انهار
انهار
مطالب خواندنی

تعریف زنا و پیآمدهای آن

بزرگ نمایی کوچک نمایی
سوال باسلام. میخواستم بدانم دقیقاً زنا به چه عملی گفته میشود؟ اگر عمل دخول انجام نشود و طرفین ارضا شوند باز هم زنا محسوب میشود؟

جواب تحقیقی که پیرامون زنا انجام شده است برایتان ارسال میشود.
*****
مفهوم شناسی زنا
به آمیزش نامشروع مرد و زن زنا گفته می شود، فرق نمی کند به اینکه این عمل از مقعد انجام شود یا فرج.
به عبارت دقیق تر زنا عبارت است از:« إیلاج ذکر الإنسان حتى تغیب الحشفة فی فرج امرأة- قبلاً أو دبراً-[۳] محرّمة، من غیر سبب مبیح و لا شبهة»[۴]؛ دخول آلت تناسلی مرد، در جلو یا عقب زنی که بر او حرام است، به اندازه حشفه (ختنه گاه) به صورت عمدی و اختیاری.
چگونگی تحقق زنا
زنا (به نحوى که حدّ بر آن مرتّب بشود) به ادخال آلت مرد، در فرج زنى که محرّم است بر او به تحریم اصلى[۵] محقق مى‏شود.[۶]
یکی از شرایط تحقق زنای اصطلاحی (دارای احکام شرعی؛ مثل حد، حرمت ابدی و…) دخول به اندازه حشفه (ختنه گاه) است و تا زمانی که دخول انجام نشده است، گرچه روابط زن و مرد نامحرم کار حرام و گناه بزرگی است، اما زنای مصطلح نیست.
زنا در قرآن
ارتکاب عمل زنا از نظر قرآن گناه بزرگى است که خداوند در بارۀ آن مى‏فرماید: «نزدیک زنا نشوید چرا که عمل بسیار زشتى است و راه و روش بدى است».[۷]
در این بیان کوتاه به سه نکته اشاره شده است:
الف. مى‏گوید به این عمل شرم‏آور نزدیک نشوید، این تعبیر علاوه بر تأکیدى که در عمق آن نسبت به خود این عمل نهفته شده، اشاره لطیفى به این است که آلودگى به زنا غالباً مقدماتى دارد که انسان را تدریجاً به آن نزدیک مى‏کند، نگاه های حرام و چشم ‏چرانى، برهنگى و بى حجابى، مطالعه کتاب ها و «نشریات فاسد»، دیدن «فیلم هاى آلوده»، ارتباط با «کانون هاى فساد»، خلوت با نامحرم (یعنى بودن مرد و زن نامحرم در یک مکان خالى و تنها) و بالاخره ترک ازدواج براى جوانان، و سخت گیری هاى بى دلیل طرفین در این زمینه، هر یک مقدمه‏اى براى این کار محسوب مى‏شود و می تواند از عوامل «قرب به زنا» باشد که با یک جملۀ کوتاه در آیۀ فوق همۀ آنها نهى شده است، و در روایات اسلامى نیز هر کدام جداگانه مورد نهى قرار گرفته است.
ب. تعبیر«إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً» که مشتمل بر سه تأکید است (انّ و استفاده از فعل ماضى و تعبیر به فاحشه) عظمت این گناه آشکار را آشکارتر مى‏کند.
ج. جمله «ساءَ سَبِیلًا» (راه زنا بد راهى است) بیان گر این واقعیت است که این عمل راهى به مفاسد دیگر در جامعه مى‏گشاید.[۸]
قرآن کریم در توصیف عباد الرحمن (بندگان راستین خدا) یکی از اوصاف آنان را عدم ارتکاب زنا دانسته و فرموده است: «… و (آنان) زنا نمى‏کنند و هر کس چنین کند، مجازات سختى خواهد دید! عذاب او در قیامت مضاعف مى‏گردد، و همیشه با خوارى در آن خواهد ماند! مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مى‏کند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است و کسى که توبه کند و عمل صالح انجام دهد، به سوى خدا بازگشت مى‏کند».[۹]
زنا در روایات
پیامبر اکرم دوماه پیش از وفاتش، درخطبۀ حجه الوداع (آخرین سخنرانی عمومی پیامبر) مجازات زنان شوهرداری که مرتکب عمل منافی عفت شوند را چنین مقرر کرد:
اما بعد: أیها الناس إن لنسائکم علیکم حقا و لکم علیهن حقا فعلیهن ألا یوطئن کم غیرکم و لا یدخلن بیوتکم أحدا تکرهونه إلا بإذنکم و لا یأتین بفاحشة فإن فعلن فقد أذن لکم أن تهجروهن فی المضاجع و تضربوهن فإن انتهین و أطعنکم فعلیکم کسوتهن و رزقهن بالمعروف‏.[۱۰]
ترجمه: ای مردم! شما را بر زنانتان حقی است و ایشان را بر شما حقی است. حق شما برآنها آنست که بر گلیمتان کسی را که اکراه داشته باشید راه ندهند، و برآنها است که مرتکب فحشای قابل اثبات نشوند؛ اگر شدند الله به شما اجازه داده است که بسترشان را از خودتان دور کنید و بزنیدشان به نحوی که آسیب جسمی نبینند. پس اگر دست برداشتند حق دارند که روزی و رختشان را طبق عرف دریافت دارند.
عن النبی(ص) أنه قال فی وصیته له یاعلی(ع) فِى الزِّنا سِتُّ خِصالٍ: ثَلاثٌ مِنها فِى الدُّنیا وَ ثلاثٌ فِى الآخِرَةِ، فَاَمّا الَّتى فِى الدُّنیا فَیَذهَبُ بِالبَهاءِ وَ یُعَجِّلُ الفَناءَ وَ یَقطَعُ الرِّزقَ وَ اَمّا الَّتى فِى الآخِرَةِ فَسوءُ الحِسابِ وَ سَخَطُ الرَّحمنِ وَ الخُلودُ فِى النّارِ؛
زِنا، شش پیامد دارد: سه در دنیا و سه در آخرت. سه پیامد دنیایى اش این است که: آبرو را مى بَرد، مرگ را شتاب مى بخشد و روزى را مى بُرد و سه پیامد آخرتى اش: سختى حسابرسى، خشم خداى رحمان و ماندگارى در آتش است.[۱۱]
اِذا ظَهَرَ الزِّنا وَ الرِّبا فى قَرْیَةٍ فَقَدْ اَحَلّوا بِاَنْفُسِهِمْ عَذابَ اللّه؛
هرگاه زنا و ربا در جایى آشکار شود، مردم آنجا خود را در عذاب خدا افکنده اند.[۱۲]
اَلذُّنوبُ الَّتى تُغَیِّیرُ النِّعَمَ البَغىُ وَ الذُّنوبُ التَّى تورِثُ النَّدَمَ القَتلُ وَ الَّتى تُنزِلُ النِّقَمَ الظُّلمُ وَالَّتى تَهتِکُ السُّتورَ شُربُ الخَمرِ وَ الَّتى تَحبِسُ الرِّزقَ الزِّنا وَ الَّتى تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطیعَةُ الرَّحِمِ وَالَّتى تَرُدُّ الدُّعاءَ وَ تُظلِمُ الهَواءَ عُقوقُ الوالِدَینِ؛
گناهی که نعمت ها را تغییر مى دهد، تجاوز به حقوق دیگران است. گناهى که پشیمانى مى آورد، قتل است. گناهى که گرفتارى ایجاد مى کند، ظلم است. گناهى که آبرو مى بَرد، شرابخوارى است. گناهى که جلوى روزى را مى گیرد، زناست. گناهى که مرگ را شتاب مى بخشد، قطع رابطه با خویشان است. گناهى که مانع استجابت دعا مى شود و زندگى را تیره و تار مى کند، نافرمانى از پدر مادر است.[۱۳]
حرمت زنا
« وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‏ إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِیلًا».[۱۴]
این آیه از زنا نهى مى‏کند و در حرمت آن مبالغه کرده است، چون نفرموده اینکار را نکنید، بلکه فرموده نزدیکش هم نشوید، و این نهى را چنین تعلیل کرده که این عمل فاحشه است، و زشتى و فحش آن صفت لا ینفک و جدایى ناپذیر آن است، به طورى که در هیچ فرضى از آن جدا نمى‏شود، و با تعلیل دیگر که فرمود:” وَ ساءَ سَبِیلًا” فهماند که این روش روش زشتى است که به فساد جامعه، آن هم فساد همه شؤون اجتماع منجر مى‏شود، و به کلى نظام اجتماع را مختل ساخته و انسانیت را به نابودى تهدید مى‏کند، و در آیه‏اى دیگر در عذاب مرتکبین آن مبالغه نموده و در ضمن عبادالرحمان فرموده،[۱۵] « وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً».[۱۶]
انواع زنا در اسلام
زنا دارای موارد مختلفی است که برای هر کدام از آنها کیفرها و حدود جداگانه‌ای در اسلام وجود دارد:
زنای با محارم
زنای به عنف
زنای غیر محصنه
زنای محصنه.
زنای محصنه
زنای محصنه به معنای آن است که شخص زنا کننده دارای همسر دائمی باشد به گونه‌ای که هرگاه بخواهد با همسر خود نزدیکی کند مانعی در کار نباشد و با این حال تن به زنا داده باشد. به زبان ساده تر اگر یک فرد متأهل زنا کند ، به زنای آن شخص زنای محصنه گفته می‌شود.[۱۸]
زنا با زن شوهر دار
اگر مردی با زن شوهردار زنا کند براساس فتوای اکثر فقها آن زن بر مرد زانی حرام ابدی می شود و فرقى نیست بین این که مرد زانى عالم باشد به این که او شوهر دار است یا نباشد، و فرقى بین عقد دایم و صیغه نیست.[۱۹]
زنا با زن طلاق گرفته
هر نوع ارتباط جنسی با زنی که در عقد (موقت یا دائم) انسان نیست حرام است و نزدیکی با چنین زنی زنا محسوب می شود. زنا و رابطه نامشروع با زنان یکی از مفاسد بزرگ اجتماعی است که باعث خسارت های جبران ناپذیر است به همین جهت اسلام آن را حرام دانسته و با آن شدیداً مبارزه نموده است.
اگر کسی با زنی که طلاق گرفته ولی هنوز در عده است زنا کند بسیاری از مراجع معظم تقلید زنا با چنین زنی را موجب حرمت ابدی او بر شخص زانی دانسته اند.
اگرشخصی با زن شوهرداری زنا کند و بعداز مدتی شوهر و زن از هم طلاق بگیرند و یا شوهر از دنیا برود، از نظر اکثر فقهاء، آن کسی که با زن زنا کرده نمی تواند بعد از مدت عده با او ازدواج کند و آن زن بر آن مرد حرام ابدی می شود.[۲۱] اگر با زن بى شوهرى که در عدّه نیست زنا کند، بعداً مى‏تواند آن زن را براى خود عقد نماید، ولى احتیاط مستحبّ آن است که صبر کند تا آن زن حیض ببیند بعد او را عقد نماید.[۲۲]
زنا با خواهر زن
بر اساس تصریح قرآن کریم، مرد نمی تواند همزمان با دوخواهر ازدواج کند (موقت یا دائم).[۲۳] به همین علت و به خاطر وجود روایات فراوانی که در این باب داریم[۲۴] مراجع محترم تقلید می گویند:” هرگاه مردی زنی را برای خود عقد کند، تا وقتی که زن در عقد او است، نمی‏تواند با خواهر وی ازدواج کند، خواه عقد دائم باشد یا موقت. حتی بعد از طلاق تا وقتی که در عدّه است (در صورتی که عدّه رجعی باشد) نمی‏تواند خواهر او را بگیرد، اما هنگامی که همسرش را طلاق داد، یا از دنیا رفت و عدّه او تمام شد، می ‏تواند با خواهر وی ازدواج کند.”[۲۵]
بنا براین؛ مرد تا زمانی که زنی را به عقد(موقت یا دائم) خود داشته باشد نمی تواند با خواهر او ازدواج کند. و اگر با علم به این موضوع با خواهر همسرش رابطۀ زناشویی داشته باشد، زنا تحقق یافته است. در هر صورت اگر با خواهر همسرش ارتباط داشته باشد،همسرش بر او حرام نمی شود ولی رابطۀ او با خواهر همسرش زنا است و اجازۀ همسر نیز دلیلی بر جواز ازدواج با خواهر همسر نمی باشد.
دیدن همسر در حال زنا
اجرای حدود الهی از مسئولیت های حکومتی است و کسی بدون اذن حاکم حق اجرای آنها را ندارد. در صورتی که مرد همسرش را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند باید به محاکم مراجعه کند، لکن اگر یقین داشته باشد که مرد اجنبی با علم به زنا اقدام به آن نموده است، در صورتی که مرد اجنبی و همسر خود را بکشد و ادعای خود را ثابت کند، قصاص یا دیه ندارد و اگر نتواند این ادعا را ثابت کند، قصاص خواهد شد. البته اگر زنا را اثبات کند، ولی علم مرد اجنبی به زنا اثبات نشود، باید دیه وی را بپردازد.[۲۷] در این فروض بین تحقق عمل در منزل مشترک زوج و غیر آن فرقی ندارد و تفاوتی بین مشاهدۀ زوج و علم وجدانی او نیست و فرقی بین زمان وقوع زنا یا پس از آن وجود ندارد. البته احوط اختصاص حکم به زانی محصن است.
در رابطه با همین موضوع حضرت امام خمینی می فرماید؛ اگر مرد ببیند که کسى با زن او زنا مى‏کند چنانچه نترسد که به او ضررى بزنند، مى‏تواند هر دو را بکشد ولى این حکم، خالى از اشکال نیست و به هر حال آن زن بر او حرام نمى‏شود.[۲۹]
ازدواج با زن شوهردار بعد از زنای با او
یکی از شرایط ازدواج آن است که زن شوهردار، هنگامی که دارای همسر شرعی و قانونی بوده، با مردی که بعداً می خواهد با او ازدواج کند (نعوذ بالله) روابط نامشروع (زنا) نداشته باشد؛ زیرا اگر مردی با زن شوهر داری زنا کند، از نظر شرع نمی تواند با او ازدواج نماید.[۳۰]
شهید ثانی (ره) در شرح لمعه می گوید: زنی که زنا داده بر زنا کننده حرام نیست، مگر این که آن زن شوهردار باشد.[۳۱]
این مسئله تقریباً مورد اتفاق بین فقهای شیعه است؛ زیرا فقهای معاصر یا فتوا به حرمت دادند یا به احتیاط واجب حرام دانستند.[۳۲] همچنین امام خمینی(ره) می فرماید: زنا با زن شوهردار موجب حرمت ابدى زن بر زانى مى‌شود، و بعد از طلاق شوهر، ازدواج آنها با هم باطل است و در صورت اعتقاد به صحّت عقد، بچّه‌ها حکم ولد حلال را دارند.[۳۳]
ازدواج زن شوهردار با مرد دیگر
ازدواج زن شوهردار یا زنى که در عدّه طلاق باشد باطل و حرام است و اگر دخول هم واقع شده باشد حرمت ابدى بین زن و مرد دوم حاصل شده و باید از هم جدا شوند و ندانستن مسئله یا اشتباه کردن موجب تغییر حکم شرع نمى‌شود، ولى اگر دخول واقع نشده و مسئله یا در عدّه بودن را نمى‌دانسته‌اند، بین زن و مرد دوم حرمت ابدى حاصل نمی شود و مى‌توانند بعد از اجراى صیغۀ طلاق و اتمام عدّۀ طلاق با هم ازدواج کنند.[۳۴]
حق الله بودن یا حق الناس بودن زنا
بنابر نظر بعضی از فقهاء، زنا در صورتی حق الله[۳۵] صرف است که با زن شوهردار صورت نگیرد اما اگر با زن شوهر دار انجام گیرد، هم حق الله و هم حق الناس[۳۶] است؛ حق الله بودنش به آن جهت است که شخص زناکار معصیت خدا را نموده و فساد و فحشایی را در جامعه مرتکب شده است و حق الناس بودنش از آن رو است که حق شوهر را ضایع کرده است؛ در نتیجه اگر به فرض این که شوهر راضی باشد، حق الله بر سر جای خود باقی است. و کیفری که شرع مقدس در دنیا برای زنا در نظر گرفته بر حق الله بودن زنا مترتب است؛ از این رو چه حق الناس هم باشد و یا نباشد و در صورت حق الناس بودن چه رضایت همسر را داشته باشد و چه نداشته باشد، تأثیری در کیفر دنیوی ندارد، و اما کیفر اخروی که مربوط به آخرت است آن چه حق الله و عذاب جهنم است سر جای خود باقی است و آن جه که مربوط به حق الناس است، با سقوط حق شوهر ساقط می شود. [۳۷]
زنای غیر محصنه
زنای غیر محصنه به زنایی گفته می‌شود که شخص زناکار (زن یا مرد) فاقد همسر و مجرد باشد و به اختیار خود زنا کرده باشد، به زبان ساده تر به زنای شخص مجرد، زنای غیر محصنه گفته می‌شود.
زنا با دختر قبل از ازدواج ارتباط بین زن و مرد نامحرم اگر خارج از چارچوب شرع باشد حرام است. حال اگر این رابطۀ منجر به ازدواج شود، این ازدواج بعد از رابطه نامشروع، اگر با شرایطش (که در رساله عملیه آمده است) تحقق پیدا کرده باشد، صحیح است.
حضرات آیات بهجت، خوئی و تبریزى فرموده اند: «مکروه است که بعداً آن زن را براى خود عقد نماید، بلکه احتیاط مستحبّ آن است که با او ازدواج ننماید، مگر این که زن از کار خود توبه نموده باشد».
حضرت آیت الله گلپایگانی می فرماید؛ دخول به زنا قبل از عقد ممانعت از ازدواج نمى‌نماید به شرط آن که زن در حال زنا شوهر دار نباشد و در عده رجعیه هم نباشد.[۴۱]
زنای به عنف
زنای به عنف به معنای آن است که مثلاً زنی به عمل زنا راضی نباشد و مرد با زور و ارعاب و تهدید با او زنا کند. کسی که تجاوز به عنف می کند و با زنی به زور و اکراه، زنا نماید، محکوم به اعدام می شود.[۴۳]
ازدواج اجباری بعد از رابطه جنسی
ازدواج نخستین سنگ بناى تشکیل‏ جامعه و اجتماع است و داراى آثار و نتایج ‏بسیارى؛ از جمله: ارضاى یکی از نیازهای اساسی و غریزۀ جنسى انسان، تولید مثل و بقاى نسل، تکمیل و تکامل انسان، آرامش و سکون، پاک‏دامنى و عفاف و… است. اجباری برای ازدواج زانی با زانیه در اسلام وجود ندارد، در همین رابطه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی می فرماید؛ اجباری برای ازدواج زانی با زانیه در اسلام وجود ندارد، در “مواردی که قاضی می تواند عفو کند و از اجراى حدّ صرف نظر کند، حق دارد عفو کردن را مشروط به ازدواج آنها نماید”.
حضرت آیت الله العظمی خامنه ای: چنین مطلبی[۴۵] صحیح نیست.
همچنین آیت الله بهجت می فرماید، اگر کسى با زنى که شوهر نداشت و در عدّه رجعیه نبود، زنا کرد و بعد خواست [با او] ازدواج نماید، اظهر این است که اگر چه ازدواج با این زن جایز است ولی مکروه است ولی طبق احتیاط ازدواج با این زن ممنوع است مگر اینکه زن توبه کرده باشد.
و نیز ازدواج با زانیه براى غیر زانى جایز است. همچنین ازدواج با کسی که مشهور به زناست هم برای زانی و هم برای غیر زانی جایزاست ولی کراهت شدیده دارد ولی طبق احتیاط ازدواج با شخص مشهور به زنا قبل از توبه ممنوع است ولی بعد از توبه جایز است.[۴۶]
زنا با محارمانحراف جنسی از دیدگاه اسلام، به رفتارهای جنسی گفته می‌شود که خارج از حدود فطرت و توأم با نگرانی و اضطراب است که از جمله آن ارتباط جنسی (اعم از نگاه های شهوت آلود ،رد و بدل کردن کلمات شهوت آلوده، لمس و بوسیدن از روی شهوت و آمیزش) با محارم مثل مادر، خواهر، خاله ، عمه و…است .
انحرافات جنسی و مخصوصا از نوع ارتباط با محارم در زندگی فردی، اجتماعی و خانوادگی انسان موجب اختلالات روحی و روانی خواهد شد. به همین جهت در آیات و روایات معصومین (ع) از آن به شدت نهی شده است[۴۷]. و برای آن مجازات هایی شدیدتر از مجازات های ارتباط نامشروع با غیر محارم تعیین شده است و این بیان گر آن است که مجازات أخروی چنین عملی نیز شدیدتر است.
قرآن مجید در این زمینه می فرماید: «حرام شد برای شما ازداوج با مادر و دختر و خواهر و عمه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر و مادران رضاعی و خواهران رضاعی[۴۸] و مادر زن و دختران زن که در دامن شما تربیت شده‌اند اگر با زن مباشرت کرده باشید و اگر دخول با زن نکرده (طلاق دهید) باکی نیست که (با دختران او) ازدواج کنید و نیز حرام شد زن فرزند صلبی (نه زن پسر خوانده شما) و نیز حرام شد جمع میان دو خواهر مگر آن چه پیش از نزول این حکم کرده‌اند که خدا از آن درگذشت، زیرا خداوند در حق بندگان بخشنده و مهربان است».[۴۹]
فقها در این زمینه فرموده اند: «اگر کسى با یکى از محرم هاى خود[۵۰] مثل مادر و خواهر که با او نسبت دارند زنا کند، به حکم حاکم شرع باید او را بکشند».[۵۱]
در قانون مجازات اسلامی نیز آمده است: “زنای با محارم نسبی به هر شکلی مستوجب اعدام است”.[۵۲] و در این حکم بین زن و مرد فرقی نیست.
البته اگر کسی (نعوذ بالله) مرتکب چنین عمل قبیحی شده باشد باید بین خود و خدای خود از کار خود توبه کند و امید به رحمت پروردگار داشته باشد، و لازم نیست که با اقرار خود مقدمات اجرای این حکم را برای خود فراهم آورد.
اما باید توجه نماید که در مواردی این کار قبیح، احکام شرعی خاصی را در پی دارد که باید به آنها ملتزم باشد؛ مثلا در رساله های عملیه آمده است: اگر انسان پیش از آن که دختر عمه یا دختر خاله خود را بگیرد با مادر آنان زنا کند، دیگر نمى‏تواند[۵۳] با آنان ازدواج نماید.[۵۴]
زنا با کافر
اگر مرد مسلمانی با زن کافر ذمی زنا کند، حکم او همان حکم زنا با زن مسلمان است؛ یعنی اگر محصن باشد حکم او رجم (اعدام) است و اگر غیر محصن باشد، صد ضربه شلاق به او زده می شود، اما در مورد زن کافر حاکم شرع اختیار دارد که یا حکم اسلام را در باره او اجرا کند و یا او را به محکمه کفار می دهند تا بر طبق مذهب خودشان بر او حکم جاری کنند.[۵۵]
راه های اثبات زنا
زنا به یکى از دو راه ثابت مى‌شود:
۱٫ اینکه خود زناکننده اگر بالغ و عاقل و آزاد باشد به اختیار خود چهار مرتبه اقرار کند، و بنابر احتیاط باید اقرار او در چهار جلسه باشد.[۵۶]
۲٫ اینکه چهار مرد عادل شهادت دهند به رؤیت زنا، و اگر سه مرد و دو زن نیز شهادت دهند بنابر اقوى کافى است.[۵۷]
اقرار طرفین
زنا به وسیله اقرار ثابت مى‌شود. و در اقرار (بلوغ، عقل، اختیار و قصد مقر)[۵۸] شرط است.
در اقرار شرط است که چهار مرتبه تکرار شود. در اینکه این چهار مرتبه اقرار باید در یک جلسه باشد یا در چهار جلسه، بین فقهای شیعه اختلاف است. مرحوم امام می فرماید: ثابت شدن زنا با چهار مرتبه اقرار در یک جلسه اقرب است، اگر چه تکرار اقرار در چهار جلسه موافق احتیاط می باشد. ولی اگر به کمتر از چهار مرتبه اقرار نماید حدّ ثابت نمى‌شود و ظاهر آن است که حاکم حق تعزیر او را دارد. و زن و مرد در تمام آنچه که ذکر شد مساوى مى‌باشند.
و اشارۀ شخص لال که مقصود را بفهماند، جاى نطق را مى‌گیرد. و اگر احتیاج به ترجمه باشد دو شاهد عادل در آن کفایت مى‌کند.[۵۹]
شهادت چهار نفر
زنا به وسیله بیّنه (شاهد) ثابت مى‌شود ‌و در بینه چند شرط لازم است:
۱٫ تعداد شهود کمتر از چهار مرد یا سه مرد و دو زن نباشد.[۶۰]
۲٫ در شهادت شهود بر زنا، تصریح یا مانند آن بر مشاهدۀ دخول در عورت زن مانند میلى که در سرمه‌دان است یا مشاهدۀ بیرون آوردن از عورت زن- بدون عقد و بدون ملک و بدون شبهه و بدون اکراه- لازم است.
۳٫ شهادت به طور مطلق، به اینکه شهود شهادت دهند که او زنا کرده و داخل نموده است مانند میل در سرمه‌دان، بدون آنکه از زمان یا مکان یا غیر آنها ذکرى شود کفایت مى‌کند. لیکن اگر خصوصیات را ذکر کنند و شهادتشان در آنها مختلف باشد مثل اینکه یکى‌ از آنها شهادت دهد که او روز جمعه زنا کرده است و دیگرى شهادت دهد به اینکه در روز شنبه بوده است یا بعضى از آنها شهادت دهد که در مکان کذا و دیگرى شهادت دهد که در غیر آن مکان زنا نموده است، یا شهادت دهد که با فلان زن زنا نموده است و دیگرى شهادت دهد که با غیر آن زن زنا کرده است، شهادت اینها مسموع نمى‌باشد و حد زده نمى‌شود و شهود به جهت قذف، حدّ زده مى‌شوند. و اگر بعضى از آنها خصوصیتى را ذکر کند و بعضى از آنها به طور مطلق شهادت دهد آیا این کفایت مى‌کند یا حتما در صورتى که یکى از آنها خصوصیتى را ذکر کند، بقیه هم باید آن را ذکر نمایند؟ در آن اشکال است و احوط لزوم آن مى‌باشد.[۶۱]
حدود زنا
اجرای احکام حقوقی اسلام و از جمله حدود یکی از ضروری‏ترین مسائل اجتماعی ‏اسلام است و از اهمیت ویژه‏ای برخوردار می‏باشد؛ چرا که هیچ اجتماعی بدون آن از امنیت جانی، مالی، عقیدتی، ناموسی و آبرویی برخوردار نخواهد بود. با توجه به اینکه حد در اصطلاح فقه عبارت از مجازات‌هایی است که در شرع برای بعضی از گناهان معین شده است و مقدار و کیفیت مجازات ها برای انسان ها مجهول است لذا خداوند متعال در قرآن کریم در آیات مختلف اجرای حدّ و بعضاً میزان آن را نسبت به تبهکاران مقرر داشته است، برای نمونه:
الزَّانِیَةُ وَ الزَّانی‏ فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فی‏ دینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنینَ.[۶۲]
” الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی … جَلْدَةٍ”- مراد مرد و زنى است که این عمل شنیع از آن دو سر زده، که باید به هر یک از آن دو صد تازیانه بزنند، و صد تازیانه حد زنا است به نص این آیه شریفه، چیزى که هست در چند صورت تخصیص خورده، اول این که زناکاران محصن باشند، یعنى مرد زناکار داراى همسر باشد، و زن زناکار هم شوهر داشته باشد، یا یکى از این دو محصن باشد که در این صورت هر کس که محصن است باید سنگسار شود، دوم این که برده نباشند که اگر برده باشند حد زناى آنان نصف حد زناى آزاد مى‏باشد. در این آیه سه حکم بیان شده است: صد تازیانه زدن به زن و مرد زناکار، عدم رأفت در اجراء این حکم و حضور جمعى به وقت تازیانه زدن
مجازات رجم (سنگسار) درمورد کسی است که در زمان زنا محصن یا محصنه باشد (متأهل بوده و امکان دسترسی به همسر خود را داشته باشند.) و با یک فرد بالغ و عاقل عمل شنیع زنا را انجام داده باشد.[۶۳] اما غیر[۶۴] این مورد مجازات رجم ندارد.[۶۵]
سنگسار
یکی از حدود زنا سنگسار کردن است. سنگسار حد کسى است که زن عقدى دائمى یا کنیز مملوک دارد و در حالى که بالغ و عاقل و آزاد بوده با او نزدیکى کرده و هر وقت هم بخواهد مى‌تواند با او نزدیکى کند، اگر با زنى که بالغه و عاقله است زنا کند باید او را سنگسار نمایند.[۶۶]
در موقع اجرای سنگسار در جایی که زنا به گواه ثابت شده باشد اگر امام معصوم(ع) حضور دارد اول گواهان سنگ بزنند بعد امام(ع)، و اگر زنا به اقرار ثابت شده باشد، اول امام سنگ بزند و بعد جماعتى که حضور دارند.
یکی دیگر از حدود زنا که اول تازیانه و بعد از آن سنگسار مترتب می شود، در مورد پیرمرد و پیززنی است که محصن باشند و زنا کنند، زیرا عذر ایشان به اعتبار پیرى و انکسار شهوات کمتر است، و گناهشان عظیم‏تر، و جمع کثیری از علماء میان این قسم و قسم سابق فرق قائل نشده اند، مى‏گویند: مردى که زن یا کنیز داشته باشد و زنى که شوهر داشته باشد به شرائطى که گذشت، خواه جوان باشد، و خواه پیر، اول او را تازیانه مى‏زنند و آخر سنگسار مى‏کنند.[۶۷]
با توجه به این که شرایط اثبات جرمی که مرتکب آن، محکوم به مجازات سنگسار می شود، بسیار دشوار است، عملاً اجرای این حد الاهی به ندرت اتفاق می افتد، اما با این وجود، گزارش های تاریخی، حکایت از چند مورد اجرای آن در زمان پیامبر (ص) دارد که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:
۱٫ أَنَّ مَاعِزَ بْنَ مَالِکٍ أَقَرَّ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) بِالزِّنَى فَأَمَرَ بِهِ أَنْ یُرْجَم؛[۶۸] ماعز بن مالک نزد پیامبر خدا (ص) به انجام زنا اقرار کرد و پیامبر (ص) دستور داد که او را سنگسار کنند.
۲٫ و قد ثبت فی الأحادیث أن رسول الله (ص) رجم الیهودی و الیهودیة لما جاءت الیهود بهما و ذکروا زناهما؛[۶۹] در روایات درج شده که پیامبر (ص)، مرد و زنی یهودی را بعد از آن که همکیشانشان گواهی به زنای آنان دادند، سنگسار کرد{با توجه به این که بر اساس شریعت یهود نیز مجازات این افراد، سنگسار است}.
۳٫ قال فی المنتقى فی سیاق حوادث السنة التاسعة…. و فیها رجم رسول الله (ص) الغامدیه.[۷۰] کازرونی در کتاب منتقی، ضمن حوادث سال نهم هجری بیان کرده که در این سال، پیامبر (ص) زنی از قبیلۀ بنی غامد را سنگسار کرد.
۴٫ و فی الحدیث أنه (ع) رجم الغامدیة و الجهینیة بإقرارهما کما رجم ماعزا بإقراره.‏[۷۱]
روایت شده که پیامبر (ص) همان طور که ماعز را با اقرارش سنگسار کرد، این حکم را در مورد دو زن از قبیله های بنی غامد و جهینه نیز با اقرارشان اجرا نمود.
۵٫ “سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) یَقُولُ یَوْمَ جُمُعَةٍ عَشِیَّةَ رُجِمَ الْأَسْلَمِی‏…”[۷۲]
جابر بن سمره نقل می کند که من در همان روز جمعه ای که فردی به نام اسلمی سنگسار شد، از پیامبر (ص) شنیدم که می فرمود … .
در نهایت، باید به این نکته توجه داشت که اجرای این حکم که موضوع آن به ندرت ممکن است بدون اقرار متهم ثابت شود، هرچند در نگاه اول، خشن به نظر می رسد، اما اگر مرتکب چنین جرمی، توبه نموده[۷۳] و سپس حکم اجرا شود، گناه او پاک شده و جایگاهش در بهشت خواهد بود.[۷۴]
قتل (اعدام)در روایات، اجرای حدود و قوانین الهی در جهت پاکیزگی محیط اجتماع، از باران‏های مداوم و پاکسازی محیط طبیعی از آفات و آلودگی‏ها سودمندتر شمرده شده است. چنانکه رسول‏خدا (ع)در این باره می‏فرماید: «اِقَامَةُ حَدٍّ خَیْرٌ مِنْ مَطَرِ اَرْبَعیِنَ صَبَاحاً» (برکات)، اجراى یک حدّ (الهى) از چهل روز باران بهتر است.[۷۵]
با توجه به این که زنا اقسام مختلفی دارد حدود در مورد زنا هم متفاوت است، یکی از حدود زنا قتل (بریدن گردن)در مورد مردى است که زنى را اکراه بر زنا کند.[۷۶]
یکی دیگر از حدود زنا کشتن با شمشیر است و آن بر افراد زیر لازم است:
۱٫ مردى که با زنان محرم نسبى خود زنا کند، مانند مادر و خواهر و عمه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر،
۲٫ بعضى از علماء محرم هاى سببى را نیز باین الحاق کرده‏اند، مانند زن پدر و مادر زن، و حد ایشان این است که گردن بزنند ایشان را، و بعضى علماء گفته‏اند که اگر آن مرد محصن بوده و زن داشته و با محرم خود زنا کرده است او را صد تازیانه مى‏زنند، و بعد از آن سنگسار مى‏کنند، و اگر زن نداشته او را اول صد تازیانه مى‏زنند، و بعد از آن گردن مى‏زنند، و قول اول مشهورتر است، و زن نیز اگر راضى بوده و جبرى بر او نشده حکم مرد دارد.
۳- کافرى که با زن مسلمانى زنا کند او را نیز گردن مى‏زنند.[۷۷]
سایر حدود زنا
با توجه به این که زنا اقسامی دارد حدود مترتب شده بر آن هم مختلف است. از جمله حدود زنا آن است که:
الف. صد تازیانه بزنند و سرش را بتراشند و یک سال او را از شهر خود بیرون کنند، و این حد مرد بکر است، و در تفسیر بکر خلاف است.[۷۸]
ب: پنجاه تازیانه
آن حدّ غلام یا کنیزى است که بنده باشد، خواه محصن باشد، و خواه غیر محصن، و در بنده سر تراشیدن و از شهر بیرون کردن نیست.
ج: هفتاد و پنج تازیانه
آن حدّ غلام و کنیزى است که زنا کرده باشد، و نصفش آزاد باشد و نصفش بنده، زیرا که نصف حدّ آزاد مى‏زنند، و نصف حدّ بنده، و اگر بیشترش آزاد باشد به آن نسبت حدّ آزاد زیاد مى‏شود، و اگر کمترش آزاد باشد به آن نسبت کم مى‏شود، و تا همه‏اش آزاد نباشد او را سنگسار نمى‏کنند؛ زیرا حق تعالى براى مذلّت بندگى بر او رحم کرده است و حدّش را سبک گردانیده است.
د: جمع میان حد و تعزیر
آن در باب کسى است که در زمان شریفى مانند ماه مبارک رمضان، و روز جمعه، و روز عرفه، یا مکان شریفى مانند حرم مکّه، یا حرم مدینه زنا کرده باشد، مشهور آن است که زیاده بر حد به قدرى که امام (ع)مصلحت داند او را تعزیر و تأدیب مى‏نمایند.
هـ: مرد بیمار یا زن بیمارى که تاب تازیانه نداشته باشند، ترکه‏اى چند به عدد آن تازیانه‏ها جمع مى‏کنند و یک بار بر بدن او مى‏زنند.[۷۹]
فرزندان زنا
در قرآن کریم آیاتی هست که به نوعی دلالت بر مذمت فرزندانی که از راه زنا متولد می شوند، دارد؛ مانند آیه شریفه: «و نیز هر فرومایه عیب‏جو که براى هر حق و باطلى سوگند مى‏خورد اطاعت مکن، و کسى را که در بین مردم سخن چینى و افساد مى‏کند، و کسى را که مانع رسیدن خیر به خلق مى‏شود و تجاوزگر و گناهکار است،کسى که علاوه بر همه آن عیب‏ها، بددهن و خشن است و مردم پدرى برایش نمى‏شناسند».[۸۰] بنابر روایات، مقصود از «زنیم» (کسی که مردم پدری برایش نمی شناسند)، «ولد الزنا»؛ یعنی فرزندی که از راه زنا متولد می شود، است.[۸۱]
طبق حکم شرع و مذهب اهل بیت (ع) اگر مردی با زن شوهردار زنا کند و از این ارتباط نامشروع فرزندی متولد شود مرد زناکار دیگر نمی تواند با این زن ازدواج کند و فرزندی که از این راه متولد شده متعلق به پدر واقعی این فرزند می باشد.
مراجع تقلید در رابطه با فرزندی که از این رابطه متولد می شود می فرمایند، در هیچ صورتی این فرزند به مرد زناکار منسوب نمی شود، بلکه فرزند شرعی پدرش (شوهر آن زن) است؛ چرا که پیامبر (ص) فرمود: “الولد للفراش و للعاهر الحجر”.[۸۲] فرزند متعلّق به صاحب فراش و زوج مرأه است و زناکار را باید سنگسار کرد.
این قانون – که فرزند ملحق به شوهر زن است – مطابق با روایاتی است که شیعه و سنی از پیامبر (ص) نقل کرده اند.[۸۳] از این جاست که فقها طبق حدیث مذکور فتوا داده اند.
بجنوردی در کتاب “القواعد الفقهیة” بحث مفصلی تحت عنوان “قاعدۀ فراش”[۸۴] مطرح کرده و به مدرک این قاعده اشاره کرده و می گوید: این حدیث مشهور و معروف بین همۀ فرقه ها و مذاهب اسلامی است که هیچ یک از مسلمانان آن را انکار نکرده اند. آن حدیث از پیامبر (ص) چنین است: “الولد للفراش… “.[۸۵]
حدیث مذکور در صحاح معتبر اهل سنت از عائشه نقل شده است. عائشه می گوید: “عتبة بن ابی و قاص برادرش سعد بن ابی وقاص را مأمور کرد و گفت که پسر ولیده زمعه فرزند من است. او را از آنها بگیر. عائشه می گوید: در سال فتح مکه سعد بن ابی وقاص آن فرزند را گرفت و گفت این پسر برادر من است. اما عبد بن زمعه گفت: این برادر من و فرزند پدرم است که از همسر او متولد شده است. این ماجرا را خدمت پیامبر (ص) طرح کردند. سعد گفت ای رسول خدا (ص) طبق اعتراف برادرم این پسر برادر من است. عبد بن زمعه گفت برادر من و فرزند پدرم است که از همسرش به دنیا آمد. پیامبر (ص) فرمود: ای عبد بن زمعه این فرزند برای تو است (برادرت است) و فرمود: الولد للفراش…”.
حکم ولد الزنا
دین اسلام براى گوشمالى دادن مردان و زنان زناکار و جلوگیرى از این عمل وقیح که پایۀ اساسى پوچ گرایى است، فرزندانى را که از طریق نامشروع متولد شده‏اند از بعضى مزایاى اجتماعى محروم مى‏سازد بدون این که حیات و کرامت و تعلیم و تربیت آنان را حذف کند.[۸۶]
آنچه فقهاء اسلام با توجه به قرآن و روایات استنباط کرده اند، فرزندانی که از راه زنا متولد می شوند دارای احکام فقهی هستند که به برخی از آنها اشاره می شود:
۱٫ فرزندی که از راه زنا به دنیا می آید، نمی تواند مرجع تقلید شود.[۸۷]
۲٫ چنین فرزندی نمی تواند امامت نماز جمعه[۸۸] و نماز جماعت[۸۹] را داشته باشد.
چنانچه در روایتی از امام محمد باقر (ع) می خوانیم که آن حضرت فرمودند کسی نمی تواند نماز های واجب خود را به ولد الزنا اقتدا نماید. [۹۰]
۳٫ گواهی دادن چنین فرزندی مورد پذیرش نیست.[۹۱] چنانچه در روایتی می خوانیم: شخصی از حضرت امام صادق (ع) درباره شهادت و گواهی دادن «ولد الزنا» سؤال کرد؟ آن حضرت فرمود: جایز نیست.[۹۲]
۴٫ اگر از سیدی به سبب زنا، فرزندی متولد شود، غیر هاشمی نمی تواند به او زکات دهد، ولی زکات هاشمی را به او می توان داد.[۹۳]
ازدواج فرزندان زانی و زانیه
اگر شخصی با زنی زنا کند، ازدواج پسر این مرد با دختر آن زن، بدون اشکال است، بله اگر از این رابطۀ نامشروع مثلاً دختری به دنیا آید، این دختر نمی تواند با این مرد ازدواج کند.[۹۴]
سؤال ۷۱۵۹ (سایت اسلام کوئست، ۷۵۰۸) (اجرای حد و توبه در زنای محصنه)
ارث فرزندان زنا
قرآن کریم، فرزند را منحصر در بستر زناشویى و ازدواج شرعی کرده، فرزندى را که از نطفه مردى از راه زنا متولد شده فرزند پدر و مادر زناکار نمی داند؛ نه از آن دو ارث مى‏برد، و نه آن دو از وى ارث مى‏برند.[۹۵]
از حضرت امام صادق (ع) در مورد مردی که زنا کرده و از او فرزندی متولد شد، پرسیدند؛ آن حضرت فرمود: « از او ارث برده نمی شود؛ همانا رسول خدا (ص) فرمود:… ولد الزنا ارث نمی برد… ».[۹۶]
اما اگر ولد الزنا ازدواج کند زن و فرزندان او طبق احکام ارث از او ارث مى‏برند.[۹۷]
فرزندان وطی به شبهه
ولد الشبهة (یعنی شخصی با زنی به گمان این که زن او است نزدیکی نماید و بعد فرزندی به دنیا بیاید، به آن فرزند، فرزند متولد شده از روی شبهه می گویند).[۹۸]
ولد الشبه مثل ولدالزنا نیست؛ از این رو احکام ولد الزنا بر ولد الشبهه بار نمی شود بر این اساس:
۱٫ امامت جمعه و جماعت ولد الشبهه، جایز است.[۹۹]
۲٫ ولد الشبهه هم ارث می برد و هم از او ارث برده می شود.[۱۰۰]
زنا در ماه های حرام
من زنا فی اللّیالی الشّریفة مثل لیالی الجمعة أو لیلة النصف من شعبان أو لیلة الفطر أو الأضحى أو یومهما أو یوم سبعة و عشرین من رجب أو خمسة و عشرین من ذی القعدة أو لیلة سبع عشرة من شهر ربیع الأوّل أو یوم الغدیر أو لیلته أو لیلة عاشوراء أو یومه، فإنّه یغلظ علیه العقوبة.[۱۰۱]
اگر کسی در شب های مبارکی مثل(شب های جمعه، شب نیمۀ شعبان، شب عید فطر وقربان و در روز عید فطر وقربان یا در روز ۲۷ ماه رجب یا ۲۵ ماه ذی القعده یا شب ۱۷ ربیع الاول یا در روز و یا شب عید غدیر یا شب و روز عاشورا ) زنا کند مجازات چنین شخصی شدیدتر است.
زنا در اماکن مقدس
در برخی از کتاب های فقهی آمده است: “و من زنا فی حرم اللّه و حرم رسوله أو حرم أحد من الأئمّة (ع)، کان علیه الحدّ للزّنا و التّعزیر لانتهاکه حرمة حرم اللّه و أولیائه. و کذلک إذا فعل شیئا یوجب الحدّ أو التّعزیر فی مسجد أو موضع عبادة، فإنّه یجب علیه مع الحدّ التّعزیر، و فیما یوجب التّعزیر تغلیظ العقوبة”؛ اگر کسى کارهایى را که موجب حد است در مکان هاى شریف؛ مانند مسجد الحرام، مسجد رسول (ص)، مسجد کوفه، یا یکى از مشاهد ائمه (ع)، یا در مسجد جامع)، در اختیار حاکم شرع است که علاوه بر حد، تعزیر را هم اضافه کند.[۱۰۲]
زنا با میت
از موارد تشدید مجازات ارتکاب زنا، زنا با مرده است؛ بدین معنا که حاکم، زناکار را بیش از حدّ مقرّر به مقدار صلاحدید، کیفر مى‌کند.[۱۰۳]
در رابطه با این موضوع امام خمینی می فرماید:حدّ در وطى زن مرده مانند حدّ در زن زنده است‌، در صورت محصن بودن رجم و در صورت عدم آن حد است و گناه و جنایت در این جا فاحش تر و بزرگ تر است و بر او است که علاوه بر حدّ، به حسب نظر حاکم تعزیر شود؛ البته در آن تأمل است. و اگر زن مرده خودش را وطى کند تعزیر دارد، نه حد.[۱۰۴]
کسب از راه زنا
محمد بن على از امام حسین (ع) نقل مى‏کند فرمود: چون پیامبر خدا (ص) خیبر را فتح کرد، کمانش را خواست و به یک طرف آن تکیه داد، آنگاه حمد و ثناى الهى را به جاى آورد و از فتح و پیروزى که خداوند به او داده بود سخنى گفت و از نه چیز نهى فرمود: اجرت زنا، کسب با نطفه چهار پا یعنى جهیدن حیوان نر، انگشتر طلا، قیمت سگ، زین‏هاى ارغوانى- ابو عروبة گفته زین‏هاى سرخ- و از خوردن گوشت درندگان و از صرّافى طلا به طلا و نقره به نقره و گرفتن اضافه و از نظر کردن به نجوم (حکم به سعد و نحس ایّام به وسیله نجوم).[۱۰۵]
سکونى از امام صادق (ع) و او از پدرانش از على (ع) نقل مى‏کند که فرمود: کسب حرام عبارت است از بهاى حیوان مرده و بهاى سگ و بهاى شراب و مزد زنا و رشوه در قضاوت و مزد کاهن (جادوکننده). کسب حرام عبارت است از بهاى حیوان مرده و بهاى سگ و بهاى شراب و مزد زنا و رشوه در قضاوت و مزد کاهن (جادوکننده).[۱۰۶]
حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در مورد مالی که زن به سبب ازدواج یا زنا بدست می اورد می فرماید؛ اگر بدست آوردن پول از طریق ازدواج هرچند موقت با مراعات شرایط شرعى آن باشد، فى نفسه اشکال ندارد ولى از غیر طریق ازدواج، حرام است و جزو گناهان بزرگ محسوب مى‌شود و پولى که از این طریق بدست مى‌‌آید، وجه شرعى ندارد و زن مالک آن نمى‌شود.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ نزدیکی با مردان غریبه گناه بسیار بزرگی است و زنا محسوب می شود که عواقب شدید دنیوی و اخروی دارد و هر گونه درآمد از این طریق حرام است.
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی؛ نزدیکی با مردان غریبه زناست و از محرمات بزرگ و گناهان عظیم است و چنین شخصی حتماً باید توبه واقعی کند و پولی که در مقابل این گناه دریافت شده باشد مالک آن نمی شود و استفاده از آن حرام است.
آثار وضعی گناه زنا
با توجه به اینکه گناهان دارای زیان هایی دنیوی و اخروی هستند خداوند متعال برای نجات انسان ها اثرات و زیان های گناهان را گوشزد کرده است. یکی از گناهان کبیره زناست، در مورد پیامدهای زنا پیامبر اکرم (ص) می فرماید: زنا داراى زیان‏هاى دنیوى و اخروى است، در دنیا: از بین رفتن نورانیّت و زیبایى انسان، مرگ زودرس و قطع روزی و امّا در آخرت: درماندگى، هنگام حساب قیامت غضب الاهى و جهنّم همیشگى.
از پیامبر (ص) نقل شده است: هر گاه زنا زیاد شود، مرگ ناگهانى هم زیاد مى‏شود.
زنا نکنید، تا همسران شما نیز به زنا آلوده نشوند. هر که به ناموس دیگران تجاوز کند، به ناموسش تجاوز خواهد شد. همان گونه که با دیگران رفتار کنید، با شما رفتار خواهد شد.[۱۰۷]
امام على بن ابى طالب (ع) در حدیثى مى‏گوید: از پیامبر شنیدم چنین مى‏فرمود: در زنا شش اثر سوء است، سه قسمت آن در دنیا و سه قسمت آن در آخرت است.
اما آنها که در دنیا است یکى این است که صفا و نورانیت را از انسان مى‏گیرد روزى را قطع مى‏کند، و تسریع در نابودى انسان ها مى‏کند و اما آن سه که در آخرت است غضب پروردگار، سختى حساب و دخول- یا خلود- در آتش دوزخ است[۱۰۸].‏
على (ع) ترک زنا را مایۀ استحکام خانواده و ترک لواط را عامل حفظ نسل مى‏داند.
در یکى از سخنان حضرت رضا (ع) برخی مفاسد زنا عنوان شده، از جمله:
۱٫ ارتکاب قتل به وسیلۀ سقط جنین
۲٫ بر هم خوردن نظام خانوادگى و خویشاوندى
۳٫ ترک تربیت فرزندان
۴٫ از بین رفتن موازین ارث
به خاطر همین آثار سوء و مفاسد دیگر است که اسلام شدیداً آن را محکوم کرده و آن را گناهی بزرگ می داند،
أمیر المؤمنین علی (ع) می فرماید:
تفنی اللذاة ممن نال صفوتها من الحرام و یبقی الإثم و العار
تبقی عواقب سؤء فی مغبتها لا خیر فی لذة من بعدها النار
ترجمه: کسی که از راه حرام به لذتی رسید لذتش از بین می رود، ولی گناه و ننگش باقی است. تنها نتیجۀ بدش می ماند لذت و خوشی که به دنبالش آتش باشد ارزشی ندارد.
الف. از حضرت علی(ع) نقل شده که فرمودند: پشت سر دیوانه و زنا زاده نماز نخوانید.[۱۰۹]
ب. همچنین آن حضرت فرمودند: شش گروه صلاحیت امامت جماعت ندارند؛ زنا زاده، مرتد، اعرابی شده ( آن که به خوی جاهلیت برگشته) بعد از هجرت، شراب خوار ، کسی که بر او حد جاری گشته و کسی ختنه نشده است.[۱۱۰]
زنا وفقربدون شک، هر کار خلافی در وضع جامعه و از طریق آن در وضع افراد اثر می گذارد و باعث نوعی فساد در سازمان اجتماعی می شود. گناه و کار خلاف و قانون شکنی، همانند یک غذای ناسالم و مسموم است که در سازمان بدن انسان چه بخواهیم و چه نخواهیم تأثیر نامطلوب خواهد گذارد و انسان گرفتار واکنش طبیعی آن می شود. قرآن کریم می فرماید: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»؛[۱۱۱] «فساد، در خشکی و دریا به سبب کارهایی که مردم انجام داده اند، آشکار شده است. خدا می خواهد نتیجه بعضی اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (به سوی حق) بازگردند. همچنین پیغمبر گرامی اسلام (ص) در مورد زنا می فرماید:زنا، فقر را به ارث می‌گذارد (یعنی باعث فقر می‌شود زیرا انسان را بی‌آبرو کرده و موجب می‌شود، خداوند، روزی او را قطع نماید).[۱۱۲]
وَ رُوِیَ أَنَّ الزِّنَى یُسَوِّدُ الْوَجْهَ وَ یُورِثُ الْفَقْرَ وَ یَبْتُرُ الْعُمُرَ وَ یَقْطَعُ الرِّزْقَ وَ یَذْهَبُ بِالْبَهَاءِ وَ یُقَرِّبُ السَّخَطَ وَ صَاحِبُهُ مَخْذُولٌ مَشْئُومٌ.
فلسفۀ حرمت زنا
زنا و عمل منافى عفت یکی از گناهان کبیره است که آیه[۱۱۳] قرآن بدان اشاره مى‏کند علت این حرمت عبارت است:
۱- پیدایش هرج و مرج در نظام خانواده، و از میان رفتن رابطه فرزندان و پدران، رابطه‏اى که وجودش نه تنها سبب شناخت اجتماعى است، بلکه موجب حمایت کامل از فرزندان مى‏گردد، و پایه‏هاى محبتى را که در تمام طول عمر سبب ادامه این حمایت است مى‏گذارد.
خلاصه، در جامعه‏اى که فرزندان نامشروع و بى پدر فراوان گردند روابط اجتماعى که بر پایه روابط خانوادگى بنیان شده سخت دچار تزلزل مى‏گردد.
براى پى بردن به اهمیت این موضوع کافى است یک لحظه چنین فکر شود که چنانچه زنا در کل جامعه انسانى مجاز گردد و ازدواج برچیده شود، فرزندان بى هویتى که در چنین شرائطى متولد شوند تحت پوشش حمایت کسى نیستند، نه در آغاز تولد و نه به هنگام بزرگ شدن.
از این گذشته از عنصر محبت که نقش تعیین کننده‏اى در مبارزه با جنایت ها و خشونت ها دارد محروم مى‏شوند، و جامعه انسانى به یک جامعه کاملا حیوانى توأم با خشونت در همه ابعاد، تبدیل مى‏گردد.
۲- این عمل ننگین سبب انواع برخوردها و کشمکش هاى فردى و اجتماعى در میان هوس بازان است، داستان هایى را که بعضى از چگونگى وضع داخل محله‏هاى بدنام و مراکز فساد نقل کرده و نوشته‏اند به خوبى بیانگر این واقعیت است که در کنار انحرافات جنسى بدترین جنایات رخ مى‏دهد.
۳- تجربه نشان داده و علم ثابت کرده است که این عمل باعث اشاعۀ انواع بیماری ها است و با تمام تشکیلاتى که براى مبارزه با عواقب و آثار آن امروز فراهم کرده‏اند باز آمار نشان مى‏دهد که تا چه اندازه افراد از این راه سلامت خود را از دست داده و مى‏دهند.
۴- این عمل غالبا سبب سقط جنین و کشتن فرزندان و قطع نسل مى‏گردد، چرا که چنین زنانى هرگز حاضر به نگهدارى این گونه فرزندان نیستند، و اصولا وجود فرزند مانع بزرگى بر سر راه ادامه اعمال شوم آنان مى‏باشد، لذا همیشه سعى مى‏کنند آنها را از میان ببرند.
و این فرضیه کاملا موهوم که مى‏توان این گونه فرزندان را در مؤسساتى زیر نظر دولت ها جمع‏آورى کرد شکستش در عمل روشن شده، و ثابت گردیده که پرورش فرزندان بى پدر و مادر به این صورت چقدر مشکلات دارد، و تازه محصول بسیار نامرغوبى است، فرزندانى سنگدل: جنایتکار بى شخصیت و فاقد همه چیز!
۵- نباید فراموش کرد که هدف از ازدواج تنها مسئله اشباع غریزه جنسى نیست، بلکه اشتراک در تشکیل زندگى و انس روحى و آرامش فکرى، و تربیت فرزندان و همکارى در همه شئون حیات از آثار ازدواج است که بدون اختصاص زن و مرد به یک دیگر و تحریم زنان هیچ یک از اینها امکان پذیر نیست.[۱۱۴]
تفاوت زنا با ازدواجحضرت آیت الله مکارم شیرازی در رابطه با تفاوت زنا با ازدواج می فرماید:
بین زنا و نکاح چهار فرق بیان کرده‌اند:
۱٫ حد: زنا حد دارد و نکاح حد ندارد.
۲٫ مهر: زنا مهر ندارد ولى نکاح مهر دارد.
۳٫ عدّه: زنا عدّه ندارد (البته محل بحث است که بعضى عدّۀ آن را یک حیض مى‌دانند) ولى نکاح عدّه دارد.
۴٫ نسب: زنا نسب درست نمى‌کند (للعاهر الحجر) ولى نکاح نسب دارد.[۱۱۵]
فرق ازدواج موقت با زنا
پیش از بیان تفاوت بین زنا و ازدواج موقت، مناسب است تعاریف آن دو بیان شود. در تعریف «زنا» گفته اند: «نزدیکی با زن، بدون عقد شرعی را زنا گویند.» و در تعریف ازدواج موقت می توان گفت: «نزدیکی با زن با عقد شرعی که مدت و مهر آن معلوم باشد». با توجه به این تعاریف بین این دو تفاوت هایی است که به آنها اشاره می شود:
۱٫ عمل «زنا» به تعبیر قرآن (إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً) عمل زشت و بد راهی است و ازدواج موقت از روی حکمت و علم خداوند به مصلحت بندگان است: «إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیماً».
۲٫ بر اثر این عمل زشت اگر فرزندان نامشروعی به‌ وجود آیند، بین آنان هیچ‌گونه ارتباطی وجود نخواهد داشت و خودشان را نسبت به یکدیگر بیگانه قلمداد خواهند کرد؛ چرا که از اصالت خانوادگی، عاطفه و محبت که موجب ارتباط و اتصال است، برخوردار نمی‌باشند؛ اما در ازدواج موقت اگر صاحب فرزند شوند چون شرعی و قانونی است، با فرزندانی که از ازدواج دائم به دنیا می‌آیند، هیچ تفاوتی ندارند.
۳٫ عمل زنا غالباً همراه با اضطراب و ترس است، به ویژه برای کسانی که اهل ایمان باشند، حال اگر فرزندی به وجود آید طبعاً اضطراب و دلهره در فرزند تاثیر می‌گذارد که این خود مشکلات جسمی و روحی ـ روانی برای وی به بار می‌آورد؛ اما نزدیکی بر اساس عقد موقت چون شرعی و قانونی است و قرآن آن را مباح دانسته، مفاسد مذکور را به همراه نخواهد داشت.
۴٫ فرزندان نامشروع خودشان را به کسی و جایی منتسب نمی‌دانند و خود را معلول شهوات و غرایز جنسی یک عده شهوت‌ران می‌دانند؛ در نتیجه روشن است که در جامعه بحران آفرینی می‌کنند، به طوری که امنیت و آسایش از جامعه سلب خواهد شد، ولی مقاربت مشروع آن عواقب سوء را به دنبال نخواهد داشت. فرزند نامشروع سرنوشت خود را در آینده مبهم می‌داند، ولی فرزند قانونی و شرعی این‌گونه نیست؛ زیرا از اصالت خانوادگی بهره‌مند و نسب وی برای دیگران معلوم است. ممکن است گفته شود: با ایجاد کانون‌های تربیتی چه بسا بشود مشکلات مذکور را حل کرد؛ اما باید دانست که ممکن است در یک مقطع زمانی با محبت و عاطفه‌های مجازی از بروز مشکلات پیش‌گیری کرد، ولی از آن‌جا که آنان از نعمت محبت و عاطفة واقعی محروم‌اند مشکلات تربیتی و اخلاقی همچنان باقی می‌ماند.
۵٫ ارتباط زن و مرد در قالب ازدواج موقت خود به خود روابط زناشویی را مدیریت می‌کند و از ارتباط با افراد متعدد کاسته می‌شود و همین که این روابط در چهارچوبی نظام‌مند شد، به طور طبیعی از بسیاری از بیماری‌های مقاربتی و… کاسته می‌شود و بهداشت جسم و روانِ زن و مرد و جامعه را به ارمغان می‌آورد. با توجه به تفاوت‌هایی که بین زنا و ازدواج موقت بیان شد، حکمت این مطلب روشن می‌شود که چرا قرآن از عمل زنا نهی کرده و عقد موقت را مباح و جایز دانسته است. ویژگی‌های ازدواج موقت از منظر فقه در کتب فقهی برای ازدواج موقت ویژگی‌هایی ذکر شده که از آن‌ها تفاوت ازدواج موقت با زنا روشن می‌شود. اکنون به بعضی از آن‌ها اشاره می‌شود؛
الف. ازدواج موقت که به آن «متعه» نیز گفته می‌شود، مانند ازدواج دائمی است که احتیاج به عقد مشتمل بر ایجاب و قبول دارد و تنها رضایت قلبی دو طرف و نگارش و اشاره و داد و ستد کافی نیست.
ب. زن باید در طول مدت ازدواج موقت (صیغه) در اختیار مرد باشد و حق ندارد خودش را در معرض مرد دیگری برای صیغه شدن قرار دهد؛ اما در زنا این حکم رعایت نمی‌شود.
ج. زن باید بعد از اتمام مدت صیغه عدّه نگه دارد؛ یعنی اگر زن «رگل» می‌شود، در صورت آمیزش باید به اندازه‌ی دو نوبت قاعدگی عدّه نگه دارد و اگر «رگل» نمی‌شود، باید ۴۵ روز عده‌ نگه دارد و در این مدت با مرد دیگری ازدواج نکند. در این حکم فرق نمی‌کند از وسایل جلوگیری کننده از باردار شدن استفاده کرده باشد یا نه، در حالی که در زنا این حکم رعایت نمی‌شود
د. اگر مردی از زنش صاحب فرزندی شد، باید مثل فرزند ازدواج دائم مورد حمایت مرد قرار گیرد و نفقة او را پرداخت نماید؛ اما در زنا چون فرزند شرعی و قانونی نیست، از حمایت مرد محروم است.
هـ. در صورتی که مرد بعد از ازدواج موقت بمیرد، فرزندش از او ارث می‌برد، بر خلاف فرزند نامشروع. یادآوری این‌که شهوت‌رانی لجام گسیخته را بتوان به شکل قانونی و در چهارچوب خاصی مدیریت کرد، دغدغه‌ای بوده که فکر اندیشمندان را همواره به خود مشغول داشته است؛ چنان‌که برتراند راسل ـ دانشمند معروف انگلیسی ـ ازدواج موقت را به نام «زنا شویی دوستانه» راه حل مشکل جنسی جوانان در عصر حاضر می‌داند و آن را به دولت‌ها پیشنهاد می‌کند و یکی از علمای اهل سنت، پس از نقل این پیشنهاد، افتخار می‌کند که این قانون جزو قوانین یکی از مذاهب اسلامی یعنی شیعه است. بدیهی است طرح فوق از جهات زیادی به «ازدواج موقت» در اسلام نزدیک است، ولی طرح اسلام از جهات زیادی روشن‌تر و کامل‌تر و جامع‌تر می‌باشد.
توبه از زنا
هر چند خداوند کریم در جای جای قرآن دستوراتی دربارۀ «خود سازی »، «تقوا»، «مراقبه و محاسبه» و «یاد خدا و دوری از شیطان» … برای رشد، کمال و رسیدن به سعادت ابدی و حیات جاودانه به مؤمنان داده است، اما از سوی دیگر، بخاطر زندگی انسان در دنیای ماده و مادیات و وجود دشمنان سرسختی چون شیاطین، نفس اماره، جهالت، شهوات،… گاه پرده بر روی اندیشه انسان افکنده شده و در پی تبعیت از آن ها و ارتکاب گناه و معاصی زمینه سقوط و بدبختی او فراهم می شود .
اینجاست که خداوند حکیم برای نجات انسان از ورطه تباهی، «باب توبه و استغفار» را به روی بندگان خویش گشوده و آن ها را به پشیمانی و طلب بخشش دعوت می کند تا راه برای بازگشت این انسان فریب خورده باز باشد و با امیدواری به لطف و حمت بیکران الهی، بار دیگر برای تعالی روح خویش تلاش کند، و بر این اساس، در آیات و روایات فراوانی انسان را به توبه و استغفار فرا می خواند: «یا ایهاالذین آمنوا توبوا الی الله توبة نصوحا عسی ربکم ان یکفر عنکم سیئات[۱۱۷] ای کسانی که ایمان آورده اید، به سوی خدا توبه کنید; توبه ای خالص . امید است پروردگار گناهان شما را بپوشاند … .
اولین و بهترین راه برای نجات از زنا و عواقب آن راه پشیمانی و توبه در درگاه الهی است براین اساس افراد گناهکار وظیفه دارند اسرار خود را حفظ کرده و تنها در پیشگاه خدای توبه پذیر مهربان به گناه خود اعتراف کرده و توبه نمایند.
در روایت معتبری آمده است:”جوانى گریان خدمت پیامبر (ص) آمد و سخت ناراحت بود و مى‏گفت از خشم خدا مى‏ترسم.
فرمود: شرک آورده‏اى؟! گفت: نه.
فرمود: خون ناحق ریخته‏اى؟
عرض کرد: نه.
فرمود: خدا گناه تو را مى‏آمرزد هر قدر زیاد باشد.
عرض کرد: گناه من از آسمان و زمین و عرش و کرسى بزرگ تر است.
فرمود: گناهت از خدا هم بزرگ تر است؟! عرض کرد: نه خدا از همه چیز بزرگ تر است.
فرمود: برو (توبه کن) که خداى عظیم گناه عظیم را مى‏آمرزد.
بعد فرمود: بگو ببینم گناه تو چیست؟
عرض کرد: اى رسول خدا (ص) از روى تو شرم دارم که بازگو کنم.
فرمود: آخر بگو ببینم چه کرده‏اى؟! عرض کرد: هفت سال نبش قبر مى‏کردم، و کفن هاى مردگان را برمى‏داشتم تا این که روزى به هنگام نبش قبر به جسد دخترى از انصار برخورد کردم، بعد از آن که او را برهنه کردم دیو نفس در درونم به هیجان در آمد … (سپس ماجراى تجاوز خود را شرح مى‏دهد)
هنگامى که سخنش به این جا رسید پیامبر اکرم (ص) بسیار ناراحت شده و فرمودند:”
این فاسق را بیرون کنید، و رو به سوى او کرده اضافه نمود: تو چه قدر به دوزخ نزدیکى؟! جوان بیرون آمد سخت گریه مى‏کرد، سر به بیابان گذاشت و عرض مى‏کرد:
اى خداى محمد (ص)! اگر توبه مرا مى‏پذیرى پیامبرت را از آن با خبر کن و اگر نه آتشى از آسمان بفرست و مرا بسوزان و از عذاب آخرت برهان، این جا بود که پیک وحى خدا بر پیامبر نازل شد و آیۀ « قُلْ یَاعِبَادِىَ الَّذِینَ أَسْرَفُواْ عَلىَ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیم»[۱۱۸] را بر آن حضرت خواند. ای پیامبر بگو: اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‏اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همۀ گناهان را مى‏آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.[۱۱۹]
بنا براین اگر کسی خواهان نجات است با امید به عفو و بخشش الهی باید بدون این که کسی را از گناه خود باخبر سازد هر چه زودتر بین و خود و خدای خود اقدام به توبه کند.
کیفیت توبه
توبه از هر گناه باید متناسب با آن گناه صورت بگیرد، فى المثل توبه کسى که نماز و روزه و حج و زکات و سایر عبادات را در گذشته ترک کرده قضا کردن همه آن‏هاست و توبه کسى که به هر عنوان مال مردم و حق بندگان الهى را برده بازگرداندن آن مال و آن حق به مردم است و هم چنین است سایر گناهان و امورى که از باب غفلت بر انسان گذشته است . گناهانى که خداوند حد براى آن‏ها مقرر داشته مانند زنا، واجب نیست کسى براى جبران گناهش نزد حاکم شرع اقرار کند تا بر او حد جارى نماید، بلکه توبه زناکار، پشیمانى از گناه و عزم برترک آن در آینده و سعى در استغفار مى‏باشد. در این جهت فرقى بین زنا و گناهان دیگر نیست. توبه می بایست به کیفیت نصوح باشد یعنی کامل و دائمی و غیر قابل برگشت باشد ، توبه ای که توبه کننده در راه خیر و صلاح خویش قدم گذارد و موجب عبرت دیگران شود.
در ویژگی توبه نصوح حضرات اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین فرموده اند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
أن یتوب التّائب ، ثم لایرجع فی ذنب ، کما لایعود اللّبن الی الضّرع.[۱۲۰]
اینکه توبه کننده توبه کند سپس به طرف گناه برنگردد آنگونه که شیر به پستان برنمیگردد.
امام صادق علیه السلام فرمودند: هو ان یتوب الرجل من ذنب و ینوی ان لایعودالیه ابدا.[۱۲۱]
توبه عبارت از یک ندامت و پشیمانی است که اعتراف و اعتذار را در پی دارد و مانع از بازگشت به اعمال مجرمانه و گناه می شود.
کافى از ابى صباح کنانى روایت کرده؛ معناى آیه « اى مؤمنین بدرگاه خدا از روى خلوص توبه کنید تا خدا گناهان شما را محو کند).[۱۲۲]را از حضرت صادق (ع) سؤال نمودم فرمود؛ توبه نصوح آن است که بنده از گناه خود توبه کند و دیگر آن گناه را مرتکب نشود و بر نگردد به سوى آن و تکرار ننماید و باطن او بهتر از ظاهرش باشد. عن علىّ(ع) إنّ التوبة یجمعها ستّة أشیاء: على الماضی من الذنوب، النّدامة و للفرائض، الإعادة و ردّ المظالم و استحلال الخصوم و أن تعزم على أن لا تعود، و أن تذیب نفسک فى طاعة اللّه، کما ربّیتها فى معصیة اللّه و أن تذیقها مرارة الطاعات کما أذقتها حلاوة المعاصىّ .
از على (ع) روایت است که توبه کامل با انجام دادن شش کار ممکن است:
۱- پشیمانى از گناهان گذشته
۲- اعاده کردن اعمال واجب که فوت شده است
۳- برگرداندن مال هایى که از دیگران تصاحب کرده است
۴- درخواست حلالیت از دشمنان
۵- تصمیم بگیرد که به گناه بر نگردد
۶- خود را در بندگى خدا آب کند چنان که در معصیت خدا پرورش داده است و تلخى عبادات را به خود بچشاند چنان که شیرینى گناهان را چشانیده است[۱۲۳]
--------------------------------------------------------------------------------
[۳].همان طور که با دخول در فرج زنا محقق می شود بادخول در پشت نیز تحقق می یابد و احکام زانی بر شخص بار می شود.
[۴]. اسدى حلى، حسن، إرشاد الأذهان إلى أحکام الإیمان، محقق / مصحح، حسون، شیخ فارس، ج‏۲، ص ۱۷۰، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، قم ۱۴۱۰ هـ ق؛ عاملى، محمد بن مکى (شهید اول)، غایة المراد فی شرح نکت الإرشاد، محقق / مصحح، مختارى، رضا، ج‏۴، ص۱۸۳، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، چاپ اول، قم، ۱۴۱۴هـ ق.
[۵]. بدون عقد و ملک عین یا منفعت یا شبهه عقد یا ملک، با اختیار و عدم اکراه، به مقدار غائب شدن حشفه در قُبل یا دُبر زن، یا مقدار حشفه از مقطوع الحشفه، با تکلیف (در مقابل عمل غیر بالغ یا مجنون) و علم به تکلیف به نحو اعم از قطع و اجتهاد و تقلید (در مقابل جهل به آن و به بطلان عقد بر محارم مثلًا.
[۶]. بهجت، جامع المسائل، ج‏۵، ص ۱۵۹، چاپ اول، قم.
[۷]. اسراء، ۳۲، «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‏ إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِیلًا». در بارۀ حرمت زنا، نک، فرقان ۶۸و ۶۹؛ اعراف ۳۳؛ انعام ۱۵۱؛ کلینی، یعقوب، کافی، مترجم، مصطفوی، سید جواد، ج ۳، ص ۳۹۱، انتشارات وفا، ۱۳۸۲؛ حر عاملی، محمدحسن، وسائل الشیعه، ج۲۸، کتاب الحدود؛ جواهر الکلام، ج ۴۱، ص۲۶۰و ۲۵۸، دار احیاء التراث العربی لبنان، ۱۹۸۱م.
[۸]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج‏۱۲، ص ۱۰۳، دار الکتب الإسلامی، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۴ش.
[۹]. فرقان، ۶۸-۷۱٫
[۱۰]. اراکى، محمد على،‌ کتاب النکاح،‌ ص ،۷۴۲ نور نگار، چاپ ‌اول،‌ قم،‌‌۱۴۱۹ هـ‍ ق.
[۱۱]. صدوق، الخصال، ص ۳۲۱، ح ۳، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۰۳ هـ ق.
[۱۲]. پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحة «مجموعه کلمات قصار حضرت رسول (ص)»، ص ۱۹۶،ح ۱۱۸،‏ دنیاى دانش،تهران‏، چاپ چهارم ،۱۳۸۲ ش.‏
[۱۳]. صدوق، علل الشرائع، ج ۲، ص۵۸۴، انتشارات مکتبة الداورى قم.
[۱۴]. اسراء، ۳۲٫
[۱۵]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم، موسوى همدانى، سید محمدباقر، ، ج ‏۱۳، ص ۱۱۷، بنیاد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوی، چاپ دوم ، مشهد، ۱۳۷۷ش.
[۱۶]. فرقان، ۶۸٫
[۱۸]. با استفاده از سؤال ۷۱۵۹ (سایت اسلام کوئست: ۷۵۰۸)،( البته به چنین مردی که زنا انجام دهد،محصن گفته می شود که به طور عموم به زنای چنین مرد وزنی زنای محصنه گفته می شود.)
[۱۹]. موسوى خمینى، سید روح اللَّه، نجاة العباد، ص ۳۷۱، م ۱۰، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (قدس سره)، چاپ، اول، تهران،۱۴۲۲ هـ ق؛ موسوى خمینى، سید روح اللَّه، توضیح المسائل مراجع، محقق / مصحح، بنى هاشمى خمینى، سید محمد حسین، ج ۲، ص ۴۷۲، م ۲۴۰۳، دفتر انتشارات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ هشتم، قم ، ۱۳۸۳٫
[۲۱]. امام خمینی، روح الله، تحریر الوسیلة، ج۲، ص۲۵۱، م۲۲، نجف اشرف مطبعة الآداب،چاپ دوم، ۱۳۹۰هـ ق؛ استفتائات امام خمینی، ج۳، ص۲۹۷ ؛ امام خمینی، توضیح المسائل (المحشى)، محقق/مصحح، بنى هاشمى خمینى، سید محمد حسین ، ج‏۲، ص ۴۷۲، م۲۴۰۳، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ هشتم، قم، ۱۴۲۴ هـ ق.
[۲۲]. توضیح المسائل مراجع، ج‏۲، ص ۴۷۰، م ۲۳۹۹٫
[۲۳] نساء ۲۳٫
[۲۴]. حرعاملی، محمد حسن، وسائل‏الشیعة، محقق / مصحح، گروه پژوهش مؤسسه آل البیت (ع)، ج ۲، ص ۴۷۶، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، قم، ۱۴۰۹هـ ق، بَابُ تَحْرِیمِ الْجَمْعِ بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ فِی التَّزْوِیجِ نَسَباً وَ رَضَاعاً دَائِماً وَ مُتْعَة؛ همان، ج‏۲۱، ص ۷۸، بَابُ تَحْرِیمِ الْجَمْعِ بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ فِی الْمُتْعَةِ حَتَّى فِی الْعِدَّة
[۲۵]. موسوى خمینى، سید روح اللَّه، توضیح المسائل( المحشى) محقق / مصحح، بنى هاشمى خمینى، سید محمد حسین، ج۲، ص۲۳۹۰، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ هشتم، قم، ۱۴۲۴ هـ ق.
[۲۷]. اگر زوج به علم مرد اجنبی به زنا یقین نداشته باشد و احتمال وطی به شبهه دهد و اقدام به قتل نماید، چنانچه علم به زنا را ثابت کند قصاص یا دیه ندارد و الا قصاص خواهد شد.
[۲۹]. موسوى خمینى، سید روح اللَّه، توضیح المسائل( المحشى)، محقق / مصحح، بنى هاشمى خمینى، سید محمد حسین، ج ۲،ص ۸۱۷ ، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ هشتم، قم، ۱۴۲۴ هـ ق.
[۳۰]. امام خمینی، توضیح المسائل (المحشى)، محقق/مصحح، بنى هاشمى خمینى، سید محمد حسین ،ج ‏۲، ص ۴۷۰ و ۴۶۹، م ۲۳۹۸ و ۲۳۹۹ دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ هشتم، قم، ۱۴۲۴ هـ ق.
[۳۱]. شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (چاپ جدید)، ج ۵، ص ۲۰۱٫
[۳۲]. توضیح المسائل (المحشی)، ج‏۲، ص ۴۷۲، م ۲۴۰۳٫
[۳۳]. موسوى‌ خمینى، سید روح اللّٰه، استفتاءات، ج ‌۳، ص ۲۹۹‌، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم- ایران،‌ چاپ پنجم‌ ،۱۴۲۲ هـ ق‌.
[۳۴]. منتظرى نجف‌آبادى، حسین على، معارف و احکام بانوان‌، محقق/ مصحح، گردآورنده، مکاریان‌، ناصر، انتشارات مبارک‌، چاپ دوم‌، قم، ۱۴۲۷ هـ‍ ق‌.
[۳۵]. مراد از حق الله تکالیف شرعی محض است
[۳۶]. حقّ الناس تکلیفی است که برای رعایت حال دیگران، چه مالی یا عرضی جعل می شود.
[۳۷]. العاملی، زین الدین بن علی بن أحمد( الشهید الثانی)،‏ الروضة البهیه فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۳، ص ۱۵۰، مکتبة الداوری‏، قم، چاپ اول، ۱۴۱۰ق؛ النراقی، أحمد بن محمد مهدی‏، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج۱۷، ص ۲۰۴، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث‏، قم، چاپ اول، ۱۴۱۵ق؛ الحسینی الشیرازی، السید محمد، الفقه، القانون، ص ۳۵۷، مرکز الرسول الأعظم( ص) للتحقیق و النشر، بیروت، لبنان، چاپ دوم، ۱۴۱۹ق.
[۴۱]. موسوى‌ گلپایگانى، سید محمد رضا، محقق/ مصحح، کریمى جهرمى، على – ثابتى همدانى، على – نیرى همدانى‌، على، مجمع المسائل،‌ ج۲،ص ۱۶۰،دار القرآن الکریم،‌ چاپ دوم،‌ قم، ۱۴۰۹ هـ ق‌.
[۴۳]. موسوی خمینی، روح الله، تحریر الوسیله، ج۲، ص ۴۳۹، م ۲۲، موسسه مطبوعات دار العلم ،چاپ اول، قم؛ خوئی، سید ابوالقاسم، مبانی تکمله المنهاج، مقرر، خوئى، سید محمد تقى، ص ۲۳۵، م۱۵۳ (تکمیل شود).
[۴۵]. مجبور کردن شخص برای ازدواج.
[۴۶]. بهجت، محمد تقی، جامع المسائل، ج‌۳، ص ۵۷۱، دفترآیت الله بهجت، چاپ دوم،‌ قم،۱۴۲۶ هـ ق.‌
[۴۷]. کجباف، محمدباقر، رفتارشناسی جنسی در اندیشه دینی، خبرگزاری فارس.
[۴۸]. مادر رضاعی، زنی است که به طفلی شیر داده باشد و چنان چه دختری دیگر از همین زن، شیرخورده باشد، خواهر رضایی آن طفل محسوب خواهد شد.
[۴۹]. نساء: ۲۳٫” حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ وَ عَمَّاتُکُمْ وَ خالاتُکُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهاتُکُمُ اللاَّتی‏ أَرْضَعْنَکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ وَ أُمَّهاتُ نِسائِکُمْ وَ رَبائِبُکُمُ اللاَّتی‏ فی‏ حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ اللاَّتی‏ دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ وَ حَلائِلُ أَبْنائِکُمُ الَّذینَ مِنْ أَصْلابِکُمْ وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحیماً “.
[۵۰]. بعضی از فقها، این حد را به محارم نسبی اختصاص داده اند.
[۵۱]. موسوى خمینى، سید روح اللَّه، توضیح المسائل مراجع، محقق / مصحح، بنى هاشمى خمینى، سید محمد حسین، ج ۲، ص ۸۱۵، م۱، دفتر انتشارات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ هشتم، قم، ۱۳۸۳٫
[۵۲]. قانون مجازات اسلامی، ماده۸۲٫
[۵۳]. بهجت: بنابر احوط….(همان منبع)
[۵۴]. توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏۲، ص۴۶۷، م ۲۳۹۴٫
[۵۵]. موسوی خمینی ، روح الله، تحریر الوسیله، ج۲، ص ۴۶۵، م۷، مؤسسۀ مطبوعات دار العلم ،چاپ اول، قم؛ “قالوا: الحاکم بالخیار فی الذمی بین إقامة الحد علیه و تسلیمه إلى أهل نحلته و ملته”‏؛ کریم جهرمی، علی، الدر المنضود فی أحکام الحدود، ج ‏۱، ص ۳۵۶، دارالقرآن الکریم، قم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق؛ “… لو زنى المسلم بالذّمیّة فإنه یحکم على المسلم بما مضى سابقا من الأحکام من کونه محصنا أو غیر محصن و امّا بالنسبة إلى الذّمیّة فالحاکم بالخیار”.
[۵۶]. موحدى لنکرانى، محمد فاضل، ‌جامع المسائل‌، انتشارات امیر قلم‌، چاپ یازدهم‌، قم.
[۵۷]. همان.
[۵۸]. اقرار بچه اگر چه نزدیک بلوغش باشد و همچنین اقرار دیوانه- در حال دیوانگى او- و همچنین اقرار شخص مکره و همچنین اقرار شخص مست و ساهى و غافل و شخص خواب و مزاح‌کننده و مانند اینها اعتبار ندارد.
[۵۹]. موسوى خمینى، سید روح اللّٰه، تحریر الوسیلة، مترجم، اسلامى، على‌، ج۴ ص ۱۸۱، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‌، چاپ۲۱‌ ، قم، ۱۴۲۵ هـ ق‌.
[۶۰]. شهادت زنها به طور جداگانه و همچنین شهادت یک مرد و شش زن در آن (زنا)، و همچنین شهادت دو مرد و چهار زن در رجم، قبول نمى‌شود و حدّ به آنها- نه رجم- بنابر اقوى ثابت است.
[۶۱]. موسوى خمینى، سید روح اللّٰه، تحریر الوسیلة، مترجم، اسلامى، على‌، ج۴ ص ۱۸۵ ، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‌، چاپ۲۱‌ ، قم، ۱۴۲۵ هـ ق‌.
[۶۲]. نور، ۲٫
[۶۳]. موسوى خمینى، سید روح اللَّه، تحریر الوسیلة، ج‏۲، ص ۴۶۴، مؤسسه دار العلم، چاپ اول، قم.”الثانی- الرجم فقط،فیجب على المحصن إذا زنى ببالغة عاقلة، و على المحصنة إذا زنت ببالغ عاقل إن کانا شابین، و فی قول معروف یجمع فی الشاب و الشابة بین الجلد و الرجم، و الأقرب الرجم فقط.”
[۶۴]. زن و مردى است که همسر ندارند و گر نه حکم آنها سنگسار کردن و در زنا با محارم گردن زدن است.
[۶۵]. قرشى، سید على اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج‏۷، ص ۱۷۹، چاپ سو م، تهران، ۱۳۷۷ ش.
[۶۶]. توضیح المسائل (محشى – امام خمینى)، ج ‌۲، ص ۸۱۶٫
[۶۷]. مجلسى، محمد باقر،حدود و قصاص و دیات، محقق / مصحح، فاضل، على، ص ۱۵-۱۷، مؤسسة نشر الآثار الإسلامیة، چاپ اول، قم.
[۶۸]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۷، ص ۱۸۵، ح ۵، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ هـ ش.
[۶۹]. احسائی، ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی، ج ۱، ص ۴۵۵، ح ۱۹۳، انتشارات سید الشهداء، قم، ۱۴۰۵ هـ ق.
[۷۰]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۲۱، ص ۳۶۶، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ هـ ق.
[۷۱]. عوالی اللئالی، ج ۳، ص ۴۴۱٫
[۷۲]. بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۲۳۹، ح ۳۸٫
[۷۳]. گفتنی است که از نظر فقهی اگر انسان اقرار به زنا کند و پس از آن توبه نماید امام مى‏تواند او را عفو کند، اما اگر زنا به شهود ثابت شود توبه سودى برای اسقاط حد ندارد و اگر پیش از ثبوت و گواهى شاهدان توبه کند حد هم ساقط مى‏شود. نک: ترجمه و شرح تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، ج ‏۲، ص ۷۲۹؛ معرفت، محمد هادی‏، تعلیق و تحقیق حول کتاب القضاء، ص۴۰۵؛ المؤمن القمی، محمد، مبانی تحریر الوسیلة، ج ‏۲، ص۱۳۹؛ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج ‏۴۱، ص ۵۸۱٫
[۷۴]. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۲۰، ح ۱۰۴۱۵، مؤسسة آل البیت، قم، ۱۴۰۸ هـ ق.
[۷۵]. کلینی، کافی، ج۷، ص ۱۷۴، چاپ دار الکتب الاسلامیة، تهران، سال ۱۳۶۵ هـ ش.
[۷۶]. بعضى از فقها در این قسم تفصیل را قائل شده‏اند.
[۷۷]. مجلسى، محمد باقر، محقق / مصحح، فاضل، على، حدود و قصاص و دیات، ص ۱۵-۱۷، مؤسسة نشر الآثار الإسلامیة، چاپ اول، قم.
[۷۸]. بعضى گفته‏ اند: مردى است که زنى را عقد کرده باشد و هنوز با او دخول نکرده باشد، و بعضى گفته‏اند: که بکر غیر محصن است، خواه عقد بر زنى کرده باشد، و خواه نکرده باشد، و در زن سر تراشیدن و از شهر بیرون کردن نمى‏باشد، هر چند عقد بر او شده باشد.
[۷۹]. مجلسى، محمد باقر، محقق / مصحح، فاضل، على، حدود و قصاص و دیات، ص ۱۷-۱۵، مؤسسة نشر الآثار الإسلامیة، چاپ اول، قم.
[۸۰]. قلم، ۱۰ – ۱۳؛ وَ لا تُطِعْ کُلَّ حَلاَّفٍ مَهینٍ، هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمیمٍ، مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثیمٍ، عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنیمٍ.
[۸۱]. بحرانى، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۴۵۸، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۶ ق.
[۸۲]. شیخ کلینی، کافی، ج ۵، ص ۴۹۲، چاپ چهارم، تهران، ۱۴۰۷هـ ق؛ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۴۵۱، انتشارات جامعه مدرسین، قم، سال ۱۴۱۳ هـ ق.
[۸۳]. طرابلسى، ابن براج ، المهذب، محقق / مصحح، جمعى از محققین و مصححین تحت إشراف شیخ جعفر سبحانى، ج ۲، ص ۱۶۷، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، قم،۱۴۰۶هـ ق.
[۸۴]. موسوى بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیة، محقق / مصحح، مهدى مهریزى- محمد حسن درایتى، ج ۴، ص ۳۳، چاپ اول، قم، ۱۴۱۹ هـ ق.
[۸۵]. همان.
[۸۶]. جعفری، شیخ محمد تقی‏، رسائل فقهی، ص ۱۸۲، مؤسسۀ منشورات کرامت‏، چاپ اول، ۱۴۱۹ ق.
[۸۷]. قمی، شیخ عباس‏، الغایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی، ج ۱، ص ۹، م ۲۰، منشورات صبح پیروزى‏، قم، چاپ اول، ۱۴۲۳ ق.
[۸۸]. جعفریان، رسول، دوازده رساله فقهی درباره نماز جمعه، ص ۲۵۴٫
[۸۹]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق، ج ۱، ص ۳۷۸، ح ۱۱۰۴، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، ۱۴۱۳ ق.
[۹۰]. همان، ج۱، ص ۳۷۸، ح ۱۱۰۵، امام جماعت شدن ولد الزنا؛ مستدرک‏الوسائل، ج۶ ص ۴۶۵؛ بَابُ وُجُوبِ کَوْنِ الْإِمَامِ بَالِغاً عَاقِلًا طَاهِرَ الْمَوْلِدِ وَ جُمْلَةٍ مِمَّنْ لَا یُقْتَدَى بِهِمْ.
[۹۱]. طوسى، ابو جعفر محمد بن حسن، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، ص ۳۲۷، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۰هـ ق.
[۹۲]. آبى، فاضل، یوسفی، حسن بن ابى طالب، کشف الرموز فی شرح مختصر النافع، ج۲، ص ۵۲۳، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ سوم، ۱۴۱۷ هـ ق.
[۹۳]. الغایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی، ج ۲، ص ۲۲۹٫
[۹۴]. مومن قمی، محمد، مبانی تحریر الوسیلة، ج۲، ص ۱۹۶، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره،‌ چاپ اول، تهران، ۱۴۲۲ هـ ق‌. “فلو زنا فانخلق من مائه ولد على الجزم لم ینسب الیه شرعا، و هل یحرم على الزانی و الزانیة؟ الوجه انه یحرم، لأنه مخلوق من مائه”.
[۹۵]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القران، مترجم، موسوی همدانی، محمد باقر، ج ۱۸، ص ۴۷۱، دفتر انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم ، چاپ پنجم، قم، ۱۳۷۴ ش.
[۹۶]. کلینى، ابو جعفر محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۷، ص ۱۶۳، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ هـ ق؛ حر عاملى، وسائل الشیعة، ج ۲۶، ص۲۷۴، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، ۱۴۰۹ هـ ق ؛بَابُ أَنَّ وَلَدَ الزِّنَا لَا یَرِثُهُ الزَّانِی وَ لَا الزَّانِیَةُ وَ لَا مَنْ تَقَرَّبَ بِهِمَا وَ لَا یَرِثُهُمْ بَلْ مِیرَاثُهُ لِوُلْدِهِ أَوْ نَحْوِهِمْ وَ مَعَ عَدَمِهِمْ لِلْإِمَامِ وَ أَنَّ مَنِ ادَّعَى ابْنَ جَارِیَتِهِ وَ لَمْ یُعْلَمْ کَذِبُهُ قُبِلَ قَوْلُهُ وَ لَزِمَهُ .
[۹۷]. موسوی خمینى، سید روح اللَّه، توضیح المسائل مراجع، محقق / مصحح، بنى هاشمى خمینى، سید محمد حسین، ج ۲، ص ۷۵۲، دفتر انتشارات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ هشتم، قم، ۱۳۸؛ فاضل، مسائل اختصاصی، م ۲۹۵۷، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین‏، چاپ هشتم، ۱۴۲۴ ق.
[۹۸]. عاملى، بهاء الدین محمد بن حسین و ساوجی، نظام بن حسین، جامع عباسی و تکمیل آن (محشی، محقق / مصحح، محلاتى حائری، شیخ على)، ج ۲، ص ۲۸۰، مؤسسة منشورات الفراهانی، تهران، چاپ اول.
[۹۹]. آل عصفور البحرانی، الحسین بن محمد، سداد العباد و رشاد العباد، ص ۱۴۲، المحلاتی‏، قم، چاپ اول، ۱۴۲۱ ق؛ العاملی، جواد‏، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامة، ج ۱۰، ص ۱۴، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین‏، قم، چاپ اول، ۱۴۱۹ ق.
[۱۰۰]. النراقی، أحمد‏، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج ۱۹، ص ۴۴۰، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث‏، قم، چاپ اول، ۱۴۱۵ ق.
[۱۰۱]. طوسى، ابو جعفرمحمد بن حسن، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوى‌، ص ۶۹۹، دار الکتاب العربی‌ ، چاپ دوم‌، بیروت- لبنان‌، ۱۴۰۰ هـ ق‌.
[۱۰۲]. طوسى، ابو جعفرمحمد بن حسن، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوى‌، ص ۶۹۹، دار الکتاب العربی‌ ، چاپ دوم‌، بیروت- لبنان‌، ۱۴۰۰ هـ ق‌.
[۱۰۳]. جمعى از پژوهشگران زیر نظر هاشمى شاهرودى، سید محمود، ‌ فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (ع)، ج‌۲، ص ۵۴۹، محقق/ مصحح، محققان مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى‌ مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بیت (ع)، چاپ اول‌، قم، ۱۴۲۶ ه‍ ق‌.
[۱۰۴]. موسوى خمینى، سید روح اللّٰه ، تحریر الوسیلة، ج۴ ، ص ۲۴۷، مترجم، اسلامى، على‌، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‌، چاپ ۲۱‌، قم، ۱۴۲۵هـ ق‌.
[۱۰۵]. صدوق،‏ خصال، ترجمه جعفری، ج ۲، ص۱۲۹، جامعه مدرسین‏، چاپ اول،‏ ۱۳۶۲ ش‏.
[۱۰۶]. همان، ج۱، ص۴۸۱٫
[۱۰۷] . نک، قرائتی، محسن، تفسیر نور ، ج ۸، ص ۱۹۳، انتشارات مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، چاپ یازدهم، تهران، ۱۳۸۳‏.
[۱۰۸]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۲ ، ص ۱۰۲، چاپ اول، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، تهران، سال ۱۳۷۴٫
[۱۰۹]. حر عاملی، محمد بن حسن ، وسائل الشیعة، ج ۳، ص ۳۹۷، ح ۱۰۷۸۵، مکتبة الاسلامیه، چاپ پنجم، طهران، ۱۴۰۴ هـ ق.
عن امیرالمؤمنین (ع) لایصلین احدکم خلف المجنون و ولدا الزنا.
[۱۱۰]. همان، ج۸، ص۳۲۲؛ مَعْرُوفٍ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَقُولُ سِتَّةٌ لَا یَنْبَغِی أَنْ یَؤُمُّوا النَّاسَ وَلَدُ الزِّنَا وَ الْمُرْتَدُّ وَ الْأَعْرَابِیُّ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَ شَارِبُ الْخَمْرِ وَ الْمَحْدُودُ وَ الْأَغْلَفُ الْحَدِیثَ..
[۱۱۱]. روم ۴۱٫
[۱۱۲]. شیخ صدوق‏، من ‏لایحضره‏ الفقیه، ج ۴، ص ۲۱، جامعه مدرسین، چاپ دوم‏، قم‏، ۱۴۰۴ ق‏. وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الزِّنَا یُورِثُ الْفَقْرَ وَ یَدَعُ الدِّیَارَ بَلَاقِعَ
نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص۳۳۱، ح۱۶۸۵۱-۱۱، موسسه آل البیت قم، ۱۴۰۸هـ ق.
[۱۱۳]. اسراء ۲۳٫
[۱۱۴]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج‏۱۲، ص۱۰۴، ناشر، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، تهران ۱۳۷۴ ش.
[۱۱۵]. شیرازى، ناصر مکارم،‌ کتاب النکاح‌، محقق/ مصحح: محمد رضا حامدى- مسعود مکارم‌، انتشارات مدرسه امام على بن ابى طالب (ع)، چاپ اول‌، قم،۱۴۲۴ هـ‍ ق‌.
[۱۱۷]. تحریم، ۸٫
[۱۱۸]. زمر ،۵۳٫
[۱۱۹]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۹، ص ۵۰و۷، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۴ ش.
[۱۲۰]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۱۹، ص ۳۴، دفتر انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم ، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ ق.
[۱۲۱]. شیخ صدوق، معانی الأخبار، ‌ص ۱۷۴، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‌، قم، ۱۴۰۳هـ‍ ق‌.
[۱۲۲]. تحریم، ۸٫ «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحا».
[۱۲۳]. نجفى، حسن (کاشف الغطاء)، ا‌نوار الفقاهة، کتاب الشهادات‌، ص ۴۸، مؤسسه کاشف الغطاء‌، نجف اشرف – عراق، چاپ اول، ۱۴۲۲هـ ق. یاحقّ.



  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -