انهار
انهار
مطالب خواندنی

(۱) نواب صفوي و يارانش

بزرگ نمایی کوچک نمایی
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ.
وَ اَلسَّلاَمُ عَلَى عِبَادِ اَللَّهِ اَلصَّالِحِين وَ رَحمَةُ الله
نواب صفوي و يارانش
    
شهيد نواب صفوي و يارانش از شخصيت‏هاي منحصر به فرد در تاريخ مبارزات مردم ايران است كه در برابر هجمه فرهنگي دشمن ايستاد و ۶۷ سال قبل (*) در تاریخ ۲۷ دی ۱۳۳۴ مطابق با ۴ جمادی الثانی ۱۳۷۵ به شهادت رسيد.
(*) تاریخ بارگزاری این مطالب ۲۷ دی ۱۴۰۲ می باشد.
شهید نواب صفوی از جمله بزرگانی است كه مجاهدت های بسیاری در نهضت اسلامی و پایه گذاری انقلاب اسلامی داشت و دغدغه اش دین، اسلام و حكومت اسلامی بود.
وی با حضور فعال خود در عرصه های علمی تلاش های زیادی برای كاربردی كردن اندیشه سیاسی اسلام كرد كه توانست فصل جدیدی در تاریخ معاصر سیاسی ایران بگشاید.
زندگینامه شهید نواب صفوی
شهید سید مجتبی نواب صفوی در سال ۱۳۰۳ هجری شمسی در خانی‏آباد تهران به دنیا آمد و پس از اتمام دروس ابتدایی، به آبادان سفر كرد.
وی سپس برای ادامه تحصیل به نجف اشرف مهاجرت كرد و در این شهر مقدس از محضر مدرسین حوزه علمیه نجف اشرف بهره برد.
پس از چهار سال اقامت در نجف به دستور آیةالله سید ابوالحسن اصفهانی برای مبارزه با كجروی‏ های احمد كسروی (از جمله افرادی بود كه خط معارض و مهاجم علیه اسلام تشیع را دنبال می كرد) به ایران آمد و با تشكیل 'جمعیت فداییان اسلام' به مبارزه با بدخواهان و بداندیشان پرداخت.
ترور وابستگان استعماری مانند احمد كسروی، عبدالحسین هژیر، علی رزم‏ آرا و حسین علاء ازجمله فعالیت‏ های سیاسی جمعیت فداییان اسلام است.
شهید نواب صفوی همچنین با دولت مصدق به دلیل عمل نكردن به احكام اسلامی به مخالفت برخاست و به همین جهت در ایام نخست وزیری مصدق، دستگیر و به زندان افتاد و تا سقوط حكومت مصدق در زندان بود.
سرانجام این مجاهد خستگی‏ ناپذیر به همراه سه تن از همرزمانش به نام‏ های «خلیل طهماسبی»، «مظفر علی ذوالقدر» و «سید محمد واحدی» در بیدادگاه رژیم پهلوی محكوم و در صبحگاه ۲۷ دی ۱۳۳۴ شمسی تیرباران شد و به خیل شهدا پیوست.
بدین ترتیب پرونده ۱۰ سال فعالیت سیاسی و اجتماعی نواب صفوی و جمعیت فداییان اسلام بسته و جنایت دیگری در پرونده سیاه خاندان پهلوی ثبت شد.
امام خمینی (ره): نواب صفوی بسیار اخلاص داشت
مرحوم سید احمد خمینی در سخنانی از شهادت نواب صفوی نقل كرد كه 'امام خمینی (ره) در قضیه (شهادت نواب صفوی) خیلی صدمه روحی خوردند. در آن اوضاع و احوال شرایط به گونه ای بود كه از دیدگاه متحجرین، مبارزه با شاه ننگ بود. یعنی استدلال می كردند، حالا كه قرار است، یك روحانی اعدام شود، لباس روحانیت را از تن او در بیاورید. كه به مقام روحانیت بی احترامی نشود. درست نقطه مقابل تفكر امام (ره) كه اعتقاد داشتند روحانی باید با كسوت مقدس روحانیت شهید بشود تا مردم بفهمند و آگاه بشوند، كه این ها در صحنه هستند. از دیدگاه ایشان مبارزات روحانیون بزرگواری همچون شهید نواب صفوی روشنی بخش حیات اسلام و انقلاب و راه مبارزین بود.'
مجله فكه سال اول شماره ۱۱ و كتاب جمعیت فدائیان اسلام
شهید نواب صفوی، روشن ساز جرقه های انگیزش انقلاب اسلامی
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب نیز درباره شهید نواب صفوی بنیانگذار جمعیت فداییان اسلام فرمودند: 'باید گفت كه اولین جرقه های انگیزش انقلاب اسلامی به وسیله ی نواب در من به وجود آمد و هیچ شكی ندارم كه اولین آتش را در دل ما نواب روشن كرد'.
رهبر معظم انقلاب همچنین در ۱۴ بهمن ماه ۱۳۷۶ در گفت و شنود صمیمانه با گروهي از جوانان و نوجوانان درخصوص شخصیت شهید نواب صفوی به بیان خاطراتی می پردازند كه به شرح زیر است:
«من شاید پانزده یا شانزده سالم بود كه مرحوم 'نوّاب صفوي' به مشهد آمد. مرحوم نواب صفوي براي من، خیلي جاذبه داشت و به كّلي مرا مجذوب خودش كرد. هر كسي هم كه آن وقت در حدود سنین ما بود، مجذوب نوّاب صفوي مي‌شد؛ از بس این آدم، پُرشور و بااخلاص، پر از صدق و صفا و ضمناً شجاع و صریح و گویا بود. من مي‌توانم بگویم كه آن‌جا به طور جدّي به مسائل مبارزاتي و به آنچه كه به آن مبارزه سیاسي مي‌گوییم، علاقه‌مند شدم. البته قبل از آن، چیزهایي مي‌دانستم. زمان نوجوانيِ ما با اوقات مصدّق مصادف بود. من یادم است در سال ۱۳۲۹ وقتي كه مصدّق تازه روي كار آمده بود و مرحوم آیةالله كاشاني با او همكاري مي‌كردند - مرحوم آیةالله كاشاني نقش زیادي در توجّه مردم به شعارهاي سیاسي دكتر مصدق داشتند - لذا كساني را به شهرهاي مختلف مي‌ فرستادند كه براي مردم سخنراني كنند و حرف بزنند. از جمله در مشهد، سخنراناني مي‌آمدند. من دو نفر از آن سخنرانان و سخنرانی هایشان را كاملاً یادم است. آن‌جا با مسایل مصدق آشنا شدیم و بعد، مصدق سقوط كرد.
در سال ۱۳۳۲ كه قضیه ۲۸ مرداد پیشامد كرد، من كاملا در جریان سقوط مصدق و حوادث آن روز بودم؛ یعني من خوب یادم است كه اوباش و اراذل، در مجامع حزبي كه به دولت دكتر مصدّق ارتباط داشتند، ریخته بودند و آن‌جاها را غارت مي‌كردند. این مناظر، كاملاً جلوِ چشمم است!
بنابراین من مقوله‌هاي سیاسي را كاملاً مي‌شناختم و دیده بودم؛ لیكن به مبارزه سیاسي به معناي حقیقي، از زمان آمدن مرحوم نوّاب علاقه‌مند شدم. بعد از آن‌كه مرحوم نوّاب از مشهد رفت، زیاد طول نكشید كه شهید شد. شهادت او هم غوغایي در دلهاي جواناني كه او را دیده و شناخته بودند، به وجود آورده بود. در حقیقت سوابق كار مبارزاتي ما به این دوران برمي‌گردد؛ یعني به سال هاي ۱۳۳۳ و ۳۴ به بعد.»
شهید نواب صفوی از نگاه علما
علامه امینی: نواب ذخیره خدا برای جهان تشیع است.
آیت الله كاشانی: نواب خیرالموحدین است.
حجت الاسلام علی اكبر محتشمی پور: شهید سید مجتبی نواب صفوی یكی از طلاب پرشور نجف اشرف و از شاگردان شهید محراب آیت الله مدنی بود. ایشان از همان اوان طلبگی سیمایی انقلابی و قاطع داشت. وی در محیط نجف اشرف آنچنان تاثیری گذاشت كه حتی مراجع وقت نتوانسته بودند همانند او موثر باشند. در نجف مشهور بود كه در مسیر منزل آیةالله حكیم (ره) در بازار عماره قهوه خانه ای بود كه همواره از رادیوی خود با صدای بلند موسیقی پخش می كرد. شخصیت و مقام رفیع مرحوم حكیم هم باعث نشده بود كه حداقل به هنگام رفت و آمدشان به احترام ایشان صدای موسیقی را خاموش یا كوتاه نمایند ولی در اثر برخورد منطقی و قاطع شهید نواب صفوی هنگام ورود ایشان به بازار عماره بلافاصله صدای موسیقی خاموش می شد.
كتب فداییان اسلام و مجله فكه
آیةاللهمحمد تقی مصباح' (استاد حوزه علمیه قم) در طول تاریخ اسلام و ایران افراد زیادی تحت ظلم و شكنجه قرار گرفتند و به درجه شهادت نائل شدند اما در میان خیل شهدا تعداد معدودی همانند 'نواب' نامشان جاودانه و شخصیتشان راهنمای مردم شد.
از شهید نواب صفوی درس های زیادی می توان گرفت از جمله اینكه وی به شناخت خوبی از اسلام در مسایل اجتماعی و فرهنگی رسیده بود كه این به بركت همنشینی با علمای بزرگ بود و دیگر این كه خودسازی و روحیه شهادت و ایثار و مردانگی داشت و با دنیا پرستی مبارزه می كرد.
روزنامه كیهان- جمهوری- قدس
شهید نواب صفوی از زبان همسرش
خانم «نیرالسادات احتشام رضوی» نیز گفت:  ... خدا رحمت كند، مادرش می فرمود: نواب یك استعداد خاصی داشت... این قدر استعدادش فوق العاده بود كه سالی دو كلاس می خواند.
بعد از اتمام دوران ابتدایی ، در دبیرستان صنعتی «ایران – آلمان» شروع به درس خواندن كرد... و در همان دوران تحصیل به نفع اسلام و علیه پهلوی مبارزه می كرد. او یك حالت مبارزه و یك روح با شهامتی داشت كه عجیب بود. در همان زمان، مجلس قانونی را تصویب كرد كه نواب مخالفت كرد و ۱۵۰۰ و ۱۶۰۰ نفر از دانش آموزان را جمع كرد و تظاهراتی را جلوی مجلس راه انداخت كه رژیم را واداشت تا درخواست فوق را بپذیرد. اما نواب و همراهانش پذیرش زبانی را كافی ندانستند و درخواست پذیرش مكتوب موضوع را كردند، لكن عوامل رژیم به جای پاسخ مثبت اقدام به تیراندازی نمودند كه در نتیجه یك نفر به شهادت رسید...
بعد از این كه دیپلم گرفت به آبادان رفت و وارد شركت نفت شد. آن جا كه كار می كردند یكی از متخصصین انگلیسی به یكی از كارگرها سیلی زد. آقای نواب بسیار برانگیخته شد و گفت:
وای بر شما كه یك كارگر ایرانی را یك انگلیسی بزند و همه سكوت كنند، در حالی كه آنان در كشور ما هستند و از منافع ما استفاده می كنند، و یك عده كارگر را علیه آنان جمع كرد. آن متخصص انگلیسی آمد و عذر خواهی كرد، ولی شهید نواب گفت، نه خیر باید قصاص بشود، كه این امر منجر به شورش گردید. آن گاه تصمیم گرفتند نواب را از بین ببرند كه دوستان نواب او را مخفیانه از بصره به عراق فرستادند'.
شهید طهماسبی از اعضای فعال جمعیت فداییان اسلام
خلیل طهماسبیان معروف به استاد خلیل طهماسبی در سال ۱۳۰۲هجری شمسی در محله امامزاده یحیی در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد.
شهید طهماسبی در سال ۱۳۲۱به خدمت سربازی رفت و پس از طی دوره نظام وظیفه به خانه آیةالله كاشانی راه پیدا كرد. وی، ارادت و ایمان عجیبی به آیةالله كاشانی داشت و از همان سال ها به تدریج با علوم دینی مأنوس شد.
آشنایی او با مرحوم نواب صفوی در منزل آیةالله كاشانی، سبب جذب وی به جمعیت فداییان اسلام شد. وی با فداكاری های خود در این گروه به یكی از چهره های درخشان تاریخ معاصر ایران تبدیل شد.
پس از ترور رزم آرا به دست طهماسبی كه بی تردید در تاریخ معاصر ایران نقطه عطفی را به وجود آورد، او را به كاخ دادگستری منتقل كردند. وی در آنجا قرآن را به خوبی آموخت و بعد از ۲۰ ماه به هنگام نخست وزیری دكتر مصدق به عنوان قهرمان ملی از زندان آزاد شد.
خلیل پس از ترور نافرجام حسین علاء توسط مظفرعلی ذوالقدر در اوایل سال۱۳۳۴دستگیر شد. از آن پس او را تحت شكنجه های بسیاری قرار دادند، ولی او هیچ گاه مواضع خود را تغییر نداد و دیگر زندانیان او را به قهرمان شكنجه ملقب كرده بودند.
سرانجام در ۲۷دی ماه سال ۱۳۳۴ همراه مرشد و مراد خود، شهید نواب صفوی در حالی كه اذان می داد، به شهادت رسید و در سالروز شهادت حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) به شهدای بزرگ تاریخ پیوست.
شهید مظفر علی ذوالقدر از دیگر یاران شهید نواب و اعضای جمعیت فداییان اسلام
شهید مظفر علی ذوالقدر از پدر مادر روستائی واز طبقه زحمت كش وساده زیست اما اعتقادی و كشاورز دیده به جهان گشود .
شهید نواب صفوی در چهره وبینش مظفر صفا وسادگی وبصیرت و آگاهی را می بیند او را به عنوان یكی از اعضای فدائیان اسلام می پذیرد. مظفر ذوالقدر در راه رسیدن فدائیان اسلام به هدف متعالی خود مشقات زیادی متحمل می شود تا آنجا كه ضمن مسافرت به كویت و كارگری در آنجا از لحاظ مالی فدائیان اسلام را یاری می دهد. این همكاری همچنان ادامه داشت تا زمانی كه هنگامه پای مردی این مرد رشید فرا رسید و او آماده برای انجام ترور حسین علاء شد به گفته دكتر عبدخدائی تنها باز مانده فدائیان اسلام آن روز مظفر غسل شهادت كرد وكفن پوشید و به محل قرار رفت وضمن انجام ترور تپانچه او عمل نكرد وترور ناقص مانده و او توسط دژخیمان طاغوت دستگیر و بعد از مدتی به مراد خود یعنی شهید نواب صفوی و چند تن دیگر از یاران رشیدش به درجه رفیع شهادت نائل آمد روحش شاد وراهش پر رهرو باد .
    
پس از ویرایش و زیبا ازی به نقل از:

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -