انهار
انهار
مطالب خواندنی

فتواى تاريخى امام خمينى (ره ) عليه سلمان رشدى (1367)

بزرگ نمایی کوچک نمایی

انـمـا جـز او الذيـن يحاربون الله و رسوله و يسعون فى الارض فسادا ان يقتلوا او يصلبوا او تقطع ايديهم و ارجلهم من خلاف او ينفوا من الارض ‍ ذلك لهم خرى فى الدنيا و لهم فى الاخره عذاب عظيم
هـمـانـا كـيـفـر آنـان كـه بـا خـدا و رسـول بـه جـنـگ بـرخـيـزنـد و در روى زمـيـن بـه فـسـاد كـوشـنـد، جـز ايـن نـبـاشـد كـه آنـهـا را بـه قـتـل رسـانـده و يـا بـه دار كـشند و يا دست و پايشان را به خلاف ببرند ((يعنى دست راست با پاى چپ و بالعكس )) يا با نفى بلد و تبعيد از سرزمين صالحان دور كنند. اين ذلت و خوارى عذاب دنيوى آنهاست و اما در آخرت باز به عذابى بزرگ معذب خواهند بود.

 

حـكـم امـام خـمـيـنـى در مـورد سـلمـان رشـيـدى بـر آيـات الهـى مـتـكـى اسـت و هـمـانـنـد آيـات الهـى مـسـتـحـكـم و غـيـر قابل خدشه است .
 

مقام معظم رهبرى
 

رويـارويـى غرب و شرق ، بويژه تقابل غرب با اسلام ، ريشه اى كهن دارد. غرب بور نداشت كه عقيده و يا انديشه هايى از شرق ، تمدن و سلطه او را تـهـديـد كـنـد. بـطـور كلى در دوره پيش از اسلام ، رويارويى و كشاكشها به گونه اى بود كه هيچ طرف وجه غالب و سلطه قطعى بر طرف ديگر نداشت . رقابتها و جنگها نوعى داد و ستد و ارتباط تمدنها را به همراه داشت . اين داد و ستد، و جنگ قدرت در دوره اسلامى عمق و گستره بيشترى يـافـت . اسـلام بـه عـنـوان يك اعتقاد حركت بخش و اميد آفرين ، مسلمانان را تا قلب اروپا و آفريقا كشانيد. رويارويى اسلام و غرب را مى توان به مراحل ذيل تقسيم بندى كرد:
1- در سال (642م /22 ه‍ ق ) امپراتورى روم شرقى كه با مسلمانان مصر و سوريه رو در رو شده بود، ضعيف و كم رمق بود. سه قرن نخست اسلامى بـاگـسـتـرش نـفـوذ اسـلام ، تا عمق اروپا و آفريقا و شرق دور، همراه و همزمان بود. اسلام به عنوان يك عقيده موثر و نجات بخش مطرح شده و جهاد مسلمانان عرصه هاى تازه اى را بر روى آنان گشوده بود.
2- در ايـن مـرحـله غـرب بـه تـهـاجـم مـتـقـابل نسبت به شرق و اسلام دست زد. روحانيون مسيحى با بسيج سراسرى مردم اروپا به سوى شرق و بيت المقدس به حركت در آمدند. حركت آنان آنچنان گسترده بود كه گويى همه اروپا و غرب به طرف شرق به حركت در آمده و چون ايمان مذهبى ، انگيزه تـهـاجـم بـود، ايـن جـنـگـهـا را جـنـگـهـاى صـليـبـى خـوانـده انـد. در سـال (1096م /490ه‍ ق )نـخـسـتـيـن جـنـگ صـليـبـى آغـاز شـد و 200 سـال طـول كـشـيـد و در ايـن دوره 200 سـاله تـمام تلاش غرب بر اين بود كه سيطره و حضور اسلام را بشكند و محدود كند. اما غرب به مقصود خود نرسيد و اين يورش ‍ همه جانبه عقيم ماند.
3- فـتـح قـسـطـنـطنيه در سال 1453 ميلادى ، توسط سلطان محمد فاتح بود. در اين مرحله نوعى فروپاشى شرق از درون آغاز شده بود و غرب ، رنـسـانـس ‍ و انـقـلاب صـنـعـتـى را پـشـت سـر گـذاشـتـه ، نـظـام سـيـاسـى و اجـتـمـاعـى جـديـد بـه سـرعـت شكل مى گرفت و وسيله پيشرفت و ترقى او را فراهم مى كرد و پيمانهاى متنوع و متعدد در غرب در ميان كشورها به امضا رسيد.
4- ايـن مـرحـله دوره تـهاجم همه جانبه غرب است ، غربى كه به صنعت ، وسايل جديد جنگى ، سازماندهى نوين سياسى و اجتماعى مسلح شده بود. با تلاش بى وقفه براى شناخت شرق ، فرهنگ ، تاريخ ، تمدن و آداب و رسوم آن ، تهاجم خود را سازمان دادند و از جهات گوناگون به شرق يورش ‍ آوردنـد. غـرب از يـك سـو بـه لحـاظ جـغـرافـيـايى ، شرق را قطعه قطعه كرد و اجازه نداد كه شرق به صورت يك سازمان واحد و يا دست كم به صورت كانونهاى قدرت فراگير باقى بماند و از طرف ديگر با ترويج ناسيوناليسم ، ملتهاى مسلمان را از يكديگر جدا كرد و ديوارهاى جدايى ، عـلاوه بـر مـرزهـاى جـغـرافـيـايى و نژادى ، مرزهاى اعتقادى نيز پيدا كرد و فرقه هاى جديدى نيز پيدا كرد و فرقه هاى جديدى نيز توسط غرب ابداع شد.
در ايـن مرحله ، حادثه تعيين كننده ، تاءسيس دولت اسرائيل و اشغال بيت المقدس است . غربيها با اين اقدام خود انتقام شكست صليبى ها را در فلسطين در سال 1948، از اسلام و شرق گرفتند.
5- در بـرابـر تـهـاجـم غـرب ، مـلتـهـاى مـسـلمـان و مـتـفـكـران اسـلامـى ، هـمـگـى مـنـفـعـل و گـريـزان نـبـودنـد. سـيـد جـمـال الديـن اسـد آبادى ، اقبال لاهورى و امام (ره ) بيدار گرانى بوده و هستند كه مردم را در برابر سلطه غرب آگاه كرده اند. امام (ره ) بر اساس ايـن انـديـشـه و نـظـر كه مى توان رو در روى استبداد داخلى و استيلاى خارجى با تكيه بر اسلام ايستاد و انقلاب اسلامى را معمارى كرد و موفق شد نـمـونـه بـارزى از حـاكـمـيـت اسـلام را نـشـان دهـد. انـقـلاب اسـلامـى ايـران ، حـمـله اسـلام بـه اسـراتـژى غـرب بـود. كـه بـه رغـم گـذشـت چـنـدين سال از پيروزى آن ، على رغم توطئه هاى غرب انقلاب اسلامى از آتش جنگ و فشارهاى غرب و محدوديتها، پيروزمندانه و پايدار مانده است . غرب به ايـن نـكـته رسيده است كه اين بار با حمله به اسلام به استراتژى شرق حمله كند. كتاب آيات شيطانى حمله به استراتژى شرق بود و فتواى امام (ره ) حمله مستقيم به استراتژى غرب . اين كتاب در شرايطى مطرح شد كه سم مستقيم به استراتژى غرب . اين كتاب در شرايطى مطرح شد كه سم پـاشـيـهـا بـر روى بـنـيـانـهـاى ايـمـان و ريـشـه هـاى اعـتـقـادى مـسـلمـيـن مـتـمـركـز گـرديـده تـا بـا نـفـى اصل و پايه مهم ، زمينه هاى نفوذ انقلاب اسلامى و باز يافت هويت اصيل اسلامى - كه در جوامع اسلامى رشدى سريع يافته است - مخدوش ‍ گردد.
از طـرف ديـگـر جـهـانـخـواران بـه خـوبـى احـسـاس مـى كـنـنـد كـه قـرن حـاضـر در التـهـاب تحول ايدئولوژيك قرار دارد. شكست ماركسيسم ، ناتوانى مكاتب مختلف در ارضاى فكرى نيروهاى بالنده و روشنفكران جهان و جنبشهاى رهايى بخش مـردمـى ، همچنين سرخوردگى انسان غربى از ساير مكاتب زاييده تفكر انديشمندان خود همه و همه پى جويى يك انديشه نوين را براى بشر امروزى مطرح ساخته است .
ظهور پديده انقلاب اسلامى ايران و طرح اسلام به عنوان مكتبى جامع و مانع مى تواند زمام اداره امور جوامع بشرى را به عهده گيرد و توانسته است در ايـن مـيـان قـدرت خـود را بـراى پـر نـمـودن ايـن خـلاء نـشـان دهـد و مـى رود تـا اسـلام بـه يـك قـدرت عـظـيـم عـقـيـدتـى تـبـديـل شـود. از ايـنـروسـت كـه غرب و به ويژه دنياى استكبار واكنش گسترده اى در برابر اسلام از خود نشان داده و به همين خاطر است كتاب آيات شيطانى نوشته و منتشر مى شود.
سلمان رشدى و كتاب آيات شيطانى
سـلمـان رشـدى ، نـويـسـنـده هـنـدى الاصـل ، بـه سـال 1326 ه‍ ش ، در خـانـواده اى مـسـلمـان در بـمـبـئى مـتـولد شـد. بـا تـشـكـيـل پـاكـسـتـان ، او هـمـراه خـانـواده خـود بـه كـراچـى رفـت و در سـيـزده سـالگـى جـهـت تحصيل به انگلستان اعزام شد و مدتى با نوشتن مقالات تبليغى در انگلستان به تامين مخارج زندگى پرداخت و سپس شناسنامه انگليسى گرفته و تبعه آنجا شد.
رشدى در مصاحبه با مجله اشپيگل در 21 ارديبهشت 1371 (11 ماه مه 1992) درباره خانواده اش مى گويد:
((خـانـواده مـن بـه اسـلام گـرايـش داشـتـنـد، ولى در خـانـه مـا از ديـن خـبـرى نـبـود. فـقـط سـالى يـك بـار مـرا بـراى عـبـادت به مسجد مى بردند، مـثـل مـراسـم سـال نـو در نـزد مـسيحيان . من يك دايه مسيحى داشتم كه با او درخت كريسمس را تزئين مى كردم و سرود مى خواندم . بمبئى يك شهر چند مـذهبى است . اكثر دوستان من غير مسلمان بودند. پدرم از قانون قرآن در منع نوشيدن مشروبات الكلى تبعيت نمى كرد. خوشبختانه مى توانم بگويم كه پدر و مادر من مسلمانان بدى بودند.))
رشدى در طول زندگى خود در انگلستان به ! دينى و بى اعتقادى مطلق مى رسد و در نهايت ، منكر و جود خدا مى شود و اين عقيده را رسما در مصاحبه با مجله اشترن در 7 آبان 1371 (29 اكتبر 1992) تحت عنوان ((من قهرمان نيستم )) بيان مى كند.
او در پاسخ به سوال خبرنگار مجله ، آيا به خداى يگانه و فرستاده اش ‍ حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) ايمان دارد؟ گفت :
((اين عمل در يك دوران شك و دودلى انجام گرفت . من خواستم با يك اشاره دراماتيك به مسلمانان نشان بدهم كه هرگز دشمن شما نبوده ام . اما در اين مـورد مـن داشتم خودم را فريب مى دادم . از همين رو، دوباره به صدا در آمده ، گفتم ، نه ، من ايمان نياورده ام ، من يك فرد مذهبى نيستم . اگر كسى از من سئوال كند كه آيا خدا وجود دارد، خواهم گفت ، نه )).
نـويـسـنـده اى بـا ايـن طـرز تـفـكـر و عـقـايـد، كتابى تحت عنوان ((آيات شيطانى )) مى نويسد و آن را ((اثرى ، حاوى ضديت و شك بنيادى مى نامد)) و در آن به مقام مقدس حضرت ختمى مرتبت (صلى الله عليه و آله و سلم ) و به مقدسات مسلمين اهانت مى كند.
محتواى اين كتاب در نه فصل تنظيم شده و عناوين فصلها نشان مى دهد كه اسلام و تاريخ اسلام به عنوان زمينه اصلى نگارش رمان برگزيده شده است . اين عناوين عبارتند از:
1- جبرئيل فرشته . 2- ماهوند. 3- الوون دئوون . 4- عايشه .
5- شهر پيدا و ناپيدا. 6- بازگشت به جاهليا. 7- عزرائيل فرشته .
8- شكافتن درياى عرب . 9 چراغ شگفت انگيز.
آيات شيطانى سه مضمون و مقوله اصلى دارد كه هر كدام به شيوه نويسنده مطرح شده و مورد طعن و رد قرار گرفته اند:
1- ديـن و انـديـشه دينى : اعتقاد به خدا به عنوان هسته اصلى انديشه دنى نقد مى شود و معمولا شخصيتهاى قصه به اعتبار اين كه مسلمان هستند و در خانه اى با اعتقادات اسلامى متولد شده اند، به انكار خدا مى رسند.
2- اسلام يك دين خرافى عقب مانده از تمدن و دموكراسى و آزادى معرفى و پيامبر اسلام به عنوان شخصيت اصلى اين دين مورد توهين و افترا قرار مى گيرد.
3- انقلاب اسلامى ايران به عنوان پديده اى موثر در دنياى امروز مورد توجه قرار مى گيرد و نويسنده مى كوشد تا چهره اى مخدوش و ضد تاريخ و تمدن و آزادى و. .. از رهبر انقلاب اسلامى ترسيم كند.
پـس از انـتـشـار كـتـاب آيات شيطانى در شهريور 1367، وسايل ارتباط جمعى غرب در ابتدا تلاش كردند كتاب مزبور تنها بعنوان يك اثر ادبى مـعـرفـى شـود تـا سـبـب واكـنـش مـلتـهـاى مـسـلمـان نـگـردد. امـا تـوزيـع ايـن كـتـاب از هـمـان ابـتـدا خـشـم مـسـلمـيـن را بـه دنـبـال آورد. در مـهـر سـال 1367، مسلمانان هند و سپس ‍ پاكستان با تظاهراتى عليه نويسنده كتاب مزبور، نفرت خود را از انتشار آن اعلام كردند و طى همين ماه ، چاپ و حتى ورود كتاب آيات شيطانى در پاكستان ، هند و سپس عربستان ممنوع شد.
در 25 دى 1367، يـعـنـى يـك ماه قبل از صدور حكم امام (ره )، مسلمانان شهر برادفورد انگليس نسخه هايى از كتاب آيات شيطانى را سوزاندند و در 24 و 25 بهمن همان سال ، در جريان تظاهراتى كه عليه كتاب مزبور در پاكستان و هند روى داد دست كم هفت نفر كشته شدند

صدور حكم تاريخى امام خمينى (ره)
سـرانـجـام امـام خـمـيـنـى (ره ) بـا صـدور حـكـم شـرعـى ارتـداد نـويـسـنـده آيـات شـيـطـانـى ، پتانسيل عظيم نيروهاى مسلمان را آشكار ساخت و موجى توفنده از توده هاى ميلياردى مسلمانان در مصاف با كفر پديد آورد.
فتواى امام خمينى (ره ) كه در 25 بهمن 1367 صادر شد، چنين است :
بسمه تعالى
انالله و انا اليه راجعون
بـه اطـلاع مـسـلمـانـان غـيـور سـراسر جهان مى رسانم ، مولف كتاب آيات شيطانى - كه عليه اسلام و پيامبر و قرآن تنظيم و چاپ و منتشر شده است - هـمـچـنـيـن ناشرين مطلع از محتواى آن ، محكوم به اعدام مى باشند. از مسلمانان غيور مى خواهم تا در هر نقطه اى كه آنان را يافتند سريعا آنها را اعدام نمايند تا ديگر كسى جرات نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هر كس در اين راه كشته شود شهيد است ، ان شاء الله . ضمنا اگر كسى دسترسى به مولف كتاب ، دارد ولى خود قدرت اعدام آن را ندارد او را به مردم معرفی نمايد تا به جزاى اعمالش برسد.

 

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى

 

بازتاب صدور حكم امام (ره )
رشدى از لحظه صدور حكم مخفى شد و پليس اسكاتلند يارد حفاظت وى را با صرف هزينه هاى كلان بر عهده گرفت و 4 روز بعد از مسلمانان جهان پوزش طلبيد، وى گفت : ((از اينكه كتابم موجب ناراحتى پيروان صميمى اسلام شده است ، عميقا متاسفم )).
خبرگزارى يونايتدپرس ضمن انتشار بيانيه از قول رشدى نوشت :
((من به عنوان نويسنده اين كتاب متوجه شدم كه مسلمانان در بسيارى از نقاط جهان واقعا از انتشار اين كتاب ناراحت شده اند. با توجه به اين واقعيت كه ما در جهانى زندگى مى كنيم كه مذاهب بسيارى در آن وجود دارد، اين تجربه ثابت كرد همه ما بايد حساسیت ديگران را مدنظر داشته باشيم )).
در حقيقت عذر خواهى سلمان رشدى ، مى توانست موضوع رسمى دولت انگليس در پى واكنش ملتهاى جهان و حكم امام (ره ) تلقى شود. در اسفند 1367، كشورهاى عضو سازمان كنفراس اسلامى در هيجدهمين اجلاس ‍ وزيران امور خارجه در رياض ، سلمان رشدى را مرتد لقب دادند و خواستار مبارزه با چاپ و انـتـشـار و ورود كـتـاب كـفـرآمـيـز آيـات شـيـطـانـى بـه كـشـورهـاى اسـلامـى شـدنـد. در اوايل فروردين 1368 متفكرين ، نويسندگان و خبرنگاران مصرى طى يك گردهمايى در قاهره ، سلمان رشدى را مرتد اعلام كردند و و خواستار اجراى حـكـم شرعى درباره او شدند. همچنين از اوايل سال 1368 موج چاپ و انتشار كتابهايى در رد كتاب آيات شيطانى در سراسر جهان شروع شد كه مى توان به كتاب آيه هاى ايمانى نوشته محمد ظهيرالدين قادرى اشاره كرد.
در سـوم اسفند 1367، در جريان اجلاس وزيران امور خارجه كشورهاى اروپايى تصميم گرفته شد كه كشورهاى عضو، نمايندگان سياسى خود را از ايران در اعتراض به صدور حكم امام (ره )، عليه رشدى فرا خوانند.
در پاسخ به اين اقدام آيه الله خامنه اى رئيس جمهور وقت ايران روز بعد در پايان سفر خود به يوگسلاوى طى صاحبه ويژه اى در بلگراد اظهار داشتند:
مساءله سلمان رشدى هيچ راه حل ديگرى ندارد. تيرى است كه خوب شليك شده است و لاجرم به هدف خواهد خورد.
در نـهـم اسـفـنـد سـال 1367، مـجـلس شـورا، طـى جـلسـه فـوق العـاده اى بـا اعـلام ضـربـه الاجـل يـك هـفـتـه اى براى انگليس ، هر گونه رابطه سياسى با لندن را منوط به عذر خواهى مقامات انگليسى و تجديد نظر در مواضع غير اصولى نسبت به جهان اسلام و كتاب آيات شيطانى نمود.
وزيـر خـارجـه انـگـليس ضمن ابراز تاسف از انتشار كتاب رشدى ، خود و دولت متبوع خود را جدا از مسئوليت انتشار اين كتاب دانست . اما اين اظهارات و مـوضـعـگـيـرى ها چون فاقد عذر خواهى رسمى و علنى بود، ايران در 16 اسفند 1367، در پايان مهلت يك هفته اى ، رسما روابط سیاسى خود را با انـگـليـس قـطـع كرد. با اين اقدام كه حاكى از ايستادگى و واكنش قاطع جمهورى اسلامى در برابر توطئه هاى ضد اسلامى است ، فروش ، تكثير و انـتـشار و ورود كتاب ضاله ، آيات شيطانى ، علاوه بر كشورهاى عضو كنفرانس اسلامى بتدريج در برخى از كشورهاى غير اسلامى نيز ممنوع شد و اين توطئه شوم فرهنگى كه عليه اسلام و مقدسات مسلمين طراحى شده بود، در نطفه خفه گرديد.
مبانى فقهى حكم
حكم تاريخى امام (ره )، داراى مبانى فقهى است و مورد قبول و اجماع علماى همه فرقه هاى اسلامى است كه مى توان تحت عنوانهاى زير به آنها اشاره كرد.
ارتداد
در كـتـاب آيـات شـيطانى اساسى ترين مقدسات اسلامى ، همچون قرآن كريم و پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مورد اهانت قرار گرفته است ، از اين رو مولف كتاب ، ارتداد خود را به اثبات رسانده است و حتى اين اهانت چنان واضح است كه شخصيتهاى سياسى و مذهبى غير مسلمان نيز آن را به صراحت اعلام كرده اند. در فقه اسلامى تصريح شده است كه ((يكى از راههاى ثبوت ارتداد، استهزاى دين و اهانت به آن است .))
در كتاب جواهر الكلام آمده است :
يتحقق الارتداد بكل فعل صريحا على الاستهزاء بالدين و الاستهانه به .
ارتداد با هر عملى كه صراحت در استهزاء دين و توهين به آن داشته باشد، تحقق مى يابد.
دانشمندان اهل سنت نيز همين گونه نظر داده اند كه مسخره گرفتن دين كفر است ، چون نشانه انكار دين است .
الاستهزاء على الشريعه كفر ذلك من امارات التكذيب .
استهزاء بر شريعت كفر است زيرا از نشانه هاى تكذيب است .
در كتب مختلف ، از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده كه فرمودند :
من بدل دينه فاقتلوه .
هر كس دين خود را تغيير دهد او را بكشيد.
اهانت به پيامبر اسلام
رشـدى بـا نـوشـتـن ايـن كـتـاب بـه دشنام پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و جسارت به حريم آن بزرگوار پرداخته است ، و كيفر چنين جنايتى در فقه اسلام قتل مى باشد كه مورد اتفاق نظر همه فرق اسلامى است .
در مـتـون فـقـه مـالكـيـه مـانند شرح كبير، آمده است : ((هر كس پيامبرى را ناسزا گويد، يا لعن كند، يا عيبى به او بگيرد، يا نسبت ناروايى به او بدهد، يا حق او را سبك بشمارد، يا يكى از مقامات عاليه او را مثل علم يا زهد انكار كند، بايد كشته شود، و از او تقاضاى توبه نمى شود، حتى اگر توبه نمايد توبه او قبول نخواهد بود، و حد الهى درباره او جارى مى شود.
صـاحـب جـواهـر نـيـز مـى گـويـد: اگـر كـسـى بـه پـيـامـبـر نـاسـزا گـويـد، شـنـونـده مـى تـوانـد و بـلكـه بـر او واجـب اسـت كـه وى را بـه قتل رساند و هيچ گونه اختلافى در بين فقها درباره اين حكم وجود ندارد.
اهانت به انبياى بزرگ
رشـدى بـه حـريـم مـقـدس بـرخـى ديـگـر از پـيـامـبـران (عـليـه السـلام ) هـمـچـون حـضـرت ابـراهـيـم و حـضـرت اسـمـاعـيل نيز جسارت كرده و زشت ترين اعمال را به آنها نسبت داده است و به تعبير امام (ره )، ((مساءله كتاب آيات شيطانى كارى حساب شده براى زدن ريشه دين و ديندارى و در راس آنها اسلام و روحانيت است .))
فتنه گرى و محاربه
تـاليـف آيـات شـيـطـانى تا وقتى كه به عنوان سند ارتداد نويسنده آن تلقى شود ، در حد يك گناه شخصى است كه كيفر آن مرگ است . ولى او با اهانت به پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم )، گناه بزرگترى مرتكب شده است زيرا علاوه بر آنكه به كفر روى آورده است ، مقدسات مسلمين را مـورد هتك قرار داده ، به عنوان فتنه جو و محارب ، عامل اجراى طرحهاى توطئه آميزى مى شود كه دشمنان اسلام براى نابودى اين مكتب طراحى كرده اند و پرواضح است كه مبارزه برنامه ريزى شده عليه اسلام و طرح توطئه براى هجوم به مقدسات اسلامى ، جرمى به مراتب سنگين تر از ارتداد يا دشنام به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) تلقى مى شود. به عبارت ديگر، هر كس ‍ دست خود را در جهت ضربه زدن به اسلام به حركت در آورد، چه سلاح به كف داشته باشد و امنيت جامعه را ازبن ببرد و چه با قلم در صدد ضربه زدن به مبانى اعتقادى و فرهنگى مسلمانان باشد، محارب است ، تا جايى شيخ حر عاملى يكى از بابهاى حدالمحارب را باب قتل دعوت كنندگان به بدعت قرار داده است .


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -