انهار
انهار
مطالب خواندنی

وفات حضرت سكينه بنت الحسين (۱۱۷ ق)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
حضرت سكينه، دختر ابى عبدالله الحسين (علیه‌السلام) و رباب، دختر امرءالقيس است. نام اصلى وى، «آمنه» يا «اميمه» بود و مادرش رباب او را به «سكينه» ملقب ساخت.
منتهى الآمال، ج ۱، ص ۴۶۲ و وفيات الأعيان، ج ۱، ص ۳۷۹.
اين بانوى شريف علوى در دامن مهرانگيز پدر ارجمندش حضرت امام حسين علیه‌السلام و مادر گرانمايه‌ اش حضرت رباب سلام الله علیها و عمه بزرگوارش حضرت زينب كبرى سلام الله علیها پرورش يافت و از راهنمايى و تربيت ناب برادرش حضرت على بن الحسين علیه‌السلام معروف به امام زين العابدين در ايام امامت آن بزرگوار بهره هاى وافر يافت.
وى از زنان خردمند و داناى عصر خويش بود. علاوه بر بهره‌ مندى كامل از حُسن جمال از فضايل معنوى مانند تعبد، تدين و تقواى الهى برخوردار بود و در زمينه شعر، سخنورى و فصاحت بيان از ممتازان عصر و خانه وى هميشه مجمع ادبا، شُعرا و سخن‌سرايان عرب بود.
اعلام النساء، ج ۲، ص ۲۰۲.
درباره تاريخ تولدش، اطلاع دقيقى در دست نيست. اما وى در واقعه عاشورا، دخترى رشيد و بالغ بود. برخى از مورخان، وى را در واقعه كربلا بين ده تا سيزده ساله خوانده اند. بنابراين تولدش بايد ميان سال‌ هاى ۴۷ تا ۵۰ قمرى باشد. او در مدينه و در اواخر عصر امامت حضرت امام حسن‌ مجتبى علیه‌السلام ديده به جهان گشود.
شام سرزمين خاطره ‌ها، ص ۱۰۴.
امام حسين علیه‌السلام به تمامى فرزندانش از جمله سكينه، عشق و علاقه داشت و آنان را به خاطر برخوردارى از فضايل و كمالات نفسانى، بسيار دوست مى‌ داشت. روايت شد كه آن حضرت درباره سكينه و مادرش رباب و خانه اى كه آن دو در آن زندگى مى‌ كردند شعرى عاطفى سرود كه ترجمه اش چنين است: به جانت سوگند! من به راستى خانه‌ اى كه سكينه و مادرش رباب در آن باشند، دوست دارم. من آن دو را دوست دارم و براى آنان دارايى‌ ام را نثار مى‌ كنم و هيچ ملامت‌ گرى نمى‌ تواند مرا در اين كار سرزنش كند.
منتهى الآمال، ج ۱، ص ۴۶۳.
آن حضرت، پس از واقعه كربلا به مدت ۵۷ سال زندگى كرد. در آغاز تحت كفالت برادر بزرگوارش امام زين العابدين علیه‌السلام قرار داشت تا اين كه ازدواج نمود و به خانه همسرش نقل مكان كرد. اين بانوى مكرمه، بين ۶۷ تا ۷۰ سال زندگى كرد و سرانجام در كمال شرافت و عفت دار فانى را وداع گفت.
درباره درگذشت اين بانوى بزرگ علوى، دو روايت نقل شده است: روايت نخست حاكى است كه وى در پنجم ربيع الاول سال ۱۱۷ هجرى قمرى و در عصر خلافت هشام بن عبدالملك و در حاكميت خالد بن عبدالملك بن حارث در مدينه بدرود حيات گفت و روايت ديگر مى‌ گويد كه وى در پنجم ربيع الاول سال ۱۲۶ هجرى قمرى در مكه معظمه وفات يافت.
شام سرزمين خاطره ها، ص ۱۰۷؛ اعلام النساء، ج ۲، ص ۲۲۴؛ وفيات الأعيان، ج ۱، ص ۳۷۸.
به هر روى، درگذشت وى در پنجم ربيع الاول مورد اتفاق تاريخ‌نگاران و سيره‌نويسان است. در همان سالى كه حضرت سكينه سلام الله علیها وفات يافت، خواهرش حضرت فاطمه بنت الحسين علیه‌السلام نيز در مدينه بدرود حيات گفت.
وقايع الايام، ص ۲۰۶ و منتهى الآمال، ج ۱، ص ۴۶۳.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -