انهار
انهار
مطالب خواندنی

هجوم ابرهه به مکه معظمه جهت نابودى خانه خدا

بزرگ نمایی کوچک نمایی

*    هجوم ابرهه به مکه معظمه جهت نابودى خانه خدا

ابرهه بن صباح که با پشتیبانى قیصر روم و نجاشى حبشه ، بر کشور یمن استیلا یافته بود، براى خوار کردن ساکنان یمن و عرب هاى شبه جزیره عربستان ، از هیچ تلاشى کوتاهى نمى ورزید و به هر کردار ناشایستى اقدام مى نمود، او، بر طایفهحمیرو بزرگان آن بسیار سخت گرفت و ریحانه  دختر علقمه بن مالک را که از جهت زیبایى و کمالات نفسانى ، در طایفه خود کم نظیر بود، به اجبار و اکراه از همسرشابومرة سیف بن ذى یزن  جدا کرد و خود با او ازدواج نمود.

بسیارى از یمینیان به دست حبشیان به فرماندهى ابرهه کشته و بسیارى دیگر اسیرگردیدند و به عنوان برده  به حبشه و روم فرستاده شدند و مابقى به ناچار سر درطاعت ابرهه در آوردند و او را به امیرى خویش ‍ پذیرفتند.

ابرهه در صنعا پایتخت فعلى یمن کنیسه اى بسیارمجلل و زیبا به قلیس  بنا کرد و از تمامى عرب ها خواست که از بت خانه ها وزیارت کعبه خانه خدا دست برداشته و جهت زیارت و عبادت ، به صنعاء رفته و قلیس را عبادت گاه خویش قرار دهند.

بزرگان عرب از این ماجرا خشمگین شدند و مردى از طایفه بنى فقیم یا بنى مالک را به سوى قلیس فرستاده تا در آن ساختمان نشسته و بر زمینش پلیدى و بى حرمتى کند. ابرهه از این خبر بسیار ناراحت و خشمگین شد و تصمیم به انتقام از عرب ها گرفت .او با تجهیز سپاهى سنگین از نیروهاى حبشى ، عازم مکه گردید. در بین راه یمن تا مکه ،هر گروهى در مقابلش ایستادگى مى کرد، آنها را از دم تیغ و شمشیر گذرانیده و به نابودى مى داد. کسى را یاراى پایدارى در برابر وحشى گرى هاى حبشیان نبود. از جمله،ذونفر از طایفه حمیر با گردآورى نیروهاى رزمى ، به نبرد سپاهیان ابرهه رفت ولى کارى از پیش نبرد و متحمل شکست سنگین و بنیان کن شد و پس از نابودى سپاهیان ،خود به اسارت ابرهه در آمد و به اجبار و اکراه ، راهنماى حبشیان به سوى مکه شد.

حبشیان به محض نزدیک شدن به شهر مکه ، اقدام به غارت و تاراج اموال مردم نمودند.آنان ، هر چه از چهارپایان اهالى ، مکه از قبیل شتر، اسب و گوسفند آنان را مى دیدند،غارت مى نمودند.

در این میان ، دویست شتر عبدالمطلب ، بزرگ و مهتر مکه نیز به غارت رفت . ابرهه به اهالى مکه پیام فرستاد که قصد من ، نابودى خانه خدا کعبه  است . اگر مردم این شهردر برابر او مقاومت کنند و او را از این کار بازدارند، با آنان نبرد کرده و تمامى مردان راکشته و زنان و فرزندانشان را به اسیرى مى گیرد.

اهالى مکه در آغاز قصد نبرد با سپاهیان خون آشام ابرهه را داشتند، ولى عبدالمطلب آنانرا از این کار بازداشت و به آنان گفت که شما را یاراى برابرى و نبرد با سپاه ابرهه نیست . بهتر است از شهر خارج شده و در دره ها و کوه هاى اطراف پناهنده شوید و ازاهل و عیال خود محافظت و پاسبانى نمایید. این خانه کعبه  از آن خدا است و او نیز از خانه خود دفاع خواهد کرد و اگر او از دفاع آن باز ایستد، ما چگونه مى توانیم از آن دفاع کنیم ؟

گویا به عبدالمطلب این گونه الهام شده بود که اهالى مکه خود را به هلاکت نرسانند وصاحب خانه ، از خانه خود دفاع و پاسدارى مى کند.

با این تدبیر خردمندانه ، اهالى مکه از کشتار و نابودى رهایى یافته و به اطراف شهرپناهنده و پراکنده شدند.
عبدالمطلب به همراه چند تن از بزرگان مکه به نزد ابرهه رفته و با او گفت و گونمودند.

آنان از ابرهه پرسیدند: براى چه چیز اقدام به لشکرکشى نمودى و به سرزمین ماتهاجم کردى ؟

وى پاسخ داد: براى انتقام گرفتن از کارى که شما بر معبد قلیس انجام دادید.

عبدالمطلب و همراهان ، گفتند: آن بى حرمتى ، کار یک تن از نادانان بود. چرا همه مردم باید به آتش او بسوزند و چرا باید خانه خدا که یادگار ابراهیم علیه السلام است دستخوش نابودى گردد؟

آنان هر چه گفتند، ابرهه بهانه آورد و گفتارشان را نپذیرفت و به آنان گفت : اگرشما در برابر من ، مقاومت نکنید، من کارى با شما ندارم و تنها مى خواهم به جبران کارشما معبد شما را تخریب کنم و دیگر کسى براى زیارت به اینجا نیاید. همه مردم بایدبراى پرستش خدا به صنعا رفته و در قلیس ، خدا را عبادت کنند.

به روایت دیگر، عبدالمطلب در آن دیدار به ابرهه گفت : سربازان تو شتران اهالى مکه، از جمله دویست شتر مرا غارت کرده اند، دستور بده آنها را به ما بازگردانند.

ابرهه گفت : چرا درباره کعبه که دین تو و دین پدران تو است ، چیزى ما نمى خواهیم ؟عبدالمطلب گفت : من صاحب شتران خود هستم و کعبه را نیز صاحب است که از آن نگهبانى ونگهدارى خواهد کرد.

ابرهه ، دستور داد شتران عبدالمطلب را به وى بازگرداندند.

عبدالمطلب پس از گفت و گو با ابرهه ، به همراه چند تن از قریش به نزد کعبه آمد ودست در حلقه در آن زد و با سرودن شعرى حماسه اى ، از خدا خواست که شر ابرهه رابه خویش بازگرداند و کعبه را از آسیب او در امان نگهدارد.

سرانجام وقت موعود فرا رسید و ابرهه ، فرمان تخریب کعبه را صادر کرد.

در اندک زمانى ، چندین هزار نیروى خشن و مغرور حبشى به سوى کعبه هجوم آوردند. درپیشاپیش آنان ، چند فیل قوى هیکل و آموزش دیده در حرکت بوده و فرماندهان بى نزاکت ابرهه بر آنها سوار بودند و به سوى کعبه ، به پیش مى راندند. ولى هنوز پاى آنهابه خانه خدا نرسیده بود که فوجى پرنده از سمت دریا پدیدار شدند و بر بالاى سرسپاه ابرهه ، جولان دادند و آنان را از آسمان سنگ باران کردند. هر سنگریزه که از منقارو یا پاهاى پرنده اى به زمین مى افتاد، به یکى از سپاهیان ابرهه برخورد کرده او اوبه هلاکت مى رسانید.

وضعیت شگفت آورى پدید آمده بود. سپاهیان ابرهه از یکدیگر پراکنده شده و هر کدام به جانبى مى گریختند ولى از حمله پرندگان در امان نبودند. به هر سو که مى رفتند،مورد حمله و سنگ اندازى پرندگان قرار مى گرفتند. در اندک مدتى ، سپاهیان ابرهه متحمل شکست سنگین شدند و همگى به هلاکت رسیدند و بجز تعدادى اندک که موفق به فرار شدند، کسى از آنان در مکه باقى نماند.

ابرهه نیز که از جمله فراریان بود، از هجوم بى امان پرندگان بى نصیب نماند و بابدن زخمى و خون آلود، مکه را ترک کرد، در حالى که به هدف هاى پلید خود نرسیده بود. او که به مانند جوجه مرغى شده بود، با سرافکندگى تمام و ناامیدى به صنعابرگشت و در آن جا حالش بدتر شد و قلبش در سینه اش ‍ بشکافت و به هلاکت رسید

از سوى ابرهه ، فرستاده اى به کشور حبشه رفت و ماجراى مکه را براى نجاشى تعریف کرد. نجاشى و همراهان او که با ناباورى ، گوش به سخنان فرستاده ابرهه مى دادند،یک دفعه مشاهده کردند که پرنده اى در کاخش ‍ پیدا شد و در منقار خود سنگریزه اى دارد.آن سنگریزه را بر آن سرباز تیره بخت انداخت و او را در مجلس نجاشى به هلاکت رسانید

بنابراین ، علاوه بر اهالى مکه و سپاهیان ابرهه ، نجاشى و اهالى حبشه نیز معجزه بزرگ خدا را از نزدیک مشاهده کردند.

تاریخ هجوم ابرهه به مکه ، مصادف بود با نخستین روز ماه محرم الحرام سال 882 تاریخ ذوالقرنین مطابق با سال 570 میلادى.

در آن هنگام ، حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم در رحم مادرش ‍ حضرت آمنه علیهالسلام بود و پس از دو ماه و هفده روز بعد، دیده به جهان گشود و عالمیان را ازنور جمالش پرفروغ گردانید.

داستان فیل سوران ابرهه ، به خاطر اهمیتى که براى عرب هاى شبه جزیره عربستان داشت و نشانه اى از نشانه هاى قدرت الهى در سرکوبى ستم کاران و زورمداران بود،مبدا تاریخ عرب ها قرار گرفت و اهالى شبه جزیره آنسال را عام الفیل  نامیدند. به همین جهت ، میلاد مسعودرسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را در نخستی سال عام الفیل بر شمرده اند.

قرآن مجید به ماجراى ابرهه و فیل سواران حبشه اشاره کرد و سوره ویژه اى با نام سورة الفیل  نازل فرمود. این سوره کوتاه را به همراه ترجمه اش ‍ بیان مى نماییم :

بسم الله الرحمن الرحیم

الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل . الم یجعل فى تضلیل . و ارسل علیهم طیرا ابابیل . ترمیهم بحجارة من سجیل . فجعلهم کعصف ماکول

آیا ندیدى که پروردگارت با اصحاب فیل چه کرد؟ * آیا دسیسه آنان را تباه نساخت ؟ *و فرستاد بر سر آنان پرندگانى فوج فوج * که نشانه مى گرفت آنان را به سنگى از سجیل * پس گردانید اصحاب فیل را به مانند برگ خورده شده .


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -