↵ ↵
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السلام علی سیّدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین.
سلام علیکم؛ اما بعد:
چندین سال است که وطن عزیزمان یعنی ایران مهد تشیع را رها کرده اید و از کشورمان که وجب به وجبش نام خدا و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) و عترت طاهرینش (علیهم السلام) در مأذنه ها و مناره ها برده می شود و در آن پرچم های سرخ و سبز و سیاه به نشانه جشن ها و ماتم ها برافراشته می شود و نام معصومین و اولیاء دین (علیهم السلام) و شهداء نهضت و جنگ تحمیلی زینت بخش کوچه و بازار هست؛ در آغوش کشور کفر! آنهم به خیانت به کشور و خود فروشی به دشمن و مزدوری برای جهّال پناه گرفته اید!!
در حالی که عاقلی نیست که نداند آمریکا، واقعا شیطان علی الاطلاق و سردمدار مفاسد سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و فتنه گر علیه دین، بشریت و جهان است و مظلومی در دنیا کشته نمیشود مگر این که دست آمریکا از آستین خونخواری به خونش آلوده نباشد.
کدام مسلمان و ایرانی و وطن دوست نمیداند که آمریکا دوست نیست، بلکه به طمعی؛ مکارانه پایش را رنگین کرده و خود را دلسوزتر از دایه و مادر وانمود میکند.
آقای هدایتی! از زمانی که به کشور بیگانه پا گذاشته و پناه گرفته اید! کلامی؛ نه خیر و نه شر - چون بی فایده بود - به شما نگفتم، اما اخیراً هتّاکی ها و فحاشی های شما را که بطور اتفاقی مشاهده کردم سکوت را جایز ندانسته و مطالبی هر چند بی اثر باشد – از باب تکلیف و نهی از منکر - برایتان ارسال می کنم باشد که لطف الهی شامل حالتان شود و با توبه و انابه از گناهان بزرگی که به گردن و پشت خود دارید به راه راست هدایت گردید.
کاش زمانی که پا به حوزه گذاشتید به جای صرف وقت ذی قیمت به کارهای بی اساس و بی ارزش؛ همچون همان کارهایی که موجب زندانی شدنتان در قم و سپس فرارتان از ایران شد! به درس و تحصیل جدیّت و همّت می کردید که امروزه عالمی فرزانه و دانشمندی خادم قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) و با سواد میشدید تا بجای سینه زدن زیر پرچم فتنه و گمراهی موجب برافراشته شدن و اعتلای پرچم توحید و قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) در کشور و جهان میشدید.
و صد البته عالم و باسواد شدن شما دو فایده داشت:
1- متوجه می شدید اهل علم و فضل برای بدست آوردن معارف اسلام چه ریاضت هایی متحمل شده اند.
2- هنگام سخن گفتن (بجای داغ کردن و فحش دادن و دری وری گفتن و هذیان بافتن) عالمانه و با منطق سخن می گفتید و مواظب گفتار خود بودید.
مثلاً در باره عروسی حضرت قاسم چقدر فحاشی و بی ادبی کردید و لعن به شهید مطهری و روحایت و عمامه به سرها کردید در حالی که اگر زحمت تحقیق کوتاهی به خود میدادید بجای فحاشی و دهن کجی اسناد و مدارک و کتب ارائه میکردید.
درباره عروسی حضرت قاسم (علیه السلام)؛ عالمان و مورّخان شیعه چند دسته اند:
1- برخی این واقعه و ازدواج را در کتاب خود نوشته اند.[1]
2- برخی این واقعه و ازدواج را در کتاب خود ننوشته اند.[2]
3- برخی فرموده اند: { این واقعه و ازدواج را } در کتاب معتبری ندیده اند.[3]
4- برخی فرموده اند {این واقعه و ازدواج} بر اساس حتم نباشد بلکه بر اساس احتمال باشد.[4]
5- برخی {این واقعه و ازدواج} را صحیح نمیدانند.[5]
6- برخی برای {این واقعه و ازدواج} ادعای روایتی کرده اند ولی البته ادعای محکمی بر اعتبار و صحیح السند بودن آن ننموده اند.[6]
=====
کاش در اوان طلبگی! ادبیات، فقه و اصول و نیز معارف دینی را بی ارتباط با خاندان شیرازی ها و وابستگی به ایشان و هر کسی که شما را از وظیفه اصلی تحقیق ، تحصیل ، تعلیم و تعلّم باز می داشت با ریاضت به دست می آوردید تا امروزه فردی تحصیل کرده و صاحب نظر و کارشناس و نیز صد البته مهذّب رشد می کردید تا واقعا خدمتگزاری در محضر قرآن و اهل البیت علیهم السلام باشید.
چه بسیارند کسانی که اگر توفیق خدمت به کشور و ملت مسلمان ایران و شکوفایی نهضت و انقلاب نداشته و ندارند اما توفیق تحقیق و پژوهش در معارف اسلام را شیوه خود کرده اند و روح تشنگان را از معارف ناب اسلام که برگرفته از قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) است سیراب می سازند که اگر بخواهم نامشان را - از زنده یا مرده - ببرم مثنوی هفتاد من کاغذ می شود.
نمی دانم چگونه باید بستری فراهم شود که حرّگونه از خواب غفلت بیدار شوید و راه نارفته را یک شبه طی کنید ولی این را بدانید که زمانی که انسان در جهل مرکّب باشد بجای عالمانه سخن گفتن چون چنته اش از علم و دانش خالی هست فحاشی میکند و زمانی که انسان وجودش از فطرت پاک شستشو شده باشد راه کج شیطان را با مدیریت جناب شیطان تا لب گور میرود و خسر الدنیا و الآخره می شود.
آقا امیرالمومنین علی (علیه افضل التحیة و السلام) می فرمایند: «الجهل اصل کل شر» نادانی و ناآگاهی پایه و اساس هر شری است.
آقای هدایتی! واقعاً اگر جنابعالی اهل علم و فضل بودید عامیانه و جاهلانه به مرحوم استاد شهید مطهری گستاخی نمی کردید و البته اگر حرف های شما عالمانه بود برای کلمه به کلمه آن پاسـخی مهیا بود ولی متاسفانه شاهد صحنه ای بودم که برای شاد کردن دشمن قدار دین و اسلام و برای فرو نشاندن خشم درونی، چهره برجسته و مجتهد و عالمی فاضل و ارزشمند و وارسته را بی ادبانه و گستاخانه هتک حرمت کردید!
واقعاً این همه گستاخی به چه قیمت؟!
آقای هدایتی! اگر کسی از دین و نظامش به حقّ یا ناحقّ چوب بخورد باید به دشمن دین و نظامش پناهنده شود؟؟ و با تریبونی که همان دشمن در اختیارش قرار می دهد فحاشی کند؟؟!!
بینی و بین الله قبول دارید که اگر آمریکا مایل به حضور شماها و «شبکه نحس سلام» که جز فتنه و مصیبت علیه دین و جان مسلمین حاصلی نداشته و جز تفرقه و فحاشی باری نداشته ، نبود حتی یک لحظه در آن سرزمین کفر مسلک نه شما دوام می آوردی و نیز نه یاسر الحبیب نادان در انگلستان!!
آقای هدایتی! چرا نمی خواهید بدانید و بفهمید که اگر از خودی چوب بخوریم بهتر است از آنکه از بیگانه عسل بگیریم!!
چرا نمی خواهید بفهمید که سوت و کف زدن دشمنان و ابلهان بی درد و سازشکار چند صباحی بیشتر دوام ندارد و چه بسیارند خودفروختگان وطن فروشی که از آنها جز ننگی در تاریخ نمانده و چه بسیارند آخوندهای بیسواد و آیةالله های بی بصیرتی که با اعمال و افکار متحجرانه؛ هیمه به دست دشمن دادند تا خانه های مسلمین و ضعفا را آتش بزنند و تیغ و دشنه به دشمنان یاغی تکفیری دادند تا با آن گردن شیعیان مظلوم و بی پناه را در کشورهای مظلوم عراق، سوریه، بحرین، حجاز، افغانستان، پاکستان و... ببرند!!
چرا نمی خواهید بدانید و بفهمید برنامه های شومی که در کلیه شبکه های ماهواره ای و اینترنتی و سایت های فتنه گر که با مدیریت مجموعه شیرازی ها اجرا می شود تبدیل به دشنه ای می شود که حنجره شیعه را در افغانستان و پاکستان و عراق و سوریه و بحرین و حجاز پاره می کند و تبدیل به قمه های آدم کشی می شود که درمقابل کودک سه ساله، پدر و مادرش به فجیع ترین وضعی قطعه قطعه می شوند و سپس آن کودک به زنجیر کشیده نیز به طرز دلخراشی، کشته می شود.
آقای هدایتی! قبول دارید که گناه امثال حسن اللهیاری افغانی و یاسرالحبیب عرب کویتی داماد سیدمجتبی شیرازی در انگلستان و متاسفانه شما؛! در آمریکا و زیر پرچم کفر؛ بدترین و بزرگترین گناه هست؟ و فتنه ای که توسط شما سه نفر تشکیل دهندگان مثلث شوم علیه شیعه بوجود آمده؛ بدترین فتنه زمان و خیانت به اسلام و شیعیان بی پناه هست؟
شما زیر پرچم دشمن کافر سینه می زنید و همان دشمن؛ دشنه، قمه و تبر به دست جهال وحشی تکفیری داد تا در شب میلاد قائم آل محمد (علیهم السلام) شیخ «حسن شحاته» رهبر شیعیان مصر را به وضع فجیعی به شهادت برساند و نیز کودکان شیعه مصری، سوری، عراقی و... به طرز دلخراشی به همراه پدر و مادر و کلّ اعضای خانواده سر بریده و مثله کنند.
این همه جنایاتی که امروزه و در این زمان بر علیه شیعیان اتفاق افتاده بخاطر اعمال و افکار کور و جاهلانه و متحجرانه ای است که توسط امثال شما سه نفر ترویج و اجرا می گردد.
براه انداختن دسته شادی در خیابانها به بهانه مرگ عمر و عایشه و مخابره شدن فیلم و عکس این مراسم غیر مصلحت آمیز و بدون رعایت تقیه، ثمره اش؛ قبلاً نبش قبر صحابه والامقام (حضرت حجر بن عدی) توسط وهابیت تکفیری بوده و فعلاً نیز تصمیمشان به نبش قبر برخی دیگر از صحابه مانند (عمار ياسر و اويس قرني) شده و نیز موجب شده اندیشه های کور و احمقانه تکفیری در جهان اسلام گسترش یابد و هر لحظه جنایتی آفریده شود
آقای هدایتی! تقیه یکی از توصیه های مؤکد اسلام هست و «تقیّه» البته به معنای ترسیدن از خطر و اتخاذ رفتاری مناسبت با آن است.
شیخ صدوق {اعلی الله مقامه} در تعریف تقیه میفرماید: «کتمان حقّ و پوشیده داشتن اعتقاد از مخالفان و ترک مبارزه با آنان، به دلیل ضرر دینی یا دنیوی که بیان حقّ ممکن است سبب شود.»
« تقیه » ریشهی قرآنی دارد.[7] آنجا که میفرماید: « لا یتخذ المومنون الکافرون اولیاء من دون المؤمنین. و من یفعل ذلک فلیس من الله فی شیء إلّا أن تتقوا منهم تقیه و یخودکم الله نفسه و الی الله المصیر».
مومنان نباید به جای مومنان، از کافران دوست بگیرند و هر کس چنین کند از (لطف و ولایت) خداوند بیبهره است، مگر آنکه نسبت به آنان تقیه کنید. و خداوند شما را از خویش برحذر میدارد، و بازگشت به سوی خداست.
تقیه از دیدگاه آقا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)
أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) خطاب به شیعیان: در بین مردم مانند زنبور عسل باشید که پرندگان دیگر آنها را به حساب نمی آورند و سبک می شمارند، اما اگر میدانستند چه برکتی (عسل) در شکم آنها نهفته است، با آنها اینچنین نمی کردند. شما با زبان و بدن خود با مردم رفت و آمد کنید ولی قلبهای شما و اعمالتان از آنها فاصله داشته باشد.
تقیه از دیدگاه امام سجاد (علیه السلام)
امام سجاد علیه السلام: کسی که دست از امر به معروف و نهی از منکر بردارد، مانند کسی است که قرآن را کنار گذاشته و به آن پشت کرده باشد، مگر اینکه در حال « تقیه » باشد.» سپس در تعریف «تقیه» فرمود: تقیه آن است که از تجاوز و طغیان ستمگری بترسی.[8]
تقیه از دیدگاه آقا امام صادق (علیه السلام)
امام صادق (علیه السلام): هر کس قبل از قیام قائم ما حضرت مهدی (علیه السلام) تقیه نکند، از ما نیست. و نیز فرمود: تقیه، دین من و دین پدران من است. هر کس آنجا که باید تقیه کند، تقیه نکند، مانند کسی است که ما را عملاً به قتل رسانیده باشد. آنهم قتل عمد، نه قتل سهوی.
بدانید، تقیّه در هر ضرورتی، لازم است. من خودم گاهی می شنوم که شخصی، امیرالمؤمنین (علیه السلام) را ناسزا می گوید، در حالیکه بین من و او یک ستون فاصله است. اما خود را پشت ستون پنهان می کنم و پس از نماز می روم و به او سلام میکنم و به روی او نمی آورم.
و نیز در روایت دیگری فرمود: دین ندارد کسی که تقیه نکند و در روایت دیگر فرمود: تقیّه سپر مؤمن است و نیز امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر کس سِرّ ما اهل بیت را افشاء کند، خداوند حرارت آهن را بر او میچشاند، چرا که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ترک کننده تقیّه مانند تارِک نماز است.
تقیه از دیدگاه آقا امام باقر (علیه السلام)
امام باقر (علیه السلام): اسرار ما را کتمان کنید و مردم را بر گردن ما سوار نکنید.[9]
امیرالمؤمنین علیه السلام نیز فرمود: بعد از من شما را مجبور میکنند که به من ناسزا بگویید و از من بیزاری بجویید. ناسزا را بگویید، چون برای من مانند زکات است و برای شما موجب نجات، امّا بیزاری نجوئید، چرا که من بر فطرت پاک اسلام زاییده شده ام و در ایمان آوردن به رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم)، گوی سبقت را از همه ربوده ام.
تقیه تاریخی عمار یاسر
یکی از کسانی که در صدر اسلام دست به یک تقیّه تاریخی زد، عمّار یاسر بود که کفّار مکّه او را به همراه پدر و مادرش گرفتند و به آنها شکنجه های سختی دادند تا از دین اسلام دست بردارند و از حضرت محمد (صلی الله علیه و اله و سلّم) تبرّی و بیزاری بجویند. یاسر پدر عمار و سمیّه مادر عمار آنقدر پافشاری و استقامت کردند تا به دست کفار مکّه شهید شدند. اما عمّار بدون اینکه کوچکترین تردیدی از دین اسلام در قلب او راه پیدا کند با زبانش خواسته های کفار را تأیید کرد و در ظاهر از دین اسلام بیزاری جست.
واکنش رسولخدا (صلی الله علیه و اله و سلّم) به تقیه عمار
خبر کار عمّار را به رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلّم) دادند. پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلّم) فرمود: عمّار از سر تا قدمش پر است از ایمان، و ایمان با گوشت و خون او عجین است.
عمّار، در حالی که گریه می کرد، خدمت پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلّم) رسید و عرض کرد: یا رسول الله! من بالاخره آنچه نباید بگویم گفتم و از اسلام، به ظاهر بیزاری جستم و از خدایان آنها تعریف کردم.
رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلّم) دست بر چشمان گریان عمّار کشید و فرمود: اشکالی ندارد، اگر باز هم تکرار کردند، تو هم تکرار کن. سپس این آیه نازل شد: « من کفر بالله من بعد ایمانه الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان »[10]؛ در این آیه؛ کافر شدن بعد از ایمان، مورد سرزنش و عذاب معرفی شده است، جز در مواردی که اکراه و اجبار و ضرورت ایجاب کند، که در آن صورت کفر زبانی با اطمینان قلبی به ایمان اجازه داده شده است.[11]
*****
آقای هدایتی! اگر شما و یاسرالحبیب عرب و اللهیاری افغانی که چنین جسور و گستاخ رجز خوانی میکنید و سنگ ولایت به سینه میزنید و ادعای شهامت و شجاعت میکنید جرأت دارید کلامی علیه آمریکا و انگلیس و آلمان و فرانسه و غرب بگوئید تا معلومتان شود به چشم به هم زدنی تاریخ مصرفتان تمام میشود و اربابان، شماها را اگر خوراک سگهایشان نکند ولی به گورستان میفرستند.
یاسر الحبیب نادان که جرأت رفتن به میدان رزم با کفار را ندارد راحت در لانه ضعیف تر از تار عنکبوت که از ارباب انگلیسی هدیه گرفته و جیبش از پولهای همان اربابان آمریکائی و انگلیسی پر شده احمقانه میگوید: «تقیه حرام هست» و اللهیاری افغانی با سر دادن خنده مستانه شیطانی نیز مدافع ولایت اهل البیت (علیهم السلام) شده است.
آقای هدایتی! توصیه ام به شما این است که از اسب سرکش نفس و جاه طلبی فرو آئید و از غروری که فرجامش نگونبختی هست و در نهایت دست شما را در دست مغرور علی الاطلاق یعنی شیطان رجیم قرار میدهد دست بکشید و مانند حرّ توفیق و فرصت توبه و بازگشت به صراط مستقیم را از دست ندهید. یاحقّ.
البته نامه بنده ادامه دارد و در آتیه راجع به چند موضوع (ولایت اهل البیت (علیهم السلام)، قرآن، قمه زنی، مرجعیت و خصوصاً مرجعیت شیرازیها و نظام ایران و...) مطالبی برای شما ارسال میکنم.[12]
[1] مانند: ملاحسین کاشفی سبزواري (اعلی الله مقامه) در « روضۀ الشهداء » و محدث کبیرمرحوم سیدهاشم بحرانی (اعلی الله مقامه) در « مدینۀ المعاجز» و ملامحمد مهدی نراقی (اعلی الله مقامه) در « محرق القلوب » و...
[2] مانند مرحوم شیخ مفید (اعلی الله مقامه) در مقتل خود (الإرشاد) و سیّد بن طاووس (اعلی الله مقامه) در (لهوف) و...
[3] مانند محدّث جلیل القدر مرحوم شیخ عبّاس قمی (اعلی الله مقامه)، که در «منتهی الآمال» میفرماید: مخفی نماند که قصّه دامادی جناب قاسم (علیه السلام) در کربلا و تزویج او به فاطمه بنت الحسین (علیها السلام) صحّت ندارد چه آنکه در کتب معتبره به نظر نرسیده... و مرحوم علامه والامقام محمدباقر مجلسی (اعلی الله مقامه) که در کتاب «جلاء العیون» میفرماید: عروسی جناب قاسم در کتب معتبره به نظر حقیر نرسیده است و از جمله چیزها که دلالت بر استبعاد این مطلب دارد آن است که جناب قاسم در هنگام شهادت خود به حدّ بلوغ نرسیده بود...
[4] مانند: مرحوم آیةالله تبریزی (اعلی الله مقامه) که در پاسـخ این سـؤال: « ما حكم البكاء على زواج القاسم بن الحسن؟» فرموده اند: « لا بأس بإقامة العزاء و البكاء على القاسم عليه السلام أو على الزواج، و لكن لا تكون على نحو الحتم، بل على نحو الاحتمال.»
[5] مانند: آیةالله فاضل لنکرانی؛ که در پاسـخ این سـؤال: « در مورد تعزيه و روضههايى كه به نام ازدواج حضرت قاسم عليه السّلام در كربلا خوانده مىشود، چه مىفرماييد؟» فرموده اند: « آنچه در مورد عروسى حضرت قاسم مطرح شده يا مىشود صحيح نيست. و اثرى از اين قضيه در كتب معتبره وجود ندارد. مضافا بر اينكه حضرت قاسم به سنّ ازدواج نرسيده بود. بلى، در كتاب منتخب مرحوم طريحى چيزهايى كه مناسب ازدواج آن حضرت است نقل شده، ولى ظاهرا اين مطالب نادرست را بعد از آن مرحوم، افراد مغرض يا نادان به آن كتاب اضافه كردهاند. و مرحوم طريحى برتر از آن است كه اين مطالب را كه مناسبتى با واقعۀ عاشورا ندارد، در كتاب خود بنويسد.در عين حال آنچه در كتاب طريحى آمده به اين نحو كه بعضى در مراسم تعزيهدارى و بصورت خرافى پياده مىكنند، نمىباشد»
[6] مانند آیةالله سیدصادق شیرازی مرجع تقلید مورد علاقه خودتان!!!؛ که در پاسـخ این سـؤال: «لقد جرت السيرة في شعائر عاشوراء من كل عام إجراء زواج صوري للقاسم بن الإمام الحسن عليه السّلام من سكينة بنت الإمام الحسين عليه السّلام، فهل من الصحيح أن الإمام الحسين عليه السّلام زوّج القاسم عليه السّلام من كريمته سكينة عليها السّلام في يوم العاشر من محرم؟» فرموده اند: «في ذلك رواية، و هو غير بعيد حتى لا يكون القاسم عليه السّلام عزبا عند الشهادة فلا يكون مشمولا للحديث الشريف الذي يقول: شرار موتاكم العزّاب».
[8] امام سجاد (علیه السلام) پس از ماجرای کربلا، به شدت مورد سوء ظن دستگاه اموی بود و مهمترین اصلی که او و شیعیانش را از شر اقدامات خشن امویها محافظت نمود، همین « تقیه » بود. این اصل در طول تاریخ اسلام همیشه باعث حفظ و بقای شیعه بوده است.
[9] یعنی: در صورت عدم تقیّه شما، ما به زحمت می افتیم.
[11] بحار الانوار، ج 75، باب 87، ص 393 تا 443.