انهار
انهار
مطالب خواندنی

ناپديد شدن شوهر

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال147:شخصي كه مدت نه سال است كه خانوادهٔ خود را ترك كرده و شش سال است مفقود الاثر است وكسي او را نديده داراي پنج فرزند مي باشد يكي  از فرزندان او دختر است كه موقع ازدواج وي مي باشد و جد پدري هم ندارد(فقط مادر،آنان را سرپرستي نموده و بزرگ كرده است)آيا دختر نامبرده مي تواند با شرائطي كه پدر او مفقود شده و از او اثري نيست ازدواج نمايد يا خير؟

جواب:در صورت حاجت دختر تزويج مانع ندارد.

سؤال148:يك زن مسلمان با مرد ظاهراً مسلماني ازدواج مي كند و آن مرد با آن زن صفا و صميميت و سازش برقرار مي كند و بع با توفق يكديگر خانهٔ آن زن را مي فروشد و پول خانه را باخود مي برد و بر نمي گردد.بنابراين وضع زن اينطور است كه نه شوهر دارد و نه زندگي و آثاري از مرده و زندهٔ آن مرد نيست .آيا در اسلام راه چاره اي براي اين زن هست كه خود را از قيد چنين ازدواجي رها سازد؟

جواب:تا يقين به مردن شوهر پيدا نكرده ازدواج باقي است و مي تواند به حاكم شرع مراجعه نمايد تا تكليف او را معين نمايد.

سؤال149:در افغانستان زني است كه شوهرش ده سال است مفقود الاثر مي باشد شايعه بر سر زبانها است كه مي گويند با توطئهٔ همين زن و شوهرش به قتل رسيده ،اما خود زن از ترس مجازات شرعي اقرار نمي كند اين شايعه تقريباًبه مرحلهٔ قطع نزديك است آيا اين زن مي تواند شوهر بكند؟

جواب:تا به وجه شرعي فوت شوهر ثابت نشده و خودش هم يقين نداردبايد صبر كند.

سؤال150:مدت و سل است كه شوهرم به اختيار خود به خدمت حكومت كمونيست در كابل رفته بعد خبر به من رسد كه شوهرت در كابل در خدمت حكومت شوروي همكار شده است و من دو سال است كه سرپرست ندارم  با پدرم به پناه جمهوري اسلامي ايران آمده ام تكليف من بي سرپرست چيست؟

آيا مي توانم شوهر بكنم يا خير؟حكم ارتداد شوهرم ثابت است يا خير؟

جواب:تا شوهر شما محكوم به حيات است و ارتداد او شرعاً ثابت نشده حق ازدواج با ديگري نداريد.

سؤال151:شوهر زني مفقودالاثر است و اين زن مي گويد:« من با شوهرم در ضمن عقد شرط كرده ا كه اگر تا فلان مت غيبت كرد و نيامد من وكيل باشم كه خود را مطلقه كنم و چون شوهرم مدتي است مفقودالاثر شده،خود را مطلقه كرده ام» آيا زن اگر بخواهد شوهر كند قول او مسموع است كه براي شوهر دوم مانع نباشد يا خير؟

جواب:اگر ادعاي خليّه[1] بودن خود را مي كند و مرد احتمال صدق او را مي دهد تزويج مانع ندارد.

سؤال152:اينجانب زني هستم داراي شوهر  يك بچه مدت سه سال است كه شوهرم بر اثر شار طلب كارها مرا ترك كرده و رفته است من هر چه به وسيلهٔ راديو و تلويزيون و مطبوعات و مسافرت به شهرستانها جستجو كردم او را نيافتم،ضمناًخيلي هم جوان هستم از نظر شرعي تكليف من چيست؟

جواب:تا يقين به فوت شوهر حاصل نشود بايد صبر كنيد و اگر نمي توانيد صبر كنيد به حاكم شرع مراجعه نمائيد.

سؤال153:شوهر زني هشت سال قبل از سربازي فرار كرده و مي دانيم الان هم زنده است و ليكن مكان او را نمي دانيم (حدود هفت سال است كه برادران زن و ديگران تفحص كرده اند و او را پيدا نكرده اند) و آن مرد داراي يك دختر هم هست و اين زن و دختر منزل ندارند و كسي كه خرجي آنان را بدهد نيست و خود زن هم ميل زياد به شوهر دارد؛ چون جوان است و ممكن است نبتلي به فساد شود ، آيا اجازه مي فرماييد كه از باب دفع ضرر و حرج شديد كسي او را طلاق دهد يا خير؟

جواب:قبل از رجوع به حاكم شرع و صبر تا چهار سال از حين مراجعه و فحص از شوهر در اين مدت طلاق جائز نيست و در هر حال بايد مراعات وظايف شرعيه بشود.

سؤال154:مجنون 25 ساله اي كه داراي پدر و مادر و زن بوده و فرزندي داشته حدود پنج سال پيش مفقود الاثر شده سه ماه بعد از فقدان پسرفوت كرده و آن جوان تا به حال پيدا نشده و مفقود الاثر است لطفاً بفرماييد:

1-از چه زماني فقدان آن جوان مجنون در حكم فوت اوست؟

2-آيا پدرش (كه حدود سه ماه بعد از فقدان پسر فوت نموه) و ارث پسر مجنونش مي شود يا پسر مجنون وارث پدر مي گردد؟

جواب:تا يقين به مردن او پيدا نكرده اند حكم به زنده بودن او مي شود و در فرض سوال پدر وارث پسر نيست (مگر اين كه يقين كنند پسر قبل از پدر فوت كرده است)بلكه پسر از پدر ارث مي برد.

سؤال155:مدت پنج سال قبل زوج به مسافرت رفته و تا كنون باز نگشته است با تحقيقاتي كه شده حتي بستگان نامبرده هم هرچند سراغ گرفته و جستجو كرده اند نتيجه اي از پيدا شدن و يا حيات او به دست نياورده اد .پس از يدس از پيدا شدن زوج ،فردي با رضايتِ زوجهٔ نامبرده وي را مطلقه نموده و نوشته است كه پس از عدهٔ وفات روجه زوجه مي تواند با هر فردي كه مائل باشد ازدواج كند . مستدعي است حكم الله را بيان فرماييد.

جواب:زني كه شوهر او غائب شده اگر نفقهٔاو داده مي شود بايد صبر كند و طلاق او صحيح نيست و اگر نفقهٔ او داه نمي شود مي تواند به حاكم شرع مراجعه كند و بع از فحص (تا چهار سال از زمان رجوع) و پيدا نشدن شوهر حاكم شرع يا مامور از طرف او زن را طلاق دهد. و طلاق قبل از چهار سال باطل است هر چند از پيدا شدن هشوهر مايوس شوند.

سؤال156:زن جواني است كه حدود هفت سال ازدواجش مي گذرد و شوهرش نزديك به شش سال است كه او را رها كرده و در تمام اين شش سال هيچگونه نفقه و خرجي به زوجه نرسيده است حالازن حاضر شده با بخشيدن مهريه اش طلاق را بگيرد.لطفاً نظر مبارك را د رمورد اينكه مي تواند طلاق بگيرد يا نه بيان فرمائيد.

در ضمن با توجه به جواني زوجه احتمال افتادنش به گناه زياد است.

جواب:طلاق بدون اذن يا وكالت از شوهر باطل است و در صورت غيبت شوهر زن مي تواند به محكمهٔ شرعيه شكايت كند و در اين صورت حاكم شرع بعد از فحص(تا چهار سال با مراعات شرائط) زن را طلاق دهد. و درهر صورت بايد خودش را از گناه حفظ كند.

سؤال157:اگر كسي مفقودالاثر شد و اولاد كبار و صغار هم دارد كه بعضي از آنان فقير و برخي ديگر غني هستند تا وقتي كه موت آن شخص معلوم نشده آيا اولاد او مي توانند از اموال پدرشان استفاه كنند؟

جواب:هر يك از كساني كه فقير هستند و نفقهٔ ايشان بر شخص مفقودالاثر واجب است با مراجعه به حاكم شرع مي توانند به مقدار نفقه از مال او استفاده نمايند و غير فقير چنين حقي ندارد.

سؤال158:شخصي در حال حيات پدر مفقود الاثر مي شود تا اين كه پدرش فوت مي كند و تا كنون معلوم نيست كه او زنده است يا مرده (بعضي از مردم مي گويند كه نامبرده زنده است و صاحب عائله مي باشد و بعضي ديگر مي گويند كه در حال حيات پدرش از دنيا رفته ) وراث،ارثي را كه از پدر باقي مانده در بين خودشان تقسيم كرده اند و سهمي براي شخص مفقود الاثر نگذاشته اند.لطفاً بفرماييد آيا از نظر اسلام او سهمي دارد يا خير؟اگر سهمي باشد به چه كسي بايد داد تا برايش نگهداري كند؟

جواب:تا به وجه شرعي فوت شخص مفقودالاثر محرز نشود تصرف در اموال جايز نيست و تقسيم  مال مشترك در حصهٔ شخص غائب موكول به نظر حاكم شرع است.

سؤال159:زني است كه حدود پنج سال قبل شوهرش او را ترك كرده و مفقودالاثر گرديده و اين زن تا كنون هيچگونه اطلاعي از وي ندارد نامبرده در سال  57 يكبار تقاضاي طلاق از دادگاه عمومي را نمود كه از طريق جرائد سه بار شوهرش را به دادگاه دعوت كردند . ولي شوهر وي شناخته نشد و در دادگاه حاضر نگرديد . ادگاه غياباًحكم طلاق را صادر كرد از آنجايي كه متدينه مقلد آن حضرت مي باشد از مراجعه به دفتر خانه و گرفتن طلاق خودداري ورزيده اينك به دادگاه مدني خاص مراجعه كرده است(نظر به اينكه در عقد نامه شرايطي قيد گرديده كه يكي از آنها اين است:

«هرگاه يكي از زوجين زندگي خانواده را ترك كند زن يا شوهر مي تواند از دادگاه تفضيلي صدور گواهي عدم امكان سازش نمايد») تكليف دادگاه را مشخص فرمائيد.

جواب:اگر محرز باشد و يا آنكه به وجه شرعي ثابت شود كه زن ضمن عقد شرط كرده  كه  وكيل در طلاق خود باشد مي تواند در فرض مرقوم در محضر عدلين خود را مطلقه سازد و گرنه بايد صبر كند.

سؤال160:شوهر زني مدت چند سال مفقودالاثر بوده به دادگاه طاغوت مراجعه نموده و از طرف دادگاه حكم طلاق وي صادر شده و به حكم دادگاه طلاق داده شده بعداً با مردي ازدواج كرده و از او چند فرزند پيدا كرده حال پس از ده سال شوهر اولش پيدا شده و آمده آيا طلاقي كه درآن زمان داه شده و دادگاه آن زمان چنين حكمي صادر كرده صحيح است يانه؟

جواب:طلاق اگر زير نظر حاكم شرع به ترتيبي كه در طلاق زوجهٔ غائب مقرر است انجام نگرفته باطل است و زوجيت سابق به قوت خود باقي است.

سؤال161:زني شوهري اختيار مرده كه اهل پاكستان بوده و در ايران زندگي مي كرده و چون ازدواج قبل از تصويب قانون حمايت خانواده بوده و در ضمن عقدِ خارجِ لازم وكالت براي طلاق نگرفته و اكنون بيش از ده سال است كه شوهر ا ره ايران نيامده و نفقهٔ زوجه را هم نداده است .دادگستري ايران براي اين گواهي «عدم امكان سازش»صادر نموده است. اكنون با توجه به اينكه زوج رضايت به طلاق اين زن ندارد حكم شرعي اين زن رادر صحت طلاق و عدم صحت بيان فرماييد؟

جواب:اختيار طلاق با شوهر است.

سؤال162:زناني كه شوهر انشانن در كشور عراق زندگي مي كنند اگر از دادگاه مدني خاص جمهوري اسلامي ايران تقاضاي طلاق خلع نمايند با توجه به اينكه(به لحاظ جنگ تحميلي و قطع روابط ايران و عراق) براي دادگاه مقدور نيست تقاضاي زوجه را به اطلاع زوج رسانيده تا از نظر زوج آگاه گردد،آيا دادگاه مي تواند بدون اطلاع شوهر و از باب قاعدهٔ «لاضرر» و قاعدهٔ«لاحرج» زوجه را مطلقه سازد؟

در مسألهٔ فوق زماني كه زوجه اظهار مي دارد«غير مدخوله بوده و در شروع جنگ شوهرش را در كشور عراق به خدمت سربازي فراخوانده و زوجه را اخراج نمودهاند و زوجه از آن هنگام از شوهرش خبري ندارد»دادگاه مقابل خواستهٔ زوجه را مبني بر طلاق خلع چه تكليفي دارد؟

جواب:اختيار طلاق با شوهر است و تا ثبوت طلاق از طرف شوهر يا فوت او بايد صبر نمايد اگر چه زوجه مدخول بها نباشد.

سؤال163: تكليف همسر شخصي كه در جبه مفقودالاثر شده چيست؟

جواب:تا يقين به فوت شوهر خود پيدا نكرده نمي تواند شوهر بكند.

 سؤال164:مردي سه چهار ماه پس از ازدواج فرار يا مسافرت كرده و اكنون دهه سال است كه از او خبري نيست تكليف زن در اين باره چيست؟

جواب:تا يقين به مردن شوهر خود پيدانكرده بايد صبر كند و مي تواند به محكمهٔ شرعيه مراجعه نمايد تا با امهال تا چهار سال از حين مراجعه و فحص از شوهر در اين مدت حاكم شرع اقدام نمايد.

سؤال165:مدت چهار سال امل است كه شوهرم (كه جهت فعاليتهاي چريك دستگير شده ضد حكومت ماركسيستي كابل كار مي كرده)به دست مزدوران شوروي و تمام زندانهاي كابل را جستجو كرديم اما اثري از او نيافتيم الان من يقين دارم كه شوهرم شهيد شده و حيات ندارد از حضرت امام خميني تقاضا دارم اجازه فرمايند ازدواج نمايم ، چرا كه كه چند طفل يتيم دارم نميتوانم سرپرستي نمايم.

جواب:اگر يقي به فوت شوهر پيدا كرده پس از انقضاي عّدهٔ وفات مي تواند شوهر ديگر اختيار كند.

سؤال166:زني هستم ايراني ك قبالًدر كشور عراق ساكن بودم چند سال پيش در عراق شوهر كردم و پس از يك ما ا ز شوهرم جدا شدم او هم به سراغ من نيامده و طالقم نداده است .مدت چهار سال در عراق بوديم در سال58 ما را به ايران سوق دادند  كنون سه سال ونيم در ايران به سر مي بريم ، پدر پيرمردي دارم كه از كار افتاده است من هم جوان هستم مي خواهم شوهر كنم تا شايد با كمك شوهرم پدرم را ادره نمايم كه نه پدرم زياد سختي بكشد و نه خودم به راه نا مشروع بيفتم. معظّم له اجازه مي فرماييد شوهر نمايم يا خير؟

جواب:اگر شوهر اول شما را طلاق نداده حق نداريد شوهر كنيد و بايد عفت خود را حفظ كنيد و اگر شكايتي داريد به دادگاه صالحه مراجعه كنيد تا اقدام مقتضي بنمايد.

سؤال167: 1- دربارهٔ زوجه اي كه همسرش مفقود شده اگر علم پيدا شد به اينكه«فحص»بي فائده است،آيا مضيّ اَرَبع سَنَه ( گذشت چهار سال) لازم است و موضوعيت دارد يا خير؟

2-آيا مضيّ اربع شرط است بعد از رفع امر به حاك باشد؟يا مطلقاً  لو قبل از رجوع كافي است؟و همين معني مقتضاي صحيحهٔ حلبي مي باشد:

«عن ابي عبدالله عليه السلام أنّه سئِلَ عن المفقود فقال:المفقود اذا مَضي له أربع سنين بعث الوالي أو يكتب إلي الناحية التي هو غائب فيها فَان لم يوجَد له أثر أمر الوالي وليّه أن ينفق عليها إلي قوله ... أمره أن يطَلَّقَها فكان ذالك عليها طلاقاً واجباً»[2]

-آيا عسر و حرج در اين باب هم باعث جواز هم باعث جواز طلاق براي حاكم مي شود (مخصوصاً اگر غيبت به وسيلهٔ رفتن و فرار كردن خود زوج باشد و يا موردي كه منفِقي نيست كه نفقهٔ زوجه را بدهد)يا اينكه عسر و حرج مربوط به غير اين مقام از موارد حضور زوج است؟كه بر فرض جاز بشود قبل از چهار سال هم طلاق داد؟ و اين مطلب مختار مرحوم سيد است . در مسالهٔ 33 از مسائل عدّهٔ وفات ملحقات عروَة.

جواب:حكم همان است كه در تحريرالوسيله ذكر شده است:

در صورتيكه زوجه براي نداشتن شوهر د رحرج است نه از جهت نفقه بطوري كه در صبر كردن معرضيت فساد است حاكم پس از يأس قبل از مضيّ مدت چهار سال مي تواند طلاق دهد . بلكه اگر در مدت مذكور نيز در معرض فساد است و رجوع به حاكم نكرده است جواز طلاق براي حاكم بعيد نيست ددر صورت يأس.


[1] -يعني ادعا مي كند كه ازدواج او بلامانع است.

[2] -وسائل الشيعه،ج15،ص390،كتاب الطلاق،باب حكم طلاق زوجة المفقود و.....،ح4.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -