بسم الله الرحمن الرحیم
«نفس» خطرناک ترین دشمن انسان
چه انسانهای شریفی که پس از مواجهه با نفس أمّاره از هستی و حیثیت خویش سقوط کردند و از قرب خدای مهربان محروم شدند.
آقا أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرماید: اَعْدی عَدُوّك نَفْسُكَ الَّتي بَيْنَ جَنْبَيْكَ.
دشمن ترين دشمنانت، نفس (أمّاره بالسّوء) توست كه در ميان دو پهلوىت قرار دارد.
فِي الْمَجَالِسِ وَمَعَانِي الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَزَّازِ عَنْ مُوسَى بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (عليه السلام) عَنْ أَبِيهِ (عليه السلام) عَنْ آبَائِهِ (عليهم السلام) عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام) قَالَ: إِنَّ رَسُول اللَّهِ (صلى الله عليه وآله و سلّم) بَعَثَ سَرِيَّةً فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ عَلَيْهِمُ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قِيلَ: يَارَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ؟ فَقَالَ: جِهَادُ النَّفْسِ.
آقا موسی بن جعفر (عليه السلام) از آقا امام صادق (عليه السلام) از آقا امام باقر (عليه السلام) از آباء گرامش (عليهم السلام) از آقا أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام) روايت میکنند كه فرمود: پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله و سلّم) عده اى را به جنگ فرستاد، چون از جنگ بازگشتند فرمود: آفرين به گروهى كه پيكار كوچكتر را سپرى كردند و پيكار بزرگتر بر عهده آنان به جاى مانده است، گفته شد: اى فرستاده خدا پيكار بزرگتر چيست ؟ فرمود: پيكار با نفس.
از این دو حدیث معلوم میشود که انسان مهمترین تکلیفش در زندگی و عمری که خدای سبحان به او داده این است که همواره از نفسش مراقبت کند که او را از قرب الهی ساقط نکند و از سعادت دنیا و آخرت محروم نسازد.
قرآن در سوره نازعات آیه 41 میفرماید: «وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى»
و اما كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسید و نفس خود را از هوس باز داشت. پس جايگاهش همان بهشت است».
برخی از نتایج مبارزه با هوای نفس:
1) مقرب خدا شدن.
2) آمرزیده شدن.
3) خلیل الرحمن شدن.
4) بهشتی شدن.
5) مستجاب الدعوه شدن.
6) ملکوتی شدن.
یکی از دوستان عارف بالله آیةالله حاجآقا مجتبی تهرانی (رحمةالله علیه) نقل میکند: دکتر معالج حاجی یکی دو هفته قبل از رحلت ایشان عازم کربلا بوده و وقتی برای خداحافظی پیش حاج آقا مجتبی رفته، آن مرد بزرگ به او گفته بود که آنجا زیر قبه سیدالشهدا (علیه السلام) که رفتی به حضرت بگو این مردم با دعاهایشان نمیگذارند من پیش شما بیایم، شما خودتان مرا از دست دعاهای این مردم نجات دهید، میخواهم پیش شما بیایم.
به نقل از نزدیکان مرحوم آیتالله حاجآقا مجتبی تهرانی (رحمةالله علیه) ایشان همیشه آرزو داشته است که مرگش در اربعین باشد و این روزها نیز در بیمارستان مرتب میپرسیده است: اربعین کی هست؟ هنوز اربعین نرسیده است؟
لذا مرحوم آیتالله حاجآقا مجتبی تهرانی (رحمةالله علیه) که از مراجع عظام تقلید و از شاگردان مبرّز مکتب فقهی، اصولی، فلسفی، اخلاقی و عرفانی امام خمینی (قدّس سرّه) بوده در 13 دی ماه سال 1391 در سن 77 سالگی و با بیش از 30 سال کرسی دروس اسلامی در حوزه علمیه تهران درگذشت.
بخشی از نصایح مرحوم آیةالله بهجت (رحمةالله علیه)
الحمدلله رب العالمین، و الصلاة علی سید الأنبیاء و المرسلین، و علی آله سادة الأوصیاء الطاهرین و علی جمیع العترة المعصومین، واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین.
جماعتی از این جانب، طلب موعظه و نصیحت می کنند؛ اگر مقصودشان این است که بگوئیم و بشنوند و بار دیگر در وقت دیگر، بگوییم و بشنوند، حقیر عاجزم و بر اهل اطلاع پوشیده نیست.
و اگر بگویند کلمه ای می خواهیم که امّ الکلمات باشد و کافی برای سعادت مطلقه دارین باشد، خدای تعالی قادر است که از بیان حقیر، آن را کشف فرماید و به شما برساند.
پس عرض می کنم که غرض از خلق، عبودیت است (و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. ذاریات آیه56) و حقیقت عبودیت؛ ترک معصیت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح.
و ترک معصیت، حاصل نمی شود به طوری که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت « ولا أقول سبحان الله و الحمد لله، لکنه ذکر الله عند حلاله و حرامه ».
ما امام زمان (عجل الله له الفرج) را دوست می داریم، چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر (صلوات الله علیه) برای ما امیر قرار داده؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم؛ و اگر دوست خداییم، باید دوست وسائط فیوضات از نبی و وصی، باشیم؛ وگرنه یا دوست خود نیستم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست وسائط فیوضات نیستیم.
پس کیمیای سعادت، یاد خداست، و او محرّک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خیرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. باید اهتدا به هدآیت آنها نماییم و رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
دیگر توضیح نخواهید و آنکه عرض شد، ضبط نمایید و در قلب ثبت [کنید]، خودش توضیح خود را می دهد.
اگر بگویید چرا خودت عامل نیستی؟! می گویم: « اگر بنا بود که باید بگوییم ما عاملیم به هر چه عالمیم، شاید حاضر به این حضور و بیان نمی شدیم »؛ لکن دستور، بذل نعمت است، شاید به مقصود برساند؛ « ما أخذ الله علی العباد أن یتعلّموا حتی أخذ علی العلماء أن یعلّموا ».
مخفی نماند اگر میسور شد برای کسی، نصیحت عملّیه بالاتر است از نصایح قولیه «کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم ».