انهار
انهار
مطالب خواندنی

شهادت شهید ذوالفقار حیدری (۱۳۵۹ش)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
شهید ذوالفقار حیدری، سال ۱۳۳۸ش در خانواده‌ای مذهبی و مستضعف در مافی ‏آباد خشت چشم به جهان هستی گشود و دوران کودکی را در آغوش مادری مؤمن سپری کرد. ذوالفقار جهت تحصیل و کسب دانش به مدرسه سپاه دانش رفت و تا مدت سه سال به خشت می‌رفت و بعد از آن، راهی کنارتخته شد و مدرک ششم خود را گرفت. به‏ علت این‏که توان مالی مناسبی نداشتند و مادرش از طریق خیاطی و فروش تخم مرغ و دوغ، مخارج آن‌ها را تأمین می‌کرد، از ادامه تحصیل بازماند.
شهید بزرگوار به مسجد علاقه خاصی داشت و در مسجد و مدرسه، قرآن را ختم کرد. ذوالفقار پس از آموزش درجه ‏داری، جهت خدمت به بوشهر اعزام شد. در‌‌ همان ایام بود که مبارزات مردمی انقلاب اسلامی شور و حال دیگری یافته بود، مردم به خیابان‏ها می‏ آمدند و راه پیمایی می‌کردند. در چنین شرایطی، شهید را همراه با دیگر هم ‏خدمتی‏ هایش به شهر می‌برند و دستور می‌دهند که مانع برپائی تظاهرات شوند. ذوالفقار وقتی به شهر می‌رود و رو در روی مردم قرار می‌گیرد، اسلحه ‏اش را به یکی از هم ‏خدمتی‏ هایش می‌دهد و خود نیز به خیل راه پیمایی‏ کنندگان می‌پیوندد. بعد از مدتی، وقتی که ذوالفقار به سر خدمت خود بازمی‌گردد ضمن بازداشت چند روزه، به کنگان منتقل می‌شود که در‌‌ همان‏جا هم علیه رژیم ستم‏شاهی دست به اقداماتی می‏زند و از مبارزه بازنمی‌ماند. پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران به رهبری حکیمانه حضرت امام خمینی (ره) و به ‏دنبال تجاوز ناجوانمردانه رژیم بعثی عراق به مرزهای نظام نوپای اسلامی، ذوالفقار نیز همانند دیگر مردان بی‌ادعا و جوانان باغیرت در همان ابتدای جنگ تحمیلی، به ‏صورت داوطلب راهی جبهه‌های پیکار حق علیه باطل گردید. ذوالفقار حیدری پس از چندی مبارزه دلاورمردانه، سرانجام در تاریخ دوازدهم دی‏ماه سال ۱۳۵۹ هجری شمسی در جریان دفاع از شهر آبادان در سن بیست و یک سالگی به درجه رفیع شهادت نائل و عاشورائی گشت.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -