بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ.
وَ اَلسَّلاَمُ عَلَى عِبَادِ اَللَّهِ
احادیث از آقا امام کاظم (علیه السلام)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم):
... مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَی اللّهَ عَزَّوَجَلَّ طاهِرآ مُطَهَّرآ فَلْیَتَوالَ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ الْکاظِمَ (علیهما السلام).
... هر کس دوست دارد خداوند را ملاقات کند در حالی که پاک و پاکیزه باشد، باید موسی بن جعفر (علیهما السلام) را دوست بدارد.
الزام الناصب ج ۱، ص ۲۹۷.
احادیثی از آقا امام کاظم (علیه السلام)
{۱} خداشناس نگران روزیش نیست
يَنْبَغِي لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ أَنْ لَا يَسْتَبْطِئَهُ فِي رِزْقِهِ وَ لَا يَتَّهِمَهُ فِي قَضَائِهِ.
بر آن کس که از جانب خدا خرد ورزد [و عقلش به فرمان حق باشد] سزاست که خدا را در روزیرسانى کندکار نپندارد و او را در قضایش متّهم نسازد [و بر او گمان بد نبرد].
کافی، ج ۲، ص ۶۱.
{۲} معنای یقین
وَ قَالَ رَجُلٌ سَأَلْتُهُ عَنِ الْیقِینِ فَقَالَ علیهالسلام یتَوَكلُ عَلَى اللَّهِ وَ یسَلِّمُ لِلَّهِ وَ یرْضَى بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ یفَوِّضُ إِلَى اللَّهِ.
مردى گفت: از امام کاظم علیهالسلام در مورد یقین پرسیدم، فرمود: بر خدا توکل کند و فرمانبردار خدا باشد و به قضا و خواسته الهى راضى باشد و [کار خویش را] به خدا بسپارد.
بحارالانوار،ج ۷۵، ص ۳۱۹.
{۳} علم و خوشنودی خدا
قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ یحْیى كتَبْتُ إِلَیهِ فِی دُعَاءٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ مُنْتَهَى عِلْمِهِ فَكتَبَ علیهالسلام لَا تَقُولَنَّ مُنْتَهَى عِلْمِهِ فَإِنَّهُ لَیسَ لِعِلْمِهِ مُنْتَهًى وَ لَكنْ قُلْ مُنْتَهَى رِضَاهُ.
عبداللَّهبنیحیى گفت: در دعایى به امام کاظم علیهالسلام نوشتم: «سپاس خداى را به نهایت علم او». امام علیهالسلام [در جواب] نوشت: نباید بگویى: «به نهایت علم او»؛ چراکه براى علم خداوند نهایتى نیست، ولى بگو: به نهایت خشنودى او.
کافی،ج ۱، ص ۱۰۷.
{۴} معنای جواد
سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ الْجَوَادِ فَقَالَ علیهالسلام إِنَّ لِكلَامِك وَجْهَینِ فَإِنْ كنْتَ تَسْأَلُ عَنِ الْمَخْلُوقِينَ فَإِنَّ الْجَوَادَ الَّذِي يؤَدِّي مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيهِ وَ الْبَخِيلَ مَنْ بَخِلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ وَ إِنْ كنْتَ تَعْنِي الْخَالِقَ فَهُوَ الْجَوَادُ إِنْ أَعْطَى وَ هُوَ الْجَوَادُ إِنْ مَنَعَ لِأَنَّهُ إِنْ أَعْطَاك أَعْطَاك مَا لَيسَ لَك وَ إِنْ مَنَعَك مَنَعَك مَا لَيسَ لَك.
مردى از امام کاظم علیهالسلام درباره [معنى] جواد پرسید. امام علیهالسلام فرمود: سخن تو دو صورت دارد. اگر درباره آفریدگان مىپرسى، بهدرستى که جواد و بخشنده کسى است که آنچه خداوند بر او واجب نموده را ادا کند و بخیل کسى است که از ادای آنچه خداوند بر او واجب نموده مضایقه کند. ولی اگر مقصود تو آفریدگار است، او اگر عطا کند جواد و بخشنده است و اگر مضایقه کند [نیز] جواد و بخشنده است؛ زیرا او اگر به تو عطا کند، آنچه را که براى تو نیست عطا نموده و اگر مضایقه کند، آنچه را که براى تو نیست مضایقه نموده است.
کافی،ج ۴، ص ۳۹.
{۵} حق بگو گرچه موجب هلاکتت شود
قَالَ علیهالسلام لِبَعْضِ شِيعَتِهِ: أَي فُلَانُ اتَّقِ اللَّهَ وَ قُلِ الْحَقَّ وَ إِنْ كانَ فِيهِ هَلَاكك فَإِنَّ فِيهِ نَجَاتَك أَي فُلَانُ اتَّقِ اللَّهَ وَ دَعِ الْبَاطِلَ وَ إِنْ كانَ فِيهِ نَجَاتُك فَإِنَّ فِيهِ هَلَاكك.
تحف العقول، ص ۴۰۸.
به یکى از شیعیان خویش فرمود: اى فلانى! از خدا پروا دار و حق را بگو هر چند هلاکت تو در آن باشد که بىگمان نجات تو در آن است. اى فلان! از خدا، پروا دار و باطل را ترک کن هر چند نجات تو در آن باشد که بىگمان هلاکت تو در آن است.
{۶} در راه خدا از دارائیت مضایقه نکن
إِياك أَنْ تَمْنَعَ فِي طَاعَةِ اللَّهِ فَتُنْفِقُ مِثْلَيهِ فِي مَعْصِيةِ اللَّهِ.
بپرهیز از اینکه در راه طاعت خدا از دارایى خویش مضایقه کنى، که دو برابرش را در نافرمانى خدا خرج کنى.
بحارالانوار،ج ۷۵، ص ۳۲۰.
{۷} ایمان بیشتر موجب بلای بیشتر است
الْمُؤْمِنُ مِثْلُ كفَّتَي الْمِيزَانِ كلَّمَا زِيدَ فِي إِيمَانِهِ زِيدَ فِي بَلَائِهِ.
مؤمن همانند دو کفه ترازوست؛ هر چه ایمانش فزونى یابد، بلایش نیز بیشتر شود.
بحارالانوار،ج ۷۵، ص ۳۲۰.
{۸} دور اندیشی
عِنْدَ قَبْرٍ حَضَرَهُ: إِنَّ شَيئاً هَذَا آخِرُهُ لَحَقِيقٌ أَنْ يزْهَدَ فِي أَوَّلِهِ وَ إِنَّ شَيئاً هَذَا أَوَّلُهُ لَحَقِيقٌ أَنْ يخَافَ آخِرُهُ.
بر سر قبرى حضور یافت و فرمود: بهراستى، چیزى که پایانش این باشد سزاست که از ابتدایش مورد بى علاقگى قرار گیرد و چیزى که ابتدایش این است سزاست که از پایانش بیمناک باشند.
تحف العقول، ص ۴۰۸.
{۹} دستاورد دین و دنیا
اشْتَدَّتْ مَئُونَةُ الدُّنْيا وَ الدِّينِ فَأَمَّا مَئُونَةُ الدُّنْيا فَإِنَّك لَا تَمُدُّ يدَك إِلَى شَيءٍ مِنْهَا إِلَّا وَجَدْتَ فَاجِراً قَدْ سَبَقَك إِلَيهِ وَ أَمَّا مَئُونَةُ الْآخِرَةِ فَإِنَّك لَا تَجِدُ أَعْوَاناً يعِينُونَك عَلَيهِ.
دستاورد دنیا و دین [آخرت]، دشوار شده است. امّا دستاورد دنیا؛ بر چیزى از آن دست دراز نکنى جز آنکه تبهکارى را یابى که در دستدرازى بر آن، بر تو پیشى گرفته است و امّا دستاورد دین؛ یارانى را نیابى که تو را در آن کمک کنند.
بحارالانوار،ج ۱۰، ص ۲۴۶.
{۱۰} علائم وسواسی
أَرْبَعَةٌ مِنَ الْوَسْوَاسِ أَكلُ الطِّينِ وَ فَتُّ الطِّينِ وَ تَقْلِيمُ الْأَظْفَارِ بِالْأَسْنَانِ وَ أَكلُ اللِّحْيةِ وَ ثَلَاثٌ يجْلِينَ الْبَصَرَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ وَ النَّظَرُ إِلَى الْمَاءِ الْجَارِي وَ النَّظَرُ إِلَى الْوَجْهِ الْحَسَنِ.
چهار [کار] از وسوسه باشد: خوردن گل، ریزریز کردن گل، چیدن ناخنها با دندان و ریش جویدن. و سه [چیز] به دیده روشنى بخشد: نگریستن به سبزه و نگریستن به آب روان و نگریستن به روى زیبا.
بحارالانوار،ج ۱۰، ص ۲۴۶.
{۱۱} خوش همسایگی
لَيسَ حُسْنُ الْجِوَارِ كفَّ الْأَذَى وَ لَكنَّ حُسْنَ الْجِوَارِ الصَّبْرُ عَلَى الْأَذَى.
خوشهمسایگى [تنها] خوددارى از آزار رسانى [به همسایه] نیست، بلکه خوشهمسایگى صبر بر آزار [از جانب همسایه] است.
کافی،ج ۲، ص ۶۶۷.
{۱۲} احترام را از بین مبر
لَا تُذْهِبِ الْحِشْمَةَ بَينَك وَ بَينَ أَخِيك وَ أَبْقِ مِنْهَا فَإِنَّ ذَهَابَهَا ذَهَابُ الْحَياءِ.
احترام بین خویش و برادرت را از میان مبر و اندکى از آن را باقى گذار؛ چرا که از میان رفتن احترام در واقع از میان رفتن حیاست.
کافی،ج ۲، ص ۶۷۲.
{۱۳} عوارض شوخی و تنبلی
قَالَ عليهالسلام لِبَعْضِ وُلْدِه: إِياك وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ يذْهَبُ بِنُورِ إِيمَانِك وَ يسْتَخِفُّ مُرُوَّتَك وَ إِياك وَ الضَّجَرَ وَ الْكسَلَ فَإِنَّهُمَا يمْنَعَانِ حَظَّك مِنَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ.
به یکى از فرزندانش فرمود: از شوخى دورى گزین؛ زیرا نور ایمانت را از بین میبرد و از جوانمردى تو میکاهد و از بىقرارى و تنبلی بپرهیز؛ زیرا آن دو، تو را از نصیب دنیا و آخرت، باز دارند.
وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۲۳.
{۱۴} گمان نیک
إِذَا كانَ الْجَوْرُ أَغْلَبَ مِنَ الْحَقِّ لَمْ يحِلَّ لِأَحَدٍ أَنْ يظُنَّ بِأَحَدٍ خَيراً حَتَّى يعْرِفَ ذَلِك مِنْهُ.
آن هنگام که ستم بر حق چیره آمد و بیشتر شد، براى هیچ کس جایز نباشد که به کسى نیک گمان باشد تا آن زمان که به نیکى او آگاهى یابد.
کافی،ج ۵، ص ۲۹۸.
{۱۵} برنامه روزانه
اجْتَهِدُوا فِي أَنْ يكونَ زَمَانُكمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِينَ يعَرِّفُونَكمْ عُيوبَكمْ وَ يخْلِصُونَ لَكمْ فِي الْبَاطِنِ وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِيهَا لِلَذَّاتِكمْ فِي غَيرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهَذِهِ السَّاعَة تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثِ سَاعَاتٍ.
تلاش کنید که وقت شما چهار ساعت باشد: ساعتى براى مناجات با خدا، ساعتى براى کار زندگى، ساعتى براى معاشرت با برادران و اشخاص مورد اعتماد که شما را از عیبهایتان آگاه نمایند و از دل با شما خالص و یک رو باشند و ساعتى که در آن براى لذتهاى غیر حرام خویش خلوت کنید و با این ساعت، براى سه ساعت دیگر نیرو مىیابید.
تحف العقول، ص ۴۰۹.
{۱۶} دین شناسی
تَفَقَّهُوا فِي دِينِ اللَّهِ فَإِنَّ الْفِقْهَ مِفْتَاحُ الْبَصِيرَةِ وَ تَمَامُ الْعِبَادَةِ وَ السَّبَبُ إِلَى الْمَنَازِلِ الرَّفِيعَةِ وَ الرُّتَبِ الْجَلِيلَةِ فِي الدِّينِ وَ الدُّنْيا وَ فَضْلُ الْفَقِيهِ عَلَى الْعَابِدِ كفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى الْكوَاكبِ وَ مَنْ لَمْ يتَفَقَّهْ فِي دِينِهِ لَمْ يرْضَ اللَّهُ لَهُ عَمَلًا.
دین خدا را بشناسید که دینشناسى کلید بینش و کمال عبادت است و راه رسیدن به جایگاههاى بلند و مراتب ستبر و با عظمت در دین و دنیاست و برترى دینشناس بر عابد همانند برترى خورشید بر ستارگان است و هر کس دینش را نشناسد، خدا از هیچ کردار او خرسند نباشد.
بحارالانوار،ج ۱۰، ص ۲۴۷.
{۱۷} گناه تازه گرفتاری تازه
كلَّمَا أَحْدَثَ النَّاسُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ يكونُوا يعْمَلُونَ أَحْدَثَ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلَاءِ مَا لَمْ يكونُوا يعُدُّونَ.
هر گاه که مردم گناهان تازهاى پدید آورند که پیش از این، آن را انجام نمىدادند، خداوند گرفتارىهاى تازهاى بر ایشان پدید آورد که آن را حساب نمىکردند.
بحارالانوار،ج ۷۵، ص ۳۲۲.
{۱۸} بار گناه فحاشی
رَأَى عليهالسلام رَجُلَينِ يتَسَابَّانِ فَقَالَ: الْبَادِئُ أَظْلَمُ وَ وِزْرُهُ وَ وِزْرُ صَاحِبِهِ عَلَيهِ مَا لَمْ يعْتَدِ الْمَظْلُومُ.
امام کاظم علیهالسلام دو مرد را دید که به همدیگر دشنام مىدهند. پس فرمود: شروع کننده، ستمگرتر است و بار گناه خویش و بار گناه دوستش را تا آن زمان که مظلوم تجاوز نکند، بر دوش مىکشد.
بحارالانوار،ج ۷۵، ص ۳۲۴.
{۱۹} عفو و اصلاح
ينَادِي مُنَادٍ يوْمَ الْقِيامَةِ أَلَا مَنْ كانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ أَجْرٌ فَلْيَقُمْ فَلَا يقُومُ إِلَّا مَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّه.
روز قیامت ندا دهندهاى ندا سر دهد: هان! هر کس که بر عهده خدا پاداشى دارد بپا خیزد، پس کسى برنخیزد جز آن کس که بخشوده است و اصلاح نموده است؛ پس پاداش او بر عهده خداست.
بحارالانوار،ج ۷۵، ص ۳۲۴.
{۲۰} خداوند حامی سخاوتمند است
السَّخِي الْحَسَنُ الْخُلُقِ فِي كنَفِ اللَّهِ لَا يتَخَلَّى اللَّهُ عَنْهُ حَتَّى يُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِياً إِلَّا سَخِياً وَ مَا زَالَ أَبِي يوصِينِي بِالسَّخَاءِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ حَتَّى مَضَى.
سخاوتمند نیکرفتار در حفاظت و حمایت خداست، او را وانگذارد تا به بهشت وارد کند و خداوند پیامبرى را مبعوث نکرد جز آنکه سخاوتپیشه بود و همواره پدرم مرا به سخاوت و نیکرفتارى سفارش مىفرمود تا اینکه درگذشت.
بحارالانوار،ج ۷۵، ص ۳۲۴.
{۲۱} یاری ناتوان برترین صدقه
عَوْنُك لِلضَّعِيفِ مِنْ أَفْضَلِ الصَّدَقَةِ.
یارىرسانى تو، به ناتوان از برترین صدقه هاست.
بحارالانوار،ج ۷۵، ص ۳۲۶.
{۲۲} شکیبائی
الْمُصِيبَةُ لِلصَّابِرِ وَاحِدَةٌ وَ لِلْجَازِعِ اثْنَتَانِ.
مصیبت براى شکیبا یکى است و براى بىقرار دوتاست.
بحارالانوار،ج ۷۵، ص ۳۲۶.
{۲۳} آرزوی طولانی
إِنَّ الْعَاقِلَ اللَّبِيبَ مَنْ تَرَك مَا لَا طَاقَةَ لَهُ بِهِ وَ أَكثَرُ الصَّوَابِ فِي خِلَافِ الْهَوَى وَ مَنْ طَالَ أَمَلُهُ سَاءَ عَمَلُهُ.
خردمند تیزهوش، فردى است که آنچه را تاب و توان ندارد واگذارد. و بیشتر درستى در مخالفت هوى و هوس نهفته است، و هر کس آرزویش دراز است کردارش نیز بد باشد.
بحارالانوار،ج ۷۵، ص ۳۱۵.
{۲۴} پرهیز از طمع
إِياك وَ الطَّمَعَ وَ عَلَيك بِالْيأْسِ مِمَّا فِي أَيدِي النَّاسِ وَ أَمِتِ الطَّمَعَ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ فَإِنَّ الطَّمَعَ مِفْتَاحٌ لِلذُّلِّ وَ اخْتِلَاسُ الْعَقْلِ وَ اخْتِلَاقُ الْمُرُوَّاتِ وَ تَدْنِيسُ الْعِرْضِ وَ الذَّهَابُ بِالْعِلْم وَ عَلَيك بِالاعْتِصَامِ بِرَبِّك وَ التَّوَكلِ عَلَيهِ وَ جَاهِدْ نَفْسَك لِتَرُدَّهَا عَنْ هَوَاهَا فَإِنَّهُ وَاجِبٌ عَلَيك كجِهَادِ عَدُوِّك.
از طمع بپرهیز، چشم امید از دست مردم برگیر، طمع از مخلوق را در دل بمیران، که طمع کلید ذلت و رباینده عقل، و فرسایشگر جوانمردیهاست، شرف را لکهدار کند، دانش را ببرد. و بر تو باد به پناه بردن به خدا و توکل بر او. با نفس پیکار کن تا از هوس بازش دارى؛ زیرا این پیکار همچون جهاد با دشمن، بر تو واجب است.
بحارالانوار،ج ۷۵، ص ۳۱۵.
{۲۵} رفعت مقام متواضعین
أَنَّ اللَّهَ لَمْ يرْفَعِ الْمُتَوَاضِعِينَ بِقَدْرِ تَوَاضُعِهِمْ وَ لَكنْ رَفَعَهُمْ بِقَدْرِ عَظَمَتِهِ وَ مَجْدِهِ.
خدا متواضعان را بقدر تواضعشان بالا نبرد، بلکه در خور مجد و عظمت خود بالا برد.
بحارالانوار،ج ۷۵، ص ۳۱۴.
{۲۶} عاقل با حیا هست
ينْبَغِي لِلْعَاقِلِ إِذَا عَمِلَ عَمَلًا أَنْ يسْتَحْيي مِنَ اللَّه.
شایسته فرد عاقل است که چون کارى را انجام میدهد، از خداوند حیا کند.
بحارالانوار،ج ۷۵، ص ۳۱۳.
{۲۷} متکبر لعنت شده است
مَنْ تَعَظَّمَ فِي نَفْسِهِ لَعَنَتْهُ مَلَائِكةُ السَّمَاءِ وَ مَلَائِكةُ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَكبَّرَ عَلَى إِخْوَانِهِ وَ اسْتَطَالَ عَلَيهِمْ فَقَدْ ضَادَّ اللَّهَ.
هر که خود را بزرگ بیند، فرشتگان آسمانها و زمین لعنتش کنند، و هر که بر برادرانش تکبر کند و بزرگى فروشد، با خدا ضدیت کرده است.
بحارالانوار،ج ۷۵، ص ۳۱۳.
{۲۸} از شهوت بر حذر باش
أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ يا دَاوُدُحَذِّرْ وَ أَنْذِرْ أَصْحَابَك عَنْ حُبِّ الشَّهَوَاتِ فَإِنَّ الْمُعَلَّقَةَ قُلُوبُهُمْ بِشَهَوَاتِ الدُّنْيا قُلُوبُهُمْ مَحْجُوبَةٌ عَنِّي.
خداوند متعال به حضرت داود وحى کرد: ای داود، اصحاب خود را از دلباختگى شهوتها برحذر دار و (از عواقب آن) بیم ده؛ چراکه آنها که دل به لذتها بستهاند، قلوبشان از من محجوب و پوشیده است.
بحارالانوار،ج ۷۵، ص ۳۱۳.
{۲۹} مؤمن کم حرف و پرکار و منافق پر حرف و کم کاراست
قال عليهالسلام: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلياللهعليهوآله إِذَا رَأَيتُمُ الْمُؤْمِنَ صَمُوتاً فَادْنُوا مِنْهُ فَإِنَّهُ يُلْقِي الْحِكمَةَ وَ الْمُؤْمِنُ قَلِيلُ الْكلَامِ كثِيرُ الْعَمَلِ وَ الْمُنَافِقُ كثِيرُ الْكلَامِ قَلِيلُ الْعَمَل.
اگر مؤمنى را ساکت و کمحرف دیدید به وى نزدیک شوید که حکمت مىافشاند. مؤمن کمحرف و پرکار است. و منافق پُرحرف و کمکار.
تحف العقول، ص ۳۹۷.
{۳۰} خیر زندگی برای دو کس
لَا خَيرَ فِي الْعَيشِ إِلَّا لِرَجُلَينِ لِمُسْتَمِعٍ وَاعٍ وَ عَالِمٍ نَاطِق.
زندگى جز براى دو کس خیرى ندارد: شنونده نگهدار، و عالمی زباندار.
تحف العقول، ص ۳۹۷.
{۳۱} محاسبه اعمال
لَيسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كلِّ يوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ مِنْهُ وَ إِنْ عَمِلَ سَيئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَيه.
آن که هر روز به حساب خود نرسد، از ما نیست؛ تا اگر نیکى کرده بیفزاید، و اگر بد کرده از خدا آمرزش خواهد و بهسوی او توبه کند.
ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۸۲.
{۳۲} ترجیح خواست و رضای خدا بر خواست و رضای خود
قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عَظَمَتِي وَ قُدْرَتِي وَ بَهَائِي وَ عُلُوِّي فِي مَكانِي لَا يؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَاي عَلَى هَوَاهُ إِلَّا جَعَلْتُ الْغِنَى فِي نَفْسِهِ وَ هَمَّهُ فِي آخِرَتِهِ وَ كفَفْتُ عَلَيهِ فِي ضَيعَتِهِ وَ ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقَهُ وَ كنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كلِّ تَاجِر.
خداى عز و جل فرموده: «به عزت و جلالم، به عظمت و قدرتم، به بها و بلندى مقامم، هیچ بنده خواست مرا بر خواست خود ترجیح ندهد جز آنکه بىنیازیش را در دلش قرار دهم، و همتش را در آخرتش، و زندگی و معاشش را برای او گرد آورم، و آسمان و زمین را ضامن روزیش گردانم، و در پس تجارت هر تاجری، پشتیبان او باشم».
بحارالانوار،ج ۷۵، ص ۳۱۰.
{۳۳} پاداش نیکی
قَوْلُ اللَّهِ «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ» جَرَتْ فِي الْمُؤْمِنِ وَ الْكافِرِ وَ الْبَرِّ وَالْفَاجِرِ مَنْ صُنِعَ إِلَيهِ مَعْرُوفٌ فَعَلَيهِ أَنْ يكافِئَ بِهِ وَ لَيسَتِ الْمُكافَأَةُ أَنْ تَصْنَعَ كمَا صَنَعَ حَتَّى ترى فَضْلَك فَإِنْ صَنَعْتَ كمَا صَنَعَ فَلَهُ الْفَضْلُ بِالابْتِدَاء.
گفتار خداوند که «آیا پاداش نیکى، جز نیکى است؟» [رحمان: ۶۰] درباره مؤمن و کافر، نیک و بد، همه جارى است. هر که به او احسانی شود، باید تلافى کند، و تلافى این نیست که همان کنى که او کرده، مگر اینکه مزیت و زیادی خود را [نسبت به عمل او] ببینی، ولی اگر نیکی تو هم به اندازه نیکی او باشد، او بر تو امتیاز دارد بهسبب اینکه او آغازکننده عمل بوده است.
بحارالانوار،ج ۷۵، ص ۳۱۱.
{۳۴} مؤمن بیمناک است
لَا يكونُ الرَّجُلُ مُؤْمِناً حَتَّى يكونَ خَائِفاً رَاجِياً وَ لَا يكونُ خَائِفاً رَاجِياً حَتَّى يكونَ عَامِلًا لِمَا يخَافُ وَ يرْجُو.
مرد، مؤمن نیست مگر اینکه بیمناک امیدوار باشد و بیمناک امیدوار نیست مگر بدان چه از آن میهراسد و به آن امید دارد، عمل کند.
بحارالانوار،ج ۷۵، ص ۳۱۰.
{۳۵} حیا علامت ایمان
الْحَياءُ مِنَ الْإِيمَانِ وَ الْإِيمَانُ فِي الْجَنَّةِ وَ الْبَذَاءُ مِنَ الْجَفَاءِ وَ الْجَفَاءُ فِي النَّار.
حیا از ایمان است، و ایمان در بهشت است و بیشرمى از جفاست، و جفا در دوزخ.
وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۳۶.
{۳۶} وسیله تقرّب به خدا
أَفْضَلُ مَا يتَقَرَّبُ بِهِ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ بِهِ الصَّلَاةُ وَ بِرُّ الْوَالِدَينِ وَ تَرْكُ الْحَسَدِ وَ الْعُجْبِ وَ الْفَخْر.
بهترین وسیله تقرب بنده به خدا، پس از معرفت او، نماز، نیکى به پدر و مادر، و وانهادن حسد، خودبینى و فخرفروشى است.
بحارالانوار،ج ۷۵، ص ۳۰۶.
{۳۷} به آبروی کسی صدمه نزن
مَنْ كفَّ نَفْسَهُ عَنْ أَعْرَاضِ النَّاسِ أَقَالَهُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ يوْمَ الْقِيامَةِ وَ مَنْ كفَّ غَضَبَهُ عَنِ النَّاسِ كفَّ اللَّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ يوْمَ الْقِيامَة.
هر که خود را از تعرض به آبروى مردم نگه دارد، خداوند در قیامت از لغزشهایش بگذرد، و هر که خشم خود را از مردم باز دارد، خدا در قیامت خشمش را از او نگه دارد.
کافی،ج ۲، ص ۳۰۵.
{۳۸} علامت عاقل
إِنَّ الْعَاقِلَ لَا يحَدِّثُ مَنْ يخَافُ تَكذِيبَهُ وَ لَا يسْأَلُ مَنْ يخَافُ مَنْعَهُ وَ لَا يعِدُ مَا لَا يقْدِرُ عَلَيهِ وَ لَا يرْجُو مَا يعَنَّفُ بِرَجَائِهِ وَ لَا يتَقَدَّمُ عَلَى مَا يخَافُ الْعَجْزَ عَنْهُ.
عاقل با کسى که میترسد تکذیبش کند، سخن نگوید؛ و از آن که میترسد دریغ کند، درخواست ننماید؛ و آنچه را نمیتواند، وعده ندهد و امیدى که مایه سرزنش است (طمعهاى خام)، در دل نپرورد و به کارى که میترسد در آن بماند، اقدام نکند.
کافی،ج ۱، ص ۲۰.
{۳۹} توانگری و غنا
مَنْ أَرَادَ الْغِنَى بِلَا مَالٍ وَ رَاحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلَامَةَ فِي الدِّينِ فَلْيتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ فِي مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ يكمِّلَ عَقْلَهُ فَمَنْ عَقَلَ قَنِعَ بِمَا يكفِيهِ وَ مَنْ قَنِعَ بِمَا يكفِيهِ اسْتَغْنَى وَ مَنْ لَمْ يقْنَعْ بِمَا يكفِيهِ لَمْ يدْرِك الْغِنَى أَبَدا.
هر که توانگرى بىمال و آسودگى از حسد و سلامت دین خواهد، متضرعانه از خدا درخواست کند که عقلش را کامل کند، که هر کس عقل دارد به حد کفاف بسازد، و هر که به مقدار کفایت قناعت نماید بىنیاز شود، و هر که به حد کفایت نسازد، هرگز بىنیاز نشود.
کافی،ج ۱، ص ۱۸.
{۴۰} رفتار عقلا
إِنَّ الْعُقَلَاءَ تَرَكوا فُضُولَ الدُّنْيا فَكيفَ الذُّنُوبُ وَ تَرْك الدُّنْيا مِنَ الْفَضْلِ وَ تَرْك الذُّنُوبِ مِنَ الْفَرْض.
خردمندان، زائد بر حاجت را نیز ترک کنند تا چه رسد به گناهان، با آنکه ترک زوائد فضیلت است و ترک گناه واجب.
کافی،ج ۱، ص ۳۷.
پس از ویرایش و زیبا سازی به نقل از: