انهار
انهار
مطالب خواندنی

تشييع و دفن

بزرگ نمایی کوچک نمایی

مستحبات تشييع جنازه

سؤال1375. مستحباتى كه در هنگام تشييع جنازه بهتر است رعايت شود چيست؟

جواب:  1) پياده تشييع كردن جنازه؛ 2) حمل جنازه بر دوش، مگر در مواردى هم چون دورى مسافت؛ 3) تفكّر تشييع كننده در مرگ خود؛ 4) حركت از پشت جنازه؛ 5) حمل جنازه از چهار طرف؛ 6) حركت صاحب مصيبت با حالت عزادارى و...

مكروهات تشييع جنازه

سؤال1376. آن چه در تشييع جنازه بهتر است ترك شود چيست؟

جواب:  1) خنديدن و شوخى و لهو در هنگام تشييع؛ 2) سخن گفتن و مشغول شدن به غير ياد خدا و دعا و ذكر و استغفار در هنگام تشييع جنازه مكروه است، به حدّى كه در روايت از سلام كردن بر تشييع كننده نهى شده است؛ 3) راه رفتن از جلوى جنازه؛ 4) تند بردن جنازه؛ 5) دست بر دست ديگر زدن و نيز دست بر ران زدن.

دفن شخص خاكستر شده

سؤال1377. كسى كه با حريق از بين رفته و فقط مقدارى خاكستر از او باقى مانده، آيا دفن او واجب است؟

جواب:  به هر حال احترام مؤمن لازم است.

تماثل در دفن

سؤال1378. آن چه كه در غسل ميّت فرموده اند: غسّال بايد مماثل باشد و در نبود مماثل محارم و... ، آيا در باب دفن ميّت هم بايد مراعات شود يا وظيفه ى خاصّى وجود دارد؟

جواب:  مستحبّ است مباشر دفن زن، شوهر او يا محارم او باشد و با عدم آن ها، اقرب ارحام از مردان و پس از آن زنان و پس از آن اجانب و بيگانگان باشد.

اجازه ى ورثه براى دفن در قبر ميّت ديگر

سؤال1379. شخصى فوت نموده و او را در قبرى دفن كرده اند كه ورثه خريده اند و بعد از علم يا اطمينان به خاك شدن ميّت و باقى نماندن جنازه ى او، مى خواهند فرزند يا همسر او را دفن كنند. آيا اجازه ى همه ى ورثه لازم است؟

جواب:  در فرض موقوفه نبودن زمين، چون ملك ورثه بوده، نياز به اجازه ى همه ى آن ها دارد، مگر اين كه يكى از ورثه خريده باشد كه اجازه شخص او كافى است.

مالك قبر بعد از دفن ميّت

سؤال1380. شخصى وصيّت نموده كه از ثلث مال او قبرى بخرند و او را در آن دفن كنند؛ و بعد از علم يا اطمينان به باقى نماندن جنازه ى او، آيا قبر مذكور، ملك ورثه او است، يا براى او بايد خيرات شود؟ و اگر بخواهند شخصى را در آن دفن كنند، چه كسى بايد اجازه دهد؟

جواب:  در اين صورت كه موضوع باقى نمانده است، مربوط به ورثه مى باشد. مگر آن كه وصيّت به نحو كلّى داشته باشد كه بايد در آن صرف گردد.

وصيّت دفن در قبر پدر يا مادر بعد از چهل سال

سؤال1381. شخصى وصيّت كرده كه بعد از فوتم مرا در قبر پدرم يا مادرم بگذاريد. در صورتى كه ايشان هم چهل سال پيش فوت كرده اند. آيا اين وصيّت صحيح است؟

جواب:  در فرض مذكور ـ يعنى بعد از چهل سال ـ مانعى ندارد.

سالم بودن ميّت يا بخشى از بدن او

سؤال1382. اگر فردى احتمال دهد قبور قديمى در اثر زمان خالى شده و ميّت خاك شده است، اما بعد از شكافتن ببيند كه ميّت به همان حال باقى است و يا استخوان هاى او باقى است، تكليف چيست آيا بايد قبر را بپوشاند و يا مى تواند استخوان ها را كنار زده و ميّت را در آن دفن كند؟

جواب:  اگر اندراس صادق نيست يا مشكوك است، بايد آن را بپوشانند و حرام است ميّت ديگرى را دفن كنند.

آماده نمودن قبر و مثل آن در ايجاد حقّ دفن

سؤال1383. اگر در قبرستان عمومى شخصى قبرى را براى خود حفر و آماده نمايد يا مقبره اى بسازد، آيا براى او حقّى ايجاد مى نمايد يا خير؟ و آيا ديگران مى توانند بدون اجازه ى او، ميّتى را در آن دفن كنند؟

جواب:  اگر براى او جايز بوده، احتياط آن است كه ديگرى را دفن نكنند؛ مگر با اجازه او، يا آن كه مصرف و استفاده از آن قبر توسط سازنده ى آن منتفى شود.

عدم جواز نبش قبر كافر كتابى در زمان هُدنه

سؤال1384. نبش قبر غير مسلمان براى تشريح بدن وى چه حكمى دارد؟

جواب:  اگر كافر غير كتابى باشد كه احترامى ندارد و جايز است و اگر كافر كافر كتابى و در زمان هُدنه باشد، در حكم مسلمان است و جايز نيست. البته در قبرستان مسلمين نبايد دفن شود.

دفن در غير محل وصيت شده

سؤال1385. ميّتى را در غير محلّ دفنى كه وصيّت كرده بود، دفن كرده اند، چه حكمى دارد؟

جواب:  اگر هتك حرمت ميّت نباشد، بايد او را نبش قبر كنند و در مكان مورد وصيت دفن كنند.

گذاشتن قرآن و دعا با ميّت

سؤال1386. آيا گذاشتن قرآن و ادعيّه و تربت به همراه ميّت در قبر خواه ميّت وصيّت كرده باشد و خواه وصيّت نكرده باشد جايز است يا نه؟ اگر جايز است، چه شرايطى بايد مراعات شود؟

جواب:  در صورتى كه هتك نباشد و جايى نگذارند كه نجس شود اشكال ندارد.

تلقين

سؤال1387. در بعضى از مناطق رسم است تلقين ميّت را بعد از سنگ چينى و پوشاندن لحد مى خوانند؛ به اين ترتيب كه اوّل با سنگ هاى ضخيم قبر پوشانده مى شود و تنها بالاى سر يا قسمتى از قبر باز مى ماند، به حدّى كه ارتفاع به وجود مى آيد به نحوى كه در وقت گفتن كلمات افتتاحيه تلقين، امكان اين كه دست بر كتف ميّت زده و دهان نزديك گوش او ببرند وجود ندارد، لذا بعضى اوقات با چوب شانه ى ميّت را فشار مى دهند.

جواب:  خود تلقين واجب نيست چه رسد به تكان دادن. پس در فرض سؤال به نحوى نباشد كه هتك ميّت به حساب آيد.

باطل بودن نماز يا غسل يا كفن ميّت

سؤال1388. حكم ميتى كه يقين به باطل بودن غسل يا كفن يا نماز يا دفن او پيدا شده است چيست؟

جواب:  به مسأله ى 531 و مورد سوّم از مسأله ى 550 رساله رجوع شود.

اندازه مخفى كردن ميّت در خاك

سؤال1389.ميت تا چه اندازه بايد زير خاك دفن شود؟

جواب:  واجب است به مقدارى در زمين دفن شود كه بوى او بيرون نيايد و درندگان نيز نتوانند بدنش را بيرون آورند.

دفن ناخن و دندان فرد زنده

سؤال1390. ناخن و دندانى كه از انسان هاى زنده جدا مى شود، آيا لازم است دفن بشود؟

جواب:  خير، دفن و اعمال قبل از آن اگرچه متصل به مقدارى از گوشت باشد لازم نيست، هر چند احتياط خوب است.

دفن افراد اعدامى

سؤال1391.افردى كه به هر دليل اعدام شده اند، آيا مى توان در قبرستان مسلمانان دفن كرد؟

جواب:  اگر مسلمان بوده اند، جايز است.

مرگ كارگر در معدن، چاه و...

سؤال1392. اگر كارگران در هنگام كار در معدن، چاه يا قنات بميرند و بيرون آوردن جسد آن ها دشوار باشد، چه بايد كرد؟

جواب:  بايد همان مقدار را كه بدن ميّت در آن قرار گرفته مسدود نمايند و اگر ممكن نيست بايد درب چاه يا... را ببندند و همان محل را قبر او قرار دهند و در صورتى كه آن محل مال غير باشد بايد به نحوى او را راضى كنند، اگرچه با پرداخت قيمت آن محل باشد.

مشخص نبودن قبله جهت دفن

سؤال1393. اگر در هنگام دفن جهت قبله مشخص نشود و تأخير در دفن نيز ممكن نباشد وظيفه چيست؟

جواب:  به هر طرفى كه شد دفن كنند و اگر به يك طرف ظن وجود دارد كه قبله است همان را اختيار كنند.

دفن اموات در قبرهاى چند طبقه

سؤال1394. آيا دفن اموات در قبرهايى كه بر روى هم و به صورت چند طبقه ساخته مى شود، جايز است؟

جواب:  بله، جايز است.

دفن در مسجد

سؤال1395. آيا دفن ميّت در مسجد جايز است؟

جواب:  با ضرر نرساندن به مسلمين و عدم مزاحمت با نمازگزاران و عدم آلوده شدن باطن مسجد، جايز است اگرچه احتياط در ترك آن است.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -