انهار
انهار
مطالب خواندنی

تعریف تقلید

بزرگ نمایی کوچک نمایی
تقلید چیست؟
در کتاب اقرب الموارد فى فصح العربیه و الشوارد سعید الخورى الشرتونى آمده است:
تقلید در لغت‏به معناى گردن انداختن، به گردن آویختن و پیروى کردن از کسى بدون تامل و اندیشه است و گویا شخص تقلید کننده، گفتار و عمل دیگران را همچون قلاده‏اى به گردن خویش مى‏آویزد.
ــــــــــــــ
در لغت نامه علامه دهخدا آمده است:
تقلید.[ ت َ ] ( ع مص ) در گردن کردن کار و قلاده. ( تاج المصادر بیهقی ). قلاده در گردن کسی انداختن و از آنست کار در عهده کسی کردن ، یقال : قلده العمل. ( منتهی الارب ). گردن بند در گردن انداختن و کار بعهده کسی ساختن و بر گردن خود کار بگرفتن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). تفویض کردن عمل بر ولی چنانکه قرار دادن قلاده بر گردن وی. ( از اقرب الموارد ). || بدون نظر و تأمل پیروی کردن. ( از اقرب الموارد ). مجازاً بمعنی پیروی کسی بی دریافت حقیقت آن. ( غیاث اللغات ) (آنندراج) متابعت و اقتدا و پیروی کسی بی دریافت حقیقت و از روی کار دیگران کاری کردن.
ــــــــــــــ
«تقلید» از واژه قلاده (گردن بند)، به معنای پیروی و دنباله روی بدون دلیل است.
در اصطلاح فقهی، تقلید عبارت است از: «عمل کردن به آن چه مجتهد در مسائل شرعی فتوا می دهد». اگر چه این واژه به معنای پیروی بدون چون و چرا، خوشایند نیست، اما در آموزه های فرهنگ اسلامی، مقلد کسی است که از حاصل تلاش علمی مجتهد استفاده می کند و مسئولیت درستی و نادرستی استنباط احکام را بر عهده مجتهد می گذارد و شاید کاربرد واژه «تقلید»، به این منظور باشد.
ــــــــــــــ
تعریف واضح تری از تقلید
تقلید مصدر «قلّد» به معناى انداختن گردنبند و یا قلاده به گردن کسى است و «تقلید بَدَنه» به معناى آن است که قلاده و یا نشانه اى به گردن شتر قربانى بیندازند، به نشانه آن که قربانی حج است.
۱ - معنای لغوی
اقرب الموارد مى نویسد : «قلّد المرأة القلادة : جعلها فى عنقها ؛ آن زن، قلاده انداخت، یعنى آن را برگردن خویش انداخت».
در صحاح نیز آمده است: «از همین رو، گماشتن و منصوب کردن والیان بر انجام کارى را تقلید گویند» (و تقلید الولاة الاعمال).
سپس مى افزاید: «تقلید در دین از همین معنا گرفته شده است (گویا انسان قلاده مسئولیّت عمل خویش را بر عهده مقلَّد مى اندازد)».
لسان العرب نیز همین معانى را ذکر کرده است.
با توجّه به تعاریف گوناگون اهل لغت، وجه مشترک میان آنها دو نکته است:
{1} واژه «تقلید» دو مفعولى است و به معناى آن است که قلاده اى را بر گردن کسى بیندازند و معناى «قلّدتُ الفقیه صلاتى و صومى» یعنى مسئولیت صحت نماز و روزه ام را بر عهده فقیه مى اندازم.
{2} اگر با «فى» به مفعول دوم متعدّى شود، به معناى تبعیّت مى آید مثلا «قلّده فى مشیه: اى تبعه فیه ; در راه رفتن از او تقلید کرد، یعنى از او پیروى نمود».
لذا اگر گفته شود «فلان کس در نماز و روزه اش از آن فقیه تقلید نمود، یعنى از او پیروى کرد».
۲ - معنای اصطلاحی
معناى اصطلاحى تقلید نیز بر گرفته از معناى لغوى آن است و به معناى «رجوع افراد ناآشنا در مسائل دینى، به افراد متخصّص در مسائل دینى است».
فقها و اصولیین در تعریف اصطلاحى، تعبیرات مختلفى ارائه داده‌اند:
{1} قبول قول الغیر (1و2)
{2} العمل بقول الغیر (3و4)
{3} الأخذ بقول الغیر (5)
هر چند ممکن است که این تعابیر به یک معنا اشاره داشته باشد، ولى با دقّت بیشتر، سه مفهوم مختلف از آن به دست مى آید:
{1} عمل به قول فردى دیگر
{2} اخذ قول دیگرى به قصد عمل، بدون شرط عمل به آن
{3} التزام قلبى به عمل گرچه هنوز فتوا را اخذ نکرده و عمل نکرده باشد. (6)
تحریرالوسیله مى نویسد: «التقلید هو العمل مستنداً الى فتوى فقیه معین; تقلید، همان عمل کردن با استناد به فتواى فقیه مشخص است». (7)
در انوارالاصول آمده است: «التقلید هو الاستناد الى رأى المجتهد فى مقام العمل ; تقلید آن است که مقلّد در مقام عمل، به رأى و نظر مجتهد استناد جوید». (8)
دکتر عبدالکریم نمله مى نویسد: «التقلید اصطلاحاً هو قبول مذهب الغیر من غیر حجّة; تقلید در اصطلاح عبارت است از پذیرش قول دیگرى، بدون طلب حجّت و دلیل (تفصیلى)» آنگاه مى گوید: «بنابراین اگر کسى دلیل و حجّت سخن مجتهد را بداند و آن را بپذیرد (مثلا مجتهدى که با نظر مجتهد دیگر موافقت کند چون دلیل او را پذیرفته) به او تقلید نمى گویند. همچنین رجوع به قول نبى(صلى الله علیه وآله) و رجوع به اجماع نیز تقلید نامیده نمى شود، چرا که سخن پیامبر (صلى الله علیه وآله) و اجماع فى نفسه حجت است و پذیرش آن را تقلید نمى گویند». (9)
مخفى نماند که اگر تقلید را به معناى تبعیّت از متخصّصان امور دینى بگیریم، رجوع به سخن پیامبر نیز از قسم تقلید شمرده مى شود، هر چند تقلید اصطلاحى متعارف به آن اطلاق نمى شود.
به هر حال، روشن است که تقلید اصطلاحى به معناى مراجعه افراد غیر متخصّص در امور دینى به اهل فن و متخصّصان و عالمان دینى است.
پانویس
(1) ذخیرة المعاد محمدباقر سبزواری، ج ۲، ص ۲۱۹.   
(2) فتح القدیر شوکانی، ج ۳، ص ۴۷۱.   
(3) عدة فی الاصول الفقه محمد بن حسن طوسی، ج ۱، ص ۴۶.
(4) شرح الازهار احمد مرتضی، ج ۱، ص ۳.   
(5) الاجتهاد و التقلید امام خمینی، ص ۵۹.   
(6) انوارالاصول مکارم شیرازی، ج ۳، ص ۵۸۹.   
(7) تحریرالوسیله امام خمینی، ج ۱، ص۵.   
(8) انوارالاصول مکارم شیرازی، ج ۳، ص ۵۹۰.   
(9) المهذب فى علم اصول الفقه المقارن، ج ۵، ص ۲۳۸۷ .
منبع تحقیق
دائرة المعارف فقه مقارن مکارم شیراز،ص۴۹۱-۴۹۳.   

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -