انهار
انهار
مطالب خواندنی

محمدتقی جعفري به روايت چند خاطره كوتاه

بزرگ نمایی کوچک نمایی
در اين قسمت ، بر آنيم فارغ از موجوديت و كيان علمي و نظري استاد جعفری، بخشي از ابعاد عملي او را روايت كنيم . اين گفته ها را كه تنها گزيده اي از خاطرات انبوه و بر جاي مانده از اوست ، به اين جهت ذكر مي كنيم تا نشاني باشد از تصويري جان بخش و روح آفرين كه از او در مغزها نقش بسته است .
وقتي كنگره هفتصدمين سال مولوي (دهه 50) در دانشگاه تهران برگزار شد، برگزاركنندگان كنگره ـ به عمد يا به سهو ـ از استاد جعفری به عنوان يك محقق ايراني مثنوي دعوت به عمل نياوردند! ایشان خطاب به ما كه بسيار ناراحت شده بوديم ، به آرامي گفت : برويد سخنراني ها را گوش كنيد و در پي مطالب باشيد، نه در پي شخص و نام .
استاد محمد تقی جعفری
به ياد دارم در اين كنگره ، شادروان مجتبي مينوي در متن سخنراني خود، از نظر نسخه شناسي شك داشت كه در بيت اول مثنوي ، بشنو از ني چون «حکایت» مي كند درست است ، يا بشنو از ني چون «شکایت» مي كند؟ من وقتي موضوع «حکایت» و «شکایت» را با ناراحتي و طنز نقل كردم ، ايشان گفت : آقاي مينوي در واژه شناسي و نسخه شناسي استادي بزرگ هستند، صحيح نيست به تحقير از او ياد كني ! اگر از اين كه مرا دعوت نكرده اند، آزرده خاطر هستي ، نبايد نسبت به كساني كه دعوت شده اند، بي حرمتي كني ! حالا به من بگو: آيا در جلسات كنگره ، آواي «ني» را شنيدي يا نه؟ گفتم : نه . گفت : اگر صدای «نی» را شنیده بودی، نه در پی «شکایت» بودی و نه «حكايت !» من همان جا منقلب شده و بي اختيار گريستم .
محمدباقر نجفی
سال ها پيش، يك بار در تهران باران شديدي آمد كه به سيل تبديل شد و تمام جوي ها را آب گرفت . در خيابان خراسان ، خيابان زيبا، توله هاي يك سگ از سرما و ترس سيل به گوشه اي خزیده بودند و سگ ماده با ترس و اضطراب ، مي رفت و تك تك آن ها را از آب بيرون مي آورد. اين در حالي بود كه با اين سيل شديد، احتمال غرق شدن آن ها زياد بود.
استاد محمد تقی جعفری
استاد جعفری با ديدن اين صحنه، بي تاب شد و از افرادي كه بي خيال به آن صحنه نگاه مي كردند، خواست جلوي آب را ببندند تا اين ماده سگ بتواند توله هاي خود را از سيل نجات بدهد.
ايشان وقتي ديد مردم بي اعتنا هستند، آن قدر اصرار كرد و داد و فرياد به راه انداخت ، تا اين كه مردم مجبور شدند با يك چوب بزرگ ، مسير آب را منحرف كنند تا ماده سگ بتواند به راحتي توله هاي خود را نجات بدهد.
محمود زیبا
ما افتخار داشتيم چند سال در همسايگي استاد جعفری واقع در فلكه دوم صادقيه ، بلوار آيت الله كاشاني سكونت داشته باشيم . در همسايگي ما و ایشان، پيرمردي آهنگر وجود داشت كه در منزل خود كار مي كرد.
من در يك روز گرم تابستاني ـ حدود ساعت 5 بعد از ظهرـ با هماهنگي قبلي براي طرح موضوعي به خدمت او رسيدم . ايشان طبق معمول در كتابخانه خود، مشغول مطالعه و نوشتن بودند. در حين طرح سؤالم ، صداي پتك همسايه كه به آهنگري مشغول بود، به گوش مي رسيد. به ایشان عرض كردم : اگر صداي پتك و چكش اين شخص مزاحم كار شماست ، من مي توانم بروم و به ايشان تذكر بدهم تا حال شما را مراعات كند.
وی در جواب اين سخن من گفت: نه ، مبادا به او چيزي بگوييد. چون من وقتي در كتابخانه ام از مطالعه و نوشتن احساس خستگي مي كنم ، صداي پُتك و چكش اين پيرمرد، نهيب مي زند و به من قدرت مي دهد، و با خود مي گويم : آن پيرمرد در مقابل كوره گرم آهنگري چكش مي زند و خسته نمي شود، اما تو كه نشسته اي و مطالعه مي كني و مي نويسي ، خسته شده اي؟ بنابراين ، صداي كار اين پيرمرد نه تنها مايه اذيت نيست ، بلكه با شنيدن صداي چكش او، قدرت مجدّد مي گيرم و دوباره مشغول مطالعه يا نوشتن مي شوم .
رسول مسعودی
مدتي قبل از رحلت استاد جعفری، روي تابلويي به نام «حبل الله» کار مي كردم . ایشان وقتي اين اثر را در منزل ما ملاحظه نمودند، در رابطه با آن ، توضيحات و پيشنهاداتي تكنيكي به من ارائه دادند. جالب توجه اين جاست كه مدت زماني بعد، وقتي استاد محمود فرشچيان به منزل ما تشريف آورده بودند، پس از ملاحظه اين اثر، دقيقاً همان توضيحات و پيشنهاداتي را متذکر شدند كه قبلاً استاد جعفري به من گفته بودند.
شاهین عرب
شاعر بودن استاد جعفری نكته اي است كه كم تر كسي از آن مطّلع است . ايشان بر مبناي تواضعي كه هميشه در رفتارشان متبلور بود، هيچ گاه حاضر نبود نزد ديگران به اين مسأله اذعان كند.
به ياد دارم در ايام محرم (روز عاشورا) كه به اتفاق او در مراسمي در كشمير شركت كرديم ، در حين بازگشت ، ايشان چند بيت شعر بسيار زيبا خواندد. از ايشان پرسيدم: اين اشعار از كيست؟ تلويحاً به بنده فهماندد كه شعرها سروده خودشان بوده است ، اما در عين حال كم تر اتفاق افتاده بود ادعاي شاعري كند.
احمد احمدي
اوايل دهه 60 كه كنگره جهاني حضرت رضا (ع) در شهر مشهد برگزار شد، براي ورود اعضاي كنگره كارت هايي صادر كرده بودند. يك روز كه از حرم برمي گشتيم ، نزديك دانشگاه رضوي ، وقتي من كارت مزبور را برای ورود آماده كردم ، استاد جعفري گفت : متأسفانه من فراموش كردم كارت ورود را بياورم .
هنگام ورود، مأموران به من گفتند: شما بفرماييد، ولي ايشان نمي توانند وارد شوند، زيرا كارت ندارند. گفتم : ايشان استاد جعفري است . يكي از مأموران گفت : اگر ايشان كارت داشته باشد، اجازه ورود خواهند داشت ، و الاّ نه . من از اين موضوع بسيار ناراحت شدم ، ولي آقاي جعفري با تواضع و افتادگي خود، در مقابل ناراحتي و عصبانيت من مي پرسيدند: چرا ناراحت مي شويد؟ مأموران وظيفه خود را انجام مي دهند. آن زمان، وقت ظهر بود و آفتاب هم مستقيم مي تابيد و سايه نبود. من با مشاجره فراوان بالاخره توانستم آن ها را راضي كنم تا ایشان به قسمت داخل بيايند و پشت ديوار داخلي بايستند كه حداقل داخل كوچه زیر آفتاب نباشند.
استاد، نشاني كارت خود را به من دادند و من رفتم كارت ايشان را پيدا كنم و برگردم . ايشان نيز عبايشان را كنار ديوار انداختند و روي آن نشستند.
من رفتم ، اما كارت ايشان را پيدا نكردم . به ناچار به سراغ يكي از مسئولين کنگره رفته، آن مسئول وقتي در جريان امر قرار گرفت ، به تندي به مأموران گفت : مگر شما ايشان را نمي شناختيد؟! در قبال اين تندي ، جعفري به ايشان گفت : شما نبايد ناراحت بشويد، زيرا اين ها وظيفه خود را انجام داده اند.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  
 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -