انهار
انهار
مطالب خواندنی

احكام وطن‏

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال 238 - منظور از وطن اصلى و غير اصلى چيست و چه حكمى بر آنها مترتب است؟

جواب:  محلّى را كه انسان براى اقامت و زندگى خود اختيار كرده وطن اوست چه در آنجا به دنيا آمده و وطن پدر و مادرش باشد يا خودش آنجا را براى زندگى اختيار كرده باشد كه اولى را وطن اصلى و دومى را وطن اتّخاذى يا غير اصلى مى‏گويند و حكم آن اينست كه در آنجا روزه و نمازش درست و تمام است و نياز بقصد ده روز ندارد.

سؤال 239 - اعراض از وطن با چه شرايطى محقق مى‏شود؟

جواب:  منظور از اعراض اينست كه انسان از وطن اصلى يا غير اصلى خودش صرف نظر كند و بناى زندگى و اقامت در آنجا را نداشته باشد.

سؤال 240 - شخصى است كه در طول سال تردد بين دو شهر دارد و در هر دو شهر نيز داراى مسكن مى‏باشد و معمولاً در هر ماه سه الى 5 روز در يكى از شهرها و مابقى را در شهر ديگر است حكم نماز و روزه نامبرده چيست؟

جواب:  در صورتى كه هر دو شهر وطن او باشد نماز و روزه در هر دو جا تمام و صحيح است ولى اگر شهرى كه زياد توقف مى‏كند وطن او باشد نماز در محل ديگر قصر است مگر اين كه قصد اقامه ده روز كرده باشد.

سؤال 241 - اينجانب ده سال قبل از روستاى خود به شهر مقدس قم كوچ كردم و مدت 2 سال ساكن قم بودم پس از دو سال مجدّداً به روستا باز گشتم ولى خانه‏اى كه در قم ساخته بودم فعلاً باقى است و در دست مستأجر است.

سؤال حقير اين است كه حكم نماز و روزه بنده و خانواده‏ام در قم چگونه است؟ آيا قصد اقامه لازم است يا اينكه نماز تمام و روزه درست است؟ - اگر در ماه رمضان به قم آمده و ده روز بمانيم حكم چيست؟

جواب:  جائى را كه انسان محل زندگى خود قرار داده و ماندن خود را در آنجا محدود به مقدار معيّن نكرده آنجا وطن او حساب مى‏شود و در صدق وطن بودن قصد هميشه ماندن معتبر نيست بلى لازم است كه ماندن خود را محدود به مقدار معين نكند وگرنه وطن صدق نمى‏كند بنابراين اگر در قم به قصد وطن بودن مانده‏ايد و بعد از آن از اين قصد اعراض نكرده‏ايد قم وطن شما است و هر موقع كه به آنجا برويد نماز و روزه شما تمام ودرست است.

سؤال 242 - آيا حوزه براى طلابى كه موقتاً اقامت مى‏كنند حكم وطن دارد؟

جواب:  خير، حكم وطن ندارد.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -