انهار
انهار
مطالب خواندنی

تفسیر نور

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سیمای سوره ی حج

این سوره هفتاد و هشت آیه دارد و در مدینه نازل شده است.

کلمه ی«حج»در لغت به معنای قصد و آهنگ انجام کاری است،ولی در شریعت اسلامی به مراسم خاصّی که هر ساله در مکّه برگزار می گردد گفته می شود.از آنجا که حدود سیزده آیه از این سوره(از آیه 25 تا 37)درباره ی کعبه و تاریخ آن و آثار سیاسی و اجتماعی حج سخن می گوید،این سوره،«حج» نامیده شده است.

البتّه در این سوره دعوت پیامبران الهی نسبت به اقوام بسیاری مطرح گردیده و سرنوشت آنها نیز بیان شده است.طبق روایات،پیامبر گرامی اسلام فرمودند:

هرکس سوره حج را بخواند،خداوند به تعداد کسانی که در گذشته و آینده حج و عمره به جا آوردند،به او پاداش حج و عمره می دهد. [1]

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

یا أَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَهَ السّاعَهِ شَیْءٌ عَظِیمٌ«1»

ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید،که همانا زلزله ی قیامت،حادثه ای بزرگ و هولناک است.

نکته ها:

* در روایات می خوانیم:در ماه شعبان سال ششم هجری،هنگامی که مسلمانان به سوی جنگ«بنی المصطلق»در حرکت بودند،آیه ی اوّل و دوم سوره حج نازل شد.پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دستور توقّف داد،مسلمانان ایستادند،حضرت این دو آیه را تلاوت فرمودند،برخی از یاران پیامبر آن شب را به گریه مشغول شدند و از دنیا بیزاری جستند،ولی رسول خدا با بشارت هایی آنان را آرام کردند. [2]

پیام ها:

1- مخاطبان قرآن،همه ی مردمند. «یا أَیُّهَا النّاسُ»

2- با غافلان باید صریح سخن گفت وبه آنان هشدار داد. اِتَّقُوا ... إِنَّ زَلْزَلَهَ السّاعَهِ

3- راه نجات از خطرهای قیامت،تقواست. اِتَّقُوا ... زَلْزَلَهَ السّاعَهِ

4- یاد قیامت،عامل ایجاد تقواست. اِتَّقُوا ... زَلْزَلَهَ السّاعَهِ

5-تمام هستی متاع قلیل است،ولی زلزله ی قیامت بزرگ است. «زَلْزَلَهَ السّاعَهِ شَیْءٌ عَظِیمٌ»

6- از خدایی که پروردگار و صاحب عالم است،پروا کنیم. اِتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَهَ ...

7- نظام موجود هستی،با زلزله ای از هم فرومی پاشد. «إِنَّ زَلْزَلَهَ السّاعَهِ شَیْءٌ عَظِیمٌ»

یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَهٍ عَمّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَی النّاسَ سُکاری وَ ما هُمْ بِسُکاری وَ لکِنَّ عَذابَ اللّهِ شَدِیدٌ«2»

روزی که آن(زلزله ی بزرگ)را مشاهده کنید(چنان ترس و وحشت وجودتان را فرا خواهد گرفت که)هر شیر دهنده ای،آن را که شیر می دهد فراموش کند و هر بارداری جنین خود را سقط کند،و مردم را مست می بینی،ولی مست نیستند،بلکه عذاب خداوند شدید است.

نکته ها:

*قرآن در معرفی سیمای قیامت،تعبیرات تکان دهنده ای دارد،از جمله:

* «یَوْماً یَجْعَلُ الْوِلْدانَ شِیباً»[3]روزی که کودکان را پیر می کند.

* «یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً»[4]روزی که عبوس و سخت است.

* «یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً»[5]روزی که عذابش گسترده است.

*علاقه ی مادر به فرزند،قوی ترین علاقه هاست.لذا خداوند در بیان سختی قیامت،به قطع رابطه ی مادر شیرده و مادر باردار با فرزندش مثال زده است.و گرنه در قیامت،هیچ مادر باردار یا شیردهی وجود ندارد.

پیام ها:

1- حوادث سخت قیامت،هم عاطفه را می گیرد، «تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَهٍ» هم عقل را.

«تَرَی النّاسَ سُکاری»

2- در بیان مسائل تربیتی،از مثال های محسوس و عاطفی استفاده کنیم. مُرْضِعَهٍ ...

ذاتِ حَمْلٍ»

3- تمثیل،لازم نیست با واقعیّت همراه باشد. کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ ... تَرَی النّاسَ سُکاری

4- تمثیلات قرآن،با گذشت زمان کهنه نمی شود. کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ ...

5-عامل مستی،تنها شراب نیست.(گاهی،غرور،غفلت،ثروت ومقام نیز وسیله ی از دست دادن اعتدال می شوند) تَرَی النّاسَ سُکاری ... عَذابَ اللّهِ شَدِیدٌ

6- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از خطرهای قیامت بیمه و مصون است. «تَرَی النّاسَ سُکاری»

وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ مَرِیدٍ«3»

و بعضی از مردم،ناآگاهانه درباره ی خداوند به جدال می پردازند و از هر شیطانِ سرکشی پیروی می کنند.

نکته ها:

*«مَرِیدٍ» به معنای بی خیر است،به بیابان بی گیاه مرید می گویند و به نوجوان بی مو«امرد» گفته می شود.

*آنچه که این آیه از آن نهی می کند،بحث و جدال بدون داشتن آگاهی های لازم است، وگرنه جدال با مخالفان اگر با منطق صحیح و یا منطق خودشان باشد،بسیار هم بجاست.

چنانکه در آیه ای دیگر می فرماید: «جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» [6]

پیام ها:

1- عذاب قیامّت،کسانی را هدف می گیرد که با ایجاد شبهه و تردید،به عقاید دینی مردم ضربه می زنند. «عَذابَ اللّهِ شَدِیدٌ - وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یُجادِلُ»

2- گفتگوها باید براساس منطق وعلم باشد،نه جدال وتعصّب. یُجادِلُ ... بِغَیْرِ عِلْمٍ

3- بحث وجدال بدون علم،پیروی از شیطان است. یُجادِلُ ... یَتَّبِعُ

4- جهل و تعصب،مانع پذیرفتن حقّ است. «بِغَیْرِ عِلْمٍ»

5-کسی که از خدا و راه او جدا شود،هر لحظه در دام شیطانی اسیر است. «یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ»

6- شیطان ها بسیارند و هر یک به نحوی وسیله ی انحراف مردمند. «کُلَّ شَیْطانٍ»

7- در پیروی از شیطان خیری نیست. «مَرِیدٍ»

کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدِیهِ إِلی عَذابِ السَّعِیرِ«4»

بر او(شیطان)نوشته(و مقرّر)شد که هر کس ولایت او را بپذیرد،قطعاً او را گمراه می کند و به آتش سوزانش می کشاند.

نکته ها:

*در معنای «کُتِبَ» ،جبری علیه شیطان وجود ندارد،زیرا در آیات دیگر می خوانیم:شیطان با اراده ی خود و لجاجت با حقّ،سجده نکرد و به کار خداوند اعتراض نمود و سوگند یاد کرد که مردم را گمراه کند. [7]بنابراین، «کُتِبَ عَلَیْهِ» یعنی براساس اراده و تصمیمی که شیطان گرفت،گمراه کردن پیروانش برای او حتمی شده است.

پیام ها:

1- انتخاب راه شیطان و پیروی از او جز عذاب قطعی الهی،هیچ نتیجه ای ندارد.

«کُتِبَ عَلَیْهِ» (اراده ی حتمی خداوند مبنی بر مجازات گناهکاران،بعد از ارتکاب جرم به وسیله ی آنهاست).

2- پیروی از شیطان،پذیرفتن ولایت اوست. وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ ... مَنْ تَوَلاّهُ

3- شیطان تنها کسانی را گمراه می کند که از او پیروی کنند،نه هر که را بخواهد.

«مَنْ تَوَلاّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ»

4- تمام شیطان ها،انسان را به یک راه می برند:آتش سوزان. یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ ... وَ یَهْدِیهِ إِلی عَذابِ السَّعِیرِ

یا أَیُّهَا النّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَهٍ مُخَلَّقَهٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَهٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفّی وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً وَ تَرَی الْأَرْضَ هامِدَهً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ«5»

ای مردم! اگر درباره ی قیامت شک دارید(با دقّت در وجود خود،شکّ خود را برطرف کنید،)ما شمارا از خاک آفریدیم(مواد غذایی خاک از طریق غذا به صورت نطفه در آمد)سپس از نطفه،سپس(به صورت)خون بسته شده،سپس(به صورت چیزی مانند)گوشت جویده شده که بعضی خلقت کامل یافته(وبه دنیا آید)وبعضی خلقت کامل نیافته(و سقط شود)،تا برای شما روشن سازیم(که بر هرچیز قادریم)وآنچه(از جنین ها)را که بخواهیم تا سرآمدی معیّن در رحم مادران قرار دهیم،سپس شمارا به صورت طفل بیرون می آوریم،تا به حدّ رشد و بلوغ برسید و(در این میان) بعضی از شما می میرید و بعضی به پست ترین مرحله ی زندگی(و پیری) می رسید تا جایی که دانسته های خودرا از دست دهند.(همچنین)زمین را (در زمستان)خشک و مرده می بینی امّا هنگامی که باران بر آن فرو می باریم،به حرکت درآید و رشد کند و انواع گیاهان زیبا می رویاند.

نکته ها:

*کلمه ی «یُتَوَفّی» که از ریشه ی«وفاه»است،به معنای گرفتن کامل روح از وجود انسان و بیانگر بقای روح بشر پس از مرگ است.

*کلمه ی «بَهِیجٍ» از ریشه ی «بَهْجَهٍ» به معنای شادابی و خرّمی است.چنانکه نگاه به سبزه و گیاه مایه ی ابتهاج و شادابی انسان می شود.

*گرچه در این آیه،دوران پیری و کهنسالی،پست ترین دوران عمر انسان شمرده شده،امّا علّتی که برای آن بیان گردیده،اختصاص به پیران ندارد،بلکه هر زمان که قوای عقلانی انسان ضعیف و ناتوان گردد،دوران پستی است،گرچه در جوانی باشد. أَرْذَلِ الْعُمُرِ ...لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً

پیام ها:

1- سرچشمه ی شک غفلت از قدرت خداوند است. إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ ... فَإِنّا خَلَقْناکُمْ

2- با کفّار،مستدلّ،منطقی وقابل فهم سخن بگوییم. إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ ... فَإِنّا خَلَقْناکُمْ

3- از راه محسوسات،می توان با معقولات آشنا شد. إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ ... فَإِنّا خَلَقْناکُمْ

4- معاد،هم جسمانی است و هم روحانی. «إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنّا خَلَقْناکُمْ»

5-منشأ انسان و مادّه اوّلیه ی او از خاک است. «خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ»

6- انسان،پیش از مرگ،هفت مرحله را طی می کند.(تراب،نطفه،علقه،مضغه، طفولیّت،بلوغ،پیری) خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ ...

7- دوران مُضغه(که انسان در رحم مادر به شکل لخته گوشتی است)دوران شکل گیری انسان است. «مُضْغَهٍ مُخَلَّقَهٍ»

8-کسی که در دنیا از خاکِ بی جان انسان آفرید،پس در قیامت هم می تواند.

«لِنُبَیِّنَ لَکُمْ»

9- زندگی دارای دو منحنی صعود و نزول است.صعود از خاک تا رسیدن به مرحله «أَشُدَّکُمْ» و منحنی نزول رسیدن به مرحله «أَرْذَلِ الْعُمُرِ»

10- تمام مراحل خلقت،از استقرار نطفه تا تولد طفل،به دست خداست. «خَلَقْناکُمْ - نُقِرُّ فِی الْأَرْحامِ - نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً»

11- تحوّلات طبیعی،نیاز به زمان دارد.(در آیه چندبار کلمه «ثُمَّ» که برای فاصله زمانی است،تکرار شده است)

12- استقرار نطفه و یا سِقط آن با خواست خداست. «نُقِرُّ فِی الْأَرْحامِ ما نَشاءُ»

13-مدّت حمل،از جانب خدا زمان بندی شده است. «إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی»

14- تولّد انسان،به اراده ی خداوند است. «نُخْرِجُکُمْ»

15- همه ی انسان ها روز اوّل یکسانند. «طِفْلاً» نه«اطفالا»بعد به خاطر تغذیه و تربیت هرکدام دارای اخلاق و رفتاری مخصوص می گردند.

16- مرگ،مخصوص پیران نیست. «وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفّی»

17- انسان با مرگ محو نمی شود. «یُتَوَفّی»

18- ارزش انسان و زندگی او در پرتو علم و آگاهی و عقل اوست.(قرآن دلیل پست ترین مرحله عمر را فراموش کردن دانسته ها و اندوخته های علمی می داند). «أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً»

19- زوجیّت و نر و ماده بودن،در گیاهان نیز مطرح است. «مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ»

ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتی وَ أَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ«6»

این(مراحل مختلف خلقت انسان و گیاه)به خاطر آن است که خداوند حقّ است و اوست که مردگان را زنده می کند و بر هر چیزی تواناست.

وَ أَنَّ السّاعَهَ آتِیَهٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ«7»

و(آفرینش انسان از خاک و رویش گیاهان از زمین خشک،نشانه آن است که)همانا قیامت آمدنی است و شکی در آن نیست،و خداوند تمام کسانی را که در قبرها آرمیده اند زنده خواهد کرد.

پیام ها:

1- آفرینش انسان و گیاه،نشانه ی حقانیّت خداوند است. «ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ»

2- خداوند هرگز آفرینش را با مرگ و میر رها نمی کند زیرا کسی که حقّ است، هرگز کار لغو و باطل از او سر نمی زند.پس باید آفریده های خود را به مقصد و هدف نهائی برساند و پس از مرگ مرحله ی دیگری باشد. «بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ

أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتی»

3- کسی که یک بار آفرید،باز هم می تواند بیافریند. «یُحْیِ الْمَوْتی»

4- کسی که هم ابتداءً خلق می کند و هم می تواند در آفریده ی خود هرگونه تصّرفی انجام دهد،قادر مطلق است. «عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»

5-معاد،جسمانی است. «یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ»

وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدیً وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ«8»

و از(میان)مردم کسی است که درباره ی خدا بدون هیچ دانش و هدایت و کتاب روشنی مجادله می کند.

پیام ها:

1- سعی کنیم که در انتقاد،همه را توبیخ نکنیم. «وَ مِنَ النّاسِ»

2- جدال اگر از روی علم باشد مانعی ندارد. یُجادِلُ ... بِغَیْرِ عِلْمٍ

3- راههای شناخت انسان متعدّد است،گاهی از راه فکر و تعقّل و تحصیل بدست می آید که شاید کلمه «بِغَیْرِ عِلْمٍ» اشاره به آن باشد و گاهی به دل الهام می شود که شاید کلمه «هُدیً» اشاره به آن باشد و گاهی از طریق کتب آسمانی و وحی و نبوّت. «وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ»

ثانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ لَهُ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ نُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ عَذابَ الْحَرِیقِ«9»

(و)با تکبر و نخوت،می خواهد مردم را از راه خدا گمراه کند،برای او در دنیا رسوایی است و در قیامت،عذاب سوزان به او می چشانیم.

نکته ها:

*کلمه ی «ثانِیَ» به معنای پیچاننده و«عطف»به معنای پهلو است و پیچاندن پهلو،کنایه از تکبّر و غرور است.

پیام ها:

1- سرچشمه جدال ناآگاهان،غرور و تکبّر است. «ثانِیَ عِطْفِهِ»

2- کیفر با گناه تناسب دارد.کیفر متکبّر خواری است. «فِی الدُّنْیا خِزْیٌ»

3- متکبّر،در همین دنیا بد عاقبت است. «فِی الدُّنْیا خِزْیٌ»

ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ یَداکَ وَ أَنَّ اللّهَ لَیْسَ بِظَلاّمٍ لِلْعَبِیدِ«10»

(در قیامت به او گفته می شود:این عذاب سوزان،)به خاطر چیزی است که دست هایت از پیش فرستاده است،و قطعاً خدا به بندگانش ظلم نمی کند.

وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللّهَ عَلی حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَهٌ انْقَلَبَ عَلی وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ«11»

و از(میان)مردم،کسی است که خداوند را تنها با زبان می پرستد،(ایمان او در حاشیه و در مرز کفر است و با حادثه ای کوچک می لغزد)پس اگر خیری به او برسد،به آن اطمینان یابد،و اگر مصیبت و آزمایشی به او رسد،دگرگون شود(و به سوی کفر رود،چنین کسی)در دنیا و آخرت زیانکار است،این همان زیان آشکار است.

نکته ها:

*شاید به خاطر آن که ظلمِ کم نیز از خداوندِ عادل،ظلمِ بسیار محسوب می شود،در آیه ی شریفه،کلمه ی«ظلام»آمده است.

پیام ها:

1- خداوند عادل است و قهر یا مهر او نتیجه ی عملکرد ماست. «ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ»

2- دیگران را عامل گناه و خلاف خودمان ندانیم،که هرچه هست از خودماست.

«قَدَّمَتْ یَداکَ»

3- ایمان بعضی ها موسمی و سطحی است و حوادث تلخ و شیرین آن را تغییر می دهد. وَ مِنَ النّاسِ ...

4- حساب عقیده و عملی که بر اساس منطق است،از حساب فراز و نشیب های مادّی جداست.(دین را برای نان نخواهیم) فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ ...

5-انسان در معرض هجوم حوادث تلخ و شیرین است. أَصابَهُ ... أَصابَتْهُ

6- فقر و ناملایمات وسائل آزمایشند. «أَصابَتْهُ فِتْنَهٌ»

7- ارتداد و بازگشت از راه خداوند،قهر شدید الهی و عذاب دوزخ را به دنبال دارد. «انْقَلَبَ عَلی وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهَ»

یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا یَضُرُّهُ وَ ما لا یَنْفَعُهُ ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ«12»

او غیر از خداوند چیزی را می خواند که نه زیانی به او می رساند و نه سودی،این است همان انحراف دور و عمیق.

یَدْعُوا لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلی وَ لَبِئْسَ الْعَشِیرُ«13»

بلکه کسی را می خواند که ضررش از نفعش بیشتر است،چه مولا و سرپرست بدی و چه همدم زشتی.

پیام ها:

1- تمام سود و زیان ها به دست خداست و غیر او هیچ نقشی ندارد. «دُونِ اللّهِ ما لا یَضُرُّهُ وَ ما لا یَنْفَعُهُ»

2- شرک و دلبستگی به غیر خدا،بزرگ ترین انحراف است. دُونِ اللّهِ ... هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ

3- شرک،پایگاه عقلی و منطقی ندارد. «دُونِ اللّهِ ما لا یَضُرُّهُ» زیرا پرستش،یا برای رسیدن به سودی است و یا جلوگیری از شرّی،که بت ها هیچ کدام را ندارند.

4- شرک،به تمامی انواعش(معبودهای عاقل و بی عقل)محکوم است.(یکبار در کنار کلمه «یَدْعُوا» ،حرف «ما» آمد که برای موجودات بی شعور است و یکبار در کنار جمله «یَدْعُوا» ،حرف «مِنْ» آمد که برای معبودهای با شعور از قبیل انسان،ملائکه و اجنّه می باشد.

5-به خاطر منافع زودگذر دنیا،ضرر دائمی آخرت را نخریم. «ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ»

6- ضرر طاغوت ها برای مردم بیش از چیزی است که به آنان می دهند. «ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ»

7- با کسی که تورا از خداوند باز می دارد و به سوی خود دعوت می کند معاشرت مکن و او را سرپرست و رهبر خود قرار مده. «لَبِئْسَ الْمَوْلی»

إِنَّ اللّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ إِنَّ اللّهَ یَفْعَلُ ما یُرِیدُ«14»

همانا خداوند اهل ایمان و عمل صالح را در باغ هایی(از بهشت)وارد می کند که نهرها زیر درختانش جاری است،(آری)خداوند هرچه اراده کند،انجام می دهد.

پیام ها:

1- ایمان و امید به وعده های حقّ،بزرگ ترین عامل برای رها کردن غیر اوست.

إِنَّ اللّهَ یُدْخِلُ ...

2- ایمان همراه با عمل،کلید نجات است و هیچ یک به تنهایی کارساز نیست.

«آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ»

3- تنوّع نعمت های الهی،برای کامیابی بیشتر بهشتیان است. «جَنّاتٍ ،انهار»

4- خداوند بر اساس تمایلات بشر پاداش می دهد.(انسان از باغ و نهر لذّت می برد،در بهشت هم باغ ها و نهرهاست). «جَنّاتٍ ،انهار»

5-خداوند،قادر مطلق است و در انجام کارهایی که اراده می کند،به هیچ مانع و

بن بستی نمی رسد. «یَفْعَلُ ما یُرِیدُ» (همین قدرت سبب تضمین عمل به وعده های اوست).

مَنْ کانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَی السَّماءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ ما یَغِیظُ«15»

هر کس گمان می کند که خداوند او(پیامبرش)را در دنیا و آخرت یاری نمی کند،(و در پی مکر و حیله است،بگو تا)طنابی به آسمان بیاویزد(و خود را حلق آویز کند)سپس(آن را)قطع کند،آن گاه بنگرد که آیا نیرنگش خشم او را فرو می نشاند؟!

نکته ها:

*بعضی آیه را مخصوص به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ندانسته و این گونه ترجمه کرده اند:هر کس گمان می کند که خداوند او را یاری نمی کند...

*شاید معنای آیه این باشد که فضانوردی نیز انسان بی خدا را آرام نمی کند.کلمه «بِسَبَبٍ إِلَی السَّماءِ» مراد وسیله فضانوردی و کلمه «لْیَقْطَعْ» به معنای پیمودن راه است،که در این صورت این آیه از معجزات علمی و پیش گوئی های قرآن است.به هرحال مشکل روحی بشر حتّی با تکنولوژی پیشرفته و فضانوردی نیز حل نمی شود. «هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ ما یَغِیظُ»

پیام ها:

1- امداد و نصرت الهی،در دنیا و آخرت قطعی است. «یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ»

2- ناامیدی از قدرت و نصرت الهی،تعادل انسان را از بین می برد. «یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللّهُ»

3- خودکشی هرگز راه نجات نیست. «هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ ما یَغِیظُ»

(تنها وسیله ی آرام بخش،ایمان و توکّل به خداست و هرگونه طرح وبرنامه ی

دیگری،منهای اراده ی الهی و ایمان به او بیهوده است.)

4- به کارگیری زمین و آسمان،صعود و سقوط،و هر اقدامی که فاقد ایمان باشد، بی اثر است. «هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ ما یَغِیظُ»

وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ أَنَّ اللّهَ یَهْدِی مَنْ یُرِیدُ«16»

و این گونه قرآن را(به صورت)آیات روشن نازل کردیم،و البتّه خداوند هر کس را بخواهد هدایت می کند.

پیام ها:

1- سنّت خداوند،بر نازل کردن آیات و وسایل هدایت است. «کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ»

2- قرآن،کتاب نور و آیاتش روشن است. «بَیِّناتٍ» (بر خلاف نظر بعضی که می گویند:قرآن،قطعی الصدور و ظنّی الدلاله است.)

3- قرآن وسیله ی هدایت است،ولی اصل هدایت کار خداوند و لطف اوست.

«أَنَّ اللّهَ یَهْدِی»

4- خداوند هر که را اراده کند هدایت می کند،ولی اراده او تابع حکمت اوست و لذا کسی را هدایت می کند که زمینه های لازم را در خودش ایجاد کرده باشد.

«یَهْدِی مَنْ یُرِیدُ»

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ الصّابِئِینَ وَ النَّصاری وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ«17»

همانا خداوند در قیامت،میان مؤمنان(مسلمان)و یهودیان و صابئین و نصاری و مجوس و مشرکان،داوری کرده و حقّ را از باطل جدا خواهد نمود،همانا خداوند بر هر چیزی گواه(و از همه چیز آگاه)است.

نکته ها:

*در این که صابئین چه کسانی هستند،سخن بسیار است.بعضی گفته اند:ستاره پرستند، بعضی ملائکه پرست می دانند وبعضی می گویند:اینان گروهی از پیروان نوح علیه السلام هستند.

شخصی از حضرت علی علیه السلام پرسید:چرا از مجوس جزیه(نوعی مالیات)گرفته می شود در حالی که آنان نه پیامبر داشتند و نه کتاب و جزیه گرفتن مخصوص اهل کتاب است؟! حضرت فرمود:مجوس هم کتاب آسمانی دارند و هم پیامبر الهی. [8]

*در این آیه میان گروه ها با کلمه ی «الَّذِینَ» فیصله داده شده است،در قیامت نیز حساب مؤمنان بر حقّ،از حساب مشرکان منحرف و هر دو از حساب پیروان ادیان آسمانی دیگر جداست.کلمه ی «الَّذِینَ» سه مرتبه بکار رفته است:درباره مؤمنان،ادیان دیگر ومشرکان.

پیام ها:

1- در نام بردن از گروه ها،حقّ مؤمنان واقعی مقدّم است. «الَّذِینَ آمَنُوا»

2- یهودیّت،مسیحیّت،مجوسیّت وصابئیّت همه از ادیان توحیدی و آسمانی اند، چون نام آنان در برابر مشرکان برده شده است. وَ الَّذِینَ هادُوا ... وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا

3- قیامت برای همه است و در آن روز بین همه ی گروه ها داوری می شود و تمام دعواها پایان می پذیرد. «إِنَّ اللّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ»

4- در قیامت،خداوند هم قاضی است و هم شاهد. «إِنَّ اللّهَ یَفْصِلُ - إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ»

5-قضاوتی کامل است که قاضی اطلاعات همه جانبه داشته باشد. یَفْصِلُ ... عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ

6- دعوت به اسلام ومجادله نیکو لازم است،ولی توقّع تمام شدن اختلافات ادیان را در دنیا نداشته باشید.در دنیا همزیستی مسالمت آمیز داشته باشید تا در قیامت خداوند فیصله دهد. «إِنَّ اللّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ»

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ کَثِیرٌ مِنَ النّاسِ وَ کَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ وَ مَنْ یُهِنِ اللّهُ فَما لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ إِنَّ اللّهَ یَفْعَلُ ما یَشاءُ«18»

آیا ندیدی که هرکه در آسمان ها وهرکه در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوه ها و درختان و جنبندگان و بسیاری از مردم برای خدا سجده می کنند؟ البتّه بسیاری از مردم(به خاطر تکبر و لجاجت)قطعاً گرفتار عذابند،و هر که را خدا خوار کند،هیچ احترام کننده ای برای او نیست،همانا خداوند هر چه را بخواهد انجام می دهد.

پیام ها:

1- در آسمان ها موجوداتی با شعور هستند. «مَنْ فِی السَّماواتِ» (کلمه ی «مَنْ» برای صاحبان شعور است)

2- تمام هستی برای خداوند سجده و خضوع می کند. «یَسْجُدُ» و شعور، مخصوص انسان نیست. «مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ» (اگر بدانیم همه هستی تسلیم خدا هستند ما نیز وصله ناهمرنگ نخواهیم بود.شرک و تکبّر مخالف نظام هستی است)

3- انسان انتخابگر است. یَسْجُدُ ... کَثِیرٌ مِنَ النّاسِ وَ کَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ

4- عذاب های الهی بر اساس حقّ و عدل است. «حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ»

5-عزّت و ذلّت تنها به دست خداست. «مَنْ یُهِنِ اللّهُ فَما لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ»

6- در برابر اراده ی خداوند،هیچ مانعی وجود ندارد. «یَفْعَلُ ما یَشاءُ»

هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِیمُ«19

این دوگروه مخالف،(کثیری که اهل عبادتند باکثیر دیگری که مستحق عذابند)درباره ی پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند،پس برای کسانی که کفر ورزیدند لباس هایی از آتش بریده شده است،(و)از بالای سرشان مایع جوشانی ریخته می شود.

پیام ها:

1- در طول تاریخ نزاع درباره خداوند بوده است. «اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ»

2- لباس هر یک از دوزخیان،مخصوص بدن اوست. «قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ»

3- لباس آتشین دوزخیان سرد نمی شود و دائماً از بالای سرشان مواد گداخته به آن تزریق می شود. «یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِیمُ»

یُصْهَرُ بِهِ ما فِی بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ«20»

با آن مایع جوشان(که از بالای سرشان ریخته می شود)،آنچه در درون و برونشان هست گداخته می شود.

وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِیدٍ«21» کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِیقِ«22»

و برای(کیفر)آنان گرزهایی از آهن است.هرگاه اراده کنند که از(شدّت) غم از دوزخ خارج شوند،به آن برگردانده می شوند(و به آنان گفته می شود:)بچشید عذاب سوزان را.

پیام ها:

1- آتش دوزخ،درون و برون را می سوزاند. «بُطُونِهِمْ - وَ الْجُلُودُ»

2- دوزخیان برای نجات خود دست و پا می زنند،امّا تلاش آنان بی نتیجه است.

«أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها - أُعِیدُوا فِیها»

3- دردناک تر از آتش دوزخ،غم ها و عذاب های روحی است. «مِنْ غَمٍّ»

4- عذاب دوزخ،ابدی است. «أُعِیدُوا فِیها»

5-دوزخیان،تحقیر و سرزنش می شوند. «ذُوقُوا»

إِنَّ اللّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ یُحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ«23»

قطعاً خداوند کسانی را که ایمان آورده و کارهای نیکو انجام داده اند،به باغ هایی که نهرها از زیر(درختان)آن جاری است،وارد می کند،در آن جا با دستبندهایی از طلا و مروارید زینت داده می شوند و در آن جا لباسشان از ابریشم است.

پیام ها:

1- بهترین راه شادی وتفریح،استفاده از طبیعت است. «جَنّاتٍ - انهار»

2- در کنار تهدید،امید و بشارت لازم است،در آیه ی قبل فرمود: «ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِیقِ» و در این آیه فرمود: «لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ»

3- یکی از زیبایی های قرآن،تناسب میان بیم ها و امیدها،انذارها و بشارت های آن است. «قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ - وَ لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ»

4- برهنگی ارزش نیست،بهشتیان هم لباس دارند. «لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ»

5-خداوند،محرومیّت ها را جبران می کند.ابریشم و طلا که در دنیا برای مردان حرام است،در آخرت وسیله ی زیورشان خواهد بود. «ذَهَبٍ - حَرِیرٌ»

6- زیبایی و موزون بودن کلمه ها و جمله ها،نوعی فصاحت است.(آخرین جمله ی آیه قبل«حریق»بود و آخرین جمله این آیه «حَرِیرٌ» است)

وَ هُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلی صِراطِ الْحَمِیدِ«24»

و(اهل بهشت)به سخنان پاک(و دلنشین)هدایت می شوند،و به راه خداوندی که شایسته ی ستایش است رهبری می گردند.

پیام ها:

1- در کنار نعمت های مادّی بهشت،نعمت های معنوی است. لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ ...

وَ هُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ

2- سخنان دلنشین،ارمغان بهشتیان است. «الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ»

3- پیمودن راه خدا،آراستگی ظاهری و باطنی لازم دارد. «أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ - اَلطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ - صِراطِ الْحَمِیدِ»

4- بهترین کامیابی،خوش عاقبتی است. «هُدُوا إِلی صِراطِ الْحَمِیدِ»

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِی جَعَلْناهُ لِلنّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ«25»

همانا کسانی که کفر ورزیدند و(مؤمنان را)از راه خدا و مسجدالحرامی که آن را برای همه ی مردم،ساکنان مکّه و یا(مسافران)بادیه نشین مساوی قرار دادیم بازمی دارند (گرفتار قهر ما خواهند بود)وهر کس در مسجدالحرام اراده انحراف وظلم کند،ما به او عذاب دردناک می چشانیم.

نکته ها:

*امام صادق علیه السلام ذیل آیه فرمود:هر کس غیر خدا را در مسجد الحرام پرستش کند یا غیر اولیای خدا را متولّی آن مکان مقدّس بگیرد پس او دچار ظلم و الحاد شده است. [9]

پیام ها:

1- عقیده ی فاسد،انسان را به کردار فاسد می کشاند. «کَفَرُوا - یَصُدُّونَ»

2- گناهان عادّی،مقدّمه ی گناهان بزرگتر می شوند. «یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ»

3- مراکز دینی،خاری است در چشم منحرفان. یَصُدُّونَ عَنْ ... اَلْمَسْجِدِ الْحَرامِ

4- قوانین مکّه باید از طرف مالک حقیقی تعیین شود. جَعَلْناهُ لِلنّاسِ سَواءً ...

5-مسجد الحرام،منطقه ای بین المللی است و همچون آسمان ها و اقیانوس ها حق هیچ فرد و کشور و حکومتی نیست. «سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ»

6- کیفر خداوند نسبت به منحرفان،قطعی است و هیچ کافر و ستمگری از عذاب الهی در امان نیست. «وَ مَنْ یُرِدْ»

7- مکان ها یکسان نیستند. وَ مَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحادٍ ...(مسجد الحرام باید مرکز امنی برای همه باشد).

8-حساب انحراف عمدی وآگاهانه که به قصد ظلم است،از انحراف ناآگاهانه جداست. «یَصُدُّونَ - وَ مَنْ یُرِدْ» لذا اراده ی الحاد مجازات دارد. «نُذِقْهُ»

9- توهین به مقدّسات ومراکز مذهبی،استحقاق عذاب دارد. «نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ»

وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بِی شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ«26»

و(به یادآور)آنگاه که مکان کعبه را برای ابراهیم آماده ساختیم(به او گفتیم:)هیچ گونه شرکی نسبت به من روا مدار و خانه ی مرا برای طواف کنندگان وقیام کنندگان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان پاکیزه دار.

پیام ها:

1- ماجرای کعبه و ابراهیم واقعه ای است که نباید فراموش شود. «وَ إِذْ»

2- همه ی ما محتاج توفیقات الهی هستیم. «بَوَّأْنا»

3- مکان های مقدّس باید در اختیار افراد مقدّس قرار گیرد. «بَوَّأْنا لِإِبْراهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ»

4- مردم دنیا،کعبه را از قدیم می شناختند. «الْبَیْتِ»

5-هیچ گونه شرکی برای خدا مجاز نیست. «لا تُشْرِکْ بِی شَیْئاً»

6- اوّل طهارت درون،بعد پاکی برون. «لا تُشْرِکْ بِی - طَهِّرْ بَیْتِیَ»

7- خدمت به مسجد،افتخاری ابراهیمی است. «طَهِّرْ بَیْتِیَ»

8-تنها خودسازی کافی نیست،خدمت به خلق نیز لازم است. لا تُشْرِکْ بِی ... طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطّائِفِینَ وَ ...

9- هر کجا به خدا منسوب باشد مقدّس است و همه باید به آن احترام بگذارند.

«طَهِّرْ بَیْتِیَ»

10- مرکز عبادت باید پاک باشد. «طَهِّرْ بَیْتِیَ»

11- نماز و نمازگزار به قدری عزیز است که حتّی ابراهیم باید خادم مکان آن باشد. طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطّائِفِینَ ... وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ

12- حقّ مسجد الحرام،طواف و قیام و نماز است و از میان اینها طواف،پاداش بیشتری دارد. «لِلطّائِفِینَ» (این که نام طواف قبل از رکوع آمده شاید اشاره به این باشد که در مسجدالحرام،طواف مهم تر از نماز است)

وَ أَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ«27»

و در میان مردم بانگ حج برآور تاآنان،پیاده و سوار بر مرکب های چابک از هر راه دوری به سراغ تو بیایند.

نکته ها:

*کلمه ی «ضامِرٍ» به معنای حیوانی است که پیه بدنش آب شده و گوشت هایش به ماهیچه تبدیل شده و چابک است،مانند حیوانی که بدن سازی شده و برای مسابقات آماده است.

حضرت علی علیه السلام در خطبه ی 28 نهج البلاغه می فرماید:«الیوم المضمار و غدا السباق»یعنی امروز خود را چابک کنید تا در قیامت بتوانید سبقت بگیرید.

*در روایات می خوانیم:حضرت ابراهیم علیه السلام گفت:خداوندا! صدای من به گوش کسی نمی رسد.خداوند فرمود:تو فریاد بزن،من به مردم ابلاغ می کنم.

*اوّلین وظیفه ی زائران کعبه،پوشیدن لباس احرام و گفتن«لبیک اللهم لبیک»است،امام صادق علیه السلام فرمود:این جملات پاسخ دعوت ابراهیم است. [10]

*پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز در مدینه در سال دهم دستور داد که مؤذّنان با بلندترین صدا مردم را برای حج همراه پیامبر دعوت کنند[11]

پیام ها:

1- فریاد امروز اولیای خدا،در آیندگان اثر خواهد کرد. «أَذِّنْ - یَأْتُوکَ»

2- انبیا از پیشگامان امر به معروف بوده اند. «وَ أَذِّنْ»

3- حج رفتن،به محضر اولیای خدا رسیدن است. «یَأْتُوکَ» (نفرمود:«یأتوه»آری، در مراسم حج محور رهبر الهی است)

4- خداوند از غیب و آینده ی تاریخ خبر می دهد. «یَأْتُوکَ - یَأْتِینَ»

5-اگر انسان بر انجام کاری مکلّف شد،باید مقدّمات آن را فراهم کند. وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ ...

6- پیاده رفتن به حج برتر از سواره است.( «رِجالاً» قبل از «کُلِّ ضامِرٍ» آمده است)

7- اگر در انجام کاری،اراده و عشق باشد،امکانات در مرحله ی بعد قرار می گیرد.

«رِجالاً وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ»

8-حج،تنها مقصدی است که همیشه واز همه ی مناطق جهان مسافر دارد. «مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ»

لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ فِی أَیّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلی ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَهِ الْأَنْعامِ فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِیرَ«28»

(مردم از هر منطقه ای به حج خواهند آمد)تا شاهد منافع گوناگون خویش باشند و در ایام مخصوص حج خدا را یاد کنند،به خاطر چهار پایان زبان بسته ای که رزقشان شده؛پس از گوشت آنها بخورید و بینوای فقیر را اطعام کنید.

نکته ها:

*امام صادق علیه السلام فرمود:مراد از «أَیّامٍ مَعْلُوماتٍ» ایام تشریق،یعنی روزهای 11 و 12 و 13 از ماه ذی الحجه است. [12]

*امام صادق علیه السلام فرمود:مراد از «یَذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ» ،گفتنِ اللّه اکبر وجملات بعد از آن است که در دعای معروفی بعد از پانزده نماز که اوّل آن نماز ظهر روز عید قربان است،خوانده می شود[13]

*امام کاظم علیه السلام در پاسخ شخصی فرمود:اگر پوست قربانی مکّه را به سلاخ به عنوان مزد بدهند مانعی ندارد،زیرا آنچه را که خوردنی است باید خود یا فقیر مصرف کند فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا ...و پوست خوردنی نیست.[14]

سیمای حج:

*حج،یک بسیج عمومی و مانور موحدان است.

*حج،چهره ی زیبای عشق و تعبد است.

*حج،زنده نگاه داشتن خاطرات وخدمات پیامبرانی همچون ابراهیم واسماعیل و محمّد است.(درود خداوند بر همه ی آنان باد)

*حج،مرکز اجتماعات بین المللی مسلمانان است.

*حج،مرکز ارتباطها و تبادل اخبار و اطلاعات جهان اسلام است.

*حج،پشتوانه ی اقتصاد مسلمانان وایجاد اشتغال برای ده ها هزار مسلمان است.

*حج،بهترین فرصت و زمان برای تبلیغات اسلامی،افشاگری توطئه ها،حمایت از مظلومان،برائت از کفّار و ایجاد رعب و وحشت در دل آنان است.

*حج،بهترین فرصت و زمان برای توبه،یاد مرگ و معاد،از همه چیز بریدن و صحرای عرفات و مشعر را دیدن و در انتظار مهدی موعود علیه السلام نشستن است.

پیام ها:

1- مسلمانان باید برای به دست آوردن منافع مادی و معنوی حج در صحنه حاضر باشند. «لِیَشْهَدُوا»

2- منافع حج به قدری مهم است که اگر مردم از دورترین نقاط دنیا هم بیایند،باز ارزش دارد. «فَجٍّ عَمِیقٍ - لِیَشْهَدُوا»

3- انجام فرمان خدا و قصد قربت داشتن در حج،با بهره گیری های گوناگون جنبی منافاتی ندارد. «لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ»

4- دستورات الهی به سود مردم است. «مَنافِعَ لَهُمْ» نفرمود:«منافعهم»

5-در حج،هم منافع دنیوی است و هم اخروی.( «مَنافِعَ» مطلق آمده است و امام صادق علیه السلام فرمود:مراد از «مَنافِعَ» در آیه،منافع دنیا وآخرت است.)[15]

6- فلسفه ی عبادات،یاد خداست. «وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ» (درباره ی فلسفه ی نماز نیز می خوانیم: «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْرِی» یعنی برای یاد خدا،نماز به پادار)

7- عنصر زمان،در نیایش و دعا مؤثّر است. «فِی أَیّامٍ مَعْلُوماتٍ» (عبادات اسلامی زمان بندی مخصوصی دارد)

8-چهار پایان و تسلیم بودن آنها در برابر انسان و قربانی آنها و سودهای دیگری که دارند،از نعمت های الهی است که به بشر داده شده است. «رَزَقَهُمْ»

9- استفاده از گوشت قربانی برای خود زائران جایز است. «فَکُلُوا» (بر خلاف عادت های زمان جاهلیّت که مصرفش را برای حاجی حرام می دانستند)

10- حضور در حج و رسیدن به منافع آن،باید با فقرزدایی همراه باشد. «وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ»

11- اجتماع اغنیا در حج نباید آنان را از فقرا غافل کند. «أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِیرَ»

ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ«29»

(زائران خانه خدا در روز عید قربان که قربانی کردند)سپس باید آلودگی خود را بر طرف سازند وبه نذرهای خود وفا کنند و بر گرد خانه ی کهن و آزاد(کعبه)طواف نمایند.

نکته ها:

*کلمه ی«تفث»به معنای چرک،مو،ناخن و شارب است،و«قضاء تفث»،یعنی با گرفتن ناخن و مو از احرام بیرون آیید و سپس برای ادامه اعمال حج،دور خانه ی کعبه طواف کنید.

*کلمه ی«عَتیق»به معنای قدیمی است و عتیقه به اشیای قدیمی گویند.

*در روز عید قربان،در سرزمین منا،در کنار مکّه برای زائران خانه خدا سه کار واجب است:

1.پرتاب هفت سنگریزه به جایگاه شیطان که آن را«رمی جمره»می گویند.

2.ذبح و قربانی که در آیه ی قبل به آن اشاره شد.

3.تراشیدن سر و یا کوتاه کردن مو و ناخن که در این آیه آمده است.

*امام باقر علیه السلام فرمود:کعبه نه ساکنی دارد و نه مالکی،بلکه خانه ای حُر و آزاد است [16]

پیام ها:

1- بهداشت و نظافت،در بعض عبادات مثل نماز،شرط ورود است،و در بعضی دیگر مثل حج،جزء آن و در مواردی مثل قرائت قرآن و اعتکاف شرط کمال آن به حساب می آید. «ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ»

2- سنّت چرک زدایی و رفع آلودگی،یک فرمان حتمی و جدّی است،نه یک توصیه. «ثُمَّ لْیَقْضُوا»

3- آلودگی ها از خود انسان است، «تَفَثَهُمْ» ولی منافع،لطف الهی است که برای انسان قرار داده شد. «مَنافِعَ لَهُمْ»

4- برای طواف دور خانه ی مقدّس و آزاد،باید از آلودگی ها و تعهدها آزاد شوید.

«ثُمَّ لْیَقْضُوا - وَ لْیُوفُوا - وَ لْیَطَّوَّفُوا»

5-انجام نذر،واجب است. «وَ لْیُوفُوا»

6- سابقه،می تواند یک ارزش باشد. «الْعَتِیقِ»

7- خانه ی خدا ملک هیچ کس نیست. «الْعَتِیقِ»

ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُماتِ اللّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْعامُ إِلاّ ما یُتْلی عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ«30»

این است(مناسک حج)وهر کس آنچه را خداوند محترم شمرده گرامی بدارد،قطعاً برای او نزد پروردگارش بهتر است،و چهار پایان برای شما حلال شده است،مگر آنچه(حرام بودنش)بر شما خوانده شده باشد پس، از پلیدی بت ها دوری کنید و از کلام باطل اجتناب ورزید.

نکته ها:

*برای«قول زور»مصادیق فراوانی ذکر شده است،از جمله:دروغ،گواهی ناحق و غنا، همان گونه که برای«حُرمات خدا»مصادیقی ذکر شده،مانند قانون خدا،کتاب خدا و اهل بیت رسول خدا علیهم السلام که حفظ حرمتِ همه ی آنها لازم است.[17]

*گواهی دروغ،در ردیف شرک به خدا آمده وقول زور از گناهان کبیره است. [18]

پیام ها:

1- آنچه را خداوند محترم داشته،گرامی بداریم. «وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُماتِ اللّهِ» (دستورات الهی را با احترام و عظمت یاد کنیم و در اجرای آنها،با نشاط و حسّاس باشیم)

2- احترام به قوانین و مقدّسات الهی به نفع خود ماست. «فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ» و پاداش این احترام نزد خداوند است. «عِنْدَ رَبِّهِ»

3- اصل در چهارپایان،حلال بودن آنهاست،مگر دلیل خاصّی از وحی داشته باشیم. «أُحِلَّتْ - إِلاّ ما یُتْلی»

4- بت پرستی،آلودگی است. «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ» (مراسم حج و قربانی با شرک و بت پرستی آمیخته بود). «فَاجْتَنِبُوا»

حُنَفاءَ لِلّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکانٍ سَحِیقٍ«31»

(مراسم حج را انجام دهید)در حالی که همگی خالص برای خدا باشید و هیچ گونه شرکی به خداوند نورزید،و هر کس به خدا شرک ورزد،گویی از آسمان سقوط کرده و پرنده ای در فضا او را می رباید،یا باد او را به مکانی دور پرتاب می کند.

نکته ها:

*«حُنَفاءَ» جمع حنیف،به معنای کسی است که پیرو دین حقّ باشد.

*«خطف»به معنای ربودن سریع و «سَحِیقٍ» به معنای دور است.

*توحید،به همه چیز ارزش می دهد و شرک،ارزش را از بهترین موجودات سلب می کند.

هُدهُد-که به پروردگار جهان،ایمان داشت-به خاطر سوز و علاقه ای که برای هدایت مردم مشرک داشت،به جایی رسید که واسطه هدایت یک منطقه شد ولی انسان به خاطر شرک، طوری سقوط می کند که خوراک پرنده می شود.

*مثال های قرآن،در هیچ زمان و مکانی کهنه نمی شود،هم طبیعی است و هم قابل فهم.

«فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ»

پیام ها:

1- قربانی،طواف،وفای به نذر وهمه ی اعمال تنها برای خدا باشد. «حُنَفاءَ لِلّهِ»

2- جز خدا به هر قدرتی وصل شویم،پایانش سقوط است،حتّی ابرقدرت ها.

وَ مَنْ یُشْرِکْ ... خَرَّ مِنَ السَّماءِ

3- شرک،از هیچ کس بخشوده نیست. «وَ مَنْ یُشْرِکْ»

4- توحید و اخلاص،مانند حضور در آسمان است و شرک،همچون سقوط از آسمان و طعمه پرندگان شدن. «خَرَّ مِنَ السَّماءِ»

5-میان جدا شدن از خدا و سقوط کردن و طعمه صیّادان شدن،لحظه ای فاصله نیست. «فَتَخْطَفُهُ» (حرف فاء و کلمه ی«خطف»)

6- مقدّس ترین کارها(طواف)،در مقدّس ترین مکان ها(مسجدالحرام)و در مقدّس ترین ایّام(عید قربان)،اگر با اخلاص همراه نباشد،عاقبتش سقوط است نه رشد. وَ مَنْ یُشْرِکْ ... خَرَّ مِنَ السَّماءِ

7- اخلاص،انسان را در برابر بادها و طوفان ها بیمه ونداشتن اخلاص انسان را در مسیر طوفان ها قرار می دهد. «أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ»

8-شرک،گرچه کم یا در یک لحظه باشد،هیچ سرمایه ای را باقی نمی گذارد. «خَرَّ مِنَ السَّماءِ - فِی مَکانٍ سَحِیقٍ»

ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ«32»

این است(دستورات خداوند درباره ی حج)و هر کس شعائر خدا را گرامی بدارد،پس این از تقوای دل هاست.

نکته ها:

*قرآن کریم در آیات دیگر،با صراحت دو مورد از مراسم و برنامه های حج را جزء شعائر الهی شمرده است:یکی«صفا و مروه»و دیگر«شتران قربانی»،ولی شعائر الهی در این دو خلاصه نمی شود و تمام عبادت های دسته جمعی از شعائر خداوند است،مانند نماز جمعه وجماعت وهمه ی مراسم حج.

*تقوا،از حالت های روحی است که از آثار و نشانه ها به وجود آن پی برده می شود،زیرا در کارهای ظاهری،بین گناه و ثواب فرق چندانی نیست،مثلاً:نماز خالصانه با نماز ریاکارانه در ظاهر یکی است وآنچه یکی را ارزشمند ودیگری را ضدارزش می کند،همان روح وباطن کار است که مربوط به قلب هاست. «تَقْوَی الْقُلُوبِ»

پیام ها:

1- تقوای درونی باید آثار بیرونی هم داشته باشد،هر کس به شعائر بی اعتنا باشد، در حقیقت تقوای قلبی او کم است. «مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ»

2- بزرگداشت ها باید بر اساس تقوا باشد،نه رقابت. مَنْ یُعَظِّمْ ... تَقْوَی الْقُلُوبِ

لَکُمْ فِیها مَنافِعُ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی ثُمَّ مَحِلُّها إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ«33»

در آن(حیوانات قربانی)برای شما تا رسیدن زمان معیّن(عید قربان)منافعی است،سپس جایگاه آن(قربانی)به سوی آن خانه قدیمی و آزاد(کعبه)است.

نکته ها:

*بعضی گمان می کردند همین که شتر یا حیوان دیگری را برای قربانی معیّن کردند،حقّ سوار شدن برآن و شیر دوشیدن از آن را ندارند.این آیه این تفکّر را رد می کند.

پیام ها:

1- در سایه ی تعظیم شعائر،منافع مادّی شما نیز تأمین می شود.و «لَکُمْ فِیها مَنافِعُ»

2- در مراسم حج محوریّت با کعبه است. وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ ... مَحِلُّها إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ

وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ عَلی ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَهِ الْأَنْعامِ فَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ«34»

و(شما تنها امّتی نیستید که تکلیف قربانی دارد،زیرا)ما برای هر امّتی آئینی قرار دادیم،تا هنگام قربانی نام خدا را بر حیواناتی که خداوند روزی آنان کرده ببرند،خدای شما معبود یکتاست،پس فقط تسلیم او باشید،و به بندگان خالص بشارت ده.

نکته ها:

*کلمه«مخبتین»از«خبت»یعنی زمین وسیع وهموار که خالی از فراز و نشیب است و مخبت به انسان آرام ومطمئن گفته می شود که از هرگونه پندار شرک دور باشد.

*کلمه ی«منسک»یا مصدر،یا اسم زمان ویا اسم مکان است.لذا معنا چنین است:ما برای هر امّتی برنامه عبادت یا زمانی را برای قربانی یا مکانی را برای آن قرار دادیم.

پیام ها:

1- برنامه قربانی،در تمام ادیان آسمانی بوده است. لِکُلِّ أُمَّهٍ ...

2- هنگام قربانی،نام خدا را باید به زبان آورد. «لِیَذْکُرُوا»

3- شیوه ی بندگی خداوند،تنها باید از طریق وحی باشد. «جَعَلْنا مَنْسَکاً»

4- خدای ما پروردگار یکتاست. «فَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ» ،همان خدایی که هم دین مارا تأمین می کند، «جَعَلْنا مَنْسَکاً» و هم دنیای مارا «رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَهِ الْأَنْعامِ».

5-نام خداوند به قدری ارزش دارد که اگر هنگام ذبح حیوان بر زبان جاری شود، گوشت آن حیوان حلال،وگرنه حرام خواهد بود. «لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ»

6- غذای انسان های خداپرست نیز باید رنگ الهی داشته باشد. «لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ»

7- جز برای خدا تسلیم نشوید. «فَلَهُ أَسْلِمُوا»

8-همین که در تمام ادیان نام خدا بردن مطرح است،پس آفریدگار همه یکی است.زیرا اگر خدای دیگری بود این مراسم به صورت های دیگری نیز

مطرح می شد. «فَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ» (حرف«فاء»برای نتیجه است یعنی وحدت مکتب،نشانه ی وحدت معبود است).

9- بشارت های الهی،مخصوص کسانی است که متواضع و تسلیم خدا هستند.

«بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ»

اَلَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصّابِرِینَ عَلی ما أَصابَهُمْ وَ الْمُقِیمِی الصَّلاهِ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ«35»

(مُخبتین)کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود دل هایشان از خوف (خداوند)می لرزد و بر آنچه(از سختی ها)به آنان می رسد مقاومند و برپاکنندگان نمازند و از آنچه به آنان روزی داده ایم انفاق می کنند.

نکته ها:

*یاد خدا هم آرام بخش و هم برای اهل ایمان است،خوف آور،همانند کودکی که با یاد والدین،هم آرام می گیرد وهم از آنان پروا می کند وحساب می برد.

پیام ها:

1- ترس از خدا و پروای درونی،یک ارزش است. «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»

2- تقوا،بر همه ی کمالات مقدّم است. وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ ... وَ الصّابِرِینَ ...

3- زیربنای انجام وظیفه بعد از تقوا،مقاومت و صبر است. «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصّابِرِینَ»

4- صبری ارزش دارد که در برابر مشکلات دوام بیاورد. «الصّابِرِینَ عَلی ما أَصابَهُمْ»

5-رابطه با خدا،از رابطه با محرومان جدا نیست. «وَ الْمُقِیمِی الصَّلاهِ - یُنْفِقُونَ»

6- بخشش،مخصوص مال نیست،از علم و آبرو و هنر نیز می توان انفاق کرد.

«مِمّا رَزَقْناهُمْ»

7- انفاقی ارزش دارد که دائمی باشد.( «یُنْفِقُونَ» فعل مضارع نشانه استمرار است)

8-در انفاق نیز اعتدال و میانه روی لازم است. وَ مِمّا ...

9- اموال و دارائی های انسان رزق الهی است. «رَزَقْناهُمْ»

وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ لَکُمْ فِیها خَیْرٌ فَاذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ عَلَیْها صَوافَّ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ کَذلِکَ سَخَّرْناها لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ«36»

و(قربانی کردن)شترهای چاق را برای شما از شعائر الهی قرار دادیم،در آنها برای شما خیر است،پس(هنگام قربانی)نام خدا را بر شتران در حالی که ایستاده اند ببرید،پس چون به پهلو افتادند(و جان دادند)از (گوشت)آنها بخورید و به فقیر قانع و فقیری که روی سؤال ندارد اطعام کنید،بدین گونه حیوانات قربانی را برای شما(رام و)مسخّر کردیم،تا شاید شکرگزاری کنید.

نکته ها:

*«بدن»جمع«بدنه»است به معنای شتر سالم و فربه،و «صَوافَّ» حیوانی است که زانوی خود را صاف نگاه داشته است.

*جمله ی «وَجَبَتْ جُنُوبُها» یعنی استقرار به پهلو و کنایه از جان دادن حیوان است.«قانع» فقیری است که قانع است و«مُعتَرّ»فقیری را گویند که نیازمند است امّا حرفی به زبان نمی آورد،ولی به قصد کمک گرفتن از کنار شما عبور می کند.[19]

*در اسلام،هر جا مسأله خوردن مطرح است،در کنارش وظیفه دیگری نیز ذکر شده است:

کُلُوا ... وَ لا تُسْرِفُوا [20]بخورید ولی اسراف نکنید.

فَکُلُوا ... وَ أَطْعِمُوا [21]بخورید و به دیگران بخورانید.

کُلُوا ... وَ اعْمَلُوا[22]بخورید و عمل صالح انجام دهید.

کُلُوا ... وَ اشْکُرُوا[23]بخورید و سپاس گزارید.

پیام ها:

1- در بزرگداشت شعائر الهی،سخاوتمندانه خرج کنید. «وَ الْبُدْنَ» («بدن»به معنای شتر چاق است)

2- عرب جاهلی می پنداشت که از گوشت قربانی نباید استفاده کند. «فَکُلُوا»

3- در تعظیم شعائر دینی،مهم توجّه وعنایت الهی است،خواه نسبت به جماد باشد،خواه نسبت به حیوان. «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ» ، وَ الْبُدْنَ ... مِنْ شَعائِرِ اللّهِ

4- احکام دینی باید از طریق وحی معیّن شود.«جعلنا»

5-در شعائر الهی،منافع انسان ها نیز تأمین است. «لَکُمْ» (برخلاف قربانی در راه بت ها و یا ریخت وپاش های مسرفانه)

6- در مکتب تربیتی اسلام،در تغذیه نیز خدا مطرح است. «فَاذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ»

7- بهترین روشِ قربانیِ شتر،نحر آن در حال ایستاده است. «صَوافَّ»

8-تا جان در بدن حیوان هست،مصرف گوشتش ممنوع است. «فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَکُلُوا»

9- گوشت قربانی باید تقسیم شود.(بین خود و دیگران) «فَکُلُوا - أَطْعِمُوا»

10- به تمام گروه های بی بضاعت رسیدگی کنید. «الْقانِعَ - اَلْمُعْتَرَّ»

11- قربانی در مکانی انجام گیرد که محل عبور فقرا باشد. «الْمُعْتَرَّ»

12- رام بودن و مسخّر بودن حیوانات،خوردن گوشت قربانی واطعام به دیگران،ذِبح ونَحر حیوانات در مراسم حج واخلاص ورنگ الهی داشتن،نعمت هایی است که باید شکرگزاری شود. «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»

لَنْ یَنالَ اللّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوی مِنْکُمْ کَذلِکَ سَخَّرَها لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللّهَ عَلی ما هَداکُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ«37»

هرگز گوشت و خون حیوانات قربانی،به خداوند نمی رسد،بلکه آنچه از طرف شما به او می رسد تقواست،این گونه خداوند حیوانات را برای شما مسخّر نمود،تا خدا را به خاطر آن که شما را هدایت کرده است به بزرگی یاد کنید،و به نیکوکاران بشارت ده.

پیام ها:

1- خداوند به تکالیفی که انجام می دهیم،نیازی ندارد. «لَنْ یَنالَ اللّهَ لُحُومُها»

2- در ورای مسائل ظاهری دین،اهداف والاتری وجود دارد.(به ظاهر دستورات دینی بسنده نکنیم،داشتن اخلاص و روح تعبّد و تسلیم در برابر فرمان خداوند،باطن احکام الهی است). «وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوی»

3- رابطه ی انسان با خداوند از راه تقواست. «یَنالُهُ التَّقْوی مِنْکُمْ»

4- خدا را به بزرگی یادکردن،یک نوع شکر الهی است. «لِتُکَبِّرُوا اللّهَ عَلی ما هَداکُمْ»

5-نعمت هدایت،از نعمت هایی است که برای شکر آن سفارش ویژه ای شده است. «عَلی ما هَداکُمْ»

6- اگر لطف خداوند نباشد،همه گمراه خواهیم شد. «هَداکُمْ»

7- حج و مناسک آن جلوه آشکار هدایت است. «عَلی ما هَداکُمْ»

8-انجام مناسک حج،انسان را در زمره محسنین قرار می دهد. «وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ»

إِنَّ اللّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوّانٍ کَفُورٍ«38»

قطعاً خداوند از کسانی که ایمان آورده اند دفاع می کند،بی شک خداوند هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست ندارد.

نکته ها:

*یکی از وعده ها و سنّت های الهی،نصرت و دفاع از مؤمنین است و خداوند این دفاع و حمایت را به عنوان یک حقّ،بر خود لازم فرموده است: «وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ[24]البتّه معنای دفاع و نصرت الهی،همیشه دفاع و نصرت فوری و کوتاه مدّت نیست،بلکه دفاع دراز مدّت را نیز شامل می شود،زیرا در آیات دیگر می فرماید: «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ» آری، ممکن است در یک درگیری و جنگ،مؤمنین به ظاهر شکست بخورند ولی اهداف و تفّکر آنان پیروز شود،چنانکه ابن ملجم،حضرت علی علیه السلام را به شهادت رساند،ولی آیا خداوند او را حمایت کرد یا علی علیه السلام را؟ نام علی،فرزند علی،کتاب علی،مناجات علی،عزّت علی، شیعه ی علی و تفکّر علی سرانجام به پیروزی رسید.

*«خَوّانٍ» و «کَفُورٍ» به معنای کسی است که کفر و خیانت،کار و سیره ی او باشد.

پیام ها:

1- تحقّق وعده ی الهی در دفاع از مؤمنان،حتمی است. «إِنَّ»

2- مؤمنان،تنها و بی مدافع نیستند. «إِنَّ اللّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا»

3- حمایت خداوند،ابدی است. «یُدافِعُ»

4- مؤمنان،از حریم خدا دفاع می کنند وخدا از حریم مؤمنان. «یُدافِعُ» ،نه «یُدافِعُ»

5-مؤمنان،محبوب خدا هستند. «إِنَّ اللّهَ یُدافِعُ»

6- عنصری که نصرت و دفاع خدا را جلب می کند،ایمان است. «عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا» «وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ»[25]

7- قهر و غضب خداوند،بر اساس معیارهاست. «یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا - لا یُحِبُّ کُلَّ خَوّانٍ» (دین خداوند امانتی در دست ماست که نباید به آن خیانت شود) لا یُحِبُّ کُلَّ خَوّانٍ ...

8-همه ی مردم در برابر خداوند یکسانند، «کُلَّ خَوّانٍ» و خیانت از هیچ کس بخشیده نیست.

9- بدتر از خیانت،خیانت پیشگی؛ «خَوّانٍ» بدتر از کفر،کفرپیشگی است. «کَفُورٍ»

10- خیانت،زمینه ی کفر است.(اوّل «خَوّانٍ» مطرح شده،بعد «کَفُورٍ» )

11- کسی که ایمان ندارد به خود و خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله خیانت کرده است.

( «خَوّانٍ» در برابر «آمَنُوا» قرار داده شده)

أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ«39»

به کسانی که همواره و مظلومانه مورد تهاجم و قتل عام قرار گرفته اند، اجازه دفاع وجهاد داده شده است والبتّه خداوند بر یاری آنان قادر است.

نکته ها:

*گفته اند:این آیه اوّلین آیه ای است که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اجازه جهاد و جنگ مسلحانه داده است،زیرا کار آن حضرت چند مرحله داشت:1- دعوت و اصلاح قلبی و خودسازی نیروها.

2- تشکّل و بسیج نیروها.3- دفاع یا حمله.

پیام ها:

1- جهاد،بدون اذن خدا و رسول جایز نیست. «أُذِنَ»

2- مظلومان،مجازند با دشمنان خود جهاد کنند. «أُذِنَ - بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا»

3- نصرت خدا،بعد از بپاخاستن وحرکت ماست. «أُذِنَ - إِنَّ اللّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ»

4- به رزمندگان روحیه دهید. «وَ إِنَّ اللّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ»

5-حقّ بر باطل پیروز است. «وَ إِنَّ اللّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ»

6- امداد الهی،تنها جنبه ی نظامی ندارد و انواع نصرت ها و امدادها را شامل می شود. «نَصْرِهِمْ» به طور مطلق مطرح شده است.

7- نصرت الهی حتمی است.(کلمه «إِنَّ» ، «لَقَدِیرٌ» ،حرف لام و جمله ی اسمیّه)

8-امداد و یاری خداوند نسبت به مؤمنان گسترده است.«قدیر»،نفرمود:«قادر»

اَلَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللّهِ کَثِیراً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ«40»

(مظلومان مورد تهاجم،)کسانی هستند که به ناحق از خانه و کاشانه ی خود رانده شدند(و گناهی نداشتند)جز این که می گفتند:پروردگار ما خدای یکتا است و اگر خداوند(ظلم و تجاوز)بعضی از مردم را به وسیله ی بعضی دیگر دفع نکند، صومعه ها و کنیسه ها و کلیساها و مساجدی که نام خداوند در آنها بسیار برده می شود ویران می گردد،و قطعاً خداوند کسی که(دین)او را یاری کند،یاری می دهد،همانا خداوند نیرومند شکست ناپذیر است.

نکته ها:

*کلمه ی «صَوامِعُ» جمع«صومعه»به معنای دِیر و محل عبادت و ریاضت راهبان در بیابان ها و غارهاست.کلمه ی «بِیَعٌ» جمع«بیعه»،محل عبادت مسیحیان است و کلمه ی «صَلَواتٌ» جمع«صلاه»،همان کنیسه و محل عبادت یهودیان است.

*خرابی مسجد یعنی:محو اتّحاد و تشکّل،قطع رابطه با امام عادل،فراموشی فقرا،عدم آگاهی از اوضاع و غفلت از خدا و لذا اگر دشمن بتواند،اوّل این مراکز را قلع و قمع می کند.لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ ...

* امام صادق فرمود: تسبیح حضرت فاطمه زهرا از موارد ذکر کثیر است.[26]

پیام ها:

1- آوارگی از وطن روشن ترین نمونه مظلومیّت است. ظُلِمُوا ... اَلَّذِینَ أُخْرِجُوا

2- علاقه به وطن،حقّ طبیعی انسان واخراج از وطن،سلب این حقّ و سبب ظلم است. «أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ»

3- در قرآن،تبعید مفسدین فی الارض حقّ وتبعید مؤمنان ناحقّ است. «بِغَیْرِ حَقٍّ»

4- دینداری،سختی و ناگواری دارد. أُخْرِجُوا ... إِلاّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ

5-مؤمنان،وسیله ی تحقّق اراده ی الهی اند. «دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ» (دفاع از خداوند است ولی بدست مؤمنین)

6- برای حفظ مراکز دینی،گاهی باید خون داد. دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ ...

7- آنچه مهم است،دفاع از حریم مساجد است،خواه با جنگ باشد و وخواه با قلم و بیان و یا برنامه های دیگر. دَفْعُ اللّهِ ...

8-مهم ترین برنامه ی دشمن،نابودی مراکز دینی بیدار کننده است. «لَهُدِّمَتْ» (معابد،نشانه ی حضور دین در جامعه است).

9- نام عبادتگاه مهم نیست،کفّار و متجاوزین با یاد خدا و راه او به هر شکل و در هر کجا که باشد مخالفند. «صَوامِعُ - بِیَعٌ - صَلَواتٌ - مَساجِدُ»

10- یاد خدا هدف اصلی و روح اعمال در مراکز دینی است. «یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللّهِ»

11- مساجدی مورد ستایش قرآن است که در آنها از خداوند بسیار یاد شود و به حداقل اکتفا نشود. «کَثِیراً» (در هر مکانی که بیشتر یاد او شود،مقدّس تر است)

12- امداد و نصرت الهی،بعد از حرکت و تلاش ماست. «لَیَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ»

اَلَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَهُ الْأُمُورِ«41»

کسانی که اگر آنان را در زمین به قدرت رسانیم،نماز بر پا می دارند و زکات می دهند و(دیگران را)به خوبی ها دعوت می کنند و از بدی ها باز می دارند؛و پایان همه ی امور برای خداست.

نکته ها:

*اگر قدرت و امکانات،در دست افراد صالح باشد،بهره برداری صحیح می کنند و اگر در اختیار نااهلان قرار گیرد سوء استفاده می کنند.بنابراین دنیا و قدرت،برای گروهی نعمت و برای گروهی وسیله ی بدبختی است و قرآن از هر دو نمونه یاد کرده است:اگر مؤمنان به قدرت برسند،به سراغ نماز و زکات و امر به معروف می روند ولی انسان های منحرف و نااهل،اگر قدرتمند شوند کارشان طغیان است، «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی» [27]و در راه نابودی منابع اقتصادی و نسل بشر گام بر می دارند، «وَ إِذا تَوَلّی سَعی فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ» [28]و عاقبت،مردم را به دوزخ می کشانند. «أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَی النّارِ» [29]

پیام ها:

1- یاری خداوند از طریق احیای دین اوست. «وَ لَیَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ» ، اَلَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ ...

2- امر به معروف و نهی از منکر،به قدرت نیاز دارد. «مَکَّنّاهُمْ»

3- پیروزی مؤمنان،زمینه ی بندگی و تعاون مالی و فرهنگی را فراهم می کند و غفلت و غرور را از بین می برد. إِنْ مَکَّنّاهُمْ ...

4- برای مؤمنان،تمام زمین یکسان است،آنان هر کجا که توان دارند هدف مقدّس خود را پیاده می کنند. «فِی الْأَرْضِ»

5-همه ی قدرت ها را از خدا بدانیم.«مکنا»

6- اوّلین ثمره ی حکومت صالحان،نماز و زکات و امر به معروف و نهی از منکر است. إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ ...

7- رابطه با خدا و دستگیری از محرومان و آگاهی دادن به جامعه و جلوگیری از مفاسد،از هم جدا نیست. أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ ...

8-اقامه ی نماز و ادای زکات و امر به معروف و نهی از منکر از وظایف و کارهای قطعی مسئولان حکومت اسلامی است. «أَقامُوا» نه«یقیمون»

9- حاکمان مؤمن،هم در فکر ارتقای روحی و رشد امور معنوی هستند و هم به دنبال رفاه و حل مشکلات اقتصادی و فقرزدایی و اصلاح جامعه. أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ ...10- جامعه ای تحت حمایت خداوند است که این چهار ارزش محوری را داشته باشد:نماز،زکات،امر به معروف و نهی از منکر. «وَ لَیَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ» ، «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ»

11- امر و نهی شما،زمانی در جامعه موثّر است که اوّل به وظایف فردی خود عمل کنید. أَقامُوا الصَّلاهَ ... أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ

12- اقامه ی نماز،به قدرت و امکانات نیاز دارد. إِنْ مَکَّنّاهُمْ ... أَقامُوا الصَّلاهَ

13- زکات،همتای ناگسستنی نماز است. «أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ» (در 28 آیه ی قرآن،زکات در کنار نماز آمده است).

14- با انجام همه ی وظایف،باز هم به حسن عاقبت خود و نتیجه ی نهایی کارتان مطمئن نشوید و بر خداوند امید و توکل داشته باشید. «وَ لِلّهِ عاقِبَهُ الْأُمُورِ»

15- امکانات،بیش از چند روزی در دست شما نیست. «وَ لِلّهِ عاقِبَهُ الْأُمُورِ»

وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ«42»

و(ای پیامبر!)اگر تو را تکذیب می کنند(نگران مباش،زیرا)قوم نوح و عاد و ثمود نیز که قبل از اینها بودند،انبیا را تکذیب کردند.

وَ قَوْمُ إِبْراهِیمَ وَ قَوْمُ لُوطٍ«43»

و قوم ابراهیم و لوط(نیز پیامبرشان را تکذیب کردند).

وَ أَصْحابُ مَدْیَنَ وَ کُذِّبَ مُوسی فَأَمْلَیْتُ لِلْکافِرِینَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ«44»

ومردم(منطقه ی)مَدْیَن،انبیای خود را تکذیب کردند،موسی(نیز)مورد تکذیب مردم قرار گرفت،پس به کافران مهلت دادم(و همین که در غفلت غرق شدند)آنان را(با قهر خود)گرفتم،پس چگونه خواهد بود عذابی که برای آنان مجهول و مبهم است(و نمی توانند عمق آن را بفهمند)؟

پیام ها:

1- تکذیب دشمنان،نباید مانع ادامه ی راه شود. وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ ...

2- از دشمنی کفّار نهراسید. إِنْ یُکَذِّبُوکَ ...(خداوند پیامبر را دلداری می دهد)

3- تاریخ تکرار می شود. «فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ»

4- برای عبرت و تربیت،از تاریخ استفاده کنید. «قَبْلَهُمْ»

5-نوح و ابراهیم و لوط از طرف قوم خود تکذیب شدند.(قوم ابراهیم-قوم لوط-قوم نوح)ولی موسی از طرف قومش تکذیب نشد بلکه از طرف قبطیان تکذیب شد. «کُذِّبَ مُوسی» و نفرمود:«قوم موسی»

6- سنّت خداوند بر فرستادن انبیاست.(نوح،ابراهیم،موسی،شعیب،و لوط)

7- خداوند به تبهکاران مهلت می دهد. «فَأَمْلَیْتُ»

8-تبهکاران،مهلت خداوند را نشانه ی محبت یا غفلت او ندانند. «ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ»

فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ أَهْلَکْناها وَ هِیَ ظالِمَهٌ فَهِیَ خاوِیَهٌ عَلی عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَهٍ وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ«45»

پس چه بسیار از(شهرها و)آبادی هایی که ستمگر بودند و آنها را هلاک کردیم، پس(دیوارهای)آن بر سقف هایش فرو ریخت،(نخست سقف ها ویران شد،و بعد دیوارها و پایه ها بر روی سقف ها سقوط کرد).و چه بسیار چاه(پر آب)،متروکه و چه بسا قصرهای بلند(و محکمی که بی ساکن یا مخروبه شد).

نکته ها:

*کلمه «خاوِیَهٌ» از«خواء»به معنای فرو ریختن و سقوط کردن است و کلمه «مَشِیدٍ» هم به معنای کاخ بلند است و هم کاخ گچ کاری شده.

پیام ها:

1- قهر خدا بر ستمگران حادثه نیست،یک جریان است. «فَکَأَیِّنْ»

2- از تاریخ درس بگیرید. فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ ...

3- نتیجه ی ظلم،نابودی است. «وَ هِیَ ظالِمَهٌ - أَهْلَکْناها»

4- در برابر قهر خدا،نه سقفی می ماند و نه ستونی. «خاوِیَهٌ عَلی عُرُوشِها»

أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ«46»

آیا آنان در زمین سیر نکردند تا دل هایی داشته باشند که با آن حقیقت را درک کنند،یا گوش هایی که با آن حقیقت را بشنوند؟ البتّه چشم های آنان کور نیست،لکن دل هایی که در سینه دارند نابینا است.

پیام ها:

1- سفرهای علمی و تجربی،کاری ارزشمند و راهی مطلوب برای گسترش شناخت است. «أَ فَلَمْ یَسِیرُوا»

2- زمین و زمان،کلاس درس است و کسانی که عبرت نمی گیرند سزاوار توبیخ هستند. «أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ»

3- گروهی از مردم،نه از پیامبران بیرونی پند می گیرند و نه از عقل که پیامبر درونی است. «یَعْقِلُونَ بِها»

4- عقل،گوش و چشم از ابزار شناخت است. یَعْقِلُونَ ... آذانٌ ...ابصار

5-بدتر از نابینایی چشم،نابینایی دل است که با پند گرفتن بینا نمی شود.

«تَعْمَی الْقُلُوبُ»

آری،اصرار در لجاجت و دشمنی با حقّ،انسان را مسخ می کند و او را به جایی می رساند که نه با عقل حقیقت را درک می کند و نه با چشم و گوش.

وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ وَ لَنْ یُخْلِفَ اللّهُ وَعْدَهُ وَ إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَهٍ مِمّا تَعُدُّونَ«47»

و کفّار،تعجیل عذاب الهی را از تو می خواهند،در حالی که خداوند هرگز از وعده ی خود تخلف نمی کند و یک روز نزد پروردگارت به منزله ی هزار سال(از سال هایی)است که شما می شمرید.

نکته ها:

*در برابر هشدار انبیا،کفّار بارها از آنان می پرسیدند:آن قهر الهی که از آن سخن می گویید، چه زمانی مارا فرا خواهد گرفت؟ «وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» [30]،این آیه به آنان پاسخ می دهد که عجله نکنید،وعده ی الهی حتمی است.

پیام ها:

1- مهلت دادن خدا را نشانه ی غفلت او و رها شدن خود ندانیم. «یَسْتَعْجِلُونَکَ»

2- درخواست های بیجا و جوسازی ها و سؤال های بی ربط،ما را تحت تأثیر قرار ندهد. «یَسْتَعْجِلُونَکَ»

3- زمان در نزد ما با نزد خداوند متفاوت است. «وَ إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ»

وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ أَمْلَیْتُ لَها وَ هِیَ ظالِمَهٌ ثُمَّ أَخَذْتُها وَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ«48»

و چه بسیار از(شهرها و)آبادی هایی که به(اهل)آن مهلت دادم در حالی که ستمگر بودند(امّا از این مهلت،برای توبه و اصلاح خویش استفاده نکردند و بر کفر خود اصرار ورزیدند).سپس آن(ها)را با قهر خود گرفتم و بازگشت(همه)به سوی من است.

پیام ها:

1- یکی از سنّت های الهی،مهلت دادن به ستمگران است پس عجله ما بیهوده است. «وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ أَمْلَیْتُ»

2- ظلم انسان،سبب قهر الهی است. «وَ هِیَ ظالِمَهٌ - أَخَذْتُها»

قُلْ یا أَیُّهَا النّاسُ إِنَّما أَنَا لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ«49»

بگو:ای مردم! همانا من برای شما هشدار دهنده ای روشنگرم.

فَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ«50»

پس کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند،برایشان آمرزش و رزق نیکو خواهد بود.

وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آیاتِنا مُعاجِزِینَ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ«51»

و کسانی که در(انکار و رد)آیات ما تلاش کردند و چنین پنداشتند که می توانند مارا عاجز کنند(و بر ما پیروز شوند)آنان اهل دوزخند.

پیام ها:

1- پیامبران،از پیش خود سخن نمی گفتند. «قُلْ»

2- هشدار انبیا به نفع مردم است. «لَکُمْ»

3- پیامبر،بر مردم تحکّم و سیطره و حقّ اجبار ندارد. «إِنَّما أَنَا لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ»

4- نیاز مردم به انذار،بیش از تبشیر است. «أَنَا لَکُمْ نَذِیرٌ»

5-پیامبر،با مردم به روشنی سخن می گوید. «مُبِینٌ»

6- ایمان از عمل صالح جدا نیست،(هر دو با هم شرط بهره گیری از پاداش های الهی است). آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ ...

7- پاداش معنوی،بر پاداش مادّی مقدّم است. «مَغْفِرَهٌ - رِزْقٌ کَرِیمٌ»

8-رزقی ارزش دارد که با کرامت و تکریم باشد. «رِزْقٌ کَرِیمٌ»

9- هیچ کس نمی تواند مانع تحقّق اهداف الهی شود،گرچه کافران تلاش می کنند.

«سَعَوْا»

10- کفّار،نه حرف تازه دارند و نه منطق،تنها کارشان،تلاش برای خنثی کردن راه حق است. «مُعاجِزِینَ»

11- دوزخ،برای گروهی از مردم دائمی است. «أَصْحابُ الْجَحِیمِ»

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلاّ إِذا تَمَنّی أَلْقَی الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللّهُ آیاتِهِ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ«52»

و پیش از تو هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم،مگر این که هرگاه آرزو می کرد (و برای پیشبرد اهداف الهی خود طرحی می ریخت)شیطان در(طرح و)آرزوی او (مسائلی را)القا می کرد،لکن خداوند هر چه را که شیطان القا می کرد از بین می برد،سپس آیات خود را استحکام می بخشید و خداوند آگاه و حکیم است.

نکته ها:

*مردم در برابر وسوسه های شیطان چند دسته اند:

1- افرادی وسوسه ی شیطان در روحشان کارساز است. «یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النّاسِ» [31]

2- بعضی ها شیطان با آنان تماس می گیرد،ولی فوراً متوجّه می شوند و او را طرد می کنند.

«مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا» [32]

3- گروهی،شیطان همیشه با آنهاست. «فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ»[33]

پیامبران الهی جزء هیچ یک از این سه دسته نیستند،آنان معصومند و شیطان نه قرین آنهاست،نه در روحشان وسوسه می کند و نه با آنان تماس می گیرد،شیطان در طرح وبرنامه و آرزوی آنان القائاتی دارد و ناگفته پیداست که حساب طرح پیامبران و برنامه ها و اهدافشان،از حساب شخصی آنان جداست.

پیام ها:

1- پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آخرین پیامبر است. «قَبْلِکَ» (در تمام قرآن درباره ی پیامبر اسلام،کلمه ی بعدک وجود ندارد).

2- تضاد میان حقّ و باطل،یک جریان دائمی است. مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلاّ إِذا تَمَنّی أَلْقَی الشَّیْطانُ ...

3- همه ی پیامبران در یک سطح نیستند. «رَسُولٍ - نَبِیٍّ» (رسول مسئول تبلیغ گسترده است،ولی نبیّ در آن حدّ نیست).

4- انبیا برای اهداف خود طرح و برنامه دارند. «تَمَنّی»

5-شیطان در انبیا اثری ندارد ولی در اهداف آنان وسوسه می کند. «أُمْنِیَّتِهِ»

6- وسوسه های شیطان،بهترین برنامه ها را نیز تهدید می کند. «أُمْنِیَّتِهِ»

7- در تضادّ میان حقّ و باطل،خداوند باطل را محو و حقّ را تثبیت می کند.

فَیَنْسَخُ اللّهُ ... ثُمَّ یُحْکِمُ

8-در پیروزی حقّ بر باطل عجله نکنید.( «ثُمَّ» رمز دراز مدّت است)

9- حقّ،بدون حمایت خداوند پایدار نیست. «یُحْکِمُ اللّهُ آیاتِهِ»

10- تضاد حقّ و باطل و پیروزی حقّ بر باطل،نقشه ی حکیمانه و عالمانه ی الهی است. «یُحْکِمُ اللّهُ - عَلِیمٌ حَکِیمٌ»

لِیَجْعَلَ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ فِتْنَهً لِلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ الظّالِمِینَ لَفِی شِقاقٍ بَعِیدٍ«53»

تا(خداوند)القائات شیطان را برای آنان که در دل هایشان بیماری است و (نیز)برای سنگدلان،وسیله ی آزمایش قرار دهد و قطعاً ستمگران در دشمنی طولانی و عمیقی هستند.

پیام ها:

1- القائات شیطان،وسیله ی آزمایش افراد سنگدل و بیمار دل است. «فِتْنَهً» (بیماری روحی و سنگدلی زمینه ای مناسب برای قرار گرفتن در دام فتنه ها و شیطان است).

2- با این که سنگدلی،نوعی بیماری روحی است،ولی جداگانه مطرح شده تا اهمیّت آن مشخص شود. «وَ الْقاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ»

3- سنگدلانی که تحت تأثیر القائات شیطان قرار گیرند ستمگرند. «وَ إِنَّ الظّالِمِینَ»

وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ«54»

و نیز آگاهان بدانند(وحی کدام است و القائات شیطان کدام،و بدانند)که طرح و آرزوی انبیا حقّی است از طرف پروردگار تو،پس به آن ایمان آورند و دل هایشان در برابر آن خاضع گردد و قطعاً خدا کسانی را که ایمان آورده اند به راه مستقیم هدایت می کند.

نکته ها:

*القائات شیطان،در برنامه های انبیا و نسخ آنها از طرف خداوند،دو اثر دارد:

1- وسیله ی آزمایش برای بیمار دلان و سنگدلان است.

2- خنثی شدن القائات شیطان،سبب نورانیّت دل وایمانِ اهل علم و آگاهی است.

پیام ها:

1- علم آن است که به انسان قدرت تشخیص حقّ از باطل را بدهد.(و تنها محفوظات تقلیدی و سطحی نباشد).و لیعلم انه الحق...

2- گاهی بهره برداری ها و برداشت های مادی یا معنوی،مربوط به خلق و خوی شخصی افراد است.یک القای شیطانی برای افراد سنگدل فتنه است ولی برای اهل علم،کلید شناخت می شود.«لیعلم»

3- علم،یک موهبت الهی است که به افراد داده می شود. «أُوتُوا»

4- اهل علم نباید سنگدل و بیمار دل باشند.زیرا در این آیه، «أُوتُوا الْعِلْمَ» در برابر «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ» - که در آیه ی قبل آمده-قرار گرفته است.

5-علم از اوست «أُوتُوا الْعِلْمَ» ،حقّ از اوست «الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ» ،هدایت هم از اوست. «إِنَّ اللّهَ لَهادِ الَّذِینَ»

6- علم،ایمان وخضوع از مراحل تکامل انسان است. «أُوتُوا الْعِلْمَ ، فَیُؤْمِنُوا ، فَتُخْبِتَ»

7- هر کس گام اوّل ایمان را برداشت،خداوند او را به گام های بعد هدایت می کند. فَیُؤْمِنُوا ... إِنَّ اللّهَ لَهادِ الَّذِینَ

وَ لا یَزالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَهٍ مِنْهُ حَتّی تَأْتِیَهُمُ السّاعَهُ بَغْتَهً أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذابُ یَوْمٍ عَقِیمٍ«55»

و کسانی که کفر ورزیدند همواره از قرآن و نبوّت در شک هستند،تا زمانی که قیامت به طور ناگهانی برای آنان فرا رسد،یا عذاب روز عقیم (روزی که بر جبران گذشته قادر نیستند)به سراغشان آید.

پیام ها:

1- اگر شک و تردید،مقدّمه ی تحقیق و ایمان شود ارزشمند است؛اما شک و تردید دائمی پایانش انحراف و عذاب است. «لا یَزالُ»

2- از همه ی مردم انتظار ایمان نداشته باشید،زیرا برای گروهی از آنان هیچ دلیل

و برهانی مؤثّر نیست. لا یَزالُ ... فِی مِرْیَهٍ

3- کسی که خط کفر و مبارزه با حقّ را پذیرفت،در برابر هر حقیقتی با سوء ظن و تردید برخورد می کند. «الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَهٍ»

4- چون مرگ و قیامت ناگهانی است،هرگز غافل نباشیم. «بَغْتَهً»

5-بعد از برپایی قیامت،فرصتی نیست که گذشته ی خود را جبران کنیم. «عَقِیمٍ»

اَلْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلّهِ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فِی جَنّاتِ النَّعِیمِ«56»

در روز قیامت حکومت برای خداست،او در میان مردم حکم و داوری می کند،پس کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند در باغ های پر نعمت(بهشت)خواهند بود.

پیام ها:

1- روز قیامت،هیچ کس هیچ قدرتی ندارد،جز با اراده ی او. «الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلّهِ»

2- داوری خداوند بر اساس عملکرد ماست. یَحْکُمُ ... فَالَّذِینَ آمَنُوا ... جَنّاتِ

وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَأُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ«57»

و کسانی که کفر ورزیدند و آیات مارا تکذیب کردند،پس برای آنان عذاب خوار کننده ای است.

پیام ها:

1- مبنای داوری خداوند در قیامت،کفر و ایمان مردم است. یَحْکُمُ ... فَالَّذِینَ آمَنُوا ... وَ الَّذِینَ کَفَرُوا

2- کیفر کسی که متکبّرانه حقّ را نپذیرد،عذاب خوارکننده است. وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا ... لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ

وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللّهُ رِزْقاً حَسَناً وَ إِنَّ اللّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرّازِقِینَ«58»

و کسانی که در راه خدا هجرت کنند،سپس کشته شوند یا بمیرند قطعاً خداوندرزق نیکویی به آنان خواهد داد،و همانا خداوند بهترین روزی دهندگان است.

لَیُدْخِلَنَّهُمْ مُدْخَلاً یَرْضَوْنَهُ وَ إِنَّ اللّهَ لَعَلِیمٌ حَلِیمٌ«59»

بی تردید خداوند آنان را در محلی وارد می کند که مورد رضایتشان باشد، همانا خداوند دانا و بردبار است.

پیام ها:

1- هجرت هدفدار یک ارزش است. «وَ الَّذِینَ هاجَرُوا»

2- مرگ افراد مهاجر همسنگ شهادت است. «قُتِلُوا أَوْ ماتُوا» (مرگ یا شهادت مهم نیست،مهم در راه خدا بودن است)

3- در راه خدا ناکامی نیست،اگر بندگان شایسته ی خداوند از لذّت های دنیا محروم شوند به نعمت های بزرگ آخرت می رسند. «لَیَرْزُقَنَّهُمُ»

4- تحقق وعده های الهی قطعی است. «لَیَرْزُقَنَّهُمُ» (حرف لام و حرف نون)

5-رزق دنیا گاهی نیکوست و گاهی تلخ،ولی بهشتیان تنها از رزق نیکو برخوردارند. «رِزْقاً حَسَناً»

6- رازق واقعی خداست و دیگران واسطه ی رزق هستند. «خَیْرُ الرّازِقِینَ»

7- مسکن و جایگاه دل پذیر از برجسته ترین نمونه های رزق نیکو است. رِزْقاً حَسَناً ... مُدْخَلاً یَرْضَوْنَهُ

ذلِکَ وَ مَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنْصُرَنَّهُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ«60»

 (آری،)مطلب چنین است،و هر کس به همان مقدار که به او ستم شده مجازات کند،ولی باز هم به او ظلم شود،قطعاً خداوند او را یاری خواهد کرد،البتّه خداوند بخشایشگر و آمرزنده است.

نکته ها:

*در تفسیر نمونه می خوانیم:مشرکان در ماه محرم گفتند:چون مسلمانان جنگ در این ماه را حرام می دانند،ما به آنان هجوم ببریم زیرا آنان از خود دفاعی نمی کنند.لکن این آیه می فرماید:دفاع از خود واجب است،در هر ماهی که باشد.

پیام ها:

1- دفاع،حقّ طبیعی هر انسانی است. «وَ مَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ»

2- عدالت،در همه جا یک ارزش است. «بِمِثْلِ ما عُوقِبَ»

3- یاور مظلومان خداست. «لَیَنْصُرَنَّهُ اللّهُ»

4- یاری مظلوم،همیشه با نابودی ظالم همراه نیست.خداوند مظلوم را یاری می کند،ولی ممکن است ظالم نیز به دلیلی مورد عفو الهی قرار گیرد. «لَیَنْصُرَنَّهُ اللّهُ - لَعَفُوٌّ غَفُورٌ»

ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ أَنَّ اللّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ«61»

این(وعده ی نصرت الهی)به خاطر آن است که خداوند(بر هر چیزی قادر است،اوست که)شب را در روز فرو می برد و روز را در شب فرو می برد، البتّه خداوند شنوا و بیناست.

نکته ها:

*در آیه ی قبل خداوند فرمود: «لَیَنْصُرَنَّهُ» ،ما مظلوم را یاری می کنیم.در این آیه و آیه ی بعد به دلایل و زمینه های نصرت،اشاره کرده و آن عبارت است از:

1- قدرت خداوند «یُولِجُ اللَّیْلَ» 2- علم او «سَمِیعٌ بَصِیرٌ» 3- حقّ بودن او «ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ» 4- بزرگی و عظمت او «الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ».

پیام ها:

1- مشت،نمونه ی خروار است.قدرت وعلم خدا در تغییر شبانه روز،نشانه ی قدرت او بر نصرت بندگان است. «یُولِجُ اللَّیْلَ»

2- تغییرات شب و روز تصادفی نیست و تدبیر امور جهان،مدبری حکیم و دانا دارد. یُولِجُ ...

ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْباطِلُ وَ أَنَّ اللّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ«62»

این(یاری مظلوم از سوی خداوند)به خاطر آن است که خداوند حقّ است و هر چه را غیر از او بخوانند،آن باطل است؛البتّه خداوند،بلند مرتبه و بزرگ است.

پیام ها:

1- جا به جایی شب و روز نشانه ای گویا از تدبیر و ربوبیّت و یکتائی اوست.

«ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ»

2- هر معبودی جز او موهوم است. بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ ... مِنْ دُونِهِ هُوَ الْباطِلُ

3- خدای متعال معیار حقّ است،نه چیز دیگر. «ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ»

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّهً إِنَّ اللّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ«63»

آیا ندیدی که خداوند از آسمان،آبی فرو فرستاد،آنگاه زمین سرسبز گشت؟ همانا خداوند دارای لطف و آگاهی است.

پیام ها:

1- مطالعه در هستی،زمینه ی ایمان به خداست. «أَ لَمْ تَرَ»

2- خداوند در جهان هستی،بر اساس عوامل طبیعی کار می کند. «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَتُصْبِحُ»

3- آثار و برکات طبیعت از اوست.(اگر باران،زمین و طبیعت مرده را سبز و خرم می کند،این هم لطف الهی است). «فَتُصْبِحُ - إِنَّ اللّهَ لَطِیفٌ»

لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّ اللّهَ لَهُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ«64»

آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است مخصوص اوست،و در حقیقت، این خداوند است که بی نیاز و ستوده است.

نکته ها:

*وجود انسان،سراسر فقر و به هوا،غذا،مسکن،لباس و چیزهای دیگر محتاج است و اگر چند روزی در شاخه ای از امور خود را بی نیاز بپندارد،دست به طغیان می زند و عوارض و خطراتی به دنبال دارد،مانند:بی تفاوتی،غفلت،استثمار،ولی خداوند «الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» ، بی نیاز مطلق و شایسته ی هر گونه ستایش است.

پیام ها:

1- هستی محتاج ونیازمند است و او تنها بی نیاز. إِنَّ اللّهَ لَهُوَ الْغَنِیُّ ...

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ وَ الْفُلْکَ تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ إِلاّ بِإِذْنِهِ إِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ«65»

آیا ندیدی که خداوند آنچه را در زمین است و نیز کشتی هایی که به امر او در دریا می روند برای شما رام کرده است و آسمان را نگاه داشته تا جز به فرمان او به زمین نیفتد؟ همانا خداوند نسبت به مردم رأفت ورحمت دارد.

نکته ها:

*مراد از تسخیر موجودات آن است که همه در مسیر کام گیری و منافع بشر قرار داده شده، مثلا خورشید مسخر ماست یعنی از او بهره مند می شویم.

*نام بردن از کشتی در کنار نعمت های زمینی به خاطر نقش مهم آن است،همین امروز نیز اگر یک روز کشتی ها متوقّف شوند،چرخ اقتصاد دنیا فلج می شود.

پیام ها:

1- مطالعه ی آفرینش،هم ایمان آفرین است و هم عشق آفرین. «أَ لَمْ تَرَ»

2- تسخیر جهان هستی،به اراده ی خداست. «أَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَکُمْ»

3- انسان می تواند بر زمین و پدیده های آن غالب شود و حقّ مشروع اوست.

«سَخَّرَ لَکُمْ» (انسان شریف ترین پدیده های زمین است).

4- سیر طبیعت،در مسیر اراده ی خداوند است. «تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ»

5-آسمان و اجرام آن ساقط شدنی است و خداوند آنها را نگاه داشته است.

«یُمْسِکُ»

6- برپائی نظام آفرینش و مصونیّت آن از فروپاشی به حفظ دائمی خداوند نیازمند است. «یُمْسِکُ»

7- قوانین طبیعی،مانع اراده ی الهی نیست. «إِلاّ بِإِذْنِهِ»

8-دلیل الطاف الهی،رأفت و لطف اوست. «إِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ»

رام بودن طبیعت برای انسان،حرکت کشتی در دریا و امنیّت زمین از برخورد کرات آسمانی به آن جلوه های رأفت و رحمت گسترده الهی است. سَخَّرَ لَکُمْ ... تَجْرِی فِی الْبَحْرِ ... یُمْسِکُ السَّماءَ ... لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ

9- همه ی مردم مورد لطف خداوند هستند. بِالنّاسِ لَرَؤُفٌ ...

وَ هُوَ الَّذِی أَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ إِنَّ الْإِنْسانَ لَکَفُورٌ«66»

و او کسی است که شما را زنده کرد،سپس می میراند،بار دیگر زنده می کند؛البتّه انسان بسیار ناسپاس است.

پیام ها:

1- با اینکه مرگ و حیات و گذشته و حال و آینده انسان بدست خداوند است، ولی باز انسان سرکشی و ناسپاسی می کند. أَحْیاکُمْ ... إِنَّ الْإِنْسانَ لَکَفُورٌ

لِکُلِّ أُمَّهٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً هُمْ ناسِکُوهُ فَلا یُنازِعُنَّکَ فِی الْأَمْرِ وَ ادْعُ إِلی رَبِّکَ إِنَّکَ لَعَلی هُدیً مُسْتَقِیمٍ«67»

برای هر امّتی(شریعت و)آیینی قرار داده ایم که عمل کننده به آن باشند، پس نباید در(باره ی)این امر با تو نزاع کنند(که چگونه آیین تازه ای آورده ای؛مردم را)به راه پروردگارت دعوت کن،همانا تو بر هدایت مستقیم قرار داری.

نکته ها:

*چون انسان ها،نیازهای موسمی و اجتماعی و غیر ثابتی دارند،باید علاوه بر دستورات کلّی و ثابت،در شرایط مختلف دستورات جدیدی صادر شود،همان گونه که پزشک نسخه های خود را در شرایط گوناگون بیمار تغییر می دهد و در زمان ما مسائل جدید را فقها در چارچوب قوانین کلّی و ثابت برای مسلمانان تعیین می نمایند.

*بعضی«منسک»را مصدر به معنای«نسک»و قربانی کردن گرفته اند که معنای آیه این می شود:ما برای هر امّتی نوعی قربانی قرار دادیم که آنان انجام دهنده آن بودند،بنابراین مشرکان نباید به برنامه قربانی تو بهانه ای بگیرند.

پیام ها:

1- خداوند،هیچ امّتی را بدون مکتب نمی گذارد. «لِکُلِّ أُمَّهٍ»

2- دین باید از طرف خدا باشد. «جَعَلْنا»

3- مردم باید در راه الهی گام بردارند. «هُمْ ناسِکُوهُ»

4- وظیفه ی مبلغ،هدایت امّت و استقامت در این راه است. «وَ ادْعُ إِلی رَبِّکَ»

5-راه درست،راه انبیاست. «إِنَّکَ لَعَلی هُدیً»

6- در برابر جدال و ستیز و تضعیف مخالفان،تقویت رهبران حقّ لازم است. فَلا یُنازِعُنَّکَ فِی الْأَمْرِ ... إِنَّکَ لَعَلی هُدیً مُسْتَقِیمٍ

7- کسی که مسئول ارشاد دیگران است باید تسلّط بر راه حقّ و مستقیم داشته باشد. «لَعَلی هُدیً مُسْتَقِیمٍ» ، «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»[34] (کلمه «عَلی» رمز تسلّط است)

وَ إِنْ جادَلُوکَ فَقُلِ اللّهُ أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ«68»

و اگر(کفّار)با توبه جدال برخاستند،پس به آنان بگو:خداوند به آنچه شما عمل می کنید آگاه تر است.

اَللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ فِیما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ«69»

خداوند در روز قیامت،میان شما در مورد آنچه اختلاف می کردید داوری خواهد کرد.

پیام ها:

1- خداوند پیامبرش را دلداری و آموزش می دهد. «وَ إِنْ جادَلُوکَ فَقُلِ»

2- انبیا با آن همه معجزه ومنطق،باز گرفتار افراد لجوج بودند. «وَ إِنْ جادَلُوکَ»

3- یاد خدا و واگذاری امور به او،بهترین وسیله ی آرامش است. وَ إِنْ جادَلُوکَ فَقُلِ اللّهُ أَعْلَمُ ...

4- با افراد لجوج و اهل جدل درگیر نشوید. «وَ إِنْ جادَلُوکَ فَقُلِ اللّهُ أَعْلَمُ»

5-در قیامت،داور و حاکم همان خدای متعال است که شاهد و آگاه است. «اللّهُ

أَعْلَمُ - اَللّهُ یَحْکُمُ» (قضاوت کامل در سایه علم کامل است)

6- ایمان به علم و داوری خداوند،آرامبخش مؤمنان و تهدید کننده ی کافران است. «اللّهُ أَعْلَمُ - اَللّهُ یَحْکُمُ»

7- ایمان به قیامت بهترین اهرم برای مهار کردن اختلاف ها و مجادله هاست. «اللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ

8-درگیری جبهه حقّ با باطل سابقه ای بس طولانی دارد. «کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ» (کلمه ی «کُنْتُمْ» همراه با فعل مضارع،نشانه ی سابقه طولانی است)

أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّ ذلِکَ فِی کِتابٍ إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ«70»

آیا نمی دانی که خداوند آنچه را در زمین وآسمان است می داند؟ همه ی اینها در کتاب(ثبت)است واین بر خداوند آسان است.

پیام ها:

1- علم خداوند نسبت به تمام هستی یکسان است. «یَعْلَمُ ما فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»

2- علم خداوند در کتابی ثبت است. «فِی کِتابٍ» (یا اعمالی که شما انجام می دهید که در دو آیه قبل به آن اشاره شد،در کتاب ثبت است)

3- احاطه ی علمی خداوند بر همه ی امور و ثبت آن در کتابی مخصوص،برای او آسان است. «عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ»

وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ ما لَیْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ ما لِلظّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ«71»

و کافران،غیر از خداوند چیزی را می پرستند که او هیچ گونه دلیلی بر آن نازل نکرده است،و آنها نسبت به آن هیچ گونه اطلاعی ندارند و برای ستمگران هیچ یاوری نیست.

نکته ها:

*دیدگاه مشرکان این بود که خداوند به بعضی اشیا و بت ها قدرت تدبیر و تصمیم عطا کرده ولی خودش فوق همه آنهاست،آنان خیال می کردند که جهان تحت تدبیر خدایان(ارباب) است و خدا را«رب الارباب»و خدای خدایان می پنداشتند.این آیه می فرماید:خداوند هیچ گونه اقتداری به هیچ یک از معبودهای خیالی شما نداده و هستی تحت تدبیر خدای یکتاست. «یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً»

*شاید مراد از نزول سلطان در آیه،سلطه ی علمی است.یعنی مشرکان به سراغ معبودها و بت هایی می روند که هرگز خداوند دلیل و برهانی از علم و منطق یا وحی به حمایت آنان نفرستاده است.

پیام ها:

1- انگیزه ی پرستش،یا فرمان الهی است: «یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً» ،یا رهنمود عقل وعلم است: «لَیْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ» و یا به امید یاری و استمداد اوست. «ما لِلظّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ» و مشرکان هیچ کدام را ندارند.

2- هر پرستشی که بدون دلیلی از وحی وعلم باشد،ظلم است. «وَ ما لِلظّالِمِینَ»

وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ تَعْرِفُ فِی وُجُوهِ الَّذِینَ کَفَرُوا الْمُنْکَرَ یَکادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذِینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیاتِنا قُلْ أَ فَأُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکُمُ النّارُ وَعَدَهَا اللّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ«72»

و هنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده می شود،در چهره ی کسانی که کفر ورزیدند ترش روئی و خشم را می شناسی(به گونه ای که)نزدیک است به کسانی که آیات ما را بر آنان می خوانند حمله کنند،(به آنان)بگو:

آیا شما را به چیزی بدتر از این خبر دهم؟ آتشی که خداوند به کافران وعده داده است،و چه بد سرانجامی است.

نکته ها:

*کلمه ی «یَسْطُونَ» از«سطو»به معنای حمله و تهاجم است.

*در مبارزه میان کفر وایمان،لبه تیز حمله های کافران،روی مراکز وشخصیت های معنوی و فرهنگی متمرکز است،آنان گاهی مراکز عبادت را هدف قرار می دهند که در آیه ی 40 همین سوره خواندیم: «لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ» وگاهی بدنبال حمله به مبلّغان ومروّجان دین یا مستمعین آنان هستند. «یَسْطُونَ بِالَّذِینَ یَتْلُونَ»

پیام ها:

1- خداوند با کافران اتمام حجّت می کند. «تُتْلی عَلَیْهِمْ»

2- حجّت و استدلال باید روشن باشد. «بَیِّناتٍ»

3- بغض و کینه ی کافران پوشیده نمی ماند. «تَعْرِفُ - یَسْطُونَ»

4-انکار قلبی و روحی در جسم اثر می گذارد. «فِی وُجُوهِ»

5- کسی که برهان ندارد،به حمله و یورش تمسّک می جوید. «یَسْطُونَ» (توسّل به زور نشانه ی عجز در منطق است)

6- مبلّغان یا گروندگان به دین،خود را برای حمله ی مخالفان آماده کنند. «یَسْطُونَ بِالَّذِینَ یَتْلُونَ»

7-تبلیغات روشنگر دینی،آتش تندی است به جان کافران. «بِشَرٍّ مِنْ ذلِکُمُ النّارُ»

8- در انذار و تهدید افراد لجوج،از دوزخ یاد کنید. «النّارُ»

یا أَیُّهَا النّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ«73»

ای مردم! مثلی زده شده است،پس به آن گوش فرا دهید،همانا کسانی که به جای خدای یکتا می خوانید،هرگز نمی توانند مگسی بیافرینند،هر چند

برای این کار اجتماع کنند،و اگر آن مگس چیزی از آنان برباید،نمی توانند از او بازستانند،طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.

ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ«74»

(مشرکان،)خدا را آن گونه که شایسته اوست بزرگ نداشتند،قطعاً خداوند نیرومند و شکست ناپذیر است.

پیام ها:

1- نحوه خطاب باید با مخاطبان تناسب داشته باشد. «یا أَیُّهَا النّاسُ - تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ» (مشرکان در مرحله ای نیستند که به آنان بهتر از «یا أَیُّهَا النّاسُ» گفته شود)

2- در ارشاد و تبلیغ،ابتدا مردم را برای شنیدن آماده کنیم،سپس سخن بگوییم.

«ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ»

3- در مثال های قرآنی،دقّت و توجّه کنیم. «فَاسْتَمِعُوا لَهُ»

4- اگر انسان ها،همه ی توان خود را هم به کار گیرند،نمی توانند موجود زنده ای خلق کنند. «لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ»

5-مخلوقات کوچک را کوچک نشمریم. «إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ»

6- کسی که در برابر یک مگس عاجز است،لایق نیست پرستش شود.

«لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ»

7- مشرکان خدا را قبول داشتند،ولی غیر او را نیز می پرستیدند.(قدردانی صحیح از خداوند،یکتا پرستی است). «ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ»

8-انگیزه ی شرک،استمداد از شریک هاست،ولی باید غیر خدا را کنار گذاشت و تنها به سراغ او رفت،که قدرت وعزّت مخصوص خداوند است. «إِنَّ اللّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ»

اَللّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلائِکَهِ رُسُلاً وَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ«75»

خداوند از میان فرشتگان ومردم رسولانی برمی انگیزد،همانا خداوند شنوا و بیناست.

یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ إِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ«76»

آنچه را پیش روی آنها و پشت سر آنهاست می داند و تمام کارها به خدا بازگردانده می شود.

نکته ها:

*کلمه«اصطفی»از«صفوه»به معنای خالص و ناب است و برگزیدن ناب نشانه آن است که بعضی از مردم و فرشتگان لیاقت دارند و ناب و خالص هستند.

*ابوذر از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند که تعداد انبیا یکصد و بیست و چهار هزار نفرند که سیصد و سیزده نفرشان رسول بودند.[35]

*فرشتگان خداوند یکسان نیستند؛هم مقام آنان تفاوت دارد و هم مسئولیّت آنان.مقام بعضی مانند جبرئیل و میکائیل و عزرائیل از سایرین برتر است.

پیام ها:

1- گزینش پیامبر،حقّ خداست،که خالق وبصیر است. «یَصْطَفِی - بَصِیرٌ» (شاید کلمه سمیع و بصیر رمز آن باشد که ما هر کس را انتخاب می کنیم و مسئولیّت می دهیم،بر کارشان نظارت و حمایت داریم)

2- هر کسی لیاقت واستعداد پیام رسانی الهی ندارد. «مِنَ الْمَلائِکَهِ رُسُلاً وَ مِنَ النّاسِ»

3- عالم،محضر خداست. «یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ»

4- اکنون که خدا می داند وهمه به سوی او می رویم،گناه نکنیم. یَعْلَمُ ... تُرْجَعُ

5-خداوند آفرینش را طوری آفریده که بازگشت همه ی مسائل به سوی اوست.

«وَ إِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ»

6- حرکت هستی به سوی خدا،به خواستن یا نخواستن آنها نیازی ندارد. «تُرْجَعُ»

7- کاروان هستی به سوی هدفی مشخص،روان است. «تُرْجَعُ الْأُمُورُ»

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ«77»

ای کسانی که ایمان آورده اید! رکوع کنید و سجده نمایید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید،باشد که رستگار شوید.

نکته ها:

*با اینکه رکوع و سجود از مصادیق عبادت هستند ولی در این آیه نام آن دو در کنار «وَ اعْبُدُوا» آمده که نشانه ی اهمیّت نماز و این دو رکن نماز است.

*برای سعادت انسان دو برنامه مطرح شده و رستگاری او در انجام هر دو نوع عمل است:

الف:برنامه های ثابت مانند رکوع وسجود و عبادت های دیگر.ب:برنامه های متغیّر و تابع زمان ومکان که در هر زمان کار خیر مصداق خاصّی دارد. آمَنُوا ارْکَعُوا ... وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ

پیام ها:

1- کار خیر(و ابتکارات و اختراعات و خدمات،)زمانی مؤثّر است که در سایه ی ایمان و بندگی خدا باشد. آمَنُوا ارْکَعُوا ... وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ

2- حتّی با رکوع و سجود و تعبد و کار خیر،رستگاری خود را قطعی ندانید،زیرا آفت غرور و حبط عمل در کار است. «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»

3- فلاح و رستگاری،آخرین مرحله ی تکامل است که بعد از انجام عبادات و کارهای خیر باید امید آن را داشت. «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»

وَ جاهِدُوا فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ هُوَ سَمّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَ فِی هذا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللّهِ هُوَ مَوْلاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلی وَ نِعْمَ النَّصِیرُ«78»

و در راه خدا جهاد کنید چنان که شایسته جهاد(در راه)اوست،او شمارا (بر همه ی امّت ها)برگزید و در دین(اسلام)هیچ گونه دشواری بر شما قرار نداد،آیین پدرتان ابراهیم(را پیروی کنید)،او که شما را از قبل مسلمان نامید و در این(کتاب نیز مطلب چنین است)تا این پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید،پس نماز بر پا دارید و زکات بپردازید و به خدا تمسّک جویید،که او مولا و سرپرست شماست،پس چه خوب سرپرستی است و چه خوب یاوری.

نکته ها:

*می دانیم که گواه بودن،به علم و عدالت نیاز دارد و همه ی مردم نه عادلند و نه آگاه که بتوانند بر دیگران شاهد باشند،بنابراین،مراد از گواه بودن مسلمانان که در این آیه عنوان شده است،بعضی از آنان هستند که هم به اعمال و رفتار مردم علم دارند و هم امین و عادلند و چنین افرادی همان گونه که در روایات می خوانیم،اهل بیت پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام هستند که اعمال و رفتار ما بر آنان عرضه می شود.

*خداوند در آغاز این سوره،از زلزله عظیم قیامت وعذاب شدید الهی یاد کرد و در پایان سوره از جهاد و نماز و زکات سخن گفت و یادآور شد که او برای همه بندگانش،مولا وسرپرست و یاوری نیکوست،این نکته به ما می آموزد که برای نجات از خطرهای زلزله ی عظیم قیامت و عذاب شدید الهی،بنده ی او باشیم و به او پناه ببریم که «فَنِعْمَ الْمَوْلی وَ نِعْمَ النَّصِیرُ».

*نفی «حَرَجٍ» به معنای سخت نبودن احکام الهی نیست،زیرا در همین آیه که می فرماید:

جهاد کنید آن گونه که حقّ جهاد است.و ناگفته پیداست که جهاد کار بس سختی است.پس مراد از نبودن حرج در دین آن است که اسلام بن بست ندارد.مثلاً در فرمان جهاد افراد بیمار،لنگ،نابینا،سالمند و زنان و کودکان و ناتوانان معافند،ولی دفاع با همه ی سختی آن وظیفه است.

پیام ها:

1- ارزش کارها،به انگیزه و شیوه ومقدار آن بستگی دارد.(جهادی ارزش دارد که با تمام توان در راه خدا باشد) «فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ»

2- هم به مردم شخصیت دهید، «اجْتَباکُمْ - أَبِیکُمْ - تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ» و هم سخت گیری نکنید. «ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ»

3- در وضع قانون،مراعات توان مردم را بکنیم. «ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ»

4- اسلام،دین آسان واحکام آن انعطاف پذیر است.در زمان ها و مکان های مختلف،شایستگی اجرا شدن را دارد. «ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ»

5-اسلام آئین ابراهیمی و سابقه بس درخشان دارد. «هُوَ سَمّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ»

6- پیامبران،پدران امّت ها هستند. «أَبِیکُمْ»

7-«مسلمان»نام مبارکی است که از قبل برای ما انتخاب شده است. «مِنْ قَبْلُ»

8-پیامبراکرم صلی الله علیه و آله بر اعمال ما گواه است. «لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً»

9- نماز و زکات،تشکّر از خداوند است.(باید به شکرانه ی برگزیدگی و سابقه و لیاقت و گواه بودن امّت اسلام،نماز به پا داشت. فَأَقِیمُوا الصَّلاهَ ...

10- تنها به برگزیده بودن و نام اسلام و مسلمانی تکیه نکنیم،با نماز و زکات و تمسّک به خدا،این افتخارات را پاسداری کنیم. «فَأَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ»

11- مشروعیّت ولایت ها و حکومت های بشری در گرو منتهی شدن به ولایت الهی است. «هُوَ مَوْلاکُمْ»

«الحمدللّه ربّ العالمین»

 


[1] - تفسیر مجمع البیان.

[2] - تفسیر نمونه

[3] - مزمّل،17.

[4] - انسان،10

[5] - انسان،7

[6] - نحل،125

[7] - حجر،31-40.

[8] - تفسیر نورالثقلین؛توحید صدوق،ص 306.

[9] - تفسیر نورالثقلین؛کافی،ج 1،ص 337.

[10] - تفسیر نورالثقلین؛علل الشرایع،ص 416.

[11] - تفسیر نورالثقلین؛کافی،ج 4،ص 245

[12] - تفسیر نورالثقلین؛معانی الاخبار،ص 297

[13] - تفسیر نورالثقلین.

[14] - تفسیر نورالثقلین.

[15] - تفسیر نورالثقلین؛کافی،ج 47،ص 422

[16] - .تفسیر نورالثقلین

[17] - تفسیر کنزالدقائق

[18] - تفسیر نور الثقلین؛بحار،ج 47،ص 216-217.

 [19] - تفسیر نورالثقلین؛کافی،ج 3،ص 499.

[20] - اعراف،31.

[21] - حج،36

[22] - مؤمنون،51.

[23] - سبأ،15

[24] - روم،47

[25] - همان

[26] - کافی ج2، ص500

[27] - .علق،6.

[28] - بقره،205

[29] - قصص،41

[30] - این آیه شش مرتبه در قرآن تکرار شده است

[31] - ناس،5.

[32] - اعراف،201.

[33] - زخرف،36

[34] - یس،3-4.

[35] - .تفسیر برهان،ج 3،ص 104 و ج 4،ص 452.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -