تولد و تبار
سيد عبدالكريم رضوي كشميري، سال 1343 ق. در نجف اشرف و در خانواده اي آكنده از عطر معنويت و عشق به اسلام و اهل بيت علیهم السلام ديده به جهان گشود. پدرش كه كسوت روحاني داشت، سيد محمدعلي كشميري و مادرش دختر آيت الله سيد محمدكاظم طباطبايي يزدي (صاحب عروة الوثقي) بود.
پدرِ عارف كشميري، آقا سيد محمدعلي، در كربلا به دنيا آمد. او در عصر خود به زهد، تعبد، قناعت و قداست معروف بود و از روحانيون پاك و پارسا بشمار مي رفت و در سال 1369 ق. در نجف رحلت كرد.[۱]
عارف كشميري درباره پدرش مي گويد: «پدرم عالم فاضلي بود؛ اما در حد اجتهاد نبود و به من علاقه وافر داشت. وي به رعايت آداب و اخلاق شرعي و قرائت برخي ادعيه اهميت خاصي قائل بود و مرا هم سفارش مي نمود. پدرم به خاطر علاقه شديد به استادش شيخ عبدالكريم حائري يزدي، نام مرا «عبدالكريم» گذاشت».[۲]
پدربزرگ سيد عبدالكريم، آيت الله سيد محمدحسن كشميري است. او در هفت سالگي همراه پدرش از كشمير به كربلا رفته، به تحصيل علوم ديني پرداخت و به مقام اجتهاد و عرفان نايل آمد. او در تربيت شاگرداني همچون: شيخ عبدالكريم حائري يزدي، شيخ علي زاهد قمي و سيد هادي رضوي كشميري نقش مهمي داشت و خود، از عارفان صاحب كرامت بشمار مي رفت. عارف كشمير از پدربزرگ خود چنين ياد كرده است:
«جد ما مرجعيت بخش هايي از مناطق شيعه نشين را به عهده داشت و عده زيادي از اهالي كربلا و هند از او تقليد مي كردند. او همچنين عارفي وجيه المنظر و صاحب كرامت بود؛ تا جايي كه جد مادري ام، آقا سيد محمدكاظم طباطبايي يزدي، هرگاه مريض مي شد، مي گفت: لباس آقا سيدمحمد حسن كشميري را بياوريد، بپوشم تا خوب شوم. استاد ما مرحوم سيد علي آقا قاضي، جدم را ديده بود و از او تعريف و تمجيد مي كرد».[۳]
آقا سيد محمدحسن، عالمي عامل و نيايشگري عاشق و شب زندهدار بود. سجدههاي طولاني او چنان بود كه كمتر كسي توان انجام آن را داشت. ايشان كه از شاگردان برجسته دو علامه بزرگوار، مولا حسين فاضل اردكاني و مولا محمدتقي هراتي بشمار مي رود، از مراجع مقبول نزد عام و خاص بود. كتاب الزبدة في النحو از تأليفات وي است. آقا سيد محمدحسن كشميري در سال 1328 ق. در كربلا وفات يافت و در رواق امام حسين علیه السلام به خاك سپرده شد.[۴]
از سلسله پاكان
آيت الله كشميري درباره سلسله اجداد خويش مي گويد: «ما اصالتاً قمي و از سادات رضوي هستيم و ريشه سيادت ما به حضرت موسي مبرقع فرزند بلافصل امام جواد علیه السلام مي رسد كه در قم مدفون است. لكن اجداد پيشين ما به هند رفتهاند كه يكي از مهمترين و مشهورترين آنان به نام آقا سيد حسين قمي كشميري است كه الآن قبر وي در كشمير هند، مزار مشتاقان اهل بيت علیهم السلام مي باشد كه برايش نذرهاي فراوان مي برند. او داراي كرامات بسياري است؛ كه از جمله مي توان به ماجراي وي با يك فرد ناصبي اشاره نمود:
هنگامي كه يك فرد ناصبي با وي مناظره كرده و در ضمن، ادعا مي كند كه: من براي اثبات حقانيت مذهب خود مي توانم از زمين بلند شده و به آسمان بالا روم؛ ولي شما نمي توانيد چنين عملي را انجام دهيد. مرحوم آقا سيد حسين از او مي خواهد كه عمل خارق العاده خود را نشان دهد. هنگامي كه مرد ناصبي چند متر به طرف آسمان بالا مي رود، آقا سيد حسين كفش خود را به سوي او پرتاب مي كند و اين كفش در بالاي سر او قرار گرفته و آن قدر بر سر فرد ناصبي فرود مي آيد كه او با ذلت و خواري نقش زمين مي شود».[۵]
وي به اين ترتيب، ادعاي باطل ناصبي را خنثي نموده و او را از مقصود خويش منصرف مي سازد. نسب ايشان با 22 واسطه، از طريق سيد موسي مبرقع مدفون در قم (چهل اختران) به امام جواد علیه السلام منتهي مي شود. ترتيب سلسله چنين است: سيد عبدالكريم كشميري، بن سيد محمدعلي، بن سيد محمدحسن، بن سيد عبدالله، بن سيد كاظم، بن سيد محمد، بن سيد احمد، بن سيد رضي، بن سيد عبدالله، بن سيد احمد، بن سيد موسي، بن سيد جمال الدين، بن سيد جلال الدين، سيد علي، بن سيد حسين قمي كشميري،[۶] بن سيد محمد، بن سيد احمد، بن سيد منهاج، بن سيد جلال الدين، بن سيد قاسم، بن سيد علي، بن سيد حبيب، بن سيد احمد، بن سيد موسي مبرقع بن الامام الجواد علیه السلام.[۷]
مراحل تحصيل
سيد عبدالكريم از همان دوران كودكي و نوجواني استعداد فوق العاده در هنر، از جمله خوش نويسي، نقاشي و شعر، داشت. وي با اشاره استاد اخلاق و عرفان آيت الله شيخ مرتضي طالقاني - كه آثار بزرگي و معنويت را در سيماي اين كودك مشاهده كرده بود - تحول دروني يافت و از دوران كودكي و با نظر پدر گرامي اش به تحصيل علوم ديني همت گماشت و دروس ادبيات، معاني بيان، منطق، فقه، اصول و... را در كوتاهترين مدت فراگرفت و به تدريس و تعليم آن ها پرداخت. وي درس هاي لمعه، رسائل، مكاسب، كفاية الاصول و اسفار و درس خارج فقه و اصول را نزد اساتيد برجسته حوزه نجف آموخت. سرانجام در اثر تلاش هاي فراوان به اخذ اجازه اجتهاد از برخي مراجع نجف - از جمله آيت الله العظمي خويي - نايل آمد.[۸]
آقا سيد عبدالكريم علاوه بر دروس متعارف حوزه، به آموختن علوم و فنون ديگري نيز علاقه نشان مي داد و در اوقات فراغت فنون جفر، علم اعداد، علم حروف و اسماءالله را فرامي گرفت؛ تا اين كه در اين رشتهها متبحر گرديد. آيت الله كشميري در كنار تحصيل و تدريس، به خودسازي نيز مي پرداخت؛ به طوري كه در اثر مجاهدتها، رياضتهاي عرفاني، عبادات، شب زنده داري ها و اشتغال به ذكر و فكر در كنار مرقد مطهر اميرمؤمنان علیه السلام مورد عنايت حضرتش قرار گرفت و از الهامات قلبي و مكاشفات غيبي برخوردار شد.
ازدواج
اين عالم فرزانه در سال 1364 ق. با دختر مجتهد بزرگوار، ميرزا محمد شيرازي، فرزند شيخ كاظم شيرازي، ازدواج كرد كه حاصل اين وصلت فرخنده، سه پسر و چهار دختر بود.
فعاليتها
ايشان بعد از نيل به مراحل عالي اجتهاد، اخلاق و معنويت، ابتدا در مسجد «جمال» نجف به اقامه جماعت پرداخت و پس از درگذشت آيت الله مظفر در مسجد «مسابك» به اقامه جماعت اشتغال ورزيد و همچنين در آخرين سال هاي اقامت در عراق، روزهاي پنجشنبه و جمعه هر هفته، در صحن مطهر حضرت سيدالشهداء علیه السلام اقامه جماعت مي نمود.
در آن جا اين استاد برجسته مخالفت خود را با حكومت بعث عراق ابراز مي كرد، مدتي تحت نظر قرار گرفت و سرانجام در روز جمعه 1359/1/21 ش. به همراه خانواده به ايران هجرت كرد و در شهر مقدس قم سكنا گزيد.[۹]
استادان
يكي از مهمترين امتيازهاي آيت الله سيد عبدالكريم كشميري، تعداد فراوان اساتيد وي است. نخست به اساتيد فقه و اصول و حكمت، آن گاه به هدايتگران عرفاني و اخلاقي وي اشاره مي شود.
الف) استادان سطح:
ب) استادان خارج فقه و اصول:
ج) استادان عرفان و اخلاق:
از آن جا كه عرفان و اخلاق از شاخص ترين بُعد زندگي آيت الله كشميري است، نام استادان معنوي و عرفاني وي را با شرح حال مختصري مي آوريم:
1. شيخ مرتضي طالقاني. او در ابتدا در كوههاي طالقان چوپاني مي كرد؛ روزي صداي تلاوت قرآن به گوشش مي رسد؛ از همان لحظه انقلاب روحي در او پديد مي آيد و براي تحصيل علوم ديني به اصفهان و سپس راهي نجف مي شود و بر اثر تلاش هاي شبانه روزي به مقامات و مدارج عالي در علم و اخلاق مي رسد. شيخ مرتضي داراي علم ضمير، قدرت تصرف و تسخير و صاحب كرامات فراواني بود. وي به مرحوم كشميري اجازه ذكر داده بود و اولين استاد اخلاقي او بشمار مي رود. ايشان از دوران نوجواني سيد عبدالكريم، وي را به سير و سلوك عرفاني هدايت كرد. بعدها آيت الله كشميري دروس اخلاق اين استاد عارف را به رشته تحرير درآورد.
2. سيد علي آقا قاضي طباطبايي. ايشان در حدود پنج سال استاد معنوي آيت الله كشميري بود. او در اين باره مي گويد: «علاقه آقاي قاضي نسبت به من، مثل علاقه پدر به فرزند بود. گاهي در منزلشان كه روضه بود، مي رفتم و بعد از اين كه منزلشان خلوت مي شد، پشت سرش نماز مي خواندم. او مردي الهي و ملكوتي بود. ما هرگونه غم و همي از امور دنيا و آخرت را پيش ايشان حل مي كرديم».
3. سيد هاشم حداد. او عالمي عارف و هندي الاصل بود كه در شهر مقدس كربلا به نعل سازي و آهنگري اشتغال داشت و از زبدهترين تربيت يافتگان مكتب آقا سيد علي قاضي بود. وي پس از رحلت آقا سيد علي قاضي در سال 1366 ق. به تربيت شاگردان وي و سالكان طريق همت گماشت. آقاي كشميري نحوه آشنايي خود را با ايشان چنين بيان مي كند:
«هنگامي كه در حوزه نجف مشغول تدريس بودم، يكي از دوستان به نزدم آمد و گفت: كسي در كربلا به نام سيد هاشم حداد از شاگردان آقاي قاضي است، بيا نزدش برويم. با هم به كربلا رفتيم و به منزلش وارد شديم و همان مجلس اول، او را پسنديديم. او به من فرمود: اجدادت اهل معني بودند؛ بايد اهل معني شوي. آن وقت هم من به تدريس كتاب هاي متعدد اشتغال داشتم، وي فرمود: درس يكي، و مباحثه، يكي بس است؛ چون جمع مشكل و كثرت اشتغالات مانع از تمركز افكار و توجه به مذكور خواهد بود. كم كم بين ما مودت و دوستي زياد شد. هر وقت كربلا مي رفتم، منزل ايشان وارد مي شدم. هر هفته يك بار در كربلا به ديدنش مي رفتم و اگر ممكن نبود، ايشان به نجف تشريف مي آورد. من نزديك پانزده سال با ايشان مرتبط بودم».[۱۱]
سيدعبدالكريم و مرحوم حداد، مي گويد: «از جمله كساني كه ايضاً چندين بار از نجف اشرف به كربلا مشرف و به منزل حضرت آقا (سيد هاشم حداد) مي آمدند و مذاكرات و سؤالاتي داشتند، جناب آيت الله صديق گرامي آقاي سيد عبدالكريم كشميري دامت معاليه بودند كه آن مجالس هم براي حقير مغتنم بود».[۱۲]
4. مستور آقا شيرازي. اين عارف گمنام و استاد بزرگ اخلاق در ذكر و فكر بسيار قوي و ديد باطني وسيع داشت و طيّ الارض مي كرد. آيت الله كشميري كه از اين عالم الهي بهره فراوان برده بود، مي گويد: «روزي به ايشان عرض كردم: دستوري بدهيد تا عمل كرده و محتاج خلق نشوم. ايشان اين آيه «اليس الله بكافٍ عبده»[۱۳] را با عدد خاصي توصيه كرد و فرمودند: به شرط آن كه ملازم آن باشي. و من هم مدت ها به آن ملزم بودم و اثر مي ديدم. ايشان در تشخيص باطن افراد بسيار مهارت داشت؛ هر كس را كه مي ديد، با نگاه باطني مي شناخت. آقا مستور وصيت كرد كه بعد از وفاتش بر پيكرش نماز بخوانم؛ اما در موقع وفات ايشان، من در نجف نبودم و جنازه او را در قبرستان وادي السلام نجف و در يكي از مقبره ها دفن كردند».
5. آقا سيد افضل حسين هندي. وي يكي ديگر از اساتيد معنوي مرحوم كشميري بشمار مي رود. او كه ساكن هندوستان بود، در اوقات ويژه اي براي زيارت به نجف اشرف مي آمد. مرحوم كشميري در همين اوقات از حضور وي بهره مي برد و اذكار و اوراد خاصي را با اجازه او دريافت كرد. آقا سيد افضل داراي ايمان و اعتقادي قوي و محكم بود و بر ذكر «بسم الله الرحمن الرحيم» (دوازده هزار بار) مداومت داشت و به ديگران هم سفارش مي كرد. او همچنين باطن شناس زبده و نيرومندي بود؛ حتي اگر عكس دو نفر را نزد او مي آوردند با يك نگاه مي فرمود: اين يكي اهل نجات است و آن ديگري اهل آتش. و هيچ شكي در تشخيص نداشت.[۱۴] آري:
تا نسوزي نيست آن عين اليقين × اين يقين خواهي در آتش درنشين
آن چه تو در آينه بيني عيان × پير اندر خشت بيند بيش از آن
6. شيخ علي اكبر اراكي. اين استاد عارف يكي از اوتاد عصر و رجال غيبي بود. آيت الله رضوي كشميري دربارهاش مي گويد: «او عالمي عارف و فاضل بود و فقط اهل معرفت او را مي شناختند. شخصي قوي، صاحب تزكيه و دائم الذكر بود. بسياري از علما به درجات و مقامات عرفاني وي واقف نبودند. سبك پذيرش ايشان اين طور بود كه نوعاً وقت زيادي به افراد نمي داد. هرگاه به محضرش مي رفتيم و مي نشستيم تا استفاده ببريم، بعد از استفاده اين آيه را مي خواند: «فاذا طَعِمْتُم فَانتَشِرُوا»؛ يعني هرگاه غذا خورديد برخيزيد و برويد. و بعد مي فرمود «قُمْ فَانْصَرِفْ»؛ بلند شويد و برويد، وقت تمام است. زماني به محضرش رسيده و عرضه داشتم: دستورالعملي براي استخاره بدهيد! ايشان يك اربعين صوم به اضافه سوره نور با عدد و شرايط مخصوص به من ياد داد و من هم با انجام آن مشمول عناياتي شدم».[۱۵]
مرحوم كشميري از بزرگان ديگري نيز بهره برد و اجازاتي دريافت داشت؛ از جمله: دريافت كيفيت تلاوت قرآن و ذكر سجده از شيخ علي زاهد قمي (از شاگردان ملا حسينقلي همداني)، آموختن ذكر يونسيه از سيد عبدالغفار مازندراني، اخذ دستور قرائت سوره قدر از علامه شيخ محمدحسين كمپاني اصفهاني و اجازه زيارت و ذكر مخصوص وادي السلام از آقا شيخ ذبيح الله قوچاني.[۱۶]
آثار علمي
آيت الله كشميري علاوه بر تربيت نفوس مستعد و ارائه دستورالعمل هاي راهگشا براي عدهاي از افراد شايسته، به تأليف هم اهتمام داشت و آثاري ارزنده به يادگار گذاشت كه از جمله مي توان به كتاب هاي زير اشاره نمود:
ويژگيهاي اخلاقي
آيت الله سيد عبدالكريم كشميري ويژگيهاي اخلاقي برجستهاي داشت كه اين ويژگي ها مي توانند راهنماي سالكان الهي به سوي رشد و تعالي باشند. در اين جا به برخي خصوصيات وي اشاره مي كنيم:
شيداي اهل بيت علیهم السلام:
اين عالم رباني، به زيارت قبرهاي امیرالمومنین، امام حسين و ساير ائمه اطهار علیهم السلام در عراق و ايران و حضرت ابوالفضل علیه السلام در كربلا و برخي امام زاده ها اهميت خاص مي داد. او از اين زيارتها بهرهها برد و به درجات و مقاماتي دست يافت و مشكلات متعددي را حل نمود.[۱۹]
احترام به بزرگان:
وي به عنوان قدرداني از بزرگان و علماي گذشته، در فرصتهاي مناسب از آنان تجليل مي كرد؛ بزرگاني چون: ملا حسينقلي همداني، آقا سيد احمد كربلايي، آقا سيد علي قاضي، سيد مرتضي كشميري، شيخ زين العابدين مرندي، شيخ طه نجف، شيخ مرتضي طالقاني، شيخ علي اكبر اراكي، آقا سيد محمدحسن كشميري، آقا سيد هاشم حداد، آقا سيد عبدالغفار مازندراني، مستور آقا شيرازي و شيخ حسنعلي نخودكي اصفهاني.[۲۰]
علاقه شديد به امام خميني قدس سره:
او علاقه خاصي به حضرت امام خمینی داشت؛ مي گفت: «آيت الله خميني قدس سره مردي مستقيم و بي نظير بود و در مجالسي كه برخي از بزرگان حزب بعث مي آمدند، هيچ اعتنايي نمي كرد. وقتي در حرم سيدالشهداء علیه السلام از آيت الله خميني سؤال كردم: به چه اعتباري در زيارت جامعه كبيره نسبت به امامان معصوم علیهم السلام آمده است كه: «فَما اَحْلي اَسْماءُكُم؛ چقدر شيرين است نام هاي شما!» ايشان در جواب فرمود: به خاطر اين كه آنان فاني در خدايند و نام هايشان نيز همانند نام هاي خداوند شيرين است.
روزي در كربلا من آيت الله خميني را زيارت كردم و به او گفتم: به اين امام حسين علیه السلام سوگند! من به شما علاقهمند هستم. و هنگامي كه به ايران آمدم، آيت الله خميني مرا به ملاقات دعوت كرد و من هم روزي به خدمت ايشان رفتم».[۲۱]
تقواي مالي:
از ديگر ويژگي هاي آيت الله كشميري، احتياط در مصرف بيت المال بود. يكي از نزديكان ايشان مي گويد: «در يكي از ايامي كه او به خاطر تعطيلي حوزه نجف به زيارت كربلا مشرف شد و ما شهريه وي را در كربلا تقديمشان داشتيم، هنگامي كه او متوجه شد شهريه است، چهرهاش متغير شد و فرمود: شهريه را برگردانيد؛ چون ايام تعطيلي حوزه است و ما درس و بحث نداريم. عرض كرديم: آقا! شما به «تحقيق» مشغول هستيد و اشكالي ندارد از شهريه استفاده كنيد. فرمود: برگردانيد! من نمي توانم فعلاً از آن استفاده كنم».[۲۲]
استخارههاي شگفت انگيز:
آيت الله كشميري به يُمن رياضتها و مقام معنوي خويش، استخارههاي راهگشا و غيبگونه اي انجام مي داد و با اشكال مختلف استخاره (قرآن، تسبيح و الهامات قلبی) به مراجعين پاسخ مي گفت. اعتماد مردم به استخاره هاي او بدان حد بود كه مورد مراجعه مكرر مردم نجف و ديگر شهرها و رجال حكومت بود.[۲۳]
دو نمونه از استخارههاي ايشان را يادآور مي شويم:
1. روزي يكي از طلبه هاي لبناني در نجف، جهت استخاره، به محضر ايشان مي آيد. آيت الله كشميري پاسخ استخاره را به شب موكول مي كند. آن طلبه شب بازميگردد. او مي فرمايد: «درنگ نكن و زود از عراق بيرون برو كه خطر در پيش است.» آن شخص بدون توجه به اين سخن، در عراق مي ماند. چيزي نمي گذرد كه مأموران بعثي او را دستگير و روانه زندان مي كنند و پس از چندي، وادار مي سازند تا از كشور خارج شود.[۲۴]
2. زماني يكي از بزرگان عشاير عراق كه پسرش دلباخته دختري بود، براي استخاره نزد آيت الله كشميري مي آيد. ايشان مي فرمايد: پاسخ استخاره بد است. پسر كه به دختر علاقه شديدي داشت، با كارد تيزي كه پنهان كرده بود، نزد مرحوم كشميري در صحن اميرمؤمنان علیه السلام مي آيد تا اگر آقا دوباره مخالفت كرد، او را به قتل برساند. در همان حال تصميم مي گيرد براي عمل قتل هم استخاره كند. آيت الله كشميري بعد از استخاره با صداي بلند مي فرمايد: «از من دور شو! تو مي خواهي كعبه را نابود كني.» پسر جوان كه از اين پاسخ متنبه شده بود، از قصد پليد خود پشيمان مي شود و از او عذرخواهي مي كند.[۲۵]
دستورالعمل هاي مشكلگشا:
عارفان و سالكان، در طول زندگي با قرآن مأنوس بوده و از اين كتاب آسماني بهرههاي فراوان برده اند؛ همان گونه كه - بنا به نقل آيت الله كشميري - مرحوم شيخ حسنعلي نخودكي اصفهاني تا چهار سال در مشهد هر شبي، قرآن ختم مي كرد و ثواب آن را به امام رضا علیه السلام هديه مي نمود تا به آن مقامات عالي و عرفاني نايل آمد.[۲۶]
از جمله دستورالعمل هاي اين عارف فرزانه (آيت الله كشميري) به حاجتمندان و اهل نياز، خواندن برخي آيات و سورههای قرآن است. ايشان براي حل مشكل و وصول به برخي فضايل، رهنمودهايي داشت كه از باب نمونه به برخي اشاره مي شود:
خواندن هزار مرتبه سوره اخلاص (توحيد) در هر روز جهت نورانيت، روحانيت قلب، آسان شدن امور و رزق.[۲۷] ايشان هنگام ورود به منزل اين سوره را مي خواند و مي فرمود: «فقر را از خانه بيرون مي برد».
خواندن سوره قدر جهت اطلاع از آينده خود؛ به اين ترتيب كه از شب اول ماه رمضان، تا شب بيست و سوم، هر شبي هزار مرتبه اين سوره را بخواند، در خواب يا بيداري آينده او را نشان مي دهند. مرحوم آيت الله خويي هم به دستور مرحوم سيد علي آقاي قاضي آن را قبل از مرجعيت خويش انجام داده و آينده خود را مشاهده كرده بود.[۲۸] خواندن اين سوره در عصر جمعه صد مرتبه، براي رزق حلال مفيد است.
خواندن چهار آيه آخر سوره حشر به اين صورت كه يك اربعين (روز اول يك مرتبه، روز دوم دو مرتبه، تا روز چهلم چهل مرتبه) و يك اربعين ديگر به عكس اول تا اربعين دوم تمام شود، براي استجابت دعا مفيد است. البته اين آيات حاوي اسم اعظم الهي هستند.[۲۹]
اين دستور از استاد وي مستور آقا شيرازي رسيده است كه چون سوره العاديات به امیرالمومنین علیه السلام مربوط است، جهت رزق حلال و فراوان، روزي 110 مرتبه خوانده شود.[۳۰]
سلسله عرفاي قرن اخير از آيت الله سيد علي شوشتري، ملا حسينقلي همداني، سيد احمد كربلايي و سيد علي آقا قاضي تا آيت الله كشميري، همگي اتفاق و تأكيد بر «ذكر يونسيه» آن هم در سجده، داشتهاند. چنانچه اين ذكر چهارصد بار بعد از نماز عشاء در سجده گفته شود، آثار و بركات فراواني دارد كه مرحوم كشميري برخي فوائد آن را چنين شمرده است:
آخوند ملا حسينقلي همداني فرموده است: «هر وقت و هر قدر بتوانيد اين ذكر را بگوييد».[۳۲] ايشان به خواندن دعاهاي احتجاب، يستشير، قاموس القدرة، دعاي مشلول و توسل و زيارت ائمه اطهار علیهم السلام و به نماز شب تأكيد بسيار داشت و به ديگران سفارش مي كرد.
افول ستاره
ايشان بعد از سال ها مجاهده با نفس و تربيت نفوس و هدايت بسياري از انسان هاي حقيقت جو، در چهارشنبه 18 فروردين 1378 (20 ذی الحجه 1419) در 74 سالگي دار فاني را وداع گفت و به ملكوت اعلي پيوست.[۳۳]
روزهاي قبل از رحلت، اين آيه را مكرر مي خواند: «وَما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْد اَفَاِنْ مِتَّ فَهُمُ الخالِدُونَ × كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت»[۳۴]؛ اي پيامبر! قبل از تو براي هيچ بشري جاودانگي قرار ندادهايم. آيا اگر تو بميري، آنان جاويد خواهند بود؟ مسلّماً هر كس طعم مرگ را خواهد چشيد.
پيكر پاك اين عارف وارسته بعد از اقامه نماز به وسيله آيت الله بهجت، طبق وصيت او در قسمت بالا سر حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها، جنب قبر علامه طباطبائی به خاك سپرده شد.
مراسم تجليل از شخصيت علمي - عرفاني اين دانشمند الهي از سوي رهبر معظم انقلاب اسلامي، حضرت آيت الله خامنه اي در روز پنجشنبه 19 فروردين 1378 در مسجد امام حسن عسکری علیه السلام در شهر قم، برگزار گرديد. در اين مجلس باشكوه، صدها نفر از علما و روحانيون و بسياري از مردم حضور يافتند و مقام علمي و عرفاني او را گرامي داشتند.[۳۵]
1- طبقات اعلام الشيعه، شيخ آقا بزرگ تهرانی، ج 1، القسم 1، ص 409.
2- آفتاب خوبان، علي اكبر صداقت، ص 14 و 15.
3- همان، ص 18.
4- طبقات اعلام الشيعه، ج 1، ص 408.
5- آفتاب خوبان، ص 20.
6- اين همان جد صاحب كرامت ايشان مي باشد.
7- روح و ريحان، علي اكبر صداقت، ص 20.
8- آيينه پژوهش، ش 55-56، ص 189.
9- روح و ريحان، ص 15.
10- آيينه پژوهش، ش 55-56، ص 189 و جمال آفتاب، محمود طيار مراغي، ص 184.
11- روح و ريحان، ص 38 و 39.
12- روح مجرد، ص 309.
13- سوره زمر / 36.
14- روح و ريحان، ص 41.
15- همان، ص 40 و 41.
16- همان، ص 42 و 43 و جمال آفتاب، ص 194.
17- دروس في اصول فقه الاماميه، شيخ عبدالهادي فضلي، ص 29.
18- آيينه پژوهش، ش 55-56، ص 190.
19- روح و ريحان، ص 73.
20- آفتاب خوبان، ص 56 و 57.
21- روح و ريحان، ص 120.
22- جمال آفتاب، ص 186.
23- آيينه پژوهش، ش 55-56، ص 190.
24- روح و ريحان، ص 65.
25- آفتاب خوبان، ص 46.
26-روح و ريحان، ص 77.
27- روايات فراواني در فضيلت و ثواب اين سوره وارد شده است. ر.ك: تفسير البرهان (ج 5، ص 520) و تفسير مجمع البيان (ج 5، ص 565).
28- روح و ريحان، ص 79.
29- همان، ص 80 و 81.
30- همان.
31- مراد از آن، آيه 87 سوره انبياء است.
32- روح و ريحان، ص 92.
33-آيينه پژوهش، ش 55-56، ص 190.
34- سوره انبياء / 34 و 35.
35- روزنامه جمهوري اسلامي، 1378/1/21.
منابع:
عبدالكريم پاك نيا, ستارگان حرم، جلد 16، صفحه 65-80
پایگاه دانشنامه اسلامی