انهار
انهار
مطالب خواندنی

بكارت

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال25:در صورتي كه زوج مدعي عدم بكارت زوجه و زوجه مدعي بكارت باشد تكليف چيست و آيا هر دو مدعي شمرده مي شوند يا اينكه يكي از آن دو مدعي و ديگري منكر است؟

جواب:قول زوجه مقدم است مگر آنكه خلاف آن به وجه شرعي ثابت شود.

سؤال26:اگر مرد جواني با دختري ازدواج نمايد و در عقد شرط نكند كه دختر باكره باشد(ولي معمول بر اين است كه دختر باكره باشد،و ديگر لازم نمي دانند كه شرط كنند و اين مرد به اين قصد بوده كه دختر باكره است)ولي بعد از ازدواج معلوم شد كه دختر با كره نيست،و مدت دو الي سه سال به همين صورت با هم زنگي كنند ولي شوهر از اين ازدواج ناراضي باشد،آيا حق طلاق دارد؟ و اگر داشته باشد زن حق مهريه هم دارد يا خير؟

جواب:در فرض سوال زن حق دارد تمام مهريه را مطالبه كند واختيار طلاق با شوهر است ولي مراعات مقررات دولت اسلامي هم لازم است.

سؤال27:اينجانب پس از عروسي متوجه شدم زم باكره نبوده(چون نشانه هائي را كه در ف مردم مرسوم است آنها را پس از زناشوئي نديدم )لذا به پزشك بانوان مراجعه كردم تا مراتب معلوم گردد؛چون پول پزشك را خانوادهٔ زنم داده اند پزشك گفته است كه آثارش مخفي است آيا من مي توانم گفتهٔ پزشك را قبول كنم كه زنم قبل از زناشوئي با كره بوده است يا نه؟ اگر جواب باكره نبودن زنم مي باشد چه مقدار مهريه بايد كم شود و تفاوت مهريه باكره و ثيّبه چطور بر من معلوم بشود؟

جواب:مهر همان است كه در متن عقد تعيين شده و فرقي بين باكره و غير آن نيست. بلي اگر در عقد شرط بكارت شده يا عقد مبني برآن شرط بوده و شوهر به طريق شرعي عدم بكارت را اثبات نمايد مي تواند عقد را فسخ كند و در صورت عدم فسخ [1] و اختيار بقاء زوجيت و لو به سبب عدم فسخ مي تواند مابه التفاوت بين باكره بودن و غير آن را از مهر كم كند وقدار مابه التفاوت بين دو مهر منوط به تشخيص عرف است.

سؤال28:شخصي با ارتكاز ذهني بكارت با دختري ازدواج كرده منتهي بدون اشتراط در متن عقد ليكن بناء خارجي متعاقدين بر آن بوده است ولي بعد از دخول معلوم شده كه قبل از عقد توسط حمل بار سنين ، زوال بكارت شده (البته به گفتهٔ زوجه) ولي زوج احتمال مي دهد به سببي ديگر بكارت شده؛ يهني در علت شاك است.لذا شب اول زفاف مطلب را به پدر زوجه اطلاع داده و او گفته«من براي دخترم مهريه نمي خواهم مطلب مسكوت عنه باشد تا آبرويم ريخته نشود» و با اين حرف زوج ساكت شده و از طرفي هم اطمينان پيدا كرده كه سبب زوال حمل بار است و در نتيجه نه ماه باهم زندگي كرده اند حالا مي خاهد طلاق بدهد و ادعاء مي كند اين دو علت باعث شد كه من عقد را فسخ نكردم و ديگر اينكه اگر زوجه مي دانسته به توسط حمل بار بوده چرا قبل از عقد به من اطلاع نداد تا عقد نكنم و زوجه هم مي گويد من درست يقين نداشتم بكارت سلب شده بلي احتمالش را مي دادم و همچنين خجالت باعث شد كه مطلب را فاش نكردم و فقط به عيال برادرم گفتم و اگر پدرم مهريه را بخشيده از پيش خودش اين عمل را كرده به من خبرنداده و من مهرم را نبخشيده ام. حالا بيان بفرماييد نسبت به مهريه و شيربهاءپرداخت شده تكليف چيست؟

جواب:شيربها را در فرض مذكور حق نداريد مطالبه كنيد  زوجه نيز مهريه را استحقاق دارد و اختيار طلاق با شوهر است.

سؤال29:در مورد زنائي كه به اقرار طرفين واقع شده و زمن ادعا مي كند باكره بوده ولي مرد انكار و يا اظهار بي اطلاعي مي كند آيا راجع به إزالهٔ بكارت غرامت مالي به عنوان ارش و يا ديه به عهدهٔ زاني مي آيد يا نه؟ ودر صورتي كه زن شوهر نكرده باشد نسبت به إزالهٔ بكارت مدعي شناخته مي شود يا منكر؟

جواب:اگر نسبت به زن اكراه و اجبار محقق نشده هيچ گونه استحقاقي ندارد و در فرض اكراه و اجبار كه دعوي اثر دارد و زن به مرد نسبت إزالهٔ بكارت مي دهد زن مدعي و مرد منكر شناخته مي شود.


[1] -منظور عدم حق فسخي است كه نتيجه ي اِسقاط آن حق باشد.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -