هنگامى كه عمر بن خطاب (دومين خليفه مسلمين) بدست «فيروز ابولؤلؤ» در مدينه زخمى گرديد و به مرگ خود اطمينان پيدا كرد، عبدالرحمن بن عوف (يكى از صحابه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم) را فراخواند و نخست به وى پيشنهاد نمود كه جانشينى وى را بپذيرد. اما عبدالرحمان آن را فراتر از توانايى خويش ديد و از پذيرفتن مسئوليت سنگين آن، خوددارى كرد. آنگاه عمر بن خطاب به وى دستور داد تا پنج تن از بزرگان صحابه را گرد آورد و با خود، يك شوراى شش نفرى تشكيل دهد و از ميان آنان، يك نفر به عنوان خليفه مسلمانان برگزيده شده و سايرين با او بيعت نمايند.
اعضاى شورا عبارت بودند از: عبدالرحمن بن عوف، امام على بن ابى طالب عليه السلام، عثمان بن عفان، زبير بن عوام، طلحة بن عبيدالله و سعد بن ابى وقاص.
همچنين عمر بن خطاب دستور داد فرزندش عبدالله و دو شخصيت منتسب به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، يعنى امام حسن مجتبى عليه السلام و عبدالله بن عباس، بدون اين كه حق راى داشته باشند به عنوان ناظر در جلسه حضور داشته باشند.[۱]
عمر بن خطاب به اعضاى شورا، سه روز فرصت داد تا با بررسى جهات و جوانب حكومت و اوصاف و شايستگى هاى افراد، يك تن را برگزينند. وى، «ابى طلحه انصارى» را با 50 نفر نيروى مسلح، مامور تشكيل جلسه و توافق نهايى اعضاء و اجراى مصوبات آن نمود. او به ابى طلحه دستور داد كه آراى اقل بايد تابع آراى اكثر باشد و اگر طرفين، مساوى (سه به سه) شدند، ترجيح با طرفى است كه عبدالرحمن بن عوف در آن باشد. هر كه با تصميمات آن مخالفت ورزد، با شمشير سرش را از بدن جدا كند.
جلسه اعضاى شورا آغاز گرديد و به بحث و تبادل نظر پرداختند. آنان سه روز را در اتاقى دربسته گفتگو كردند و سرانجام، سه تن از آنان ، راى خود را به دو نفر واگذار كردند و به اين صورت كه زبير بن عوام، راى خود را به امام على بن ابى طالب عليه السلام واگذار كرد و عبدالرحمان بن عوف و سعد بن ابى وقاص، هم به على عليه السلام و هم به عثمان بن عفان راضى بودند. طلحة بن عبيدالله در آن هنگام كه در سفر بود، نتوانست در جلسه شورا حاضر گردد. وى پس از بيعت با عثمان از سفر برگشت و به اين امر رضايت داد.
به هر حال، دو نفر از ميان اعضاى شورا، نامزد خلافت شدند. يعنى حضرت على عليه السلام و عثمان بن عفان. سه روز به پايان رسيد و همه چشم انتظار معرفى خليفه تازه بودند. عبدالرحمن در اين هنگام، غير از گفتگوهاى فردى و جلسه اى با امام على عليه السلام و عثمان بن عفان، با برخى از بزرگان صحابه نيز مشورت هايى مى كرد و نظرات آنان را جويا مى شد.
عبدالرحمن به پيروى از عمر بن خطاب، تمايل باطنى به خلافت امام على عليه السلام نداشت و انتخاب آن حضرت براى عضويت در شورا را، تنها براى مشروعيت بخشيدن ظاهرى كار انتقال خلافت مى دانست و در حقيقت، نيت آنان انتخاب عثمان بن عفان بود. عبدالرحمن به دنبال گريزگاهى مى گشت كه عثمان را به تخت خلافت بنشاند ولى با هر كسى گفتگو مى كرد، آنان على بن ابى طالب عليه السلام را بخاطر كمالات نفسانى، سبقت در اسلام و خويشاوندى با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم، بر عثمان ترجيح مى دادند.
شايد منظور عبدالرحمن در گفتگو با بزرگان صحابه، راضى كردن آنان به خلافت عثمان بود و از اين راه، زمينه را براى پذيرش عمومى فراهم مى كرد.
روز چهارم فرارسيد و مسلمانان در مسجدالنبى صلى الله عليه و آله و سلم گرد آمده تا به خليفه سوم بيعت كنند. عبدالرحمن، در آغاز از تشكيل جلسه شورا و روند آن گزارشى داد و نهايى شدن نامزدى حضرت على عليه السلام و عثمان بن عفان را اعلان كرد.
آنگاه از مردم، درباره انتخاب يكى از اين دو نظرخواهى كرد. مردم دو دسته شدند. تعدادى از صحابه و ياران نزديك رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم، به على عليه السلام و تعدادى ديگر به عثمان راى دادند و در نتيجه، پراكندگى آرا و دودستگى به وجود آمد.
عبدالرحمن براى پايان كار، نخست حضرت على عليه السلام را به پيش فراخواند و به وى گفت: اى ابوالحسن عليه السلام آيا با خدا پيمان مى بندى كه به كتاب الله، سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و سيره دو خليفه پيشين عمل نمايى؟
حضرت على عليه السلام بدون هيچ گونه ظاهرسازى و با طمانينه كامل فرمود: پيمان مى بندم كه به كتاب خدا و سنت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم و به علم خود عمل كنم.
سپس عبدالرحمن به عثمان، گفت: اى عثمان، آيا با خدا پيمان مى بندى كه به كتابش و سنت پيامبرش و سيره دو خليفه پيشين عمل كنى؟ عثمان، بدون هيچ گونه تاملى گفت: مى پذيرم. من پيمان مى بندم كه به كتاب خدا، سنت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم و سيره شيخين عمل كنم!
عبدالرحمن كه خود سازنده اين صحنه نمايش بود، دست روى دست خود زد و گفت: تمام شد. سپس با عثمان بيعت كرد و مردم نيز با عثمان بيعت كردند. طلحة بن عبيدالله كه پس از اين ماجرا به مدينه برگشته بود، چون ديد همگان با عثمان بيعت كردند، او نيز به ناچار با وى بيعت كرد.
لازم به يادآورى است كه كشته شدن عمر بن خطاب، سه روز مانده به آخر ذى الحجه سال 23 هجرى واقع شد و انتخاب عثمان به خلافت، در چهارمين روز درگذشت عمر كه مصادف با روز يكشنبه، اول ماه محرم سال 24 هجرى قمرى بود، به وقوع پيوست.[۲]
اما جلال الدين سيوطى در تاريخ الخلفاء گفته است: عمر بن خطاب در روز چهارشنبه، چهار روز باقى مانده به آخر ذى الحجه زخمى گرديد و در روز يكشنبه اول ماه محرم، دفن شد. آنگاه در صفحات ديگر گفت: انتخاب عثمان بن عفان، سه روز پس از دفن عمر بن خطاب واقع گرديد.[۳]
1- تحليلى از زندگانى امام حسن مجتبى عليه السلام، ص 126.
2- نك: تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 554؛ تاريخ اليعقوبى، ج 2، ص 162 و معالم المدرستين، ج 1، ص 171.
3- تاريخ الخلفاء، ص 151 و 171.
منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی