انهار
انهار
مطالب خواندنی

شهادت اویس قرنی ( ۳۷ ق)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
اویس قرنی چگونه به شهادت رسید؟
در کتاب رجال الكشّى ـ به نقل از اصبغ بن نباته ـ آمده است که وی گفته: همراهِ على(عليه السلام) درصفّين بوديم كه 99 مرد با او تا پای جان پيمان بستند. سپس علی(علیه السلام) فرمود: «صدمين نفر كجاست؟ پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به من وعده داده است كه در چنين روزى، صد مرد با من پيمان مى بندند».
در آن حال، مردى پيش آمد كه قبايى پشمين داشت و دو شمشير - به گردن - آويخته بود. سپس - روی کرد به علی(علیه السلام) و - گفت: یا علی، دست بگشاى تا با تو پيمان بندم.
على(عليه السلام) فرمود: «بر چه چيز با من پيمان مى بندى؟».
گفت: بر اين كه جان خويش را به پاى تو ريزم.
علی(علیه السلام) به وی گفت: «تو كيستى؟».
او گفت: من اُويس قَرَنى هستم.
آن گاه، با على (عليه السلام) بيعت كرد و پيشاپيشِ او جنگيد تا كشته شد(1).
در کتاب المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از ابو مكين ـ آمده است: در جنگ صفین اويس و گروهى از يارانش در جمعِ پيادگان، على بن ابى طالب - (عليه السلام)، با شامیان جنگیدند تا اینکه - شهيد شدند. خداى از همه ايشان خشنود باد! (2).
و نیز تاريخ دمشق ـ به نقل از سعيد بن مُسَيِّب، در يادكرد از اُوَيس قَرَنى ـ می نویسد: او در روزگار- خلافت - على عليه السلام پيشاپيشِ وى در جنگ صِفّين جنگيد، تا آنکه شهيد شد. وقتى در او نگريستند، ديدند كه چهل و اَندى جراحتِ نيزه و شمشير و تير بر اندام اوست(3).
همچنین فتوح می نویسد: اويس قرنىّ؛ ابن عامر بن جزء بن مالك از طايفه بنى مراد، که يكى از پارسايان و از تابعان یمنی است. که در جنگ صفّين با حضرت على (عليه السلام) بود و در واقعه صفین كشته شد(4).(5)
پی نوشت: (1). رجال الكشّي، ج 1، ص 315 ح 156؛ خصائص الأئمّة(عليهم السلام، ص 53؛ المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 455، ح 5718 و شرح الأخبار، ج 2، ص 12 ح 400.
(2). المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 461، ح 5728.
(3). تاريخ دمشق، ج 9، ص 434 و سير أعلام النبلاء، ج 4، ص 32.
(4). الفتوح، ترجمه؛ ص 1017 و الكامل، ترجمه؛ ج‏10، ص 115.
(5). گرد آوری از: دانش نامه امیرالمؤمنین، محمّد محمّدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دار الحدیث، قم، 1386هـ ش، چاپ اوّل، ج 6، ص 45 - 47.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -