انهار
انهار
مطالب خواندنی

كشته شدن ابراهيم باخمري (145 ق)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
محمد معروف به "نفس زكيه" و ابراهيم معروف به "مقتول باخمري" دو تن از فرزندان عبدالله محض بن حسن مثني بن امام حسن‌مجتبي علیه‌السلام بودند كه در اوائل خلافت بني‌عباس، حكومتشان را غاصبانه و غيرمشروع دانسته و بر عليه آنان قيام نمودند. در اواخر حكومت بني‌اميه از سال 100 تا 132 قمري، قيامي بر ضد امويان در سراسر جوامع اسلامي پديدار گشت و رهبريت آن را هاشميان بر عهده داشتند.
مهمترين و معروفترين افراد طايفه بني‌هاشم، عبارت بودند از نوادگان علي بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب كه بعدها به بني‌عباس معروف شدند، نوادگان امام حسن‌مجتبي علیه‌السلام كه بني‌الحسن علیه‌السلام خوانده مي‌شدند و برخي از نوادگان امام حسين علیه‌السلام كه بني‌الحسين علیه‌السلام خوانده مي‌شدند.
مجموع آنان، بدون در نظر گرفتن پيشواي خاصي، به "الرضا من آل محمد صلی الله علیه و آله" كه يك عنوان جاذبه‌دار و خوش‌آيند بود، دعوت مي‌كردند. اما هنگامي كه قيام سراسري مردم به ثمر نشست و خلافت ستمكارانه امويان زايل گرديد، بني‌عباس پيش‌دستي كرده و خلافت را از رقباي ديگر خود، يعني از بني‌الحسن علیه‌السلام و بني‌الحسين علیه‌السلام ربودند و در مسند خلافت اسلامي قرار گرفتند.
برخي از علویان به خلافتشان رضايت داده و با آنان همراه شدند و يا حداقل، موضع مخالف نگرفتند. ولي برخي ديگر به ويژه فرزندان عبدالله محض از آغاز، ناسازگاري در پيش گرفته و با آنان مخالفت نمودند. ابوالعباس سفاح نخستين خليفه عباسي، رفتار نيكويي با علويان در پيش گرفت و آنان را از خود راضي نگه داشت ولي هنگامي كه خلافت به منصور دوانقي رسيد، شدت عمل نشان داد و مخالفان را به قيامي بزرگ وادار كرد.
پيشوايي قيام ضد عباسیان را محمد بن عبدالله، معروف به نفس زكيه برعهده داشت. وي در جمادی الثانی سال 145 قمري در مدينه منوره قيام كرد و اين شهر و حوالي آن را از دست عوامل منصور دوانقي بيرون آورد و به برادر خود ابراهيم كه در عراق ساكن بود، دستور داد قيامش را آشكار كند و دست منصور دوانقي را از عراق كوتاه نمايد. ولي محمد بن عبدالله نتوانست چندان دوام آورد و در نبرد با سپاهيان مهاجم منصور در رمضان همان سال شكست خورد و به همراه تعداد زيادي از همراهانش كشته شد.
اما برادرش ابراهيم در نخستين روز ماه مبارك رمضان سال 145 قمري در بصره قيامش را آشكار كرد و با فداكاري‌هاي هوادارانش اين شهر را از سيطره عباسيان بيرون آورد و سپس سپاهيان را به شهرهاي اطراف فرستاد و برخي از آن‌ها را از تصرف عباسيان خارج كرد. سپاهيان وي در مناطق فارس، اهواز، واسط، كسكر، مداين و بسياري از نقاط جنوب غربي ايران و جنوب عراق به پيروزي رسيدند. شهر بزرگ كوفه، گرچه در تصرف عباسيان بود ولي تعداد يكصد هزار رزمنده آماده حضور در ركاب ابراهيم و نبرد با سپاهيان بني‌عباس بودند.
مردم علاقه خاصي به ابراهيم نشان داده و او را اميرالمؤمنين مي‌خواندند و منتظر پيروزي نهايي او بر عباسيان بودند. منصور دوانقي، احساس خطر بزرگي مي‌كرد و حتي آماده گريختن به مناطق دوردست گرديد. وي براي جلوگيري از نفوذ زيادتر ابراهيم، سپاهيان خويش را از مناطق مختلف از جمله: حجاز، ايران و عراق فراخواند و سپاه عظيمي تشكيل داد و آنان را براي نابودي قيام ابراهيم به سوي كوفه اعزام كرد.
از آن سو ابراهيم بن عبدالله به قصد ورود به كوفه و بهره‌وري بيشتر از شيعيان مقيم اين شهر بزرگ از بصره خارج گرديد و به سوي كوفه حركت كرد. دو سپاه در مكاني به نام "باخمري" واقع در 16 فرسنگي كوفه به يكديگر رسيده و نبرد بزرگي را آغاز كردند. در ابتدا سپاهيان ابراهيم بر سپاهيان منصور فائق آمده و آنان را به عقب‌نشيني وادار كردند و به پيروزي رسيدند. ولي ابراهيم به سپاهيان خويش فرمان داد كه از تعقيب فراريان دست برداشته و به اردوگاه خويش برگردند.
آنان در بازگشت كه كار را تمام شده پنداشته بودند، يك باره با تهاجم ديگر سپاهيان منصور مواجه شدند و در اين مرحله كشته زيادي دادند و در ميدان نبرد، تيري به ابراهيم اصابت كرد و او را نقش بر زمين نمود. پس از كشته شدن ابراهيم سپاه وي از هم گسست و متحمل شكست نهايي شد. سر ابراهيم را از بدن جدا كرده و به نزد منصور دوانقي رسانيدند. اين رويداد در 25 و به قولي در 26 ذی القعده سال 145 قمري واقع گرديد و چون ابراهيم در آن مكان باخمري كشته شد به مقتول باخمري، معروف گرديد.[۱]
گفتني است، ابوحنيفه پيشواي حنفيان از هواداران جدي ابراهيم بود و به او كمك‌هاي مالي و تبليغاتي زيادي نمود و فتوا به پشتيباني از وي و حضور در قيامش داده بود. بدين لحاظ پس از قتل ابراهيم مورد خشم منصور دوانقي قرار گرفت.[۲]

1- الكامل في التاريخ ابن اثير شيباني، ج 5، ص 565؛ تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 303؛ وقايع الايام شیخ عباس قمی، ص 102.
2- عمده الطالب في أنساب آل ابي‌طالب احمد بن عيينه حسيني، ص 130.
منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -