انهار
انهار
مطالب خواندنی

وفات «ملا هادی سبزواری» (1251 ش)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
ملاهادی سبزواری (۱۲۱۲-۱۲۸۹ هجری قمری) متخلص به «اسرار»، حکیم،عارف و شاعر شیعی عصر قاجار و بزرگ‌ترین فیلسوف قرن سیزدهم، که در سبزوار متولد شد و در همانجا درگذشت. او گرچه مکتب مستقلی در فلسفه ندارد و بیشتر نظریه فلسفی ملا عبدالرزاق لاهیجی و ملا صدرا را توضیح و شرح داده است، اما منظومه او دوره کامل منطق و فلسفه است و جایگاه مهمی در مکتب صدرائی دارد. او هرچند یکی از مهم‌ترین شارحان فلسفه صدرائی است اما اختلاف نظرهایی نیز با او دارد؛ از جمله در علم خدا به ذات خویش، حادث بودن عالم امر، تفاوت حرکت با تحریک، جوهر دانستن برخی اقسام علم، قول به "معاد جسمانی و روحانی". منظومه مشهورترین اثر اوست که در آن حکمت و منطق را به نظم درآورده است.
تولد و خانواده
حکیم سبزواری در ۱۲۱۲ هجری قمری در سبزوار به دنیا آمد. تاریخ تولدش به ابجد معادل واژه «غریب» و زمان وفاتش معادل «حکیم» است. پدرش، میرزا مهدی ملقب به «تاجر» (به اقتضای شغل‌اش این لقب را گرفته بود) از خیرین سبزوار بوده که مسجد و آب انبار متصل به هم واقع در کوچه «حمام حکیم» یکی از آثار به جا مانده از اوست. میرزا مهدی تاجر سهمی از اموال خود را وقف مسلمانان کرده بود تا همه ساله درآمد آن صرف اطعام مردم شود. مادر ملاهادی، زینت الحاجیه، زنی از خانواده‌های متدین سبزوار بود. مسجد حاج محمد بیک سبزوار از آثار به جامانده برادر زینت الحاجیه (دایی ملاهادی) است.
شجره‌نامه ملاهادی
میرزا مهدی، در ۱۲۲۰ ه‍.ق هنگام بازگشت از سفر حج در شیراز بیمار شد و از دنیا رفت. سرپرستی هادی را عمه زاده‌اش، ملا حسین سبزواری به عهده گرفت و او را به مشهد برد.
ازدواج
ملاهادی سه بار ازدواج کرد. با درگذشت همسر اولش همسر دومی اختیار کرد و دومی هم در بازگشت او از سفر حج (که به سکونت سه ساله‌اش در کرمان انجامید) از دنیا رفت و او در ازدواج سوم‌اش در کرمان، با دختر خادم مدرسه معصومیه ازدواج کرد.
وضع معیشت و درآمد
ملاهادی زندگی زاهدانه‌ای داشت. نقل شده با آنکه از سهم آب و همچنین زمین‌های مزروعی برخوردار بود اما خود به زراعت مشغول بود و دسترنجش را با فقرا و طلاب، تقسیم می‌کرد. ملامحمد هیدجی، از شاگران او دراین باره می‌گوید: معاش حکیم منحصر به یک جفت گاو و یک باغچه بود. او هرآنچه را که مورد نیاز بود با دسترنج خودش به دست می‌آورد و نان سالیانه خود را با زراعتی که خود آن را به عهده داشت مهیا می‌کرد و بسیاری از غذاهای خود را از همان یک جفت گاو تهیه می‌نمود.
برنامه روزانه
در سبزوار، به گفته فرزندش هرروز صبح تا هنگام طلوع آفتاب دو پیاله چای غلیظ می‌نوشید و پس از صرف صبحانه، دو ساعت پس از طلوع آفتاب جهت تدریس به مدرسه علمیه فصیحیه می‌رفت. حکیم، روزانه چهار ساعت در آن جا مشغول تدریس بود. بعد به منزل برمی گشت و پس از انجام فریضه ظهر و عصر، ناهار خود را که غالبا نان با دوغِ کم مایه بود می‌خورد. پس از صرف ناهار و استراحتی کوتاه، به کارهای مربوط به امرار معاش (رسیدن به دام‌ها و زراعت) می‌پرداخت. عادت حکیم بر این بود که همیشه نیم ساعت قبل و بعد از شام در حیاط قدم بزند. او در اواخر شب به اتاق مخصوص خود می‌رفت.
دیدار ناصرالدین شاه با ملاهادی سبزواری
ناصرالدین شاه در سبزوار به خانه‌اش رفت و بر روی حصیری که فرش اتاق تدریس بوده نشست و تألیف کتابی در اصول دین به زبان فارسی را درخواست کرد و بعد از رفتن پانصد تومان برایش فرستاد. حاجی نیمی از آن را به طلاب و نیم دیگر را به فقرا داد و مقرر کرد که به سادات دوبرابر بدهند.
کتاب ریحانة الادب به یک واسطه از خود ناصرالدین شاه نقل می‌کند که او در اثنای مسافرت به اروپا در تبریز توقف کرد. در موقع بازدید از یکی از علمای متمکن آن شهر به او (به زبان ترکی) گفت : در این مسافرت به هر شهری که وارد می‌شدیم، اهالی آن شهر حسب الوظیفة استقبال می‌کردند؛ ولی ملاهادی که شاه و وزیر نمی‌شناسد؛ گذشته از استقبال حتی به دیدن ما هم نیامد. شاه می‌گوید من این کار را بسیار پسندیدم و گفتم اگر او شاه نمی‌شناسد، شاه او را می‌شناسد. بعد از تعیین وقت، روزی نزدیک ناهار فقط با یک پیش خدمت به خانه حاجی رفتم تا با وی ناهاری خورده باشم. بعد از پاره‌ای مذاکرات متفرقه، گفتم که خداوند تمامی نعمت‌ها را در حق من تکمیل کرده و هر نعمتی شکر مناسب خود را لازم دارد؛ چنان‌که شکرانه علم، تدریس و ارشاد بندگان، شکرانه مال، دستگیری از فقرا و شکرانه قدرت و سلطنت نیز انجام احتیاجات مردم است. از شما خواهش می‌کنم که مرا خدمتی مقرر کنید که به انجام آن، شکرانه نعمت سلطنت را به جای آورده باشم. حاجی اظهار بی‌حاجتی کرد و اصرار من فایده‌ای نداشت تا آن که گفتم شنیده‌ام شما زمینی زراعتی دارید. خواهش می‌کنم برای آن مالیات دولتی ندهید که لااقل به این خدمت جزئی موفق بوده باشم. آن را نیز با عذر موجهی رد کرد و گفت: کتابچه مالیات دولتی هر ایالتی به لحاظ کمی و کیفی صورتی قطعی گرفته که اساس آن با تغییرات جزئی به هم نمی‌خورد. اگر من مالیاتم را ندهم ناچار مقدار آن از طرف والی مالیات بین سایر مردم سرشکن خواهد شد و ممکن است قسمتی از آن به بیوه زن یا یتیمی تحمیل شود. اعلی حضرت همایونی راضی نباشند که تخفیف یا معافیت مالیات من سبب تحمیل بر یتیمان و بیوه زنان باشد. به علاوه، دولت مخارج هنگفتی دارد که تأمین آن وظیفه حتمی افراد ملت است، ما با رضا و رغبت خودمان این مالیات را می‌دهیم.
شاه می‌گوید: من گفتم که بفرمایید ناهاری بیاورند تا خدمت شما صرف طعامی هم کرده باشیم. حاجی به خادمش امر کرد ناهار را بیاورد. خادم یک سینی چوبین با نمک و دوغ و چند قاشق و چند عدد نان پیش ما گذاشت، حاجی نخست آن نان‌ها را بوسید و بر رو و پیشانی گذاشت، بعد آن‌ها را خرد کرده و توی دوغ ریخت. یک قاشق پیش من گذاشته و گفت شاها بخور که نان حلال است. زراعت و جفت کاری آن، دسترنج خودم است. شاه می‌گوید: من یک قاشق خورم، دیدم خوردن آن برایم دشوار است. بعد از اجازه از حاجی مقداری از نان‌ها را به دستمالم بسته و به پیشخدمت دادم که در مریضی یکی از افراد خانواده سلطنتی از آن نان‌ها استشفا کنند.
از سروده‌های اسرار:
پادشاهی در یمینی داشت                   بهر انگشتری نگینی داشت
خواست نقشی که باشدش دو ثمر                     هر زمان کافکند به نقش نظر
گاه شادی نگیردش غفلت                   گاه‌اندوه زایدش محنت
هرچه فرزانه بود در ایام                   کرد اندیشه‌ای ولی همه خام
ژنده پوشی پدید شد آن دم                  گفت بنگار «بگذرد این هم»
وفات
سبزواری سه ساعت به غروب بیست و پنجم ذی الحجه سال ۱۲۸۹ قمری در سن ۷۷ سالگی درگذشت. پیکر او پس از تشییع، در بیرون دروازه سبزوار (دروازه نیشابور) که امروزه به فلکه زند معروف است، به خاک سپرده شد. ملامحمد کاظم ابن آخوند ملامحمدرضا سبزواری، از شاگردانش به رمز در تاریخ وفاتش چنین سروده است:
«اسرار» چو از جهان بدر شد                        از فرش به عرش ناله برشد
تاریخ وفاتش ار بجویی                     گویم: «که نمرد، زنده‏‌تر شد»
«اسرار» تخلص شعری حاجی سبزواری است. در بیت دوم، جمع حروف عبارت «که نمرد، زنده‏‌تر شد» به حساب ابجد برابر ۱۲۸۹ قمری است یعنی سال وفات حاجی.
دلتنگی ملاهادی در کرمان برای مشهد:
دور از شاه خراسان در بلا                 همچو ایوبم بکرمان مبتلا
آدم آسا از فریب آسمان                     صرت من فردوس طوس را حلا
گرچه دارالفقر کرمان جنتی است                     لیک در جنات سفلست و علا
ای صبا بگرفته دامانت مگر              خاک دامنگیر سخت این دلا
ای صبا از خطهٔ کرمان گذر               بر خراسان چون خورآسان از ولا
پس بآن شیرین شهر آشوب گوی                     خاک راهت دیدهٔ ما را جلا
پیش تو شیرینی کرمانیان                  زیره در کرمان و پیش کان طلا
ای خروشانی عجب عاشق کشی                      سوختم از دوریت سنگین دلا
از خراسان بوی خون آید همی                        الصلا‌ای خیل جانباز الصلا
چند «الست ربکم» «لا»را جواب                    یا نباید کلب خود خواند اولا
واگرفتی سایهٔ خود از سرم                فکر اسرارت نداری مجملا
آرامگاه ملاهادی سبزواری (اسرار)
بنای آرامگاه اسرار در ضلع جنوبی میدان کارگر شهر سبزوار واقع است. فضای داخلی آرامگاه شامل طرحی چلیپایی شکل بوده که در آن حجره‌ها و اتاق هایی تعبیه گردیده است. تزیینات، ترمیم و استحکام بخشی آرامگاه در اوایل سال ۱۳۴۰ ه‍.ش توسط انجمن آثار ملی انجام شده است. کاشی کاری‌های رنگارنگ بر زمینه لاجوردی و گنبد فیروزه‌ای رنگ به بنا جلوه و شکوه خاصی بخشیده است. بنای اولیه آرامگاه ملا هادی در ۱۳۰۰ق توسط میرزا یوسف مستوفی المالک ساخته شد.
اطلاعات علمی
او از هشت سالگی به فراگیری علوم دینی پرداخت و در ده سالگی برای ادامه تحصیل به مشهد رفت و پس از سیزده سال تحصیل در زمینه علوم نقلی در آن جا در سال ۱۲۳۶ قمری به منظور تحصیل علوم عقلی به اصفهان رفت. او در این شهر از محضر آقا محمد علی نجفی (دو سال فقه)، ملا اسماعیل درب کوشکی اصفهانی (پنج سال حکمت) و ملا علی نوری (حدود سه سال حکمت) بهره برد. پس از هشت سال تحصیل در اصفهان به مشهد بازگشت و در مدرسه حاج حسن مشغول تدریس شد. پنج سال بعد به همراه همسرش به سفر حج رفت. در بازگشت از حج همسرش فوت کرد و او مدتی (حدود سه سال) در کرمان به صورت ناشناس به عنوان خادم مدرسه معصومیه به ریاضت پرداخت و سرانجام به مشهد و بعد به سبزوار بازآمد و چهل ساله دوم عمرش را در آن جا به تدریس فلسفه و تألیف و تصنیف پرداخت.
اگر چه ملا هادی سبزواری مکتب مستقلی در فلسفه ندارد و بیشتر نظریه فلسفی ملا عبدالرزاق لاهیجی و ملا صدرا را تبیین و شرح می‌کنند لکن منظومه او که از آثار مهم وی نیز به شمار می‌آید جامع‌ترین کتاب است که دوره کامل منطق و فلسفه را در بر دارد.
محمد اقبال درباره او می‌نویسد: او [ ملا هادی سبزواری ] بزرگ‌ترین متفکر بزرگ عصر اخیر ایران است. فلسفۀ سبزواری مانند فلسفه‌های اسلاف او سخت با دین آمیخته است . پروفسور توشی هیکو ایزوتسو هم می‌نویسد: حاجی ملا هادی سبزواری متفکری است که اثر معروف «‌منظومه و شرح آن‌» از او است . او، به اتفاق همگان بزرگ‌ترین فیلسوف ایرانی در قرن نوزدهم بود. در عین حال وی در میان استادان و بزرگان عارف آن عصر مقام اول را داشت.
برخی اختلافات با صدرا و بوعلی
او در برخی موارد، نظری متفاوت با دیدگاه صدرا را برگزیده است؛ مثلا در علم خدا به ذات خویش، حادث بودن عالم امر، تفاوت حرکت با تحریک، جوهر دانستن برخی اقسام علم، قول به "معاد جسمانی و روحانی" و... . همچنین او، در مسئله ادراک کلّیات، با بوعلی اختلاف نظر دارد.
آثار
منظومه و شرح منظومه در حکمت
اسرار الحکم
اسرار العباده
اصول الدین
الجبر و الختیار
حاشیه اسفار صدر المتألهین
حاشیه زبدة الاصول شیخ بهایی
حاشیه شواهد الربوبیه صدر المتألهین
حاشیه مبدأ و معاد صدر المتألهین
حاشیه مفاتیح الغیب صدر المتألهین
حاشیه بر شرح سیوطی ابن مالک
حاشیه بر شوارق ، اثر ملا عبدالرزاق لاهیجی ، در فلسفه
هدایة الطالبین، در کلام
النبراس فی اسرار الاساس ، در فقه
شرح دعاء الصباح
مقیاس در فقه
شرح مثنوی ملای رومی
شرح الأسماء أو شرح دعاء الجوشن الکبیر
مجموعۀ رسائل فارسی و عربی
دیوان فارسی
رحیق ، در علم بدیع
راح افراح ، در علم بدیع
محاکمات ، در ردّ بر شیخیه
اساتید
ملا حسین سبزواری
محمد ابراهیم کرباسی ، صاحب اشارات الاصول
صاحب حاشیه
ملا علی بن ملا جمشید مازندرانی
ملا اسماعیل درب کوشکی اصفهانی
شاگردان
دوره تحصیل در محضر ملاهادی هفت سال بود و همین که طلاب مدت هفت سال در جلسات درس او حاضر می‌شدند، ملاهادی آن‌ها را در فلسفه فارغ التحصیل می‌دانست و نوبت عده دیگری از محصلین بود. کسانی که می‌خواستند نزد حاجی تحصیل کنند باید معلومات مقدماتی را طی کرده باشند یعنی می‌بایست صرف و نحو عربی، منطق، ریاضیات، فقه و کلام خوانده باشند. کسانی که از عهده امتحان این دروس برمی آمدند برای تحصیل در محضر ملاهادی پذیرفته می‌شدند
برخی شاگردان حاجی:
ملا محمد، فرزند بزرگ ملا هادی.
آخوند خراسانی مؤلف «کفایة الاصول».
ملا محمد کاظم سبزواری.
شیخ علی فاضل تبتی.
شاهزاده جناب.
میرزا حسین مجتهد سبزواری.
ملا علی سمنانی.
سید احمد رضوی پیشاوری هندی.
ملا عبدالکریم قوچانی.
شیخ ابراهیم طهرانی معروف به شیخ معلم.
ملا محمد صادق حکیم.
شیخ محمد حسین معروف به جرجیس.
آقا حسین ابن ملا زین العابدین.
میرزا اسماعیل ملقب به افتخار الحکماء طالقانی.
میرزا علینقی ملقب به صدرالعلماء سبزواری.
سید عبدالغفور جهرمی.
میرزا حسین امام جمعه کرمانی.
میرزا ابوطالب زنجانی.
شیخ ملا اسماعیل عارف بجنوردی.
میرزا حسن حکیم، داماد ملا هادی.
وثوق الحکماء سبزواری.
ملا اسماعیل ابن علی اصغر سبزواری.
میرزا اسدالله سبزواری.
شیخ عبدالاعلی سبزواری.
شیخ علی اصغر سبزواری.
فاضل صد خرومی سبزواری.
میرزا ابراهیم شریعتمدار سبزواری.
فاضل مغیثه‌ای سبزواری.
سید عبدالرحیم سبزواری.
ملا محمد رضا سبزواری متخلص به روغنی.
ملا محمد صادق صبّاغ کاشانی.
شیخ محمد ابن ملا اسماعیل کاشانی.
میرزا آقا حکیم دارابی.
میرزا محمد یزدی معروف به فاضل یزدی.
ملا غلام حسین شیخ الاسلام.
میرزا عباس حکیم.
وفات «ملا هادی سبزواری» (1251 ش) (۲۸ ذی‌الحجه ۱۲۸۹ق)


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -