انهار
انهار
مطالب خواندنی

دعاوى زوجین

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال 1548 :کسى ادعا مى کند فلان زن به عقد او درآمده است، و زن منکر مى باشد. براى حلّ دعوى شخص عاقد را احضار کرده اند، او نیز منکر مى شود، ولى بعداً مى گوید به علت ترس انکار کردم چون ناموس از اهم مسائل است. این زن بعد از مدت دو سال، اگر بخواهد شوهر کند، آیا محتاج به طلاق است؟ در صورتى که مدّعى او را طلاق نمى دهد.

 پاسخ: در فرض سؤال، اگر زن یقین دارد شرعاً زن آن شخص نشده و به عقد او درنیامده است مى تواند شوهر کند و نیاز به طلاق نیست.

سؤال 1549 :زن مى گوید ازدواج دائمى کرده ام و مرد مى گوید ازدواج انقطاعى بوده است. دلیل و بیّنه هم ندارند. قول کدام مقدم مى باشد؟

 پاسخ: در فرض سؤال عقد با قسم خوردن مدعى دوام محکوم به دوام است. مگر آنکه خلاف آن شرعاً ثابت شود.

سؤال 1550 :زنى به شخصى اجازه داده که او را به عقد دائمى درآورد. آن شخص زن را به عقد انقطاعى به مدت پنج سال یا ده سال صیغه کرد و به آن زن هم تذکر نداد و چند اولاد هم از ایشان به دنیا آمد. پس از مدتى زن مطلع شد که عقد انقطاعى بوده است، لطفاً حکم مسأله را بیان فرمایید؟

پاسخ: در فرض سؤال، اگر زن بعد از اینکه متوجه شد که عقد انقطاعى بوده، به آن رضایت داد ـ چون اصل عقد فضولى بوده و رضایت کاشف از صحت آن مى شود ـ اولاد آنها حلال زاده است و تا پایان مدت مى توانند با هم زندگى کنند. اما اگر زن بعد از اطلاع اجازه نداد، عقد باطل است و باید فوراً از همدیگر جدا شوند. و اولاد نسبت به مادر، اولاد شبهه هستند. که از همدیگر ارث مى برند.

 اما نسبت به مرد، پس اگر او عقد را صحیح مى دانسته و به اعتقاد اینکه زن به او حلال است مقاربت مى کرده، فرزندان نسبت به او نیز اولاد شبهه هستند و از همدیگر ارث مى برند. ولى اگر مى دانسته که عقد باطل بوده است، اولاد نسبت به او ولد زنا هستند و از همدیگر ارث نمى برند.

 سؤال 1551 :زوجین در اصل عقد اتفاق دارند. امّا زوج مى گوید عقد منقطع است و زوجه ادعاى دائم بودن عقد را دارد، قول کدامیک مسموع است؟

 پاسخ: قول مدعى دوام با خوردن سوگند مقدم است


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -