انهار
انهار
مطالب خواندنی

شرحی کوتاه

بزرگ نمایی کوچک نمایی

امام علی علیه‌السلام پس از پيروزي غرورآفرين بر اصحاب جمل و پايان بخشيدن به فتنه بزرگ طلحه و زبير و هواداران عثمان مقتول، پيروزمندانه وارد شهر بصره شد و جنگجوياني از اهالي بصره كه بر ضد حكومت قانوني و اسلامي حضرت علي علیه‌السلام وارد جنگ شده و پس از شكست، زخمي، اسير و متواري شده بودند، همگي را مورد عفو و بخشش كريمانه خويش قرار داد. اهالي بصره، پس از فتنه اصحاب جمل با رغبت تمام با آن حضرت تجديد بيعت كرده و از همكاري برخي از مردم اين شهر با غوغا سالاران جمل اظهار شرمندگي و پشيماني نمودند.

به هر روي آن حضرت پس از چند روز توقف در بصره و تقسيم بيت المال در ميان مردم و مداواي زخميان جنگ، عبدالله بن عباس را به حكومت اين شهر منصوب و براي بار ديگر در جمع مردم بصره خطبه‌اي خواند و آنان را به پيروي از دستورات عبدالله بن عباس و قوانين حكومت اسلامي فراخواند. آنگاه اين شهر بزرگ را ترك و به سوي كوفه حركت كرد.

بزرگان، ريش سفيدان و رؤساي قبايل و طوايف بصره آن حضرت را تا چند ميلي بيرون بصره، بدرقه كردند و آن حضرت با آنان خداحافظي و به همراه بسياري از سپاهيان خويش به سمت كوفه حركت نمود.[۱]

ورود امام علی علیه‌السلام به كوفه، مصادف بود با دوازدهم رجب سال 36 قمري.[۲] اهالي كوفه استقبال شاياني از آن حضرت به عمل آوردند و از وي درخواست كردند كه در كاخ حكومتي اين شهر فرود آيد. ولي آن حضرت از رفتن به كاخ حكومتي امتناع نمود و فرمود: به جاي كاخ در فضاي باز فرود خواهم آمد. آن‌گاه به مسجد اعظم كوفه رفت و دو ركعت نماز به جاي آورد[۳] و براي اهالي كوفه كه براي زيارت آن حضرت و شنيدن صداي روح‌نواز وي لحظه شماري مي‌كردند، خطبه‌اي ايراد نمود.

آن حضرت پس از حمد و ثناي الهي در فرازي از سخنانش فرمود: اما بعد، فالحمدلله الذي نصر وليه و خذل عدوه و اعز الصادق المحق، و أذل الكاذب المبطل، عليكم يا أهل هذا المصر بتقوي الله و طاعه من اطاع الله من أهل بيت نبيكم، الذين هم اولي بطاعتكم من المنتحلين المدعين القائلين: الينا الينا، يتفضلون بفضلنا و يجاحدونا أمرنا و ينازعونا حقنا و يدفعونا عنه و قد ذاقوا و بال ما اجترحوا فسوف يلقون غيا. قد قعد عن نصرتي منكم رجال و أنا عليهم عاتب زار، فاهجروهم و اسمعوهم ما يكرهون، حتي يعتبونا و نري منهم ما نحب.[۴]

يعني: سپاس خدا را كه دوست خود را ياري كرد و دشمنش را خوار نمود و راستگوي حقيقت خواه را آبرو داد و دروغ گوي مفسده‌جو را زبون نمود. اي مردمي كه در اين شهر كوفه زندگي مي‌كنيد! بر شما باد تقواي الهي و پيروي كسي از اهل بيت پيامبرتان كه خدا را پيروي مي‌كند. همان‌هايي كه از ساير مدعيان باطل‌گو به اطاعت و فرمانبرداري شايسته‌ترند. آن مدعياني كه همواره مردم را به سوي خود مي‌خوانند و بر اثر فضيلتي كه از ما بدست آورده‌اند، اظهار برتري مي‌كنند و امر ما ولايت و امامت را انكار مي‌نمايند و حق ما را از بين مي‌برند و ما را از استفاده حق خودمان منع مي‌كنند. آري، آنان آب تلخ بدرفتاري و بدكرداري خويش را چشيدند و بزودي هم به بدفرجامي خود مي‌رسند.

عده‌اي از ميان شما نيز، از كمك و ياري ما دست برداشته و از اين طريق، دشمنان‌مان را تقويت نمودند و مرا از كردار خويش ناراحت و نگران نمودند. اينك شما نيز از آنان دوري كنيد و با گفتارتان، آنان را از كرده خويش شرمنده كنيد تا از كردار نارواي خود شرمگين شده و به ما روي آورند و آن چه از آنان انتظار داشتيم برآورده كنند.

بدين ترتيب آن حضرت دوستداران و ياران خويش و توده‌هاي ميليوني مسلمانان كوفه را مورد عنايت و كارشكنان و واپس گرايان را سرزنش و توبيخ نمود و از آن پس، اين شهر بزرگ را مقر حكومت عدالت‌جويانه خويش قرار داد.


1- أنساب الاشراف (احمد بن يحيي بلاذري)، ج 2، ص 180.

2- الأخبار الطوال (دينوري)، ص 152؛ انساب الاشراف، ج 2، ص 182؛ تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 184.

3- الاخبار الطوال، ص 152.

4- الارشاد، ص 249

منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  
 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -