کلمه ی«خسارت»،سه مرتبه در این آیه تکرار شده است تا انسان را نسبت به خسارتِ نفس در قیامت بیدار کند.

* به سراغ غیر خدا رفتن،هرچه باشد وهرکه باشد خودفروشی وخسارت است.انسان باید در معامله یا سود کند یا ضرر نکند و یا لااقل ضرر کمی بدهد ولی مشرکان،آخرت را می بازند و لذا خسران آنان مبین وآشکار است،به علاوه خسارتِ نفس،در آخرت قابل جبران نیست.

پیام ها:

1- موضع خود را در برابر کفّار با صراحت اعلام کنید. «قُلِ»

2- یکتا پرستی برجسته ترین سخن انبیاست. «قُلِ اللّهَ أَعْبُدُ»

3- انبیا فرامین الهی را با جان و دل اجرا می کردند.(در چند آیه ی قبل خواندیم:

«إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللّهَ مُخْلِصاً» و در این آیه می فرماید: «قُلِ اللّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً»)

4- از ابتدای این سوره تاکنون 4 بار از اخلاص سخن به میان آمده و این به خاطر

آن است که در طول تاریخ بزرگ ترین آفت برای دین،اضافه شدن خرافات و سلیقه ها و تحریف ها بوده است. «مُخْلِصاً لَهُ دِینِی»

5-در اجرای قوانین دینی،از پذیرفتن هر گونه تغییر و تحوّل و تسلیم شدن در برابر سلیقه های دیگران خودداری کنیم. «مُخْلِصاً لَهُ دِینِی»

6- در شیوه ی تبلیغ،گاهی تهدید و قهر لازم است. «فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ» (چنانکه در جای دیگر می فرماید: «اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ» [14]هرگونه می خواهید عمل کنید.)

7- رهبر باید بداند همه ی مردم تسلیم او نخواهند شد. «فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ»

8-از خدا که جدا شدیم،به هر چه وصل شویم فرقی ندارد. «ما شِئْتُمْ»

9- خود باختگی،بزرگ ترین خسارت هاست. «إِنَّ الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ»

10- انسان مسئول خانواده ی خویش است. «وَ أَهْلِیهِمْ»

11- سود و زیان واقعی در قیامت است. «یَوْمَ الْقِیامَهِ»

12- برای کسانی که دیر باورند،سخن حقّ را تکرار کنیم. أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ ...

لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذلِکَ یُخَوِّفُ اللّهُ بِهِ عِبادَهُ یا عِبادِ فَاتَّقُونِ«16»

برای زیانکاران از بالای سرشان لایه هائی از آتش و از زیر پایشان نیز لایه هایی(از آتش)است.این عذابی است که خداوند بندگانش را به آن می ترساند.پس ای بندگان من! از من پروا کنید.

پیام ها:

1- کیفر کسانی که خدا را رها کرده و به سراغ غیر او رفته و گرفتار خسران شدند، احاطه ی آتش از بالا و پایین و هر سو است. مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النّارِ ...

2- شرک در دنیا،قهر در آخرت را به دنبال دارد. «مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النّارِ»

3- دوزخ پر از آتش و تاریکی است. ظُلَلٌ مِنَ النّارِ ...

4- هشدارهای الهی بر اساس مهر اوست. «یا عِبادِ فَاتَّقُونِ»

5-تقوی سبب رهائی از آتش دوزخ است. ظُلَلٌ مِنَ النّارِ ... فَاتَّقُونِ

6- ایمان به خطرهای قیامت سبب تقوی است. ظُلَلٌ مِنَ النّارِ ... فَاتَّقُونِ

وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَی اللّهِ لَهُمُ الْبُشْری فَبَشِّرْ عِبادِ«17»

و کسانی که از عبادت و بندگی طاغوت ها(و قدرت های ضد الهی)دوری نموده و به سوی خدا بازگشتند بر آنان مژده باد،پس بندگان مرا بشارت ده.

اَلَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ«18»

آنان که سخن را با دقّت می شنوند و بهترین آن را پیروی می کنند،آنانند که خداوند هدایتشان نموده و آنانند همان خردمندان.

نکته ها:

* «طاغوت»به کسی گفته می شود که اهل طغیان و تجاوز باشد.«اجتناب»یعنی چیزی را در یک جانب و خود را در جانب دیگر قرار دادن.مراد از انابه به سوی خدا و اجتناب از طاغوت،همان است که در آیه الکرسی می خوانیم: «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللّهِ» [15]

* مراد از عبادت طاغوت،اطاعت از ستمگران و طاغیان است.زیرا در حدیثی در تفسیر مجمع البیان می خوانیم:«من اطاع جبارا فقد عبده»اطاعت از ستمگر،پرستش اوست.

* در آیه 18 می فرماید:بشارت ده به کسانی که از احسن پیروی می کنند و در جای دیگر سخنِ احسن را دعوت به خدا می داند، «أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَی اللّهِ» [16]و بهترین دعوت کننده را رسول خدا می داند. «أَدْعُوا إِلَی اللّهِ عَلی بَصِیرَهٍ» [17]بنابراین باید از احسن گفته ها پیروی کرد که دعوت به خداست و بهترین دعوت به خدا،دعوت پیامبر اوست،پس پیروی از احسن،یعنی پیروی از وحی ودعوت های رسول خدا صلی الله علیه و آله.

پیام ها:

1- از اوصاف مؤمنان و بندگان خالص خدا پرهیز از طاغوت هاست. اِجْتَنَبُوا الطّاغُوتَ ... فَبَشِّرْ عِبادِ

2- اجتناب از طاغوت،مقدّمه توجّه به خداست. «اجْتَنَبُوا الطّاغُوتَ - أَنابُوا إِلَی اللّهِ»

3- شرط توبه،دوری از طاغوت است واطاعت از طاغوت مانع انابه و توبه است.

«اجْتَنَبُوا الطّاغُوتَ - أَنابُوا إِلَی اللّهِ»

4- برکات انتخاب احسن نامحدود است.(کلمه«بشر»مطلق است تا شامل انواع بشارت بشود).

5-کسانی حقّ شنیدن هر سخنی را دارند که به کلام توجّه کنند و دچار شخصیّت زدگی گوینده نشوند. «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ»

6- انسان باید تحمّل شنیدن سخنان دیگران را داشته باشد و دارای سعه صدر باشد. یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ ...

7- اسلام از طرح شدن سخنان دیگران دلهره ای ندارد. «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ»

8-عقل،حجّت باطنی است و تقلید کورکورانه ممنوع است. «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»

9- انتخاب احسن مورد توجّه قرآن است. «فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»

10- کسانی حقّ شنیدن هر سخنی را دارند که از نظر علمی و منطقی قدرت

تشخیص احسن را داشته باشند. یَسْتَمِعُونَ ... فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

11- سخنی که حُسن و خوبی ندارد،شایسته استماع و شنیدن نیست. «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»

12- به خوب بودن قانع نباشیم،بهتر بودن را دنبال کنیم. «فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»

13- انتخاب احسن بدون توفیق الهی ممکن نیست. «أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللّهُ»

14- هدایت الهی را تنها کسانی دریافت می کنند که برای دست یابی به حقیقت وقت بگذارند و سخنان را گوش دهند. «أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللّهُ»

15- کسانی که چشم و گوش بسته مکتبی را می پذیرند،در حقیقت عاقل نیستند.

«أُولُوا الْأَلْبابِ»

16- تنها راه مطمئن انتخاب آگاهانه است. فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ... أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللّهُ

أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَهُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النّارِ«19»

پس آیا کسی را که حکم عذاب بر او حتمی شده است(می توانی هدایت کنی؟)آیا تو می توانی کسی را که در آتش است رهایی بخشی؟

لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیَّهٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَعْدَ اللّهِ لا یُخْلِفُ اللّهُ الْمِیعادَ«20»

ولی کسانی که از پروردگارشان پروا دارند،برایشان غرفه هایی(در بهشت)است که بالای آن غرفه ها،غرفه های دیگری بنا شده و از زیر آنها نهرها جاری است، (این،)وعده ی الهی است و خداوند در وعده اش خلاف نمی کند.

نکته ها:

* «غُرَفٌ» جمع«غرفه»به معنای آبی است که از محل خود بالا رود یا بنایی است که در طبقه ی بالا ساخته شود.

* پیامبر اسلام برای هدایت افراد لجوج دلسوزی بسیاری داشت،لذا خداوند می فرماید:بیش از این خود را به رنج مینداز زیرا که سنّت خداوند درباره این گروه عذاب قطعی است و نجاتشان در اختیار تو نیست.

پیام ها:

1- برخی انسان ها با عناد و لجاجت خود،روزنه های عفو الهی را می بندند. «حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَهُ الْعَذابِ»

2- انحراف،در حقیقت آتش است. «تُنْقِذُ مَنْ فِی النّارِ»

3- بیم و امید باید در کنار هم باشند.در آیه 16 خواندیم: «لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النّارِ» یعنی لایه هایی از آتش بالای سر دوزخیان است و در این آیه می خوانیم: «لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ» یعنی برای اهل تقوی غرفه هائی است که بالای آنها غرفه های دیگر است.

4- در بشارت و وعده های الهی خلافی نیست،ولی در هشدار و وعیدهای خدا شاید عفو و لطفی پیش آید و به آنها عمل نشود. «وَعْدَ اللّهِ لا یُخْلِفُ اللّهُ الْمِیعادَ»

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَکَهُ یَنابِیعَ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطاماً إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْری لِأُولِی الْأَلْبابِ«21»

آیا ندیده ای که خداوند از آسمان آبی فرو فرستاد،پس آن را به صورت چشمه هایی در زمین راه داد،سپس با آن،زراعتی که رنگ های گوناگونی دارد بیرون می آورد،آن گاه آن کشت(و زراعت)با هیجان رشد می کند(تا آن که می خشکد)پس آن را زرد می بینی،سپس آن را به صورت کاه و خاشاک در می آورد،همانا در این(تغییر و تحوّل)برای خردمندان پند و یادآوری است(که بدانند دنیا ناپایدار است).

نکته ها:

* «سلک»از«سلوک»به معنای دخول و نفوذ است و «یَنابِیعَ» جمع«ینبوع»به معنای چشمه است.

«یَهِیجُ» از هیجان به معنای حرکت تند و با جوش و خروش است.این کلمه هرگاه به کشت و نبات نسبت داده شود به معنای آغاز خشک شدن است.

«حطام»به معنای خرده های گیاه خشک شده و کاه است،«ألباب»جمع«لب»به معنای مغز و عقل است.

پیام ها:

1- از کنار پدیده های طبیعت غافلانه نگذریم. «أَ لَمْ تَرَ»

2- یکی از راه های خداشناسی دقّت در پدیده هاست. «أَ لَمْ تَرَ»

3- باران آسمان منبع چشمه سارها و آب های زیر زمینی است. «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَکَهُ یَنابِیعَ»

4- عوامل طبیعی بستر و مجرای اراده خداوند است.(رویاندن گیاهان کار خداست ولی از طریق آب). «یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً»

5-رنگ های گوناگون گیاهان،میوه ها و گلها که از یک آب و خاک می روید نشانه ی قدرت خداست. «زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ»

6- آفرینش همه ی پدیده ها به اراده ی الهی است. «فَسَلَکَهُ - یُخْرِجُ - یَجْعَلُهُ»

7- کسانی که به سرچشمه ی هستی و هدف آن نمی اندیشند،بی خردند. «لَذِکْری لِأُولِی الْأَلْبابِ»

8-پندپذیری،نشانه ی عقل است. «لَذِکْری لِأُولِی الْأَلْبابِ»

9- مؤمن،خردمند و کافر،لجوج و بی خرد است. «لَذِکْری لِأُولِی الْأَلْبابِ»

أَ فَمَنْ شَرَحَ اللّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللّهِ أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ«22»

آیا کسی که خداوند سینه اش را برای(پذیرش)اسلام گشاده است،پس او از طرف خداوند بر(فراز مرکبی از)نور است(مثل کسی است که در تنگنای تعصّب و لجاجت و غرور است؟ نه)پس وای بر آنان که از سنگدلی یاد خدا نمی کنند.آنان در گمراهی آشکارند.

نکته ها:

* برای درمان قساوت قلب در روایات آمده است که چون پیامبر صلی الله علیه و آله این آیه را تلاوت فرمود، از حضرت پرسیدند:نشانه ی ورود نور در دل چیست؟ فرمود:«التجافی عن دار الغرور و الانابه الی دار الخلود و الاستعداد للموت[18]دل نبستن به سرای پر فریب دنیا و توجّه به سرای جاودان آخرت و آمادگی برای مرگ پیش از فرار رسیدن آن.

پیام ها:

1- مقتضای ربوبیّت الهی هدایت افراد حقّ پذیر و دارای سعه ی صدر است. «فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ»

2- دین باوری و تسلیم بودن در برابر حقّ،به روحی بلند نیاز دارد که هدیه ای الهی است. «شَرَحَ اللّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ»

3- کسی که شرح صدر دارد،با نور الهی حقّ و باطل را تشخیص می دهد. «فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ»

4- قساوت قلب،مانع تابش نور الهی بر قلب است. «الْقاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ» (به جای تنگدلی که مناسبت بیش تری با سعه ی صدر دارد به سنگدلی تعبیر نمود،زیرا ظرف تنگ کمی نفوذپذیر است ولی سنگدلی هرگز نفوذپذیر نیست).

5- اهل تسلیم،همگی یک هدف و یک راه دارند ولی منحرفان هر کدام هدفی دارند.(کلمه«صدر»به صورت مفرد و «قُلُوبُهُمْ» به صورت جمع آمده است)

6- نور دل و سعه ی صدر از خداست. «شَرَحَ اللّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ» ولی گمراهی را خود انسان به وجود می آورد. «لِلْقاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللّهِ»

اَللّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلی ذِکْرِ اللّهِ ذلِکَ هُدَی اللّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ«23»

خداوند بهترین سخن را در قالب کتابی نازل کرد(که آیاتش)متشابه(و مشابه یکدیگر است).از(تلاوت آیات)آن پوست کسانی که از پروردگارشان می ترسند به لرزه می افتد،سپس(با ایمان و انس)به یاد خدا پوست ها و دل های آنان نرم و آرام می شود،این است هدایت خداوند که هر که را بخواهد به آن هدایت می کند و هر که را خداوند(به خاطر فسق و فسادش)گمراه نماید،پس هیچ هدایت کننده ای برای او نیست.

نکته ها:

* «حدیث»به معنای سخن و گفتار است و مراد از حدیث در این آیه،قرآن است و«احسن الحدیث»بودن قرآن به خاطر جامعیّت،حقّانیّت،استواری،فصاحت و بلاغت قرآن است.

* خود کلمه ی«متشابه»نیز متشابه است،یعنی چند معنا دارد.یک معنای آن چند پهلو بودن برخی آیات قرآن است،در برابر آیات محکم و روشن،که در این معنا متشابه،صفت بعضی آیات است. «هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ» [19]لکن متشابه در این آیه به معنای شباهت آیات به یکدیگر است که بنابراین صفت تمام آیات است.

* «مَثانِیَ» جمع مثنی به معنای گرایش است،یعنی آیات قرآن به یکدیگر گرایش دارند و بعضی آیات،بعضی دیگر را تفسیر می کنند و به تعبیری دیگر یک مفهوم را در قالب الفاظی متفاوت تکرار می کنند.

پیام ها:

1- قرآن،بهترین گفتارهاست. «أَحْسَنَ الْحَدِیثِ» (زیرا صادق ترین سخن هاست، «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثاً»[20]و حرف آخر و فصل الخطاب است. «فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ»[21])

2- تمام آیات قرآن به یکدیگر شباهت دارند و هیچ ناهماهنگی و تضادّی در آنها نیست. «مُتَشابِهاً»

3- خداترسی،در ظاهر جسم و بدنِ مؤمنان نمایان است و صورت آنان بیانگر سیرت آنان است. «تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ»

4- مؤمن،با شنیدن آیات عذاب خوف دارد، «تَقْشَعِرُّ» و با شنیدن آیات رحمت امیدوار می شود. «ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ»

5-قرآن،کتاب هدایت الهی است. کِتاباً ... ذلِکَ هُدَی اللّهِ

6- خداوند،اسباب هدایت را برای همه فراهم کرده است،امّا تنها گروهی این هدایت را می پذیرند. ذلِکَ هُدَی اللّهِ ... یَهْدِی ... یُضْلِلِ

أَ فَمَنْ یَتَّقِی بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ قِیلَ لِلظّالِمِینَ ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ«24»

پس آیا کسی که(با ایمان و عمل صالح)روی خود را از عذاب بد روز قیامت دور می سازد(مثل کسی است که از قهر الهی در قیامت غافل است)؟ و(در آن روز)به ستمگران گفته می شود:«بچشید آن چه را کسب کرده اید.»

کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ«25»

کسانی که پیش از این کفّار بودند(نیز پیامبران را)تکذیب کردند پس از طریقی که توجّه نداشتند عذاب به سراغشان آمد.

فَأَذاقَهُمُ اللّهُ الْخِزْیَ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ لَعَذابُ الْآخِرَهِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ«26»

پس خداوند خواری و رسوایی در زندگی دنیا را به آنان چشانید و قطعاً عذاب آخرت بزرگ تر است اگر معرفت داشتند.

نکته ها:

* کلمه«وجه»در «بِوَجْهِهِ» به معنای صورت است ولی شاید در این آیه به معنای طریقه و راه باشد،نظیر آیه «وَ لِکُلٍّ وِجْهَهٌ هُوَ مُوَلِّیها» [22]که به معنای صورت نیست.یعنی هر کس با وجهه و امکانات و قدرتی که دارد راه خود را از بدی ها جدا کرده و از خود رفع خطر کند.

پیام ها:

1- نتیجه ی تقوای الهی در این جهان،دور ماندن از قهر الهی در قیامت است.

«یَتَّقِی بِوَجْهِهِ»

2- یکی از شکنجه های مجرمان،شنیدن سخنان تحقیرآمیز است. «قِیلَ لِلظّالِمِینَ»

3- آن چه انسان را در قیامت گرفتار می کند گناهانی است که آگاهانه انجام داده است. «تَکْسِبُونَ»

4- تاریخ پر عبرت کفّار و طاغوت های گذشته،درس عبرتی برای آیندگان است.

«مِنْ قَبْلِهِمْ»

5-دست خداوند در کیفر مجرمان باز است و می تواند از راه های پیش بینی نشده آنان را عذاب کند. «مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ»

6- همه ی کیفرها به قیامت موکول نمی شود. «الْخِزْیَ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا»

7- عذاب قیامت،سخت تر و مداوم تر است. «لَعَذابُ الْآخِرَهِ أَکْبَرُ»

8-کفّار و تکذیب کنندگان سختی قیامت را نمی دانند که چنین عمل می کنند. «لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ»

وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ«27»
قُرْآناً عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ«28»

و همانا ما در این قرآن(برای هدایت مردم)از هر مثالی آوردیم،تا شاید متذکّر شوند.

ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلاً فِیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلاً الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ«29»

قرآنی عربی(و فصیح)،بی هیچ کجی،شاید مردم پرهیزکار شوند.

پیام ها:

1- آن چه مهم است راهنمایی و تذکّر دادن به انسان هاست،خواه با استدلال باشد یا با مَثَل. ضَرَبْنا لِلنّاسِ ... مِنْ کُلِّ مَثَلٍ

2- تأثیر مثال در عموم مردم،از استدلال بیش تر است. «لِلنّاسِ»

3- هر نوع مثالی که در رابطه با تذکّر به انسان و غفلت زدایی از اوست،در قرآن آمده است. «کُلِّ مَثَلٍ - یَتَذَکَّرُونَ»

4- انسان دارای فطرت پاک و باورهای درونی است،ولی از آنها غافل می شود و غفلت زدایی،ضروری است. «یَتَذَکَّرُونَ»

5-تکرار کلمه ی قرآن در دو آیه پی در پی،رمز آن است که قرآن کتابی خواندنی، پندآموز و نجات بخش است. هذَا الْقُرْآنِ ... قُرْآناً عَرَبِیًّا

6- با توجّه به آیه ی بیست و سوّم،که قرآن را احسن الحدیث نامید،معلوم می شود یکی از نشانه های بهترین سخن،داشتن مثال روشنگر و به دور از انحراف است. «کُلِّ مَثَلٍ - قُرْآناً عَرَبِیًّا - غَیْرَ ذِی عِوَجٍ»

7- هر نوشته ای قابل تغییر و نیازمند تکامل است و دیر یا زود اشکالات آن ظاهر می شود(و لذا همه نویسندگان عالی مقام در مقدّمه ی کتابشان از نقاط ضعف عذر خواهی می نمایند)مگر قرآن که کامل و بی اشکال است. «غَیْرَ ذِی عِوَجٍ»

8- تقوا،در گرو توجّه و تذکّر دائمی است. لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ ... لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ

9- در تلاش های فرهنگی و دینی احتمال اثر کافی است و لازم نیست به تأثیر کار یقین صد در صد داشته باشیم. «لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ»

إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ«30»

خداوند(برای توحید و شرک)مثلی زده است:بنده ای که چند مالک ناسازگار در مالکیّت او شریک باشند(و دستورات متضاد به او بدهند)و بنده ای که تنها مطیع یک نفر است(و فقط از او دستور می گیرد)آیا این دو در مَثَل یکسانند؟ حمد و ستایش مخصوص خداوند است،ولی بیشتر مردم نمی دانند.

نکته ها:

* در آیات قبل فرمود:ما در قرآن از هر مثالی آورده ایم تا مردم متذکّر شوند،این آیه یکی از بهترین مثال هایی که سیمای مشرکان سرگردان را نشان می دهد مطرح می نماید.

مثالِ این آیه نظیر مثالی است که حضرت یوسف برای مشرکان زندانی مطرح کرد و گفت:

«أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللّهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ» [23]آیا پذیرش اربابانِ متعدّد بهتر است یا تسلیم بودن در برابر خدای یکتا؟

* «مُتَشاکِسُونَ» به معنای شریک های بد اخلاقی است که همیشه با یکدیگر مشاجره دارند.

پیام ها:

1- موحّد تنها در فکر رضایت خدای یگانه است،ولی مشرک هر لحظه به فکر راضی کردن چند نفر است. «فِیهِ شُرَکاءُ - سَلَماً لِرَجُلٍ»

2- در مباحث دینی،مثال زدن در مورد خدا مانعی ندارد،چنانکه در این آیه تسلیم بودن در برابر خدا،به تسلیم بودن بنده در برابر مولایش تشبیه شده است. «سَلَماً لِرَجُلٍ»

3- جز خدا و راه خدا،همه افراد و راهها به تضادّ و تزاحم می انجامد،زیرا خواسته ها و سلیقه ها بسیار متفاوت است. «شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ»

4- یکی از موارد لزوم شکر،روشن شدن حقایق است. «هَلْ یَسْتَوِیانِ - اَلْحَمْدُ لِلّهِ»

5-تفاوت آرامش مؤمن و تحیّر مشرک،نزد عقل و فطرت روشن است. «هَلْ یَسْتَوِیانِ»

6- اکثر مردم از آفات شرک ناآگاهند. «بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ»

ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِمُونَ«31»

بدون شک تو خواهی مُرد و آنان(نیز)مردنی هستند.

فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَی اللّهِ وَ کَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْویً لِلْکافِرِینَ«32»

سپس شما روز قیامت نزد پروردگارتان به مخاصمه و جدال خواهید پرداخت.

نکته ها:

* یک نمونه از مخاصمه ی مردم در قیامت:مستضعفانِ گمراه به مستکبران می گویند: «لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنّا مُؤْمِنِینَ» [24]اگر شما نبودید ما ایمان می آوردیم.رهبران کفر،به گمراهان می گویند:

«قالُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ»[25]شما خود اهل ایمان نبودید.و نیز می گویند: «أَ نَحْنُ

صَدَدْناکُمْ عَنِ الْهُدی»[26]

آیا ما شما را از هدایت باز داشتیم؟

پیام ها:

1- محبوبیّت افراد،مانع اجرای سنّت های الهی که یکی از آنها مرگ است نمی شود. «إِنَّکَ مَیِّتٌ»

2- پیامبران در زندگی عادی مثل دیگرانند. «إِنَّکَ مَیِّتٌ»

3- با عزیزان نیز با صراحت صحبت کنید. «إِنَّکَ مَیِّتٌ»

4- برای بیان پیام های تلخ و تند،اول از خودی ها شروع کنید. «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ»

5-در قیامت مراحل مختلفی است:

در یک مرحله،مردم با هم مخاصمه می کنند. «تَخْتَصِمُونَ»

در مرحله دیگر خطاب می رسد: «لا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ» [27]نزد من مخاصمه نکنید.

و در مرحله ی دیگر بر لب ها مهر می خورد. «نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ»[28]

«32» فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَی اللّهِ وَ کَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْویً لِلْکافِرِینَ

پس کیست ظالم تر از کسی که بر خداوند دروغ بست و چون سخن راست برایش آمد،تکذیب نمود؟ آیا برای کافران در دوزخ جایگاهی نیست؟

نکته ها:

* مراد از«صدق»در آیه شریفه،سخن خداوند است که بر پیامبر وحی گشته و به صورت قرآن به مردم عرضه شده است.

* کلمه «مَثْوَی» از«ثواء»به معنای محلّ اقامت دائمی است.

پیام ها:

1- ظلم به فکر و فرهنگ جامعه،بدترین ظلم هاست. «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَی اللّهِ»

2- کافران بدون هیچ درنگ و تأمّلی،در همان لحظه که حرف حقّ را می شنیدند آن را تکذیب می کردند. کَذَبَ ... إِذْ جاءَهُ

3- در شیوه ی تبلیغ،با سؤال وجدان ها را بیدار کنید. «فَمَنْ أَظْلَمُ - أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ»

وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ«33»

و کسی که سخن راست آورد و آن را تصدیق کرد،آنانند همان تقواپیشه گان.

لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنِینَ«34»

 هرچه بخواهند برای آنان نزد پروردگارشان فراهم است،این است پاداش نیکوکاران.

نکته ها:

* صدق و راستی دارای ابعادی است:

صدق در گفتار: «جاءَ بِالصِّدْقِ» (آیه ی مورد بحث)

صدق در وعده: «إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ» [29]

صدق در عهد: «صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَیْهِ» [30]

صدق در عمل: «أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا»[31]

و کسی که در همه ی مراحل،صداقت لازم را داشته باشد«صِدّیق»نامیده می شود.

پیام ها:

1- مبلّغ دین،آن گاه مورد ستایش است که خود نیز به آن چه می گوید عمل کند.

«جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ»

2- تبلیغ دین،مخصوص پیامبر نیست. جاءَ بِالصِّدْقِ ... أُولئِکَ (کلمه ی «أُولئِکَ» آمده نه«هو»).چنانکه در جای دیگر می فرماید: «أَدْعُوا إِلَی اللّهِ عَلی بَصِیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی» [32]من و هرکس از من تبعیت کند،با بینایی به سوی خدا می خوانم.

3- یکی از نشانه های متّقین،تبلیغ پیام الهی است. جاءَ بِالصِّدْقِ ... اَلْمُتَّقُونَ

4- وسیله ی دریافت نعمت ها در بهشت،اراده و خواست بهشتیان است. «لَهُمْ ما یَشاؤُنَ»

5-الطاف الهی در بهشت محدودیّت ندارد. «لَهُمْ ما یَشاؤُنَ»

6- متّقین همان نیکوکاران هستند. «هُمُ الْمُتَّقُونَ - اَلْمُحْسِنِینَ»

لِیُکَفِّرَ اللّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی عَمِلُوا وَ یَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ«35»

تا خداوند(در سایه ی ایمان و صداقت آنان)بدترین کاری که مرتکب شده اند از آنها بپوشاند و آنان را به بهترین اعمالی که انجام می دادند پاداش دهد.

پیام ها:

1- یکی از پاداش های مبلّغان دین،عفو الهی و گذشت از لغزش های آنان است.

جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ ... لِیُکَفِّرَ اللّهُ عَنْهُمْ

2- مقام تقوا و احسان،با صدور بعضی کارهای زشت منافاتی ندارد.(ضمیر «عَنْهُمْ» به همان متّقین و محسنین در آیه قبل بر می گردد). «لِیُکَفِّرَ اللّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی عَمِلُوا»

3- از لطف الهی همین بس که بدترین گناهان را می پوشاند و به نحو احسن پاداش می دهد. «لِیُکَفِّرَ اللّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ - یَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ»

4- پاک شدن از گناه و آثار آن،مقدّمه ی دریافت الطاف الهی است.(اول «لِیُکَفِّرَ» بعد «یَجْزِیَهُمْ»)

5-خداوند پاداش متّقین و محسنین را به بهای بهترین کارشان می دهد.(کار متوسط آنان را نیز پاداش بهترین کار می دهد). بِأَحْسَنِ الَّذِی ...

أَ لَیْسَ اللّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ«36»

آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟ و مردم تو را از غیر خدا می ترسانند و هر که را خدا گمراه کند پس هیچ راهنمایی برای او نخواهد بود.

وَ مَنْ یَهْدِ اللّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَیْسَ اللّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انْتِقامٍ«37»

و هر که را خداوند هدایت کند،پس هیچ گمراه کننده ای برای او نیست،آیا خداوند، نفوذناپذیر و صاحب انتقام نیست.

نکته ها:

* بت پرستان به پیامبر اسلام می گفتند:اگر بت های ما را تحقیر کنی،به تو بلا و آزار می رسد.این آیه نازل شد و به حضرت دلداری داد که: «أَ لَیْسَ اللّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ»

* قرآن،با تعبیرهای گوناگونی مصونیّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را از انواع توطئه ها مطرح کرده است:نظیر آیه ی «وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ» [33]و «إِنّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ»[34]چنانکه خداوند نوح را از غرق شدن و ابراهیم را از آتش و موسی را از خطر فرعون و عیسی را از به دار آویخته شدن حفظ کرد.

* وظیفه ی ما در هر شرایطی بندگی خداست.در حدیث می خوانیم:«من أصبح و همومه هم واحد،کفاه الله هموم الدنیا و الآخره»[35]کسی که همه ی تلاش و همتش بندگی خدا باشد، خداوند خواسته های دنیا و آخرتش را برآورده می کند.

پیام ها:

1- اگر انسان بنده ی خدا شد،بیمه می شود و خداوند امور او را کفایت و کفالت می کند. «أَ لَیْسَ اللّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ»

2- در برابر تهدیدهای دشمنان،با یاد امداد و تکفّل الهی،خود را آرام کنیم.

«أَ لَیْسَ اللّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ»

3- ابزار کافران،ایجاد محیط رعب و وحشت است. «یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ»

4- هدایت و ضلالت به دست خداست، «یُضْلِلِ اللّهُ - یَهْدِ اللّهُ» لکن مقدّمات دریافت هدایت یا محروم شدن از آن،به دست انسان است.چنانکه در آیات

دیگر می خوانیم: «یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ»[36]و «لا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذّابٌ» [37]

5-از کمی تعداد و امکانات نترسید،از این بترسید که از مدار بندگی خدا بیرون روید،که اگر بنده ی او باشید هیچ قدرتی شما را نمی شکند. «فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ»

6- انسان موجودی است که در سنگدلی به جایی می رسد که هیچ راهنمایی در او مؤثّر نیست. «فَما لَهُ مِنْ هادٍ» و در ایمان به جایی می رسد که هیچ حادثه ای او را منحرف نمی کند. «فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ»

7- گمراه شدن انسان از سوی خداوند بی مقدّمه نیست،کیفر عملکرد خود انسان است. «ذِی انْتِقامٍ»

8-حمایت خداوند گاهی در قالب تکفل بنده است و گاهی در قالب انتقام از مخالفان. «ذِی انْتِقامٍ»

وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ قُلْ أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ أَرادَنِیَ اللّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِی بِرَحْمَهٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ«38»

و اگر(از مشرکان)سؤال کنی:«چه کسی آسمان ها و زمین را آفرید؟» قطعاً خواهند گفت:«خدا»بگو:«پس آیا در آن چه از غیر خدا می خوانید نظر و اندیشه کرده اید؟! (راستی)اگر خداوند نسبت به من ضرری را اراده کند آیا این بت ها می توانند آن ضرر را برطرف کنند،یا(اگر)خداوند برای من لطف و رحمتی را بخواهد،آیا آنها می توانند مانع آن رحمت شوند؟» بگو:«خداوند برای من کافی است.اهل توکّل تنها بر او توکّل می نمایند.»

نکته ها:

* در قرآن بارها از اعتقاد مشرکان به خالق بودن خداوند سخن به میان آمده است.علاوه بر آیه ی مورد بحث،بنگرید به:سوره ی عنکبوت،آیات 61 تا 63 و سوره ی لقمان آیه ی 24 و سوره ی زخرف آیات 9 و 87.

* کلمه ی«ضر»در برابر رحمت،به معنای هر گونه گرفتاری است.

* ضمیر «هُنَّ» برای مؤنث است و در این جا برای بت ها به کار رفته،زیرا عرب ها بت های بزرگ را به نام مؤنث می خواندند.نظیر: «لاتَ» ، «مَناهَ» ،«عزی»

پیام ها:

1- بت پرستان خالقیّت خداوند را قبول داشتند.(لکن برای بت ها نقش ربوبیّت و شفاعت را قائل بودند). «لَیَقُولُنَّ اللّهُ»

2- بت ها هیچ نقشی در برابر اراده ی خداوند ندارند. «هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ - هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ»

3- کسی لایق پرستش است که قدرتِ رساندن سود و دفع زیان را داشته باشد.

«هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ - هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ»

4- دفع ضرر مهم تر از جلب منفعت است.( «کاشِفاتُ ضُرِّهِ» قبل از «مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ» آمده است).

5-توکّل تنها بر خداوند جایز است.(کلمه ی «عَلَیْهِ» قبل از «یَتَوَکَّلُ» آمده که بیانگر انحصار است).

6- خداوند از هر جهت پیامبرش را تکفّل و کفایت می کند. «حَسْبِیَ اللّهُ» (کلمه «حَسْبِیَ» مطلق آمده که شامل همه چیز می شود).

قُلْ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ إِنِّی عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ«39»
مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ«40»

بگو:«ای قوم من! شما بر اساس موضع(و مقام یا قدرت)خود عمل کنید، من نیز(به وظیفه ی خود)عمل می کنم،پس در آینده ی نزدیکی خواهید دانست که عذاب خوار کننده(دنیا)به سراغ چه کسی خواهد آمد و عذاب پایدار(قیامت)بر او نازل خواهد شد».

نکته ها:

* از جمله ی «فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ» استفاده می شود که فرمان «اعْمَلُوا» نشانه تهدید و برای توبیخ است نه ترخیص و اجازه.

* «مکانت»به معنای مقام و منزلت است که در امور غیر حسّی به کار می رود،همان گونه که کلمه ی«مکان»در مورد محسوسات به کار می رود.البتّه ممکن است از«مُکنت»به معنای توانایی و قدرت باشد.

* مراد از «عَذابٌ یُخْزِیهِ» عذاب دنیا و مراد از «عَذابٌ مُقِیمٌ» عذاب آخرت است.[38]

پیام ها:

1- رهبر باید در عین محبت برخورد قاطع داشته باشد.( «یا قَوْمِ» نشانه محبت و «فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ» نشانه قاطعیّت است).

2- ایمان و توکّل بر خداوند پشتوانه موضع گیری در برابر دشمنان است. حَسْبِیَ اللّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ ... فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ

3- هر کس در گرو کار خویش است. «اعْمَلُوا - إِنِّی عامِلٌ»

4- رهبران الهی ذره ای عقب نشینی نداشتند و کفّار را از سازش مأیوس می کردند. «إِنِّی عامِلٌ»

إِنّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ لِلنّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدی فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ«41»

همانا ما برای(هدایت)مردم کتاب(آسمانی قرآن)را به حقّ بر تو نازل کردیم،پس هر که هدایت را پذیرفت به سود خود اوست و هر که گمراه شد،پس بی شک بر ضرر نفس خویش(قیام کرد و)گمراهی را برگزید و تو وکیل بر مردم نیستی(تا با اجبار آنان را هدایت کنی).

نکته ها:

* بر خلاف کسانی که گمان می کنند مطالبی بر پیامبر اسلام القا می شد و آن حضرت آن مطالب را با عبارات خود به مردم القا می کرد،قرآن،عین کلماتِ کتاب را،نازل شده از غیب می داند. «إِنّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ»

پیام ها:

1- قرآن در زمان پیامبر به صورت کتاب بوده است. «أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ»

2- نزول کتاب برای همه مردم است. «لِلنّاسِ»

3- هم مطالب قرآن سراپا حقّ است و هیچ گونه تحریف و باطلی در آن راه نیافته است و هم نزول چنین کتابی،لازم و سزاوار و حقّ است. «بِالْحَقِّ»

4- انسان در انتخاب راه آزاد است. «فَمَنِ اهْتَدی - مَنْ ضَلَّ»

5-خدا و رسول به ایمان ما نیازی ندارند. فَمَنِ اهْتَدی فَلِنَفْسِهِ ...

6- وظیفه ی پیامبر ابلاغ است،نه اجبار.(حتّی انبیا حقّ تحمیل عقیده ندارند). «وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ»

7- هدایت واقعی و کامل تنها در سایه کتاب آسمانی است. إِنّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ ...

فَمَنِ اهْتَدی

8-خداوند پیامبرش را در برابر سرسختی کفّار،دلداری و تسلّی می دهد. «وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ»

اَللّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْری إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ«42»

خداوند است که جان ها را به هنگام مرگشان به طور کامل می گیرد،و (جان)آن را که نمرده است در هنگام خواب(می گیرد)،پس آن را که مرگ بر او قطعی شده نگاه می دارد و جان های دیگر را(که مرگش فرا نرسیده) برای مدّتی معین(به جسم آنان)باز می گرداند.بی شک در این(گرفتن و دادن روح هنگام خواب و بیداری)،برای گروهی که فکر می کنند نشانه هایی بزرگ(از قدرت خدا)وجود دارد.

نکته ها:

* «یَتَوَفَّی» از«وفی»به معنای دریافت کامل امری است و در مورد مرگ به معنای گرفتن جان به طور کامل است.

* سؤال: در آیه ی 61 سوره ی انعام می فرماید: «تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا» فرشتگان ما جان را می گیرند و در آیه ی 11 سوره ی سجده می فرماید: «یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ» ملک الموت جان شما را می گیرد و این آیه می فرماید:خدا جان ها را می گیرد،کدام صحیح است؟

پاسخ: امام صادق علیه السلام فرمود:خداوند برای عزرائیل «مَلَکُ الْمَوْتِ» یاورانی از فرشتگان قرار داده است که جان مردم را می گیرند و تحویل او می دهند و او جان ها را با آنچه شخصاً قبض کرده به خدا تحویل می دهد.[39]

* در حدیث می خوانیم:به هنگام خواب روح در بدن می ماند ولی نفس به آسمان می رود و رابطه میان نفس و روح مثل رابطه خورشید و شعاع خورشید است.اگر خدا بخواهد و مرگش رسیده باشد روح نیز از بدن جدا و به نفس می پیوندد وگرنه نفس از آسمان نازل و به روح ملحق می شود. [40]

* سؤال: هنگام مرگ که روح از بدن جدا می شود کجا می رود؟

پاسخ: هنگام مرگ،روح به بدنی مثل همین بدن که نامش قالب مثالی است ملحق و در برزخ با آن بدن،کامیاب یا عذاب می شود و در خواب نیز،روح با همان بدن سبک و قالب مثالی رؤیا می بیند و به اطراف می رود.

* جسم انسان در حکم یک اتومبیل و روح در حکم راننده ی آن است؛

گاهی هم ماشین روشن است و هم راننده پشت فرمان،که این،حالت بیداری است.

گاهی ماشین روشن است ولی راننده پیاده می شود و می رود که این حالت خواب است.زیرا قلب و معده و کلیه کار می کنند ولی روح جدا می شود و به بَدَنی مشابه ملحق شده و به اطراف می رود.این همان بدنی است که ما در رؤیاهای خود با آن سیر و سفر می کنیم و قالب مثالی نام گذاری شده و به قدری سبک و چابک است که بدون واسطه می تواند در آسمان ها پرواز و در اقیانوس ها شنا و در یک لحظه به اطراف دنیا برود.

گاهی هم ماشین خاموش و هم راننده جدا می شود که این حالت مرگ است.[41]

* در سخنان پیشوایان دینی نیز مرگ و قیامت،به خواب و بیداری مثال زده شده است.در حدیث می خوانیم:«کما تنومون تموتون»همان گونه که می خوابید می میرید و همان گونه که بیدار می شوید زنده می گردید.

لقمانِ حکیم به فرزندش می گفت:اگر قدرت داشتی خواب و بیداری را از خود دور کنی خواهی توانست مرگ و معاد را هم از خود دور نمایی! [42]

پیام ها:

1- جسم و روح،دو حقیقت مستقل هستند و به هنگام مرگ یا خواب از هم جدا می شوند و روح پس از مرگ باقی می ماند. «اللّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ»

2- مرگ و خواب،برادر یکدیگرند. «حِینَ مَوْتِها - فِی مَنامِها»

3- اگر بدانیم که هر شب جان می دهیم،از غرور و غفلت و گناه فاصله می گیریم.

«وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها»

4- مرگ و حیاتِ ما به دست خداست. اَللّهُ یَتَوَفَّی - قَضی عَلَیْهَا الْمَوْتَ - یُرْسِلُ ...

5-هیچ کس برای همیشه زنده نمی ماند. «یُرْسِلُ الْأُخْری إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی»

6- خواب و بیداری برای همه ی انسان هاست،ولی تنها اهل فکر از آن درس می گیرند. «لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»

أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ شُفَعاءَ قُلْ أَ وَ لَوْ کانُوا لا یَمْلِکُونَ شَیْئاً وَ لا یَعْقِلُونَ«43»

آیا مشرکان به جای خدا(بت ها را)شفیعان گرفته اند؟! بگو:«آیا اگر مالک هیچ چیز نباشند و قدرت تعقّل نداشته باشند(باز هم شفیع شما خواهند بود)؟»

نکته ها:

* شفیع باید برای شفاعت،از جانب خدا اجازه داشته باشد، «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ» امّا بت ها چه اجازه ای دارند؟ شفیع باید محبوب و مورد رضای خدا باشد و بت ها نه محبوبند و نه مورد رضایت الهی.

* در آیه 18 سوره ی یونس می خوانیم که مشرکان می گویند: «هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا» این بت ها شفیعان ما هستند و در آیه 3 همین سوره خواندیم که می گویند: «ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللّهِ زُلْفی» پرستش بت ها به خاطر آن است که بت ها ما را به خدا نزدیک کنند و شفیعان ما باشند.این آیه می فرماید:چگونه از موجوداتی که نه عقل دارند و نه قدرت،انتظار کمک دارید؟! «کانُوا لا یَمْلِکُونَ شَیْئاً وَ لا یَعْقِلُونَ»

* ما که به امامان معصوم علیهم السلام متوسّل می شویم و از آنان استمداد و شفاعت می طلبیم به خاطر آن است که فهم و درک آنان را از آیات و روایاتی که حیات برزخی را برای اولیای خدا ثابت می کند فهمیده ایم و قدرت آن بزرگواران را از دیدن هزاران نمونه ی عملی در استجابت دعا و معجزات و کرامات باور کرده ایم.

پیام ها:

1- برخی مشرکان،بت ها را خدا نمی دانستند،بلکه شفیع و واسطه ی درگاه خدا می شمردند. «اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ شُفَعاءَ»

2- واسطه ی میان انسان و خدا باید نیاز را بفهمد و قدرت کمک کردن داشته باشد که بت ها هیچ کدام را ندارد. «لا یَمْلِکُونَ - لا یَعْقِلُونَ»

قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَهُ جَمِیعاً لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ«44»

(ای پیامبر! به آنان)بگو:«تمام شفاعت ها(در دنیا و آخرت)برای خداست، برای اوست حکومت و فرمانروائی آسمان ها و زمین،سپس به سوی او برگردانده می شوید.»

نکته ها:

* سؤال: مگر مهر و محبّت دیگران بیش از خداوند است که خداوند اراده ی عذاب کند ولی شفاعت کنندگان مانند دایه ی مهربان تر از مادر شفاعت نمایند؟

پاسخ: این آیه می فرماید:همه ی شفاعت ها مخصوص خداست و اگر پیامبر و امامی شفاعت و دلسوزی و مهربانی می کند،سرچشمه ی همه ی لطف ها و مهرها از ذات مقدّس او و به اذن اوست، «ما مِنْ شَفِیعٍ إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ»[43]و مسیر آن لطف ها از طریق اولیای الهی است.

«قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَهُ جَمِیعاً»

پیام ها:

1- روش تربیتی قرآن،آن است که تمام انگیزه های فاسد را از بین ببرد و همه ی انگیزه ها را در خداجویی متمرکز کند.لذا به کسانی که اطراف این و آن می روند تا عزیز شوند می فرماید: «إِنَّ الْعِزَّهَ لِلّهِ جَمِیعاً»[44]تمام عزّت ها از آنِ

خداست،چرا گرد دیگری می گردید؟! به کسانی که اطراف این و آن می روند تا قدرتی پیدا کنند،می فرماید: «أَنَّ الْقُوَّهَ لِلّهِ جَمِیعاً[45]به کسانی که اطراف این و آن می روند تا آنان برایشان واسطه ای باشند،می فرماید: «قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَهُ جَمِیعاً»

2- هستی و همه ی عوامل دخیل در آن به دست خداست. لِلّهِ الشَّفاعَهُ ... لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ

وَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ وَ إِذا ذُکِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ«45»

و هرگاه خداوند به تنهایی یاد شود،دل های کسانی که به آخرت ایمان ندارند متنفّر می شود،ولی هرگاه از غیر او یاد شود،بی درنگ شادمان می شوند.

نکته ها:

* گرچه مخاطبان این آیه کسانی هستند که به آخرت ایمان ندارند،امّا در میان مسلمین نیز افرادی هستند که از اسلام ناب نگرانی و تنفّر دارند،همین که می گوییم:«قصاص،قانون الهی است»چهره شان درهم می شود،ولی همین که می گوییم:«حقوق بین الملل»لبخند می زنند.هرگاه به نماز می ایستد که تنها مخاطبش خداست؛روح او متنفّر است،ولی هرگاه سخنرانی یا تدریس می کند که مخاطبش غیر خداست با تمام توجّه ونشاط سخن می گوید.

* در آیه 46 سوره ی اسراء نیز مشابه این آیه آمده است: «وَ إِذا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلی أَدْبارِهِمْ نُفُوراً» هنگامی که پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد می کنی،آنها پشت می کنند و از تو روی بر می گردانند.

پیام ها:

1- مقدار باور و ایمان خود را نسبت به آخرت،از طریق تنفّر یا توجّه خود نسبت به احکام خداوند بیازماییم. اِشْمَأَزَّتْ ... یَسْتَبْشِرُونَ

2- میان توحید و معاد رابطه ی تنگاتنگی است. ذُکِرَ اللّهُ ... اِشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ

3- ذکر خدا که مایه ی آرامش دل هاست،برای گروهی مایه ی آزار و اذیّت است.

«اشْمَأَزَّتْ»

قُلِ اللّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ أَنْتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبادِکَ فِی ما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ«46»

بگو:«خداوندا! ای آفریدگار آسمان و زمین! و ای دانای غیب و شهود! تویی که در میان بندگانت در آن چه همواره اختلاف می کنند،داوری خواهی کرد.»

پیام ها:

1- مبلّغان دین و رهبران الهی که در برابر کفّار سرسخت قرار می گیرند،باید همواره با یاد خدا از او استمداد بگیرند. «قُلِ اللّهُمَّ»

2- در برابر افرادی که به غیر خدا دل سپرده اند و از بردن نام خدا تنفر دارند،به خدا توجّه کنیم. «قُلِ اللّهُمَّ»

3- آغاز و پایان هستی از اوست،چرا بعضی به غیر او دلشادند؟ «مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ - فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»

4- داوری خداوند در قیامت،بر اساس علم او به آشکار و نهان است. عالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ ... تَحْکُمُ بَیْنَ عِبادِکَ

5-آفرینش آسمان ها مهم تر از آفرینش زمین است.(همیشه نام آسمان قبل از نام زمین برده شده است). «السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»

6- علم خداوند به غیب و شهود یکسان است. «عالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ»

7- مردم با همه ی اختلافاتی که دارند بنده ی او هستند. «عِبادِکَ فِی ما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ»

8-اختلاف میان مشرکان و موحدان همیشه خواهد بود. «کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ»

وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللّهِ ما لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ«47»

و کسانی که ستم کرده اند اگر تمام آن چه را که در زمین است و مانند آن را با آن مالک باشند،در روز قیامت برای نجات از عذاب سخت الهی همه ی آن را فدیه خواهند داد(ولی چه سود؛در آن روز)برای آن ستمگران از سوی خداوند چیزهایی روشن و ظاهر می شود که هرگز در محاسباتشان پیش بینی نمی کردند.

نکته ها:

* در قیامت،برای مؤمنان سحرخیز پاداش هایی ظاهر خواهد شد که احَدی بر آن آگاه نیست، «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ»[46]و برای ستمکاران نیز مسایلی ظاهر می شود که هرگز فکرش را نمی کردند. «وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللّهِ ما لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ» و در آن روز به انسان گفته می شود:تو غافل بودی و امروز پرده را برداشته ایم و تیزبین شده ای[47]

پیام ها:

1- در قیامت هیچ کس صاحب مال و ثروتی برای نجات خود نیست. «لَوْ»

2- در دادگاه الهی،هیچ چیز مانع محکومیّت مجرمان نیست. تَحْکُمُ بَیْنَ عِبادِکَ - لَوْ أَنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ...

3- غریزه ی حبّ ذات بر حبّ مال غالب است. ما فِی الْأَرْضِ ... لاَفْتَدَوْا بِهِ

4- اگر امروز برای یک درهم خلاف می کنیم،بدانیم که فردا دو برابر تمام سرمایه های زمین هم برای نجات ما کارساز نیست. «وَ مِثْلَهُ مَعَهُ»

5-داوری خداوند همراه با ظاهر کردن لغزش ها برای خود انسان است،تا جایی برای انکار نباشد. تَحْکُمُ بَیْنَ عِبادِکَ ... وَ بَدا لَهُمْ

6- محاسبات انسان،جامع و واقع گرا نیست. «بَدا لَهُمْ مِنَ اللّهِ ما لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ»

وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ«48»

و(در آن روز)برای آنان بدی آن چه(در دنیا)کسب کرده اند روشن خواهد شد و آن عذابی که به مسخره می گرفتند آنان را فرا خواهد گرفت.

پیام ها:

1- روز قیامت،روز کشف و ظهور است و تمام اسرار آشکار می شود. «بَدا لَهُمْ»

2- ظاهر شدن جرم در برابر مجرم،اولین شکنجه ی روحی اوست. «بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا»

3- با قدرت الهی،اوّل آن چه در محاسبات ستمگران نبود کشف می شود،سپس آن چه خود بد می شمردند. بَدا لَهُمْ مِنَ اللّهِ ما لَمْ یَکُونُوا ... بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ

4- خلاف،زمانی جرم می شود که همراه با ستم،استهزا،تعمّد و استمرار باشد.

«ظَلَمُوا - کَسَبُوا - کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ»

5-قهر الهی تمام وجود ستمگران را می گیرد. «حاقَ بِهِمْ»

فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَهً مِنّا قالَ إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی عِلْمٍ بَلْ هِیَ فِتْنَهٌ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ«49»

پس چون سختی و ضرری به انسان رسد ما را می خواند،سپس همین که از جانب خود نعمتی به او عطا کنیم گوید:«بر اساس علم و تدبیرم نعمت ها به من داده شده»(چنین نیست)بلکه آن نعمت وسیله ی آزمایش است،ولی بیشتر مردم نمی دانند.

نکته ها:

* در قرآن بارها از این مطلب سخن به میان آمده است که انسان هنگام خطر به خداوند رو می کند ولی همین که از خطر رهایی یافت،خدا را فراموش می کند که این نشانه ناسپاسی انسان است.

پیام ها:

1- انسان موجودی آسیب پذیر است. «مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ»

2- انسان به قدری عاجز است که به مجرّد رسیدن خطر فریاد می زند. «مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا»

3- تلخی ها،نتیجه ی عملکرد انسان و مایه ی آزمایش است،ولی نعمت ها لطف الهی است. مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ ... خَوَّلْناهُ نِعْمَهً مِنّا

4- فشارها و حوادث انسان را به ناتوانی خود معترف و فطرت خداجویی را در انسان بیدار و شکوفا می کنند. «فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا»

5-نیایش خالصانه سبب جلب رحمت خداست. دَعانا ... خَوَّلْناهُ نِعْمَهً

6- رفاه و آسودگی،بستر غفلت و غرور است. خَوَّلْناهُ نِعْمَهً ... إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی عِلْمٍ

7- انسان،موجودی ناسپاس است. خَوَّلْناهُ نِعْمَهً ... إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی عِلْمٍ

8-آنچه مورد انتقاد است نادیده گرفتن لطف خداست،نه آنکه علم و دانش در رشد و توسعه زندگی بی اثر است. «قالَ إِنَّما أُوتِیتُهُ»

9- بیشتر مردم نمی دانند که نعمت ها و تلخی ها وسیله آزمایش هستند تا سپاسگزار و ناسپاس از هم شناخته شوند. «بَلْ هِیَ فِتْنَهٌ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ»

قَدْ قالَهَا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ«50»

به راستی کسانی که قبل از آنان بودند(نیز)این سخن را گفتند،ولی آن چه را(در دنیا)کسب می کردند کاری برایشان نکرد.

فَأَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ هؤُلاءِ سَیُصِیبُهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ ما هُمْ بِمُعْجِزِینَ«51»

پس(نتیجه)اعمال بدی که مرتکب شده بودند به آنان رسید و کسانی از اینان(کافران مکّه)که ستم کردند به زودی بدی آن چه را انجام داده اند به ایشان خواهد رسید و آنان نمی توانند ما را درمانده کنند(و از ما بگریزند).

نکته ها:

* آیه 50 به طور کلی می فرماید:آنچه مجرمان در دنیا کسب کرده اند،در قیامت به کارشان نمی آید.در آیات دیگر قرآن مصادیق آن چه کسب کرده اند بیان شده است،از جمله:

«لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ» [48]هرگز اموالشان کارساز نیست.

«ما أَغْنی عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ» [49]هرگز جمعیّتشان کارساز نیست.

«لا یُغْنِی عَنْهُمْ کَیْدُهُمْ»[50]هرگز تدبیرشان کارساز نیست.

* قارون نیز سرمایه ی خود را نتیجه ی دانش و تفکّر و سیاست اقتصادی خود می دانست و می گفت: «إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدِی» [51]لذا قرآن در این آیه می فرماید: «قَدْ قالَهَا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» این سخن تازگی ندارد.

پیام ها:

1- از نمونه های تاریخی برای هدایت و تربیت بهره گیریم. «قَدْ قالَهَا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ»

2- تاریخ،بهترین گواه است که مال و ثروت به هنگام قهر الهی،نه در دنیا انسان را نجات می دهد و نه در آخرت. «فَما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ» (وقتی قارون به زمین فرو رفت،هیچ گروهی نتوانست او را نجات دهد).[52]

3- سنّت های الهی قانونمند است و زمان و مکان در آن اثری ندارد.نسبت به گذشتگان: «فَأَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا» و نسبت به آیندگان: «سَیُصِیبُهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا»

4- اسباب نجات در قیامت،اموری غیر از ثروت و قدرت است. «فَما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ»

5-سرنوشت انسان به دست خود اوست. «فَأَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا»

6- مجرمان از دور کردن قهر خداوند نسبت خود عاجزند. «سَیُصِیبُهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ ما هُمْ بِمُعْجِزِینَ»

أَ وَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ«52»

آیا(هنوز)ندانسته اند که خداوند روزی را برای هر که بخواهد گسترده یا تنگ می سازد؟! البتّه در این امر برای کسانی که ایمان می آورند نشانه هایی(از حکمت و قدرت الهی)است.

نکته ها:

* در آیه 49 خواندیم که انسان نعمت های الهی را به علم و تخصص خود نسبت می دهد.

این آیه می فرماید:این نسبت بخاطر ناآگاهی انسان است.

* در روایات می خوانیم:گاهی خداوند رزق افراد تیز هوش را تنگ و رزق افراد کم هوش را زیاد قرار می دهد تا ثابت کند همه ی چیزها با زرنگی نیست! [53]

پیام ها:

1- گرچه سعی و تلاش و دانش بشری،شرط لازم برای کسب رزق است،ولی شرط کافی و علّت نهایی نیست. «أَنَّ اللّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ» (به امکانات و

توانایی ها و اطلاعات خود تکیه نکنیم که قدرت دیگری در کار است).

قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ«53»

بگو:«ای بندگان من که بر نفس خویش اسراف(و ستم)کرده اید! از رحمت خداوند مأیوس نشوید،همانا خداوند همه ی گناهان را می بخشد،زیرا که او بسیار آمرزنده و مهربان است.»

نکته ها:

* آیات قبل تهدیدی برای افراد مغرور بود و این آیه به گناهکاران پشیمان بشارت می دهد.

* در تمام کلمات این آیه لطف و مهر الهی نهفته است:

1.پیام بشارت را رسول خدا صریحاً اعلام کند. «قُلْ»

2.خداوند انسان را مخاطب قرار داده است. «یا»

3.خداوند همه را بنده ی خود و لایق دریافت رحمتش دانسته است. «عِبادِیَ»

4.گناهکاران بر خود ستم کرده اند و به خدا ضرری نرسانده اند. «أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ»

5.یأس از رحمت،حرام است. «لا تَقْنَطُوا»

6.رحمت او محدود نیست. «رَحْمَهِ اللّهِ» ( «رَحْمَهِ اللّهِ» به جای«رحمتی»رمز جامعیّت رحمت است،چون لفظ «اللّهِ» جامع ترین اسم اوست).

7.وعده ی رحمت قطعی است. «إِنَّ اللّهَ»

8.کار خداوند بخشش دائمی است. «یَغْفِرُ»

9.خداوند همه ی گناهان را می بخشد. «الذُّنُوبَ»

10.خداوند بر بخشش همه ی گناهان تأکید دارد. «جَمِیعاً»

11.خدا بسیار بخشنده و رحیم است. «إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»

خداوند با این همه رأفت و مهربانی اعلام می کند که تهدیدهای آیات قبل،برای تربیت انسان هاست نه انتقام و کینه.

* در فرهنگِ قرآن،اسراف معنای وسیعی دارد که علاوه بر اسراف در مال،شامل اسراف در نفس و جان نیز می شود.بدین معنی که انسان در بهره گیری از استعدادها و ظرفیّت های وجودی خود از حدّ اعتدال خارج شده و دچار افراط و تفریط گردد.

* مراد قرآن از اینکه می فرماید:خداوند همه گناهان را می بخشد،آن نیست که انسان گناه کند و بگوید خدا می آمرزد،بلکه مراد آن است که همه گناهان هر قدر هم بزرگ باشند قابل آمرزش است و نباید از رحمت الهی مأیوس بود و طبیعتاً راه دریافت آمرزش الهی،توبه و جبران گناه است که در آیه بعد آمده است.

پیام ها:

1- قوانین و احکام الهی در حد اعتدال است و نافرمانی مردم،تجاوز از حدّ اعتدال است. «أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ»

2- در بخشش الهی نوع گناه و مقدار آن تفاوتی ندارد. «الذُّنُوبَ جَمِیعاً»

3- یأس از رحمت الهی جایز نیست. «لا تَقْنَطُوا»

4- آمرزش گناه اقتضای رحمت خداوند است. «رَحْمَهِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ»

5-امید به مغفرت زمینه آمرزش است. لا تَقْنَطُوا ... إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ

6- این خداوند است که همه لغزش ها را می بخشد. «إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ» به جای«انه الغفور»

وَ أَنِیبُوا إِلی رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ«54»

و پیش از آن که عذاب به سراغ شما آید و دیگر یاری نشوید،به سوی پروردگارتان باز گردید(و توبه کنید)و تسلیم او شوید.

نکته ها:

* آیه ی قبل،از رحمت و مغفرت الهی خبر داد تا زمینه را برای بازگشت مردم فراهم کند واین آیه فرمان توبه و انابه می دهد و برای آن که ضرورت توبه و بازگشت را بیان کند خطر عذاب را مطرح کرده است.

پیام ها:

1- توبه،شرط بهره مند شدن از آمرزش الهی است. یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً ... أَنِیبُوا

2- توبه باید همراه با تسلیم باشد وگرنه نفاق است. «أَنِیبُوا - أَسْلِمُوا»

3- مغفرت الهی،مشروط به تسلیم شدن و پیروی از دستورات الهی است. «أَسْلِمُوا»

4- فرصت ها را غنیمت شمریم که توبه پیش از آمدن عذاب پذیرفته می شود.

«مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ»

5-جز بازگشت به درگاه خدا هیچ راهی برای نجات و رسیدن به نصرت الهی در کار نیست. «ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»

وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ بَغْتَهً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ«55»

و از بهترینِ آنچه از پروردگارتان به سوی شما نازل شده است پیروی کنید،پیش از آن که عذاب،ناگهانی و در حالی که از آن بی خبرید به سراغ شما آید.

نکته ها:

* خداوند تمام کارهای خود را به احسن وجه انجام داده است:هر چه را آفریده به بهترین وجه آفریده است. «أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ» [54]، «أَحْسَنُ الْخالِقِینَ»[55]، «فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ» [56]داستان های او بهترین است. «أَحْسَنَ الْقَصَصِ»[57]حکم او بهترین است. «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْماً»[58]

از ما نیز خواسته است؛کارمان به نحو احسن باشد.از بهترین سخن پیروی کنیم. «فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» [59]

بهترین سخن را بگوییم. «یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» [60]بدی را با بهترین شیوه پاسخ دهیم. «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» [61]پاسخ احترام مردم را بهتر بدهیم. «فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها[62]با مال یتیم به بهترین وجه برخورد کنیم. «لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» [63]با مردم با بهترین شیوه جدال و گفتگو کنیم. «جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»[64]

پیام ها:

1- در شیوه ی تبلیغ،فلسفه ی دعوت نیز گفته شود.(از قرآن پیروی کنید،برای آن که بهترین راه و از طرف پروردگار است). اِتَّبِعُوا أَحْسَنَ ... رَبِّکُمْ

2- انابه و تسلیم به تنهایی کافی نیست،عمل لازم است. «أَنِیبُوا - أَسْلِمُوا - اِتَّبِعُوا»

3- چون عمر و ظرفیّت انسان محدود و دستورات کمال بخش بسیار است،قهراً باید انتخاب احسن در کار باشد. «أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ»

4- قرآن جامع ترین و کامل ترین نازله های خداوند برای انسان است. أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ ...

5-دستورات الهی وسیله ی رشد و تربیت انسان است. «أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ»

6- علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد.(توبه،پیش از آمدن عذاب) «قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ»

7- قهر الهی خبر نمی کند. «بَغْتَهً»

8-قهر الهی فوق محاسبات بشری است. «وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ»

أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللّهِ وَ إِنْ کُنْتُ لَمِنَ السّاخِرِینَ«56»

تا مبادا(در قیامت)کسی بگوید:«دریغا بر من بر آن چه در(کاری که) جهت الهی (داشته)کوتاهی کرده ام و همانا من از مسخره کنندگان(آیات او)بودم.»

نکته ها:

«حسرت»به معنای پشیمانی شدید و«تفریط»به معنای کوتاهی کردن و «جَنْبِ» به معنای جهت و ناحیه است.

* در روایات می خوانیم که:امامان معصوم علیهم السلام «جَنْبِ اللّهِ» هستند و در بیش از ده حدیث آمده که کوتاهی در جنب اللّه،حمایت نکردن از امیرالمؤمنین علیه السلام است. [65]

* امام باقر علیه السلام می فرماید:شدیدترین حسرت در قیامت برای علمایی است که به علم خود عمل نکردند.

پیام ها:

1- قیامت،روز حسرت است. «یا حَسْرَتی»

2- ترک انابه و تسلیم و پیروی از وحی،کوتاهی کردن است. «فَرَّطْتُ»

3- از آن چه در کنار خداست باید پیروی کرد. «جَنْبِ اللّهِ» (کتاب خدا،اولیای خدا،پیامبر خدا)

4- نتیجه ی تمسخر حقّ در دنیا،تحقیر خویش در قیامت است. «یا حَسْرَتی - اَلسّاخِرِینَ»

5-قیامت،روز اقرار و اعتراف است. «فَرَّطْتُ - کُنْتُ لَمِنَ السّاخِرِینَ»

6- ریشه ی کوتاهی ها،سبک شمردن دستورات الهی و بدتر از آن مسخره کردن

آنهاست. «لَمِنَ السّاخِرِینَ»

أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللّهَ هَدانِی لَکُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِینَ«57»

یا آن که(از شدّت اندوه)بگوید:«اگر خداوند هدایتم کرده بود،از پرهیزکاران بودم».

أَوْ تَقُولَ حِینَ تَرَی الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِی کَرَّهً فَأَکُونَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ«58»

یا هنگامی که عذاب را ببیند بگوید:«ای کاش برای من بازگشتی بود تا از نیکوکاران می شدم».

نکته ها:

* گرچه در آیه 57،مجرم می خواهد بگوید:خدا مرا هدایت نکرد که به چنین راهی رفتم، ولی در آیه 59 پاسخ می شنود که ما تو را هدایت کردیم و اتمام حجّت نمودیم،ولی تو خود اهل تکذیب و استکبار بودی.

پیام ها:

1- مجرم در قیامت،به دنبال تبرئه ی خود است. «لَوْ أَنَّ اللّهَ هَدانِی»

2- انسان برای نجات و رستگاری به هدایت الهی نیاز دارد. «أَنَّ اللّهَ هَدانِی لَکُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»

3- نشانه پذیرش هدایت الهی،تقوا و پارسایی است. «لَوْ أَنَّ اللّهَ هَدانِی لَکُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»

4- در قیامت،ارزش تقوی روشن می شود. «لَوْ أَنَّ اللّهَ هَدانِی لَکُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»

5-در قیامت گنهکاران به حال متّقین غبطه می خورند.... لَکُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِینَ

6- راه پیشگیری از گناه،توجّه دادن به صحنه های خطرناک قیامت است. أَوْ تَقُولَ ... أَوْ تَقُولَ

7- تقوی و احسان دو وسیله نجات بخش هستند. لَکُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِینَ ... فَأَکُونَ مِنَ اَلْمُحْسِنِینَ»

8-آرزوی گنهکاران در قیامت،بازگشت به دنیا برای احسان(به خود و دیگران) است. «لَوْ أَنَّ لِی کَرَّهً فَأَکُونَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ»

9- بازگشت به دنیا محال است. لَوْ أَنَّ لِی کَرَّهً ...(کلمه «لَوْ» در موردی بکار می رود که انجام آن محال باشد).

بَلی قَدْ جاءَتْکَ آیاتِی فَکَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَکْبَرْتَ وَ کُنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ«59»

آری،آیات من به سراغ تو آمد،امّا آنها را تکذیب کردی و تکبّر ورزیدی و از کافران شدی.

نکته ها:

* مجرم در قیامت چند سخن دارد:

1.اقرار به کوتاهی. «فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللّهِ»

2.اقرار به مسخره کردن. «لَمِنَ السّاخِرِینَ»

3.آرزوی هدایت. «لَوْ أَنَّ اللّهَ هَدانِی»

4.آرزوی بازگشت به دنیا. «لَوْ أَنَّ لِی کَرَّهً»

خداوند اقرارهای او را می پذیرد امّا سخن سوم او را در این آیه پاسخ می دهد که ما تو را هدایت کردیم تو خود نپذیرفتی و سخن چهارم او را در جای دیگر پاسخ می دهد که اگر آنان به دنیا برگردند باز هم خلافکارند. «لَوْ رُدُّوا لَعادُوا» [66]

پیام ها:

1- خداوند بدون اتمام حجّت،کسی را عذاب نمی کند. «بَلی قَدْ جاءَتْکَ آیاتِی»

2- تکذیب فوری و بدون تأمل،حاکی از روحیه تکبّر ولجاجت است. «فَکَذَّبْتَ»

وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ تَرَی الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَی اللّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّهٌ أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْویً لِلْمُتَکَبِّرِینَ«60»

و روز قیامت کسانی را که بر خدا دروغ بستند رو سیاه می بینی،آیا در دوزخ جایگاهی برای متکبّران نیست؟

نکته ها:

* دروغ بستن به خداوند نمونه های بسیار دارد،از جمله:

الف)برای خداوند شریک قرار دادن.

ب)خدا را به چیزی شبیه کردن.

ج)فرشتگان را فرزند خدا دانستن.

د)کار زشت خود را به خداوند نسبت دادن.

ه)ادّعای خدایی یا پیامبری کردن.

و)تحریف و بدعت در قوانین الهی.

* در روایات می خوانیم:اگر شخصی حدیثی را جعل کند و به امامان معصوم علیهم السلام نسبت دهد در حقیقت به خداوند دروغ بسته است،زیرا سخن اهل بیت علیهم السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سخن پیامبر از خداست. [67]

پیام ها:

1- کسانی که وجهه ی نورانی خداوند را با دروغ تاریک می کنند،کیفرشان آن است که صورت خودشان در قیامت سیاه شود. «کَذَبُوا عَلَی اللّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّهٌ»

2- گرچه سیاهیِ طبیعی عیب نیست،(نظیر سیاهی مو و چشم)امّا سیاهی عارضی نشانه ی حقارت و ذلّت است. «وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّهٌ»

3- روسیاهی واقعی و سیاهی دل در قیامت ظاهر می شود. «وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّهٌ»

4- انگیزه ی دروغ بستن به خداوند تکبّر است. کَذَبُوا عَلَی اللّهِ ... لِلْمُتَکَبِّرِینَ

وَ یُنَجِّی اللّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ«61»

و خداوند کسانی را که تقوا پیشه کرده اند،همراه با کامیابی شان نجات می دهد،در حالی که هیچ بدی به آنان نرسد و ایشان اندوهگین نشوند.

نکته ها:

* در آیه ی قبل سخن از روسیاهی کسانی که به خدا دروغ می بندند و دوزخیان بود و در این آیه سخن از رستگاری متّقین است.

پیام ها:

1- تقوا وسیله نجات و رستگاری است. «وَ یُنَجِّی اللّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ»

2- هیچ گونه بدی بیرونی به متّقین نزدیک نمی شود. «لا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ»

3- متّقین هیچ گونه اندوه درونی ندارند. «وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»

اَللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ«62»

خداوند آفریدگار هر چیزی است و اوست که بر هر چیز نگهبان(و حافظ و ناظر)است.

لَهُ مَقالِیدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللّهِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ«63»

کلیدهای آسمان ها و زمین برای اوست و کسانی که به آیات الهی کفر ورزیدند آنان همان زیان کارانند.

نکته ها:

* مشرکان،خالق بودن خدا را قبول داشتند،چنانکه در آیه 38 همین سوره خواندیم که اگر از آنان سؤال کنی آفریدگار آسمان ها و زمین کیست؟ خواهند گفت:خدا.ولی نظارت و حفاظت را به بت ها نیز نسبت می دادند.

پیام ها:

1- موحّد واقعی کسی است که به تمام ابعاد توحید معتقد باشد:

توحید در خالقیّت. «خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ»

توحید در ربوبیّت. «عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ»

توحید در عبادت.آیه ی بعد: أَ فَغَیْرَ اللّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ ...

2- همه ی هستی،در آفرینش و بقا،محتاج او هستند. «خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ»

3- خداوند آفریدگار هستی است و باز هم می تواند خلق کند. خالِقُ ... لَهُ مَقالِیدُ

4- کفر منکران،به خدا ضرری نمی زند،زیرا او مالک آسمان ها و زمین است. وَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ

قُلْ أَ فَغَیْرَ اللّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجاهِلُونَ«64»

بگو:«ای نادانان! آیا مرا فرمان می دهید که جز خدا بپرستم؟»

وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ«65»

و قطعاً به تو و به کسانی که(از پیامبران)پیش از تو بوده اند وحی شده است که:«اگر شرک ورزی بدون شک عمل تو تباه می شود و قطعاً از زیانکاران خواهی شد.»

نکته ها:

* شرکِ بعد از توحید،عبادات را محو می کند.در این آیه،شرک و در آیه ی 217 سوره ی بقره ارتداد سبب حبط عمل معرّفی شده است. «وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ»

* گرچه مخاطب اولیه در این آیات،شخص پیامبر است،امّا همه مردم در این امور با پیامبر شریکند و خطاب خداوند به پیامبر از جهت اهمیّت موضوع است که حتّی اگر پیامبر هم لحظه ای شرک ورزد اعمالش تباه خواهد شد و زیان خواهد کرد و یا از باب به در می گوید تا دیوار بشنود.

پیام ها:

1- جهل،سرچشمه ی انحرافات است. أَ فَغَیْرَ اللّهِ ... أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجاهِلُونَ

2- هرگز در برابر خواسته های نابخردان تسلیم نشویم. تَأْمُرُونِّی ... أَیُّهَا الْجاهِلُونَ

3- عبادت باید بر اساس معرفت معبود باشد. أَ فَغَیْرَ اللّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ ... أَیُّهَا الْجاهِلُونَ

4- نابخردان،در صدد به انحراف کشاندن دیگران،حتّی انبیا هستند. تَأْمُرُونِّی ...

أَیُّهَا الْجاهِلُونَ

5-پیامبر اسلام آخرین پیامبر آسمانی است. «الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ» (در قرآن هرگز«من بعدک»نیامده است).

6- شرک،از هیچ کس قابل اغماض نیست. «لَئِنْ أَشْرَکْتَ»

7- عصمت انبیا مانع امر و نهی و تشویق و تهدید الهی نیست. «لَئِنْ أَشْرَکْتَ»

8-خطر شرک بسیار جدی است.(سه بار حرف لام مفتوحه که نشانه ی تأکید است تکرار شده). «لَئِنْ - لَیَحْبَطَنَّ - لَتَکُونَنَّ»

بَلِ اللّهَ فَاعْبُدْ وَ کُنْ مِنَ الشّاکِرِینَ«66»

بلکه تنها خدا را پرستش کن و از سپاس گزاران باش.

وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمّا یُشْرِکُونَ«67»

و خدا را آن گونه که حقّ اوست قدردانی نکردند(و او را نشناختند)،در حالی که روز قیامت زمین یکسره در قبضه ی قدرت اوست و آسمان ها به دست قدرت او در هم پیچیده اند.او منزه است و از آن چه شریک او قرار می دهند،برتر است.

نکته ها:

* امام صادق علیه السلام فرمود:مراد از«یمین»دست قدرت خداست. [68]

* فرمان های خداوند دو نوع است:

1.دستور مولوی که خداوند به عنوان مولا صادر می کند و عقل را به اسرار آن راهی نیست، نظیر فرمان طواف در مکّه. «وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ»[69]

2.دستور ارشادی،که عقل نیز راز و رمز آن را درک می کند و حکم خداوند،ارشاد به حکم عقل است،نظیر جمله «کُنْ مِنَ الشّاکِرِینَ» زیرا تشکّر در برابر ولی نعمت را عقل حکم می کند.

پیام ها:

1- یکتا پرستی راه نجات از خسارت است. «لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ بَلِ اللّهَ فَاعْبُدْ»

2- بهترین راه تشکّر از خداوند عبادت است. «فَاعْبُدْ وَ کُنْ مِنَ الشّاکِرِینَ»

3- توحید،نشانه ی شناخت درست و قدرشناسی است و شرک،برخاسته از عدم شناخت و قدردانی است. «وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ»

4- آسمان و زمین در برابر قدرت الهی ناچیزند. «قَبْضَتُهُ - مَطْوِیّاتٌ بِیَمِینِهِ»

5-برای شناخت بهتر خداوند،باید به قدرت و احاطه ی مطلقه ی او توجّه کنیم.

وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً ... وَ السَّماواتُ ...

6- به سراغ دیگران نرویم،که همه چیز تنها به دست خداست. وَ الْأَرْضُ ... وَ السَّماواتُ مَطْوِیّاتٌ ... سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمّا یُشْرِکُونَ

وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاّ مَنْ شاءَ اللّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْری فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ«68»

و در صور دمیده شود،پس هر که در آسمان ها و هر که در زمین است،بی هوش شده(و می میرد،)مگر آن که را خدا بخواهد؛سپس بار دیگر در آن دمیده شود، پس ناگاه آنان(زنده شده،)به پا خیزند و(به اطراف)نظر می کنند.

نکته ها:

* طبق صریح این آیه،پایان عمر دنیا و آغاز رستاخیز،از طریق نفخه است.این نفخه گاهی به صورت دمیده شدن در صور و شیپور: «نُقِرَ فِی النّاقُورِ»[70]و گاهی با تعبیر«القارعه» [71]به معنای کوبنده وگاهی با تعبیر «الصَّاخَّهُ» [72]به معنای صدای هول انگیز و گاهی با تعبیر «صَیْحَهً»[73]آمده است.

* به هم ریختن نظام هستی ونابودی طبیعت از طریق ایجاد صدای وحشتناک،برای کسانی که در جبهه صدای موج انفجار یا شکسته شدن دیوار صوتی را شنیده اند باور کردنی است.

* روایات،مسئول دمیدن در صور را فرشته ای به نام اسرافیل دانسته اند. [74]

* تمام انسان ها به هنگام نفخه ی صور می میرند،پس مراد از استثنا در جمله ی «إِلاّ مَنْ شاءَ اللّهُ» بیان قدرت الهی است.یعنی دست خداوند بسته نیست و در آن زمان که همه می میرند اگر خدا بخواهد،افرادی را زنده نگاه می دارد.چنانکه در بعضی روایات نام جبرئیل و اسرافیل و میکائیل یا شهدا به عنوان کسانی که زنده می مانند آمده است.[75]

پیام ها:

1- مرگ و رستاخیز همه ی انسان ها،برای خداوند آسان و همچون دمیدن در شیپور است. «نُفِخَ - فَصَعِقَ»

2- وقوع قیامت را قطعی بدانید.(با آنکه قیامت در آینده واقع می شود،امّا افعال مربوط به آن،به صورت ماضی به کار رفته که نشانه ی قطعیّت آن است.) «نُفِخَ - فَصَعِقَ - نُفِخَ»

3- رستاخیز،تنها مربوط به انسان ها و ساکنان زمین نیست. «مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ»

4- میان نفخه ی اول و دوم قیامت،زمانی طولانی است. نُفِخَ ... ثُمَّ نُفِخَ

5-رستاخیز،ناگهانی و دفعی است. «فَإِذا هُمْ» نشانه ی ناگهانی بودن است.

وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ«69»

و(در آن روز)زمین به نور پروردگارش روشن گردد و نامه ی اعمال را در میان نهند و پیامبران و شاهدان را حاضر سازند و میان آنان به حقّ داوری شود،در حالی که بر آنان ستم نمی رود.

نکته ها:

* مراد از«نور رب»،یا نور حقّ و عدالت است که خداوند در آن روز زمین را با آن نورانی می کند یا مراد نوری است غیر از نور خورشید و ماه که خداوند در آن روز می آفریند.البتّه مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می فرماید:مراد از«نور رب»کشف اسرار و حقایق در قیامت است،سپس برای تأیید نظر خود آیه ی 22 سوره ی ق را گواه می گیرد:

«لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَهٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ»

* در تفسیر اطیب البیان می خوانیم:چون در قیامت نور خورشید و ماه گرفته می شود،مراد از «نور رب»نوری است که از مؤمنان بر می خیزد.سپس این آیه را به عنوان شاهد ذکر می کند: «یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ»[76]

پیام ها:

1- ارائه ی نامه ی اعمال و احضار انبیا و گواهان و داوری به حقّ در قیامت،از امور قطعی است.(کلمات «قُضِیَ» ، «وُضِعَ» و «جِیءَ» در قالب ماضی مجهول آمده است).

2- در قیامت گواهان متعدّدی در کار است.(انبیا،امامان،فرشتگان،اعضای بدن، زمین،زمان و...). «الْکِتابُ - بِالنَّبِیِّینَ - اَلشُّهَداءِ»

3- تمام رفتار و کردار انسان در دنیا تحت نظارت گروهی شاهد و گواه قرار دارد زیرا شرط گواهی دادن در قیامت،حضور و نظارت بر اعمال در دنیا است. «وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ»

4- گرچه در قیامت انبیا نیز مورد سؤال قرار می گیرند «وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ»[77]ولی احضار انبیا در این آیه،به دلیل آنکه در کنار کتاب و شهداء قرار گرفته،برای گواهی بر اعمال امّت خودشان است. «وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ»

5-قضاوت و داوری خداوند بر پایه مستندات پرونده اعمال و گواهی پیامبران و شاهدان است. «وُضِعَ الْکِتابُ وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِیَ»

وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِما یَفْعَلُونَ«70»

و به هر کس(نتیجه ی)آن چه انجام داده به تمامی داده شود و خداوند به آن چه انجام می دهند آگاه تر است.

وَ سِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ زُمَراً حَتّی إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیاتِ رَبِّکُمْ وَ یُنْذِرُونَکُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا قالُوا بَلی وَ لکِنْ حَقَّتْ کَلِمَهُ الْعَذابِ عَلَی الْکافِرِینَ«71»

و کسانی که کافر شدند گروه گروه به سوی جهنّم رانده شوند،تا چون به نزدیک آن رسند درهای دوزخ گشوده شود و نگهبانان آن به ایشان گویند:«آیا از میان شما پیامبرانی به سراغ شما نیامدند تا آیات پروردگارتان را بر شما تلاوت کنند و شما را از دیدار امروزتان هشدار دهند؟»گویند:«چرا»،(آنان آمدند ولی ما گوش ندادیم)لکن فرمان عذاب بر کافران قطعی است.

قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ«72»

به آنان گفته شود:«از درهای دوزخ وارد شوید که جاودانه در آن خواهید بود،پس چه بد است منزلگاه متکبّران».

نکته ها:

* «سِیقَ» از«سوق»به معنای راندن به جلو است و به بازار که سوق می گویند برای آن است که جاذبه های بازار،انسان را به آنجا سوق می دهد.

* کلمه ی«زمر»به معنای جماعت و گروه است و نام گذاری این سوره،بر اساس این آیه 71و آیه 73 بوده است.[78]

* دوزخیان را فرشتگان به سوی دوزخ می کشانند. «وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ» [79]

پیام ها:

1- در کیفر وپاداش الهی کم وکاستی نیست.( «وُفِّیَتْ» به معنای وفای کامل است)

2- در قیامت احدی از کیفر و پاداش مستثنی نیست. «کُلُّ نَفْسٍ»

3- خدا از هر کس بهتر می داند احضار شاهد و گواه برای برقراری نظام دادگاه است نه تحصیل علم برای خداوند. «أَعْلَمُ بِما یَفْعَلُونَ»

4- کشاندن مجرمان به سوی دوزخ،تحقیری است جدای از کیفرهای دیگر.

«سِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا»

5-درهای دوزخ بسته است و همین که دوزخیان به آن می رسند ناگهان باز می شود که این خود وحشت آور است. «جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها»

6- دوزخ درهای متعدّدی دارد. «أَبْوابُها» (در آیه 44 سوره ی حجر نیز می خوانیم: «لَها سَبْعَهُ أَبْوابٍ»)

7- در قیامت،فرشتگان با دوزخیان گفتگوی مستقیم دارند. «قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها»

8-دوزخ،مأموران مخصوص دارد. «خَزَنَتُها»

9- با مجرمان اتمام حجّت شده است. «یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیاتِ رَبِّکُمْ»

10- انبیا علاوه بر بیان آیات الهی،مردم را هشدار می دادند. یَتْلُونَ ... یُنْذِرُونَکُمْ

11- قیامت،روز اعتراف و اقرار است. «قالُوا بَلی»

12- دلیل محقّق شدن عذاب،کفر مردم است. حَقَّتْ ... عَلَی الْکافِرِینَ

13- ریشه ی کفر،تکبّر است. اَلْکافِرِینَ ... اَلْمُتَکَبِّرِینَ

وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّهِ زُمَراً حَتّی إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ«73»

و کسانی که از پروردگارشان پروا داشتند گروه گروه به سوی بهشت سوق داده شوند تا چون به نزد آن رسند،در حالی که درهای بهشت گشوده شده است و نگهبانان بهشت به آنان گویند:«سلام بر شما پاک و پسندیده بودید،پس داخل شوید در حالی که در آن جاودانه خواهید بود».

نکته ها:

* در آیه ی 71 خواندیم:همین که دوزخیان به دوزخ می رسند درها باز می شود «جاؤُها فُتِحَتْ» ولی در این آیه می فرماید: «وَ فُتِحَتْ» یعنی بهشتیان به بهشت می رسند در حالی که قبلاً درها برایشان باز شده است.

* در کتاب خصال از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که بهشت هشت در دارد و هر دری مخصوص گروهی است.یک در برای انبیا و صدّیقان،یکی برای شهدا و صالحان و پنج در برای شیعیان من و یک در برای مسلمانانی که کینه ی مرا ندارند.[80]

* سؤال: با آنکه عمر و اعمال نیک و بد انسان در دنیا محدود است،چرا کیفر و پاداش قیامت نامحدود است که قرآن می فرماید:دوزخیان و بهشتیان جاودانه در آتش یا بهشت خواهند بود.

پاسخ: اولاً جاودانگی در بهشت،از باب لطف خداوند است و منافاتی با عدل ندارد.ثانیاً جاودانگی در دوزخ برای همه دوزخیان نیست بلکه بسیاری از مجرمان پس از دیدن کیفر اعمالشان و پاک شدن از گناه،وارد بهشت می شوند.ثالثاً مدّت کیفر بستگی به میزان سبکی یا سنگینی جرم دارد،نه زمان انجام جرم.چه بسا کسی که در یک لحظه اقدام به قتل کسی کرده و حتّی موفّق نشده،امّا دادگاه برای او حبس ابد مقرّر می کند.آیا مجازات کبریت زدن به یک بشکه بنزین یا یک کشتی بنزین یکسان است؟ آری،آن که تمام عمر نافرمانی خالق هستی و خدای بزرگ را کرده است،برای همیشه در عذاب خواهد بود.

پیام ها:

1- راه ورود به بهشت،پاکی و پارسایی است. «سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّهِ»

2- بهشت نیز درهای متعدّدی دارد. «أَبْوابُها»

3- «سَلامٌ عَلَیْکُمْ» درود فرشتگان به بهشتیان است که در دنیا نیز این گونه سلام سفارش شده است.

4- شرط ورود به بهشت پاکی است که یا از اول بوده و یا در اثر توبه پیدا شده است. «طِبْتُمْ فَادْخُلُوها»

وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّهِ حَیْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ«74»

و(بهشتیان)گویند:«سپاس خداوندی را که به وعده ای که به ما داد وفا کرد و زمین را میراث ما قرار داد.تا از بهشت هر جای را که بخواهیم برمی گزینیم.»پس چه نیکوست پاداش اهل عمل.

نکته ها:

* مراد از«أرض»در این آیه،سرزمین بهشت است.

پیام ها:

1- گفتن«الحمدللّه»پس از دریافت نعمت،شیوه ی بهشتیان است. «قالُوا الْحَمْدُ لِلّهِ»

2- حقّ انتخاب مسکن،یکی از نعمت ها و امتیازات بهشتی است. «نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّهِ حَیْثُ نَشاءُ»

3- هر کس می تواند با عمل نیک به دریافت پاداش های الهی برسد. «أَجْرُ الْعامِلِینَ»

4- بهشت را به بها دهند،نه بهانه. «أَجْرُ الْعامِلِینَ»

وَ تَرَی الْمَلائِکَهَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قِیلَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ«75»

و فرشتگان را می بینی که گرد عرش حلقه زده اند،در حالی که همراه با ستایش پروردگارشان تسبیح می گویند و میان آنان به حقّ داوری گردد و گفته می شود: «سپاس خداوندی را که پروردگار جهانیان است.»

نکته ها:

* «حَافِّینَ» از«حف»به معنای احاطه است و«عرش»پایگاه قدرت و اراده ی الهی است.

پیام ها:

1- فرشتگان برای اولیای خدا قابل رؤیت اند. «تَرَی الْمَلائِکَهَ»

2- عرش جایگاه فرشتگان است. «حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ»

3- فرشتگان برای اجرای فرامین الهی آماده هستند. «حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ»

4- فرشتگان دائماً به تسبیح مشغولند. «یُسَبِّحُونَ»

5-حمد و تسبیح،با هم مقرونند. «یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ»

6- فرشتگان،همانند انسان ها،تحت تربیت خداوند هستند. «رَبِّهِمْ»

7- داوری خدا در قیامت بر اساس حقّ و عدل است. «قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ» (در دنیا بر اساس حقّ عمل کنیم چون با حق سنجیده خواهیم شد). «قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ»

8-حمد و ستایش سزاوار کسی است که تمام هستی را رشد می دهد. «الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»

«والحمدللّه ربّ العالمین»          

 


[1] - .تفسیر مجمع البیان

[2] - قاموس المحیط.

[3] - ذاریات،56.

[4] - تفسیر درّالمنثور

[5] - مائده،35.

[6] - زمر،3.

[7] - آل عمران،198

[8] - حجر،21.

[9] - آل عمران،97.

[10] - کافی،ج 3،ص 444

[11] - تفسیر نورالثقلین

[12] - اسراء،7.

[13] - .الرحمن،60.

[14] - فصّلت،40

[15] - بقره،256

[16] - فصّلت،33

[17] - یوسف،108.

[18] - تفسیر نورالثقلین.

 

[19] - آل عمران،7.

[20] -.نساء،87.

[21] - اعراف،185

[22] - بقره،148

[23] - یوسف،39.

[24] - سبأ،31

[25] - صافّات،29.

[26] - سبأ،32

[27] - ق،28.

[28] - یس،65

[29] - مریم،54.

[30] - احزاب،23.

[31] - .بقره،177.

[32] - یوسف،108

[33] - مائده،67.

[34] - حجر،95

[35] - تفسیر روح البیان

[36] - شوری،13

[37] - غافر،28

[38] - تفسیر المیزان

[39] - بحار،ج 6،ص 144

[40] - تفسیر مجمع البیان.

[41] - اینجانب در کتاب معاد در بحث برزخ در این زمینه مطالبی آورده ام.

[42] - تفسیر مخزن العرفان

[43] - یونس،10.

[44] - یونس،65.

[45] - بقره،165

[46] - سجده،17

[47] - ق،22.

[48] - .آل عمران،10.

[49] - اعراف،48

[50] - طور،46

[51] - قصص،78

[52] - قصص،81.

[53] - تفسیر روح البیان

[54] - سجده،7.

[55] - مؤمنون،14

[56] - تین،4.

[57] - یوسف،3.

[58] - مائده،50.

[59] - زمر،18.

[60] - اسراء،53

[61] - فصلت،34

[62] - نساء،84

[63] - اسراء،34

[64] - نحل،125

[65] - تفسیر اطیب البیان

[66] - انعام،28.

[67] - تفسیر برهان

[68] - توحید صدوق،ص 161

[69] - حج،29.

[70] - مدّثر،8.

[71] - قارعه،1

[72] - عبس،23

[73] - یس،53

[74] - تفسیر نورالثقلین.

[75] - تفاسیر المیزان،نورالثقلین و درالمنثور.

[76] - حدید،13؛تحریم،8.

[77] - اعراف،6.

[78] - تفسیر مجمع البیان

[79] - ق،21.

[80] - تفسیر المیزان


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -