انهار
انهار
مطالب خواندنی

شهادت سردار «عليرضا موحد دانش» (۱۳۶۲ ش)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
شهادت سردار رشيد اسلام و فرمانده لشكر ۱۰ «شهيد عليرضا موحد دانش» (۱۳۶۲ ش)
عليرضا، اولين فرزند خانواده موحد دانش در سال ۱۳۳۷ش در تهران به‌دنيا آمد. در سال ۱۳۵۵ش بعد از اخذ ديپلم به سربازي اعزام شد و پس از فرمان امام خميني (ره) مبني بر فرار سربازان از پادگان‌ها، وي نيز از پادگان گريخت و به جمع انقلابيون پيوست. پس از پيروزي انقلاب، در كميته انقلاب اسلامي شميران به فعاليت مشغول شد. عليرضا در فروردين‌ماه ۱۳۵۸ش به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و ابتدا مأموريت حراست از بيت امام خميني (ره) را بر عهده گرفت. با آغاز غائله كردستان، به اين خطه رفت و در چند عمليات پاك‌سازي عليه ضد انقلابيون شركت كرد. پس از آن به جبهه اعزام شد و به‌عنوان جانشين محسن وزوايي در عمليات بازي‌دراز حضور يافت و در همين عمليات بود که يك دستش قطع شد. پس از عمليات مطلع‌الفجر به مكه معظمه مشرف شد. قبل از عمليات فتح‌المبين، به تيپ ۲۷ محمد رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلّم) اعزام شد تا به‌عنوان معاون گردان حبيب بن مظاهر مأموريتش را انجام دهد. وي پس از خاتمه عمليات فتح‌المبين، فرماندهي گردان حبيب بن مظاهر را بر عهده گرفت و نقش فعالي در مراحل سه‌گانه الي بيت‌المقدس و آزادي خرمشهر ايفا كرد. در خرداد سال ۱۳۶۱ش با دختري مؤمنه عقد ازدواج بست و پس از پايان عمليات بيت‌المقدس، به‌همراه قواي محمد رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلّم)به لبنان اعزام شد. عليرضا بعد از بازگشت از لبنان، فرماندهي تيپ ۱۰ سيدالشهدا (علیه السلام) را بر عهده گرفته و در عمليات والفجر ۱ با اين تيپ وارد عمليات شد و در همان عمليات نيز مجدداً مجروح شد. سردار عليرضا موحد دانش، عاقبت در تاريخ ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ش در عمليات والفجر ۲ در منطقه حاج‌عمران درحالي‌كه فرماندهي تيپ ۱۰ سيدالشهدا (علیه السلام) را بر عهده داشت، عاشورائي گشت.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -