انهار
انهار
مطالب خواندنی

مرحوم میرزای قمی (صاحب قوانین)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
میرزا ابوالقاسم بن حسین جیلانی قمی، معروف به میرزای قمی (م ۱۲۳۱ ق)است.
زندگینامه
درسال ۱۱۵۱ هجری قمری [۱] در خانه محقّر و پر صفا و صمیمیّت آخوند ملا محمد حسن در جاپلق دیده به جهان گشود. او را ابوالقاسم نام نهادند.
پدر بزرگوار میرزا، آخوند ملا محمد حسن، از اهالی شفت گیلان بود كه در آغاز جوانی برای تحصیل و فرا گرفتن علوم اسلامی، گیلان را به قصد اصفهان ترك گفته و به آن دیار مهاجرت كرده و پس از تحصیل از محضر دو تن از مدرسان آن شهر به نام میرزا هدایت الله و برادرش میرزا حبیب الله همراه استاد به جاپلق رهسپار شده بود.
مادر وی نیز دختر میرزا هدایت الله (از بانوان برزگوار و پرهیزگار) بوده است. [۲]
آغاز تحصیل
ابوالقاسم دارای استعدادی خدادادی بود و از كودكی نشان رشد و پویایی در چهره او دیده می‌شد و از آینده درخشان وی حكایت می‌كرد. او مقدمات تحصیل خود را در محضر پدر بزرگوار گذراند و بعدها برای ادامه تحصیل به خوانسار مسافرت كرد و از محضر آ قا سید حسین خوانساری (متوفای ۱۱۹۱ ق.) كه از بزرگان علمای آن عصر و از اساتید اجازه نقل روایت و از محققان علم رجال بود فقه و اصول را آموخت، و در این زمینه به مقام والایی ازعلم و كمال نایل گردید. او در همان شهر با خواهر استادش آقا حسین خوانساری ازدواج كرد.
وی سرانجام برای تكمیل تحصیلات و فراگیری بیشتر، در سال ۱۱۷۴ هجری به سوی كشور عراق رهسپار شد و در جوار آستان مقدس حضرت امام حسین ـ علیه السّلام ـ اقامت گزید.
در این دوران مدتی از محضر آیت الله وحید بهبهانی كه در آن روزها استاد كرسی فقاهت بود به شاگردی پرداخت و از مشعل علم و سرچشمه كمال آن استوانه بزرگ علمی كسب نور كرد و از آن جناب به گرفتن اجازه اجتهاد و نقل روایت نایل آمد.
میرزای قمّی پس از اقامت طولانی، در حوزه علمیه کربلا و فراگیریهای شایسته از آن مهد دانش و معرفت به منظور انجام رسالت مهم دینی به زادگاه خویش (جاپَلَق) بازگشت و در روستایی به نام «دره باغ» كه جای زندگی او و پدرش بود ساكن شد و مدتی نیز به روستای «قلعه بابو» رفت و در آنجا به تبلیغ و تدریس مشغول شد. [۳]
مهاجرت به قم
میرزا در جاپلق و روستای قلعه بابو همچنان به ترویج مسائل دین و تدریس فقه و اصول مشغول بود ولی از طرفی چون در آنجا طالب علم و محصل چندانی وجود نداشت به ناچار به قم مهاجرت كرد و آن سرزمین مقدس را برای سكونت برگزید و از بركت حضرت فاطمه معصومه ـ علیه السّلام ـ در مدت زمانی اندك رشد و ترقی شایانی كرد و شهرت عالمگیر یافت و ریاست و مرجعیت شیعه به وی رسید. او پس از آن به كار تألیف و تصنیف، تدریس و صدور فتوا، و تبلیغ و ترویج دین پرداخت و مسجد جامع شهر را برای اقامه نماز جمعه و نماز جماعت برگزید. [۴] [۵] و بدین گونه رفته رفته آن شهر علم و دین كه پس از فتنه افغانها از عالم تهی گشته بود رونق پیشین خود را بازیافت و در شمار مراكز مهم علمی شیعه درآمد. در نتیجه حوزه علمیه قم ،حوزه اصفهان را ـ كه در آن زمان حوزه فعّال و پر تحرك و دارای مدرسان بزرگ بود ـ تحت شعاع خود قرار داد و توجه مسلمانان را به سوی خویش جلب كرد. [۶]
فتحعلی شاه قاجار در این ایام بود كه در نخستین سفرش به قم به فضایل اخلاقی و کمالات نفسانی و مراتب فضل میرزا پی برد و برای زیارت او به مسجد جامع شهر آمد و در شمار مأمومین وی قرارگرفت و نماز ظهر و عصر را به آن بزرگوار اقتدا كرد و در نخستین ملاقات حلقه ارادت و محبّت آن جناب را به گردن افكند.
استادان
۱.وحید بهبهانی
۲. علامه مازندرانی
۳. نجفی عاملی
۴. سید بحرالعلوم
و....
شاگردان
۱. سید محمد باقر شفتی اصفهانی معروف به حجه الاسلام (متوفای ۱۲۶۰ ق.)
۲. حاج محمد ابراهیم کلباسی (۱۱۸۰ـ۱۲۶۱ ق).
۳. محمد علی هزار جریبی (متوفی ۱۲۴۵ ق.)
۴. احمد کرمانشاهی (نوه وحید بهبهانی).
۵. سید محمد مهدی خوانساری (متوفای ۱۲۴۶ ق.) او نوه آقا حسین خوانساری است.
۶. سید علی خوانساری.
۷. میرزا ابواطالب قمی.
۸. حاج سید اسماعیل قمی.
۹. میرزا علی رضا قمی.
۱۰. شیخ حسین قمی.
۱۱. حاج ملا اسدالله بروجردی.
۱۲. حاج ملا محمد کزازی. [۷] [۸] [۹] [۱۰]
۱۳. ملا غلامرضا آرانی.
۱۴. سید محسن کاظمینی
۱۵. سید جواد عاملی
۱۶. شیخ اسدالله شوشتری (صاحب مقابیس)
آثار علمی
میرزای قمی در اكثر علوم اسلامی چون فقه و اصول و کلام و علم معانی و بیان و غیر آنها تألیفات و تصنیفات ارزنده و بی‌سابقه‌ای از خود به یادگار گذاشته است كه هر یك از آنها بیانگر نبوغ فكری و احاطه علمی افزون و حسن سلیقه اوست.
گرچه این محقق عالی قدر اكثر آثار قلمی خود را در دوران سكونت در قم تألیف كرده است، [۱۱] آغاز فعالیت تألیفی و تصنیفی وی به دوران جوانی و همان ایامی كه در حوزه علمیه خوانسار و خدمت آقا حسین خوانساری مشغول تحصیل بوده مربوط می‌شود. زیرا به طوری كه آقا بزرگ تهرانی ذكر می‌كند منظومه‌ای كه ایشان در علم بیان تصنیف كرده است در ربیع الثانی سال ۱۱۷۳ بیست و دو سالگی و در خوانسار پایان یافته است. [۱۲] و از تألیف كتاب «مجموعه فوائد و بعض رسائل» در ماه محرم سال ۱۱۷۵ یعنی در اوایل تحصیل در کربلا (در ۲۴ سالگی) فارغ شده است. [۱۳] برخی از آثار قلمی او عبارتند از:
۱. قوانین الاصول
۲. حاشیه بر قوانین
۳. حاشیه بر زبدة الاصول شیخ بهائی.
۴. حاشیه بر تهذیب الاصول علامه حلی.
۵. حاشیه بر شرح مختصر ابن حاجب عضدی.
۶. جامع الشتات یا اجوبه المسائل (در سه جلد) حاوی یك دوره فقه از بحث طهارت تا مبحث بیان دیه‌ها به صورت سؤال و جواب. بعلاوه برخی از سؤالهای متفرقه و عقاید دینی و مسائل کلامی، از جمله ردّ بر صوفیه در آخر كتاب ذكر شده است.
۷. مناهج الاحکام (در فقه)
۸. غنائم الایام فیما یتعلق بالحلال و الحرام: (فقه استدلالی).
۹. معین الخواص: (در فقه ـ بخش عبادات).
۱۰. مرشد العوام: (رساله عملیه ـ به زبان فارسی).
۱۱. منظومه‌ای در علم بدیع (در ۱۴۰ بیت) و منظومه‌ای در علم بیان.
۱۲. فتحیه: (در علم کلام).
۱۳. دیوان شعر: (پنج هزار بیت شعر فارسی و عربی).
۱۴. رساله‌ای در اصول الدین: (به زبان فارسی).
۱۵. رساله‌ای پیرامون موضوع و حكم غناء.
۱۶. رساله‌ای در عمومیت حرمت ربا در تمام معاوضات.
۱۷. مجموعه‌ای از نصایح و مواعظ (نامه مفصل به فتحعلی شاه).
۱۸. رساله‌ای در رد صوفیه و غلات.
وفات
او در سال ۱۲۳۱ ق. [۱۴] در هشتاد سالگی دعوت حق را لبیك گفت . پیكر این مرد بزرگ با نهایت تجلیل و احترام تشییع گردید و در قبرستان شیخان قم، مقابل مقبره زکریا بن آدم به خاك سپرده شد.
پانویس
 ۱. بنا به نقل دیگری ۱۱۵۳ و بر طبق نقل سومی سال ۱۱۵۰ ق.
۲. ر. ك: اعیان الشیعه ج۲، ص۴۸۱.
۳. وحید بهبهانی، علی دوانی، ص۱۹۶.
۴. ر.ك: قصص العلماء، محمد تنكابنی، ص ۱۸۰.
۵. اعیان الشیعه ج۲، ص۴۱۱.
۶. گنجینه آثار قم، ج ۱، ص ۳۱۳.
۷. ر. ك: روضات الجنات ج۵، ص۳۷۰.
۸. اعیان الشیعه ج ۸، ص۱۵۲.
۹. تاریخ قم، ص۲۵۱، ۲۵۹، ۲۷۷، ۲۷۹
۱۰. گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی ج۱، ص۱۴۶.
۱۱. اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۴۲۱.
۱۲. الذریعه، ج ۲۳، ص ۱۲۴.
۱۳. الذریعه، ج ۲۰، ص ۹۴.
۱۴. بنا به نقل دیگری، در سال ۱۲۳۳ ق.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -