انهار
انهار
مطالب خواندنی

شرح نوشتن تفسیر

بزرگ نمایی کوچک نمایی
علامه طبرسی می گوید : «آستین همت بالا زدم و نهایت جدّ و جهد را به كار بستم و دیدار بیدار داشتم و اندیشه به زحمت افكندم و بسیار تفكر كردم و تفاسیر گوناگون را در پیش رو نهادم و از خداوند سبحان توفیق و تیسیر طلبیدم و نگارش كتابی را آغاز كردم كه در نهایت فشردگی و پیراستگی و حسن نظم و ترتیب است و حاوی انواع و اقسام دانش تفسیر است و درّ و گوهرهایی اعم از علم قرائت، اعراب و لغت، پیچیدگی و مشكلات، معانی و جوانب، نزول و اخبار، قصص و آثار، حدود و احكام و حلال و حرام در بردارد و از خدشه‌هایی كه مبطلان آن مطرح كرده‌اند سخن گفته و سخنی را آورده‌ام كه تنها اصحاب ما ـ رضی الله عنهم ـ متعرض آن شده‌اند و استدلالات بسیاری را در صحت اعتقادات خود اعم از اصول و فروع و معقول و منقول به گونه‌ای معتدل و مختصر و بالاتر از ایجاز و پایین‌تر از تفصیل در بردارد؛ زیرا اندیشه‌های عصر حاضر تاب تحمل سنگینی فراوان ندارد و از تلاش در میادین مسابقات بزرگ ناتوان است زیرا از علما تنها نامی مانده و از علوم تنها رمقی».[1]
گرایش روحی بر نوشتن تفسیر با ابتكار و سبكی منحصر به فرد كه از روزگار جوانی در او جولان داشت و همچنین تشویق یار و دوست نزدیكش، محمد بن یحیی (از سادات آل زباره و از شخصیتهای برجسته سبزوار) دو عامل و انگیزه‌ای است كه مؤلف محترم خود در مقدمه بدان اشاره كرده است. برخی از مورخان با بیان داستانی از طبرسی، انگیزه دیگری را در باب علت نوشتن تفسیر دخیل می‌دانند. آن حكایت از این قرار است:
زمانی سكته‌ای بر علامه عارض می‌شود و خاندانش به این گمان كه او به رحمت ایزدی پیوسته است وی را به خاك می‌سپارند. او پس از مدتی به هوش آمده، خود را درون قبر می‌بیند و هیچ راهی را برای خارج شدن و رهایی از آن نمی‌یابد. در آن حال نذر می‌كند كه اگر خداوند او را از درون قبر نجات دهد كتابی را در تفسیر قرآن بنویسد. در همان شب قبر ش به دست فردی کفن دزد نبش می‌شود و آن گوركن پس از شكافتن قبر شروع به باز كردن كفنهای او می‌كند. در آن هنگام علامه دست او را می‌گیرد! کفن دزد از ترس، تمام بدنش به لرزه می‌افتد، علامه با او سخن می‌گوید، لیكن ترس و وحشت آن مرد بیشتر می‌شود. علاوه طبرسی به منظور آرام ساختن او، ماجرای خود را شرح می‌دهد و پس از آن می‌ایستد. کفن دزد نیز آرام شده، با درخواست علامه كه قادر به حركت نبود، او را بر پشت خود می‌نهد و به منزلش می‌رساند. طبرسی نیز به پاس زحمات آن گوركن، كفنهای خود را به همراه مقدار بسیاری پول به او هدیه می‌كند. آن مرد نیز با مشاهده این صحنه‌ها و با یاری و كمك علامه توبه كرده، از كردار گذشته‌اش از درگاه خداوند طلب آمرزش می‌كند. طبرسی نیز پس از آن به نذر خود وفا كرده، كتاب مجمع البیان را می‌نویسد.[2]  [3]در ضمن نمونه همین ماجرا به مولا فتح الله كاشانی نویسنده تفسیر منهج الصادقین (متوفی ۹۸۸ ق.) نیز نسبت داده شده است.[4]
شیخ طبرسی تفسیر خود را در مدت هفت سال و با اقتباس از تفسیر«التبیان» اثر شیخ طوسی، تدوین كرد و هر یك از فنون مختلف قرآنی را به صورت جدا از هم و در قالبی منظم و مرتب بیان نمود. این نظم خاص سبب گردید كه دانشمندان شیعه و سنی، آن تفسیر را بر بسیاری از تفاسیر دیگر برتری داده، آن را مورد ستایش قرار دهند.[5] طبرسی و مجمع البیان نویسنده در این كتاب صفحاتی را به مقایسه این دو تفسیر اختصاص داده است.
مجمع البیان در ده جلد تدوین و در پنج مجلد چاپ شده است. این كتاب با مقدمه‌ای مفید آغاز شده و موضوعاتی در هفت فن به قرار ذیل در آن مطرح شده است: تعداد آیات قرآن و ثمره آشنایی با آن، ذكر اسامی قراء مشهور قرآن و نظرات آنان، تعریف تفسیر، تأویل و معنی، نامهای قرآن و معانی آن، یادی از علوم قرآن و مسائل مربوط به آن و كتابهایی كه در مورد آن تألیف شده است، احادیث مشهور پیرامون فضیلت قرآن و اهل آن و بیان آنچه كه برای قاری قرآن نیكوست (چون زیبا خواندن الفاظ قرآن).
او در پایه‌ای از موارد به دنبال معنی آیات و به منظور توضیح بیشتر، به مطلبی اشاره و آن موضوع را با عنوان «فصل» مشخص می‌كند. عناوینی چون تقوا، خصوصیت هدایت و هدی، توبه و شرایط آن، اخلاص، نام محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ و بالاخره چكیده‌ای از پندها و حكمتهای لقمان حكیم نمونه‌هایی از این فصلها می‌باشد. همچنین احادیث و روایات بسیاری در این تفسیر وجود دارد كه تعداد آن بیش از هزار و سیصد حدیث است.

[1] مجمع البیان ج۱، ص۳۵.
[2] ریاض العلماء ج۲، ص۳۵۸.
[3] روضات الجنات ج۵، ص۳۶۲.
[4] روضات الجنات ج۵، ص۳۶۲.
[5] طبرسی و مجمع البیان ج۲، ص۴۲.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -