انهار
انهار
مطالب خواندنی

فتاوای آیت الله العظمی خوئی (قدس سره)

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال: طلاق قبل از دخول موجب نصف صداق است برای زن اگر صداق قابل قسمت نباشد مثل تعلیم سوره از قرآن و طلاق حاصل گردید قبل از دخلو حکم چیست؟

جواب: اگر تعلیم داده بود سوره را قبل از طلاق پس رجوع می کند  به نصف مثل اجرت آن و اگرهنوز تعلیم نداده بود نصف سوره را به او تعلیم نماید.

سؤال: دخول به زن خود به چه محقق می گردد آیا به خلوت نمودن با او یا ادخال نمودن؟

جواب: به ادخال نمودن و خلوت گاهی اوقات امارت آن است.

سؤال: اگر  تمتع نماید شخصی زنی را و با او مجامعت نکند عده این زن چقدر است؟

جواب: زن غیر مدخوله عده ندارد.

سؤال: اگر متعه به وسیله تلفن بوده و مجامعتی نشده عده او چه می شود؟

جواب: چنانچه گفتیم عده ندارد.

سؤال: زوجه طلاق می خواهد زوج طلاق نمی دهد حکومت زوج را آنقدر به زندان نگه می دارد که راضی به طلاق می شود آیا چنین طلاقی صحیح است یا خیر؟ و یا آنکه حکومت زوج را تهدید به زندان می کند زوج برای آنکه به زندان نرود به طلاق راضی می شود آیا چنین طلاقی صحیح است یا خیر؟

جواب: در هر دو صورت طلاق باطل است و الله العالم.

سؤال: چه می فرمایید در این مساله زیدی عیالش را طلاق داده که یک فرد ملک به نام پسر بچه اش انتقال دهد و بعد از طلاق مادر بچه ملک مزبور را نداده و م شوهر دیگری اختیار نموده آیا این طلاق صحیح است یا خیر؟

جواب: در مفروض سؤال طلاق صحیح است و هر گاه در طلاق شرط شده آنچه ذکر کرده اید بر زن واجب است عمل کند و اگر مجرد وعده  بوده لزومی ندارد و الله العالم.

سؤال: اگر طلاق دهد مردی زن خود را طلاق  رجعی و زن او حامله باشد و نزد آشکار شدن ولادت او اراده رجوع نمود به طوری که نصف بچه از رحم خارج شده آیا این رجوع صحیح است یا خیر؟

جواب: مادامی که تمام حمل وضع نشده صحیح است رجوع کردن.

سؤال: مردی تزویج نموده به زن مخالفه که سه طلاقه شده به لفظ واحدی، وقتی خواست شوهر رجوع کند به ان زن او را مانع گردید از خودش تا آنکه شوهر کند آیا مرد می تواند او را مجبور کند بر رجوع یا او را به عقیده خودش بگذارد؟

جواب: شوهر می تواند او را اجبار کند به آنچه را که زن می خواهد و عقیده او مانع نمی گردد.

سؤال: اگر فرض فوق به عکس باشد به معنی اینکه شوهر مخالف باشد و زن امامی باشد و او را سه طلاقه کند در یک مجلس سپس اراده رجوع نمود آیا جایز است آن  یا حرام است بر او؟

جواب: در این صورت لازم است بر زن امتناع بورزد تا آنکه ازدواج نماید شوهر دیگری را.

سؤال: زنی است شیعه و مومنه است و تزویج نموده به عقد صحیح ، سپس اختلافی بین آن دو شده و قاضی روی طریق خودشان آن زن را طلاق داده ، پسر من چنین زنی را تزویج نموده و بعد از دخول متوجه شدیم به تزویج زن و طلاق او رد اینجا چند مسأله پیش آمده:

1- آیا طلاق دادن نزد قاضی مخالف صحیح است یا خیر با اینکه می دانیم طلاقی که قاضی داده دارای شروط معتبره نزد ما نبوده مانند حضور دو شاهد عادل؟

جواب: طلاق فرض شده باطل است و اثری ندارد و جایز نیست برای احدی تزویج آن زن.

2- آیا ازدواج آن زن برای پسرم صحیح است ی خیر با اینکه اطلاعی از ازدواج و طلاق آن زن نداشتیم؟

جواب: هر زنی که ادعا کند بی شوهر است و حال او را ندانیم جایز است ازدواج او.

3- آیا واجب است بر پسرم طلاق دادن آن زن یا خودش بدون طلاق منفصل می شود یا آنکه بر وی حرام می شود موبدا؟

جواب: واجب است بر پسر ت جدا شدن از زن، و موبدا بر او حرام می شود و احتیاج به طلاق ندارد.

4- آیا واجب است طلاق ادن آن زن از شوهر اولی بار دیگر به جهت باطل بودن طلاق سابق  او، سپس عقد کنیم ان زن را برای پسر خود بار دیگر؟

جواب: زن مذکوره باقی است در اختیار شوهر اول و واجب نیست طلاق دادن او بار دیگر و جایز نیست برای پسر تو ازدواج نمودن با آن زن اگر شوهر اول او را طلاق دهد برای خاطر حرمت ابدی او، و این احکام  که ذکر شد در صورتی است که شوهر ان زن امامی بوده باشد و اگر از اهل خلاف بوده باشد طلاق او صحیح است و واجب نیست بر پسر شما جدا شدن از آن زن.

سؤال: زیدی زن خو را به طلاق خلع مطلقه نموده است و هر دو پشیمان بوده اند در ضمن رفت و آمد آن زن به خانه مرد عمل مواقعه حاصل شده است بدون اینکه زن بگوید من مراجعه کردم به مهریه مبذوله، آیا این زن و شوهر حلالند یا حرام و خیال می کردند که حرام نمی باشند؟

جواب: حلال شدن ان زن به این است که رجوع نماید در بذل و بعد از ان مرد رجوع کند و اگر عده منقضی شده باید عقد جدید نمایند و به این کار حرام ابدی نشده اند. والله العالم


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -