انهار
انهار
مطالب خواندنی

شهادت «ميرزا عبدالكريم امام جمعه تبريزی» (1296ش)

بزرگ نمایی کوچک نمایی
شهادت عالم مجاهد آيت ‏اللَّه "ميرزا عبدالكريم امام جمعه تبريزي" (1296ش)شهادت عالم مجاهد آيت ‏اللَّه «ميرزا عبدالكريم امام جمعه تبريزي» (1296ش)
آيت ‏اللَّه ميرزا عبدالكريم امام جمعه تبريزي در نيمه دوم قرن سيزدهم هجري قمري در خانداني عالم ‏پرور كه ساليان طولاني عهده ‏دار وظايف شرعي و مذهبي بودند، در شهر تبريز به دنيا آمد. ميرزا عبدالكريم از نوجواني به فراگيري علوم مقدماتي و سطح پراخت و پس از سالياني به مدارج والاي علمي دست يافت. وي بعدها رياست مذهبي بزرگي در تبريز به دست آورد و دستوراتش نزد مردم اجرا مي‏شد. علاوه بر مردم، فرمانداران و مقامات دولتي هم از او حساب مي‏بردند. اين نفوذ و اقتدار از آن جهت نصيب امام جمعه تبريزي شده بود كه خود وي، رفتاري نرم و ملاطفت ‏آميز و سيرتي پسنديده و علمي وافر و زهدي متعالي داشت. وي در رفع نيازهاي همه اصناف خلق تلاش مي‏كرد و تا مي‏توانست، در رفع گرفتاري‏هاي مردم مي‏كوشيد. وي عابدي غيرتمند و پاسدار مقدسات اسلام بود و بيش از هر چيز، غربزدگي را دشمن مي‏دانست و از آن تنفّر داشت. امام جمعه تبريزي، اولين كسي بود كه در ترويج شعائر ديني و دسته‏ هاي عزاداري امام حسين(ع)، همه ساله در ايام محرم، اقامه عزا مي‏نمود و بر همه طبقات مردم، اطعام و احسان مي‏نمود. وي همچنين از جريان‏هاي سياسي غافل نبود و در مواقع لزوم، در اين امور دخالت مي‏كرد. پس از اعلان مشروطيت، او نيز همانند ديگر علماي عصر، طرفدار مشروطه شد ولي با دخالت بي‏حد و حصر انجمن ايالتي تبريز در شئون زندگي مردم، وي و جمعي از روحانيان از مشروطه دلتنگ شدند. با وقوع قحطي در تبريز، مخالفان، او را به احتكار متهم ساختند و در نهايت با كمك چند تن از مهاجرين قفقازي، امام جمعه تبريزي و پسرش را در آخرين ساعات سال 1296ش برابر با هشتم جمادي الثاني 1336ق در خيابان و در حضور مردم به گلوله بستند و به شهادت رساندند. اين قتل افكار عمومي را برانگيخت و وجهه دموكرات‏هاي تبريزي را نزد مردم از ميان برد. پس از اين حادثه، چنان ياس و ناراحتي و اندوه شديد براي تمامي مردم به ويژه علما رخ نمود كه ضمن اعلام عزا، ديگر در عيد آن سال، ديد و بازديد به عمل نياوردند و بر آن پدر و پسر مي‏گريستند.

  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -