آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی؛ عارف، حکیم، استاد اخلاق و فقیه بزرگ شیعه و اسلام در تبریز به دنیا آمد. تاریخ تولدش به طور دقیق معلوم نیست ولی از کتابی در «فقه» که یکی از فضلای معاصر به آن دست یافته و از مؤلفات ایشان و در پایان آن نوشته شده معلوم میشود که به سال 1312 هـ . ق مؤلف در عنفوان جوانی بوده است.
وی فرزند «حاج میرزا شفیع» بود و به دلیل نسبتش با خانواده ملک التجار تبریزی به ملکی معروف شد.
تحصیلات
آیت الله ملکی تبریزی، علوم صرف، نحو، منطق، معانی بیان و دروس مقدّماتی دیگر را در تبریز فرا گرفت و پس از مدّتی «سطح» را به پایان رساند و برای استفاده بیشتر به نجف اشرف مشرف شد.
در نجف اشرف از درس محدّث محقق، میرزا حسین نوری، فقیه وارسته آیتالله حاج آقا رضا همدانی، و اصولی معروف آخوند خراسانی استفاده کرد.
اما مهمترین استادش، عارف بالله آخوند مولی حسینقلی همدانی بود که میرزا جواد ملکی را از ملک به ملکوت رساند. مرحوم ملکی تبریزی مدت 14 سال ملازم آخوند همدانی بود.
آیت الله ملکی تبریزی بیشترین ارادت را به آخوند همدانی داشت.
وی درباره استادش در کتاب اسرار الصلاة مینویسد: حکیم عارف و معلم خبیر و طبیب کاملی بسان او ندیدم...
در جای دیگر از آن کتاب مینویسد: مرا شیخی بود جلیلالقدر، عارف، عامل، کامل – قدس الله تربته - که کسی نظیر او در این مراتب را ندیدم ....
میرزا جواد آقا ملکی تبریزی از شدت علاقه به استادش (آخوند ملا حسینقلی همدانی)، نام فرزندش را حسینقلی گذاشت.
بازگشت به ایران
آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در سال 1321 قمری / 1270 شمسی به ایران بازگشت و به زادگاهش تبریز رفت.
جاذبه معنوی او روشن ضمیران پاک را بسان پروانههایی عاشق گرداگردش به پرواز درآورد و از محضر پر فیض وی آنان را سیراب ساخت.
در این سالها بود که واقعه مشروطه پدید آمد و ارتش روسیه بخشی از آذربایجان را اشغال کرد، مردم بیپناه آن خطه به خاک و خون کشیده شدند و شهر تبریز محاصره شد.
راهی غیر از ترک دیار باقی نماند. از این رو حاج میرزا جواد آقا به دور از چشم متجاوزان رو به سوی تهران گذارد و از آنجا به زیارت حضرت عبدالعظیم علیهالسلام شتافت. سپس به قم مهاجرت کرد و این شهر را وطن خویش قرار داد.
ارمغان ارزشمند دوران تحصیل و تدریس حاج میرزا جواد آقا، ژرفنگری و اندیشمندی بسیار نسبت به اوضاع جهان بود.
وی صاحب سیرتی سیاسی شده بود و هماره حوادث را با دیده بصیرت و بینش مینگریست. حکومت زمان خود را مردود میدانست و صاحب منصبان را افرادی ناپاک و غاصب میشمرد. هیچ گاه روی خوش به آنان نشان نمیداد و با زبان دعا، ناخرسندی خویش را نسبت به اوضاع ابراز میکرد.
افرادی که برای مشورت به حضورش میشتافتند از قبول کارهای دولتی منصرف میساخت و سردمداران حکومت را همچون ستمگران بنی امیّه و بنی عباس قلمداد میکرد.
تدریس و تهذیب در قم
سال 1329 ق. قم پذیرای وجود حاج میرزا جواد آقا شد. در آن ایّام این شهر از حداقل امکانات محروم بود، جمعیتی اندک داشت و هنوز حوزه علمیّه کنونی تأسیس نشده بود.
این عارف فرزانه اندکی پس از ورود، به درخواست برخی از افراد پارسا، جلسات درس و محافل اخلاق برپا کرد.
درس «فقه» که متن آن مفاتیح فیض کاشانی بود و در پی آن درس «اخلاق و عرفان» برای عموم مردم که در مدرسه فیضیه تشکیل میشد.
درس دیگری برای بعضی از خواص در منزل حاج میرزا برقرار میشد که اخلاق و عرفان بود.
علاوه بر این، نماز جماعت در مسجد بالا سر حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام نیز از سوی ایشان اقامه میشد؛ که امام خمینی و آیه الله بهاءالدینی از جمله افرادی بودند که در نماز حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی شرکت میکردند.
برخی از حالات میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
آنان که با حالات ملکوتی و عبادی این فرزانه عارف آشنا بودند ایشان را از بکّائون میشمردند. عالمی که از خوف و شوق خداوند بسیار گریه میکرد و از بسیار گریه کنندگان عصر بود.
سه ماه رجب، شعبان و رمضان را پی در پی روزه میگرفت و در قنوت نمازهای نافله این بیت حافظ را مکرر میخواند:
ما را ز جام باده گلگون خراب کن / زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
استادان آیت الله ملکی تبریزی
مهمترین استادان مرحوم ملکی تبریزی عبارت بودند از:
1. آخوند ملا حسینقلی همدانی
2. حاج آقا رضا همدانی
3. آخوند خراسانی
4. میرزا حسین نوری
شاگردان درس اخلاق
برخی از شاگردان مرحوم ملکی (ره) عبارتند از:
1. امام خمینی - قدس سره الشریف -
امام راحل (ره) در کتاب «معراج السالکین»، چون سخن از عرفان میشود، استاد خود را «شیخ جلیل القدر» لقب داده و «عارف بالله» میخواند و علاقهمندان به تهذیب و وارستگی را به مطالعه کتابهای ایشان راهنمایی میکند.
و در کتاب «چهل حدیث»، بیدار دلان را به «رساله لقاء الله» آن بزرگوار رهنمون میشود.
آن فرزانه کبیر، در جای دیگر که از قم و قبرستان شیخان سخن به میان میآید خطاب به استاد شهید مطهری میفرماید: «در قبرستان قم یک مرد خوابیده است و او حاج میرزا جواد آقا تبریزی است.»
امام خمینی آن چنان به مرحوم ملکی تبریزی ارادت میورزید که هنگام بازگشت از پاریس به ایران، در قم به قبرستان شیخان رفته و با کمال تواضع با تحت الحنک عمامه خویش ـ با آن که همیشه دستمال همراه داشت ـ غبار سنگ قبر استاد را زدود و به قرائت فاتحه و تلاوت قرآن پرداخت.
2. حاج آقا حسین فاطمی قمی
دانشمندی الهی و پر مهر که سالیان بسیار خوشه چین گستره دانش استاد خود بود و تدریس اخلاق و تربیت نفوس بسیاری را به عهده داشت.
3. آخوند ملا علی همدانی
عالم ربانی و فرزانهای شایسته که از همدان به قم هجرت کرد و طوبای وجود خود را با انبوه معارف الهی از حاج میرزا جواد آقا برکت بخشید و تأثیری جاودان در روح خود ایجاد کرد.
4. حاج شیخ عباس تهرانی
5. سید محمود مدرّسی
6. حجه الاسلام سید محمود یزدی
7. محمود مجتهدی
8. شیخ اسماعیل بن حسین «تائب»
9. حاج میرزا عبدالله شالچی
تالیفات آیت الله ملکی تبریزی
بیان تالیفات مرحوم ملکی تبریزی را با کلام امام خمینی شروع میکنیم که فرمود: « ... از علمای معاصر کتب شیخ جلیل القدر، عارف بالله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی را مطالعه کن».
1. «اسرار الصلاة»
کتابی که حاوی هزار نکته از اسرار نماز است و بسان استاد اخلاق برای انسانهای آماده خودسازی محسوب میشود. برخی از اسرار طهارت و عبرت و تفکّر را گوشزد میکند و به معانی وسوسه و الهام میپردازد. با بحث از گناهان کبیره اشارهای به توبه نموده و حضور قلب و حالات ملکوتی آدمی را توضیح میدهد.
2. «المراقبات» یا «اعمال السنّه»
در این اثر پربها، مقدّمهای کوتاه پیرامون دعا و راز و نیاز به چشم میخورد و سپس با قلمی زیبا و گویا، اعمال ماههای مختلف، آثار و برکات روحی و معنوی آنها توضیح داده شده است.
علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان، تقریظی بر این کتاب نوشته است که در ادامه میآید.
3. «رساله لقاء الله»
کتابی لبریز از نورانیت و معنویت که رهپویان راه تهذیب و وارستگی را به قلّه قداست و طهارت روح میرساند. معنای «لقاء الله» و آیات مربوط به آن را توضیح داده، از اسم اعظم گفتگو میکند و سپس راه موفقیت الهی را برای سالکین بیان مینماید.
4. کتابی در فقه
5. رسالهای در حج
6. حاشیه فارسی بر «غایة القصوی»
آیتالله ملکی تبریزی در بیان بزرگان
امام خمینی (ره)
عبارات امام خمینی را در قسمت شاگردان، نقل کردیم.
علامه طباطبایی
مرحوم علامه طباطبائى صاحب کتاب المیزان، بر کتاب المراقبات آیت الله ملکی تبریزی تقریظی نوشتهاند که بخشی از آن چنین است:
«... چند سطرى درباره کتاب اعمال سال، تألیف پیشواى طایفه، حجت حق، آیت الله، مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکى تبریزى - قدس اللّه روحه – مىنویسم نه با این هدف که این کتاب گرانسنگ یا مؤلف بزرگ آن را بستایم، زیرا این کتاب دریاى لبریزى است که در سنگ و پیمانه نگنجد و مؤلف آن پیشواى والا مقامى است که بلنداى زیاد شخصیت او با هیچ مقیاسى قابل اندازهگیرى نیست، و ناتوانى، عذرى موجّه، و یأس از رسیدن به مقصد، براى استراحت کافى است، بلکه با هدف تذکر به برادران و دوستان و سروران صادق و با صفا که تذکر براى مؤمنین سودمند است....
کتابى که پیش رو دارید از بهترین کتابهایى مىباشد که در این زمینه نگارش یافته است. در این کتاب لطایفى که اهل ولایت خدا از آن مراقبت نموده و نکات ظریفى که در دل سرگشتگان محبت خدا خطور نموده و تمام مطالبى که مربیان درباره عبادت خدا فهمیدهاند، وجود دارد. خداوند مرقد مؤلف بزرگ آن را نورانى، از بارانهاى رحمت و بخشش خود بر آن سیراب و او را به پیامبر و آل پاک او ملحق نماید.»
مقام معظم رهبری
ایشان میفرماید: «ما قلههاى تهذیب داریم. در همین قم، مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى، مرحوم علامه طباطبائى، مرحوم آقاى بهجت، مرحوم آقاى بهاءالدینى (رضوان اللَّه تعالى علیهم) قلههاى تهذیب در حوزه بودند. رفتار اینها، شناخت زندگى اینها، حرفهاى اینها، خودش یکى از شفابخشترین چیزهائى است که میتواند انسان را آرام کند؛ به انسان آرامش بدهد، روشنائى بدهد، دلها را نورانى کند. در نجف بزرگانى بودند؛ سلسله شاگردان مرحوم آخوند ملاحسینقلى تا مرحوم آقاى قاضى و دیگران و دیگران؛ اینها برجستگانند.»
در جای دیگر میفرماید: « ... میرزا جواد آقاى تبریزى معروف - که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحبدلِ زمان خودش بوده است ...»
علامه حسن زاده آملی
عارف الهى، سالک مستقیم، محقق ربانى، فقیه صمدانى، و مربّى نفوس آیة الله حاج شیخ میرزا جواد آقاى ملکى تبریزى (رضوان الله تعالى علیه) از اعاظم علماى الهى عصر أخیر، و به حق از علماى فقه و اصول و اخلاق و حکمت و عرفان بوده است.
آیتالله شهید مرتضی مطهری
استاد شهید میگوید: مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکى تبریزى از بزرگان اهل معرفت زمان ما- که پنجاه و دو سال پیش از دنیا رفته است و قبر او در قم است و من هر وقت به قم مشرّف مىشوم آرزو دارم قبر این مرد بزرگ را زیارت کنم- در یکى از نوشتههاشان درباره استاد بزرگوارشان مرحوم آخوند ملّا حسینقلى همدانى که از اعاجیب اهل معنا بوده مىنویسد که یک آقایى آمد پیش مرحوم آخوند و مرحوم آخوند او را توبه داد. چهل و هشت ساعت بعد وقتى آمد، ما او را نشناختیم. آنچنان از نظر چهره و قیافه عوض شده بود که ما باور نمىکردیم که این همان آدم چهل و هشت ساعت پیش است.
آیتالله حاج سید حسین فاطمی
وی میگوید: «او خودش دستورالعمل اخلاقی بود. شب که میشد در صحن خانه دیوانهوار قدم میزد و مترنم بود که:
گر بشکافند سراپای من / جز تو نیابند در اعضای من
آخرین حرفش در بیماریش این بود که گفت «الله اکبر» و جان تسلیم کرد.»
شیخ محمد رازی
وی میگوید: ایشان ماههای رجب و شعبان را روزه بودند و در مدرسه فیضیه درس اخلاق عمومی میگفتند. اکنون که سی سال از رحلت آن عالم ربّانی میگذرد، در و دیوار مدرس و فضای مدرسه، صدای حزین و گریان و نالههای شوق و سوزان او را به گوش هوش میرساند که میگوید: «اللهم ارزقنا التجافی عن دار الغرور و الانا به الی دارالخلود والاستعداد للموت قبل الفوت».
ارتباط وی با حضرت بقیه الله ارواحنا له الفداء بسیار و ملازمتش به تقوا و ورع فراوان بود. مراقبتی بسیار به نوافل و حضور و توجه دایمی فراوان داشت و لحظهای از یاد خداوند بیرون نمیرفت.
حاج میرزا عبدالله شالچی
وی میگوید: «مرحوم استادم، آیت الله ملکی، اجتهاد فکری و درونی داشت. در برداشتهای درونی قوی بود. ایشان دستورهایی در خوردن، خوابیدن و اعمال و رفتار ارائه میدادند که بسیار مؤثر بود و شخصی را پاک و پیراسته کرده، به سوی الله رهنمون مینمود.
... الان نیز مرقد ایشان - در قبرستان شیخان قم - محل حوایج است. من هر وقت حاجتی داشته باشم بر سر قبر ایشان میروم.»
ماجرای تنها عکس منتشر شده از آیت الله ملکی تبریزی
یکی از شاگردان آیت الله ملکی تبریزی میگوید: «آن جناب اجازه نمىفرمود که از او عکس بگیرند و بعضى از دوستان و ارادتمندانش این نقشه را طرح کردند که در حال نماز از او عکس بگیرند که نتواند مانع بشود و در حالى که از عکس گرفتنش بىخبر بود از او عکس در حال قنوت نماز گرفتند.»
ماجرای عنایت آیت الله ملکی تبریزی به علامه حسن زاده آملی
علامه حسن زاده آملی مینویسد: راقم سطور پس از آنکه از مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى آگاهى یافت، تا مدّت مدیدى مىپنداشت که قبر آن جناب در نجف اشرف است. تا اینکه در شبى از نیمه دوم رجب هزار و سیصد و هشتاد و هشت هجرى قمرى در حدود سه ساعت از شب رفته، با جناب آیة الله آقا سید حسین قاضى طباطبائى تبریزى برادر زاده مرحوم آقاى حاج سید على آقاى قاضى، در کنار خیابان ملاقات اتفاق افتاد. با جناب ایشان در اثناى راه از مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى سخن به میان آوردم و سؤال از تربتشان کردم، فرمودند: قبر ایشان همین شیخان قم نزدیکى قبر مرحوم میرزاى قمى صاحب قوانین است و لوح قبر دارد.
من به محض شنیدن اینکه لوح قبر دارد از ایشان نپرسیدم که در کدام سمت قبر میرزاى قمى و چون با جناب آقاى آسید حسین قاضى خداحافظى کردم شتابان به سوى شیخان قم رفتم که مبادا در را ببندند، رفتم به شیخان و بسیارى از الواح قبور را نگاه کردم که بعضى را تا حدّى تشخیص دادم و بعضى را چون شب بود و برقهاى آنجا هم بسیار ضعیف بود تشخیص دادن بسیار دشوار بود؛ با خود گفتم حالا که شب است و تاریک است باشد تا فردا، داشتم از شیخان به در مىآمدم ولى آهسته آهسته که باز هم نظرم به الواح قبور بود که دیدم شخصى ناشناس از درب شرقى شیخان وارد قبرستان شده است و مستقیم به سوى من مىآید تا به من رسیده گفت: آقا قبر آمیرزا جواد آقاى ملکى را مىخواهید؟ و مرا در کنار قبر آن مرحوم برد و از من جدا شد و به سرعت به سوى درب غربى شیخان رهسپار شد که از قبرستان بدر رود، من بىاختیار تکانى خوردم و مضطرب شدم و ایشان را بدین عبارت صدا زدم و گفتم آقا من که قبر ایشان را مىخواستم اما شما از کجا مىدانستید؟ آن شخص در همان حال که به سرعت به سوى درب غربى شیخان مىرفت، صورت خود را برگردانید و نیمرخ به سوى من نموده گفت: ما مشتریهاى خود را مىشناسیم!
مکاشفهای درباره آیتالله ملکی تبریزی
علامه حسن زاده آملی مینویسد: حکایت کرد براى ما جناب حجتالاسلام حاج سید جعفر شاهرودى که از علماى عصر حاضر طهران است دو مکاشفه را که مفصّل است مجمل آن را براى یافتن مقام و منزلت صاحب ترجمه مىنگارم:
فرمود شبى در شاهرود خواب دیدم که در صحرائى حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالى له الفرج) با جماعتى تشریف دارند و گویا به نماز جماعت ایستادهاند، جلو رفتم که جمالش را زیارت و دستش را بوسه دهم، چون نزدیک شدم شیخ بزرگوارى را دیدم که متصل به آن حضرت ایستاده و آثار جمال و وقار و بزرگوارى از سیمایش پیداست، چون بیدار شدم در اطراف آن شیخ فکر کردم که کیست تا این حدّ نزدیک و مربوط به مولاى ما امام زمان است، از پى یافتن او به مشهد رفتم نیافتم، در طهران آمدم ندیدم، به قم مشرف شدم او را در حجرهاى از حجرات مدرسه فیضیه مشغول به تدریس دیدم، پرسیدم کیست؟ گفتند عالم ربانى آقاى حاج میرزا جواد آقاى تبریزى است؛ خدمتش مشرف شدم تفقد زیادى کردند و فرمودند: کى آمدى گویا مرا دیده و شناخته از قضیه آگاهند. پس ملازمتش را اختیار نمودم و چنان یافتم او را دیده بودم و مىخواستم.
تا شبى که نزدیک سحر در بین خواب و بیدارى دیدم درهاى آسمان به روى من گشوده و حجابها مرتفع گشته تا زیر عرش عظیم الهى را مىبینم پس مرحوم استاد حاج میرزا جواد آقا را دیدم که ایستاده و دست به قنوت گرفته و مشغول تضرع و مناجات است به او مىنگریستم و تعجب از مقام او مىنمودم که صداى کوبیدن در خانه را شنیده و متنبه گشته برخاستم در خانه رفتم، یکى از ملازمین ایشان را دیدم که گفت بیا منزل آقا گفتم چه خبر است گفت سرت سلامت خدا صبرت دهد آقا از دنیا رفت.
تاثیر نفس آیت الله ملکی تبریزی
استاد فاطمی نیا: در مورد جمال السالکین، آیة الله آقا میرزا جواد آقای تبریزی مینویسند که وقتی در مجلسی مینشست میفرمود: ای مردم! یکی از نامهای خدا «غفار» است! همین را که میگفت، چند نفر غش میکردند و آنان را از مجلس بیرون میبردند!
آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی هم فرمودند: میرزا جواد آقا تبریزی در مدرسه فیضیه درس اخلاق داشت و آن چنان تأثیر آتشین بر دلها میگذاشت که در درسش از اثر صحبت ایشان، غش میکردند و بی هوش میشدند.
روزی به میرزا جواد آقا عرض کردند که تأثیر صحبت شما چنان است که یکی از تجار در این جلسه حضور داشته بی هوش بر زمین افتاده است!
فرموده بودند: این که چیزی نیست مولایشان امیرالمؤمنین همیشه از خوف خدا چنین حالتی بهش دست میداد!
خبر از وفات خود/ خوابهای متعدد درباره وفات آیت الله ملکی تبریزی
استاد فاطمی نیا: ... اینها حیف است، اینها سینه به سینه است، اگر ناقلش مثل من بیافتد و بمیرد دیگر کسی پیدا نمیشود بگوید، هی منتظر شوی که رادیو خواهد گفت، یا تلویزیون. دیگر تمام شد!
... آقا شیخ محمد حسین بهاری خودش به من فرمود که آقا میرزا جواد آقا تبریزی ـ رضوان الله علیه ـ روی منبر نشسته بود و من پای درس ایشان بودم.
شیخ محمد حسین تا سه چهار سال پیش زنده بود خیلی مرد بزرگی بود منتهی دیگر چون آسم شدیدی داشت آن هم در یک گوشه شهرستان! ایشان مجهول القدر مانده بود...
ایشان میفرمود جوان بودم میرزا جواد آقا روی منبر درس میگفت، میگوید یک دفعه دیدم این دو چشمهای نورانی را متوجه ما کرد گفت: اهل کجایی؟ ـ من خلاصه عرض میکنم ـ گفتم: اهل بهار!
تا گفتم اهل بهار، به پُری صورتش اشک ریخت!
سپس گفت: شیخ محمد بهاری (آیت الله شیخ محمد بهاری از شاگردان آخوند ملا حسینقلی همدانی)، قبرش زیارتگاه شده یا نه؟ قبر شیخ محمد مزار شده یا نه؟
بعد گفت: ان شاء الله من در پنجشنبه هفته آینده مهمان ایشان هستم! ـ یا گفت: به او ملحِق میشوم ـ این حرفی که میزد مثل اینکه پنجشنبه بوده میفرمود: پنجشنبه آینده!
یک شاگردی داشت آن شاگرد بی قرار شد، گریه کرد، آمد خودش دست به ضریح حضرت معصومه علیها السلام شد.
گفتیم: چه خبر است؟
گفت: والله! من این آقا را میشناسم اینکه گفت: من پنجشنبه آینده مهمان شیخ محمد بهاری هستم، دیگر تمام شد!
گفتیم: حالا امام نیست، پیامبر نیست که حرفش را این قدر زود باور میکنید. حالا که آقا میرزا جواد آقا سر حال است.
به هر حال، گفت: پنجشنبه آینده جنازه آقا میرزا جواد آقا تبریزی تشییع شد.
مهم این است که ایشان میگفت: طلبههای دارالشفاء، فیضیه و جاهای دیگر، ـ ببینید اینها مهم است، قریب به دویست و پنجاه طلبه، قریب به دویست و پنجاه طلبه! - از حوزه علمیه خواب دیده بودند صبح که پا شده بودند برای نماز، به همدیگر میگفتند: خواب دیدیدم! یک الف این خوابها با هم فرقی نداشت. خیلی حرف است! 250 نفر خواب ببینند یک الف هم با هم فرق نداشته باشد!
خلاصه؛ که در شب پنجشنبه خواب دیده بودند که جنازه آقا میرزا جواد آقا تبریزی روی تابوت حرکت میکند، حضرت سید انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم جلوی جنازه حرکت میکند!
تاریخ و چگونگی وفات آیت الله ملکی تبریزی
سرانجام خورشید عرفان و مناجات، روز یازدهم ذیحجه سال 1343 قمری از دنیا رفت به لقای محبوبش رسید.
چگونگی حضور آن عارف فرهیخته را در ملکوت از زبان فرزانه وارسته، حاج آقا حسین فاطمی آگاه میشویم:
روز پنجشنبه، عید قربان بود. صبح، مسجد جمکران رفتم و قبل از ظهر به منزل برگشتم.
چون وارد شدم خبر دادند که حاج میرزا جواد آقا جویای احوال شما شدهاند. چون از کسالت وی اطلاع داشتم بدون هیچ معطلی به خدمتشان رفتم.
ایشان به حمام رفته، خضاب بسته و پاک و مطهر در بستر نشسته بودند. در ظاهر منتظر اذان بودند اما انتظار بیش از این مقدار بود. چون ظهر فرا رسید در بستر شروع به اذان و اقامه کردند. با گفتن هر جملهای بهجت بیشتر و آرامش فراوانتری سراغ او میآمد.
پس از اذان، دعای تکبیرات افتتاحیه را ترنم کردند. سپس دو دست را بالا برده تا تکبیرةالاحرام بگویند که گویی درهای آسمان برای ورود او گشوده شد لبهایش حرکت کرد و دستها به لرزش افتاد و با آخرین کلام اولین دیدار حاصل شد؛ «الله اکبر»
مرغ روحش از بدن پاکش به سوی عالم قدس پرواز کرد و به سوی یار و محبوب دیرینه خویش، پر کشید.
مردمان وارسته و رادمردان عرصه تهذیب و اخلاص، پیکر معطر وی را تشییعی باشکوه نمودند و در جوار حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام در قبرستان شیخان به خاک سپردند.
... اینک دهها سال است که مرقد آن عارف فرزانه، و مرد ملکوتی در قبرستان شیخان قم، محل زیارت مشتاقان معارف الهی است.