انهار
انهار
مطالب خواندنی

خلع ابراهيم بن وليد از خلافت (127 هجری قمری)

بزرگ نمایی کوچک نمایی

ابراهيم بن وليد، پس از درگذشت برادرش يزيد بن وليد در ذی الحجه سال 126 قمرى بنا به سفارش برادرش به خلافت رسيد. در آن هنگام ميان پسرعموهاى بنى‌ اميه از تيره مروانيان بر سر تصاحب كرسى خلافت، رقابت و دشمنى سختى بود. هر كدام از آنان كه از توانايى و توانمندى بيشترى برخوردار بود، خود را براى تصاحب كرسى خلافت شايسته تر مى ديد و همين امر، موجب شورش و درگيرى هاى نظامى ميان آنان مى گرديد.

ابراهيم بن وليد كه ولى عهد برادرش يزيد بن وليد بود و پس از او به خلافت رسيد، رقيبان سختى چون مروان بن محمد داشت. به همين جهت خلافت وى از آغاز، از استحكام و اطمينان كاملى برخوردار نبود. مردم شام، وى را گاهي به خلافت و گاهى به امارت سلام مي‌دادند.

مروان بن محمد، معروف به مروان حمار و مروان جعدى كه در عصر خلافت يزيد بن وليد شورش كرده و به سوى شام هجوم آورده بود، با يزيد مصالحه كرد كه حكومت تمام سرزمين‌ هايى كه عبدالملك بن مروان، به پدرش محمد بن مروان سپرده بود، به او بسپارد. يزيد نيز سرزمين‌ هاى جزيره (مناطق ميان دجله و فرات)، ارمنستان، موصل و آذربايجان را به مروان سپرد.

مروان حمار كه از قدرت بالايى برخوردار بود، پس از درگذشت يزيد، خلافت برادرش ابراهيم را به رسميت نشناخت و براى سرنگونى وى از ارمنستان به سوى شام لشكركشى كرد.

سليمان بن هشام از سوى ابراهيم بن وليد با يكصد و بيست هزار سپاهى به نبرد با مروان حمار پرداخت و مروان تنها هشتاد هزار نيروى جنگى داشت. ميان دو طرف، جنگ سختى درگرفت. ولى سپاه مروان بر سپاه سليمان بن هشام پيروز شد و تعداد هفده هزار تن از آنان را كشته و به همين مقدار اسير گرفتند. باقيمانده سپاه سليمان بن هشام به سوى حران، مقر خلافت ابراهيم بن وليد عقب نشينى كردند.

سپاهيان مروان حمار بر تمامى شهرها و مناطق اسلامى تسلط پيدا كرده و بر آن ها، عاملانى از خود به حكومت گماشتند. مروان حمار، پيروزمندانه وارد دمشق شد و از مردم اين شهر براى خويش بيعت گرفت و ابراهيم بن وليد را پس از گذشت سه ماه از خلافتش، خلع كرد. سپس به حران رفت و ابراهيم بن وليد و سليمان بن هشام كه در حران بودند، از او امان خواستند. مروان به آنان امان داد و آن دو با مروان حمار بيعت كردند.

بدين ترتيب مروان بن محمد به عنوان آخرين خليفه امويان، بر خلافت دست يافت و رقيب خود را از كار بركنار كرد. ابراهيم بن وليد پس از واگذارى امر خلافت به مروان حمار در شام زندگى مى كرد. تا اين كه در سال 132 قمرى با شكست مروان حمار در برابر جنبش عباسیان و سقوط شهر دمشق، وى به همراه بسيارى از امويان بدست انقلابيون عباسى كشته شد و پرونده خلافت امويان بسته گرديد.[۱]


1- نك: تاريخ دمشق (ابن عساكر)، ج 7، ص 246 و تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 180.

منابع:

سيد تقى واردى، روز شمار تاريخ اسلام، جلد دوم، ماه صفر

 پایگاه دانشنامه اسلامی


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -