انهار
انهار
مطالب خواندنی

مستند حكم قاضى

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال:  آيا قاضى موظف است به علم خود عمل نمايد يا فقط مجاز به عمل است؟

جواب: ظاهر ادلّه وجوب عمل به علم است.

سؤال:  آيا قاضى به علمى كه از راه حدس براى او حاصل شده مى تواند عمل نمايد؟( بعنوان مثال اگر خارج از محتويات پرونده قاضى حدس بزند كه شخص مجرم است و منشأ علم او نيز همين حدس باشد آيا مى تواند به استناد آن علم حكم نمايد؟)

جواب: اگر براى قاضى علم حاصل شود تفاوت نمى كند كه از مطالعه پرونده يا قرائن خارجيه ديگر باشد و در هر دو صورت منشأ علم او حدس است و در اعتبار علم اگر حاصل شود فرقى بين اينكه سبب آن حسّ يا حدس باشد نيست.

سؤال:  در صورتى كه منشأ علم قاضى، رؤيت و شهود او باشد چه فرقى با شهادت دارد؟ و آيا مى توان گفت قاضى نيز مانند يك شاهد است و در صورت تكميل شهود(بينه شرعى) كه قاضى نيز جزء آن است مى توان حكم نمود؟

جواب: قول به اينكه علم قاضى مانند يك شاهد است و براى حجيّت آن شاهد ديگر لازم است، ظاهراً بين فقهاء قائل ندارد، و از جهات متعدّد مردود است و اگر منشأ علم قاضى حسّ باشد فرقش با بيّنه كه بايد عن حسّ باشد اينستكه در حجّيت بينه براى قاضى حصول علم شرط نيست و اگر اتفاقاً علم براى او حاصل شد حكم او مستند به علم است كه اقوى از بيّنه است به هر حال در حكم حاكم به علم، علم او موضوعيت دارد.

سؤال:  آيا قاضى به يك حالت روحى، وجدانى دست يابد كه بدون داشتن هيچ دليل و مدركى و بدون هيچ مشاهده حسّى، برايش علم و يقين حاصل شود آيا در اين صورت مى تواند طبق همين علم و يقين خود حكم صادر نمايد؟

جواب: در فرض مذكور اگر قاضى قطّاع باشد اگر چه قطاع براى خودش حجت است ولى وجود اين حال در شخص و خروج او از متعارف موجب سلب صلاحيت و عدم نفوذ حكم او و بلكه حرمت مداخله او در امور قضائى است.

سؤال:  طرق شرعى احراز عدالت شاهد در قضاوت راذكر فرماييد؟

جواب: 1 ـ قاضى شخصاً عدالت شاهد را از حسن ظاهر مثل مواظبت او در فعل واجبات و ترك محرمات و شركت در جماعات و غيرها احراز كند. 2 ـ دو نفر شاهد معلوم العدالة عند القاضى شهادت به عدالت او بدهند. 3 ـ شهرت و شياعى كه موجب اطمينان باشد.

سؤال:  نظر اسلام را پيرامون اعتبار اسنادى كه توسط دستگاههاى مدرن تهيه مى شود بيان فرماييد: مانند فاكس، فيلم، عكس، نوار ضبط، تلفنگرام، زيراكس، فتوكپى، پرينتر و اسكنر كامپيوتر و... كدام يك مى تواند مستند حكم قاضى قرار گيرد و به عنوان مؤيد تا چه حدّ قابل استفاده اند؟

جواب: اسناد مذكوره با اسناد متعارفه در جهت اعتبار تفاوتى ندارند زيرا در هر دو قسم بايد اطمينان به صحت مضمون و صحت استناد به صاحب آن حاصل شود.

سؤال:  آيا يك شاهد همراه با قسم مدعى رابراى اثبات دعوا كافى مى دانيد؟

 

جواب: در بعض موارد مانند دين يك شاهد و يمين مدعى براى اثبات دعوى كافى است. والله العالم

سؤال:  قتلى واقع شده و قاتل مردد بين دو نفر است قاضى ظن دارد كه قاتل احد الفردين لا بعينه هست و شواهد و قرائن هم ظن قاضى را تأييد مى كند در اين صورت آيا با قرعه معين كنند قاتل را يا برنامه ديگرى است؟

جواب: در فرض سؤال، چنانچه اولياى مقتول مدعى هستند كه قاتل يكى از اين دو نفر است ولى بينه شرعيه ندارند و براى قاضى از شواهد و قرائن ظن به صدق اولياى مقتول حاصل شده از موارد لوث است كه بايد مدعى قسامه بياورد اگر قسامه آورد، قاتل در يكى از دو نفر بطور لا بعينه تعيين مى شود و در اين صورت بايد هر دو نفر را قسم بدهند پس اگر هر دو قسم خوردند بر عدم قتل و يا هيچ يك قسم نخوردند بايد ديه را مشتركاً به ورثه مقتول بدهند ولى اگر يكى از دو نفر قسم خورد و ديگرى نكول كرد قتل بر ناكل ثابت مى شود. والله العالم

سؤال:  اگر مقتولى در شارع عام يا در اماكنى كه محل آمد و رفت عمومى است به صورت مجهول الهويه كشف شود و در مقام بررسى و تحقيقات در محاكم قضائى از جهت استناد عمل مجرمانه قتل نسبت به شخصى با وجود قرائن ظنيه از موارد لوث تشخيص گردد و براى مقتول ولى دمى شناخته نشود اجراى قسامه با چه شخصى است و اگر با ولى امر مسلمين است به چه كيفيت؟

جواب: در صورت مذكوره كه ولى دم مقتول مجهول است و يا لااقل معلوم العدم نيست قضيه متروكه مى ماند، هر وقت ولى دم معلوم شد و ادعا كرد طبق موازين باب قسامه عمل ميشود والا (الحاكم ولى الغائب) در مثل اين مورد كه در صورت اقامه قسامه از طرف قاتل موجب سلب قاعده (الغائب على حجّته) مى شود جارى نيست، ولى اگر معلوم باشد كه مقتول وارثى غير از امام عليه السلام ندارد، مثل اينكه همه ورثه او كافر باشند و از جهت ولاء عتق و ضمان جريره نيز وارث نداشته باشد، در اين صورت قول به ولايت حاكم جامع الشرائط بر طلب قسامه بعيد نيست.

سؤال:  شخصى با كمك دو نفر ، جوانى را عالماً و عامداً بعلت وجود اختلافات شديد با ضربات كارد مجروح كرده بعد از حمل به بيمارستان فوت ميكند. پدر متوجه فوت فرزندش در بيمارستان ميشود وبلا فاصله مسلحانه به منظور انتقام از قاتل فرزندش بيمارستان را ترك دفعتاً به عموى قاتل كه او نيز از محركين بوده است بر خورد وبا شليك يك رگبار پنج تيرى او را بقتل ميرساند و خود را به مأمورين معرفى و سلاح را نيز تحويل و اقرار به قتل قاتل فرزندش مى كند و بر اقرار خود نيز باقى است. اولياء مقتول دوّم اخيراً مدعى هستند كه پدر مقتول اول قاتل نيست بلكه فرزند ديگرش كه در بيمارستان بر بالين مقتول اوّل بوده قاتل است و چند نفر شاهد نيز در اين زمينه معرفى كرده اند كه شهادتشان محلّ تأمل است. لطفاً بفرمائيد از نظر شرع انور قاتل قتل اخير پدر مقتول اول است كه اقرار به قتل نموده و بر اقرار خود نيز باقى است يا فرزند منكر او كه مورد ادعاى اولياء مقتول دوم ميباشد؟

جواب: در مورد سؤال، در صورتى كه ورثه مقتول مدّعى باشند كه قاتل برادر مقتول اوّل است و به پدر مقتول اوّل ادّعا نداشته باشند و بر ادعاء خود در محضر حاكم شرع بيّنه شرعيّه اقامه نمايند اقرار مقرّ به قتل موجب ردّ بينه نمى شود مگر اينكه حاكم شرع از قرائن و امارات يقين به صدق مقرّ پيدا كند كه در اينصورت بر طبق بيّنه حكم نمى دهد و حكم عليه مقرّ نيز در صورتى صادر ميشود كه ورثه عليه او اقامه دعوى نمايند. والله العالم.

سؤال:  همانطور كه در باب قتل در موارد لوث احتياج به قسامه مى باشد (البته در دادگاه) آيا در آيات و يا احاديث و روايات نصّى بر اينكه بتوان در دادگاه در حضور قاضى قسم به نفع متهم خورد و بيگناهى متهم را با قسم خوردن ثابت كرد وجود دارد يا نه؟ (مثلاً يك عده قسم بخورند كه اين شخص قاتل نمى باشد)

2 ـ على فرض عدم وجود دليل بر مطلب فوق آيا از ضمن ادله يا فحواى احاديث و روايات مى شود اين مطلب را فهميد؟

جواب: آنچه از ادّله شرعيه نسبت به قسم استفاده مى شود اين است كه منكر و يا مدّعى در موارد خاصّى خودشان و يا بانضمام منسوبين ذكور در مورد قسامه قسم مى خورند و در غير اين موارد جهت اثبات دعواى ديگرى يا ردّ آن قسم پذيرفته نيست. والله العالم.

سؤال:  اگر متهمّى به محكمه و قاضى كتباً اعلام كند كه من از تخلّفات و تقصيرات منتسبه مبّرا هستم و از محكمه و قاضى بخواهد كه او را احضار كنند، حضوراً توضيحات لازم را بدهد و مدارك بى گناهى خود را ارائه نمايد در چنين فرضى آيا قاضى و دادگاه حق دارد به تقاضاى او توجهى نكرده و بدون احضار متهم غياباً رأى صادر كند و اگر چنين حكمى صادر شود محكوم به بطلان است يا خير؟

جواب: در موردى كه به نظر قاضى جامع الشرايط حضور متهّم لازم نباشد نظر قاضى متّبع است بلى اگر قاضى احتمال هم بدهد كه با حضور متهم كه با حضور متهم نظرش تغيير مى كند حضور متهم لازم است


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -