انهار
انهار
مطالب خواندنی

جنگ يزيد بن مهلب با سپاهيان يزيد بن عبدالملك (102 هجری قمری )

بزرگ نمایی کوچک نمایی

يزيد بن مهلب در خلافت سليمان بن عبدالملك (هفتمين خليفه اموى) به حكومت خراسان و بخش اعظمى از ايران و عراق منصوب گرديد. وى در مدت خلافت سليمان بن عبدالملك، پايه‌ هاى حكومت خويش را در عراق، ايران و خراسان بزرگ مستحكم نمود و فرزندان و كسان خود را به حكومت شهرها و فرماندهى لشكرها منصوب كرد و از اين راه به كسب ثروت و دارايى فراوان و قدرت نظامى و سياسى شگفتى دست يافت.

اما پس از درگذشت سليمان بن عبدالملك در صفر سال 99 قمرى و جانشينى عمر بن عبدالعزيز به خلافت اسلامى، ابهت يزيد بن مهلب شكسته شد و ستاره قدرتش افول يافت. زيرا عمر بن عبدالعزيز وى را به خاطر گردآورى دارايى فراوان و غصب بيت المال مسلمانان و اجحاف و ستمگري نسبت به مسلمانان، از حكومت خراسان عزل كرد و پس از دستور بازگشتش به سوى دارالخلافه، فرمان داد در ميان راه، وى را دستگير و زندانى نمايند.

يزيد بن مهلب در زندان بسر مى‌ برد تا اين كه عمر بن عبدالعزيز به بيمارى افتاد و بيمارى‌ اش روز به روز شدت گرفت. يزيد بن مهلب با همدستى نفوذى‌ هاى خويش از زندان عمر بن عبدالعزيز گريخت و در جنوب عراق (بصره و كوفه) پنهان گرديد.

پس از وفات عمر بن عبدالعزيز در سال 101 قمرى، يزيد بن عبدالملك به خلافت رسيد. وى نيز خواهان دستگيرى يزيد بن مهلب شد. يزيد بن عبدالملك به عاملان خود در عراق نوشت كه يزيد بن مهلب را يافته و دستگيرش نموده و به شام اعزام كنند.

يزيد بن مهلب با گردآورى فرزندان، برادران و كسان خود، سپاهى به وجود آورد و براى عاملان خليفه در بصره، واسط، كوفه و بسيارى از نقاط جنوب غربى ايران مزاحمت‌هايى پديد آورد و با تصرف بصره و واسط و گردآورى هواداران خود از كوفه، تصميم جدى براى نبرد با سپاهيان خليفه گرفت. از سوى ديگر يزيد بن عبدالملك، سپاهى به فرماندهى مسلمة بن عبدالملك به سوى عراق حركت داد تا فتنه يزيد بن مهلب را خاموش سازد.

دو سپاه در ميان بصره و كوفه در برابر هم قرار گرفتند و پس از هشت روز تأمل و رد و بدل كردن پيام‌‌ ها، سرانجام در نيمه صفر سال 102 قمري، نبردى خونين ميان دو سپاه آغاز شد و از دو طرف، تعداد زيادى كشته و زخمى گرديدند.

مسلمه فرمان داد پلى را كه پشت سر سپاه يزيد بن مهلب بود، آتش زنند تا راه تداركات و پشتيبانى آنان بسته گردد. سپاهيان يزيد، به تدريج روحيه خود را از دست داده و تعداد زيادى از آنان از ميدان نبرد گريختند و بقيه در برابر سپاهيان خليفه، توانايى خويش را از دست داده و به ناچار متحمل شكست سنگين شدند. در اين نبرد، يزيد بن مهلب و برادرانش حبيب و محمد و برخى از كسان او، كشته شدند و تعداد سيصد تن از سپاهيان او اسير شده و آنان را به كوفه منتقل كردند و در زندان كوفه تعداد هشتاد تن را كشته و مابقى را آزاد كردند.[۱]

ساير برادران و فرزندان يزيد بن مهلب كه تعدادشان زياد بود، متوارى شدند ولى يكى پس از ديگرى شناسايى و دستگير شده و به اعدام محكوم گرديدند. بدين سان قدرت و حكومت يزيد بن مهلب و خاندان او درهم شكست و به نيستى سپرده شد.[۲]


1- تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 130.

2- نك: همان، ج 2، صص 127، 124، 120، 117.

منابع:

سيد تقى واردى، روز شمار تاريخ اسلام، جلد دوم، ماه صفر.

پایگاه دانشنامه اسلامی


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات
  
 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -