انهار
انهار
مطالب خواندنی

بركناري مستعين عباسي از خلافت (252 ق)

بزرگ نمایی کوچک نمایی

پس از درگذشت "المنتصر بالله" (يازدهمين خليفه عباسي)، دست‌اندركاران نظام حكومتي و عناصر ذي نفوذ تشكيلات خلافت، مانند بُغاي كبير، بُغاي صغير، اوتامش، احمد بن خضيب و افرادي ديگر گرد هم آمده و درباره تعيين خليفه‌اي جديد به مشورت پرداختند و تصميم گرفتند كه از فرزندان ديگر متوکل عباسی مانند معتز و مؤيد كسي را براي اين أمر نامزد نكنند و به جاي آن‌ها از عموزادگانشان استفاده كنند.

بدين جهت، احمد بن محمد بن معتصم عباسي را بر تخت خلافت نشانيده و او را به "المستعين بالله" ملقب ساختند و با وي به عنوان دوازدهمين خليفه عباسي بيعت كردند. آغاز خلافت وي مصادف بود با 26 ربيع الاول سال 248 قمري.

فرزندان متوكل عباسي كه خود را سزاوار خلافت مي‌دانستند، از اين أمر دلگير شده و به دسيسه و فتنه‌انگيزي پرداختند و افرادي را كه مورد خشم و بي‌مهري خليفه قرار مي‌گرفتند به سوي خود جلب كرده و با وعده‌ها و تطميع‌هاي فريبنده، آنان را در صف مخالفان خليفه وقت قرار مي‌دادند. بيش از چهار سال از خلافت مستعين نگذشته بود كه شورش‌هاي زيادي از سوي مردم و يا سپاهيان خلافت در شهرهاي مختلف، مانند دارالخلافه بغداد، أنبار، سامرا و مداين به وقوع پيوست و پايه‌هاي حكومتي مستعين را سست و لرزان نمود.

تا اين كه صاحب منصبان و دبيران و سران كشوري و لشكري، چون محمد بن عبدالله بن طاهر، بغاي صغير و وصيف با در نظر گرفتن شرايط حساس جامعه و موقعيت و مصالح شخصي خويش با طرفين گفتگو كرده و آنان را به سازش و يافتن راهكاري جديد فراخواندند.

پس از گفتگو با مستعين، وي را به خلع از خلافت و واگذاري آن به معتز عباسي در قبال دريافت پنجاه هزار دينار پول نقد و مقدار سي هزار دينار غله به طور سالانه وادار كردند و او نيز پس از بركناري از خلافت مجاز باشد در هر شهري از شهرهاي حجاز، مكه، طايف و مدينه منوره اقامت گزيند.

مستعين هنگامي كه خود را تنها يافت و همه اطرافيان و دوستان خود را طرفدار صلح و كناره‌گيري وي از خلافت ديد بااكراه و اجبار آن را پذيرفت و پيمان‌نامه را امضا كرد و در روز سوم محرم سال 252 قمري در حضور فقها، اُمراء، قضات و دبيران خود را از خلافت خلع و آن را به معتز عباسي واگذاشت.[۱]

بدين ترتيب، بار ديگر خلافت به فرزندان متوكل عباسي برگشت و سايه شوم ظلم و جنايت آنان بر سر مسلمانان به ويژه محبان اهل بيت علیهم‌السلام و علويان پاك‌نژاد، گسترده‌تر و عميق‌تر گرديد.


1- تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 435 و ص 450؛ تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 500.

منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -