انهار
انهار
مطالب خواندنی

قتل عبدالله بن معتز در زندان مقتدر عباسى (296 هجری قمری )

بزرگ نمایی کوچک نمایی

در دومين سال خلافت مقتدر بالله (هجدهمين خليفه عباسى) گروهى از فرماندهان سپاه و سركردگان نظامى و سياستمداران دربارى، بر خلع مقتدر از خلافت و نصب عبدالله بن معتز بن متوكل عباسى به جاى وى مصصم شدند.

"حسين بن حمدان"، كه از حمدانيان شيعه شمال عراق و يكى از گردانندگان اصلى اين كودتا بود، در يك تهاجم خود "عباس بن حسن" وزير اصلى خلافت را كشت و سپس بسوى مقتدر رفت تا وى را تسليم نمايد.

مقتدر در آغاز مشروط بر اين كه وى زنده و سالم بماند و خون كسى بر زمين ريخته نشود، پيشنهاد آنان را پذيرفت ولى هنگامى كه در بيرون كاخ خود سرگرم بازى بود و متوجه گرديد كه حسين بن حمدان، بسوى او مى‌ آيد و قصد دستگيرى وى را دارد، از او گريخت و به درون كاخ خويش پناهنده شد و در را از درون بست و بر آن قفل محكمى نهاد.

حسين بن حمدان برگشت و به همراه فرماندهان و اميران مخالف مقتدر در خانه "مخرم" (دارالوزاره) گرد آمده و با عبدالله بن معتز عباسى بيعت كردند و وى را به "مرتضى باللّه" و به قولى به "المنتصف بالله" ملقب ساختند و "محمد بن داوود" را به وزارتش برگزيدند.

حسين بن حمدان بار ديگر مأموريت يافت كه مقتدر را از قصر بيرون آورد و به خانه "ابن طاهر" منتقل كند و از او براى عبدالله بن معتز بيعت گيرد ولى هنگامى كه به كاخ وى نزديك شد با تهاجم خدمتكاران و محافظان وى روبرو گرديد و ميان آنان زد و خوردهايى روى داد و در نتيجه هواداران مقتدر عباسى از تحويل وى به حسين بن حمدان امتناع كردند و حسين بن حمدان را بدون دستيابى به هدف مورد نظرش برگرداندند.

حسين بن حمدان كه از گردانندگان اصلى اين تغيير و تحول بود، پس از ناكامى از دستگيرى مقتدر عباسى، راه "موصل" را در پيش گرفت و به آن سو حركت كرد. با رفتن وى، مخالفان مقتدر عباسى دچار ترديد و سستى شدند و اختلاف ميان هواداران مقتدر و عبدالله بن معتز بالا گرفت و در نتيجه عبدالله بن معتز، قصد حركت به سوى "سامرا" نمود ولى فرماندهان و اميران همراهيش نكردند.

ناچار به خانه "ابوعبدالله بن جصاص" پناهنده شد و پس از چند روز هرج و مرج در ميان سپاهيان و توده مردم، مقتدر عباسى مجدداً حكومت را بدست گرفت و مخالفان را سركوب و بسيارى از هواداران عبدالله بن معتز را دستگير و اعدام كرد و برخى از آنان، از جمله خود عبدالله بن معتز و ابن جصاص را دستگير و زندانى نمود.

ابن جصاص، براى رهايى خويش اموال فراوانى در اختيار مقتدر گذاشت. از جمله، مبلغ شانزده ميليون درهم به مقتدر عباسى داد تا مقتدر وى را آزاد كرد ولى عبدالله بن معتز در زندان بماند و مدت حبسش چندان طولانى نشد كه مأموران مقتدر عباسى با آزار و شكنجه‌ هاى توان‌فرسا وى را در زندان از پاى درآورده و به قتلش رساندند و جسد بى‌ جانش را به خانواده اش تحويل دادند. كشته شدن عبدالله بن معتز مصادف بود با دوم ربیع الثانی سال 296 قمرى.[۱]


1- نك: البداية والنهاية، جلد 6، جزء 11، ص 121؛ تجارب الامم، ج 5،ص 49؛ وقايع الايام، ص 227.

منبع: پایگاه دانشنامه اسلامی


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -