انهار
انهار
مطالب خواندنی

وفات ابوالعباس سفاح (136 ق)

بزرگ نمایی کوچک نمایی

ابوالعباس، عبدالله بن محمد بن علي بن عبدالله بن عباس، معروف به "سفاح" نخستين كسي است كه از طايفه بني‌عباس به خلافت رسيد. در أواخر حكومت امويان، نهضتي بزرگ تحت پوشش "الرضا من آل محمد صلی الله علیه و آله" بر ضد حكومت بني‌اميه، سراسر جهان اسلام را فراگرفت و هر روز نفرت مردم نسبت به امويان و علاقه و محبتشان به هاشميان و وابستگان به خاندان رسالت، زيادتر مي‌شد.

صحنه گردانان اين نهضت عظيم، فرزند زادگان امام حسن‌مجتبي علیه‌السلام، معروف به بني‌الحسن علیه‌السلام و اولاد و احفاد عباس بن عبدالمطلب، عموي پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله بودند.

ابومسلم خراساني، در خراسان و شرق عالم اسلام و ابوسلمه خلال در مناطق عرب‌نشين، داعيان بزرگ آنان بودند و با فراگير كردن نهضت، امويان را وادار به شكست نمودند و با كشتن مروان بن محمد، معروف به مروان حمار به خلافت امويان، پايان بخشيدند.[۱]

اما در تصاحب خلافت، بني‌عباس پيش‌دستي كرده و آن را از رقيب داخلي‌اش، يعني بني‌الحسن ربوده و براي خويش از مردم بيعت گرفتند. ابوالعباس سفاح، اولين خليفه عباسي است كه در ربيع الاول سال 133 قمري، زمام امور مسلمان را بدست گرفت.[۲] در زمان او، هوادارانش با سپاهيان مروان بن محمد و بازماندگان آنان نبرد كردند و بنی اميه را در شام، قتل عام نمودند.[۳]

ابوسلمه خلال، كه در پيروزي نهضت عباسیان نقش بسزايي داشت، پس ازاستقرار ابوالعباس سفاح در مقام خلافت، مورد كينه و خشم باطني وي قرار گرفت و ناجوانمردانه در تاريكي شب به قتل رسيد. سفاح، قتل وي را به گردن خوارج انداخت و از اين راه بر جنايت خويش پرده‌اي پوشيد.[۴]

عاملان سفاح با مردم مناطق شهرهاي مختلف، رفتار خشن و سختي اعمال مي‌كردند و هر كسي را به بهانه‌هاي واهي به تير و تيغ مي‌سپردند. در اين ميان، جنايت برادرش يحيي بن محمد در موصل و كشتن تعداد بي‌شمار از مردم و هتك نواميس آنان، چهره زشتي از زمامداري اين طايفه را از آغاز خلافتشان به مردم نشان داد.[۵]

آن طوري كه نقل شد، وي نسبت به آل ابي‌طالب علیه‌السلام و علويان مبارز، اعم از بني‌الحسن علیه‌السلام و بني‌الحسين علیه‌السلام و ساير سادات منتسب به بيت رسالت و امامت، رفتاري نيكو داشت و به آنان احسان‌هاي زيادي مي‌نمود.

سرانجام در دهم ذی الحجه، سال 136 قمري پس از نزديك به چهار سال خلافت در شهر أنبار واقع در كشور كنوني عراق بدرود حيات گفت و در همان شهر به خاك سپرده شد. پس از وي برادرش منصور دوانقي بنا به وصيت او به خلافت رسيد.[۶]


1-  تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 208؛ تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 344.

2- تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 205 و تاريخ الطبري، ج 7، ص 412.

3- تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 273.

4- همان، ص 277.

5- همان، ص 278.

6- همان، ص 283.

منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -