انهار
انهار
مطالب خواندنی

احكام ديات

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال1:پسر بچه اي چهارده ساله به وسيلهٔ پرتاپ قوهٔ راديو چشم پسر بچهٔ چهارده ساله اي را معيوب نموده شهود ادعاء مي كنند كه عمد بوده و هدفگيري شده نظريهٔ خود را مرقوم فرمائيد.

جواب:ديه دارد و اگر ضارب به حد بلوغ نرسيده ديهٔ آن بر عاقله است.

سؤال2:در منازعهٔ دو طفل سر يكي از آنان به وسيلهٔ پرتاب سنگ ديگري مجروح شده و مقداري هم خون آمده اولاًديه اش چقدر است؟و ثانياً اگر ولي طفل مذكور عفو كرد از ولي ضارب رفع تكليف مي شود يا خير؟

جواب:ديهٔ آن دو شتر است و بر عاقله است و مال طفل مجروح است و ولي او حق عفو ندارد مگر آنكه مصلحت طفل در عفو باشد.

سؤال3:در مفروض فوق و با عدم رفع تكليف با عفو ،اگر ولي طفل مجروح بگويد:«ضامنم بعد از بلوغ ديه را به او بدهم،و يا رضايت او را جلب نمايم»آيا اين گفته در اسقاط تكليف طرف مقابل كافي است؟

جواب:با وعدهٔ جلب رضايت طفل از بلوغ بدهي ديه و تكليف از طرف ساقط نمي شود لكن اگر ولي ما في الذمهٔ طرف مقابل را براي طفل ضامن شود كفايت مي كند.

سؤال4:هرگاه جرح خطاي محض با عناوين  مختلف(حارصه،داميه،متلاحمه،سمحاق،موضحه،هاشمه،منقله،مامومه و دامغه)[1] در سر و صورت و يا ديگر اعضاء بدن با علم قاضي ثابت شود آيا ديه بر عاقله است يا بر جاني؟

جواب:در موضحه،هاشمه،منقله،مامومه،دامغه در موادري كه در صورت ثبوت با بينه ديه بر عاقله است.اگر در آن موارد با علم قاضي ثابت شود ديه بر عاقله خواهد بود.

سؤال5:هرگاه در پا و يا دست انسان از دو محل جداگانه استخوان بشكند،آيا شكستگي يكي به حساب مي آيد يا به تعداد هر شكستگي در محلهاي جداگانه شكستگي ديگري محسوب مي شود؟

جواب:اگر شكستگي در عضد و ساعد دست يا ران و ساق پا پيدا شود هر يك جداگانه حساب مي شود ولي اگر در هريك از عضد و ساعد و ران و ساق از دو جا بشكند بيش از يك ديه مقدر ثابت نيست و در زائد بر آن نوبت به حكومتي [2]رسد؛در اين مساله نيز بادي احتياط به مصالحه شود.

 سؤال6:پاي انسان و همين طور دست انسان هر يك از دو استخوان به نامهاي درشت ني و نازك ني (زند أعلي و زند أسفل)تشكيل شده است هرگاه در يك محل هر دو استخوان مذكور بشكد آيا اين شكستگي يكي محسوب مي شود يا دو تا؟

جواب:در فرض مزبور يك شكستگي محسوب است مر آنكه به تدريج و جدا بشكند كه ظاهراً دو شكستگي محسوب است و در هر دو صورت احتياط به مصالحه شود.

سؤال7:افسري در زمان طاغوت بر تظاهرات كنندگان بي دفاع حمله نموده و سه نفر را به قتل رسانيده و چند نفر هم با تير مجروح شده اند (ولي معلو نيست با تير او بوده و يا ديگران) و مقداري هم از اموال دولت را سرقت نموده و الان متواري است . فاميلهاي قاتل مي خواهند ديهٔ مقتولين را بدهند با توجه به اينكه نرخ حيوانات خيلي زياد شده وجه پول را از ديه بيان فرماييد.

جواب:ديهٔ مقتول يكي از امور مذكورهٔ در رساله است كه از جملهٔ آنها ده هزار در هم يا هزار دينار است.

سؤال8:مدت سه ماه قبل در قريه اي نزاع واقع شده و در نتيجه يك نفر به قتل رسيده مامورين دولتي جهت ممانعت از درگيري مجدد متهمين به قتل را با خانه و زندگي به دو فرسخي قريه بردند.

پساز چند روز اولاد مقتول و بستان او مسلحاننه دور خانهٔ متهمين را محاصره كرده و احشام آنان را شبانه به غارت بردند .افراد غارت شده در همان شب به تعقيب غارت كنندگان رفتند و در نتيجه سه نفر از صاحبان احشام به دست غارت كندگان مهاجم به قتل رسيدند مهاجمين تعدادي از گاو و گوسفندان را هم كه به سرغت برده بودندبا تفنگ كشتند و يك نفر نيز از مهاجمين و غارت كنندگان كشته شد آيا ديهٔ غارت كنندهٔ مقتول بر عهدهٔ مال باختان است يا خود مهاجمين ؟

جواب:كسي يه قصد غارت اموال محترم شخص ديگر هجو كرده و در دفاع صاحب مال از جان و مال خود كشته شده ديه ندارد و نزاع و احياء حق شرعي ورثهٔ اول بايد در دادگاه مطرح و بررسي شود.

سؤال9:در بعضي از جراحتها كه شتر به عنوان ديه تعيين شده (مانند شجاج[3]) گاهي ديه به پانزده شتر مي رسد و اين زيادتر از اصل ديهٔ نفس است كه جاني در ديات انتخاب مي نمايد همانند ده هزار درهم لطفاًدر اين زمينه به سوالات ذيل پاسخ فرمائيد:

1-آيا شتر موضوعيت دارد يا نسبت به ديه است؟يعني يم صدم ديه در جائي كه شتر ديه است كه صاحب جواهر هم بر اين عقيده مي باشد؟

2-در جائي كه جرح و نقص عضو عمداً انجام گرفته و قابل قصاص نمي باشد،آيا براي مرتكب مجازات تعزري قائل شد؟يا مجازات فقط ديه است و جنبهٔ ضمان و حقوقي و ضرر و زيان دارد كه لازمهٔ طبع ديه است؟

(و در روايات هم ظاهراً نص بر جزا بودن آن نمي باشد تنها استدلال به سكوت ائمه شده است)يا «ديه» ضمان و جزا هر دو است؟

توضيحاً اينكه اگر مجازات فقط به ديه باشد باعث تجري بر جرم خواهد شد و آمار جرائم را بالا خواهد برد.

3-اگر قتل عمد مردّد باشد بين دو نفر يا زيادتر آيا مي توان قاتل را به قرعه معين نمود(معروف است كه نظر مبارك چنين است)يا نمي توان؟و برفرض دوم وظيفه چه مي بادش ؟آيا به پرداخت ديه اكتفاء بايد كرد (كه طبعاً قتلي انجام گرفته و كسي هم مجازات نشده)و يا راه ديگري دراد؟توضيحاً اكر به ديه اكتفاء شود امكان زياد شدن قتل عمدي و سوء استفاه وجود دارد؟

جواب:1-شتر موضوعيت ندارد و بالنسبه از ديه نفس حساب مي شود هرچند در صورت امكان احتياط در مصالحه است.

2-زائد بر ديه چيزي ثابت نيست .

3-در فرض مزبور بهتر است روي ديه تفاهم كنند و آن را نيز با قرعه تعيين نمايند و اين موافق با احتياط است.

سؤال10:اگر كسي در يك درگيري چند رقم جراحت به صورت و بدن ديگري وارد كند؛(مثلاًيك سيلي به يك طرف صورت او زد و سياه شد يك سيلي هم به آن طرف صورت او زد قرمز يا سياه شد)آيا دو ديه بايد بدهد يا يك ديه؟و اگر يك ديه كافي باشد در صورتي كه اثر سيلي مختلف باشد ديهٔ اشد را بايد بدهد يا ديه اضعف را؟و آيا در اين ج كه ذكر شد بدن با صورت فرق دارد يا خير؟

جواب:هر جنايتي ديهٔ مخصوص به خود را دارد و تداخل نمي شود و فرقي بين اجزاء بدن در اين جهت نيست.

سؤال11:اگر بخواهند ديهٔ اعضائي را تقدير و اندازه اي براي آنها مشخص نشده بپردازند (با توجه به اينكه فعلاً عبدي در كارنيست تا با لحاظ قيمت او قيمت آن عضو معلوم شود)به چه طريق بايد ميزان قيمت را به دست آورند؟

جواب:در فرض مرقوم به كيفيتي مصالحه كنند.

سؤال12:آيا پولهاي نقره اي سلاطين سابق و يا مثل سكهٔ بهار آزادي را مي توان درهم  دينار دانست و ديه را براساس آن(و يا با تصلح بر قيمت آن ) قرار داد؟و يا لازم است كه براساس ساير اقسام ديه مقدر شود؟

جواب:ددرهم و دينار مقدار معين نقره وو طلاي مسكوك است به سكهٔ رايج ولو قبلاً،و با تعذر يا غير آن قيمت كافي است.

سؤال13:فردي چند ماه قبل قاطر خود را جهت چرا به صحرا روانه كرد سپس براي اينكه آن حيوان از گزند درنده محفوظ بماند دو خواهر خود را به منظور بازگرداندن قاطر روانهٔ صحرا مي نمايد ولي چون مي داند خواهرنش قادر به كشيدن قاطر نيستند بلافاصله فرزند همسايه را اجباراً به كمك دختران مي فرستد هنگامي كه به نزديك قاطر مي رسند يكي از دختران افسار قاطر را به  ركمر او مي بندد و در تيجه اين حيوان آنقدر بچهٔ همسايه را روي زمين مي كشاند تا فوت مي نمايد.آيا شخص مزبور كه اجباراً آن بچه را روانه نموده است،شرعاً موظف است كه خونبها را پرداخت نمايد يا خير؟

جواب:بر شخص نامبرده ديه و خونبها واجب نيست.

سؤال14:يكي از چيزهائي كه مي فرمائيد مي تواند ديهٔ قتل باشد ده هزار درهم است بفرمائيد با پول امروز چند تومان است؟

جواب:ده هزار درهم معادل است با پنج هزار و دويست مثقال بيست و چهار نخودي نقرهٔ مسكوك به سكهٔ رواج معامله و قيمت عادلهٔ روز آن را بايد در بازار تعيين نمايند.

سؤال15:اگر افرد انتظامي به شخصي مشكوك شوند و آن شخص از ترس پا به فرار بگذارد و آنها چون خيال كنند او مجرم است و با ديدن آنان فرار كرده به سوي او تيراندازي كند و او كشته شود و بعد معلوم شود كه كاره اي نبوده آيا در اين ميان كسي گناهكار است؟

جواب:اگر برطبق موازين قانوني عمل كرده اند كسي گناهكار نيست ولي ديه بر بيت المال ثابت است.

سؤال16:شخصي مادهٔ منفجره حمل مي كرده و نمي دانسته اين يك مادهٔ منفجره است شخص بالغ عالق ديگري با رضايت حامل آن را برداشته و با آن ور مي رفته كه ناگهان آن ماده در دستش منفجر شده و دستش را قطع مي كند حكمش چيست؟

جواب:اگر تسبيبي از ديگري در بين نبوده كسي ضامن نيست.

سؤال17:مادر اينجانب چند سال پيش به ضرب گلولهٔ شخصي به قتل رسيد قاتل نامبرده در آن منطقه داراي نفوذ و قدرت بود هرچند به مقامات طاغوت آن زمان شكايت كرديم(چون شخص مزبور رشوه مي داد) آنان به شكايت ما رسيدگي نمي كردند و از ديهٔ مادرم حتي يك دينار هم به ما ندادند.آيا از نظر شرع مي توانيم مجدداً طرح دعوي نمائيم يا خير؟

جوابكتا ولي دو حق خود را و لو به مصالحه اسقاط نكرده حق مراجعهٔ به محكمهٔ شرعيه و طلب حق خود را دارد.

سؤال18:من فردي سپاهي هستم در درگيري با منافقين به همراه عده اي از برادران مي خواستيم خانهٔ تيمي آنان را بگيريم اول من داخل خانه شدم ولي برخي از بردران پاسدار به خيال اين كه من هم منافق هستم دنبال من كردند من سايه اي ديدم و اسلحه كشيدم و يك پيرزن ارمني كشته شد در حاليكه من قص كشتن او را نداشتم تليف من چيست؟

جواب:ديهٔ زن ارمني كشته شده را كه چهارصد درهم باشد بايد به ولي او بپردازند.

سؤال19:پسر بچه اي هشت ساله با پرتاب سنگ يك چشم پسر بچه اي هفت ساله را مجروح كرده است بعد از مراجعات نزد اطباء متخصص چشم نظريهٔ قطعي داده شده كه آن چشم به طور كلي ضايع شده و بينائي خود را از دست داده است .ديهٔ اين چشم به عهدهٔ كيست؟و اگر فرضاً به عهدهٔ پسر بچهٔ هشت ساله ٔ ضارب بوده باشد چگونه و با چه شرايطي بايد تامين شود؟

جواب:ديه بر عاقلهٔ طفل ضارب است.

سؤال20:جواني چهارده ساله تا شانزده ساله بردر شش تا هفت ماههٔ خود را براي ساكت كردن از گريه سيلي مي زند پس از د –سه روز طفل مي ميرد. البته هيچگونه اثر كبودي ياغير ان ديده نمي شود آيا اين شخص قاتل مي باشد يا نه؟

جواب:اگر واقعاًشك دارد كه سيلي او سبب مردن بچه شده يا نه حكم قتل را ندارد.

سؤال21:احكام ديه در چه كتابي آمده است؟و آيا دان ديه اجباري است؟و حكم كسي كه توان پرداخت ديه را ندارد چيست؟

جواب:در تحرير الوسيله مذكور است و ديه حكم ساير ديون را دارد.


[1] -حارصه:خراش پوست بدون آنكه خون جاري شود -ديهٔ آن يك شتر .

داميه:خراشي كه از پوست بگذرد و مقدار اندكي وارد گوشت شود و همراه جريان خون (كم يا زياد) باشد - ديهٔ آن دو شتر.

متلاحمه:جراحتي كه موجب بريدگي عميق گوشت شود لكن به پوست نازك روي استخوان نرسد- ديهٔ آن سه شتر .

سمحاق:جراحتي كه از گوشت بگذرد و به پوست نازك روي استخوان برسد- ديهٔ آن چهار شتر .

موضحه:جراحتي كه از گوشت بگذرد و پوست نازك روي استخوان را كنار زده و سفيدي استخوان را آشكار كرده- ديهٔ آن پنج شتر .

هاشمه:عملي كه استخوان را بشكند گرچه جراحتي را توليد نكرده باشد- ديهٔ آن ده شتر .

منقله:جراحتي كه درمان آن جز با جابجا كردن استخوان ميسر نباشد- ديهٔ آن پانزده شتر .

مأمومه:جراحتي كه به كيسه مغز برسد-ثلث ديه كامل و يا 33 شتر ديه دارد.

دامغه:جراحتي كه كيسه مغز را پاره كند-غير از ثلث ديه كامل ،أرش بر او افزوده مي گردد.

تحرير الوسيلهٔ با ترجمه،ج4،ص424-423

2- يعني«أرش» با ما به التفاوت قيمت صحيح و معيب.

[3] - «شجاع» به كسر شين –جمع شَجّه-به فتح شين-مي باشد. شجه جراحتي است كه اختصاص به سر دارد بعضي گفته اند كه بر جرح نمودن صورت هم اطلاق مي شود (تحريرالوسيله با ترجمه ،ج4،ص4219)


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -