انهار
انهار
مطالب خواندنی

راه هاى شناخت اعلم

بزرگ نمایی کوچک نمایی

١اشتباه در انتخاب مرجع تقلید

سؤال:تکلیف فردی که قبلاً از مجتهدی تقلید می کرده و اعمال خود را مطابق فتوای او انجام می داده و الان متوجه اشتباه خود در انتخاب مرجع شده، چیست؟

جواب:اگر با تحقیق مرجعش را انتخاب کرده، اعمال گذشته او قضا ندارد.

٢معیار صحیح انتخاب مرجع تقلید

سؤال:برخى از مردم روشهاى دیگرى، غیر از آنچه در توضیح المسائل آمده، براى انتخاب مرجع تقلید در نظر مى گیرند. نظیر:

الف) ازمرجعى تقلید مى کنیم که شاگرد مرجع قبلى ما باشد.

ب) مرجعى را انتخاب مى نماییم که فتاواى آسانترى داشته باشد.

ج) مرجعى که بیشتر اقوام و آشنایان از او تقلید مى کنند را بر مى گزینیم.

د) مقلّد مرجعى مى شویم که پدر و مادر، یا معلّم ما معرّفى نماید.

آیا انتخاب مرجع تقلید با روشهاى فوق صحیح است؟

جواب:هیچ کدام از اینها معیار نیست; معیار آگاهتر بودن آن مرجع است، از هر طریقى که علم به آن حاصل شود.

٣تخییر در انتخاب مرجع در بین مراجع مطرح

سؤال:با توجّه به این که ما در مسئله تقلید با مشکلاتى مواجه مى شویم، مثلاً بعضى مى گویند: فلانى اعلم است و بعضى دیگر بر خلاف آنها نظر مى دهند، در این صورت تکلیف ما چیست؟

جواب:هر کس وظیفه دارد در صورت علم به اختلاف، نسبت به اعلم، از اهل خبره - یعنى علماء و مدرّسین مورد وثوق - تحقیق کند، اگر اعلم براى او ثابت نشد، در میان آن عدّه که مطرح هستند مخیّر است.

 

٤تقلید از مرجع تقلید پدر یا همسر

سؤال:آیا زن و فرزند باید از مرجعِ تقلیدِ شوهر و پدر تقلید کنند، یا در تقلید آزاد هستند؟

جواب:هر کس در تقلیدش آزاد است; باید تحقیق کند و مطابق آن تقلید نماید.

٥اعلمیت مراجع عصر حاضر بر مراجع گذشته

سؤال:مسأله رجوع به اعلم در مسائل مورد اختلاف فقها، از جمله مسائلى است که در تمام رساله هاى عملیّه آمده است; ولى حقیقت این است که تشخیص اعلم کارى سخت، بلکه شاید از محالات باشد! چون هر شخص یا گروهى، شخص خاصّى را اعلم دانسته، و غیر او را اعلم نمى داند. سؤال این است که: «مراجعى بودند که گفته مى شد در زمان حیات، و حتّى پس از حیات اعلم از دیگران هستند. ولى آیا ممکن است این مراجع (رضوان الله علیهم) پس از گذشت زمان طولانى از وفاتشان، و با آمدن مراجع جدید ـ که مشغول درس و بحث هستند، و علوم و تحقیقات جدیدى در دست دارند ـ باز هم اعلم از احیا باشند؟

جواب:شکّى نیست که علم و دانش همراه زمان در حال تطوّر و تکامل است. و همان گونه که در تعلیقه بر عروة الوثقى، مبحث عدم جواز تقلید ابتدایى از میّت، نوشته ایم، ممکن است بسیارى از مجتهدین زنده از مراجع گذشته اعلم باشند; چون مراجع زنده معلومات و دانش گذشتگان، را به اضافه علوم جدیدى در اختیار دارند. بدین جهت ممکن است در بین مراجع میّت کسانى باشند که از مراجع زنده استعدادى قوى تر داشته باشند، ولى اطّلاعات احیا ممکن است نسبت به اموات اقرب به واقع باشد; و ملاک اعلمیّت، اقربیّت به واقع است. همان گونه که ممکن است طبیب امروز از ابن سینا ماهرتر باشد; در حالى که استعداد بوعلى بیشتر بوده است. همچنین در سایر علوم; و روشن است که علم فقه و اصول از این قاعده کلّى مستثنى نیست، و این دو علم دائماً در حال تطوّر و تکامل است.

٦وظیفه والدین در مورد فرزندانی که به سن تکلیف می رسند

سؤال:وظیفه والدین دختری که به نه سالگی میرسد در خصوص تعیین مرجع تقلید وی چیست؟

جواب:لازم است او را راهنمایی کنند و اطلاعاتشان را در اختیار وی بگذارند و اگر دختر از سخن والدین اطمینان پیدا کرد می تواند عمل کند.

 

٧مراجعه به افراد مورد وثوق در انتخاب مرجع

سؤال:آیا طلبه هایى که سالهاى اوّل طلبگى را مى گذرانند، مى توانند با استفاده از معیارهاى فکرى خودشان، مجتهد اعلم را انتخاب کنند؟

جواب:کافى نیست; بلکه لازم است از افراد سابقه دار حوزه، که مورد وثوق هستند، سؤال کنند.

 

٨مشهور بودن در محافل علمی

سؤال:آیا شلوغ بودن درس خارج یک مجتهد، با توجّه به سومین راه شناخت مجتهد اعلم (اشتهار در محافل علمى)، و با توجّه به این که کسانى که درس خارج مى خوانند عموماً از اهل علم هستند، مى تواند دلیل اعلمیّت او باشد؟

جواب:مى تواند یکى از قرائن باشد; ولى به تنهایى دلیل قطعى نیست.

 

٩آگاهی فقیه به علوم دیگر

سؤال:اگر فقیهى داراى علومى غیر از فقه و اصول باشد سبب ترجیح او در مقام تقلید مى شود؟

جواب:دارا بودن علومى دیگر غیر از فقه و اصول سبب ترجیح فقیهى بر فقیه دیگرنمى شود مگر علومى که در فهم احکام یا تنقیح موضوعات، موثّر بوده باشد.

 

١٠اعلمیت در اصول فقه

سؤال:اگر انسان بتواند تشخیص دهد که فلان مرجع از نظر مبانى اصولى قویتر است آیا این تشخیص، در اعلم بودن آن مرجع دخیل است؟

جواب:اعلم بودن تنها به آگاهى و اعلمیّت در علم اصول حاصل نمى شود بلکه شرایط دیگرى نیز دارد.

١٢معنی مجزی بودن عمل به رساله عملیه

سؤال:آیا تصریح به جواز عمل به رساله که معمولا در ابتداى رساله ها نوشته مى شود به معناى نفى دیگران است؟ و آیا مردم نسبت به مرجعى که ناشناخته مانده چون قدرت بیان نداشته است مسؤول هستند؟

جواب:الف) تصریح به جواز عمل به رساله، دلیل بر نفى دیگران نیست، بلکه ممکن است دیگران هم در شرایط مساوى و هر دو یا هر چند نفر جایزالتّقلید باشند. آرى اگر کسى در اوّل رساله خود بنویسد عمل به این رساله متعیّن است و عمل به غیر آن جایز نیست مفهومش نفى دیگران است در حالى که هرگز ندیده ایم احدى در مقدمه رساله چنین چیزى بنویسد.
ب) درست است که قدرت بیان باعث معرفى شخص است امّا اگر کسى بیانى نداشت و مقام علمى او مجهول ماند و بعد از فحص نیز مقام علمى او روشن نشد مردم نسبت به او وظیفه اى ندارند، مانند گنجى است که شناخته نشده و کسى در برابر آن گنج وظیفه اى ندارد.

١٣انتشار رساله

سؤال:آیا انتشار رساله توسط مجتهدى به معناى این است که او خود را از دیگران اعلم مى داند؟

جواب:چنین دلالتى ندارد.

 

١٤چگونگی انتخاب مرجع تقلید

سؤال:نحوه تعیین مرجع تقلید برای خودم را از حضرات فعلی، بیان کنید؟

جواب:از دو نفر کارشناس عادل سوال کنید، اگر اعلم را تشخیص دادید، از او تقلید کنید و اگر در بین چند نفر نتوانید اعلم را تشخیص دهید، مخیّر هستید از هر کدام که خواستید تقلید کنید.

 

١٥عدم کفایت احتمال اعلمیت

سؤال:آیا احتمال اعلمیت کفایت می کند؟

جواب:خیر، ملاک یقین است.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -