انهار
انهار
مطالب خواندنی

مسائل متفرقه دیات

بزرگ نمایی کوچک نمایی

جلد 2:

سؤال1206 ـ شخصى در تصادف ديگرى را مصدوم مى كند و نجات جان مصدوم متوقف است بر ايجاد جراحاتى از ناحيه پزشك بر او، آيا اين جراحات مشمول قانون ديات مى گردد تا پرداخت ديه آن بر جانى لازم باشد؟

جواب: خير، جراحاتى كه در حين عمل جراحى و درمان بوجود مى آيد از تحت قانون ديات خارج است و لازم نيست كه جانى اين موارد را نيز بپردازد.

سؤال1207 ـ در جرائم عمدى كه موجب نقص عضو فرد مى شود و امكان قصاص هم نيست. آيا مى توان علاوه بر ديه كه ضمان نقص عضو مى باشد چيزى به عنوان مجازات و تعزير از جانى گرفت؟

جواب:زائد بر ديه چيزى ثابت نيست.

سؤال1208 ـ اگر هزينه بيمارستان مصدوم يا مجروح چند برابر ديه مقدره باشد، آيا پرداخت آن لازم است؟

جواب:در فرض مزبور، نسبت به مازاد بر ديه احوط تصالح است.

سؤال1209 ـ چنانچه هر نوع جراحتى بر صورت كسى وارد گردد و جراحت التيام يابد ولى اثر جراحت بر روى پوست صورت مجنى عليه باقى بماند بنحوى كه هركس ببيند متوجه آن اثر گردد و از طرف ديگر نوعى نقص زيبايى ايجاد كند، آيا در چنين حالتى حاكم مى تواند علاوه بر محكوم كردن ضارب به پرداخت ديه مقرره ضارب را به پرداخت مبلغى بعنوان ارش تحت عنوان نقص زيبايى محكوم كند؟

جواب:در مواردى كه ديه مقرره دارد همان مقدار بايد پرداخت شود و مازاد بر آن به عنوان ارش و نقص زيبايى وجهى ندارد.

سؤال1210 ـ فقها در مورد ازاله بكارت در اثر زنا مهر المثل را معين كرده اند. نحوه محاسبه آن چگونه است؟ و آيا نحوه پرداخت آن بصورت حال است يا مانند ديه مؤجّل است؟

جواب:فرض سؤال  در موردى است كه زن مطاوعه نباشد و در اين مورد ملاحظه مى شود كه مهر زنان مثل او در آن شهر چه مقدار مى باشد، همان مقدار را تعيين مى كنند و پرداخت آن بصورت حال است و حكم ساير ديون را دارد كه اگر نتوانست بدهد بايد به او مهلت داد و بنابر احتياط، مهر المثل را به اين نحو تعيين كنند كه سنّ و صفات و بكارت و نجابت و عفّت و عقل و ادب و شرف و جمال و كمال از قبيل علم و هنر و آنچه در عرف و عادت در كم و زياد شدن مهر دخالت دارد وحتّى از جهت فاميل و شهر محل زندگى و غيره را ملاحظه كنند و فرض كنند براى دختر يا زنى كه واجد يا فاقد صفات و خصوصيات ذكر شده است يا داراى ضدّ اينهاست چه مقدار مهر تعيين مى كنند و مهر زن مورد نظر را به همان نسبت و همان مقدار تعيين كنند.

سؤال1211 ـ چنانچه با فريب و نيرنگ و به عنوان ازدواج با دخترى توسط زانى ازاله بكارت صورت گرفته و بعداً ازدواج واقع نشود، آيا ارش الكباره به دختر تعلق مى گيرد؟

جواب:در فرض سؤال ، ظاهراً ارش البكارة به دختر تعلق مى گيرد.

سؤال1212 ـ شخصى در اثر تصادف قطار به بعضى از عضوهاى او صدمه كلّى رسيده، قدرت نگهدارى ادرار و مدفوع و حتى زناشويى را كلاًّ از دست داده و كمرش شكسته و با همان وضع زندگى مى كند. آيا اين نقص اعضا هر كدام يك ديه دارند؟ و در صورت داشتن ديه، كامله است يا خير؟

جواب:از قضيه مورد سؤال  اطلاعى ندارم ولى بطور كلّى اگر مورد از مواردى باشد كه بايد ديه پرداخت شود مقتضاى تعدد صدمه، چنانچه هر صدمه اى ديه معين داشته باشد، تعدد ديه است. اگر چه ديه مجموع از ديه كامله زيادتر شود. ولى چنانچه صدمات با ضربه واحده بوده، احوط تصالح است. و اگر صدمه ديه معين ندارد، ارش ثابت است كه فعلاً حاكم شرع با مشورت كارشناسان مورد اعتماد مقدار آن را تعيين مى كند، يا با تصالح مسأله را خاتمه مى دهد.

سؤال1213 ـ شخصى در اثر تصادف، پايش به شدت مجروح مى گردد و استخوان ساقش مى شكند و يك تكه از استخوان آن به مقدار هفت سانتيمتر از بدن جدا مى شود و اين استخوان قابل جوش خوردن نمى باشد مگر با پيوند و عمل جراحى، در اين صورت، آيا ديه جرح با شكستن توأم مى شود و يا فقط ديه شكستن ثابت مى شود؟ و آيا جدا شدن تكه اى از استخوان مانند مثال فوق علاوه بر ديه شكستگى استخوان، ارش يا ديه جداگانه دارد؟

جواب:بطور كلى اگر جنايت بيش از يكى باشد، ديه تكرار و متعدد مى شود، اگر چه به ضربت و تصادف واحد باشد. اما اگر بيش از يكى صدق نكند، يك ديه ثابت است و در مورد سؤال  ظاهراً متعدد است. بنابر اين ديه استخوان كه مقدره است (مشخص است) جدا حساب مى شود و ديه جدا شدن تكه استخوان كه ديه مقدره ندارد، با ارش تعيين مى شود.

سؤال1214 ـ اگر جنايت سبب زخم شدن دو جاى بدن شده، يا صورت و بدن را با هم مجروح كرده است، ديه چگونه محاسبه مى شود؟

جواب:بطور كلى در صورت تعدد زخم و جراحت، ديه هم متعدد مى شود و هر جراحت مستقلى ديه مستقل و مخصوص بخود را دارد، بنابراين در فرض سؤال  ديه زخم وارد بر سر يا صورت جدا و ديه بدن نيز جدا محاسبه مى شود كه بايد دو ديه بپردازد. و نيز ديه دو جاى بدن جداگانه محاسبه و دو ديه محاسبه مى شود. بلى اگر با يك ضربه يا با يك سوزاندن بوجود آمده باشد احوط تصالح است.

سؤال1215 ـ شخصى در بين راه، ديگرى را سوار ماشين مى كند. در راه راننده ماشين خوابش مى برد و ماشين واژگون مى شود و راننده بخاطر بستن كمربند ايمنى فقط مجروح مى شود ولى آن شخص كمربند را نبسته و ضربه مغزى مى شود و پس از چند روز فوت مى كند. اين در حالى است كه اغلب افراد مطلع از اين حادثه اظهار مى دارند اگر اين فرد كمربند مى بست ضربه مغزى نمى شد. حال آيا راننده ضامن است؟ در صورت ضامن بودن، مباشر در قتل است يا مسبب؟

جواب:اگر بى احتياطى راننده باعث واژگونى ماشين شده و فوت سرنشين عرفاً مستند به راننده است ولو از جهت خواب گرفتگى او، در اين صورت ديه ثابت است و كفّاره هم دارد و در اين فرض فرقى بين صدق مباشر يا سبب نيست. اما اگر فوت مستند به خود سرنشين بوده ولو از جهت نبستن كمربند، در اين صورت كسى ضامن نيست، كفّاره هم ندارد.

سؤال1216 ـ شخصى با ماشين سوارى، يك نفر را مصدوم كرده و او را در بيابان رها كرده و رفته است و او در بيابان فوت كرده، در حالى كه طبق نظر پزشك اگر او را به بيمارستان مى رساند فوت نمى كرد. آيا اين قتل چه نوع قتلى محسوب مى شود؟

جواب:اگر مصدوم قدرت نداشته كه خود را به بيمارستان برساند و كسى هم نبوده او را كمك كند و در اثر صدمه و جراحت تصادف فوت شده است، ظاهراً قتل، از نوع عمد محسوب مى شود.

سؤال1217 ـ در يك گاودارى، گاوى وحشى شده و كارگر گاودارى را مصدوم مى كند، كه منجر به فوت او مى شود. آيا صاحب گاودارى مسؤول است؟

جواب:در فرض مذكور كه كارگر از موضوع اطلاع داشته است، صاحب گاودارى مسؤول نيست.

سؤال1218 ـ اگر كسى شخص مست يا بى هوش را بكشد، آيا قصاص مى شود يا فقط ديه ثابت است؟

جواب:در فرد مذكور اگر تمامى شرايط، موجود باشد قصاص ثابت است، ولى بهتر است با پرداخت ديه، مصالحه كنند.

سؤال1219 ـ شخصى به سر ديگرى ضربه زده است كه آن ضربه موجب جراحت پوست سر نشده، ولى منجر به خونريزى مغزى مضروب شده است. آيا ضارب بايد به حكم مأمومه ثلث ديه را بپردازد يا ارش بدهد؟

جواب:مأمومه در مورد جرح است، لذا در مورد سؤال  بايد ارش را بپردازد.

سؤال1220 ـ در قتل نفس انتخاب ديه با قاتل است كه معمولاً ده هزار درهم انتخاب مى شود ولى در شجاج ديه 15 شتر تعيين شده است كه در مقايسه با ده هزار درهم از ديه كامل هم بيشتر مى شود. آيا در اين مورد بايد 15 شتر را داد يا بالنسبه از ديه كامل منتخب جانى اخذ شود؟

جواب:شتر در ديه موضوعيت ندارد و مقدار فوق بالنسبه از ديه نفس حساب مى شود هرچند احتياط در مصالحه است.

سؤال1221 ـ از نظر فقهى، مراد از فكين چيست؟ ظاهراً در اصطلاح پزشكى به فك فوقانى و تحتانى فكين اطلاق مى شود.

جواب:از نظر فقهى اصطلاح خاصى براى فكين وجود ندارد، ولى براى فك پايين اصطلاح «اللّحيان» بكار رفته و ديه كامله دارد.

سؤال1222 ـ ديه قلع فك بالا و جراحات وارده بر آن چگونه محاسبه مى شود؟

جواب:استخوان فك بالا جزو استخوان سر و صورت است و قلع آن ديه مقدّره ندارد و بايد ارش داده شود و جراحات آن حكم شجاج و جراح را دارد.

سؤال1223 ـ اگر فك تحتانى شخص از دو ناحيه راست و چپ بشكند و بعد از مدتى جوش بخورد آيا ديه آن مثل ديه سر و صورت (شِجاج) است يا مثل ديه ساير بدن؟

جواب:حكم سر و صورت را دارد و طبق احكام جراح و شجاج عمل مى شود.

سؤال1224 ـ آيا ديه شكستن يك بند از انگشتان دست و يا پا از باب ديه شكستگى يك انگشت محسوب مى شود يا بايد با احتساب ديه يك بند حساب كرد؟

جواب:به احتساب ديه يك بند انگشت محاسبه مى شود، يعنى در انگشت شست 21 ديه انگشت و در ساير انگشتها 31 ديه انگشت مى باشد.

سؤال1225 ـ كف دست تا مچ و همچنين كف پا از پنج استخوانى كه متصل به انگشتان است تشكيل شده كه هر كدام متصل به يكى از انگشتان است. آيا شكستگى يكى از آن استخوانها از باب شكستگى دست و يا پا محسوب مى شود؟ اگر محسوب نمى شود ديه هر يك چقدر است؟

جواب:ديه هر يك از استخوانهاى مورد سؤال  در غير شست اگر بدون عيب خوب شود 20 دينار و 32 دينار است و در استخوانهاى مربوط به شست 33 دينار و 31 مى باشد.

سؤال1226 ـ آيا شكستگى استخوانهاى ساعد و ساق پا ديه مقدره دارد يا با ارش تعيين مى شود؟ و نيز چنانچه در اثر يك ضربه و يا ضربات متعدد چند جا بشكند آيا براى هر شكستگى ديه جداگانه منظور مى شود يا مجموعاً داراى يك ديه است؟

جواب:نمى توان بطور قطع و يقين نظر داد كه كسر ساعد و ساق پا ديه مقدره دارد و (چون مدرك عمده، معتبره ظريف است و آن علاوه بر اضطراب در متن، با نسخ متفاوت نقل شده و در عين حال به لحاظ اعتبار آن و با توجه به نسخ فقيه و تهذيب و بعضى از نسخ كافى) احتياط آن است كه در خصوص كسر ساعد (هر دو استخوان) چنانچه بدون عيب بهبود حاصل شد 31333 دينار به عنوان ديه پرداخت شود و اگر يكى از دو استخوان بشكند و بدون عيب بهبود حاصل شود صد دينار پرداخت شود و چنانچه از چند ناحيه بشكند براى هر شكستگى ديه جداگانه منظور شود و فرقى نيست كه در اثر ضربه واحده يا متعدد حادث شده باشد چون مقتضاى تعدد جنايت تعدد ديه و اصل عدم تداخل است و چنانچه استخوانها معيوب بمانند علاوه بر ديه ذكر شده ديه عيب موجود با ارش تعيين شود و احتياط بيشتر آن است كه در تمام صور مذكوره مسأله را با مصالحه خاتمه دهند.

و اگر ساق پا بشكند و بدون عيب خوب شود 200 دينار پرداخت شود و اگر معيوب بماند 31333 دينار پرداخت شود و چنانچه از چند ناحيه بشكند ديه متعدد مى شود، همانگونه كه در كسر ساعد گفته شد و احتياط بيشتر در تمام صور كسر سابق نيز مصالحه و تراضى است.

سؤال1227 ـ آيا ديه شكستگى قاپك پا و همچنين مچ دست از باب شكستگى استخوان پا و يا دست محسوب مى شود؟

جواب:ديه شكستگى دو مچ دست اگر خوب و بى عيب شود 100 دينار است و ديه شكستگى يك مچ اگر كاملاً خوب شود 50 دينار است. اما ديه شكستگى قاپك پا (قوزك) معين نشده است ولى ديه خرد شدن قاپك پا ثلث ديه پا يعنى 166 دينار و 32 دينار مى باشد و ظاهراً طبق قاعده مشهور ديه شكستگى آن 100 دينار است.

سؤال1228 ـ شخصى دست كسى را از مچ قطع كرده و سپس آن را ترميم داده، ولى 75% كارايى آن از بين رفته است، آيا جانى قصاص مى شود، يا ديه قطع دست يا ارش لازم است؟

جواب:در فرض سؤال  كه قبل از قصاص دست را الصاق و ترميم كرده است، قصاص كردن مشكل و خلاف احتياط است. و در فرض مذكور كه 75% كارايى آن از بين رفته، ديه آن ثلث ديه يك دست است.

سؤال1229 ـ اگر كسى يكى از ناخنهاى پا يا دست كسى را از بين ببرد، آيا به جز ديه جراحت وارده، ديه ديگرى براى خود ناخن به مجروح تعلق مى گيرد؟ و همينطور در مواردى كه قسمتى از ناخن از بين برود؟

جواب:بطور كلى اگر جنايت بيش از يكى باشد ديه تكرار مى شود اگر چه با يك ضربه باشد. اما اگر بيش از يك جنايت صدق نكند فقط يك ديه ثابت است و ظاهراً در مورد سؤال  فقط يك جنايت صدق مى كند و ديه متعدد نمى شود.

سؤال1230 ـ چنانچه به دستها و پاها و يا هريك جداگانه ضربه اى وارد شد كه باعث از بين رفتن توانايى آن عضو در انجام وظيفه آن عضو شود بدون آنكه شكل ظاهر آن عضو تغيير بكند (قطع عصب) ديه آن چه مقدار است؟

جواب:اگر كارآيى آن عضو از بين برود و اصطلاحاً شل شود، ديه آن بنابر مشهور 32 ديه آن عضو مى باشد و در تفصيل آن طبق مسأله 1969 جلد اول جامع المسائل عمل شود.

سؤال1231 ـ گلوله اى از يك طرف پا داخل و از طرف ديگر خارج و موجب فلج شده است و امكان قصاص نيست. حال ضارب بايد ديه نافذه را بدهد يا ديه فلج را يا مجموع هر دو را؟

جواب:ظاهراً بايد ديه فلج را بدهد و در مورد نافذه مصالحه كند.

سؤال1232 ـ دندانهايى كه در اثر ضربه سياه مى شوند و مشمول ديه مى باشد، در حال حاضر، با معالجه ريشه دندان و سفيد كردن آن، ظاهراً شبيه دندان طبيعى مى گردد، آيا در اين صورت هم ديه كامل تعلق مى گيرد؟

جواب:اگر ديه ثابت شود جانى بايد ديه بدهد، اگر چه بعداً با معالجه خوب شود.

سؤال1233 ـ پزشك بدون موافقت زن و مرد اقدام به بستن لوله هاى رحم زن كرده و او را مقطوع النسل كرده است ديه اين عمل چقدر است؟

جواب:ظاهراً عملى كه موجب قطع نسل بطور دائم شود، ديه مقدره ندارد. لذا در فرض مذكور ديه عمل مزبور از طريق حكومت و ارش تعيين مى شود. ولى احتياط اين است كه مسأله را با مصالحه خاتمه دهند.

سؤال1234 ـ آيا در صدمات وارده بر بدن، حكم ارش با حكم ديه يكى است كه در زن اگر به ثلث برسد برمى گردد به نصف؟

جواب:بلى ارش نيز مانند ديه است; يعنى در زنان اگر به ثلث ديه كامل مرد برسد تنصيف مى شود.

سؤال1235 ـ آيا مهلت پرداخت ارش مثل مهلت پرداخت ديه است؟

جواب:ظاهراً تأجيل مخصوص ديه مقدرّه نيست و شامل ارش نيز مى شود.

سؤال1236 ـ در قتل غير عمدى ناشى از تصادفات رانندگى محكوم عليه پس از انقضاى مهلت پرداخت ديه (دو سال) دادخواست اعسار از پرداخت ديه تقديم دادگاه كنند و پس از بررسى توسط محكمه اعسار وى ثابت گردد و چنين احراز گردد كه نامبرده قادر به پرداخت ديه در آتيه هم نخواهد بود و از طرفى هم اولياى دم متوفى چند نفر صغير هستند كه از نظر مالى در مضيقه هستند، آيا مى توان حكم به پرداخت ديه از بيت المال را صادر كرد؟ چنانچه نظر مبارك مثبت باشد در صورت امكان مستند حكم را اعلام فرماييد.

جواب:در مواردى كه ديه بر قاتل باشد و معسر شناخته شود، ديه حكم ساير ديون را دارد. پس اگر قدرت دارد كار كند و بپردازد و در غير اين صورت معذور است و ثبوت ديه بر عاقله يا بيت المال در چنين مواردى ثابت نشده است و عدم الدليل دليل العدم. مگر در مواردى كه دليل خاص اقامه شود كه بر عاقله يا بيت المال است.


سؤال1237 ـ براى گودبردارى ساختمانى ادارى اقدام به خاكبردارى كرده اند و خاكهاى آن را به صورت غيرمجاز زير خطوط برق فشارقوى ريخته اند كه ارتفاع خاكها نزديك 5/4 متر مى باشد. از طرفى نوجوانان كه مشغول بازى با قلاب سنگ بوده اند به جهت اينكه قلاب سنگ آنان روى سيم برق افتاده است، سه نفرى تصميم به پايين آوردن قلاب سنگ مى گيرند و با استفاده از ميل گرد 6 مترى و رفتن بالاى خاكهاى مذكور، تصميم خود را عملى كرده و دچار برق گرفتگى شده اند و سه نفر فوت كرده و چند نفر ديگر مجروح شده و والدين بچه هاى فوت شده و مصدومين، عليه كسى كه خاكها را آنجا ريخته است به عنوان تسبيب در جنايت طرح شكايت كرده اند.

آيا مى توان آنها را تعقيب كرد و ديه مقتولين و مصدومين را از آنان اخذ كرد؟

آيا مى توان جنايت را تجزيه كرد و مسؤوليت قسمتى را متوجه بچه ها و قسمتى را متوجه كسى كه خاكها را ريخته است كرد؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، كيفيت آن را مرقوم بفرماييد. آيا تمام تقصيرات بعنوان مباشر اقوى متوجه بچه هاست؟

جواب:در مورد سؤال  خاكريزى سبب تام در اين حادثه نبوده است، بنابر اين ديه بچه ها برعهده كسانى كه خاكها را در آنجا ريخته اند نيست، گرچه خلافى را انجام داده اند.

سؤال1238 ـ قتل عمدى اتفاق افتاده است و قاتل يكى از دو نفر مى باشد كه معلوم نيست. آيا در اين فرض مى توان قاتل را با قرعه معين كرد و طبق قرعه يكى را قصاص كرد يا از او ديه گرفت و ديگرى را رها كرد؟

جواب:در فرض سؤال  كه قتل محرز شده و علم اجمالى هست كه قاتل يكى از دو نفر هستند، اولياى دم مقتول مى توانند هر دو نفر را قسم دهند. پس اگر هر دو قسم بخورند بر عدم قتل يا هيچ يك قسم نخورند بايد ديه را مشتركاً يا با توافق خودشان با قرعه بپردازند ولى اگر يكى از دو نفر قسم بخورد و ديگرى نكول كند، نكول كننده بايد ديه را بدهد ولى قصاص مشكل است.

سؤال1239 ـ شخصى به قتل يك نفر اقرار كرده است، پس از آن شخص ديگرى اقرار به قتل كرده و سپس هر دو منكر شده اند، حكم آن چيست؟

جواب:در فرض سؤال  كه هر دو نفر بطور مستقل اقرار به قتل كرده اند، انكار بعد از اقرار آنها مسموع نيست و هر يك مأخوذ به اقرار خود مى باشد و ولى دم مى تواند به هر يك از آنها كه مايل بود رجوع و ديه بگيرد و فرد ديگر را رها كند ولى قصاص خلاف احتياط است.

سؤال1240 ـ اگر كسى بى گناه قصاص شود چه كسى بايد ديه او را بپردازد؟

جواب:ديه او از بيت المال پرداخته مى شود.

سؤال1241 ـ هزينه درمان كسى كه حدّ خورده يا قصاص شده، با محكوم است يا با حكومت؟

جواب:هزينه درمان محكوم با خود محكوم است و اگر نداشته باشد مانند ساير فقراست.

سؤال1242 ـ فردى دو نفر را به قتل رسانده است (يك زن و يك مرد را) حكم مسأله را چنانچه اولياى دم يكى از مقتولين يا هر دو تقاضاى قصاص يا ديه را داشته باشند بيان كنيد.

جواب:در فرض مزبور اگر يكى از اولياى دم تقاضاى قصاص داشته باشند قاتل قصاص مى شود و احكام قصاص بايد رعايت شود، و در اين فرض اولياى مقتول ديگر، حق گرفتن ديه را ندارند. ولى اگر اولياى هر دو مقتول تقاضاى ديه كنند قاتل بايد دو ديه كامل بپردازد.

سؤال1243 ـ شخصى در ماه ذى قعده، كه ديه زيادتر است، يك نفر را كشته است و اولياء مقتول به پرداخت ديه راضى شده اند، مقدار ديه را بيان فرماييد.

جواب:بطور كلى ديه مرد مسلمان، يكى از شش چيز است:

1 ـ صد شتر كه داخل سال ششم شده باشند، به تفصيلى كه در كتب مفصل بيان شده.
2
ـ دويست گاو.

3 ـ هزار گوسفند.

4 ـ هزار مثقال شرعى طلاى سكه دار، كه هر مثقال هيجده نخود است.

5 ـ ده هزار درهم، كه هر درهم 6/12 نخود نقره سكه دار است.

6 ـ دويست حله، كه هر حله دو پارچه است. و بنابر احتياط واجب بايد از حله هاى معروف يمن باشد كه در آن زمانها متداول بوده است.

و ديه زن نصف ديه مرد است و ديه كافر اهل ذمه هشتصد درهم است، و اگر زن باشد نصف آن است.

و اگر قتل، در يكى از چهار ماه حرام، يعنى رجب، ذى القعده، ذى الحجه و محرم واقع شود يك ثلث ديه بر ديه افزوده مى شود.

ولى در قتل عمدى كه ورثه حق قصاص داشته باشند انتخاب ديه منوط به توافق ورثه مقتول است با قاتل، مگر اين كه قبلاً بر اصل ديه شرعى به طور كلى توافق كنند كه در اين صورت اختيار با قاتل است ولى در قتل خطا و شبيه عمد، ديه دهنده هر يك از شش چيز را بخواهد مى تواند اختيار كند و اگر بخواهد قيمت يكى از شش چيز را بدهد بايد دو طرف توافق كنند.

سؤال1244 ـ شخصى در ماه حرام مصدوم شده و در ماه غير حرام فوت كرده يا بالعكس، آيا ديه تغليظ مى شود؟

جواب:قدر متيقن از تغليظ ديه مواردى است كه ضرب و قتل هر دو در ماههاى حرام واقع شود، و در فرض فوق تغليظ ديه مشكل است و احوط در تصالح است.

سؤال1245 ـ آيا در جنايت بر اطراف و اعضا نيز تغليظ ديه وجود دارد؟

جواب:خير تغليظ مخصوص قتل است.

سؤال1246 ـ زيد مدعى است كه عمرو و خالد او را مورد ضرب و جرح قرار داده و استخوان بينى او را شكسته اند ولى مدعى عليهما انكار كرده اند و به جهت نبودن بيّنه، مورد از موارد لوث تشخيص داده شده و قسامه نسبت به هر دو نفر جارى شده است، بيان فرماييد نحوه تعيين ديه نسبت به هر يك از مدعى عليهما چگونه است؟ و همچنين نحوه تعيين ديه نسبت به ساير جراحات وارده بر مضروب با توجه به اين كه علم اجمالى به ايراد ضرب و جرح توسط يكى از آن دو داريم چگونه است؟

جواب:در فرض سؤال  حاكم شرع دو متهم را وادار كند ديه شكستن استخوان بينى و ساير جراحات را خودشان با توافق و مشتركاً يا منفرداً، با قرعه يا بدون قرعه بدهند و اگر توافق نكردند ظاهر اين است كه بايد ديه را به نحو مساوى بپردازند.


سؤال1247 ـ چنانچه قاتل را قصاص كنند آيا بايد كفاره قتل را از مال او بدهند؟

جواب:در صورت قصاص كفاره ساقط است و چيزى بر ورثه و ولى او نيست.

سؤال1248 ـ شخصى به جهت ناراحتى و مشكلات زندگى خودكشى كرده است، اوّلاً اصل اين عمل شرعاً چه صورت دارد؟ و ثانياً آيا لازم است از اموال او كفاره پرداخت شود؟

جواب:اصل اين عمل از گناهان كبيره است و ناراحتى و مشكلات هر چه و هر مقدار باشد مجوّز ارتكاب چنين گناه بزرگى نمى شود [1] و در صورت وقوع، ظاهراً پرداخت كفاره از مال او واجب نيست ولى بهتر است با رضايت همه ورثه از مال او كفاره قتل پرداخت شود[2]

سؤال1249 ـ شخصى با اتومبيل خود شخصى را زير گرفته و كشته و فرار كرده است. اكنون پس از سالها به فكر جبران افتاده ولى زن يا مرد بودن مقتول براى او معلوم نيست و با توجه به اينكه اولياء دم نيز نامعلومند و اين شخص مى خواهد ديه او را بعنوان مجهول المالك به فقرا صدقه دهد بيان بفرماييد چه مقدار ديه بپردازد؟

جواب:در فرض سؤال  به قدر يقينى كه ديه زن است به عنوان مجهول المالك صدقه دهد و احتياط اين است كه صدقه را با اذن حاكم شرع يا نماينده او بدهد.

سؤال1250 ـ ضربى واقع شده كه موجب جراحت و تغيير رنگ نگرديده است و به عبارت ديگر هيچگونه آثارى از خود بجا نگذاشته است چه مجازاتى براى ضارب مى توان در نظر گرفت؟

جواب:اگر قصاص ممكن باشد قصاص مى شود و الاّ حاكم شرع با تعيين ارش و حكومت ولو كمتر از اقل ديه مسأله را خاتمه دهد.

سؤال1251 ـ شخصى مجروح شده است و احتمال مى رود كه يكى از دو نفر او را مجروح كرده باشند اگر مورد از موارد لوث باشد، نحوه اتيان سوگند چگونه است؟ و آيا در اين مورد مى توان قصاص كرد؟

جواب:در فرض مذكور اگر دو متهم بيّنه بر رفع اتهام خود ندارند، بايد مجروح اقامه قسامه كند و مى تواند بصورت مردّد قسم بخورد كه يكى از اين دو، جراحت را وارد كرده اند. كه در اين صورت بايد دو متهم با توافق خودشان به نحو مشاركت يا با قرعه ديه را بپردازند ولى قصاص نمى شوند و اگر مجنى عليه اقامه قسامه نكرد، هر يك از دو متهم براى رفع اتهام خود اقامه قسامه كنند. كه اگر يكى اقامه قسامه كرد، تبرئه مى شود و ديه را بايد فرد ديگرى بدهد و اگر هر دو اقامه قسامه كردند، هر دو تبرئه شده و ديه از بيت المال پرداخت مى شود.

سؤال1252 ـ در صدمه اى كه با ضرب و زدن و لطم، ديه مقدّره يا ارش ثابت است، آيا ضرب و لطم موضوعيت دارد يا چنانچه با داغ كردن يا سوزاندنِ با نفت و بنزين يا با آب جوش و اسيد و امثال آن، جراحت يا تورم و تاول يا سياهى و كبودى بوجود آيد همان ديات مقدّره را دارد يا ارش ثابت است؟

جواب:ضرب و لطم موضوعيت ندارد و فرقى بين اسباب جنايت نيست، بلكه ملاك، صدق يكى از عناوين اسوداد يا اخضرار يا احمرار يا تورم و انتفاخ يا حارصة يا داميه و غيرها مى باشد و هرگاه يكى از آن عناوين صدق كند همان ديات مقدره ثابت است ولو با داغ كردن يا با ريختن آب جوش و سوزاندن و امثال آنها حاصل شود واگر ديه مقدّره ندارد ارش ثابت است، بلكه اگر با فشار دادن يا پرتاب كفش يا هل دادن و انداختن كسى، جنايتى حادث شود كه ديه مقدره داشته باشد همان ديه و الاّ ارش ثابت است.

سؤال1253 ـ با توجه به اينكه مسأله تنبيه بدنى، از مسائل مبتلى به در مدارس است، چنانچه تنبيه از ناحيه معلمين يا ساير مسؤولين مدرسه باشد حكم آن چيست؟

جواب:در مواردى كه تأديب متوقف بر تنبيه بدنى باشد و ولى اذن بدهد، تنبيه به مقدارى كه موجب ديه نشود، شرعاً مانعى ندارد. ولى اگر تنبيه بدنى برخلاف مقررات جمهورى اسلامى ايران باشد مطلقاً جايز نيست. ضمناً زدن و تنبيه بدنى گاهى موجب ديه مى شود كه به قرار ذيل است:

اگر سيلى زدن به صورت موجب سرخى صورت شود بايد 5/1 مثقال شرعى طلاى مسكوك كه هر مثقال 18 نخود است به او بپردازند. و اگر موجب كبود و سبز شدن صورت شود 3 مثقال. و اگر سياه شد 6 مثقال و اگر جاى ديگر بدن بواسطه زدن سرخ يا كبود يا سياه شد، بايد نصف آنچه گفته شد بعنوان ديه پرداخت شود.

سؤال1254 ـ شخصى به گمان خودش با غرض عقلايى، كسى را زده است مثلاً به منظور تأديب يا به قصد نهى از منكر زده است، آيا در اين فرض ديه يا ارش ثابت است؟

جواب:بلى در هر موردى كه زدن، مجوّز شرعى نداشته و با اذن حاكم شرع نباشد ديه يا ارش ثابت است.

سؤال1255 ـ شخصى پوست بند انگشت شست (ابهام) كسى را خراش داده و كمى پوست آن را پاره كرده است ولى خون نيامده، ديه آن چه مقدار و چگونه محاسبه مى شود؟

جواب:در فرض سؤال  كه پوست را خراش داده ولى خون نيامده است، ديه آن نصف دينار (نه نخود طلاى سكّه دار) يا قيمت آن مى باشد و فرقى نيست كه پوست را كم خراش داده باشد يا زياد، با تيغ و چاقو زده باشد يا با سوزاندن و داغ كردن و غيره[3]

سؤال1256 ـ ديه را بايد به قيمت يوم الاداء پرداخت يا روز صدور حكم يا روز وقوع حادثه؟

جواب:گرچه مقتضاى قاعده قيمت يوم الاداء است ولى به جهات خاصى از جمله عدم ترافع مجدد مانعى ندارد كه قيمت يوم صدور حكم را ملاك قرار دهيد. البته اين در صورتى است كه بين جانى و مجنى عليه تراضى بر قيمت واقع شده باشد والاّ بايد يكى از اعيان سته داده شود.

سؤال1257 ـ شخصى عمداً كسى را به قتل رسانده و بعداً خودكشى كرده است، حال ولىّ مقتول تقاضاى ديه دارد، وظيفه چيست؟

جواب:در فرض مذكور كه قتل عمد بوده و قاتل خودكشى كرده است موضوع قصاص منتفى شده و دليلى هم بر ثبوت ديه نداريم. لذا ولى مقتول حق مطالبه ديه ندارد. بلى اگر ولى دم پس از وقوع قتل، با قاتل به گرفتن ديه  صلح و مصالحه كرده و بعد از آن قاتل خودكشى كرده است در اين صورت حق مطالبه ديه را دارد.

سؤال1258 ـ شخصى فردى را كشته است، و فرد ديگرى كه ولىّ دم او نيست او را مى كشد، حكم فردى كه قاتل را كشته و حق اولياى مقتول اول را بيان فرماييد.

جواب:در فرض سؤال  اگر اولياى مقتول اول، با قاتل، بر ديه مصالحه نكرده يا او را عفو نكرده باشند با فرض كشته شدن قاتل، حقى براى اولياى مقتول اول نسبت به اخذ ديه باقى نمى ماند. ولى اولياى مقتول دوم مى توانند به قاتل دوم مراجعه كنند و او را قصاص كنند يا ديه بگيرند و يا او را عفو كنند.

سؤال1259 ـ در قتل عمد و شبه عمد، اگر جانى فرار كند ديه از مال او و اگر مال ندارد از بستگان نزديك او گرفته مى شود والا از بيت المال، حال اگر شخصى جراحت وارد كرده و فرار كرده است حكم چگونه است؟

جواب:حكم فوق مخصوص به قتل است و شامل جراحات نمى شود لذا در مورد سؤال  بايد صبر كنند تا جارح شناسايى و خود از عهده برآيد. بلى اگر جارح مال داشته باشد و از شناسايى او مأيوس شدند حاكم شرع با تقاضاى مجروح ديه را از مال او مى پردازد.

سؤال1260 ـ آيا با قسامه، ضرب و جرح در اطراف هم ثابت مى شود؟ و بر فرض ثبوت آيا موجب ثبوت قصاص هم مى شود يا فقط حكم به پرداخت ديه مى شود؟

جواب:ضرب و جرح هم مثل قتل با قسامه ثابت مى شود ولى طبق آن حكم به ديه مى شود نه قصاص.


[1] فى الخبر عن ابى ولاّد الحناط قال سمعت ابا عبدالله(عليه السلام) يقول: «من قتل نفسه متعمّداً فهو فى نار جهنم خالداً فيها» و عن ابى جعفر(عليه السلام) قال: «ان المؤمن يبتلى بكل بليّة الاّ انه لايقتل نفسه». وسائل الشيعه، ج 19، ص 13، باب 5، تحريم قتل الانسان نفسه من ابواب القصاص فى النفس.

[2] كفاره قتل عمد عبارت است از عتق رقبة (كه فعلاً مقدور نيست و ساقط است) و 60 روز روزه و اطعام 60 مسكين.

[3] ـ بنا بر مشهور بين فقها، نسبتى كه در جراحات وارده بر سر، با ديه كامله هست، در جراحات وارده بر هرعضوى، با ديه آن عضو اگر ديه مقدره دارد، محاسبه مى شود، بنابر اين اگر پوست يك دست پاره شود، چون ديه مقدره يك دست، پنجاه شتر يا پانصد دينار است و ديه پاره شدن و خراش پوست سر يك صدم ديه كامل انسان است، پس ديه آن روى اين حساب، يك صدم ديه دست، يعنى نصف شتر يا پنج دينار است، و اگر پوست يك بند از انگشت ابهام كه دو بند دارد، پاره شود، چون ديه يك بند آن پنج شتر يا پنجاه دينار است، به حساب يك صدم ديه آن، يك بيستم شتر يا نصف دينار (يك صدم پنجاه دينار) است. و اگر پوست يك بند از ساير انگشتان كه سه بند دارند، پاره شود، چون ديه مقدّره يك بند، سه شتر و ثلث آن، يا سى و سه دينار و ثلث دينار است. به حساب يك صدم، يك سى ام شتر يا يك ثلث دينار است.

و اگر جراحت وارده بر يك شست، به گوشت برسد و كمى از آن را هم پاره كند، ديه آن دو صدم از پنجاه شتر يا دو صدم از پانصد دينار است (كه ديه يك دست مى باشد) (يعنى ديه، يك شتر، يا ده دينار است چون همين زخم اگر بر سر و صورت واقع شود، ديه آن دو شتر يا بيست دينار كه دو صدم ديه كامله است مى باشد)

و اگر جراحت وارده بر يك بند انگشت شست، مثلاً به گوشت برسد و كمى از گوشت را هم پاره كند، ديه آن به حساب دوصدمِ يك دهم شتر يا يك دينار مى شود و به همين حساب، ساير مراتب جراحات وارده بر بدن، محاسبه و ديه تعيين مى شود.

اما اگر جراحت، بر عضوى وارد شود كه ديه مقدّره ندارد ديه آن ارش و با حكومت تعيين مى شود. والله العالم

(به تفصيل الشريعه فى كتاب الديات ـ دية الشجاج و الجراح، مسأله 6 و جواهر الكلام، ج 42، ص350 و مهذب الأحكام، ج29، ص299 مراجعه شود).


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  


پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -