انهار
انهار
مطالب خواندنی

(۶) سیره سیاسی امام کاظم (علیه السلام)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ.
وَ اَلسَّلاَمُ عَلَى عِبَادِ اَللَّهِ
سیره سیاسی امام کاظم (علیه السلام)
دربرابر خلفای عباسی
    
بیشتر دوران امامت آقا امام موسی الکاظم (علیه السلام)، با دوره خلافت هارون عباسی همزمان بود.
آقا امام کاظم (علیه السلام) در دوران هارون، با اتخاذ سیاست‌هایی دقیق و هوشمندانه، به هدایت شیعیان پرداخت و آسیب هایی را که ممکن بود از سوی دستگاه خلافت عباسی به شیعیان وارد شود، به حداقل رساند.
با این حال، بخش مهم دیگری از سیره سیاسی آقا امام کاظم (علیه السلام) را باید در مواجهه آن حضرت با خلفای پیش از هارون، یعنی منصور، مهدی و هادی عباسی، جست‌وجو کرد.
آنچه در پی می‌آید، فرازهایی از کتاب ارزشمند «حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام»، نوشته استاد رسول جعفریان است که در آن، به سیره سیاسی آقا امام کاظم (علیه السلام)، در این دوره مهم تاریخی، اشاره شده است.
سیاست خلفای عباسی در برخورد با مخالفان دورانی که امام کاظم (علیه السّلام) در آن زندگی می‌کرد، مصادف با نخستین مرحله استبداد و ستمگری حکّام عباسی بود. آنها تا چندی پس از آن که زمام حکومت را به نام علویان در دست گرفتند، با مردم و به خصوص با علویان، برخورد نسبتا ملایمی داشتند؛ اما به محض این که حکومتشان استقرار یافت و پایه های سلطه خود را مستحکم کردند، بنا را بر ستمگری گذاشتند و مخالفان خود را زیر شدیدترین فشارها قرار دادند. خلفای عباسی حتّی نزدیک ترین دوستان خود، مانند «عبدالله بن علی» را به خاطر تلاش‌های پنهانی‌اش، برای به دست آوردن مقام خلافت، کشتند؛ به همین ترتیب، ابو‌سلمه خلّال و ابومسلم‌خراسانی را نیز از بین بردند.
سخت‌گیری خلفای عباسی نسبت به شیعیان شدیدتر بود. منصور تعداد زیادی از علویان را به شهادت رساند؛ شمار بیشتری از آنها هم در زندان های او درگذشتند. این اعمال محدودیت و فشار، از زمان آقا امام صادق (علیه السّلام) آغاز شد و تا زمان امام رضا (علیه السّلام) که دوره خلافت مأمون بود، با شدّت هر چه تمام‌تر ادامه پیدا کرد.
فشار سیاسی عباسیان در دوره‌ای آغاز شد که پیش از آن، امام باقر و امام صادق (علیهما السّلام)، با تربیت شاگردان فراوان، بنیه علمی و حدیثی  شیعه را تقویت کرده و جنبش عظیم علمی را در میان شیعیان پدید آورده بودند.
آقا امام کاظم (علیه السّلام)، پس از این دوره، در مرکز محدودیت‌ها و فشارهای عباسیان قرار گرفت. در عین حال، رسالت آن حضرت این بود که در این حرکت علمی، توازن و تعادل فکری را میان شیعیان برقرار کند. آقا امام کاظم (علیه السّلام)، پس از شهادت پدر بزرگوارش، در سال ۱۴۸هـ.ق، امامت را عهده‌دار شد.
منصور عباسی در سال ۱۵۸هـ.ق در مکه مُرد. جانشین وی، تا سال ۱۶۹هـ.ق، فرزندش مهدی عباسی بود. پس از آن، یک سال هادی عباسی خلافت کرد و آن‌گاه، هارون خلیفه شد.
آقا امام کاظم (علیه السّلام) در سال ۱۸۳هـ.ق به شهادت رسید و در تمام این سال‌ها، رهبری شیعیان امامی را عهده‌دار بود. رفتارهای خصمانه خلفای عباسی با شیعیان همان‌گونه که اشاره کردیم، عصر آقا امام کاظم (علیه السّلام)، دوران بسیار سختی برای شیعیان بود و در این دوران، حرکت‌های اعتراض آمیز متعددی از سوی شیعیان و علویان نسبت به خلفای عباسی صورت گرفت که از مهم ترین آنها، قیام حسین بن علی، شهید فخ در زمان حکومت هادی عباسی و نیز، جنبش یحیی و ادریس، فرزندان عبدالله بود که در زمان هارون رخ داد.
کتاب‌های تاریخ و حدیث، برخوردهای متعدد خلفای عباسی با حضرت موسی بن جعفر (علیهما السّلام) را نقل کرده‌اند که عمده‌ترین آنها، مربوط به هارون است. در عین حال، باید توجه کرد که امامان شیعه همگی بر لزوم رعایت تقیه پافشاری می‌کردند و می‌کوشیدند  تشکّل شیعه را، به طور پنهانی اداره کنند. رهبری این حرکت و ظرافتی که در هدایت آن به کار برده شد، عامل مهم استواری شیعه در تاریخ است.
در ادامه، مروری بر برخورد خلفای عباسی، به ویژه هارون، با آقا امام کاظم (علیه السّلام) خواهیم داشت که در این برخوردها، موقعیت امام و نیز سیره سیاسی آن حضرت مشخص خواهد شد. سیره سیاسی آقا امام کاظم (علیه السّلام) در برابر خلفای عباسی در دوران ده ساله حکومت مهدی عباسی که آقا امام کاظم (علیه السّلام) مشغول تدریس، نقل حدیث، تربیت شاگرد و ایجاد ارتباط میان خود و زعمای شیعه در نواحی مختلف بود، تاریخ برخوردهایی را ثبت کرده که قابل توجه است.
از جمله مهم ترین این برخوردها که مورّخانی مانند ابن اثیر، خطیب بغدادی و ابن خلّکان و نیز، راویان شیعه نقل کرده‌اند، بازداشت و زندانی کردن و سپس آزاد شدن امام در بغداد است.
مهدی عباسی که احتمالا بخشش‌های آقا امام کاظم (علیه السّلام) به نیازمندان، او را به وحشت انداخته بود و احتمال می داد که حضرت وجوهی را جمع آوری کرده و آن را برای سازمان دادن و تقویت شیعیان مصرف می کند، دستور بازداشت حضرت را به فرماندار خود در مدینه داد. او نیز امام را دستگیر و روانه بغداد کرد. مهدی عباسی، آقا امام کاظم (علیه السّلام) را به زندان انداخت؛ اما وقتی نتوانست دلیلی برای نگه داشتن آقا امام کاظم (علیه السّلام) در زندان پیدا کند، آن حضرت را آزاد و روانه مدینه کرد. با این حال، برخورد آقا امام کاظم (علیه السّلام) با مهدی عباسی، گاه قاطعانه و صریح بود.
زمانی آقا امام کاظم (علیه السّلام) بر مهدی عباسی وارد شد و دید که او ردّ مظالم می‌کند. آن حضرت که او را در چنین حالی دید، پرسید: چرا آنچه را از راه ستم از ما گرفته شده است، بر نمی‌گردانی؟ مهدی پرسید: آن چیست؟ امام ماجرای فدک را برای او تعریف کرد و خواستار پس دادن آن شد و سخنان آن حضرت، باعث انفعال و خشم خلیفه عباسی شد.
پس از مرگ مهدی عباسی در سال ۱۶۹هـ.ق، فرزندش هادی به قدرت رسید. اما او بیش از یک سال زنده نماند. در زمان او بود که حسین بن علی، «شهید فخّ»، قیام کرد و به شهادت رسید. وقتی سَرِ او را برای هادی آوردند، او اشعاری چند بر زبان آورد و در آن طالبی‌ها [فرزندان ابوطالب] را به گناهان مختلف متهم کرد. وی سپس نگرانی شدید خود را از شخصیت مؤثر موسی بن جعفر (علیهما السّلام) و جایگاهی که در میان مسلمانان دارد، اظهار داشت و قسم یاد کرد که آن حضرت را به شهادت برساند:
«و الله ماخرج حسین الّا عن امره و لا اتّبع الّا حجّته لأنّه صاحب الوصیة فی هذا البیت، قتلنی الله ان ابقیت علیه»
به خدا قسم حسین (شهید فخّ) به دستور او (یعنی آقا امام کاظم (علیه السّلام)) قیام کرده و تحت تأثیر او قرار گرفته است. زیرا صاحب وصیت (شخصیت پرنفوذ) در این خاندان اوست؛ خدا مرا بکشد اگر او را زنده بگذارم.»
در اخبار آمده است، هنگامی که آقا امام کاظم (علیه السّلام) از خطر دستگیری و شهادت خود به دست هادی عباسی آگاه شد و تهدیدهای او را شنید، در حق وی نفرین کرد و چندی بعد، خبر مرگ او به مدینه رسید. در واقع ما نیز یقین نداریم که قیام «شهید فخ»، به امر آقا امام کاظم (علیه السّلام) بوده باشد؛ گرچه می‌توان پذیرفت که قیام «فخ»، در ردیف سالم‌ترین قیام‌های علویان بر ضد عباسیان بوده است. گفتنی است که برخی از علویان تندرو در آن زمان، اظهار می کردند که آقا امام صادق (علیه السّلام)، اعتقاد به جهاد نداشته است و از این طریق، در صدد تضعیف جایگاه آقا امام کاظم (علیه السّلام) و وادار کردن آن حضرت به قیام بودند، اما آقا امام کاظم (علیه السّلام) در پاسخ به این گروه می‌فرمود:
«و لکن لا ادع علمی الی جهلهم؛ من علمم را به جهل آنان وانمی گذارم.»
درباره برخی قیام‌های علویان در آن زمان، باید گفت  که گرچه تعدادی از آنها، از روی صداقت و خلوص نیّت صورت گرفت و گاه، رهبران آنها اشخاصی عالم، فاضل و فداکار بودند، امّا به دلایل مختلف سیاسی و باوجود گستردگی و کثرتشان، کاری بی‌ثمر انجام می‌دادند و با این رویکرد، بهانه به دست خلفای عباسی می‌افتاد که تمام شیعیان را، بدون در نظر گرفتن اعتقاداتشان، تحت فشار و شکنجه قرار دهند. این گروه از علویان، دست کم در عراق، کمترین موفقیتی به دست نیاوردند. شیعیان امامی که موافقتی با این قیام‌ها نداشتند، در این مسئله با آنها درگیر شدند و میان آنها اختلافاتی پدید آمد. شرکت امامیان در این قیام‌ها، به خصوص با توجه به اختلافات عمیقی که به تدریج بین آنها و سایر گروه‌های علویان به وجود آمد، درست نبود. زمانی که شهید «فخّ» قیام کرد، اکثر علویان مدینه در آن قیام شرکت کردند، امّا آقا موسی بن جعفر (علیهما السّلام)، نه تنها در آن شرکت نکرد، بلکه شکست و شهادت حتمی او را نیز به وی گوشزد کرد.
    
از: حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام»، نوشته استاد رسول جعفریان


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -