انهار
انهار
مطالب خواندنی

وسواسى

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال  99 ـ به چه كسى وسواسى گفته مى شود و حكم آن چيست؟

جواب:كسى كه از حدّ متعارف خارج شود وسواسى است و نبايد به وسوسه اعتنا كند، وسواس و وسوسه از شيطان است و جايز نيست.

 سؤال  100 ـ وظيفه وسواسى چيست و راه نجات او چه مى باشد؟

جواب:وظيفه او بى اعتنايى است و بايد در مسائل طهارت نجاست، وضو و غسل مثل متعارف مردم عمل كند و با بى اعتنايى مكرر اين حالت را از خود رفع و برطرف كند.

سؤال  101 ـ شخصى است كه زياد شك مى كند و همه چيز را نجس مى داند، در مهمانى ها غذا را نجس مى داند، در و ديوار را نجس مى داند، و... آيا چنين عقيده و رويّه اى صحيح است؟

جواب:نبايد به شك اعتنا كند و بايد بنا را بر طهارت بگذارد و چنين رويه و عقيده اى خلاف شرع و خلاف عقل و عرف و پيروى از شيطان است و مسلمان بايد طبق دستورات اسلام عمل كند.

سؤال  102 ـ بعضى افراد در وضو و غسل بيش از اندازه آب مى ريزند و دست به صورت و دستها و بدن خود مى كشند و مى گويند احتياطاً دست مى كشيم و نيز بعضى از خانمها در شستن و آب كشيدن لباس و غيره و يا براى وضوى نماز، آب زياد مصرف مى كنند و گاهى روزانه و چه بسا قبل از هر وضو و نماز پاهاى خود را آب مى كشند و مى گويند: پاى ما احتياط داشت، يا به دلمان نمى چسبد و احتياط خوب است، بفرماييد: آيا اين اعمال وجهه شرعى و رجحان دارد و احتياط است يا خلاف شرع و خلاف احتياط است؟

جواب:اشكالى نيست كه احتياط فى نفسه (يعنى به لحاظ اينكه در بعض موارد موجب يقين عمل به وظيفه و سبب رسيدن به واقع مى شود)، خوب است و رجحان شرعى دارد، ولى گاهى عوارض سوء و پيامدهاى خلاف شرع و عقل دارد و در چنين مواردى احتياط نه تنها رجحان ندارد، بلكه احتياط در ترك احتياط است، مثلاً اگر احتياط كردن انسان را در معرض وسواس قرار دهد، يعنى اگر بيش از حدّ دست كشيدن و آب زياد از اندازه ريختن و دست و پا و لباس را بى جهت آب كشيدن انسان را به وسواس و وسوسه گرفتار كند خلاف شرع و حرام است، همانطور كه مرحوم سيد(قدس سره) در عروة الوثقى [1] و ديگر علماى عظام فرموده اند.

و در خصوص وضو بايد توجه داشت كه علاوه بر مسائل و مفاسد مترتبه بر اصل وسوسه، اگر شخص در وضو گرفتن وسواسى باشد و دست چپ را بيش از اندازه آب بريزد، صحت وضوى او نيز مشكل است، چون لازم مى آيد با آب جديد مسح كند، بلكه اگر آب زياد هم نريزد، ولى بيش از حدّ و اندازه دست بكشند، صحت وضوى او مشكل است، چون اين كار موجب مى شود كه رطوبت كف دست ـ كه بايد با آن مسح كند ـ با رطوبت ذراع او مخلوط شود و مسح با آب مخلوط انجام شود[2]

گذشته از اينها، وسوسه يك حالت نفسانى و تخيل شيطانى است كه چنين حالتى فى نفسه مذموم و مرجوح و نشانه بى عقلى انسان است، چرا كه اين حالت باعث هدر رفتن اوقات گرانبها و تضييع عمر شريف و بى بديل شخص مى شود وگاهى موجب ترك واجب يا فعل حرام مى شود [3] لذا نقل شده كه بعضى از علما فرموده اند: «اشكالى نيست كه عمل به وسواس حرام است»[4].

و بعضى فرموده اند: «حرام است انسان خود را در معرض وسواس قرار دهد، چون در معرض وسواس قرار دادن اطاعت از شيطان است و اطاعت از شيطان مبغوض خداوند متعال است[5]».

 علاوه بر اينها در روايات صحيحه آمده است كه «عبدالله بن سنان» مى گويد: «در خدمت امام صادق(عليه السلام) از شخصى كه در وضو و نماز مبتلاى به وسواس بود نام بردم و گفتم: او شخص عاقلى است، حضرت فرمود: چگونه عاقلى است كه از شيطان اطاعت مى كند، عرض كردم، چگونه از شيطان اطاعت مى كند؟ فرمود: از خودش سؤال كن و بپرس كه اين حالت وسواس از كجا و از چه چيز مى باشد؟ (منشأ آن چيست؟) خواهد گفت: اين حالت و رويه از عمل شيطان است[6].)

و در روايت صحيح ديگر است كه حضرت فرمود: «شيطانِ خبيث را به خود عادت ندهيد (او را نسبت به خود معتاد نكنيد) چون آن خبيث به آنچه عادت داده شد، معتاد مى شود (ديگر دست بردار نيست) و تنها هدف وخواسته او اين است كه اطاعتش كنند[7]
بنابراين شخص مؤمن و عاقل، از دست كشيدن بيش از حد و آب كشيدن بى مورد، پرهيز مى كند، مبادا به دام شيطان بيفتد و دچار تضييع عمر و

اسراف و شبهه در صحت وضو بشود و گاهى موجب بيمارى و ضرر بر نفس و درد پا و بازماندن از زندگى و هدر دادن آب بشود، خصوصاً در زمانها و مكانها و شهرهايى كه مردم با كم آبى مواجه و چه بسا نياز به آب براى ضروريات زندگى و خوردن دارند، اعاذنا الله و جميع المؤمنين من جميع الوساوس الشيطانى.


سؤال  103 ـ بعضى افراد در مسائل طهارت و وضو، وسواس دارند و گوش به حرف كسى نمى دهند، اعمال اينها چگونه است؟

جواب:جايزنيست و اگر در وضو دست چپ را بيش از دو مرتبه بشويند و آب بريزند وضوى آنها صحيح نيست، چون لازمه آن مسح كردن باآب جديداست.

سؤال  104 ـ آيا در نجاست و نجس بودن چيزى، مى توان به گفته وسواسى اعتماد كرد؟

جواب:خير، در اين رابطه اعتمادى به حرف او نيست و لازم نيست به حرف او ترتيب اثر داد.

سؤال  105 ـ آيا لازم است وسواسى را از وسوسه منع كرد؟

جواب:بلى، بر همه واجب است، با رعايت شرايط نهى از منكر، او را از وسوسه و وسواسگرى منع و نهى كنند[8]


[1] عروة الوثقى، فى النجاسات، فصل، طريق ثبوت النجاسة... قال قدس سره: «بل قد يقال بعدم رجحان الإحتياط بالإجتناب عنها بل قد يكره او يحرم اذا كان فى معرض حصول الوسواس».

[2] عروة الوثقى، فى أفعال الوضوء، مسألة 47: «يشكل صحة وضوء الوسواسى اذا زاد فى غسل اليسرى من اليدين فى الماء من جهة لزوم المسح بالماء الجديد فى بعض الأوقات بل إن قلنا بلزوم كون المسح ببلة الكفّ دون رطوبة سائر الأعضاء يجيئ الأشكال فى مبالغته فى إمرار اليد، لأنّه يوجب مزج رطوبة الكفّ برطوبة الذراع».

 [3] در كتاب مدارك العروة الوثقى فى فقه الشيعة، ج 3، ص274 نقل فرموده: «كه يك نفر وسواسى بوده و براى اينكه آب وضوى او از روى زمين به وى ترشح نكند، مى رفته است بالاى بام منزل و لب بام وضو مى گرفته است، روزى در اثناء وضو حسّ مى كند كه آب وضو از كف حياط به طرف بالا ترشح كرد و به گردنش پاشيد. وقتى اين خيال و اعتقاد را پيدا كرد واين اتفاق افتاد، مطمئن شد كه اينها خيالات و وسوسه است و واقعيت ندارد، لذا متنبه شد و دست از آن حالت وسوسه شيطانى برداشت و آن خيالات را كنار گذاشت». و نيز در همان كتاب و همان صفحه نقل فرموده: «فردى مبتلاى به وسواس شده بود، ريش خود را مى تراشيد، براى اينكه يقين پيدا كند، براى وضو آب به پوست صورتش مى رسد و معتقد بوده كه مو ولو كم باشد مانع رسيدن آب به پوست صورت مى شود».

[4] مدارك العروة الوثقى فى فقه الشيعه، ج 3، ص 271 .

[5] مهذب الأحكام، ج 1، ص 426 .

[6] وسائل الشيعه، ج 1، ص 46، باب 10، ابواب مقدمة العبادات، ح 1: «عن عبدالله بن سنان قال: ذكرت لأبى عبدالله عليه السلام رجلاً مبتلى بالوضوء و الصلاة، و قلت هو رجل عاقل، فقال: ابوعبدالله عليه السلام و اىّ عقل له و هو يطيع الشيطان؟ فقلت له: و كيف يطيع الشيطان؟ فقال: سَله، هذا الذى يأتيه من أىّ شئ هو؟ فانه يقول لك: من عمل الشيطان».

[7] وسائل الشيعه، ج 5، ص 329، باب 16، ابواب الخلل ح 2: «عن زرارة و ابى بصير... ثم قال: لا تعوّدوا الخبيث من انفسكم ... فانّ الشيطان خبيث معتاد لما عُوِّد... انّما يريد الخبيث ان يطاع. فاذا عصى لم يعد الى احدكم».

[8] در يكى از سفرها با رفقا و يكى از علماى بزرگوار، رضوان الله تعالى عليه، درب قهوه خانه اى پياده شديم، يكى از رفقا رفت و از آب شير دست و صورت خود را شست و پس از آن، مقدارى آب روى شير ريخت و به خيال خود، شير را آب كشيد و آن را بست، آن عالم بزرگوار كه ملاحظه مى كردند به او فرمود: چه كسى روى شير ادرار كرده بود كه آن را آب كشيدى؟ آن آقا لبخندى زد و چيزى نگفت، بعدها گفت، آن تذكر، مرا متنبه و متوجه وسواسگرى من كرد و از همان زمان تصميم گرفتم از آن حالت دست بردارم و بحمدالله تعالى به طور كلى از وسوسه نجات يافتم و راحت شدم.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -