انهار
انهار
مطالب خواندنی

آغاز تبعید پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و طایفه بنى هاشم در شعب ابى طالب

بزرگ نمایی کوچک نمایی

*      روز اول محرم - سال هفتم بعثت 

آغاز تبعید پیامبر صلی الله علیه وآله و طایفه بنى هاشم در شعب ابى طالب .

پس از آن که به فرمان پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم ، گروهى از مسلمانان براى گریز از فشارها و سخت گیرى هاى قریش مکه به کشور  حبشه  در آن سوى دریاى سرخ مهاجرت نموده و در پناه نجاشى ، سلطان بى آزار و رعیت پرور این کشورقرار گرفتند و از سوى دیگر، ایمان و پشتیبانى هاى بى دریغ ابوطالب علیه السلام و اسلام پذیرى حمزه علیه السلام - دو تن از عموهاى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و از شخص قریش - موجب تقویت مسلمانان و افت قدرت شیطانى مشرکان مکه گردید، دهشت بزرگى ، مشرکان قریش را فرا گرفت و آنان ، قدرت و شوکت خویش را بر باد رفته دیدند.

آنان براى تعریف موقعیت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و مسلمانان و جلوگیرى ازگسترش و نفوذ اسلام ، انجمنى مهم برپا کرده و پس از گفت و گوهاى طولانى ، برمحاصره اقتصادى و اجتماعى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم و مسلمانان وپشتیبانان آنان هم دست شدند.

سران قریش در دارالندوه مجلس اعیان و اشراف قریش  پیمان نامه اى به خط منصور بن عکرمة  و امضاى صاحب نفوذان و بزرگان طایفه ها، نوشته و درداخل کعبه آویزان نمودند و سوگند یاد کردند که ملت عرب تا آخرین نفس به آن پاىبند باشند. پیمان نامه آنان ، شامل موارد ذیل بود:

1-  هر گونه معاشرت و ارتباط با پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و مسلمانان ممنوع است .

2-خرید و فروش کالا و مواد غذایى و هر گونه معاملات اقتصادى با آنان ممنوع است .

3- در تمام رویدادها، باید از مخالفان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و دشمنان مسلمانان پشتیبانى گردد.

سران قریش با انعقاد این پیمان نامه ، مسلمانان و حامیان آنان را در فشار قرار داده  وآنان را به شدت منزوى کرده و از جهت اقتصادى و اجتماعى از صحنه خارج نمودند.

حضرت ابوطالب عموى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ، پس از آگاهى از پیمان نامه مشرکان ، ماندن در مکه را به مصلحت ندانسته و به ناچار دستور داد تمامى فرزندان عبدالمطلب و طایفه بنى هاشم از شهر مکه خارج گردند و در دره اى میان بلندى هاى اطراف مکه قرار دارد، نقل مکان نمایند.

تمامى بنى هاشم و فرزندان عبدالمطلب ، چه آنانى که اسلام را پذیرفته و در زمره مسلمانان در آمده بودند و چه آنانى که بر کیش پیشین خویش باقى بودند، به فرمان بزرگ خاندان خود، ابوطالب علیه السلام گردن نهاده و از مکه به سوى شعب که بعدهابه شعب ابى طالب علیه السلام معروف گردید،نقل مکان کردند و در آن جا چادر زده و سکونت اختیار نمودند. در میان آنان ، تنها ابولهب یکى از عموهاى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  مخالفت ورزید و با مشرکان قریش همراه و هم دست شده و در مکه باقى مانده بود.

وى تا آخر عمر بر کفرش پایدار بود و سرانجام با خوارى و پستى به هلاکت رسید.

بنى هاشم ، به مدت سه سال دست از خانه و کاشانه خویش کشیده و در شعب ابى طالب علیه السلام با نهایت عسرت و تنگ دستى به سر بردند و جز در ایام حج و ماه هاى حرام که در سراسر حجاز و عربستان آتش بس و امنیت نسبى برقرار بود، نمى توانستند ازشعب خارج شده و با دیگران ارتباط و رابطه اى داشته باشند.

در این مدت ، افراد انگشت شمارى به صورت پنهانى با بنى هاشم ارتباط داشته و یا به آنان کمک اقتصادى مى نمودند.

از جمله آنان ، حکیم بن حزام برادر زاده حضرت خدیجه علیه السلام ، ابوالعاص بن ربیع همسر زینب دختر پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم  بن عمرو بودند.

آنان در نیمه شب ، مقدارى گندم و خرما بر شترى بار کرده و تا نزدیکى شعب مى آوردند،سپس افسار شتر را بر گردنش انداخته و رها مى کردند. البته کمک و مساعدت آنان ، بى خطر نبود. زیرا گاهى سران قریش از آن اطلاع یافته و کمک کنندگان را به سختى بازخواست و مجازات مى کردند.

بنابه نقل مورخان ، در این مدت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و همسرش حضرت خدیجه علیه السلام تمام دارایى هاى خود را از دست دادند. اما خداى سبحان ،پشتیبان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و ایمان آورندگان بود. روزى جبرئیل امین به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم نازل شد و به آن حضرت خبر داد که موریانه ، پیمان نامه سران قریش را خورده و ازبین برده است .

پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم این خبر را به اطلاع عمویش ابى طالب علیه السلام رسانید و ابوطالب با خوش حالى تمام از شعب خارج شد و به سوى سران قریش حرکت کرد.

از سوى دیگر، برخى از سران قریش از کرده ناپسند و ظالمانه خویش ، به تدریج پشیمان شده و با برگزارى جلسات پنهانى چند نفرى به این نتیجه رسیدند که نقض عهد کنند. آنان ، پس از مدتى جرات کرده و در مجمع سران قریش ، اظهار ندامت نمودند وخواستار ابطال پیمان نامه شدند. این ها عبارت بودند از: هشام بن عمرو، زهیر بن ابى امیه ، مطعم بن عدى ، ابوالبخترى بن هشام و زمعة بن اسود.

سرانجام ، ابوطالب علیه السلام در جمع سران قریش قرار گرفت و به آنان گفت :برادرزاده ام محمد صلى الله علیه و آله و سلم به من خبر داده است که عهد نامه شما راموریانه خورده است و جز جمله بسمک اللهم  که در عهد جاهلیت بر بالاى نامه ها مى نوشتند، بقیه را از میان برده است . هم اکنون شما اى بزرگان قریش ، آن نامه رابیاورید و در آن نظر افکنید، اگر او راست گفته است ، آیا حاضرید از کار خود دست برداشته و به دشمنى با محمد صلى الله علیه و آله و سلم و مسلمانان پایان دهید؟

سران قریش گفتند: آرى اگر او راست گفته باشد، ما از آن عهد نامه چشم پوشى کرده وبه دشمنى با محمد صلى الله علیه و آله و سلم پایان مى دهیم . ولى تو، اى ابوطالب! آیا تعهد مى نمایى که اگر او دروغ گفته باشد و پیمان نامه سالم مانده باشد، وى را به ما تحویل دهى و غائله را به پایان رسانى ؟

ابوطالب علیه السلام چون به گفته پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ایمان داشت ومى دانست که او از پیش خود سخن نمى گوید و آن چه را که مى گوید، از سوى خدا است ،در پاسخ آنان گفت : مى پذیرم !

مکه ، وضعیت شگفتى پیدا کرده بود و باز کردن عهدنامه به سرنوشت پیامبر صلى اللهعلیه و آله و سلم و دین

اسلام ، بستگى تمام پیدا کرده بود ولى ابوطالب علیه السلامبر گفتارش پافشارى مى نمود و به خبر غیبى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ایمان کامل داشت .

سرانجام ، پیمان نامه را آوردند و مهر آن را باز کرده و با شگفتى تمام دریافتند که آنچه محمد صلى الله علیه و آله و سلم گفته بود، حقیقت دارد و موریانه ، تمامى پیمان نامه ، جز جمله بسمک اللهم  را از میان برده است.

آن عده از سران قریش که از کرده خویش پشیمان شده بودند، داد سخن داده و سایران رانیز وادار به نقض عهدنامه کردند.

سران مشرک و کفرپیشه مکه ، چاره اى جز تسلیم نیافته و عهدنامه را ملغى نمودند.

بدین ترتیب ، محاصره سه ساله به پایان رسید و پیامبر اسلام صلى الله علیه و آلهو سلم به همراه سایر بنى هاشم با سرافرازى و سربلندى از شعب خارج شده و بهخانه هاى خود در مکه ، بازگشت نمودند.

برخى از بزرگان قریش ، آنان را استقبال کرده و در بازگشت به مکه و فراهم آورى مسکن به آنان مساعدت نمودند.

منبع: روزشمار تاریخ اسلام (ماه محرم)


تاریخ به روزرسانی: سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۴

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -