انهار
انهار
مطالب خواندنی

احکام طلاق

بزرگ نمایی کوچک نمایی

سؤال 1 : بین زن و شوهری نزاع شد، اطرافیان اینها با هم زد و خورد کردند، کارشان به دادگاه کشیده شد تا به طلاق انجامید، و چون بنا بود پدر و شوهر خواهر زن به زندان بروند زن قسمتی از مهریه را گرفت و قسمتی از آن را بخشید . بعد از مجلس طلاق در بین راه شوهر گفت: « مردم  شاهد باشید که من زنم را می خواهم» اما زن بنا کرد به شوهر فحش دادن، لطفاً بفرمائید که این مهر و طلاق درست است یا خیر؟ و شرائط سه طلاق را شرح فرمائید .

جواب: طلاق بدون اذن یا وکال از شوهر باطل است، و در صورت اذن اگر گذشت مقداری از مهر در مقابل رجعی است، و با رجوع مرد در اثناء عده زوجیت به حال اول بر می گردد. و سه طلاق در یک مجل بدون تخلل رجوع حکم یک طلاق را دارد.

سؤال 2 : دختری در سن پانزده سالگی به عقد پسر عموی خود درآمد، ولی دختر می گفت پسر عموی من مرد نیست و با او همبستر نشده بود. این ماجرا در حدود یک سال طول کشید (در صورتی که این پسر بعد از جدا شدن از او با دختر دیگری عروسی کرد و صاحب بچه هم شد) ولی چون پسر راضی به طلاق دختر نمی شد پدر دختر برای طلاق دختر خود به دادسرا مراجعه کرد البته دختر در زمان طاغوت  پدر دختر به پسر گفت من به شما پولی خواهم داد که طلاق دختر مرا بدهی، ولی بعد از اینکه کارهایشان را درست کردند و پسر را راضی به طلاق دختر کردند پدر دختر پولی به پسر نداد، و در غیاب پسر طلاق دخترش را گرفت، و پسر هم گفت: من به این طلاق راضی نیستم. بعد از ایکه سه روز از طلاق دختر گذشت دختر را به عقد جوان دیگری درآوردند. حال بفرمائید با اینکه قرار بود پسر پولی از پدر دختر بگیرد و بعد در دادگاه حاضر شود و طلاق دختر را بدهد آیا این عقد درست است یا نه؟

جواب: اجراء صیغۀ طلاق اگر با اجازۀ شوهر نبوده باطل است، و زناشوئی به حال خود باقی است. و عقد دوم باطل و زن بر آن مرد حرام است. ولی اگر در حین طلاق شوهر آن را اجازه داده طلاق صحیح است و نارضائی بعد از طلاق اثری ندارد.

سؤال 3 : زن و شوهری نمی توانند به هم سازش کنند و به زندگی مشترک ادامه دهند، و شوهر حاضر به طلاق دادن زن نیست، زن با چه شرائطی می تواند طلاق بگیرد؟

جواب: اختیار طلاق با شوهر است.

سؤال 4 : اینجانب مدت بیست سال با شوهرم زندگی کرده ام، چهار ماه است که مرا از منزل بیرون کرده و بدون تأمین معاش در خانۀ برادرم به سر می برم؛ با توجه به اینکه من به هیچ وجه حاضر به طلاق نیستم آیا اولاً شوهرم می تواند بدون خواستۀ من مرا مطلقه نماید؟ و آیا برابر مقررات تا زمانی که مرا طلاق نداده می تواند مرا از منزل بیرون کند؟ و هیچ نوع مخارجی به من ندهد؟

جواب: اختیار طلاق با شوهر است، و تا زن را طلاق نداده در صورتی که زن حاضر به تمکین و اطاعت در حقوق او باشد باید نفقۀ او را بدهد.

سؤال 5 : پسری با دختری عقد ازدواج بسته است، بعد از مدتی بر اثر عواملی دختر منصرف شده و با بخشیدن مهریۀ خود تقاضای طلاق می نماید، اما پسر اضافه بر مهریه تقاضای پرداخت  وجهی را می نماید که از عهدۀ دختر بر نمی آید( و شاید این مبلغ تقاضا شده برای این باشد که دختر تقاضای طلاق ننماید) لطفاً نظر خود را مرقوم فرمائید که وظیفۀ دختر یا پسر چیست؟

جواب: اختیار طلاق با شوهر است، و می تواند در مقابل طلاق مطالبۀ بذل مال نماید، و تا طلاق نداده زوجیت باقی است.

سؤال 6 : زید زوجۀ خود را طلاق داده به شرط اینکه در حیات خود با هیچ کس ازدواج نکند. آیا این شرط جائز و طلاق صحیح است، یا طلاق باطل است؟

جواب: طلاق صحیح و شرط باطل است و اگر تعلیق در طلاق باشد طلاق باطل است.

سؤال 7 : اگر زنی از شوهرش طلاق بگیرد و با فرد دیگری ازدواج کند بعداً معلوم شود که شهود در طلاق عادل نبوده اند، آیا لازم است از همدیگر جدا شوند یا نه؟ و بچه های آن زن و مرد چه صورتی دارند؟

جواب: در صورتی که فسق شهود معلوم شود احتیاط لازم است، با جهل پدر و مادر به قضیه، بچه ها حکم ولد حلال را دارند. 

سؤال 8 : اگر به نظر کسی که صیغۀ طلاق را اجراء می کند دو شاهد طلاق عادل باشند در صحت طلاق کافی است یا خیر؟

جواب: کفایت می کند، ولی کسی که علم به فس شهود داشته باشد نمی تواند ترتیب اثر بدهد بنابر أحوط.

سؤال 9 : اگر کسی که دفتر طلاق و ازدواج دارد أهل علم باشد و در زمان طاغوت طلاقی را با شرائط انجام داده باشد آیا صحیح است یا خیر؟

جواب: محکوم به صحت است، مگر علم به بطلان حاصل شود.

سؤال 10 : در عقد نامه ای مکتوب است که «زوج به زوج وکالت ضمن عقد خارج لازم داده که با توجه به شروط مندرج در آن و اثبات در مراجع صالحه خود را مطلقه نماید، این طلاق بائن بوده و در صورت توافق کتبی طرفین در زمان عده قابل رجوع است» حال اگر یکی از موارد مندرج محقق شد و زوجه با وکالت مأخوذه طلاق گرفت، آیا حق أخذ مهریه هم دارد؟ در ضمن بائن بودن طلاق از چه باب است؟ دیگر اینکه پس از طلاق آیا زوج بدون رضایت زوجه می تواند رجوع کند؟ در صورت مثب بودن جواب آیا نقض غرض نمی شود؟

جواب: اگر زوجه مدخول بها بوده تمام مهر و اگر غیر مدخول بها بوده نصف مهر بعد از طلاق باید داده شود. و طلاق رجعی با شرط بائن نمی شود. و چنانچه طلاق رجعی بوده شوهر می تواند در عده رجوع کند هر چند بدون رضایت زن باشد.

سؤال 11 : دختری با فردی ازدواج می کند و عقد شرعی هم خوانده می شود،پس از ازدواج زن به خانۀ شوهر نمی رود و می گوید از ترس پدرم این عقد را قبول کرده ام و هرگز حاضر به زندگی با او نیستم . شوهر نیز از این مسأله آگاه بوده اما پیگیری نمی کند، تا آنکه شوهر در کارخانه دچار نقص عضو می گردد و علت آن را همین ازدواج می داند، و بهانه گرفته و زن را طلاق نمی دهد؛ لطفاً بفرمائید در چه صورت طلاق بدون موافقت و حضور زوج صحیح است؟ و آیا مرد می تواند چیزی بابت نقص پایش از خانوادۀ زن بگیرد و او را طلاق دهد؟

جواب: عقد اگر با اذن پدر و با مراعات ضوابط شرعی انجام  گرفته محکوم به صحت است، و نارضائی بعدی دختر اثری ندارد، و جدائی منوط به طلاق است، و اختیار طلاق با شوهر است.

سؤال 12 : مردی زن خود را رها کرده، نه نفقه می دهد و نه طلاق می دهد آیا در این قضیه می شود به وکیل جناب عالی مراجعه کرد؟ و اگر آن مرد از حضور امتناع نماید و نزد وکیل شما حاضر نشود آیا وکیل شما می تواند در غیاب آن مرد حکم نماید؟

جواب: اختیار طلاق با شوهر است و او را اجبار به طلاق نمی شود کرد، ولی زن می تواند ولو با رجوع به محاکم مرد را وادار کند که نفقۀ واجبۀ او را بپردازد.

سؤال 13 : حدود چهار ماه پیش آمادگی خود را در ازدواج دیدم، با دختری ازدواج نمودم (البته تا حالا فقط عق نموده ام) که در او ضعفهائی هست، به جای اینکه با او انس و الفت پیدا کنم روز به روز بی علاقگی نسبت به او بیشتر می شود، و به جائی رسیده که نمی توانم خود را به هیچ وجه قانع کنم، حالا می خواهم نامزدم را طلاق دهم، و می دانم اگر با او ازدواج کنم آیندۀ هر دوی ما جز بدبختی و شومی چیز دیگری نیست، از شما می خواهم با توجه به ضعفهای ذیل بفرمائید طلاق دادن و جدا شدن من از نامزدم از نظر شرعی چگونه می باشد؟

1 _ ضعیف الجثه بودن بی اندازه. 2 _ نامتناسب بودن اندامها بی اندازه.3 _ ساده لوح بودن او 4_ قبل از انقلاب که سن او هفده یا هجده سال بوده بی حجاب به مدرسه می رفته.

جواب: اگر از جهات دینی اشکالی ندارید خوب است به زندگی مشترک ادامه دهید، و به الطاف خداوند متعال امیدوار باشید ، و امور مزبوره شما را نسبت به آینده مأیوس نسازد و در صورت اختیار طلاق با شوهر است.

سؤال 14 : زنی چند بار از شوهرش شکایت نموده و او را به زندان انداخته، و همچنین با مرد أجنبی گریخته و مدتی با او بوده است، و آن مرد أجنبی به او قول داده که جبراً و اکراهاً طلاق وی را گرفته و او را به عقد خویش درآورد و چنین نیز نموده است، آیا این طلاق صحیح است؟

جواب: طلاق بدون اذن شوهر باطل است.

سؤال 15: اینجانب هشت سال پیش از شوهرم طلاق گرفتم، ولی قبل از طلاق در حال حیض بودم، حتی صبح روز طلاق یک لکۀ خون دیده بودم، اما به احتمال قوی از حیض پاک شده بودم ؛ چون اگر پاک نبودم متوجه می شدم، ولی این احتمال به ذهنم می رسد که شایعه بعد از لکه ای که صبح دیده بودم باز هم بعداً خون دیده باشم، اما این احتمال از یک درصد بیش نیست، و چون به مسأله وارد نبودم اهمیت، ندادم حالا با توجه به اینکه هشت سال از آن زمان می گذرد شک کرده ام که آیا طلاق مزبور درست بوده یا نه؟ اگر درست نبوده چه باید کرد؟

جواب: در فرض مرقوم طلاق محکوم به صحت است.

سؤال 16 : با نهایت احترام استدعا دارد نظر مبارک را نسبت به طلاقی که برابر قانون حمایت از خانواده و تبصرۀ 2 از مادۀ 3 قانون مدنی خاص و همچنین طلاق مربوط به ازدواج قبل از قانون حمایت که با توافق و تراضی زوجین واقع می گردد مرقوم فرمائید .

جواب: طلاق اگر با رضایت زوج و شرائط معتبرۀ دیگر واقع شده محکوم به صحت است.

سؤال 17 : حدود شش سال است ازدواج نموده ام  سال گذشته به علت پاره ای از مسائل جزئی همسرم را سه طلاق دادم، طلاق سوم به این صورت انجام شد که قبل از اینکه پدر همسرم  خودش به دتر محضر حاضر شوند من با سر دفتر تماس گرفتم و به او گفتم:« من راضی نیستم که همسرم را طلاق بدهم، یک طوری قضیه را فیصله دهید تا پدر خانم و همسرم به خانه بروند» او هم گفت : «بسیار خوب» متأسفانه با مراجعۀ آنان به دفتر خانه و پس از گفتگوی مختصر فوراً طلاق را در دفتر ثبت کردند، و وقتی به امضاء رسید گفند «تا امضاء نکرده اید با هم کنار بیائید و زندگی کنید» که خانم و بنده گفتیم «نه، دیگر نمی توانیم» بعد گفتند « پس اینجا را امضاء کنید» و بنده و خانم هم امضاء کردیم . بنده هنوز فکر می کردم که سر دفتر دار خانم را به این نحو می ترساند، ولی متاسفانه به حرف بنده اصلاً توجهی نکردند، و طلاق را ثبت کردند، و از خانم سؤال کرده بودند آیا پاک هستید یا نه؟ او م گفته بود پاکم، بعد از مدتی که من از او پرسیدم گفت: من دروغ گفتم، پاک نبودم.

از امام تقاضا دارم ضمن بیان نظر شرع مقدس اسلام مرا از این ناراحتی نجات دهند؛ پون بنده در حال عادی نبودم، لازم به یادآوری است که شاهدینی که دفتر را امضاء کردند دو نفر از خود آقایان محضریها بودند و پدر خانمم و یک نفر هم یکی از مغازه داران مجاور دفتر خانه.

جواب: در فرض مرقوم طلاق باطل است. در صحت طلاق شرط است از ابتداء با وکالت صحیح از طرف شوهر باشد، و زن پاک از حیض باشد، و طلاق در حضور دو شاهد عادل انجام بگیرد.

سؤال 18 : اینجانب با دختری ازدواج نموده ام حاصل این ازدواج سه فرزند می باشد، ولی متجاوز از ده سال است که عیالم فراش خود را از من جدا نموده است، و بچه ها علیه من تحریک می کند، و گذشته از این مدت پنج ماه است که تمکین نمی کند، و از همه مهمتر اینکه در نماز خواندن سهل انگاری می نماید. وظیفۀ من در این رایطه چیست؟

جواب: اگر از وظیفۀ خود تخلف می کند او را ولو با رجوع به محاکم صالحه می توانید وادار به آن نمائید. و اگر امکان ندارد، شما وظیفه ای [نسبت به نفقۀ او ] ندارید، و اختیار طلاق با شوهر است.

سؤال 19 : عیال اینجانب طبق تمایلات نفسی و هوسهای جوانی از اینجانب در خواست طلاق داشته؛ چون با طلاق وی موافقت ننمودم با اتهامات ناروای سیاسی مرا متهم کرده و درخواست طلاق نموده است، علی رغم تکذیب این اتهامات و اثبات کذب بودن آن شعبۀ دوم دادگاه مدنی خاص به استناد این اتهامات و بدو رضایت و مواقت من اقدام به صدور حکم طلاق خود برای عیالم نموده است، و عیالم نیز به این حکم در محضر طلاق خود را مطلقه کرده است:

1 _ اگر اتهامات سیاسی از دلائل طلاق نیست ازدواج مجدد این زن چه صورتی خواهد داشت؟

2 _ از نظر مقررات شرع اسلام در صورت ازدواج بعدی روابط زوجیت با زوج دوم در حکم زنای محصنه می باشد یا خیر؟

3 _ اینجانب برای حفظ ناموس ود در صورتی که زوجه می خواهد شوهر کند چه تکلیف شرعی بر عهده دارم ؟

جواب: اختیار طلاق با شوهر است، و اتهامات موجب اجبار بر طلاق نمی شود ، و هر گاه زن وکیل از طرف شوهر در طلاق خود نباشد و طلاق از طرف شوهر یا به اذن او نباشد باطل است، و زوجیت به قوت خود باقی است، و چنانچه زن بعد از چنین طلاقی با توجه به حکم شرعی آن اقدام به تجدید ازدواج کند ازدواج باطل است، و مرد دوم بر او حرام مؤبّد می شود، و در صورتی که بعد از چنین ازدواجی نزدیکی انجام شود حکم زنای محصنه دارد، و شوهر شرعی سابق حق دارد از چنین ازدواجی ممانعت کند.

سؤال 20 : اگر شخصی از ترس جان خود باجبر و اکراه زوجۀ قانونی  شرعی خود را با لفظ طلاق بدون قصد معنی ( از باب توریه ) طلاق دهد، آیا این طلاق درست است؟ و زن می تواند شوهر دیگر اختیار کند؟

جواب: در صحت طلاق شرط است که علاوه بر قصد جدی طلاق داشتن در حضور دو شاهد عادل باشد، و در غیر این صورت طلاق صحیح نیست، و زوجیت به حال خود باقی است.

سؤال 21 : اینجانب عیالی اختیار نمودم، شش سال کذشت ولی بچه دار نشدیم، مخارج زیادی متحمل شدم ولی بیهوده بود، ناچار به خواستگاری دختری رفتم، اما آنان اظهار داشتند که تو زن داری، و من نیز شفاهاً گفتم زنم را طلاق می دهم، با این حال قبول کردند. بالاخره زن دوم را به خانه آوردم ، ولی اکنون او اصرار می ورزد که باید زن اولت را طلاق بدهی، در غیر این صورت خودم را آتش می زنم و می کشم ( و چندین بار دست به چنین کاری از قبیل قرص خوردن زده ) و عیال اولم نیز حاضر به طلاق نیست و من نیز حاضربه طلاق وی نیستم ، تکلیف من چیست و چه کنم؟

جواب: کارهائی که از زن دوم نقل کرده اید خلاف ایست و مشروع نیست، و شما در طلاق هر یک از آنها اختیار دارید، و می توانید هچ یک را طلاق ندهید.

سؤال 22 : زن و شوهری پس از گذشت مدتی از زندگی مشترک متوجه می شوند که بچه دار نمی شوند: 1 _ آیا در صورتی که عیب از شوهر باشد زن حق دارد تقاضای طلاق نماید؟ 2 _ آیا در صورتی که عیب از زن باشد زن حق دارد تقاضای طلاق نماید؟

جواب: درخواست طلاق در هر صورت مانع دارد ولی اختیار طلاق با شوهر است.

سؤال 23 : مردی که در مسائل دین جداً جاهلِ قاصر است به زن خود اجازه نمی دهد وارد خانه اش شود، و به او نفقۀ واجب و حقوق زوجیت را نیز نمی دهد ، و حاضر به طلاق دادن هم نیست. وظیفۀ زن در این مسأله چیست؟

جواب: زن می تواند ولو با رجوع به محاکم شوهر را وادار کند که نفقه و سکنی واجب را به او بدهد، ولی اختیار طلاق با شوهر است، و بدون اذن و وکالت از شوهر طلاق باطل است.  

سؤال 24 : زن و مردی به ازدواج یکدیگر درآمده اند ، پس از ازدواج فرزندی از آنان متولد نمی شود، در این رابطه مراجعات متعددی به دکترها ی متخصص می نمایند، ولی جواب مام پزشکان منفی بوده و متذکر شده اند که عیب از جانب مرد است ( در واقع شوهر نطفه ندارد) وای زن به این امید که در آینده ممکن است فرزند دار شوند مانده و به زندگی ادامه داده است ، لیکن نتیجۀ مثبت مشاهده نشده است. در این رابطه چند سؤال مطرح است تقاضامندیم جواب فرمائید:

1 _  آیا زن  با توجه به مسائل فوق خواه شوهر راضی باشد یا نباشد می تواند طلاق بگیرد یا خیر؟  اگر با میل خود خواست طلاق بگیرد مهریۀ او چگونه خواهد بود؟ آیا شوهر باید تمام آن را پرداخت کند یا نصف آن را/

جواب: طلاق بدون اذن شوهر باطل است، و بعد از تحقق دول تمام مهر را باید بدهد.

2 _ آیا شوهر می تواند ( با اجازۀ زن) برای مدتی زنی را صیغه یا عقد نماید؟

جواب: ازدواج زن دیگر موقت یا دائم جائز است و باید رعایت مقررات دولت اسلامی بشود.

3 _ اگر زن با میل خود خواست کما فی السابق به زندگی ود ادامه دهد آیا مسؤول و گنهکار است؟ با توجه به اینکه اگر طلاق بگیرد می تواند از شوهر دیگر بچه دار شود.

جواب: صبر زن با شوهر مذکور اشکال ندارد.

سؤال 25 : زنی شش سال پیش با مردی ازدواج نموده و بعد از عروسی معلوم شد که شوهرش تارک الصلاة و دائم الخمر است، او در حال مستی زنش را کتک می زند، و گاهی بطری مشروب را به خانه می آورد، و اصرار دارد که زنش با او مشروب بخورد و نماز و روزه را ترک نماید، و در صورت امتناع زنش را مورد ضرب و شتم قرار می دهد، این زن تا کنون نفقه ای هم از شوهر دریافت نکرده است، لذا خواهشمند است تکلیف این زن را روشن فرمائید؟

جواب: اگر بودن زن در منزل شوهر مزبور حرج است می تواند از منزل او برود در جای دیگر زندگی کند، ولی اختیار طلاق در دست شوهر است و تا او طلاق نداده نمی تواند به دیگری شوهر نماید.

سؤال 26 : دو نفر در زمان طاغوت از هم طلاق گرفته اند، آیا طلاق آنان شرعی بوده و یا باطل است؟

جواب: اگر با رضایت و اذن شوهر در حضور دو شاهد عدل طلاق واقع شده طلاق صحیح است.   

سؤال 27 : در بعضی از بلاد مسلمین زنهای شیعه را «سنی» طلاق می دهد، در صورتی که شرائط طلاق شیعه ( مثل حضور عدلین و غیره) مراعات نمی شود ایا طلاقها چه صورتی دارد؟ و اگر زن احیاناً شوهر کرد ( با جهل به مسأله ) تکلیف چیست؟

جواب: طلاق اگر با شرائط مقرره نباشد باطل است، و زوجیت به قوت خود باقی است و چنانچه زن پس از چنین طلاقی شوهر کند ازدواج دوم باطل و حرام است، باید فوراً از مرد دوم کناره گیری کند.

سؤال 28 : زنی با شوهر خود مرافعه داشته و در عراق در محکمۀ دولتی شوهرش او را با رضایت خود طلاق داده، ولی محکمۀ دولتی معمولاً به شرائط اجراء صیغۀ طلاق توجه نمی کند ( بخصوص حضور عدلین در مجلس طلاق) آیا این طلاق درست است ؟ و در صورتی که درست نباشد تکلیف این زن چیست؟ با توجه به اینکه به هیچ وجهی دسترسی به شوهرش ندارد؟ آیا حاکم شرع می تواند از طرف شوهر حسبة طلاق بدهد؟

جواب: طلاق اگر از روی قصد و اختیار و در حضور دو شاهد عادل با مراعات سائر شرائط مقرره انجام گرفته محکوم به صحت است وگرنه اثر ندارد.

سؤال 29 : شخصی مدتی به واسطۀ ناراحتی که داشته شبها به وسیلۀ خوردن قرص مقداری استراحت می کرده، در همین حالت و با همین ناراحتیها عیال خود را طلاق داده، ولی فعلاً به حالت طبیعی بر گشته و قصد رجوع به عیال خود را دارد. آیا طلاق در آن شرائط صحیح بوده و مجدداً باید عقد ازدواج بخوان یا طلاق باطل بوده و احتیاج به عقد جدید ندارد؟

جواب: طلاق اگر از روی قصد و اختیار و در حضور دو شاهد عادل با مراعات سائر شرائط مقرره انجام گرفته محکوم به صحت است وگرنه اثر ندارد.

سؤال 30 : شخصی زوجۀ عقیم و غیر یائسۀ خودش را پس از هفت ماه حد تربص و عدم مواقعه به موجب حکم دادگاه مدنی خاص طلاق غیابی داده است. بعداً زوجه ادعاء کرده که در روز اجراء صیغۀ طلاق حائض بوده است. ولی زوج این ادعاء را تکذیب می نماید. با فرض صحت ادعاء زوجه و با توجه به عقیم بودن او و تربص هفت ماهه آیا این طلاق شرعاً صحیح است یا باطل؟

جواب: طلاق در أیام عادات زن باطل است، ولی به مجرد ادعاء زن بعد از وقوع طلاق حکم به بطلان نمی شود، مگر زن دعوای خود را به وجه شرعی اثبات نماید.

سؤال 31 : شوهر عمۀ اینجانب چون دارای همسر دیگری بوه به او توجهی نداشته، یکبار در جواب ما ( که به او می گفتیم: سری به ایشان بزنید و خبری هم از او بگیرید) گفت او را طلاق داده ام ، و شاهد براین مطلب موجود است، و فعلاً که عمه ام فوت کرده همین شوهر ( که در تلفن م یگفت او را طلاق داده ام) آمده و ادعای ارث می کند؛ چون قانوناً در محضر او را طلاق نگفته که طلاق رسمی باشد، لطفاً حکم اللّه را بیان فرمائید؟

جواب: تا به وجه شرعی طلاق ثابت نشود و اقرار شوهر بر طلاق محرز نگردد شوهر حق ارث دارد، و اگر ثابت شود که اقرار بر طلاق نموده بر طبق ظاهر اقرارش ممنوع از ارث زوجه می شود.

سؤال 32 : اینجانب هفت سال پیش به عقد مردی درآمدم و با هم به آمریکا رفتیم، بعد از پنج سال زندگی در آنجا و عدم توافق اخلاقی با شوهرم مجبور به جدائی شدیم، و چون در آن موقع به هیچ مرجع قانونی شرعی راهی نداشتیم مجبور به طلاق قوانین دولت آمریکا شدیم.

حالا تصمیم به ازدواج مجدد گرفته ام، ولی از آنجا که شوهر سابق من بدون هیچ دلیلی حاضر به ظاهر شدن و یا امضاء هیچ ورقه ای از نظر شرع مقدس اسلام قابل قبول باشد نیست و در ظرف این مدت (4 سال) هیچگونه نزدیکی نداشتم ، خواهشمندم مرقوم فرمائید ازدواج فعلی من صحیح است یا خیر؟

جواب: طلاق اگر در حضور دو شاهد عادل و پاک بودن زن ( غیر از طهر مواقعه) و با خواندن صیغۀ طلاق از طرف شوهر یا به وکالت از او انجام گرفته محکوم به صحت است.

سؤال 33 : در ضمن عقدهائی که در زمان طاغوت جاری می شد اجازۀ طلاق به زن می دادند ( که اگر مرد مخالفت با یکی از مواد پنجگانه را نماید اختیار طلاق به دست زن باشد) آیا از نظر حضرت امام خمینی این اجازه ها اعتبار دارد یا نه؟ و آیا زن می تواند بر اساس آنها، طلاق خود را گرفته و مهر خود را کاملاً استیفاء نماید؟

جواب: اگر به وجه شرعی ثابت شود که در ضمن عقد شرط شده زن در موارد بخصوصی وکیل در طلاق خود باشد می تواند در آن موارد محضر عدلین خود را مطلقه سازد، و طلاق صحیح است.

سؤال 34 : زنی بچه شیر می دهد، در حالت شیر دادن بچه طلاق او چه صورت دارد؟ عدۀ بیش از طلاق او را مرقوم فرمائید که چند ماه باید عده نگاه دارد؟

جواب: شیر دادن مانع از طلاق نیست، و اگر حیض می بیند عدۀ وی سه طهر است وگرنه در حکم مسترابه[1] است.

سؤال 35 : زنی مدخوله شده قُبُلاً دُبراً ولی بکارت او باقی است و با توجه به باقی ماندن بکارت و مدخوله بودن صیغۀ طلاق بائن جاری گردیده، آیا در این صورت وضعیت پیش آمده طلاق ، بائن می شود یا نه؟ و اگر بائن نیست پس صیغۀ طلاقی که به عنوان «بائن» خوانده شده ولی شرائط بائن را نداشته آیا به قوت خود باقی است و نوع آن خود به خود تبدیل به رجعی می گردد؟ یا اینکه باید دوباره تحت نام «مبارات یا خلع» خوانده شو؟ در ضمن اگر طلاق فوق رجعی تلقی گردد آیا باید حق رجوع باشد؟ و آیا در این مورد که بکارت باقی است آیا باید عقد مجدد خوانده شود یا نه؟

جواب: اگر أصل ازدواج با اذن پدر انجام گرفته در فرض مرقوم طلاق رجعی است، و رجوع نیاز به اجازۀ پدر ندارد، و مادامی که عده باقی است می تواند رجوع کند و احتیاج به عقد ندارد.

سؤال 36 : زنی که از شوهرش طلاق گرفته چه مسؤولیتهائی دارد و چه نوع تحقیقاتی باید انجام دهد و بعد دنبال زندگی جدید برود؟

جواب: اگر طلاق واقع شده زن بعد از گذشت عده می تواند شوهر کند، مگر آن که به طریق شرعی ثابت شود که مرد در عده رجوع کرده است.

سؤال 37 : مردی زوجۀ خود را در سه نوبت طلاق داده و دوبار رجوع کرده و به ثبت رسیده ، فعلاً زوجه ادعاء می کند که «در طلاق دوم و سوم در حال عادت بودم و پاک نبودم، و اگر آن موقع گفتم پاک هستم اشتباه گفتم، فعلاً یقین دارم که در حال طلاق پاک نبودم» لذا بعد از طلاق سوم بدون محلل با شوهر خود آمیزش کرده و فعلاً هم با هم هستند ؛ حال از امام عزیز تقاضا می شود مرقوم فرمائید آیا ادعاء زن مسموع است؟ و طلاقین دوم و سوم باطل است؟ یا راه دیگر دارد؟ و عمل سر دفتر و ثبت دفتر چیزی را از نظر شرع ثابت می کند یا خیر؟

جواب: اگر زن یقین دارد که طلاق با شرائط نبوده آمیزش مانع ندارد، ولی چنانچه نزاعی در بین است قول مدعی صحت مقدم است.

سؤال 38 : دختری به اجبار شوهر کرده و پس از مدتی دچار مشکلات و مخالفت خانوادگی شده است. آیا زن شرعاً حق طلاق دارد یا خیر؟

جواب: زن حق طلاق ندارد ، و لازم است طرفین مراعات حقوق یکدیگر و ظائف شرعیه را بنمایند.

سؤال 39  پسر عمه ای با دختر دائی خود ازدواج کرده، پس از یک سال که از عقد می گذرد دختر راضی به ادامۀ ازدواج نیست و می خواهد بی هیچ دلیلی با دیگری ازدواج کند، آیا زوجه می تواند عقد ازدواج را بدون رضایت زوج فسخ نماید؟ اگر می تواند عقد را فسخ نماید ( با در نظر گرفتن اینکه زوجه غیر مدخوله است) از نظر مهریۀ تعیین شده و مخارج عقد چه صورت دارد؟

جواب: زن حق فسخ ندارد، و تا شوهر او را طلاق نداده نمی تواند با دیگری ازدواج کند.


 [1] مسترابه زنی است که به مقتضای سن خود باید ببیند ولی حیض نمی بیند. حکم او در ص 336، س 66 می آید.


  

 
پاسخ به احکام شرعی
 
موتور جستجوی سایت

تابلو اعلانات

 




پیوندها

حدیث روز
بسم الله الرحمن الرحیم
چهار پناهگاه در قرآن
   
أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ وَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ:
عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ
(۱) عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ
(۲) وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ
(۳) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُكِرَ بِهِ كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا
(۴) وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا كَيْفَ لَا يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ- ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَإِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا- إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً. فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ
    
آقا امام صادق (عليه السّلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى‌هراسد چرا بچهار چيز پناهنده نميشود:
(۱) شگفتم از آنكه ميترسد چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل« حَسْبُنَا اَللّٰهُ‌ وَ نِعْمَ‌ اَلْوَكِيلُ‌ » خداوند ما را بس است و چه وكيل خوبى است زيرا شنيدم خداى جل جلاله بدنبال آن ميفرمايد:بواسطۀ نعمت و فضلى كه از طرف خداوند شامل حالشان گرديد باز گشتند و هيچ بدى بآنان نرسيد.
(۲) و شگفتم در كسى كه اندوهناك است چرا پناه نمى‌برد بفرمودۀ خداى عز و جل:« لاٰ إِلٰهَ‌ إِلاّٰ أَنْتَ‌ سُبْحٰانَكَ‌ إِنِّي كُنْتُ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ » زيرا شنيدم خداى عز و جل بدنبال آن ميفرمايد در خواستش را برآورديم و از اندوه نجاتش داديم و مؤمنين را هم چنين ميرهانيم.
(۳) و در شگفتم از كسى كه حيله‌اى در بارۀ او بكار رفته چرا بفرمودۀ خداى تعالى پناه نمى‌برد« وَ أُفَوِّضُ‌ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ‌ إِنَّ‌ اَللّٰهَ‌ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ »:كار خود را بخدا واگذار ميكنيم كه خداوند بحال بندگان بينا است)زيرا شنيدم خداى بزرگ و پاك بدنبالش مى‌فرمايد خداوند او را از بديهائى كه در بارۀ او بحيله انجام داده بودند نگه داشت.
(۴) و در شگفتم از كسى كه خواستار دنيا و آرايش آن است چرا پناهنده نميشود بفرمايش خداى تبارك و تعالى(« مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ‌ لاٰ قُوَّةَ‌ إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ »)(آنچه خدا خواست همان است و نيروئى جز به يارى خداوند نيست)زيرا شنيدم خداى عز اسمه بدنبال آن ميفرمايد اگر چه مرا در مال و فرزند از خودت كمتر مى‌بينى ولى اميد هست كه پروردگار من بهتر از باغ تو مرا نصيب فرمايد (و كلمۀ:عسى در اين آيه بمعناى اميد تنها نيست بلكه بمعناى اثبات و تحقق يافتن است).
من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص: ۳۹۲؛
الأمالي( للصدوق)، ص: ۶؛
الخصال، ج‏۱، ص: ۲۱۸.


کلیه حقوق مادی و معنوی این پورتال محفوظ و متعلق به حجت الاسلام و المسلمین سید محمدحسن بنی هاشمی خمینی میباشد.

طراحی و پیاده سازی: FARTECH/فرتک - فکور رایانه توسعه کویر -