- فاجعه بئرمعونه و کشته شدن چهلتن از مبلغان اسلامى
عامربنمالک بن جعفربن کلاب بن ربیعه ، معروف به مُلاعب الا سِنَّه که از بزرگان بنى عامربود، به نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در مدینه آمد و دو اسب و لوازم جانبىآن ها را به آن حضرت هدیه کرد. ولى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: من هدیهمشرک را نمى پذیرم.
آن حضرت وى را به دین اسلام دعوت کرد و پیام وحى را بر اوعرضه نمود.
عامربن مالک ، دین اسلام را نپذیرفت و شهادتین را بر زبان جارى نکردولیکن آن را نفى هم ننمود. وى به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله گفت : اى محمد صلّىاللّه علیه و آله ، کار تو را نیکو و شرافتمند مى بینم . من نیز داراى قوم و قبیلهاى هستم که پیوستن آنان به تو و دین تو، موجب عزت و اعتلاى بیشتر تو مى گردند. بدینجهت از تو مى خواهم مبلغانى را به همراه من اعزام نمایى تا افراد قبیله ام را باقرآن و احکام اسلام آشنا سازند.
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: از اهالىنجد نسبت به جان مبلغان بیمناکم . عامر گفت : من ضمانت آنان را بر عهده مى گیرم. آنان در پناه من قرار خواهند داشت.
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله چهل تن و بهروایتى هفتاد تن از اصحاب خود را که از قاریان قرآن و از انصار بودند، برگزید و بههمراه عامربن مالک اعزام نمود و امیرى آنان را بر عهده منذربن عمروساعدى گذاشت. این دسته از مبلغان پس از خروج از شهر مدینه و پیمودن راه طولانى به بئرمعونه کهمحل آب بنى سلیم بود فروآمدند. این آب ، گرچه به بنى سلیم تعلق داشت ولى در میانزمین هاى بنى سلیم و بنى عامر قرار داشت و ابتداى اراضى این دو قبیله ، از این جاآغاز مى گردید.
عامربن مالک به سوى قبیله خویش رفت تا آنان را از آمدن مبلغاندینى و پناه دادنشان با خبر گرداند.
اما مبلغان دینى ، یک تن از میان خود رابرگزیده و نامه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را به وى دادند، تا به دست عامربنطفیل که رئیس قبیله بنى سلیم بود برساند. نام حامل نامه ، حرام بن ملحان بود کهنامه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را به دست عامربن طفیل که در جمع مردان قبیلهخود بود، رسانید.
عامربن طفیل و دیگر بزرگان قبیله بنى سلیم بدون این که نامهپیامبر صلّى اللّه علیه و آله را بخوانند، ناجوانمردانه اقدام به کشتن حرام بنملحان ، نامه رسان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کردند. آنان پس از کشتن نامه رسان، به فکر کشتن سایر مبلغان دینى برآمدند. بدین جهت از قبیله بنى عامر یارىخواستند.
ولى بنى عامر، به دلیل این که مبلغان را در پناه خود گرفته بودند، ازیارى بنى سلیم خوددارى کردند.
گفتنى است که عامربن مالک رئیس قبیله بنى عامربراى آگاه کردن سایر افراد قبیله خود و اهالى نجد، از آن منطقه دور بود، و الاّهرگز اجازه نمى داد که دشمنان بر ضد مبلغان اسلامى دسیسه کنند.
اما عامربن طفیلاز طایفه هاى بنى سلیم ، از تیره هاىعصیه،رعلوذکوانیارى جست . افراد این قبایل ، وى را اجابت کرده و بهیارى اش شتافتند.
آنان پس از هم سوگند شدن ، به سوى مبلغان یورش برده و تمامىآنان را به شهادت رسانیدند. دو تن از مبلغان دینى که از جمع دوستان خود دور بودند،از دور، پرندگانى را مشاهده کردند که بر بالاى سر دوستانشان پرواز مى کردند. اینامر، آنان را به تردید انداخت . بى درنگ برگشتند ولى در کمال شگفتى دیدند که تمامىیارانشان کشته شدند.
آنان تصمیم گرفتند که به مدینه برگشته و این خبر ناگوار رابه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله برسانند. ولى در برگشت با مهاجمان مواجه شده وبا آنان به نبرد برخاستند. یک تن از مبلغان به نام حارث بن صَمَّه پس از کشتن دو تناز مهاجمان ، به دست آنان اسیر گردید. آنان به حارث گفتند: ما نمى خواهیم تو رابکشیم ، خودت بگو ما با تو چه کنیم ؟ حارث گفت : مرا به قتلگاه دوستان و یارانمببرید، آن گاه از من برى الذّمه گردید.
آنان همین کار را کرده و او را به قتلگاهسایر یارانش برده و در آن جا رهایش کردند. حارث ، شمشیرش را به دست گرفت و دلیرانهبا آنان به نبرد پرداخت و دو تن دیگر از آن مشرکان را به هلاکت رسانید و سرانجام بهدست آنان به شهادت رسید.
اما مبلغ دیگر به نام عمروبن امیه که اسیر مهاجمان شدهبود، چون از تیرهمضربود، از کشتناو صرف نظر کرده و به جاى کشتن وى ، سرش را تراشیده و رهایش نمودند. عمروبن امیه ،در راه بازگشت از نجد، با دو تن از اهالى آن منطقه همراه و آشنا گردید. آن دو، ازطوایفى بودند که با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله پیمان داشتند و عمروبن امیه از آنبى خبر بود.
وى ، تصورش بر این بود که این دو تن نیز از قوم و قبیله مهاجمان بنىسلیم هستند. به همین جهت هنگامى که در سایه درختى آرمیده و به خواب رفته بودند، هردو را کشت و سپس به مدینه برگشت . پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از کشته شدن این دوتن ، ناراحت شد و فرمود که آن دو از طوایف هم پیمان ما بودند. حال ما باید دیه آنانرا بپردازیم . آن حضرت به مانند دیه مسلمانان ، براى خانواده آن دو، دیهفرستاد.
خبر بئرمعونه ، هنگامى به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسید که در همانزمان خبر ناگوار فاجعه رجیع و کشته شدن مرثد و یارانش نیز به وى رسیده بود. این دوخبر، آن حضرت را بسیار ناراحت و متاءثر کرد. آن حضرت به مدت پانزده روز و به روایتىچهل روز پس از نماز دست به دعا برمى داشت و قاتلان مبلغان دینى را نفرین و لعنت مىکرد، تا این که این آیه نازل شد: لَیْسَ لَکَ مِنَ الْاَمْرِشَیْئٌ اَوْ یَتُوبُ عَلَیْهِمْ اَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَاِنَّهُم ظالِموُنَ.
روزى اءنس بن مالک و ابوسعیدخُدْرىدرباره این واقعه با یکدیگر سخن مى گفتند و انس بن مالک گفت : خداى بزرگ ! هفتاد تناز انصار در فاجعه بئرمعونه کشته شدند!
ابوسعید گفت : انصار تنها در این واقعه ،هفتاد تن کشته ندادند، بلکه آنان هفتادها کشته دادند. در جنگ احد هفتاد نفر، دربئرمعونه هفتاد نفر، در جنگ یمامه هفتاد نفر و در جسرابوعبید نیز هفتاد تن کشته درراه اسلام دادند!
روایت شده است که هیچ واقعه اسف بارى به اندازه واقعه بئرمعونه، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را ناراحت و اندوهناک نساخت.
این واقعه در روزبیستم ماه صفر سال سوم هجرى ، مطابق با سى و ششمین ماه هجرت رسول خدا صلّى اللّهعلیه و آله به مدینه منوره به وقوع پیوست
علامه مجلسى اینواقعه را ماه صفر سال چهارم قمرى ، چهارده ماه پس از جنگ احد مى داند و ماجراى آنرا به همین صورتى که در این جا بیان شد، آورده است و در آخر یادآورى کرده است کهآیه معروف:
وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوُا فى سَبیلِاللّهِ اَمواتا بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقوُنَ،
در شاءن شهیدان این واقعه نازل شده است.
منبع: روزشمار تاریخ اسلام(ماه صفر)