انهار
انهار
مطالب خواندنی

اولين وزارت امور خارجه در ايران (1237 ق)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
به وجود آمدن اولين وزارت امور خارجه در ايران در زمان "فتحعلي شاه قاجار" (1237 ق)به وجود آمدن اولين وزارت امور خارجه در ايران در زمان «فتحعلي شاه قاجار» (1237 ق)
سابقه فعاليت وزارت امور خارجه ايران به دو قرن مي‌رسد. تا پايان قرن 18 ميلادي، امور مربوط به روابط خارجي ايران توسط رجالي اداره مي‌شدكه عمدتاً در دربار مستقر بودند و كشور، چيزي به نام وزارت خارجه نداشت. اما از ابتداي قرن نوزدهم كه انتصاب سفراي ايران در كشورهاي خارجي و يا پذيرش سفيران خارجي در ايران آغاز شد، كثرت امور مربوط به سياست خارجي و نمايندگان سياسي متعددي كه از سوي دولتهاي بيگانه وارد ايران مي‌شدند، سبب شد كه دولت ايران به فكر تأسيس وزارتخانه جديد «امور خارجه» بيافتد.
از اين رو فتحعلي شاه قاجار در 1809 ميلادي / 1224 ه‍ . ق فرمان تأسيس دفتري را صادر كرد كه با عنوان «امور خارجي» كار مراوده با نمايندگان دولتهاي خارجي در ايران، دريافت نامه‌‌ها، مرسولات سلاطين خارجي و قرائت آنها در حضور شا ه و تهيه پاسخ آنها و يا ترتيب اعزام نمايندگان ايراني به كشورهاي خارجي را بر عهده گرفت. متعاقب تشكيل اين دفتر «ميرزارضاقلي‌خان نوائي» موسوم به «منشي‌الممالك» به دستور فتحعلي شاه سرپرست اين دفتر شد.
منشي‌الممالك كه در آن زمان وزارت داخله را اداره مي‌كرد، با حفظ سمت، مدت 12 سال در دربار ايران تصدي «دفتر امور خارجي» را نيز بر عهده داشت. اما روابط خارجي ايران تنها در اعزام نمايندگان ايراني به خارج و يا پذيرفتن نمايندگان خارجي در ايران خلاصه نمي‌شد و حضور ايران در صحنه روابط بين‌‌المللي و ضرورت مواجهه با تحولات جهان ايجاب مي‌كرد كانون تصميم‌گيري‌هاي ايران در عرصه سياست خارجي فراتر از يك دفتر تحت پوشش دربار باشد. از اين رو در اكتبر 1821 م / 1237 ه‍ . ق فتحعلي‌شاه رسماً دستور تأسيس وزارت امور خارجه ايران را صادر كرد. اين وزارتخانه تأسيس شد و «ميرزا عبدالوهاب خان نشاط اصفهاني» به عنوان اولين وزير خارجه ايران منصوب گرديد.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -