انهار
انهار
مطالب خواندنی

مولودی بزرگ و مبارک(ابالفضل العباس علیه السلام)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
نام مبارک: عباس علیه السلام
لقب معروف: قمر بنی هاشم علیه السلام
کنیه شریف:1- ابوالفضل: از آنجا که حضرت را فرزندى به نام «فضل» بود، او را به «ابوالفضل» کنیه داده بودند. شاعرى در سوگ ایشان مى گوید: «اى ابوالفضل! اى بنیانگذار فضیلت و خویشتندارى! «فضیلت» جز تو را به پدرى نپذیرفت».
این کنیه با حقیقت وجودى حضرت هماهنگ است و او اگر به فرض فرزندى به نام فضل نداشت، باز به راستى ابوالفضل (منبع فضیلت) بود و سرچشمه جوشان هر فضیلتى به شمار مى رفت؛ زیرا در زندگى خود با تمام هستى به دفاع از فضایل و ارزشها پرداخت و خون پاکش را در راه خدا بخشید.
حضرت پس از شهادت، پناهگاه دردمندان شد و هر کس با ضمیرى صاف او را نزد خداوند شفیع قرار داد، پروردگار رنج و اندوهش را برطرف ساخت.
2- ابوالقاسم: حضرت را فرزند دیگرى بود به نام «قاسم»، لذا ایشان را «ابوالقاسم» کنیه داده بودند. برخى از مورخان معتقدند قاسم همراه پدر و در راه دفاع از ریحانه رسول اکرم در سرزمین کربلا به شهادت رسید و پدر، او را در راه خدا فدا کرد.
نام پدر: امیر المومنین علیه السلام
نام مادر: فاطمه کلابیه ملقب به ام البنین علیها السلام
محل ولادت: مدینه طیبه
تاریخ ولادت: 4 شعبان المعظم 26 هجری
محل شهادت: کربلای معلی
تاریخ شهادت: 10 محرم الحرام سال 61 هجری
محل دفن: کربلای معلی کنار نهر علقمه
مدت عمر: 35 سال بنابرمشهور
نخستین فرزند پاک بانو ام البنین، سالار بزرگوارمان ابوالفضل العباس  علیه السلام  بود که با تولدش، مدینه به گُل نشست، دنیا پر فروغ گشت و موج شادى، خاندان علوى را فرا گرفت.«قمرى» تابناک به این خاندان افزوده شده بود و مى رفت که با فضایل و خون خود، نقشى جاودانه بر صفحه گیتى بنگارد.
هنگامى که مژده ولادت عباس به امیرالمؤمنین  علیه السلام  داده شد، به خانه شتافت، او را در برگرفت، باران بوسه بر او فرو ریخت و مراسم شرعى تولد را درباره او اجرا کرد. در گوش راستش اذان و در گوش چپ اقامه گفت. نخستین کلمات، بانگ روح بخش توحید بود که به وسیله پدرش پیشاهنگ ایمان و تقوا در زمین، بر گوشش نشست و سرود جاویدان اسلام، جانش را نواخت: «الله اکبر... لا اله الا الله». این کلمات که عصاره پیام پیامبران و سرود پرهیزگاران است، در اعماق جان عباس جوانه زد، با روحش عجین شد و به درختى باروراز ایمان بدل شد تا آنجا که در راه بارورى همیشگى آن، جان باخت و خونش را به پاى آن ریخت. در هفتمین روز تولد نیز بنا به سنت اسلامى، حضرت ،سر فرزند را تراشید، همسنگ موهایش، طلا (یا نقره) به فقیران صدقه داد و همان گونه که نسبت به حسنین (علیهما السلام) عمل کرده بود، گوسفندى به عنوان عقیقه ذبح کرد.
امام امیرالمؤمنین حال فرزند خود را در کودکى بشدت رعایت مى کرد و عنایتى خاص به او داشت، خصوصیات ذاتى مبتنى بر ایمان و ارزشهاى عمیق انسانى خود را به فرزند منتقل مى کرد و در چهره فرزندش قهرمانى از قهرمانان اسلام را مشاهده مى کرد که براى مسلمانان صفحات درخشانى از سرافرازى و کرامت به یادگار خواهد گذاشت. امیرالمؤمنین پسر را غرق بوسه مى کرد و فرزند، عواطف و قلب پدر را مسخر کرده بود.
مورخان نقل می کنند: در دوران طفولیت حضرت عباس علیه السلام یک روز امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام وی را در دامان خود گذاشت و آستینهایش را بالا زد و در حالیکه به شدت می گریست به بوسیدن بازوهای عباس پرداخت.
ام البنین علیها السلام حیرت زده از این صحنه از امام پرسید: چرا گریه می کنید؟
حضرت با صدای ارام و اندوه زده پاسخ داد: به این دو دست نگریستم و انچه را که بر سرشان خواهد آمد یاد آوردم.
ام البنین شتابان و هراسان پرسید: چه بر سر آنها خواهد آمد؟
امام با لحن مملو از غم و اندوه و تاثر گفت: آنها از بازو قطع خواهد شد.
کلام حضرت چون صاعقه ای بر ام البنین علیها السلام فرود امد و قلبش را ذوب کرد و با وحشت پرسید: چرا دستهایش قطع می شوند؟
و امام به او خبر داد که دستان فرزندش در راه یاری اسلام و دفاع از برادرش،قطع خواهد شد. ام البنین گریست و زنان همراه او نیز در غم و اندوه او شریک شدند.
سپس ام البنین به دامن صبر و بردباری چنگ زد و خدای را سپاس گفت که فرزندش فدای سبط رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم خواهد گردید.
امیرالمومنین فرمود: ام البنین! فرزندت عباس نزد خدای تبارک و تعالی منزلتی عظیم دارد و خدای متعال در عوض دو دستش دو بال به او مرحمت خواهد کرد که با آنها با ملائکه در بهشت پرواز کند همانگونه که قبلا این عنایت را به جعفر بن ابی طالب نموده است. و ام البنین علیه السلام با شنیدن این بشارت ابدی و سعادت جاودانه مسرور شد.
حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام آیتی از جمال و زیبایی بود . رخساره اش زیبا و چهره اش پرشکوه، اندامش متناسب، و در عین حال چنان نیرومند بود که آثار دلیری و شجاعت را بخوبی نمایان می ساخت.
ام البنین می گفت: پسرم به خدا می سپارمت! قلب مادر آکنده از محبت عباس علیه السلام بود و برای وی از جانش عزیزتر و کرامیتر می نمود. مادر از چشم حسودان بر او نگران بود و می ترسید که مبادا به او آسیبی برسانند و رنجورش کنند لذا او را در پناه خداوند متعال قرار داد و ابیات زیر را در باره اش سرود:
اُعیذه بالواحد           من عین کل حاسد
قائمهم و القاعد         مسلمهم و الجاحد
صادرهم و الوارد         مولدهم و الوالد.
 
ابوالفضل العباس، از بالندگى شایسته اى برخوردار بود و کمتر انسانى از چنین امکان رشدى برخوردار مى گردد. حضرت در سایه پدرش، (پرچمدار عدالت اجتماعى بر روى زمین) رشد کرد و از علوم، تقوا، گرایشهاى والا و عادات پاکیزه او بهره مند گشت، تا آنکه در آینده نمونه کامل و تصویرى گویا از امام متقیان باشد. مادرش بانو فاطمه نیز در تربیت فرزند اهتمامى شایسته داشت و بذر همه صفات کمال و فضایل و خدادوستى را در زمین بکر وجود فرزند کاشت، که بر اثر آن، حضرت عباس در تمام زندگى خود، طاعت خدا و جلب مرضات او را در سرلوحه کار خود قرار داد.
ابوالفضل، ملازم برادرانش ریحانه و دو سبط گرامى رسول اکرم  صلی الله علیه و آله وسلم  حسن و حسین  علیه السلام  سروران جوانان بهشت بود و از آنان اصول فضیلت و بنیادهاى آداب والا را فرا گرفت. مخصوصاً همواره با برادرش سید الشهداء بود و در سفر وحضر از او جدا نمى شد و از رفتار برادرش بشدت اثر گرفت و الگوهاى رفتارى او را در جان خود استوار ساخت و صفات نیک او را در خود متمثل کرد تا آنجا که جلوه اى کامل از برادر در خصوصیات و دیدگاههایش شد. امام نیز که محبت بى شائبه و جانبازى او را نیک دریافته بود او را بر همه اهل بیت خود مقدم مى داشت و خالصانه به او محبت مى ورزید.
الگوهاى تربیتى والاى ابوالفضل العباس، او را به سطح مصلحان بزرگ بشریت رساند، مصلحانى که با جانبازیهاى والا و تلاشهاى مستمر براى نجات بشریت از ذلت و بندگى و احیاى آرمانهاى بلند انسانى، مسیر تاریخ را عوض کردند .
ابوالفضل از همان آغاز، آموخت که در راه اعلاى کلمه حق و برافراشتن پرچم اسلام - که خواهان آزاد کردن اراده انسانى و ایجاد جامعه برینى است که عدالت، محبت و فداکارى و از خود گذشتگى بر آن حاکم باشد جان بازى کند. این اعتقادات بزرگ د رجان عباس ریشه داشت و با هستى اش عجین شده بود تا آنجا که با تمام قوا در راه آنها پیکار کرد. طبیعى بود که چنین باشد؛ زیرا پدرش امیرالمؤمنین  علیه السلام  و برادرانش ،حسن و حسین  علیه السلام  نهال ارزشها را در جانش غرس کرده بودند؛ بزرگوارانى که مشعل حریت و کرامت را در دست گرفتند و افقهاى روشنى براى ملتهاى روى زمین گشودند، تا آزادى و کرامت خود را باور کنند و حق و عدالت و ارزشهاى والاى انسانى بر آنان حاکم باشد.
منبع: چهره درخشان قمر بنی هاشم، ج1، علی ربانی خلخالی 

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

ویژه نامه ماه مبارک رمضان




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -